سیره تربیتی انبیای الهی در قرآن کریم(حضرت نوح و حضرت هود علیهمالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 17-07-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
زُهیر باش دلم تا به کربلا برسی *** به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات برخیز *** در انتظار جوابت نشسته تا برسی
چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل *** مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی
زُهیر باش بزن خیمه در جوار امام *** که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش *** که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست پس بشتاب *** درست در وسط آتش بلا برسی
زُهیر باش دلم، با یزید نفس بجنگ *** که تا به اجر شهیدان نینوا برسی
شریعتی: السلام علیک یا ابا عبدالله. سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. بینندهها و شنوندههای عزیزمان، عزاداریهای شما قبول باشد. انشاءالله همه ما زیر خیمه سید الشهداء باشیم و برسیم به آنجایی که باید برسیم و آنجایی که قرار است امام حسین و اصحاب و یارانشان ما را برسانند. حاج آقا عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا عابدینی: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و همه بینندگان عزیز. آرزوی توفیق قبولی همه عزاداریهای مؤمنین را در سراسر جهان و آرزوی شفاعت امام حسین را در این ایام دارم. عهدهایی که با امام در تجدید عهدمان میبندیم، ما را از آن حالت خمودی وسستی بیرون بیاورد و ما را تبدیل به یک انسان با انگیزه بکند. همانطور که شما در شعری که خواندید به زهیر اشاره کردید، زهیر وارد خیمه امام حسین(ع) شد در حالی که بیمیل و افسرده بود. اما وقتی خارج شد با تمام انگیزه خارج شد. انشاءالله به خیمه عزاداری امام حسین که وارد میشویم انشاءالله با تمام انگیزه از این خیمههای حسینی بیرون میآییم و عهدهای جدید و ارادههای راسخ و آهنین در وجود ما برای حرکت به سوی خدا محقق میشود.
شریعتی: ماه محرم نقطه شروع خیلی از ما است. انشاءالله خود امام حسین کمک کنند و دست ما را بگیرند که سر قول و قرار خودمان باشیم. اما قصه حضرت نوح را در ذیل بحث سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم داشتیم. امروز فکر کنم قصه حضرت نوح به اتمام برسد. خدمت شما هستیم و بحث امروز را میشنویم.
حاج آقا عابدینی: (قرائت دعای فرج) انشاءالله خدای متعال به ما توفیق بدهد که از یاران امام زمان(عج) باشیم.
ما قصه حضرت نوح را با تمام زیباییها و ارادتهایی که پیدا کردیم، اینکه حضرت نوح چه زحمتهایی را کشید تا امروز آثار وجودی آن حضرت باقی مانده و هنوز هم ادامه دارد و انبیای بعدی وامدار نبوت نوح(ع) به عنوان اولین شریعت بودند که وارد شد و دین الهی را بر عالم انسانی عرضه کرد و بقیه «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» (صافات/79) نسبت به ایشان ادامه دارد و ارادت ما هم روز به روز کاملتر میشود و این ارادت ما نسبت به نوح سبب شفاعت نوح نسبت به ما هم میشود. «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم» (صافات/83) ابراهیم خودش را پیرو نوح میداند. این برای ما افتخار بزرگی است که در دل ما جرقههای محبت حضرت نوح بزند و بیدار شویم.
آخرین آیهای که در مورد نوح(ع) در این جلسه میگوییم تا به سیره تربیتی حضرت هود(ع) وارد شویم این آیه شریفه است که در پایان زندگی نوح شاید بعد از جریان استقرار بر زمین بعد از خروج از کشتی، آن دورانی که این حاکمیت بود، این آخرین آیه شاید بعد از این باشد. مرحوم علامه و بعضی از مفسرین میفرمایند: این آخرین آیه و دعایی است که از حضرت نوح(ع) وارد شده است. آیه شریفه این است که «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً» (نوح/28) در اینجا نکتهای که وارد است این است که چرا وقتی حضرت نوح میخواهد مغفرت برای مؤمنین و پدر و مادر خود بخواهد، اول خودش را ذکر میکند؟ آیا این از یک خودخواهی نشأت میگیرد؟ نه. بیانی که ذیل این آیه شده است این است که چون در مقام دعای برای دیگران است و میخواهد دیگران را دعا کند، ممکن است توهم شود که این شخص خودش اینقدر مقرب است که احتیاج به دعا ندارد. لذا مغفرت را برای دیگران میخواهم.
این سیره در خیلی از انبیاء بوده است که مغفرت را اول برای خودشان میخواستند و بعد برای دیگران. این به ما یاد میدهد که گاهی که دیگران از ما تقاضای دعا یا رفع مشکل میکنند، انسان خودش را طوری ببیند که ممکن است من هم مبتلا باشم. ممکن است من هم احتیاج به مغفرت داشته باشم. لذا اول با خودش آغاز میکند تا این آغاز شدن با خودش این توهم را ایجاد نکند که این حتماً خودش را یک بنده مقرب میبیند. این اولویت از باب این است که خودش را کوچک میبیند. مغفرت عام است و فقط رفع نقص نیست، اعطای درجات هم با مغفرت ذکر میشود. بر خلاف عفو که نسبت به نقص است.
نکته دوم این است که وقتی شروع میکند چهار دسته میشود. اولین نفر را که خودش ذکر کرد. «رَبِّ اغْفِرْ لِي» دومی برای «وَ لِوالِدَيَ» یعنی بعد از اینکه خودش را به عنوان مقدمه با این نکته مقدم کرد، اولی ترین دسته برای دعا را پدر و مادر میداند. چون پدر و مادر کمک کننده بودند برای ایجاد من، در نظام ولایی الهی نقش پدر و مادر یک نقش عظیم است. لذا شاید نزدیکترین نقش در محبت و ولایت پذیری به ولایت معصوم نزدیک ترین نقش، نقش پدر و مادر است. در آیات و روایت هم به این اشاره شده است. «لا تشرک بالله و بالوالدین احسانا» یعنی مسأله را در حد توحید آورده است. رابطه با پدر و مادر با نظام توحیدی و ولایی چه نقشی دارد؟ انبیاء دارند به ما یاد میدهند. فقط صرف یک دعا نیست که گذشته باشد. آن دعا در عین اینکه نکاتی را محقق میکند، دارد به ما یاد میدهد و آموزش هم برای دیگران است که دومین دسته «لِوالِدَیَ» میشود. «وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» هرکسی که به خانه من با ایمان وارد میشود، یک روایت زیبایی در ذیل همین بحث است که جالب است، امام صادق(ع) میفرماید: بیت نوح بیت الولایه بود. یعنی این بیت نه خانه گِلی من، نه خانه ظاهری من. اهلبیت به معنی اهل یک خانه نیست. اهل بیت یعنی بیت النبوه. اگر بر اهلبیت سلام میدهیم به عنوان بیت النبوه و بیت الولایه است. این ارتباط ظاهری و خانه ظاهری درست است با برکت و عظیم است، درست است اگر انسان عظیمی در جادی مادی هم قرار بگیرد، آن جایگاه مادی هم متبرک میشود و قابل توجه میشود. همچنان که حضرات معصومین در جایی که مدفون هستند یا زندگی کردند هم نورانیت دارد و ما آنجاها را هم صاحب برکت میدانیم. آن برکت برای حقیقتی است که در آنجا هست. آن روحی که این وادی به این تعلق گرفته است. لذا آنجا بیت النور است. لذا امام صادق میفرماید: «وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» یعنی الولایه، یعنی هرکس داخل در ولایت من شد. ممکن هم هست تا به حال در خانه نوح نرفته باشد، چون وقتی نوح از کشتی پیاده شد و پراکنده شدند، مؤمنین در سرزمینهای مختلف پراکنده شدند. لذا این دعا شامل همه آنها هم میشد. چون بیت النبوه است.
اینجا خدا به نوح میگوید: هرکسی از اهل تو باشد که به تو ایمان داشته باشد، این داخل در بیت تو است. این نگاه نشان میدهد حقیقت انسان نظام بدن نیست. نظام بدن دورهاش تمام میشود. محدود است و نواقص دارد ولی روح اینگونه نیست. مکان و زمان در نظام روحی حاجب نیست. امروز اگر علاقه به نوح در دل ما باشد، این دعا شامل حال ما هم میشود.
دسته چهارمی که در این دعا وارد شده است «وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» است. میگوید: برای همه مؤمنین و مؤمناتی که ممکن است به نوح هم انسی پیدا نکرده باشند، اما به هر نبی که ایمان آوردند، با هر دینی که آن را پذیرفتند، این دعای نوح تا یوم القیامه شامل حال آنها میشود. لذا اگر انسان به هر نبی از انبیاء در دوره آن نبی ایمان آورد، این دعا شامل حالشان میشود. وقتی ما رابطهمان را با یک نبی اولوالعزم بیشتر کردیم، داخل در دعای سوم هم خواهیم شد. لذا با این دعا ما مورد دعای حضرت نوح قرار گرفتیم انشاءالله.
در ادامه دعا میفرماید: «وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً» برای ظالمین هلاکت قرار بده. یعنی نوح فقط محبت فی اللهاش مشهود نیست. کنار هر محبت فی الله باید بغض فی الله هم باشد. اگر محبت تنها باشد و این بغض نباشد، این محبت به ثمره نهایی کشیده نمیشود. اگر میخواهید یک چیزی رشد بکند باید از چیزی که نقص است بکند. لذا اینجا در دعا میگوید: خدایا ظالمین را در مقابل مؤمنین مورد هلاکت قرار بده. چون ظالمین اگر هلاک نشوند مانع رشد مؤمنین هستند. لذا سلامت و ایمان و هدایت و مغفرت جامعه بشری در هلاکت ظالمین است. این هم آخرین کلام از نوح(ع) بود که انشاءالله دعای ایشان در رابطه با مغفرت شامل حال ما شود و نفرین نوح هم انشاءالله شامل حال دشمنان ما و اهلبیت و اسلام بشود.
شریعتی: قصه حضرت نوح تمام شد. وارد قصه حضرت هود(ع) خواهیم شد.
حاج آقای عابدینی: وارد بحث سیره تربیتی حضرت هود میشویم که انشاءالله با سلام بر حضرت هود اذن ورود میگیریم که در سیره ایشان وارد شویم و مدد میخواهیم که انشاءالله ما را یاری کنند که فقط به مسأله علم تنها نپردازیم. هم صحیح وارد شویم، هم انشاءالله این سیره سبب عمل بیشتر برای ما شود.
روایت اول را با این آغاز میکنیم که حضرت نوح را با حضرت هود گره بزنیم. یعنی وعده هود را با بشارت نوح(ع) آغاز میکنیم. در کتاب کمال الدین صدوق و همچنین در کتاب بحار جلد یازدهم وارد شده که از امام صادق(ع) هست که فرمودند: وقتی زمان وفات نوح شد، پیروانش را دعوت کرد و فرمود: بعد از من که از دنیا میروم مدتی طول میکشد و در این مدت طواغیت بر شما حاکم میشوند. حضرت آدم (ع) که میخواست از دنیا برود به شیث (ع) وصیت کرد که در انتظار قیام نوح باشید. اولین قائم در طول تاریخ نوح(ع) هست. از آدم تا نوح انبیاء مخفی بودند. حکومتی محقق نمیشد که اینها غالب شوند. لذا طواغیت حاکم بودند. این سیره منتظر بودن در طول تاریخ بوده است. یعنی هرگاه نبی میخواست از دنیا برود، این بشارت را میداد به قائمی که بعد از او ظهور خواهد کرد. این در نظام الهی یک سنت است. رها نیست، اینطور نیست که بگویند: پایان تاریخ است. میفرماید: اسم او هود است. او از جهت ظاهر زیباست، در بعضی روایات وارد شده که شبیهترین فرد به آدم هود(ع) بوده است. یوسف بن یعقوب را هم در این راستا به آدم شبیه میدانند. ما چون خدایی خدا را نمیبینیم شباهت حضرت هود و آدم را اتفاقی میبینیم. ولی تحت این پیامی هست. باید روی اینها فکر کرد. همانطور که حضرت آدم با آن سمتی که داشت باعث شد حتی قابیل هم با همه ستمگریاش در مقابلش حریم داشته باشد. لذا وقتی این کار را کرده بود فرار کرد. یعنی آن جذبه آدم لازم بود.
آرامش و عظمت و اُبهت همراه هود بود. این نبی الهی را نوح اینطور معرفی میکند. میفرماید: هود بسیار به من شبیه است. هم در خلقت و هم در خلق و اخلاقش به من شبیه است. کفار ترس از ظهور هود را داشتند. همچنان که فرعون از ترس ظهور موسی فرزندان را میکشت. یا نمرود از ترس تولد ابراهیم فرزندان را میکشت. اینجا هم دارد که مؤمنین برای فرجی که میخواست محقق شود، منتظر بودند. ظالمین منتظر بودند که پیدا کنند و او را از بین ببرند. لذا این وعده قدرت نمایی خداست که قبل از اینکه این واقعه محقق شود میگوید: اگر میتوانید بیایید جلوی قیام و تحقق او بایستید. اینها با خصوصیات ظهور امام زمان(ع) هم نزدیک است. بعد میفرماید: خیلی طول کشید و مردم در اثر طول کشیدن خیلیها نا امید شدند و خیلیها فراموش کردند. خیلیها بیاعتنا شدند. آزمایش الهی در طول کشیدن غیبت، یکی از ثمراتش این است که سنت تمحیض پیش بیاید. تا آنهایی که اهل نیستند جدا شوند. خدای متعال نبی خود را ظاهر کرد وقتی دیگر مردم احتمال نمیدادند. یعنی از همه مظاهر امداد الهی نا امید شده بودند. پس معلوم میشود فرج هم باید خیلی سخت باشد. لذا دارد در دوران ظهور خیلی از کسانی که معتقد بودند برمیگردند. در ادامه روایت میفرماید: آنها را با ریح عذاب کرد. انتهای روایت میفرماید: دوباره هود که ظهور کرد و حاکمیت را مستقر کرد، بعد از اینکه هود از دنیا رفت، دوباره دوران غیبت شد. این سنت دوباره ادامه پیدا کرد. یعنی تا برای مردم حالتهای آسایش پیش میآید، غفلت حاکم میشود و ظالمین به حاکمیتها دست دراز میکنند و مردم به این حاکمیتها تن میدهند. بعد از حضرت هود انشاءالله وارد داستان حضرت صالح میشویم.
شریعتی: امروز صفحه 362 قرآن کریم آیات 21 تا 32 سوره مبارکه فرقان در سمت خدای امروز تلاوت میشود. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به امام حسن مجتبی(ع) هدیه کنیم.
«وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا «25» الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا «27» يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً «30» وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً «31» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا «32»
ترجمه: و كسانى كه به ملاقات ما اميد ندارند (و رستاخيز را قبول نمىكنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند و يا چرا پروردگارمان را نمىبينيم؟ قطعاً آنان در نفس خود استكبار ورزيدند و سركشى بزرگى كردند. روزى كه فرشتگان را مىبينند، آن روز براى گناهكاران مژدهاى نيست، (بلكه روز كيفر آنهاست) و (فرشتگان به مجرمان) مىگويند: (بهشت براى شما) حرام و ممنوع است. ما به سراغ هر عملى كه (به عنوان خيرات) انجام دادهاند مىرويم و آن را غبارى پراكنده مىسازيم. در آن روز، اهل بهشت جايگاه خوش و آسايشگاه نيكويى دارند. و روزى كه آسمان با ابرها بشكافد و فرشتگان فروفرستاده شوند فروشدنى. در آن روز، فرمانروايىِ بر حقّ، از آن خداى رحمان است و روزى است كه بر كافران سخت و سنگين است. و روزى كه ستمكار (مشرك) دو دست خود را (از روى حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: اى كاش با پيامبر همراه مىشدم. اى واى بر من! كاش فلانى را دوست خود نمىگرفتم. رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف خدا براى من آمد، مرا گمراه ساخت. و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مىكند. پيامبر (در روز قيامت از روى شكايت) مىگويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند. و ما اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم، و پروردگارت براى راهنمايى و حمايت تو كافى است. و كسانى كه كفر ورزيدند، (بهانهى ديگرى آورده و) گفتند: چرا (تمام) قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟ (غافل از آن كه ما) اين گونه (نازل كرديم) تا دل تو را به وسيلهى آن استوار كنيم و آن را به تدريج و آرامى بر تو خوانديم.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای عابدینی: «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» خیلی آیه تکان دهنده است که وقتی مجرمین وارد صحنه قیامت میشوند، ما اینها را بر اعمالی که انجام داده بودند، وارد میکنیم. وقتی اینها وارد میشوند میبینند اعمالشان «هباءً منثوراً» است. «هباءً منثوراً» مثل زمانی است که آفتاب به جایی میتابد و غبارها در این آفتاب حالت رقص دارند و هیچ ارزشی ندارد. خدای متعال میفرماید: وقتی ما اینها را بر اعمالشان وارد میکنیم میبینند اعمالشان اینگونه است. چون وحدتی که در این عمل باید باشد. جهتی که باید ارتباط با خدا باشد نیست. ریشهای که اینها را به هم مرتبط میکند نیست. اگر ولایت در وجود ما نباشد، اعمال ما ارزشی ندارد. اگر اعمال ما، ما را به ولایت گره نزند، این اعمال مثل یک مشت آرد در دست انسان است که وقتی دست را باز کنی هرکدام از سمتی پراکنده میشود، اما وقتی ریشه دارد و ولایت آن را به هم متصل کرده است، دست باز هم شود اینها به هم متصل هستند. انشاءالله اعمال ما اعمالی باشد که مورد قبول باشد.
من یک نکته در مورد اصحاب امام حسین و جریان کربلا عرض میکنم. اگر این واقعه را قبول داریم که جریانات با نگاه الهی محقق شده است، در پس هر واقعهای علتهای عظیمی خفته است و حکمتهای عظیمی قرار دارد. اینطور نیست که اتفاقی یک عده آدمهای خوب در کربلا جمع شدند. هرکسی در عاشورا حضور داشت چه آنهایی که شهید و چه کسانی که اسیر شدند مأموریتی بر دوششان بوده است. این مأموریت فقط و فقط با این محقق میشده است. اگر ما خوب جستجو کنیم میتوانیم مأموریت هر کدام از اینها را در افق بیدار سازی و بیدار شدن بفهمیم که تا زمان ظهور هر کدام چه نقشی دارند. لذا باید نگاهمان را به جریانات اصحاب امام حسین توسعه بدهیم. یاران امام حسین در ظهور هرکدام یک نقشی داشتند.
جریان جون غلام ابیذر خیلی زیباست. چندی پیش تلویزیون مصاحبه با مردم نیجریه را نشان میداد که اینها توسط جناب آقای زکزاکی متدین و شیعه شده بودند، چیزی که اینها را به شیعه شدن جذب کرده بود، برای اینکه دل اینها به امام حسین(ع) جذب شود، وساطت جون بوده است. جون به عنوان یک سیاه پوستی که در لشگر امام حسین(ع) بوده است، با آن کلمات زیبایی که در وقت اذن به میدان از امام حسین(ع) میگیرد. امیرالمؤمنین(ع) او را خریده بود. وقتی ابوذر میخواست به ربده برود، به ابوذر هدیه کرد. بعد ابوذر وقتی در سال 32 هجری از دنیا رفت، به خانه امیرالمؤمنین برگشت.امیرالمؤمنین(ع) که از دنیا رفت در خانه امام حسن(ع) بوده است. بعد به خانه امام حسین(ع) رفت و امام حسین(ع) ایشان را به خانه امام سجاد(ع) فرستادند. یعنی در محضر چهار امام بوده است. مردم نیجریه میگفتند: جون سبب ایجاد ارتباط عاطفی برای ما شد.
امروز متعلق به قاسم بن الحسن است. وقتی شب عاشورا امام جریانات را نشان میدهد که اصحاب همه به شهادت میرسند این نوجوان در انتهای جلسه نشسته است و حیا میکند جلو بیاید. از همان انتها به آقا عرض میکند، آیا من هم در بین کسانی که شهید میشوند قرار دارم؟ حضرت میپرسد: مرگ در نظر تو چگونه است؟ چقدر این نوجوان عظیم است. میگوید: مرگ در رکاب شما از عسل برای من شیرینتر است. چه معرفتی باید باشد که در محضر امام معصوم اینگونه پاسخ میدهد. بعد حضرت میفرماید: تو هم شهید میشوی عموجان. در روز عاشورا دارد که خبرنگارها دنبال این بلای عظیم بودند. میگوید وقتی قاسم با آن شرایط راهی میدان شد، چون کلاه خود و زره اندازهاش نبود. وقتی به میدان رفت دویست نفر دور ایشان را احاطه کرده بودند و یک نفر هم پیاده شده بود که سر ایشان را جدا کند، وقتی صدای یا عماه به گوش امام رسید. حضرت سوار شدند و به سرعت آمدند. این دویست نفر از ترس حضور حضرت فرار کردند. حتی آن یک نفر زیر دست و پا له شد. غباری بلند شد و وقتی غبار فرو نشست دیدند سر قاسم بر دامن حضرت است اما این بدن زیر سم اسبها از بین رفته است. صلی الله علیک یا أبا عبدالله...