موضوع برنامه: راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی و بیان فضائلی از حضرت خدیجه کبری(س)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 15-03-96
حاج آقای فرحزاد: همانطور که به بینندههای عزیز قول دادیم که در ماه رمضان بحث وسواس و مسائل اصولی وسواس را بیان کنیم که انشاءالله این مرض ریشه کن شود، کربلا که مشرف بودیم برای همه به خصوص وسواسها دعای ویژه کردم. یکی از راههای درمان دعا و توسل است. باید کمک کرد و الا خیلی از مواقع ما از پس شیطان برنمیآییم. گاهی هم بخاطر اینکه ما زیاد لجبازی میکنیم، قویتر میشود. هشتاد درصد درست شدند، بیست درصد ماندهاند که آن هم نیاز به عزم جدی دارد. مشکل وسواسیها این است که حرف بزرگان و عقلا را گوش نمیدهند، اگر گوش بدهند یک روزه خوب میشوند. ماه رمضان شیطان در غل و زنجیر است و وقت خوبی است برای از بین بردن خیالات و دام وسواس.
جلسه گذشته خطرات جدی وسواسی بودن را گفتیم. واقعاً وسواس را به عنوان یک ناهنجاری، یک گناه شرعی، عقلی، عرفی، یکبار کسی تکرار کند، وسواس نیست. اما کسی که در طول ماه و سال، در نمازش، قرائتش، شست و شو، تکرار میکند و وسواس جدی است، باید این را گناه تلقی کند. واقعاً خطرش جدی است. زندگی و فکر را مختل میکند. بدعت در دین ایجاد میشود و دیگران از ما الگوی بد میگیرند. وسواس از مرضهای مسری است و به بچهها و به اطرافیان ما سرایت میکند. گام به گام زیاد میشود و آرامش و خوشی و شادی و نشاط را از انسان میگیرد. واقعاً فساد روح و جسم و دین و دنیا را دارد. «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» (حج/11)
یک خانمی در حج تمتع ما در مدینه بودیم، به من رسید و گریه میکرد. گفت: من در طوافم شک کردم. وسواس بود. در طواف شانهام را برگرداندم. یا یک طواف کم کردم، حالا از شوهرم فاصله گرفتم، میگویم: شوهرم بر من حرام شده و حج من قبول نیست. حالا ما یک اصولی را میگوییم که بعد از فراغ از زمان شک باطل است. اصولی است که میگوید: نباید اعتنا کنی. این خانم گریه میکرد که هم حج من باطل است و هم شوهرم بر من حرام است. من گفتم: نه! این خانم راحت شد. گفت: خدا خیرت بده!
یک آقای بسیار محترمی در مدینه بود. من یکباره دیدم، ایشان در مکه نبود ولی در مدینه هست. یک مقدار حساس شدم. به یکی از اطرافیان ایشان گفتم: چطور ایشان حج تمتع واجب نیامد؟ گفت: ایشان وسواس است. میگوید: مسجد الحرام نجس است و احتیاط میکند. پنجاه روز در مدینه ماند و ایام حج بخاطر وسواس نیامد. یعنی چقدر آدم از خیرات و خوبیها محروم میشود. من واقعاً خواهش میکنم وسواس را جدی بگیریم.
شریعتی: این بی توجهی نسبت به نکاتی که حاج آقای فرحزاد میگویند، قطعاً بی مبالاتی نسبت به طهارت و اینها نیست؟
حاج آقای فرحزاد: نه، اکثراً مسائل را بلد نیستند یا به آنها بدجور تفهیم کردند یا میگویند: به دل ما نمیچسبد. خلاصه شیطان اینها را بازی میدهد. در این هفته حدود بیست اصل از اصولی که فقهای ما روی آن فتوا میدهند و نظر و حکم شرعی اعلام میکنند، میگوییم. اگر کسی این اصول را قشنگ پیاده کند و گوش بدهد، از وسواس و قطار وسواسی پیاده میشود. دین ما خیلی دین محکمی است و با عقل و عرف و وجدان و فطرتها سازگار است و سهل هم هست.
یکی اصل طهارت است. همه چیز پاک است الا دوازده مورد. برای نجاست هم باید یقین کنی. اصل حلیت، همه چیز حلال است. یعنی اصل بر این نیست که همه چیز نجس است. اصل بر این نیست که همه چیز حرام است. همه چیز حلال است مگر موارد خاصی که گفتند: حرام است. اصل استصحاب، هر چیزی که یقین داری با شک به هم نمیخورد. من وضو گرفتم شک دارم باطل شده یا نه؟ نه، تا یقین نکردی باطل نشده است.
اصلی که میخواهم مطرح کنم اصل سهولت و آسان گیری است. اصلاً دین ما دین سهله و آسان است. آیات و روایات متعدد داریم و سیره پیغمبر و بزرگان بوده است که اصل یُسر و آسانگیری و عدم حرج و سخت گیری که دین ما و مکتب ما در هیچ موضوعی اگر به عسر و سختگیری و حرج برسد، حکم عوض میشود. یکی از آیاتی که در مورد روزه هست این است. خدای متعال وقتی میگوید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره/183) روزه بر شما واجب شده است، پشت سرش میگوید: ولی کسانی که مسافر هستند، مریض هستند، طاقت ندارند، بچههای تازه به تکلیف رسیده که توان و مشقت ندارند نگیرند. پیرمرد و پیرزنی که مشقت دارد و طاقت فرسا هست، نگیرند. زنهایی که حامله هستند و بچهدار هستند و باید بچه شیر بدهند، روزه نگیرند. مسافر برایش سخت است، روزه نگیرد. میفرماید: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (بقره/185) میگوید: خدا نمیخواهد به شما سختی بدهد. رنج و مشقت بدهد، وگرنه خدا میگفت: مسافرها هم روزه بگیرند. مریضها هم روزه بگیرند. پیرمردها هم بگیرند. اصلاً روزه را یک ماه کرده است، وگرنه میگفت: شش ماه روزه بگیرید. یک سال روزه بگیرید. دین ما دین سهله و سمحه است. مریضهایی که خوف ضرر دارند، احتمال ضرر میدهد، ضرر عقلایی، عرفی، میگوید: روزه نگیرد. هیچ اشکالی ندارد. واقعاً نباید روزه بگیرد.
یا اینکه اوایل روزه 23 ساعت بود یعنی از مغرب تا مغرب بود. یعنی فقط حق افطار داشتند. خداوند متعال دید که سخت است و بعضی در مشقت هستند و باید از همسر و خانواده فاصله بگیرند، فرمود: حالا که برای شما سخت و مشکل است، از اذان مغرب تا شب را لازم نیست روزه باشید، فقط روز را روزه بگیرید. یعنی هرجا احکام به عسر و حرج و زحمتی که سنگین است، طاقت فرسا است، «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه» (بقره/286) خدایا چیزی را که ما طاقت نداریم به ما تحمیل نکن. این اصل آسان گیری در احکام اس که مرحوم مقدس اردبیلی که محقق اردبیلی بوده است و از فقهای بزرگ شیعه است در جای جای کتاب فقهیشان از این اصل زیاد استفاده کرده است، میگوید: این حکم چون فشار دارد، سنگینی دارد، طبق اینکه دین ما دین آسان و سهلی است، پیغمبر ما بیان نورانی دارند، فرمودند: «لَمْ يُرْسِلْنِى اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّهِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِى بِالْحَنِيفِيَّهِ السَّهْلَهِ السَّمْحَهِ» (كافى، ج5، ص494) یعنی من بر یک دین رهبانیتی که مشقت داشته باشد و ریاضت داشته باشد، پیغمبر ما میتوانست صد رکعت نماز واجب بخواند. هفده رکعت نماز واجب قرار داده است. ماه رمضان یک ماه روزه میگیری و یازده ماه آزاد هستی. فرمود: من دین مشقت زا و سختی و فشار مبعوث نشدم. در یک دین سهل و روان و آسان، مبعوث شدم. سخت نگیریم که خدا انسانهای سخت گیر را دوست ندارد. خدا آدمهای آسان گیر را دوست دارد. مثل اینکه میگوییم: خدا جمیل است و زیبایی را دوست دارد. خدا نظیف است و پاکیها را دوست دارد. «ان الله یحب السهل الطلیق» پیغمبر(ص) فرمود: یعنی خدا افرادی که آسان میگیرند و به خودشان و دیگران سخت نمیگیرند را دوست دارد. قطعاً افراد وسواسی به خودشان و به دیگران سخت میگیرند. هی آب بکش، پاک نشد. نیت را تکرار میکند. ذکر را تکرار میکند. خدا میگوید: من سهل و آسان گرفتم. خدا آدمهایی را که آسان و روان میگیرند را دوست دارد.
پیغمبر ما فرمودند: «أ تدرون علی من حُرِّمت النار» میدانید آتش جهنم بر چه کسانی حرام است؟ یک نفر گفت: من اصلاً جهنم نمیروم. گفتند: چطور؟ گفت: من نمیروم، مرا میاندازند! ولی بعضیها بخواهند بروند هم نمیگذارند. چون آتش جهنم بر اینها حرام است. چه کسانی؟ حضرت فرمود: «علی الهیِّن اللیِّن» هیِّن یعنی کسی که آسان میگیرد، لیّن کسی که نرم و منعطف است. نرم خوی است. تند و تیز و غلیظ و شدید نیست. کسی که بر خود و دیگران آسان گیر و است و نرم و لیِّن است محال آتش جهنم او را بسوزاند. حافظ غزل زیبایی دارد. میگوید:
دوش با من گفت کاردانی تیزهوش *** و از شما پنهان نشاید کرد سرّ می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع *** سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
سخت بگیری، خدا هم بر تو سخت میگیرد. باید جواب بدهی. چرا اینقدر آب میریزی؟ اینقدر وضو را تکرار میکنی؟ خدا میگوید: من حرام کردم. دوست ندارم، نمیخواهم. آسان بگیر، خدا میگوید: من آسان گرفتم، تو هم آسان بگیر. افرادی که به زیر مجموعهشان سخت میگیرند، مو را از ماست بیرون میکشند. ساعت کار را زیاد میکنند، در برخوردها و معاشرتهای سختگیری میکنند، برای تهیه یک جهاز اینقدر بار سنگین بر خودش میبندد. خانه میخواهد بسازد، دکور و تشریفات میزند. در مسائلی که گفتند: نباید سخت بگیریم، سخت نگیریم و آسان بگیریم. مثلاً یک آدم وسواسی قرنطینه درست میکند. دست نزن، پا نگذار، نرو، نیا، لَیِّن هم یک کسی که نرم و ملایم است.
باز پیغمبر(ص) فرمودند: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا» خدای مهربان مرا نفرستاده که پیغمبر سختگیری باشم. برای پیغمبر ما رنج امت سنگین و سخت بود. در احکام و آئینی که آوردم سختگیر نیستم. «متعنّت» یعنی طرف را به زحمت بیاندازی. ایراد بیجا بگیری. مثلاً یک معلمی است که خیلی سخت میگیرد. برای نیم نمره طرف را رد میکند. معلمهایی که به بچهها و خودشان و دیگران سخت میگیرند را خدا دوست ندارد. پیغمبر خدا میفرماید: من معلم سختگیری نیستم. معلم بهانهگیری نیستم. دنبال یک بهانه میگردد که طرف را تجدید کند. آقایی میگفت: ما دبیری داشتیم میگفت: من نمره بیست تا به حال به کسی ندادم. اگر میخواهی به تو بیست بدهم باید تمام این تاریخ را حفظ کنی. میگفت: حفظ کردم! آمدم جلوی بچهها جواب دادم. عصبانی شد و گفت: من تا به حال بیست به کسی ندادم ولی مجبور کردم بدهم. این چه معلمی است؟ چرا باید سختگیر باشیم؟ ما نمیگوییم به کسی که چهار شده است، ده بده. ولی کسی که نه و نیم شده، ده بده. مدارا و مراعات کنیم. کسی با نیم نمره گاهی رفوزه میشود، خانوادهاش به هم میخورند و آبرویش میرود. ما هرج و مرج را قبول نداریم. ولی سختگیری خوب نیست. خدا مرا نفرستاده که سختگیر و بهانه جو باشم، «ولکن بعثنی معلّما میسّرا» من پیغمبر مُیسّر هستم، یعنی سخت گیر نیستم و آسان میگیرم. پس دین پیغمبر ما دین آسانی است. هرجا به عسر، حرج، مشقت، سختی است، یک مقدار زحمت فوق العاده باشد.
این جمله در آیات قرآن تکرار شده است. «وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج» (حج/78) خدا در دین برای شما حرج و مشقت قرار نداده است. یعنی این قاعده عدم عسر و حرج، هرکجا به زحمت افتادی، به شما فشار آمد، رها کن. آنجا وظیفه و تکلیف نیست. حرج یعنی ما را تکلیف کند به چیزی که طاقت ندارید و عاجز هستید. مثلاً آیات قرآن یا بعضی روایات اصول کلی را بیان میکنند، فرمود: دیگر شما به آن اصل کلی همه قانونها را میتوانید خودتان پیاده کنید، آنوقت ذیل همین آیه روایت هست کسی که زخمی به بدنش خورده است، ناخنش شکسته یا از بین رفته است، باندپیچی کرده، خوب نمیتواند هر دفعه باز کند. یا کسی که گچ گرفته است، باید به جای وضو و غسل تیمم کند یا اگر کم است، رویش را طبق دستوری که در رساله هست، وضوی جبیره یا غسل جبیره بگیرد. هیچوقت خدا سخت گیر نیست که بگوید: باید همه این باندها را باز کنی.
یا سوره مائده آیه 6 در مورد تیمم است. خدای مهربان میفرماید: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» هرجا دیدید که آب وجود ندارد یا به دست آوردن آن مشقت شدید دارد، یا آب ضرر دارد، غسل تبدیل به تیمم میشود. تیمم هم ده ثانیه وقت میبرد. بعضیها چقدر روی تیمم وسواس دارند. دستت را روی خاک یا سنگ میزنی و به پیشانی و ابروها میکشی و بعد دست راست و بعد دست چپ و تمام! چه بسا این از همه بیشتر قبول باشد.
یکی از شاگردان امام نقل کردند که امام فرمودند: خرداد ماه سال 42، آن روزی که ما را از قم آمدند بردند، سحر بود برای اینکه مردم متوجه نشوند و مانع شوند. یک ماشین ارتشی بود، سرهنگ و سرباز و مأموران آمدند ما را بردند و مرا تنها بردند. در بین راه وقت اذان صبح شد. گفتم: به من دو دقیقه مهلت بدهید بیایم پایین و نماز بخوانم. گفتند: میترسیم که نگه داریم و مردم با خبر شوند! هرچه خواهش کردم گفتند: نه، باید در همین ماشین نماز بخوانی. با یک ذره خاکی که کف ماشین بود تیمم کردیم، در ایران قبله رو به جنوب است. از قم هم که به تهران میآییم پشت به قبله است. ما نشسته در ماشین ارتشی، پشت به قبله با این تیمم نماز خواندیم. خدا از ما همین را میخواهد. خدا را چه دیدی! یکوقت همین نماز از همه نمازها بیشتر قبول میشود. چه بسا فراوان عبادتهایی که به دل ما نچسبیده قبول شود و آن که فکر میکردیم خیلی آب ریختیم و وضو گرفتیم و به خیال خودمان درست بوده است اصلاً قبول نیست! در همین آیه تیمم خدای متعال میفرماید: اگر آب پیدا نکردید، با خاک تمیز و پاک تیمم کنید. «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» خدا حرج در دین و سختی برای شما قرار نداده است.
شخصی به نام معاذ بود که آدم خوبی نبود. از کسانی بود که خیلی دین را سخت میگیرند. حضرت او را به همراه یک شخص دیگر به یمن فرستادند. فرمودند: سخت نگیرید و آسان بگیرید. مخصوصاً به کسانی که تازه مسلمان هستند. حتی آیت الله بهجت نقل کردند که در هند یک عالمی رفته بود، اسلام را به بعضی که میخواستند مسلمان شوند عرضه کرده بود. دیدند پنج نماز مشقت دارد. گفتند: نماز صبح را بخوانید. یک ماه نماز صبح خواندند. بعد گفتند: خیلی چیز خوبی است. گفت: نماز ظهر را هم بخوانید. قدم به قدم! اسلام هم پیغمبر ما قدم به قدم جلو برد. اول میگوید: اگر شراب نخورید بهتر است. بعد میگوید: ضررش بیشتر است. آخر میگوید: تازیانه دارد و نهی شدید دارد. «إِنَ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ» (كافي، ج 2، ص 86) این دین محکم و متینی است، با مدارا و نرمی بیان کنید. بعضی پدر و مادرها یا دائم در حمام هستند، یا غسل و وضو انجام میدهند، بچهها میبینند میگویند: اصلاً من این دین را نمیخواهم. ما واقعاً باعث دین زدگی و دین گریزی مردم میشویم.
این معاذ نماز جماعت را شروع کرد و سوره بقره را خواند. سوره بقره چند جزء است. بعد از حمد باید یک سوره کامل خواند. میشود آدم «قل هو الله» بخواند. میشود سوره کوثر بخواند. مردم خسته شدند و افتادند و بعضی با زحمت خودشان را نگه داشتند. پیغمبر خدا خیلی ناراحت شدند. «صَلُّوا بِهِمْ صَلاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لا تَكُونُوا فَتَّانِينَ» (نهجالبلاغه، نامه52) فرمودند: امام جماعت سعی کند مراعات ضعیفترین مأمومها را بکند. یعنی مأمومی که مریض و پیر است، مراعات او را بکند. به 99 نفری که سرحال هستند گوش ندهد، که ما میتوانیم بیشتر بخوانیم، آقا سخنرانی را طول بده، نه مراعات ضعیف را بکند. «صَلُّوا بِهِمْ صَلاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لا تَكُونُوا فَتَّانِينَ» یعنی مردم را به فتنه نیاندازید.
یک امام جماعتی از دوستان اصفهان، میگفت: من نماز جماعت ظهر را که میخوانم میگویم: یا ایها الناس، زود به خانههایتان بروید، سمت خدا شروع میشود. جای منبر ما سمت خدا گوش بدهید! نماز جماعت کوتاه و مختصر باشد. سخنرانیها کوتاه و مختصر باشد. دعا و مراسم کوتاه و مختصر باشد. «اقصر الناس خطبة و اخف الناس صلاة فی تمام» نماز جماعت پیغمبر فقط انجام واجبات کوتاه بوده است. در روایت داریم مستحب است شش تا تکبیر بگویی، امام جماعت لازم نیست بگوید. مگر اینکه همه مأمومین دوست داشته باشند نماز طولانی بخوانید. و الا تکبیر واحده کافی است. مخصوصاً نزدیک افطار، خیلی از کشورها هفده ساعت روزه هستند. 21 ساعت روزه هستند. چرا اینقدر طول میدهید؟ پیغمبر ما نماز جماعتشان مختصر و کوتاه بود. سخنرانیشان کوتاه بود.
یک طلبهای نیم ساعت صحبت کرد. کاغذ نوشتند وقت تمام است. گفت: بی خود به من کاغذ ندهید من تا 2 نیمه شب مطالعه کردم! تا همه را نگویم نمیروم! اگر اینطور باشد پیغمبر عقل کل است و میلیاردها ساعت میتواند صحبت کند. هرچقدر عقل کاملتر و حرف کمتر! «إِذَا تَمَ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلامُ» (نهجالبلاغه، حكمت 71) دعای کمیل و دعاهای دیگر را میشود نیم ساعت خواند. یک ساعت و نیم طول میدهند. زوار را خسته میکنند. دین را برای مردم سخت نکنیم. انشاءالله ادامه بحثهای ما برای هفته آینده بماند.
شریعتی: دوستان ما زحمت کشیدند مطالب وسواس را در یک کانال مجزا قرار دادند، همینطور برگزیدهی تفسیر سی جزء قرآن کریم را میتوانید در کانال ما دنبال کنید. مباحث یاد مرگ حاج آقای عالی و احادیث و روایات و اشعاری که در برنامه خوانده میشود هم در کانال برنامه قرار دارد. امروز از جزء دهم قرآن کریم صفحه 195، آیاتی از سوره مبارکه توبه را تلاوت خواهند کرد.
«لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ «48» وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ «49» إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ «50» قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «51» قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ «52» قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ «53» وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ «54»
ترجمه: (منافقان) پيش از اين دنبال فتنهگرى بودند وكارها را براى تو واژگون جلوه مىدادند، تا آنكه حقّ آمد وامر خدا آشكار شد (وپيروز شديد)، در حالى كه آنان ناراحت بودند. و برخى از آنان (بهانهجويانِ ترسو) مىگويند: به من اجازه بده (به جبهه نيايم) و مرا (به گناه و) فتنه مينداز. آگاه باشيد كه اينان در فتنه (و گناه) سقوط كردهاند و همانا جهنّم بر كافران احاطه دارد. اگر به تو نيكى رسد (و پيروز شوى،) منافقان را ناراحت مىكند، ولى اگر به تو مصيبتى وشكستى برسد، مىگويند: ما چارهىخويش را از قبل انديشيدهايم (واين را پيشبينى مىكرديم) و بر مىگردند، در حالى كه خوشحالند. بگو: هرگز جز آنچه خداوند براى ما مقرّر كرده است، به ما نخواهد رسيد. او مولاى ماست و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند. (اى پيامبر! به منافقان) بگو: آيا براى ما جز يكى از دو نيكى (فتح يا شهادت) را انتظار داريد؟ ولى ما منتظريم كه عذاب خداوند يا از سوى خودش يا به دست ما به شما برسد. پس شما منتظر باشيد، ما نيز با شما در انتظار مىمانيم. (به منافقانى كه به جاى حضور در جبهه، قصد كمك مالى دارند) بگو: چه از روى علاقه انفاق كنيد وچه از روى كراهت، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، زيرا شما قومى فاسق بودهايد. و چيزى منافقان را از پذيرفته شدن انفاقشان منع نكرد، جز اينكه به خدا و پيامبرش كافر شدند و نماز را جز از روى كسالت و بىحالى به جا نمىآورند و جز از روى كراهت و بىميلى انفاق نمىكنند.
شریعتی: چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را در سالروز رحلت جانگداز ام المؤمنین خدیجه کبری(س) به روح این مادر بزرگوار هدیه کنیم. همینطور یاد و خاطر امام راحل عظیم الشأنمان و همه شهدای انقلاب اسلامی، شهدای پانزده خرداد را گرامی میداریم. از فضیلت ذکر صلوات بشنویم و بعد هم اشاره قرآنی را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: بازتاب ذکر صلوات در عالم بعد خیلی روشن میشود. پیغمبر(ص) فرمودند: بر من زیاد صلوات بفرستید. «أَكْثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلَيَّ نُورٌ فِي الْقَبْرِ وَ نُورٌ عَلَي الصِّرَاطِ وَ نُورٌ فِي الْجَنَّة» (الدعوات، ص216) طبق روایات و آیات قرآن هرکس در آن عالم نور داشته باشد، در آتش جهنم نمیافتد. فرمود: ذکر صلوات باعث میشود در عالم برزخ انسان نورانی شود. در عالم قیامت، عبور از پل صراط نور پیدا کند و در آتش نیافتد. و در بهشت هم نورانی خواهد بود. انشاءالله دل و جانمان را با صلوات زیاد نورانی کنیم. مخصوصاً هدیه به حضرت خدیجه، بینندهها حداقل صد صلوات بر مادرمان بفرستند که دل پیغمبر و فاطمه زهرا خوشحال شود.
آیهی 51 سوره توبه، خدای مهربان میفرماید: «قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» آیهی کوتاهی است ولی خیلی پر معناست. یکبار ما تقدیرات را عرض کردیم. دو نوع تقدیر هست. یک تقدیری است که با عمل و اختیار خودمان یک کارهایی را میکنیم که باید کار خوب کنیم و کار بد کردیم توبه و استغفار کنیم، بخش اعظمی از تقدیرات کاری به افعال و اعمال ما ندارد. خدا ما را مرد خلق کرده است. سفید، سیاه، قد بلند و قد کوتاه و چیزهایی که اصلاً دخالت اعمال ما در آن نیست. تقدیراتی که دست ما نیست و این آیه اشاره به آن تقدیرات است. ای پیغمبر بگو: «قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا» یک حوادث تلخی هست که بازتاب اعمال ما است. یک حوادثی است که امتحان است، بلای آسمانی است و میخواهد ما را امتحان کند. مثل انبیاء و اولیاء که هیچ گناه و معصیتی هم نداشتند. بچه معصوم و نابالغ گناهی ندارد، اما حودث تلخ ممکن است پیش بیاید. به ما هیچ چیزی نمیرسد الا آنچه خدا برای ما نوشته است. ولی خدا به نفع ما نوشته است نه بر علیه ما، این به ما آرامش میدهد و در این خیر و صلاح و مصلحت و تربیت و پرورش و رشد است. اگر کسی باور کند که هرچیزی از طرف خدا میآید، جز قشنگی و زیبایی نیست، «لن» هرگز نمیرسد به ما مگر اینکه خدا نوشته باشد و به نفع ما نوشته است، «هُوَ مَوْلانا» او مولا و سرپرست ماست، «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ» مؤمنین هم توکلشان به خدای متعال باشد.
شریعتی: در بخش دوم گفتگو حاج آقای فرحزاد از این ایام برای ما میگویند. از رحلت حضرت خدیجه کبری و همینطور ولادت امام حسن مجتبی که در پیش رو است.
حاج آقای فرحزاد: ما مُصر هستیم که انشاءالله عزیزان یک حرکت دسته جمعی داشته باشند، البته مجالس بیشتر شده و با شکوهتر شده است و حرکتهایی ایجاد شده است. من خواهش دارم از هیأتها، جلسات قرآن، رسانه، افرادی که در فضای مجازی میتوانند کار فرهنگی کنند، یک حرکت و جهش فوق العادهای برای ام المؤمنین، حضرت خدیجه بکنند. حضرت خدیجه کسی است که همه هستیاش را برای دین فدا کرده است. افتخار پیغمبر ما است. وقتی خدا به پیغمبر امر کرد که چهل روز از حضرت خدیجه فاصله بگیر برای اینکه نور حضرت زهرا در وجودشان ایجاد شود، چهل روز، روزها روزه میگرفتند و شبها هم مأمور بودند در خانه حضرت ابوطالب به عبادت بایستند. به عمار پیغام میدادند به حضرت خدیجه بگو که این فاصله گرفتن من از شما نه بخاطر پیشامد ناگواری است. کلمه عشق در قرآن نیامده است. در روایات هم خیلی کم آمده است. در قرآن «أَشَدُّ حُبًّا» (بقره/165) تعبیر شده است. یکی از مواردی که عشق آمده است، عاشق بودن پیغمبر به حضرت خدیجه است. پیغمبر ما وقتی میخواستند خطبه عقد را بخوانند، الحمدلله، حمد و ستایش خدا را کردند. «و زوجنی بخدیجه و کنت لها عاشقا» پیغمبری که قلب سلیم است، در روایت داریم قلب سلیم را کسی دارد که جز خدا در قلبش کس دیگری نیست. مثل ابراهیم خلیل! پس حضرت خدیجه چه کسی است در قلب پیغمبر؟ حضرت خدیجه همه وجودش خدایی شد. کسی میتواند در دل پیغمبر جا پیدا کند که او هم خدایی شده باشد. «از محبتها جداست، حب محبوب خدا حبّ خداست» چون حضرت خدیجه همه وجودش خدایی شده است، پیغمبر هم عاشق اوست. «و کنت لها عاشقا» در خطبه عقد میگوید: من عاشق حضرت خدیجه هستم. در روایت دیگر داریم «کان بها وامقاً و محباً» وامق هم همان شدت محبت است. من حضرت خدیجه را دوست داشتم.
برای حضرت خدیجه جدایی از پیغمبر سخت بود. به عمار گفتند: به او پیغام بده که امر خداست و من باید چهل روز ریاضت و زحمت بکشم که این نور حضرت زهرا در وجود من بیاید، بعد پیغام دادند که فکر نکنی خدا از تو روی گردان شده است، «ان الله لیباهی بک علی الملائکه کل یومٍ مراراً» ای خدیجه تو شخصیتی هستی که هر روز خدا چند بار به ملائکه مباهات میکند به کنیز و بندهای مثل حضرت خدیجه کبری(س).
جمعه شب هم ولادت امام حسن مجتبی(ع) کریم اهل بیت است. ایستگاههای صلواتی میگذاریم و افطار و اطعام میدهیم و جلسات با شکوه برگزار میکنیم و برای امام حسن جشن و شادی برگزار میکنیم. امام حسن سفره داشتند، افطاری داشتند، یکی از رفقا زنگ زد و چند روز قبل گفت: برای حضرت خدیجه نمیخواهی افطار بدهیم؟ بنده و حاج آقای ماندگاری و بعضی از رفقای دیگر هم کمک کردند، چهار، پنج هزار غذا، چند ایستگاه صلواتی راه افتاد. یک کسی میوه داد. یک کسی خرما داد، سبزی داد. مردم خیلی آمادگی دارند فقط باید تلنگری باشد. مؤسسهها و خیریههایی به اسم حضرت خدیجه احیاء کنیم، حتی افرادی که ندارند ماهی هزار تومان بدهند، در طول سال هزارها نفر ماهی هزار تومان بدهند، خیلی میشود. الآن مؤسسهای که به نام حضرت خدیجه(س) دوستان ما ایجاد کردند، دوازده هزار زائر اولی با اشک و شوق زیارت آمدند و برگشتند. انشاءالله عزیزان تماس بگیرند و پیامک بدهند و افرادی که میتوانند کمک کنند که نام حضرت خدیجه و زیارت اهلبیت احیا شود، خیلی مهم است. عزیزانی که بچهشان را به نام حضرت خدیجه نامگذاری میکنند از اول سال تا پایان ماه رمضان، فتوکپی شناسنامهشان را بفرستند، در سایت سمت خدا ثبت نام کنند، یا با مؤسسه حضرت خدیجه که در قم است و بارها اعلام کردیم تماس بگیرند. پلاک طلا به آنها داده میشود. دخترخانمهایی هم که روزه اولی هستند و نامشان خدیجه است به آنها هم پلاک طلا خواهیم داد.
یکی از فضلای قم سه، چهار کتاب برای حضرت خدیجه نوشته و خیلی زحمت کشیده است. «حبیبة المصطفی» کتابهایش را هم در سمت خدا معرفی کردیم. ایشان نوشته وضع مالی من سالیان سال خیلی آشفته بود. خیلی مشکل داشتم. خانم من که حامله شدند، گفتم: خدایا اگر دختر باشد، به احترام نام خدیجه اسمش را خدیجه میگذارم. ام المؤمنین است، مادر مؤمنین است. مادر امامها و همسر پیغمبر است. این دختر من روز بیستم جمادی الثانی روز ولادت حضرت زهرا متولد شد. اسمش را خدیجه گذاشتیم. به برکت قدوم این دختر زندگی ما از این رو به آن رو شد. از آن روز وضع اقتصادی و مالی و زندگی ما فرق کرد.
کسانی که فرزند ندارند، دختر ندارند، نذر کنند ضرر ندارد. نذر کنند خدا انشاءالله به آنها دختر بدهد، یکی را به نام حضرت خدیجه کبری بگذارند. دل رسول الله شاد میشود. دل حضرت زهرا شاد میشود. شفاعت حضرت خدیجه را همراه دارد. امروز روز وفات حضرت خدیجه است و فرصت باقی است. امشب، فردا و برای امام حسن مجتبی(ع) هم میتوانند مجالس را به نام مادرشان حضرت خدیجه اطعام بدهند که بین دو تا حق جمع شود. امام حسن مهمانخانه داشتند، هرکسی از دور و نزدیک میآمد، ما الآن در قم منزل چند نفر از علما من سراغ دارم که در طول سال صبحانه و نهار و شام میدهند. ما هیأتی در قم داریم در طول سال هر شب شام میدهند. ماه رمضان اینقدر افطار زیاد میدهند، چون جا کم است در حسینیهی کربلاییها، جمعیت میایستند و به نوبت افطار میخورند و از آن طرف بیرون میروند. انشاءالله این را احیا کنیم. اطعام ثوابش از هزارها نماز مستحبی و تلاو قرآن مستحبی بالاتر است. مخصوصاً به نام اهلبیت باشد.
خدا را به حق خدیجه کبری ام المؤمنین قسم میدهیم به همه ما توفیق بهترین اعمال و برکات این ماه را مرحمت بفرما، قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان، همه ما را از بهترین یاران امام زمان قرار بده. رفع هم و غم و گرفتاری از همه گرفتارها، مریضدارها، قرض دارها، کسانی که خانه ندارند، شغل ندارند، فرزند ندارند، امتحان دارند، به حق خدیجه کبری و فرزندانش مشکلات همه عزیزان را برطرف بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.