95-01-23-حجت الاسلام و المسلمين فرحزاد - وصیت رسول گرامی اسلام به حضرت علی (ع)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصیت رسول گرامی اسلام به حضرت علی (ع)
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 23-01-1395
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
آسمانها دست داری خودت در باد و بارانها سهیمی نگاهت رام کرده شیرها را
شریعتی: سلام به همهی شما دوستان خوب خیلی خوش آمدید به این سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بیت علیهم السلام باشد خوشحالیم در کنار شما هستیم سلام علیکم حاج آقا فرحزاد ایام را تسلیت میگویم
حاج آقا فرحزاد: سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان عزیز و مهربان سالروز شهادت امام دهم امام هادی علیه السلام را محضر امام زمان و همهی دوستان و شیعیان اهل بیت تسلیت عرض میکنم امیدوارم هم از برکات این ماه که فوق العاده است و هم از شفاعت این امام بزرگوار همگی بهره مند شویم و به برکت این امام بزرگوار همهی معضلات و مشکلات عزیزان و دوست داران اهل بیت حل شود
شریعتی: ان شاء الله بحث ما وصیت نورانی نبی مکرم اسلام به امام علی علیه السلام است در جلسهی گذشته در ذیل فرازی از همین وصیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به نشانههای مومن پرداختند ادامهی بحث را از استاد میشنویم
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم همان طور که اشاره فرمودید در ضمن وصیتهای پیغمبر عظیم الشان علیه و آله السلام به حضرت علی علیه السلام به این فراز رسیدیم که پیغمبر عظیم الشان فرمود یا علی سزاوار است که مومن هشت صفت و علامت در او باشد وَقَارٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ وَ صَبْرٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 354) که تک تک این صفات مهم است اگر یکی از اینها هم باشد گوهر بسیار ارزشمندی است که هم بقیهی صفات را میتواند برساند به ما و همان ممکن است انسان را نجات بدهد و راه را برای ما باز بکند و آن دو صفت اول را هفتهی گذشته یک مقدار شرح دادیم که وَقَارٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ وَ صَبْرٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ علامت مومن این است که وزانت و آرامش و حلم و صبر و بردباری اش را در ناگواریها سختیها بلاها امتحانها پیشامدها حفظ میکند هم وزین است هم راحتی و آرامش جسمی دارد و هم راحتی و آرامش روحی دارد که اجمالا عرض کردیم که چه کار بکنیم به این صفات برجسته نائل شویم در برابر مشکلات وقارمان را از دست ن دهیم صبرمان کم نشود تحملمان بالا برود مثل دریا اقیانوس و کوه که چقدر آرام هستند یک راهکار توجه به پاداشی است که خدای متعال بیان کرده شاید حدود صد مورد در قرآن است که اگر بخواهیم تعبیرها را بگوییم از حوصلهی یک یا ده جلسه بیرون است «إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره/ 153) هم یک کلمه بس است با همهی موجودات خدا است ولی این که میگوید من با صابرین هستم با این تاکیدهای انّ و جملهی اسمیه و مَعَ این که میگوید من همراهت هستم من کنارت هستم «إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ» (شعرا/ 62) همه جا من را هدایت میکند بالای سرم است کنارم است یک پدر مهربانی مادر مهربانی یک رئیسی که مال و ثروت و قدرت دارد بگوید برو من همراهت هستم من هستم این خیلی مهم است یعنی معیت خصوصی نه معیت عمومی خود همین چقدر آرامش میدهد که خدا با اهل صبر است اهل صبر بی حساب کتاب در قیامت میروند بهشت اجر و مزدشان بی حساب کتاب است چک سفید به آنها میدهند خود اینها خیلی انسان را تحریک میکند که در سختیها و ناگواریها صبر بکند صبوری اش را قوی بکند یکی از راهکارهای دیگر که میتواند صبر و بردباری را تحمل ببرد انس و ارتباط با خدا با والیاء خداست «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّـهِ» (نحل/ 127) خدا میگوید در صبرت هم باید کمک بکنم در همه چیز «وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (حمد/ 5) از خدا در همه حالات کمک بگیریم خدا هم قطعا کمکمان میکند الآن مناسبت خوبی است با امام هادی با اهل بیت پیوند برقرار بکنیم زیارت جامعه از امام هادی است حتما بزرگان ما مثل آیت الله بهجت هر روز میخواندند یا حضرت امام در نجف بودند هر روز میخواندند ولی ما ماهی یک بار هفتهای یک بار چند روز یک بار از دور از نزدیک لا اقل بخشی اش را بخوانیم بعضیها فکر میکنند ما دعای جوشن کبیر یا دعای کمیل یا دعای ندبه یا زیارتها را اگر یک صفحه اش را خواندیم مشکل دارد نه هیچ اشکال ندارد مثل نماز نیست نماز را باید تا آخرش بروی یک فرازش را با حال خوش خوب بخوانیم قرآن دعا هیچ وقت باعث نشود که کنار بگذاریم من حال دارم نصف صفحه اش را بخوانم یا ترجمه اش را ببینم اینها را ما از دست ندهیم ما لايدرك كُلُّه لا يترك كلُّه اگر ما به همهی حقیقتی نتوانستیم دست پیدا بکنیم یا خوبیها به هر چقدر که برسیم غنیمت است خودمان را از تمامش محروم نکنیم نگوییم چون ما همه اش را نمیتوانیم کلش را رها بکنیم نصف صفحهی زیارت جامعه را بخوانید تأمل بکنید اشکالی ندارد یک شاخصهی مهم امامان ما در قرآن و روایات این است که چرا امام شدند رهبر و ولی شدند چو صبر کردند «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» (سجده/ 24) هم توجه به این بزرگواران شرح حال این بزرگواران را خواندن یک روایت زیبایی داریم یک نفر به امام صادق گفت هر گرفتاری هر بلایی مصیبتی حداکثرش نمونه اش در شما بوده از مشکلات مادی جسمی مریضی بلاها زندانها شکنجهها تحقیرها اهانتها حرف مردم شهید کردن کشتن اسیر کردن همهی اینها در اهل بیت بوده حد اعلایش بوده این که حتی بدن امام را زیر سمّ اسبها قرار بدهند اینها خیلی مصائب سنگینی است گفت چرا؟ البته اینها سرّی دارد یکی اش این است که فرمودند لِتَعُونَ عَلَی شِیعَتِنَا یعنی وقتی شما مصائب خودت را بگذاری کنار مصائب حضرت زینب باید دست و پایمان را جمع بکنیم خجالت بکشیم بگوییم که ما مصیبت داریم گرفتاری اگر گرفتاری حضرت زینب است حضرت زهرا است حضرت علی است آن گرفتاریهای سنگین یا مال پیغمبر که اگر بخواهیم وقتش نیست شرح بدهیم در شعب حضرت ابوطالب سه سال محاصره کردند آب غذا خوراکی هیچ چیز نمیدادند یک لحظه اش با کل عمر ما قابل مقایسه نیست رفاهیاتی که ما داریم نعمتهای مختلفی که داریم قابل قیاس نیست اولیاء خدا که عزیز و دردانهی خدا بودند معصوم و پاک بودند هیچ خطا و لغزشی هم نداشتند آنها را میبیند فرمود دیگر اصلا مصیبتهای شما باطل میشود پیش اولیاء خدا که آدم مینشیند مصیبتها دل داریهای آنها را میبیند مصیبت هایش فراموش میشود یک راهکار مهم که باقی ماند این را بیشتر میخواهیم رویش صحبت بکنیم راه رسیدن به صبوری و حلم و بردباری و بالا بردن آستانهی تحمل و ظرفیت این است که تصبُّر داشته باشیم یعنی انسان خودش را به صبر وادار بکند مثل تحلُّم تفاغر یعنی انسان برایش سخت است این مصیبت ولی خودش را وادار بکند به صبر بزند روایت از پیغمبر عظیم الشان است که فرمودند مَن یَتَصَبَّرَ یُصَبِّرُهُ الله وَ مَن یَستعَفِف یَعفه الله، وَ مَن یَستَغنِ یُغنِهُ الله وَ مَا اَعطَی عبد عَطَاءَ هُوَ خَیر وَ اَوسَع مِن الصَّبر (میزان الحکمه، ج ۲، ح ۱۰۱۲۸) تصبُّر یعنی خودت را به صبر وادار بکنی دلت آرام نیست ناراحت هستی گلایه داری ولی خودت را وادار به صبر بکنی وانمود بکنی تقلین بکن به خودت فراوان داریم مثلا برای گریه بر امام حسین سه دسته را خدا گناهانشان را میآمرزد اهل بهشت میشود یک دسته آن هایی که میگریانند سخنران است مداح است اشک مردم را در میآورد قربة الی الله دوم آن هایی که گریه میکنند سوم تباکی واقعا گریه اش نمیآید به پیشانی اش میزند ناله میکند حالت گریه به خودش میگیرد یا تحلُّم که زیاد اشاره کرده ایم حضرت علی فرمود إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَكَ أَن يَكونَ مِنهُم (نهج البلاغه، حکمت 207) اگر هم حلم و بردباری در تو نیست خودت را به حلم و حلیم بودن بزن کم میشود کسی خودش را شبیه یک جمعی بکند خواهی نخواهی مثل آنها میشود با اهل صبر نشستن و خودش را به صبوری وادار کردن الحمدلله الهی شکر میگذرد مهم نیست گفتن خودم را وادار به صبر بکنم این خودش کمک عجیبی است پیغمبر ما این بشارت بزرگ را دادند فرمودند کسی صبور نیست درونش این صفت را ندارد ولی خودش را شبیه اهل صبر میکند تشبه و تکلف میکند به خودش وادار میکند که صبر میکنم چاره ندارم صبر میکنم خدا او را کمک میکند که به آن صبر واقعی برسد رسول خدا در ادامه میفرماید کسی که نمیتواند عفت بورزد پاک دامن باشد ولی خودش را به پاک دامنی میزند وادار میکند خدا کمکش میکند عفیف و پاک دامن باشد کسی که وضع مالی اش خوب نیست ولی خودش را به غنا وادار میکند آن طرفش را هم داریم کسی که خودش را به فقیری بزند مَن تَفَاقَرَ اِفتَقَر (نهج الفصاحه، حدیث 2758) خدا او را به فقیری میزند این جا هم است که کسی که خودش را به غنا بزند خدا بی نیازش میکند کمکش میکند به غنا برسد پیغمبر خدا فرمود وَ مَا اَعطی عَبد عَطاء هُوَ خَیر وَ اَوسَع مِنَ الصَّبر خدا به بندهای عطا نفرموده چیزی که بهتر و وسیع تر باشد یعنی شرح صدر میدهد بزرگش میکند دریا دلش میکند از صبر اَلصَّبر مِفتَاحُ الفَرَج چه کار بکنیم درها باز شود در گشایش به روی ما باز شود میفرماید صبر کردن و تحمل کردن این در گشایش را به روی ما باز میکند در فرج را به روی ما باز میکند یا حضرت علی علیه السلام فرمودند که لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَان (نهج البلاغه، حکمت 153) انسانی که بردبار است صبور است استقامت دارد پشتکار دارد و تحملش بالاست یک روزی قلهی ظفر را فتح میکند ولو این که وقت ببرد ولو این که زمان ببرد این راهکار سومی به نظر من مهم است این را میخواهم بیشتر رویش مانور بدهیم همان طور که در پیامکهای عزیزان هم بود ما دو نوع مشکلات داریم ناهمواریها ناهنجاریها دو نوع است یک نوع مشکلات امتحاناتی است که ما میتوانیم برطرف بکنیم مشکل را حل بکنیم از دست ما برمیآید مریضی است قابل علاج است برویم علاج بکنیم فقری است قابل علاج است برویم کار بکنیم تلاش بکنیم برطرفش بکنیم گرفتاریهای معنوی جسمی مادی که میشود برطرف کرد با دعا با نیایش با کار کردن با همت و عزم دکتر رفتن دوا درمان کردن بحثی در اینها نداریم مشکلاتی که قابل حل است قابل حل است حل اش میکنیم آنها را نمیگوییم صبر بکنید این جا جای صبر نیست بحث ما مشکلاتی است که لا ینحل است ما توان برطرف کردنش را نداریم این جا چه کار بکنیم؟ غیر از این که تسلیم شویم راضی شویم با آن مشکل کنار بیاییم بسازیم که اینها زیاد هم است یا مشکلات یا بر اثر جبر خدا چرا من را مرد خلق کرده چرا قدم بلند است چرا قدم کوتاه است چرا در این زمان متولد شدم کاش زمان پیغمبر بودم این دست ما نیست یعنی بسیاری از قضا و قدر هایی که هیچ دستاورد اعمال ما نیست در قرآن هم اشاره شده میفرماید بعضی از مصیبتها است مال گناهان ماست اینها را باید استغفار بکنیم توبه بکنیم جلوی آن مصیبتی که بر اثر گناه به ما اصابت کرده بگیریم «وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ» (شوری/ 30) خیلی هایش را هم خدا میگوید من میبخشم شما گناه نکن اگر اتفاقی افتاد توبه کن استغفار بکن پاکش بکن اما آیات دیگری داریم خدا میفرماید «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرٌ» (حدید/ 22) یعنی در لوح محفوظ یک چیزهایی تقدیر شده دخلی به عمل ما ندارد خوب باشد بچهی بی گناه مریض میشود زمین میخورد دست و پایش میشکند معلولیت هایی است که هیچ ربطی به پدر مادر یا خود بچه ندارد اصلا خدا تقدیراتی را خواسته قرار بدهد خوب هم تقدیر میکند او خوشنویست است و نخواهد بد نوشت ما چون نمیفهمیم ممکن است اعتراض بکنیم یک تقدیراتی برای افرادی بریده شده که هیچ قابل تقدیر نیست اینها را چه کار بکنیم؟ دستور خدا پیغمبر این است که با این قضا قدرها کنار بیایید این جا جای صبر و تحمل است حضرت علی میفرماید امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ (نهج البلاغه، حکمت 27) یک درد هایی است که قابل درمان است درمان میکنیم درد هایی که قابل درمان نیست همهی دکترها میگویند نمیتوانیم من میتوانم حل بکنم؟ نه اگر صبر بکنم با آن مشکل کنار بیایم هم رفاه و راحتی دنیایی دارم هم آرامش روحی دارم ولی اگر جزع فزع کنم خودم و اطرافیانم را از بین میبرم هم بلا و گرفتاری دنیایی و هم بلا و عذاب آخرتی نصیبم میشود مثلا کسی مرده عزیزی را از دست دادیم خدا رحمت کند همهی عزیزانی که از دست رفتند اگر کسی این چند روز گذشته یا سال گذشته پدر مادر اولاد و فرزندی را از دست داده ما که نمیتوانیم برش گردانیم غیر از صبر چه کار میتوانیم بکنیم؟ غیر از شکر چه کار میتوانیم بکنیم؟ میگویند یک کسی در چاه افتاده بود ناله میزد دید فایده ندارد گفت الحمدلله الهی شکر یکی آمد گفت چه کار میکنی گفت خدا را شکر میکنم گفت پس صبر کن طناب بیاورم بالا بکشم گفت اگر صبر نکنم چه خاکی به سرم بکنم یعنی وقتی که آدم گاهی برتر میشود این حدیث را سه چهار سال قبل خواندم خیلی آرام بخش است حدیث خیلی زیبایی هم است امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ در نهج البلاغه کلمات قصار است میفرمود با دردت همراهی بکن برو تا وقتی که میتوانی تا وقتی که با آن میتوانی راه بروی راه برو درد هایی است که قابل علاج است بعضیها کمر درد دارند پا درد دارند دکتر رفتند همه کار کردند وقتی قابل حل نیست چرا من نا امید شوم خودم را آتش بزنم با آن کنار بزنم آقای دولابی همیشه این را میفرمودند این در ذهن و قلب عزیزان همیشه باشد میفرمودند دوای سوز ساز است عین همین روایت است که خواندیم بسوز و بساز این را همه بلد هستند این مضمون آیات و روایات است روایتش را عرض میکنم یعنی تسلیم شو راضی شو ایشان میفرمودند به هر چیزی که تن دادی باطلش کردی مثلا خدا من دنبال شغل کار هستم هر چه که در توان خودم است رفتم حالا جور نشده یا یک مریضی خوب نشده من میگویم خدایا راضی به رضای تو هستم تسلیم هستم دست بالا کردم دیگر راحت میشوم وحشت و نا آرامیها میرود یک قدرتمند میخواهد من را زمین بزند من میگویم باشد زمین میخورم گفت کارد بهر اوست کورا گردنی است سایه افکنده است او را کارد نیست من وقتی مقابل خدای بزرگ دست بالا کردم تسلیم و راضی هستم قدرتمندی که انبیا و اولیا زمین خورده اش هستند فرعون همهی زمین و مملکتش را بسیج کرد حضرت موسی متولد نشود ولی خدا او را به وجود آورد در دامن خود همان فرعون هم بزرگش کرد وقتی من با این خدا نمیتوانم دست و پنجه نرم بکنم چرا تسلیم نشوم چرا راضی نشوم؟ عرض کردیم مشکلاتی که ما توان برطرف کردنش را نداریم چارهای نداریم با آن مشکل کنار بیاییم آن جهنم میشود بهشت آن زندان میشود تفریح گاه میشود باغ و بستان درگیری درد را چند برابر میکند هم این جا هم قیامت هم به خاطر ناصبری هایی که کردیم جزع فزع کردیم هم ثواب و اجر نمیدهند حتی گاهی جهنم میبرند دنیا و آخرت خراب میشود پیامک ندهند بگویند چرا شما میگویید ما تسلیم شویم نه اگر جایی که میتوانی برطرف بکنی برطرف بکن پیری را نمیشود علاج کرد بعضی مریضیها را میگویند نمیشود علاج کرد تسلیم شویم با تسلیم شدن آرام راحت میشویم ناهمواری هموار میشود دوای سوز ساز است بسوز و بساز خدا میخواهد فرحزاد را زمین بزند اراده کرده من تا زمین خوردم تمام شد باطل شد اگر بخواهم دست و پنجه نرم بکنم مقاومت بکنم هم زمین میخورم هم این که ده برابر عذاب میکشم این روایت خیلی زیباست واقعا زیباست از روایتهای کلیدی و کاربردی است از مولا حضرت علی علیه السلام است حضرت فرمود اِنَّ لِلنکبَات غَایَات لَابُدَّ اَن یَنتَهِی اِلَیهَا فَاِذا حکم عَلی احدکم بِهَا فَلیتطَالها وَیصبر حَتی یَجُوز (میزان الحکمه، باب صبر، ح 10123) سفینة البحار کلمهی نکب است در کامپیوتر بزنند میآید یعنی نکبتها ناهمواریها بلاها گرفتاریها مصیبتها سختیها زمان دارد بلا یک زمان دارد یک تایم دارد این زمانش باید بگذرد در عوام الناس هم میگویند این مریضی باید زورش را بزند یک سرماخوردگی دو سه روزه خوب میشود من ایام فاطمیه اتریش بودم اولین جلسهای که رفتم با بعضی از بزرگان آن جا جلسه داشتیم گفتند حاج آقا این جا اگر کسی سرما میخورد زکام میشود مریض میشود به این راحتی آمپول و چرک خشک کن و دارو نمیدهند دوره اش باید طی شود بدن را تقویت میکنند یا پرهیز غذایی میدهند مثل ایران نیست که یک جعبه یک پلاستیک این قدر دارو بدهند تمام این داروها مضر است ما عجله میکنیم که زود خوب شود یک روزه میگوید یک آمپول قوی بزن نمیدانیم اینها چقدر مضرت دارد در روایات ما هم است هیچ دارویی نیست مگر بلایی را تهییج میکند خود آن یک بلایی میآورد آن جا میگفت خیلی که به دکترها اصرار و التماس میکنند دم نوش میدهد یک چیز دم کردنی میدهد که گیاهان طبیعی باشد که تقویت شود یا معده اش شستشو شود پاک شود خیلی با دادن داروی زیاد مخالف هستند چون آن دوره باید طی شود زورش را باید بزند نرم نرم ملایم یک مرتبه داروها آمپولهای قوی میدهند البته این یک بحث تخصصی است اما کشورهایی که در طب پیشرفت کردند به این نتیجه رسیدند که این داروها مضر است کمتر بدهیم ما میخواهیم فوری یک چیزی به ما بدهد یک روزه بلند شویم دردهای زندگی هم این طوری است حضرت امیر سلام الله علیه میفرماید این از آن روایتهای کاربردی است نکبتها بلاها امتحانها یک زمان خاصی دارد باید به آخرش برسد مثل این که شما میخواهید یک قلهای را برسید باید بروید وقت میبرد تا به پایانش برسید عجله نمیشود کرد نمیتوانی اصلا میافتی خدای بزرگ میفرماید باید به این انتها برسد تا آن که این سربالایی تمام شود بعد میشود سرازیری بعد میشود دشت بعد حضرت امیر میفرماید فاذا حکم علی احدکم بها فلیتطالها ویصبر حتی یجوز اگر یک بحران هایی که ما توان مقابله با آنها را نداریم بیاید من دارم تاکید میکنم نگویید حاج آقا بحثش این است که ذلیل زده شویم نه میگویم آن هایی را که میتوانی برطرف بکن بحث در جایی است که توان مقابله را ما نداریم امتحان الهی است سیل و طوفانی آمده ما نمیتوانیم مقابله بکنیم پیش گیری بکنیم از دست ما خارج است حضرت امیر میفرماید وقتی این طور نکبتها و بلاها هجوم آورد سرت را بیاور پایین همان که ایشان فرمودند دوای سوز ساز است تسلیم شو دست بالا بکن بگو خدایا من زمین خورده ات هستم آقای دولابی میفرمودند داشهای قدیم که کشتی میگرفتند یا میگفتند هر چه ثروت و سرمایه داری بگیر لنگ بخر لنگ بینداز در مقابل یک آدم قوی و قلدر یعنی تسلیم شو بگو من تسلیم هستم تمام شد اصلا با تو درگیری ندارد کارد را به آن کسی میزنند که زور دارد وقتی که زمین خورده است دیگر کارد برایش نمیکشند من تسلیم شما هستم به خدا بگو به اولیاء خدا بگو من تسلیم شما هستم وقتی این هجوم آورد حضرت میفرماید سرت را بیاور پایین به قصد تسلیم بودن رضا بودن راضی هستم تسلیم هستم قبول کردم بچه ام مرده هیچ کاری نمیتوانم بکنم بگو من راضی هستم تسلیم هستم بچه ات همیشه پیش خودت است بعضیها که خیلی بی تابی میکنند آن مرده اذیت میشود بچه هایی که خدا به تو داده یا همسری که خدا از تو بریده بگو خدایا راضی هستم بعضیها بیست سال است با هم زندگی میکنند همسر بودن خانم یا آقا را در قلبش تایید نکرده بزرگی میفرمود وقتی شما تایید بکنید همان خوب میشود سلطان بانو میشود اما اگر تایید نکنید سلطان بانو هم باشد برایت زشت ترین آدمها باشد قبولی ما پذیرش ما بلاها را باطل میکند وضع را عوض میکند ناهنجاری را هنجار میکند آن هایی که فرزند دار نشدند تسلیم شوند مرحوم شیخ عبدالکریم حائری تا ازدواج کرده بود پدرش ملا جعفر بچه دار نمیشد آخر از این طرف آن طرف رفت یک موردی ازدواج موقت کرد آن هم زن بیوهای بوده بچه هایش را میخواسته بیرون بکند به دردسر افتاده بود گفت خدایا من بچه نمیخواهم تسلیم هستم ملا جعفر آدم روستایی عوام ساده گفت تسلیم هستم وقتی که تسلیم شد کاملا خدای متعال یک عبدالکریم به او داد که شد موسس حوزهی علمیهی قم تک پسر هم بوده این فراوان هم اتفاق افتاده اگر هم بچه دار نشود همین تسلیم و رضایت مندی به او آرامش میدهد مقاومت تمام زندگی مان را مختل میکند آیهی قرآن هم داریم «وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ» (انبیاء/ 89) دعای حضرت زکریا است که دعا کرد خدایا به من بچه بده خدایا من را تنها نگذار ولی تو خیر الوارثین هستی از بچه خیلی بهتر خدا وارث ما است خودت هستی همه چیز داری وقتی من با خدا باشم خدا همه چیز من را تامین میکند نیاز همسر اولاد کمبودها عزتها سرافرازیها میخواهم اسمم همیشه باشد خیلی از اولیاء خدا بودند بچه نداشتند ولی کتاب هایشان اسمشان به همه جای عالم پخش شده تسلیم بودن خیلی مهم است فرمود حضرت امیر وقتی این بلاها و سیلان بلاها به آدم حمله میکند سرش را بیاورد پایین تسلیم شود تا این فشار بلا بیاورد رد شود به قول ما زورش را بزند بعد حضرت فرمودند خدا میخواهد من را زمین بزند میخواهد امتحان بکند من هم میخواهم مقابله بکنم من هم زور ندارم او همه کاره است همهی زورها مال اوست جز این که خودم را ضایع بکنم کراهتها سختیها ایجاد بکنم هیچ دردسری برای من ندارد آخرش هم همان میشود این هم حدیثش خیلی زیباست و از آن حدیثهای کاربردی است سه چهار سال قبل یادم است خواندم در توحید شیخ صدوق است حضرت علی نقل میفرماید که حدیث قدسی است خدای متعال به حضرت داود علیه السلام فرمود أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیهالسلام يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِيدُ أَعْطَيْتُكَ مَا تُرِيدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِيدُ أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيد (توحید صدوق، ص 337) بعضی جاها خواست ما با خواست خدا یکی میشود آقای دولای میفرمود فکر نکن دعای تو که مستجاب میشود خواست تو بوده مستجاب شده با خواست خدا یکی در آمده ما فکر کردیم خدا میخواسته ولی اگر خدا نخواهد همهی عالم هم جمع شوند پیغمبر ما به خدا گفت که خدایا این مصائب و بلاها را از اهل بیت من بردار خدا گفت این بلاها حتمی است باید باشد پیغمبر گفت باشد تسلیم همهی اهل بیت هم تسلیم بودند این همه مقام پیدا کردند «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» یعنی صبر به امامت میرساند انسان را میتواند الگو برای دیگران باشد ولی کامل خدا باشد خدا به حضرت داود فرمود یا داود تو میخواهی من هم میخواهم یک جاهایی که با هم یکی هستیم که هیچ خواست ما با خدا یکی است یک جاهایی است اصطکاک است خدا میگوید من این را میخواهم من یک چیز دیگر میخواهم به تو بگویمای داود از اول آب صاف کف دستت میریزم آن چه که من میخواهم میشود ولی آن چیزی که تو میخواهی ممکن است شود یا نشود ولی آن چیزی که میشود مال من است مستحب است در مفاتیح است ذکرها و مستحبات غروب و طلوع آفتاب هر روز است که بگوییم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ لاَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُهُ حمد میکنیم خدایی را که هر چه که او بخواهد میشود انجام میدهد و هر چه که ما بخواهیم ممکن است بشود یا نشود ولی خواست خدا قطعا میشود یا داود تو اراده میکنی من هم اراده میکنم ولی از اول به تو بگویم آن چیزی که من میخواهم میشود این هم جالب است بعد میگوید اگر خواستهی من را تو تسلیم شدی گفتی خدایا تو فقر میخواهی تو غنا میخواهی تو عزت میخواهی تو زمین خوردن میخواهی هر چه تو میخواهی من واگذار میکنم به تو در این صورت آن خواسته ات را هم من برآورده میکنم یعنی آن خواستهای که خلاف میل من است را هم میدهم به تو خدا میگوید من همان را به تو میدهم اگر غنا خواستی ولی خدا فقر میخواست تسلیم فقر شدی به خواست خدا تمکین کردی خدا میگوید من آن غنا را هم به تو میدهم بالاتر از آن غنایی که خودت میخواهی آن چیزی را هم که تو میخواهی من به تو میدهم اگر تسلیم من شدی ولی اگر تسلیم نشدی اگر در مقابل خدا قد علم کردی گفتی نه من مقابله میکنم من آن چیزی که خدا میخواهد را نمیخواهم آن چیزی را که خودم میخواهم را میخواهم خدا میگوید در آن چیزی که میخواهی به فشار و رنج میاندازمت بعد آن چیزی میشود که من میخواهم خدای بزرگ قدرت مطلق یک کسی را بخواهد در فشار بیندازد آقای دولابی میگفت نمد مال میکند کشتن راحت نیست زجر کش میکند بیچاره اش میکند پنجاه سال من با خواست خدا مقابله میکنم این با مسائل قضا و قدر خیلی است همسری که خدا برایشان بریده منزلی که است حضرت امیر میفرماید دائم نگو آن شهر بهتر است آن کشور است اگر آن جا بودم چنین میکردم اگر دختر خاله را میگرفتم چنین میشد اینها همه حرف است به دادهها تمکین بکن به خواست خدا تمکین بکن قضا و قدر خدا را با قلبت امضا بکن پای سجاده پای نماز از خدا کمک بخواه تصبر بکن تسلیم را به خودت تلقین بکن بگو خدایا راضی هستم به این همسر به این فرزند زیبا میشود قشنگ میشود آقای دولابی میفرمودند یک کسی حکم قطعی صد در صد برایش آمده یا جرم یا بدون جرم این آقا را میخواهند ببرند زندان او هم میداند که زور حکومت غالب است او را زندان خواهد برد او دو نوع میتواند برخورد بکند یکی این که بگوید نمیروم زندان فرار میکند تعقیبش میکند میگیرند او را دست و پایش را میبندند داد میزند بیچاره میشود در قفس میاندازند شکنجه میدهند با فشار میکشند هزار زجر میدهند میبرند باز گوشهی زندان آن جا هم شکنجه میدهند ولی اگر این آقا گفت که چشم از مامورها پذیرایی هم کرد و گفت من در خدمت شما هستم با پای خودش رفت اتفاقا رفت دید زندان نیست باغ است بستان است وقتی «إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» جایی که ما نمیتوانیم کاری بکنیم در مقابل خدا تسلیم باشیم به قفس دنیا به قفس تن به این دنیا تمکین کردیم تن دادیم خدا میگوید من با تو هستم هر جا باشی من با تو هستم زندان گلستان میشود وقتی با خدا باشی صبور باشیم راضی به رضای خدا باشیم چرا امام حسین در گودی قتل گاه متبسم بودند اکثر مقاتل نوشتند یا حضرت زینب فرمودند ما رَأَیتُ الّا جَمیلاً (بحارالانوار، ج 45، ص 116) همهی خارها را گل میکند زیبایی ناشی از تسلیم است حضرت زینب بالاترین بلاها را در اهل بیت دیده اسارت اهانت جسارت ولی چون در محضر خداست و امر خداست خدا دوست دارد این شهادت را خدا دوست دارد یعنی آن طرف سکه را میبیند و تسلیم است و راضی میشود تمام این ناهمواریها هموار میشود تمام خارها گل میشود و زیبا میشود.
شریعتی: خیلی ممنون.
حاج آقا فرحزاد: ان شاء الله بسوزیم و بسازیم وقتی بسازیم سوزها میرود.
شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم امروز مشرف میشویم به ساحت نورانی قرآن کریم صفحهی 182 را تلاوت میکنیم آیات 41 تا 45 سورهی مبارکهی انفال
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّـهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّـهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّـهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٤١﴾ إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَـكِن لِّيَقْضِيَ اللَّـهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّـهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٤٢﴾ إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّـهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَـكِنَّ اللَّـهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿٤٣﴾ وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّـهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿٤٤﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّـهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿٤٥﴾
ترجمه:
و بدانید هر چیزی را که [از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعی] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [کم باشد یا زیاد] یک پنجم آن برای خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و خویشان پیامبر، و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده اش روز جدا کننده حق از باطل، روز رویارویی دو گروه [مؤمن وکافر در جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید [پس آن را به عنوان حقّی واجب به خدا و رسول و دیگر نامبردگان بپردازید]؛ و خدا بر هرکاری تواناست. (۴۱) و [یاد کنید] هنگامی را که شما [در جنگ بدر] بر دامنهای نزدیک تر به سطح زمین بودید [که برای جنگ جایی نامناسب بود] و دشمن در دامنهای بالاتر [و مناسب برای جنگ] قرار داشت، و کاروان [تجاری قریش] در مکانی پایین تر ازشما بود [که توانست دور از دید شما بگریزد]؛ و اگر [برای رویارویی] با دشمن [زمانی معین و جایی مشخص] وعده میگذاشتید، نسبت به وعده گاه اختلاف میکردید [ظاهر امر نشان میداد که شکست حتمی با شما و پیروزی قطعی با دشمن است، ولی این پیروزی به صورتی غیر عادی نصیب شما شد] تا خدا پیروزی شما و شکست آنان را که [بر اساس اراده اش] انجام شدنی بود تحقق دهد، تا هر که هلاک میشود از روی دلیلی روشن هلاک شود، وهر که زندگی میکند ازروی برهانی آشکار زندگی کند؛ و یقیناً خدا شنوا و داناست. (۴۲) و [یاد کن] هنگامی را که خدا دررؤیاهای مکرّرت [نفراتِ] آنان را [که بر ضد تو و اهل ایمان تصمیم به جنگ داشتند] به تو اندک و ناچیز نشان داد [تا آن را برای یارانت بیان کنی]؛ و اگر آنان را بسیار و زیاد نشان میداد، شما [ای یاران پیامبر!] قطعاً سست میشدید و در کار جنگ نزاع و اختلاف میکردید، ولی خدا شما را [با آگاه شدن از رؤیای پیامبر، از سستی و اختلاف] رهایی بخشید؛ زیرا او به آنچه در سینه هاست، داناست. (۴۳) و [یاد کنید] هنگامی را که در جنگ بدر باهم برخورد کردید، دشمن را در چشم شما اندک نشان داد، و شما را نیز در چشم آنان اندک نشان داد [اگر چه در گرما گرم جنگ، شما را در نظر آنان بسیار و آنان را در نظر شما اندک نشان داد] تا خدا پیروزی شما و شکست آنان را که [بر اساس اراده اش] انجام شدنی بود، تحقّق دهد؛ و همه کارها به سوی خدا بازگردانده میشود. (۴۴)ای اهل ایمان! هنگامی که [در میدان نبرد] با گروهی [از مشرکان و کافران] برخورد کردید، ایستادگی نمایید و خدا را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید. (۴۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: نکتهی صلوات و نکات پایانی را میشنویم
حاج آقا فرحزاد: از امام هادی علیه السلام این روایت نورانی است که فرمود إنّما اتَّخَذَ اللهُ إبراهيمَ خليلاً لِكَثْرَةِ صَلاتِهِ علي محمّدٍ وأهلِ بيِتهِ صلواتُ اللهِ عَلَيهم (وسائل الشیعه، ج 7، ص 192) چرا حضرت ابراهیم خلیل و دوست خدا شد؟ به خاطر زیاد صلوات فرستادن اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم قید کثرت را دقت داشته باشید حداقل کثرت صد تا است هر روز صلوات بفرستیم قطعا آنها به ما عنایت خواهند کرد و دیگری مقام دوستی خداوند است خدا میگوید من شما را به دوستی انتخاب میکنم چون چهارده معصوم دوست دردانهی خدا هستند کسی هم که صلوات میفرستد میشود دوست دوست خدا این طوری خودش را نزدیک میکند چون امروز روز شهادت امام هادی علیه السلام است در رابطه با همین موضوع بحثی که داشتیم یک حدیث زیبایی از امام هادی علیه السلام رسیده ابوهاشم جعفری از نوادگان جعفر طیار است چهار امام را هم درک کرده میگوید أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَأَذِنَ لِي فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ أَيُّ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ تُرِيدُ أَنْ تُؤَدِّيَ شُكْرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ ع فَقَالَ رَزَقَكَ الْإِيمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَكَ الْعَافِيَةَ فَأَعَانَتْكَ عَلَى الطَّاعَةِ وَ رَزَقَكَ الْقُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَّبَذُّلِ يَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُكَ بِهَذَا لِأَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَشْكُوَ إِلَيَّ مَنْ فَعَلَ بِكَ هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَكَ بِمِائَةِ دِينَارٍ فَخُذْهَا (امالی صدوق، ص 413) در تنگنای اقتصادی قرار گرفتم الآن بخواهید مصاحبه بکنید همه از مشکلات مینالند به دادهها نگاه نمیکنند توجه نمیکنند به سرمایههای بزرگی که خدا مرحمت کرده تا با یک مشکل مالی برمیخورند آه و ناله و گلایه میکنند میگوید من در تنگنای مالی قرار گرفتم گفتم میروم خدمت امام هادی علیه السلام و شکایت میکنم که این چه وضعی است چنین است چنان است میگوید رفتم خدمت امام هادی علیه السلام نشستم تا خواستم در گلایه و شکایت را باز بکنم حضرت پیش دستی کردند روی دست من فرمودندای ابوهاشم کدام یک از نعمتهای خدا آمده شکرش را برای من ادا بکنی شکر خدا را به جا بیاوری ما آمده بودیم سفرهی شکایتمان را باز بکنیم حضرت این طور فرمودند بعد امام هادی لطف کردند سه تا از نعمتهای خدا را یادآوری کردند «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (ضحی/ 11) عزیزان توجه بکنند به دادههای خدا این خودش خیلی ناهمواریها را هموار میکند قسمت پر لیوان را ببینیم زیباییها را ببینیم آنها را بزرگ بکنیم بلاها را کوچک بکنیم باطل بکنیم حضرت فرمودند یکی از نعمتهای بزرگ خدا این است که ایمان یعنی ولایت اهل بیت «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ» (حجرات/ 7) یعنی حضرت علی دوستی امام هادی دوستی اهل بیت را خدا در دلهای ما قرار داده محال است آتش جهنم عاشق اهل بیت را بسوزاند بلکه ما روایاتی داریم آتش جهنم را خاموش میکند عاشق اهل بیت کسی که پیوند با اهل بیتش محکم است آتش را خاموش میکند نه این که آتش او را بسوزاند فرمود خدا نعمت ولایت ایمان به شما مرحمت کرده بدنت را بر آتش جهنم حرام کرده یعنی حرام است دوم خدای بزرگ نعمت عافیت به تو داده تن سالم دست سالم پای سالم چشم سالم گوش سالم امنیت را داده شما کشورهای اطراف را ببینید چه خبر است مملکت ما امنیت دارد به خدا قسم قدر این امنیت و سلامتی را نمیدانیم خدا به تو عافیت مرحمت کرده با این عافیت بر بندگی خدا کمک کرده سوم نعمت عزت نفس را به تو داده تو حاضر نیستی بروی گدایی بکنی رو به کسی بزنی خودت را خرد بکنی تو را از این که آبرویت را از بین ببری خودت را خرد بکنی حفظ کرده فرمود من این سه نعمت را برای تو شرح دادم ترسیدم از آن خدایی که این همه چیز به تو داده آمدی گلایه و شکایت بکنی بعد حضرت امر کردند صد دینار به او بدهید اگر به دادهها توجه بکنیم این هم خودش یک راهکار خوبی است که بلاها باطل میشود.