وصیت رسول گرامی اسلام به حضرت علی (ع)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصیت رسول گرامی اسلام به حضرت علی
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 27-02-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
از خویش میرویم و بیابان ما تویی *** آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی
ما ماهیان غرق در امواج شور تو *** هم آب ما تو هستی و هم نان ما تویی
بی پرده میدرخشی و بی پرده نیستی *** پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی
ما جنگل نهان شده در جان هسته ایم *** فریاد میزنیم که باران ما تویی
ما برّههای گمشده در ذات ظلمتیم *** دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی
دنبالمان بگرد و خودت را نشان بده *** در گرگ و میش ، طالع تابان ما تویی
شریعتی: سلام به همهی شما دوستان خوب خیلی خوش آمدید به این سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بیت علیهم السلام باشد خوشحالیم در کنار شما هستیم سلام علیکم حاج آقا فرحزاد.
حاج آقا فرحزاد: سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان عزیز و مهربان و شنوندگان رادیو قرآن. ماه شعبان تنها ماهی است که الحمدلله شوخی میکنیم از دست روضه خوانها یک نفسی میکشیم ماه شادی و جشن و میلاد و سرور است فردا شب شب میلاد حضرت علی اکبر است پیشاپیش تبریک عرض میکنیم در آستانهی نیمهی شعبان هستیم آماده میشویم برای جشن بزرگ نیمهی شعبان ان شاء الله از برکات این میلاد بهره مند شویم.
شریعتی: ان شاء الله بحث ما با حاج آقای فرحزاد وصایای نبی مکرم اسلام به امیر مومنان بود رسیدیم به بحث قناعت نکات خوبی را شنیدیم چقدر ما این روزها ما به قناعت نیاز داریم متاسفانهی الگوی مصرف در کشور ما درست نیست و درست مصرف نمیکنیم ما بیش از پیش به این وصایا نیاز داریم.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. همان طور که هفتهی قبل عرض کردیم در اوصاف مومن پیغمبر فرمودند یا علی مومن چند علامت دارد یکی این که قُنُوعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 354) آن چه که خدای متعال به او پیش آورده و رزق و روزی بریده قانع و راضی است یک دو هفتهای دربارهی قناعت صحبت کردیم یکی از برکات بسیار زیاد قناعت این است که خدای متعال در قرآن وعده داده به حیات طیبه یعنی حیاتی که در آن خوشی است پاکیزه است آرامش است راحتی است خوشی است افرادی که قانع و راضی هستند یعنی حرص و طمع ندارند ما روایت داریم چگونه از حرص و طمع راحت شویم در روایت داریم که با صفت قناعت انتقام بگیر از صفت رذیلهی حرص و طمع همان طور که انسان از دشمنش با قصاص کردن انتقام میگیرد نقطهی مقابلش است یعنی حرص و طمع انسان را به آتش به جهنم به زندان به بلندپروازیهای بیجا به قتل میرساند. یک روایت دیدم در شب معراج به پیغمبر عالم ملکوت و باطن این عالم را نشان دادند دیدند یک کسی هیزم جمع میکند میخواهد بلند بکند ببرد زورش نمیرسد دوباره میرود یک مقدار دیگر هیزم میچیند میگذارد رویش باز بار سوم به جبرئیل فرمود چرا این کار را میکند گفت این مثل امت شماست برای چیزهای بیخودی قرض میکند بعد نمیتواند ادا بکند میرود یک جای دیگر هم قرض میکند دوباره میرود از یک بانک دیگر هم قرض میکند عوض این که جلوی مصرف را بگیرد و خودش را سبک تر بکند قرض میکند. برج زندگی ما را بیچاره کرده است و الا صرفه جویی معمولی و اندازه واقعا حالا عرض میکنیم که چقدر ضمانت شده در روایات ما پس یکی از بالاترین آثار و برکات قناعت راحتی است سلامتی است خوشی است القُنوعُ راحَةُ الأبدانِ (بحارالانوار، ج 78، ص 128) هم مملکت بدن را راحت میکند هم دل و روح و جان ما را راحت میکند. روایت حدیث قدسی است خدای متعال به حضرت داود وحی یا دَاوُد اِنِّی وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ مِن غِنا (بحارالانوار، ج 75، ص 453) و راحتی و خوشی را در قناعت قرار داده ام که صرفه جویی بکنند به اندازه خرج بکنند و مردم در کثرت مال جستجو میکنند هیچ وقت هم به آن نمیرسند هیچ وقت آن طوری بی نیاز نمیشوند بی نیازی و آرامش روحی در قناعت و صرفه جویی است یا در روایت دیگر میفرماید اَلنَّاس اَموات اِلَّا مَن اَحیَاهمُ الله بِالقِنَاعَة مردم دنیا دلشان مرده است آنهای ی که دنبال حرص دنیا طمع دنیا هستند از این بانک به این بانک از این دارایی به شهرداری و محضر همه اش پایش در دادگاهها و این طرف آن طرف است خوشی و راحتی را حس نمیکند آدمهای ی که عاشق و شیفتهی دنیا و حریص دنیا و طماع هستند دلشان مرده است میفرماید مردم اموات هستند اِلَّا مَن اَحیَائهم الله آنهای ی که همه اش دین روی دین میگذارند مرده هستند با یک جهاد ساده با یک زندگی ساده میشود زندگی کرد. استادی داشتیم خدا رحمتش بکند اوایل طلبگی در نجف درس خوانده بود داستانهای ی برای ما تعریف میکرد میگفت من یک فامیل ثروتمند داشتم در نجف که جوان بودند درس میخواندند خیلی ثروت داشت خرید و فروشهای کلان و میلیاردی میکرد کارخانه داشت آمد مهمان ما شد ما غذای طلبی درست کردیم با دویست گرم گوشت آبگوشت درست کردیم با سبزی و نان تازه. کسی که در هتلها و رستورانهای کذایی بزرگ شده است. بعد هم یک خواب راحت کرد خیلی به زندگی ما حسرت خورد گفت حالا من با بهشت و آخرت کاری ندارم خوشی دنیا را هم شما دارید گفتم چطور گفت من تلاطمها و مشکلات روحی و جسمی که دارم را وقت نمیکنم یک شب را به شما میگویم گفت یک کسی به من زنگ زد گفت پنبه صد تن داریم بخر ممکن است آینده اش خوب باشد گفتم نه صد تن زیاد است ده تن کافی است برای من بفرستید ده تن برای من فرستادند در انبار گذاشتیم چند روز بعد پنبه دو برابر شد من ده تن خریدم سود کردم شب تا صبح سیگار میکشیدم راه میرفتم اعصابم خورد بود که چرا نود تن دیگر را نخریدم این چه دنیایی است؟ ما حدیث داریم دنیا مثل آب دریاست شور است هر چه که آدم بخورد تشنه تر میشود یعنی غیر خاک گور آدمهای حریص را چیزی سیر نمیکند. ما دل قانع داشته باشیم در مقام عمل هم رفتارمان قانعانه باشد هفتهی گذشته دو بار شما فرمودید که این نوع نگاه و بینش خیلی مهم است یعنی اگر بدانیم هر چه است در آخرت است هر چه است باید بگذاریم برویم با یک نفس از همهی آن چه که جمع کردیم باید جدا شویم این قدر جوش و حرص دنیا را نمیزنیم. برای چه کسی؟ یک ثروتمندی داستان خیلی جالبی نقل میکرد این هم برای بینندهها خیلی جالب است اوایل انقلاب ایشان میگفت من دوستی داشتم که خیلی سرمایه دار بود ترس او را شده بود انقلاب شده بیایند مصادره بکنند یا بگویند از کجا به دست آوردی تمام اینها را تبدیل به طلا و سکه کرد تا در بانک نباشد معلوم نباشد یا ببرد خارج گفت دو نفر آمدند صورت پوشیده حمله میکنند به خانه و تمام این سکهها و پولها را جمع میکنند که ببرند ایشان هم متاثر بوده خیلی ناراحت میشود اسلحه داشته در خانه با اسلحه میبرد به پای اینها که میخواستند ببرند و اینها میافتند زمین میآید میبیند یکی پسر خودش است یکی هم دامادش است یعنی برای همان ورثهای که جمع کرده قبل از این که فهمیدند این آقا جمع کرده ببرد خارج زنده زنده آمدند دزدی بکنند میخواهم عرض بکنم برای چه کسی؟ برای گذران زندگی هر چه خودمان نیاز داریم نیاز خانواده مان است خیلی خوب است ولی بقیه اش را انسان خیرات بکند برای آخرتش بگذارد این طرز بینش خیلی مهم است اگر بدانیم دنیا واقعا گذرا است یک محل عبور است.
شریعتی: نوعا ما برای گذران زندگی و روزمرگی مشکلی نداریم.
حاج آقا فرحزاد: نوعا مشکلی نداریم الا افرادی که زیر خط فقیر هستند و الا اگر واقعا به اندازهی گذران صرف کنیم پایمان را از گلیم فراتر نگذاریم امروزمان میگذرد خدا هم کمک میکند خدا هم ببیند ما شاکر هستیم قانع هستیم ما را وا نمیگذارد در حالات یک بزرگی میخواندم که این بزرگ فرموده بود من هر کس موعظه و نصیحت میکند گوش میدهم برعکس بعضیها که عنود هستند لجوج هستند خودشان را همه کاره میدانند که بلد هستیم زیر بار موعظه نمیروند مرحوم آقای مجتهدی میفرمودند ما گوینده زیاد داریم واعظ کم داریم استاد معلم زیاد داریم ولی واعظ کم داریم واعظ کسی است که بتواند در دلها اثر بگذارد طرف را منقلب بکند کدام موعظه است که دل ما را نرم میکند ما را منقلب میکند این خیلی مهم است عارف فرموده بود من هر کجا هر کس حرف قشنگی میزد گوش میدادم میپذیرفتم تا این که مهمان یک آقایی شدم کنیزی بود خدمتگزار آن آقا یک غذای سادهای آورد از ما پذیرایی بکند این جمله را گفت اِذَا شَرِبتَ مَاء کوز وَ اکلتَ خُبز شَعیر فَعَلی الدُّنیا الدَّمَار یعنی اگر خدا به تو تن سالمی داده یک آب کوزهی خنک خوردی با یک نان جو دیگر تف بر این دنیا خاک بر سر این دنیا که این قدر غصهی دنیا را بخوری حیف این دل که غصهی گل و خاک را بخورد. آب و نانت بود برو خدا را شکر بکن انبیا همه سیره شان همین بوده خیلی از بزرگان همین طور بوده راحت بودند زیادیهای ش را هم انفاق میکردند این خیلی مهم است هفتهی قبل عرض کردیم نه این که ما صرفه جویی بکنیم که همه اش انبار بکنیم به دیگران خدمت بکنیم هر چه میشود جلوی برج زندگی مان را بگیریم با اضافهای که میآید به دیگران خدمت بکنیم به فامیل دوستان آشناها کمک بکنیم. یک تاجری من چند سال اصفهان مهمانش بودم روضه خوانی داشت منزلش من خیلی خوشم اومد از کارهایش یکی از کارهایش این بود میگفت حاج آقا من میروم هر نوع جنسی بخرم که میتوانم فرش میخواهم بروم بخرم فرش درجهی یک نمیخرم درجهی دو میخرم آن یک سوم اش که اضافهی پولش است میدهم به فقرا میروم به برنج بخرم برنج خوب کیلویی ده تومن است هفت تومنی را میخرم اضافه اش را میدهم فقیر میگویم خدایا روز قیامت اگر بنا بود گیر بدهی گیر بده به آنهای ی که درجهی یک خوردند من درجهی دو سه مصرف کردم اگر از آنها کم آمد بعد بیا سراغ من. در نهج البلاغه خواندم که هیچ فقیری گرسنه نمیماند الا حقی از او یک غنیای ضایع کرده است. این همه رشوهها است به ما خیلی پیامک زدند شما همه اش به ما مردم میگویید به امرا مسئولین وزرا بگویید اختلاسها ارتشاها حقوقهای کلانی که مطرح است تاسف ما این است که آنهای ی که دولتی هستند مسئول هستند بعید است پای سمت خدا بنشینند.
شریعتی: یک وقتی خانوادههای شان منتقل میکنند.
حاج آقا فرحزاد: واقعا این بی عدالتی و توزیع نکردن صحیح ثروت در مملکت این معضلی است این سر جای خودش آنها را هم ما در سخنرانیها اگر جایی دعوت میکنند واقعا میتوپیم میگوییم تذکر میدهیم این طور نیست نگوییم ما مسئولیم وظیفه داریم اما هر کس که سخن ما را میشنود در هر حدی حالا اگر آنها عمل نکردند ما بیاییم به بستگانمان برسانیم رفتار آنها توجیه اسراف ما هرگز نمیشود حالا اگر یک مسئولی به وظیفه اش عمل نکرد ما مجاز هستیم عمل نکنیم؟ نه هیچ مجوزی نیست اگر حکومت به فکر مردم نبود بر فرض، ما لا اقل به فکر مردم قوم و خویشان و فامیلها باشیم هر کس لقمهای به دهانش میرسد یک لقمهای را هم به دهان دیگران برساند. حدیث داریم خدا اندازه گیری کرده که چه مقدار زکات همهی فقرا را تامین میکند چه مقدار خمس نیاز سادات و افراد را تامین میکند همان اندازه خدا واجب کرده یعنی یک پنجم یک دهم یک چهلم اگر بیشتر لازم بود خدا بیشترش میکرد ما معتقد هستیم اگر واقعا مردم زکات بدهند خمس بدهند هیچ فقیری روی زمین نخواهد بود یعنی یک پنجمی که خدا وظیفه کرده بدهند حق دیگران را بدهند قطعا کسی نیازمند باقی نمیماند آیهی قرآن و روایت داریم پیغمبر عظیم الشان فرمودند. این که نگاه و دید ما را یک کم از خدا بخواهیم عوض شود فرمودند إذَا دَخَلَ النّورُ الْقَلْبَ انْفَسَحَ وَانْشَرَحَ و اِستَوسَعَ و چه کار بکنیم به قناعت برسیم؟ چه کار کنیم که نور در قلبمان وارد شود؟ پیغمبر خدا فرمودند هرگاه نور در قلب راه پیدا بکند آن قلب شرح صدر پیدا میکند دریا دل میشود خیلیها هستند خانه شان را بزرگ میکنند باغشان را بزرگ میکنند خیلیها هستند خودشان را بزرگ میکنند انسان تا خودش بزرگ نشود هیچ فایدهای ندارد سعی کن روح و جان و قلبت بزرگ شود دل را باید توسعه داد دریا دل شویم فرمودند هرگاه نور الهی در قلب کسی وارد شود دلش وسیع میشود بزرگ میشود دریا دل میشود دیگر آن تلاطمات دنیا در او اثر نمیکند یا حدیث داریم نور در قلب وارد شد خدا دیگر او را به آتش جهنم نمیسوزاند از پیغمبر خدا سوال کردند علامت این که نور در قلبی وارد شده چیست؟ فرمود علامتش این است که التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ (اقبال، ص 228) علامت این که دریا دل شدیم نور آمده شرح صدر پیدا کردیم «فَمَن يُرِدِ اللَّـهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» (انعام/ 125) کسی که خدا اراده کرده است که نور به قلبش بباراند و دلش را بزرگ بکند دلش را برای اسلام و لا اله الا الله آماده میکند علامتش چیست؟ این است که دنیا در نظرش کوچک میشود حالا همه اش تشریفات تجملات و چشم و هم چشمیها و مد گرایی و رو کم کنی شده است ما یک ازدواج میخواهیم بکنیم یک پروژهی عظیمی در مملکت ما شده است متاسفانه. مراحلی که طی میکنند موردش را میخواهیم انتخاب بکنیم چه دردسرهای ی دارد دخالتهای بی جایی است هفتاد پدر و مادر پیدا میشوند عمو دایی همه دخالت میکنند این قدر دخالت نکنید این قدر سخت نگیرید برای موردش ما چقدر سخت گیریهای بی جا داریم؟ موردش اگر درست شد حالا میآییم سر بله برون اینها هر کدام چند هفته میشود درباره اش صحبت کرد البته برنامهی گلبرگ در این باره معمولا صحبت میکند بله برون ساده چهار نفر بنشینند مهریه و اینها را تعیین بکنند سر مهریه دعوا میگیرند سر خرید طلا چه معرکهای میاندازند دوباره پروژهی دیگر سر تالار و مهمان دعوت کردن سر عروسی گرفتن. واقعا من دلم به این جوانها میسوزد گفت یک همسر گرفتیم نوههای مان رفتند زیر قرض تا چند وقت باید غصهی بدهکاریها را بخوریم.
شریعتی: خود بچهها هم اصلا لذت و شیرینی ازدواج را نمیچشند.
حاج آقا فرحزاد: واقعا این طوری است پیغمبر ما فرمود انَا وَ اتْقِیاءُ امَّتی بُر اءُ مِنَ التَّکلُّفِ (المحجة البیضاء، ج 3، ص 366) تکلف یعنی این که من میتوانم ده کیلو بار بردارم بیست کیلو بردارم کمرم را خرد بکنم یک وانتی که میتواند دو تن بار ببرد وقتی چهار تن به آن بزنی کمکش فنرش موتورش لاستیکش تمام ماشین داغون میشود چپ میکند از بین میبرد هم صاحبش هم مالش از بین میرود. من دقیقا میگویم آنهای ی که دنبال تشریفات و تجملات هستند مثل این میماند که من دستم را لای گیره بگذارم این گیره را بتابانم بگویم آخ ناله ام برود بر فلک چرا این کار را میکنیم بار سنگین به دوشمان میگذاریم بیاییم یک کم از برج زندگی مان بزنیم اصلا من نمیخواهم این تشریفات و تجملات را مهریه ساده باشد خرید عقد ساده باشد طلا کم باشد جهیزیه ساده باشد یک بزرگواری داستان جالبی نقل میکرد میگفت بستگان ما عراقی هستند از عراق کوچ کردند رفتند فرانسه زندگی میکنند در فرانسه یک خانم مسلمانی بوده عروس اینها شده فامیل شده گفت ما در تابستان عروسی داشتیم دعوت کردیم از جمله عروس فرانسوی هم آمده بود ایران عروسیها مجالس و برنامههای ما را ندیده بود ایران نیامده بود این خانمی که مسلمان بود با فرهنگ فرانسه زندگی کرده بود انگشت به دهان شده بود که شما چه کارهای عجیب غریبی میکنید سر یک خرید طلا چند روز میروند بازار انتخاب بکنند نکنند چه شود؟ سر یک پیراهن عروس خودتان را چقدر ناله و نفرین و آه و دردسر میاندازید ما در فرانسه برای مجلس عروسی میخواهیم برویم نگاه میکنیم یک لباسی که تمیز تر شیک تر است میپوشیم میرویم یک لباس ساده یک طلای ساده برای عروسی میخریم تمام میشود میرود واقعا این بار سنگین روی دوش پدر مادر خانواده و طایفه میافتد بعد هم میگویند قشنگ نبود هفتاد و هفت حرف پشت سرش است.
شریعتی: متاسفانه این اتفاق اگر بیفتد پایه گذار سنت غلط هم میشوند.
حاج آقا فرحزاد: بله.
شریعتی: بقیه که نگاه میکنند میترسند بروند جلو.
حاج آقا فرحزاد: بله میترسند وقتی شما این طوری میکنید دختر خاله و دختر عمو و بقیه هم الگو برداری میکنند میگویند چه چیز من از آنها کم است؟ خارج این طور نیست نمیخواهیم بگوییم همهی کارهایشان خوب است ولی کارهای خوب هم دارند اکثرا طلا کم دارند آرایش خیلی کم دارند. در ایران مصرف لوازم آرایشی جزء رتبههای بالای دنیاست چقدر اینها ضرر دارد مواد شیمیایی است. که چه شود؟ اولا برای غیر همسر و شوهر جایز نیست برای نامحرم حرام است حالا حرمتش بماند چرا به خودمان ضرر میزنیم؟ مگر ما چقدر لوازم آرایش لازم داریم. شما کمد خانوادهها را بروید بررسی بکنید چقدر لباسهای اضافه داریم چقدر لوازم منزل داریم من خیلی خوشم آمد اخیرا بعضی موسسهها با من تماس گرفتند موسسههای ی در تهران در شهرستانها در محلههای مختلف هستند که امنا و هیئت امنایی هستند از افراد مطمئن اعلام کردند میتوانند در روزنامه هم آگهی بدهند چون اسمهای شان را این جا نمیتوانیم اعلام بکنیم که ما لوازم منزل لباس تمیز قابل استفاده هر چیزی که قابل استفاده است اینها را میآوریم فقرایی هستند که به اینها نیاز دارند حتی با رستورانهای بالای شهر تهران قرارداد بستند شما غذای اضافی هر چقدر که دارید به ما زنگ بزنید خودشان وانت ماشین میفرستند غذاها را تحویل میگیرند بسیاری از رستورانها غذا اضافه میآید مثلا پخته اند دیگر برای مرحلهی بعد نمیشود استفاده کرد یا سر میزها غذا اضافه مانده مثلا دو نوع غذا برده یکی اش دست نخورده و اضافه و سالم است اینها را خیلیها دور میریزن عرض کردم میلیون میلیون ما غذاهای سالم داریم که دور ریخته میشود بیاییم با این موسسات ارتباط برقرار بکنیم به خدا قسم کفران نعمت را پیغمبر خدا فرمودند أَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً كُفْرَانُ النِّعْمَةِ (وسائل الشیعه، ج 11، ص 541) واقعا ما میترسیم چوب بخوریم در خارج اسراف و تبذیر در این حد نیست نمیگوییم نیست هست ولی در این حد نیست ما چند هزار تن نان خشک بیرون میریزیم اگر هشتاد میلیون آدم نفری یک دانه برنج دور بریزند چند تن میشود. میگویند حالا رئیس جمهور چین بوده یا یکی از روسای چین داشت رد میشد دید یک دانه برنج زمین افتاده برداشت گفت این را تمیز بکنید من بخورم یا کسی بخورد گفتند شأن شما بزرگ تر از اینها است زشت است یک دانه برنج را کسی که مقابل دوربین است بخورد گفت شما چه میفهمید اگر کشور چین که یک میلیارد و چقدر جمعیت دارد اگر هر کدام از مردم ما یک دانه برنج دور بریزند چند هزار تن میشود.
شریعتی: هیچ وقت این طوری ما نگاه نکردیم.
حاج آقا فرحزاد: بله واقعا قطره قطره جمع میشود مصداقش این است دور ریزهای نان ما الی ماشاء الله است البته آن کسانی که خمیر درست میکنند نانواییها شاطرها هم مقصر هستند میوههای ی که از جایی که گرفته میشود برداشت میشود تا نگهداری که به مصرف کننده برسد بین نصف تا ثلث ضایع میشود از بین میرود یا در خانهها از بین میرود دور ریخته میشود.
شریعتی: اگر برای ما مهم باشد همهی اینها اصلاح شدنی است.
حاج آقا فرحزاد: ریز و درشت اینها را باید بدانیم جواب بدهیم یک آبی که دور میریزیم یک دانهی برنجی که دور میریزیم در همین بالای شهر تهران ما یک فامیلی داریم شاید بارها به من گفته گفته نگویید نمیشود من نان به اندازه میگیرم درست نگه داری میکنم در طول سال به اندازهی کف دست نان دور نمیریزیم ما.
شریعتی: خانهی ما هم الحمدلله همین طوری است.
حاج آقا فرحزاد: خدا را شکر پس میشود پس آنهای ی که گونی گونی نان و لوازم منزل و خوراکی جات و پوشاک و امثال اینها را دور میریزند یا در انبارهایشان نگه میدارند دل بکنید حالا شما کفشی که الآن نمیپوشی من بارها شده میروم قبا بخرم اگر قبا یک مقدار کهنه است میدهم به همان خیاط میگوید این قدر هستند که قبا نیاز دارند امام صادق علیه السلام لباس نو تنشان کرده بودند یک نفر اعتراض کرد حضرت فرمودند تو اگر کهنه نداشته باشی که نو نمیشود من کهنه که شد میدهم به کس دیگری نو تن میکنم چه ایرادی دارد؟ دل بکنیم نگوییم نه این وسیلهی منزل شاید پنج سال دیگر استفاده شود باید خاک بخورد بعد هم اگر نیاز بود خدا میرساند برای شما تلویزیون اضافه دارید وسایل لوازم خانه اضافه دارید این قدر خاک میخورد برای روز مبادا چه روز مبادایی؟ دل بکنید این وابستگی خیلی خطرناک است. خیلی وقتها کوله باری است از این خانه به آن خانه از این انبار به آن انبار میبریم. بیاییم علامت نورانی شدن قلب این است که فرمود دل از دنیا کنده شود به قول آقای دولابی میفرماید تا ما لب دنیا را داخل نگذاریم از دنیا کنده شویم تا از دنیا کنده نشویم نمیتوانیم برویم سراغ نماز و مسجد و جماعت تا از دنیا کنده نشویم نمیتوانیم برویم مناجات شعبانیه بخوانیم برویم کربلا مشهد زیارت مجالس موعظه سمت خدا باید حتما دنیا را یک کم تو بگذاریم. داستانهای عجیب قرآنی هم ما داریم صعلبه یک کسی بود که در زمان پیغمبر ما مرتب مسجد میآمد نماز پشت سر پیغمبر میخواند داستان سورهی مبارکهی توبه است «وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّـهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ» (توبه/ 75) آمد به پیغمبر خدا عرض کرد که من رزقم کم است رزقم را زیاد بکنید از خدا بخواهید و من صدقه میدهم چنین و چنان میکنم حضرت فرمودند مَا قَلَّ وَ کَفَي خَيرٌ مِمّا کَثُرَ وَ اَلهَی (جهادالنفس، ح 631) یعنی کمی که گذران زندگی باشد بهتر از زیادی است که آدم در گناه و اسراف باشد و آدم را غافل بکند از خدا و پیغمبر ببرد هر چه گفت زیر بار نرفت الا و لابد مال و ثروت میخواهم. عهد و پیمان هم بست که من چنین میکنم چنان میکنم ما هم از این حرفها میزنیم پیغمبر دعا کردند اموال زیادی گیرش آمد دیگر در مدینه جا نمیشد رفت بیرون مدینه نماز نمیآمد نماز جمعه را هم ترک کرد دیگر فرصت نمیکرد سرش شلوغ شده بود آیهی زکات نازل شد پیغمبر مامور فرستادند که زکات مالت را بده گفت زکات چیز بیخودی است من اصلا زکات را قبول ندارم مرتد شد یک وقت میگوید من مقصر هستم نمیدهم گناه کار هستم نه منکر زکات منکر آیهی قرآن منکر پیغمبر کافر و مرتد میشود یعنی ثروت و مال او را به ارتداد کشاند یعنی فکر نکنید آن کسی که مال و ثروت دارد رستگاری اش خیلی کار مشکلی است که از حلال تهیه بکند در حلال مصرف بکند و درست حساب و کتابش را بتواند پس بدهد نمونهی دیگری ما داریم که سعد از اصحاب صفه بود کنار پیغمبر در مسجد النبی میخوابید و مرتب نماز و عبادت و کارهای خیر میکرد این دفعه دل پیغمبر به حالش سوخت یعنی این هم یک امتحانی بود سعد وضع مالی اش خوب نیست کاش میشد کاری کرد. سعد را خواست به جبرئیل گفت چه کار بکنم که وضع اش خوب شود گفت دو درهم بده خدا برکت به کارش میدهد دو درهم بهش داد کنار مسجد مغازه و خانه و زندگی و دم و دستگاهی را جمع کرد آمد به مسجد دید مشغول خرید و فروش است وقت نمیکند دفعهی بعد روز بعد ماه بعد دید نه طوری مشغول شده کنار مسجد هم وقت نمیکند چند قدم مسجد بیاید به خدا شکایت کرد خدایا این سعد وضع قبلی اش خیلی بهتر بود وقتی قانع و راضی بود مرتب نماز و مسجد و عبادت داشت نه عبادت و آخرت افرادی که غرق در گناه هستند یک دوستی ما داریم میگفت برادر من ثروتمند است بچههای ش میگویند خدایا ما مال و ثروت نمیخواهیم پدر بیاید ما را نوازش بکند یا خارج است یا دبی است یا نمیدانم دادگاه است یا دارایی است یا شهرداری است ما پدرمان را نمیبینیم این چه زندگی است؟ من این قدر غرق در دنیا شوم وقت نکنم به خانواده ام به کار و زندگی ام برسم که بچهها تشنهی محبت من باشند. پیغمبر خدا وقتی به جبرئیل شکایت کردند جبرئیل گفت دو درهم را از او بگیر سعد را صدا زدند گفت آن دو درهم را بده. گفت دو درهم؟ میلیون خواستی میدهم دو درهم را پس داد ورق برگشت ثروتهای ی که جمع کرده بود برگشت او هم برگشت جای همیشگی اش این آیهی قرآن است «أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ، نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَل لَّا يَشْعُرُونَ» (مومنین/ 56-55) یعنی افراد فکر میکنند به آنهای ی که مال دادیم ثروت دادیم آیا اینها فکر میکنند که به آنها خیر و فراوانی و برکت دادیم؟ نه آنها شعور ندارند وسیلهی امتحانشان است گول میخورند قانع و راضی باشید مگر مال و ثروتی که بتواند خیر به دیگران برساند اضافه اش را خرج دیگران بکند منشأ برکات باشد این هم روایت قابل توجهی است پیغمبر عظیم الشان مسافرت رفتند با اصحاب و یارانشان این در بحارالانوار است در مسیری که رفتند مهمان یک چوپانی شدند شتربانی بود شترها را میآورد صحرا حضرت مهمانش شدند در مسیر آب میخواستند غذا و پذیرایی میخواستند تحویل نگرفت نه پذیرایی کرد بی احترامی و بی حرمتی کرد حضرت فرمودند خدایا مال و اولادش را زیاد بکن گفتند برویم او ما را مهمانی نکرد با این که مهمان را کافر هم باشد باید احترام بکنی پذیرایی بکنی تکریم بکنی آدم خیلی خسیسی بوده رفتند به یک چوپان دیگری رسیدند خیلی احترام کرد پذیرایی کرد از اصحاب حضرت دعا کردند اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْكَفَافَ (بحارالانوار، ج 69، ص 61) خدایا به اندازهی گذران زندگی و نیاز به او بده این مهم است بعضی افرادی که نادان بودند مثل بنده به پیغمبر اعتراض کردند که آن آقا پذیرایی نکرد گفتی مال و اولادش را زیاد بکن این آقا پذیرایی کرد به اندازهی گذران زندگی کفاف به او مرحمت کن را گفتی. فرمودند او گرفتار شد یعنی گرفتار میشود مال پرست است گفت «كُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلَاءِ وَهَـؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا» (اسراء/ 20) او به خاطر حرص و طمع آن خواستهای که خودش داشت حضرت به همان خواسته اش به او گفتند او دیگر سر نمیتواند بخواراند یعنی همه اش باید در بیابان در شهر بدود اداره بکند اینها را بعد هم بگذارد برود ولی کفاف را راحت زندگی میکند راحت میخوابد راحت استراحت میکند هم آرامش دارد هم آسایش دارد واقعا این طوری است آقای دولابی میفرمودند من مهمان یک خانوادهی مستضعفی شدم شاید نصف خانه شان فرش نداشت یک سماور چهار تا ظرف یک قوری یک استکان چند استکان این قدر میگفت تعریف میکردند میگفتند شاید سی چهل سال از آن وقت گذشته هنوز یاد آن مهمانی میکنم لذت میبرم کیف میکنم چه صفایی چه قناعتی چه عزت مندی آبرومندی دارند و به عکس بعضی سفرههای رنگین که میبیند که خون مردم را جمع کردند در این سفره آوردند خون فقرا را جمع کردند.
شریعتی: به نظرم میرسد آنهای ی که توانگر هستند و دستشان میرسد و دارند بیشتر باید مراقب باشند چون واقعا پایه گذار این سنت اسراف و تبذیر میشوند و میتوانند الگوی خیلی خوبی برای دیگران باشند بگویند اینها با این که دارند این قدر ساده مراسم را برگزار کردند.
حاج آقا فرحزاد: احسنت ملا عبدالله این را بارها در نامههای ش میگوید که اغنیا بیایند به خاطر خدا به خاطر مردم هر چه که نیت دارند اگر دلشان نمیآید انفاق بکنند صورت ظاهری زندگی شان را یک مقدار بیاورند که دلها را آتش نزنند ماشین میلیاردی سوار نشوند خانهی کذایی به رخ مردم نکشند که لا اقل دل فقرا را آتش نزنند آه فقرا پشت سرشان نشود به قول شما الگوی بد برای دیگران نباشند وقتی این باجناق رفت بهترین خانه و ماشین را تهیه کرد آن خواهر زنش هم به او فشار میآورد تو هم این کار را بکن. آن روایت شتربان را میگفتیم. پیغمبر خدا دست به دعا برداشتند اَللهُمَّ ارزُق مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد وَ مَن اَحَبَّهُم اَلکفاف و العفاف وَ ارزُق اَعدَائَهُم کَثرةَ المَال وِ الاَولَاد دنباله اش پیغمبر فرمودند خدایا محمد و آل محمد و هر کسی که اینها را دوست دارد رزق و روزی گذران زندگی و کفاف بده چون ما آقازاده نیستیم معمولا بعید است بدهیم بهتر است قانع باشیم صرفه جویی بکنیم دشمنان را نفرین کردند که مال و فرزند زیاد بده. ان شاء الله به اندازهی گذران زندگی داشته باشیم و اضافه اش را به دیگران خدمت بکنیم.
شریعتی: ان شاء الله یک قراری بگذاریم برنامه ریزی بکنیم و با تدبیر سعی بکنیم شیوهی زندگی مان و الگوی مصرفمان را اصلاح بکنیم. صفحهی 217 را با هم تلاوت میکنیم. آیات 71 تا 78 سورهی مبارکهی یونس
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّـهِ فَعَلَى اللَّـهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ ﴿٧١﴾ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿٧٢﴾ فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ ﴿٧٣﴾ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ ﴿٧٤﴾ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُّجْرِمِينَ ﴿٧٥﴾ فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هَـذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿٧٦﴾ قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَـذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ﴿٧٧﴾ قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ ﴿٧٨﴾
ترجمه:
و سرگذشت [پر فایده و عبرت آموز] نوح را برای آنان بگو، آن گاه که به قوم خود گفت:ای قوم من! اگر اقامت طولانی من میان شما و پند واندرزم به وسیله آیات خدا، بر شما گران و دشوار است [از هیچ کاری بر ضد من کوتاهی نکنید] من بر خدا توکل کردم، پس شما عزم و تصمیم خود و قدرت معبودانتان را [که گمان میکنید شما را یاری میدهند] روی هم بگذارید تا تلاشتان [بر ضد من] بر شما مبهم و پوشیده نباشد، آن گاه به زندگی من خاتمه دهید و مرا [چشم به هم زدنی] مهلت ندهید. (۷۱) اگر [از پذیرش دعوتم] روی بگردانید [خود زیان کرده اید] من از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] پاداشی نمیخواهم؛ پاداش من فقط بر عهده خداست و مأمورم که از تسلیم شدگان [در برابر فرمانهای حق] باشم. (۷۲) پس او را تکذیب کردند؛ ما هم او و کسانی را که در کشتی همراه او بودند [از آن توفانِ مُهلک] نجات دادیم، و آنان را جانشینان [غرق شدگان] نمودیم، و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم؛ پس [با تأمل] بنگر که سرانجام کسانی که بیم داده شدند، چگونه بود؟! (۷۳) سپس بعد از نوح، پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم، پس برای آنان دلایل آشکار آوردند، ولی قومشان بر آن نبودند که به آنچه پیش از آن تکذیب کرده بودند ایمان آورند؛ این گونه دلهای متجاوزان را مُهر [بدبختی] میزنیم. (۷۴) آن گاه پس از آنان موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اشراف و سران قومش فرستادیم، پس آنان تکبّر ورزیدند و آنان گروهی گنهکار بودند. (۷۵) پس هنگامی که حق از نزد ما به سویشان آمد، گفتند: مسلماً این جادویی است آشکار. (۷۶) موسی گفت: آیا درباره حق هنگامی که به سویتان آمد، میگویید: آیا این جادوست؟ [نه، این جادو نیست، اگر جادو بود پیروزی نداشت] زیرا جادوگران پیروز نمیشوند. (۷۷) گفتند: آیا به سوی ما آمدهای تا ما را از آیینی که پدرانمان را بر آن یافته ایم، برگردانی و [با نابود کردن ما] قدرت و حکومت در این سرزمین برای شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ایمان نمیآوریم! (۷۸)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: پیامک برنامهی ما 20000303 است و آدرس ایمیل ما samtekhoda@ irib.ir است نکتهی صلوات و قرآنی را میشنویم.
حاج آقا فرحزاد: هم اعمال ماه شعبان و رمضان زیاد صلوات بر محمد و آل محمد فرستادن است یکی از برکات ذکر صلوات این است که آدم را از آتش جهنم دور میکند. امام صادق علیه السلام به شخصی فرمودند نمیخواهی چیزی به تو یاد بدهم تو را از آتش جهنم نگه دارد؟ عرض کرد چرا. فرمودند بعد از نماز صبح صد بار اللهم صل علی محمد و آل محمد بگو صد بار صلوات بفرستد سه دقیقه وقت میبرد بعد از تسبیحات حضرت زهرا بعد از نماز صبح صد بار صلوات شما را از آتش جهنم جدا میکند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم آیهی اول این صفحه خدای متعال داستان حضرت نوح پیغمبر علی نبینا و آله و علیه السلام را بیان میفرماید که اینها برای همهی امتها عبرت است حضرت نوح وقتی که با تهدید قومش رو به رو شد خدای مهربان میفرماید «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ» خبر حضرت نوح را برای آنها تلاوت بکن گفت یا قوم خود این یا قوم یعنی فامیل من گروه من خودش یک برخورد عاطفی خوبی است محبتی در آن است یعنی همیشه موعظهها و نصایح را با یک عاطفه و یک محبتی قاطی بکنیم. فرمودند اگر مقامی که من دارم و هدایت گری که برای شما دارم و تذکراتی که به شما در مورد آیات خدا میدهم شما زیر بار نمیروید من توکل به خدا میکنم یعنی انسانها در رسیدن به هدفشان و برای اصلاح جامعه همیشه معیارشان باید پشتوانه شان به خدا باشد توکل و اعتمادشان به خدا باشد. بعد میفرماید شما هم هر چیزی که توان دارید امکانات دارید جمع بکنید در مقابل نوح پیغمبر ولی بدانید که کارتان به جایی نمیرسد. به من هم مهلت ندهید آن چه توان دارید انجام بدهید ولی کار شما به جایی سر در نمیآورد چون پشتوانهی من خدای متعال است در بعضی روایات داریم حدود هشتاد نفر به حضرت نوح ایمان آوردند هشتاد نفر و حیواناتی که نسلشان منقرض نشود در کشتی نوح قرار گرفتند نجات پیدا کردند بقیه که معاند بودند از بین رفتند یعنی اگر کسی اعتماد به خدا بکند به ساحل نجات میرسد ولی در مقابله با خدا و پیغمبر غرق میشود. کشتی نجات محمد و آل محمد است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: نکات پایانی را بفرمایید.
حاج آقا فرحزاد: برکات قناعت خیلی زیاد است که یکی اش را عرض کردیم همین خوشی و راحتی است ما در روایت داریم فَإِنَّ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ (بحارالانوار، ج 75، ص 279) کسی که قانع شود سیر میشود و کسی که قانع نباشد با هیچ چیزی سیر نمیشود یعنی هر چه برود باز جلویش یک مد جدید یک تشریفات جدید است همان آب دریا است یا از حضرت علی علیه السلام روایت قشنگی است مَن قَنِعَ بِالمَقسُوم اِستَرَاحَ مِنَ الهَمِّ وَ الکَدِّ وَ التَّعَب (وسائل الشیعه، ج 14، ص 18) کسی که قانع و راضی بود از غم و غصه از رنج فراوان سختی به خودش به روحش به جسمش راحت میشود یکی از برکات بسیار مهم قناعت عزتمندی است آدمهای قانع عزیز هستند لا أعزَّ مِن قَانِع (شرح غرر الحکم، ج 6، ص 374) حضرت علی میفرمایند. این اصلا چیز کمی نیست ما مال و ثروت را برای عزت مندی میخواهیم ولی عزتی که آدم قانع دارد آن ثروتمند ندارد مناعت طبع دارد خیلی بزرگ است. لذا فرمود مَن قَنَعَ غَنِیّ یعنی کسی که قانع است او ثروت واقعی دارد یا کَن قنعا تَکُن غَنیِا (حکم الظاهره، ص478) شما قناعت را پیشه بکن ثروتمند میشوی یعنی غنی میشوی مناعت طبع پیدا میکنی القنَاعَة َ رَأْسَ الغنَى قناعت سرچشمهی همهی بی نیازی هاست این هم روایت قشنگی است روایت داریم که یک مرد ثروتمندی مقابل پیغمبر خدا نشسته بود حضرت با ایشان گفتگو میکردند یک آدم فقیر و آدمی که لباس اسرا را پوشیده بود و وضع آن چنانی داشت آمد کنار این ثروتمند نشست این ثروتمند یک کم عارش شد لباسهای ش را جمع کرد خودش را کشید کنار خیلی این حرکات حرکات زشتی است یا ما حدیث داریم برخورد ما با غنی و فقیر باید به یک شکل باشد مگر این که امتیازهای معنوی داشته باشند یا کسی به غنی به خاطر ثروتش تواضع و کوچکی بکند دو سوم دینش از بین میرود مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِيٍّ لأَجْلِ غِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ (الجواهر السنیه، ص 66) دو سوم خیلی است یعنی در واقع شما بت پرست هستید دنیا پرست هستید این ثروتمند خودش را جمع کرد جلوی پیغمبر نور میدرخشد ریز ترین حرکت زشت را نشان میدهد پیغمبر یک نگاهی به او کردند فهمید خیلی کار بدی کرده است گفت به پیغمبر که من عذرخواهی میکنم نفس من این شیطانی که همراه من است من را گول میزند این جا هم من را گول میزند من بی ادبی کردم ببخشید من جبران میکنم به جبران این که به این فقیر بی حرمتی کردم نصف ثروتم را میدهم. چه آدم خوبی بوده ما از این آدمهای خوب داریم؟ اگر داریم یک فقیر بیایند کنارش بنشینند به نان و نوایی برسند به جبران این نصف ثروتم را به او میبخشم. به آن فقیر فرمودند حاضری نصف ثروتش را بگیری؟ حالا ببینید این چه ثروتمند بوده این که بگوییم قناعت عزتمندی میآورد گفت یا رسول الله شاید به نان شب محتاج بوده ولی گفت مثلا چند میلیارد را نمیخواهم گفت چرا گفت اگر آن ثروت را به من بدهد من هم مثل او خراب میشوم ابن مسعود ابوذر بارها عثمان به آنها پول میفرستاد میگفتند ما نیاز نداریم به سهم خودمان قانع هستیم رو به هیچ سلطانی نمیآوریم علمایی که درباری نشدند و دین خودشان را نفروختند شیخ ابوالقاسم قمی استاد آیت الله بهاء الدینی بوده است آقای بهاء الدینی همیشه این را میفرمودند ایشان میفرمودند من به همین نان دوغ و نان خالی اکتفا میکنم زیر بار فلک نمیروم زیر بار هیچ حکومتی و ثروتمندی نمیروم این طوری عزیز است تمام ثروتمندان بزرگان قم میآمدند التماس میکردند ایشان قبول نمیکرد مناعت طبع را خدا به ما بدهد اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي (دعای عرفه) غنا را در بیرون دنبال نکنیم در درون ماست.