وصیت پیامبر گرامی اسلامی به حضرت علی(ع)- راهکارهای مبارزه با بدزبانی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 18-05-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما و دلهای نورانیتان. سلام به شما و ایمان سرشارتان. ایام دهه کرامت بر شما مبارک باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. ایام را تبریک و تهنیت عرض میکنیم. ماه ذیالقعده از ماههای حرام است. سه ماه ذیالقعده، ذیالحجه، محرم، پشت سر هم از ماههای حرام است که حرمتش خیلی فوقالعاده است. یک ماه رجب هم تک افتاده است. امروز هم روز تکریم امامزادگان و اماکن متبرکه نام گذاری شده است انشاءالله قدردان امامزادههایی که در گوشه گوشه شهر هستند باشیم. خصوصاٌ جناب احمد بن موسی و شاه عبدالعظیم و برادرش بزرگوارش و امامزادههایی که در استان فارس هستند که گاهی به دوستان عرض کردم، ما مردم ایران زیر سایه امام هفتم(ع) هستیم. انشاءالله از تکریم این امامزادهها کم نگذاریم که اینها همه وسیله شفاعت ما خواهند بود.
شریعتی: بحث ما با حاج آقای فرحزاد در هفته گذشته در مورد بدزبانی و آثار سوء آن بود که خیلی مورد عنایت بینندهها قرار گرفت. که خیلی از بینندهها ما گفتند که ما مسیر زندگیمان عوض شد و سعی کردیم خوش زبان باشیم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که اشاره کردید، پیامبر(ص) فرمودند: یا علی بهشت حرام است بر هر آدم بد زبان ناسزاگویی که از گفتن و شنیدن حرف زشت عبایی ندارد. الحمدلله بازخورد خیلی خوبی داشته و اشارههایی که جلسات قبل کردیم که بدزبانی فقط به زبان نیست. با چشم و انگشت و اشاره و فضاهای مجازی که فکر میکنم مهمتر از زبان است. گاهی آدم با زبان یک چیزی را میگوید، تمام میشود. ولی نوشتار و پیام میماند و آبروی یک جمع و یک ملت میرود. انشاءالله سعی کنیم زبان را کنترل کنیم که برکات فوق العادهای دارد.
پیغمبر عظیمالشأن در مدینه هرگاه منبر میرفتند، این آیه مبارکه سوره احزاب را همیشه تلاوت میکردند. «يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلًا سَدِيدا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم» (احزاب/70 و 71) حرف درست و محکم بزن. انسان عاقل زبانش پشت عقلش است. یعنی اول میپذیرد و فکر و اندیشه میکند، بعد حرفش را میزند. آدم احمق عقلش پشت سر زبانش است. یعنی اول حرف میزند و بعد پشیمان میشود. ترور شخصیت به مراتب بدتر از ترور شخص است. یکوقت یک کسی را جسمش را از بین میبری، یکوقت میگوید: نعوذ بالله حضرت علی نماز نمیخواند! آن بدتر از کشتن است.
وصیت بعدی پیامبر به علی(ع) این است که فرمود: «يا علي! طوبي لمن طال عمره و حسن عمله» خوشا به حال کسانی که در این چند روز دنیا عمر با برکت و عمل نیکو داشته باشند. مرحوم آ شیخ ذبیح الله قوچانی که آیت الله بهجت خیلی به ایشان ارادت داشتند. از علمای برجستهای بود که خیلی گمنام بود. آیت الله بهجت هرگاه مشهد میرفتند دیدن ایشان هم میرفتند با اینکه خیلی اهل دید و بازدید نبودند. شیخ ذبیح الله قوچانی همیشه این جمله را میفرمودند: استاد پیری در نجف داشتیم. همیشه میفرمود: خدایا کمک کن این چند روز دنیا که یک سر سالم به گور ببریم. یعنی گول دنیا و شیطان و هوا و هوس را نخوریم. مردم آزاری نکنیم و دلی را نشکنیم. خدا ما را پاک و تمیز خلق کرده است. این پاکی که خدا خلق کرده، همین پاکی را ببریم. اگر هم دست خورده شد تمیزش کنیم. بشر جایز الخطا است، ولی پاکش کند. ما عوالم مختلفی را طی کردیم. عالم اشباح، عالم ذر، عالم نور، جنین و شکم مادر را طی کردیم و به این دنیا آمدیم. بعد هم عالم برزخ و جهنم است. مهمترین عالم از نظر اینکه ما میتوانیم برای سرنوشتمان کاری کنیم عالم دنیا است. یعنی تمام برنامههای آینده ما که ابدیت است و انتها ندارد و سرنوشت ما به این چند روز دنیاست. لذا پیامبر میفرماید: خوشا به حال کسانی که در دنیا عمر طولانی و با برکت داشته باشند و عمل صالح داشته باشند.
یک بزرگی میفرمودند: حضرت امیر میفرمود: من یک ساعت عمر دنیا را با همه آخرت عوض نمیکنم. بهشت برین و نشستن با اولیای خدا خیلی مهم است. ولی یک ساعت عمر دنیا را با آخرت عوض نمیکنم. چون در اینجا فقط «إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لا عَمَلَ» (نهجالبلاغه، خطبه 42) یعنی اگر نفس ما بند بیاید، که روزی بند میآید. دیگر داغ یک سبحان الله، داغ یک لا اله الا الله بر دل میماند.
پیغمبر خدا عبور میکردند، یک کسی را دفن کرده بودند و بستگانش سر قبر جمع شده بودند. فرمودند: دو رکعت نماز فشرده برای میت بخوانید از همه دنیا و ما فیها محبوبتر است. چون دنیا از بین میرود و نماز و عمل صالح میماند. «وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْر» (مریم/39) کار تمام است. در عالم برزخ و قیامت و بهشت نماز معنا ندارد. آنجا دیگر فقط برداشت است. این خیلی مهم است که یک ساعت عمر دنیا با ابدیت بهشت قابل معاوضه نیست. حر یک ساعت آخر از ته جهنم به بالاهای بهشت رفت. در سپاه مقابل امام حسین(ع) بود، اما یک ساعت آخر ایمان آورد. سعدی میگوید:
دریغا که فضل جوانی گذشت *** به لهو و لعب زندگانی گذشت
دریغا که بی ما بسی روزگار *** بدوزد گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت *** بیاید که ما خاک باشیم و خشت
کسانی که از ما به غیب اندرند *** بیایند و بر خاک ما بگذرند
چرا دل بر این کاروان گه نهیم *** که یاران برفتند و ما در رهیم
بیا تا برآریم دستی ز دل *** که نتوان برآورد فردا ز گل
دست ما دیگر بسته میشود. در قبر برویم دیگر تمام میشود. دیگر دوباره برمیگردیم در کار نیست. دیگر پرونده بسته شده است. مگر اینکه در دنیا یک باقیات الصالحاتی گذاشته باشد، مسجدی و خیریهای که اینها ماندگار است. حضرت میفرماید: خوشا به حال آنهایی که عمر طولانی دارند و کار خیر میکنند. در معاد الاخبار است که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «الجلوس فی الجامع خیر لی من الجلوس فی الجنه» جامع یعنی مسجد، میفرماید: نشستن در مسجد و خانه خدا، برای من علی از نشستن در بهشت بهتر است. بهشتی که ملاقات خدا و همه انبیاء در آن است، حور العین و قصور و نعمتهای ظاهری و باطنی همه چیز دارد، ولی نشستن در خانه خدا و مسجد از نشستن در بهشت بالاتر است. چون آنجا نتیجه کار نشستن در مسجد است.
بعضی هستند اهل مسجد نیستند. مگر اینکه کسی بمیرد، بروند یک فاتحه بخوانند. میگویند: بچهای خیلی شلوغ کاری کرد، پدرش عصبانی شد. بلند شد او را بزند. بچه فرار کرد و دید در مسجد باز است داخل مسجد شد. گفت: من در مسجد خجالت میکشم، بیا بیرون! گفت: نمیآیم. پدر گفت: بیا، من چهل سال است پایم به مسجد باز نشده است.
بعضی هستند ماه به ماه مسجد میروند. یا شب قدر به شب قدر مسجد میروند. محرم به مسجد میروند. نماز و مسجد خیلی سفارش شده است. مگر کسانی که توان ندارند. ولی کسی که توان دارد بداند مسجد خانه خداست. هرچقدر میتوانید دنیانشینی را کم کنید و مساجد بروید. فرمود: برترین افراد کسانی هستند که زودتر دل از دنیا میکنند و به مسجد میآیند و دیرتر از همه میروند. مؤمن در مسجد مثل ماهی درون آب است. منافق در مسجد مثل پرنده در قفس است. مشاهد مشرفه هم همینطور است. زیارت قر امام هشتم که بهشت ساز و بهشت آفرین است، خانه خدا، مدینه منوره، کربلا، عتبات بهشت ساز هستند. نشستن در آنجا مافوق بهشت است. زیارت حضرت فاطمه معصومه بهشت را بر ما واجب میکند. پس بالاتر از بهشت است. بهشت ساز است.
حضرت فرمودند: نشستن در خانه خدا، رضایت خدا را دارد. ولی نشستن در بهشت رضای نفس من است. خودم خوشم میآید. رضای نفس من هم رضای خداست.
یک جمله زیبایی در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد هست. دعای مکارم الاخلاق از دعاهای ویژه صحیفه سجادیه است که بزرگان شرح کردند. بند بند آن نکات زیبایی دارد. حضرت هر بند را با صلوات شروع میکنند. «وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِم غَضَبُکَ عَلَّی» (صحیفه سجادیه/دعای 20) امام سجاد فرمود: خدایا به من عمر طولانی مرحمت کن، اگر عمر من در مسیر رضا و بندگی تو صرف می شود. طول عمری خوب است که صرف بندگی خدا شود. و الا طول عمری که من پروندهام را سیاه کنم، گناه روی گناه، بار روی بار باشد، اگر عمر من بذل در طاعت و بندگی تو میشود قشنگ است. ولی اگر عمر من جولانگاه شیطان است، هی پرونده من سیاهتر میشود. این زودتر برود بهتر است. «فَاقْبِضْنِي» مرا ببر، قبل از اینکخ غضب و دشمنی تو بر من محکم شود. لذا همیشه دعا کنیم عمر با برکت، عمری که در رضا و بندگی خدا صرف شود، خدا به ما بدهد. پس آن شرایطی خوب است که ما در مسیر رضای خدا باشیم. توبه و استغفار کنیم.
امیرالمؤمنین فرمودند: اگر بقیه عمرتان را توبه کنید، جبران کنید، احسان و نیکی کنید. خدا همه گذشتهها را خط میزند.
شریعتی: صفحه 301 قرآن کریم آیات 62 تا 74 سوره مبارکه کهف در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً «62» قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً «63» قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً «64» فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً «65» قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً «66» قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «67» وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً «68» قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً «69» قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً «70» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً «71» قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «72» قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً «73» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً «74»
ترجمه: پس همين كه (از كنار دريا) گذشتند، موسى به جوان (همراه) خود گفت: غذاى چاشت ما را بياور، به راستى كه از اين سفر رنج بسيار ديدهايم. (آن جوان) گفت: آيا به ياد دارى وقتى كه به صخره پناه برديم و من (پريدن) ماهى (به دريا) را فراموش كردم (كه براى تو بگويم) و كسى جز شيطان آن را از ياد من نبرد، تا آن را يادآورى كنم. و (در كمال) شگفتى ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت (و رفت). (موسى) گفت: اين همان (محلّ قرارى) بود كه در پى آن بوديم. پس از همان راه برگشتند، در حالى كه ردّ پاى خود را (به دقّت) دنبال مىكردند. پس (در آنجا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود، رحمتى (عظيم) به او عطا كرده بوديم و از نزد خود علمى (فراوان) به او آموخته بوديم. موسى به او (خضر) گفت: آيا (اجازه مىدهى) در پى تو بيايم، تا از آنچه براى رشد وكمال به تو آموختهاند، به من بياموزى؟(خضر) گفت: تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من صبر كنى. و چگونه بر چيزى كه آگاهى كامل به (راز) آن ندارى صبر مىكنى؟ (موسى) گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى، تو را نافرمانى نخواهم كرد. (خضر) گفت: پس اگر در پى من آمدى، از چيزى (از كارهاى شگفت من) مپرس، تا آنكه خودم دربارهى آن سخن آغاز كنم. پس آن دو (موسى و خضر) به راه افتادند، تا آنكه سوار كشتى شدند. (خضر) آن را سوراخ كرد. موسى (از روى اعتراض يا تعجّب) گفت: آيا آن را سوراخ كردى تا سرنشينان آن را غرق كنى؟ راستى كه كار ناروايى انجام دادى!(خضر) گفت: آيا نگفتم تو هرگز نمىتوانى همراه من شكيبا باشى؟ (موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشىام مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير.پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد كردند، پس خضر او را كشت. موسى گفت: آيا بىگناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كار زشت و منكرى انجام دادى!
شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: چون در آستانه ولادت سر تا سر نور امام هشتم هستیم، حضرت فرمودند: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَي مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلاةِ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً» (عيون أخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 294) کسی که توان از بین بردن گناهان را ندارد و گناه زیاد دارد، یکی از چیزهایی که پاک میکند و کفاره گناهان است، زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. کثرت صلوات گناهان را منهدم میکند.
آیه 70 این سوره داستان حضرت موسی و خضر است که در قرآن مفصل آمده است. وقتی برای حضرت موسی تورات نازل شد، یک کسی پرسید: اعلمتر از شما هم کسی هست؟ سکوت کرد. خدا به حضرت جبرئیل فرمود: موسی را دریاب هلاک شد. یعنی فکر کرد شاید اعلمتر از او کسی نیست. او را نزد حضرت خضر فرستاد. در علوم دیگر حضرت خضر بیشتر وارد بود. به موسی ثابت شود که اعلم تر از او هم در خیلی جاها هست. وقتی هم که خدمت حضرت خضر آمد، گفت: تو به درد شاگردی من نمیخوری. گفت: تو تحمل نداری، ظرفیتت کم است. ولی حضرت موسی گفت: انشاءالله صبر و تحمل میکنم. اصرار کرد فقط یک شرط کرد، یعنی شرط مهم که خدا و انبیا با ما دارند این است «قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» اگر تو بنا است شاگرد من شوی، هرچه دید هیچی نگو. تا من خودم پرده را بردارم و اسرارش را به تو بگویم. ولی هرچه پیش آمد حضرت موسی تاب نیاورد. کشتی را سوراخ کرد. بچه را کشت. دیوار خراب را ساخت. خدا به ما میگوید: تو بندگی مرا کن و هرچه دیدی چیزی نگو. من هم به وقتش اسرارش را به تو میگویم و هرچه دیدم چیزی نمیگویم. یعنی تسلیم بودن، وقتی ما میدانیم همه کارهای خدا حکیمانه است، پیغمبر و امام معصوم که خدا معین کرده همه معصوم و حکیمانه است، یک بزرگی فرمود: من هفتاد سال است مهد کودک درس میدهم. یعنی هنوز تسلیم نشدم، کلاس اول نیامدم.
شریعتی: یک طرحی در ایام دهه کرامت داریم که اگر قرار هست رأفت و کرامت امام رضا شامل حال ما شود، صاحبخانههای عزیز هوای مستأجرها را داشته باشد. خیلیها گفتند: صاحبخانههایشان بخاطر امام رضا از کرایه خانههایشان کم کردند، انشاءالله حضرت هم هوای ما را داشته باش. انشاءالله این طرح فراگیر شود.
حاج آقای فرحزاد: امام هشتم امام رئوف و امام مهربانیهاست. ما هم باید ببینیم به این امام وصل شدیم یا نه. علامت ارتباط با امام رضا رحم و مهربانی و فداکاری است. بین دو تا مسأجر و مالک دعوا بود. سی سال پیش، من گفتم: چه شده؟ گفتند: مالک میگوید: من اجاره را کم کنم. مستأجر میگوید: من خجالت میکشم. هرچند ضعیف هستم. ولی رویم نمیشود کم کنی. شما اجاره را بیشتر کن. قطعاً مالکینی که توان دارند و حتی توان ندارند، خدا از جای دیگر برایشان میرساند. وقتی میبیند شما به پایینتر از خودت رحم میکنی، روایت داریم شما رحم کن خدا هم هزار جا به شما رحم میکند. به اهل زمین رحم کنید، اهل آسمان به شما رحم میکند. خدا به همان مقدار کم اجاره هم برکت میدهد.
شریعتی: در بخش اول گفتیم: ای که دستت میرسد کاری بکن، پیش از این کز تو نیاید هیچ کار! در بخش دوم ادامه وصیت را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: پیامبر فرمود: «يا علي! لا تمزح فيذهب بهاو و لا تكذب فيذهب نورك» فرمود: یا علی شوخی نکن. بها و ارزش تو از بین میرود. و دروغ نگو که نور تو از بین میرود. دروغ باعث میشود حقیقت و نور انسان از بین برود. مزاح و شوخی اصلاً امر پسندیدهای است یا ناپسند است؟ روایت داریم مزاح و شوخی جزء مؤمن است. روایت متعددی هم داریم که مزاح و شوخی نهی شده است. اینکه بعضی میگویند: کار باید دست اهلش باشد، نمیشود انسان هر روایتی را عمل کند. مثل کسانی که نماز نمیخوانند میگویند: خدا گفته «لا تقرب الصلاه» اما خدا گفته: در حالت مستی نزد نماز نرو. مجموع روایات و آیات را باید کنار هم بچینیم و بعد ببینیم نظر اهل بیت و پیغمبر خدا چه بوده است.
در روایات وقتی به روایات مزاح و شوخی مراجعه میکنیم، روایات فراوان در مدح شوخی و مزاح وارد شده است. از این بالاتر سیره پیغمبر و اولیا و امامان بوده است. اهل مزاح بودند. شوخی میکردند. از این طرف هم روایات تند و تیزی داریم که کسی شوخی کند، عقلش میپرد. یا شوخی نکن نور و قیمت تو از بین میرود. بگو و بخندها، شوخی کردنها، لطایف، اینها حد و مرز دارد. تمام جزئیات را مفصل میگویم.
یکی از علمای اصفهان گفته بود، یک آقایی منبر رفته بود و گفته بود: آمدن مهمان خیلی خوب است. چقدر روایت داریم مهمان که به منزل میآید گناهان را پاک میکند. بلاها را میبرد و برکت و رزق و روزی را زیاد میکند. در سفینه البحار داریم، اگر کسی صدای پای مهمان را بشنود، هفت طبقه از گناهانش پاک میشود. یکی از علمای اصفهان گفته بود: من هم از صدای پای مهمان خیلی خوشم میآید، ولی موقعی که میخواهد برود. بعد هم فرمودند: البته هر رفتی یک آمدنی هم دارد. مزاحهایی که در آن گناه و معصیت و خلاف نیست اشکالی ندارد.
من روایاتی که در فضیلت و مدح مزاح و شوخی وارد شده بگویم. بعد شرایط و مواردی که نهی شده عرض میکنم. در روایت داریم خود پیغمبر که الگو و اسوه برای همه عالم هستند، فرمود: «انی لا امزح و لا اقول الا حقا» پیغمبر فرمود: من اهل مزاح هستم و خودم مزاح و شوخی میکنم. ولی در مزاح و شوخی مواظب هستم جز حق چیزی نگویم. دروغ، اهانت، جسارت، خلاف، باطل، لهو و بیخود نگویم. یعنی در مزاح هم حق را رعایت کنم.
باز از امام صادق هست که فرمود: «مَا مِنْ مُومِنٍ إِلا وَ فِيهِ دُعَابَةٌ» (كافي/ج2/ص663) هیچ مؤمنی نیست الا اینکه خوش طبع است. آدمهایی که خشک و عبوس و در هم هستند، وقتی آدم آنها را میبیند یاد گرفتاریهایش میافتد، خوب نیست. مؤمن خوش طبع است.
امام صادق(ع) به جمعی از اصحاب فرمود: «كَيْفَ مُدَاعَبَةُ بَعْضِكُمْ بَعْضاً» (کافی/ج2/ص663) با همدیگر مینشینید، شوخی دارید؟ در کلاسهای درسی که شوخی هست، فراگیر بودن درس بهتر صورت میگیرد. امام صادق فرمودند: بین شما شوخی و مداعبه هست؟ یک شخصی عرض کرد: کم است. حضرت فرمودند:«فَلا تَفْعَلُوا» این کار را نکنید. «فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ» یعنی خوش اخلاقی چند محور دارد. یک مصداق خوش اخلاقی، شوخ طبعی است. آدم سر به سر طرف بگذارد و شوخی کند. «وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَي أَخِيكَ» شما با شوخی و خوش طبعی دل طرف را شاد میکنی. گاهی روایت داریم بعضی پیغمبر را شاد میکردند. حضرت خوشحال میشدند، آنقدر متبسم و خندان میشدند دندانهایشان پیدا میشد. خیلی عجیب است پیغمبری که در اوج عظمت هست، با ضعیفترین افراد شوخی میکردند.
امام صادق فرمودند: تو با این شوخی کردن، دل برادر و فامیل و دوست و عزیزی را شاد میکنی. «وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله) يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ» (كافي/ج2/ ص663) قصد پیامبر شاد کردن و مسرور کردن دیگران بود.
باز در محاسن جلد دوم صفحه هشتم هست که «المؤمن عَذبٌ یُحِبُ العُذوبَه و المؤمن حُلوٌ یُحِبُ الحلاوه» مؤمن شیرین است و گوارا است. بعضیها با نمک هستند. گوشتشان شیرین است. مؤمن شیرین است. خانمی نوشته بود، امان از اینکه شوهر من با من خوش و بشی بکند. حرف صمیمانهای بزند. بعضی آقایان میگویند: یکبار خانم من اظهار محبت به من نکرده است. این خیلی بد است. آدم نباید ترشرو باشد. مؤمن شیرین و گوارا است و شیرینی و گوارا بودن را دوست دارد. امامان ما هم اینطور بودند. امام هفتم(ع) شکر را انفاق میکردند، گفتند: چرا این کار را میکنید؟ فرمود: من شیرینی را دوست دارم، آنچه را دوست دارم انفاق میکنم. «اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ» (تحف العقول/ص49) مؤمن شوخ طبع است و خوشمزه است. اهل لهو و لعب است. اینکه انسان برود بازی کند، ورزش کند، با بچهاش بازی کند. پیغمبر ما با بچهها بازی میکردند. پیغمبر امام حسن و امام حسین را روی دوشش سوار میکرد. آنها هم میگفتند: صدای شتر دربیاور. حضرت صدای شتر درمیآوردند و میفرمودند: خوب شتری گیرتان آمده است. راکبان هم خوب راکبانی هستند. مؤمن اهل شوخی و بازی است و منافق چهرهاش در هم و عصبانی و تند مزاج است.
شریعتی: انشاءالله هفته آینده ادامه بحث را خواهیم داشت. دعا بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد دل همه مؤمنین را به بهترین نحو شاد بگردان. قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهلبیت جدا مکن. هرکس از بینندهها و شنوندهها مشکلی دارند، همه آنهایی که همسر و فرزند و شغل ندارند، خدایا به حق محمد و آل محمد همه را حاجت روا بگردان.