شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

چهار گروهی که خداوند سریع عقوبتشان می‌کند
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 03-08-95

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بمبی که سوز عشق تو در جان ما گذاشت *** چندین هزار کشته و زخمی به جا گذاشت
چشمان عاشقت که مرا تا خدا کشاند *** قانون سخت جاذبه را زیر پا گذاشت
پل زد کمان ابروی تو بر پل صراط *** دریای عفو در عطش کربلا گذاشت
دریا که مست تو ملوانان که مست تو *** بر کشتی‌اش چه خوب خدا نا خدا گذاشت
آتش کجا به جمال خلیل داشت اثر *** داغ تو شعله روی دل خیمه‌ها گذاشت
ای کاش در قلاف دو پایش شکسته بود *** تیغی که دست بر رگ خون خدا گذاشت
دستان بی‌حیای شب از آسمان به زور *** خورشید را گرفت و سر نیزه‌ها گذاشت
گریه امان نداد و ابهام شعر من *** سرپوش روی عاقبت ماجرا گذاشت

شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما دوستان عزیزم. بیننده‌ها و شنونده‌های خوبمان. انشاءالله در هرکجا که هستید زندگی‌ شما منور به نور سید الشهداء(ع) باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. آرزوی قبولی طاعات و عزاداری‌ها را داریم. انشاءالله عزیزان فراموش نکنند و تا آخر ماه صفر حداقل یک مجلس روضه یا توسل به اهل‌بیت داشته باشند که همیشه سوار کشتی نجات ابی عبدالله باشیم و زود به مقصد برسیم.
شریعتی: بحث ما با حاج آقای فرحزاد وصایای نبی مکرم اسلام(ص) به علی(ع) است. بع فرازی رسیدیم که حضرت به امیرالمؤمنین سفارش کردند چهار چیز عقوبت سریع دارد. نکات خوبی را شنیدیم. امروز ادامه فرمایشات شما را می‌شنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم.
در وصایای پیامبر عظیم الشأن به مولا امیرالمؤمنین هست که فرمودند: «أَرْبَعَةٌ أَسْرَعُ‏ شَيْ‏ءٍ عُقُوبَةً» (من‏لايحضره‏الفقيه/ج4/ص352) چهار مورد است که مکافات خدا سریع است. خدای متعال زود گوش مالی می‌دهد و عقوبت می‌کند.
مورد اول شما به کسی احسان و نیکی می‌کنی، کار خوب می‌کنی، در مقابل نیکی شما او بدی می‌کند. این را خدا زود گوشمالی می‌دهد.
مورد دوم «وَ رَجُلٌ لا تَبْغِي عَلَيْهِ وَ هُوَ يَبْغِي عَلَيْكَ» کسانی که آزار و اذیت به کسی نمی‌کنند ولی افراد دیگر به اینها ستم می‌کنند. خدا زود از پس حق مظلوم برمی‌آید و ظالم را گوشمالی می‌دهد.
مورد سوم افرادی که قول و قرار می‌گذارند. چه در مسائل سیاسی، چه در مسائل اقتصادی، در هر چیزی وعده می‌دهند و یک طرف به عهدش وفا می‌کند، طرف مقابل مکر و نیرنگ می‌زند و عهد را نقض می‌کند. خدا این افراد پیمان شکن را زود گوشمالی می‌دهد.
مورد چهارم هم افرادی که صله رحم می‌کند ولی طرف مقابل قطع رحم می‌کند. اینجا هم خدا زود گوشمالی می‌دهد و عقوبتش سریع است. امیدواریم بینندگان ما جزء این چهار گروه نباشند و اگر هم هستند واقعاً تصمیم جدی بگیرند. امید من به این هست که آیات و احادیثی که می‌خوانیم تأثیرگذار باشد. من به مغازه میوه فروشی رفتم. خانم مسنی که بیننده برنامه هست مرا دید و به من گفت: شوهر من خیلی بداخلاق بود. و شما گفتید: خدا توبه آدم بداخلاق را قبول نمی‌کند و بدترین آدم‌ها است و اهل جهنم است. ولو نماز بخواند و روزه بگیرد. گفت: شوهر من برنامه را دید و اصلاح شد.
امام باقر(ع) فرمود: ما مثل ناودانی هستیم که باران می‌آید و مردم دیگر احیاء می‌شوند. کلام ما دلها را زنده می‌کند. هفته گذشته چند هزار پیامک داشتیم در مورد کتابی که جلسه قبل به نام «فضیلت‌های فراموش شده» که تقاضای این کتاب را کردند. بسیاری از افراد با خواندن زندگی بزرگان مثل شیخ تربتی، مرحوم دولابی، آیت الله بهاءالدینی و غیره زندگی‌شان عوض شده است. انشاءالله با کتاب بیشتر مأنوس باشید.
ادا کردن حقوق دیگران و پایمال نکردن حقوق دیگران خیلی مهم است. بزرگی سی سال قبل به من فرمود: تمام دغدغه من در عمرم این است که آه مظلوم پشت سر من نباشد. یعنی حق الناس بر گردن من نباشد. حق الله هم مهم است. ولی خدا ارحم الراحمین است و به ما لطف می‌کند. اگر ببیند ما گیر افتادیم ما را می‌بخشد. ولی همان خدا قسم خورده من از حق الناس نمی‌گذرم. همان خدا می‌گوید: اینجا را زود گوشمالی می‌دهم. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏،وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏» (زلزله/7 و 8) یعنی کوچکترین عمل خوب و کوچکترین عمل زشت بازتاب دارد. یقین کنیم عکس العمل دارد. من الآن پوستم را بگیرم، دردش می‌آید. نوازش کنم خوشش می‌آید.
از مکافات عمل غافل نشو *** گندم از گندم بروید، جو ز جو
کسی را بزنی تو را می‌زنند. دلی را بشکنی، دلت را می‌شکنند. کسی را زمین بزنی تو را زمین می‌زنند. بزرگی به من می‌فرمود: من اینقدر در عمرم تجربه دارم. هر روزی که بد اخلاقی کردم، دلی را شکستم، یا کسی را رد کردم تا غروب نشده چوبش را خوردم. یک مقداری قیامت را نزدیک بیاوریم و در زندگی‌مان ببینیم. مؤمن را خدا همین‌جا چوپ می‌زند و اولیای خدا را زود گوشمالی می‌دهد. هر روزی هم کار خوبی کردم الطاف خدا همان روز به من رسیده است. هر کنشی، واکنش دارد. این را باور کنیم. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/7)
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه» یک اعرابی آمد به پیغمبر گفت: به من قرآن را یاد بده. همین سوره زلزال را یاد داد. گفت: دیگر بس است. فرمود: من فقط یک آیه چهار خطی یاد تو دادم. گفت: همین آیه همه چیز درونش هست. این آیه آخر را باور کرد. پیغمبر ما عقل کل سرور همه انبیاء و امامان فقاهت یک اعرابی را امضاء کرد. چون این آیه را باور کرد. گفت: من به این یقین دارم. هر عملی یک عکس‌العمل دارد. چوب بزنی تو را می‌زنم. فحش بدهی، آبرویت را می‌برم. کسانی که در فضاهای مجازی آبروی افراد را می‌برند خیلی مواظب باشند.
کسی که یک کار خلافی کرده است. کسی که این کار خلاف را اشاعه می‌دهد، هزارها برابر بیشتر گناه کرده است. چرا غیبت بدتر از زنا است؟ ممکن است کسی زنا کند ولی توبه کند و خدا هم ببخشد. ولی کسی که در جامعه پخش می‌کند و آبروی یک جمعی را می‌ریزد، قابل قیاس نیست. «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة» (نور/19) من خواهش می‌کنم در فضاهای مجازی هر عکس و خبری که اشاعه فحشاء است. شما آخرین نفر باشید و اگر هم دسترسی دارید به آن جمع و گروه بگویید: این را نگذار و پخش نکن.
اگر گفتند: فرحزاد یک کار خلافی کرده است. کسانی که این را پخش می‌کنند، میلیون برابر بیشتر از من گناه کرده‌اند. آبی که ریخت دیگر برنمی‌گردد. آبروی چندین ساله مرا با یک تهمت نباید پخش کرد. حتی اگر واقعیت هم باشد نباید پخش کنیم. اینها حق الناس‌هایی است که خیلی سخت است.
همیشه خوش خبر باشیم. خبرهای خوب و شاد را بدهیم. حدیث داریم آدم‌های بد دنبال سوژه‌ها و خبرهای بد هستند و آدم‌های خوب دنبال خبرهای خوب و پخش خبرهای خوب هستند. پیغمبر خدا فرمود: این اعرابی که این آیه را درک کرد، فقیه برگشت. دانشمند شد. همه چیز را فهمید. درک و فهمش زیاد شد. «لَيْسَ‏ بِأَمانِيِّكُمْ‏ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتاب مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِه‏‏» (نساء/123) نه آرزوی شما مسلمان‌ها است که قرآن بر شما نازل شده است. نه آرزوی اهل کتاب است. کسی که کار بد می‌کند، کسی که خربزه می‌خورد باید پای لرزش بنشیند. سایه ما از ما جدا می‌شود؟ نه همیشه همراه ما است. بدن من می‌تواند از روح من جدا شود؟ عمل من بازتاب کار خود من است. شاکله من است. «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِه ِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُورا‏» (اسراء/13) پرونده عمل را از درون من در می‌آورند. در درون من ثبت شده و اعضاء و جوارح من شهادت می‌دهند. حق الناس را جدی بگیرید. حق پدر و مادر و همسر و فامیل و افرادی که تحت تکفل ما هستند. بعضی‌ها می‌گویند: چند سال است حقوق عقب افتاده ما را ندادند. روز قیامت چطور می‌خواهیم جواب بدهیم؟ روز قیامت خدا اینها را به سیخ می‌کشد. مدیرها و مسئولین باید جواب بدهند. مدیری به من می‌گفت: من اگر حقوق کارگرم را نداشته باشم بدهم. قرض می‌کنم تا حقوق این کارگران را بدهم. خدا هم مرا درمانده نمی‌کند چون می‌داند من دغدغه رسیدن حق اینها را دارم. این حقیقت اسلام است.
در قرآن و روایات فراوان داریم افرادی را که پیمان شکنی کردند. در مقابل احسان بدی کردند یا خوبی کردند. فوری خدا مزدشان را به اینها داده است.
در روایات داریم شب معراج که بهشت را نشان پیغمبر دادند. به یک قصری رسیدند که برای زنی بود که اهل منکر بود. به جبرئیل گفتند: چرا؟ گفت: بخاطر اینکه از یک راهی می‌رفت. سگ تشنه‌ای کنار چاهی بود. داشت از تشنگی از بین می‌رفت. نمی‌توانست آب تهیه کند. لباسش را پاره کرد و کفشش را سوراخ کرد. حالت سطل آب درست کرد. این سگ را سیراب کرد. خدا بخاطر رحم به این سگ او را موفق به توبه و عاقبت بخیر کرد و اهل بهشت کرد. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِكُمْ» با احیای یک حیوان خدا هم او را احیا کرد. رحم کنیم به شما رحم می‌کنند.
در حالات سید شفتی که از علمای برجسته شفت بود، ولی از نجف که برگشت به اصفهان رفت و خیرات و برکاتی که آنجا هست یکی مسجد سید هست. در جوانی وقتی طلبه بود خیلی گرفتار فقر بود. یک زمان ضعف شدید پیدا کرد. بعد از چند ماه پولی از جایی گیر آورد و یک چند سیر گوشت خرید تا یک آبگوشتی بار کند. می‌آید برود آبگوشت بار کند می‌بیند بین راه یک سگی زایمان کرد و توله‌هایش دورش هستند. شیر ندارد به اینها بدهد. خودش و حیوان‌هایش داشتند تلف می‌شدند. می‌گوید: خدایا من در حدی نیستم که تلف شوم. هرکجا آدم از خودش می‌گذرد از مَن بیرون می‌آید. به رحمت الهی پیوند می‌خورد. لطف خدا شامل حالش می‌شود. می‌گوید: ما چند ماه است آبگوشت نخوردیم. امروز هم روی آن! گوشت‌ها را تکه تکه می‌کند و آبی به اینها می‌دهد و اینها را احیاء می‌کند. بعد از چند روز یکی از تجار معروف گیلان نجف می‌آید. نذری داشته که اگر حاجاتش برآورده شود چند میلیون به یک سید محتاج بدهد. ثروت کلانی به او می‌دهد و این آقا از این رو به آن رو می‌شود. بعد هم در اصفهان می‌آید و الآن امامزاده دارد و ضریح دارد که کنار مسجد سید به زیارتش می‌روند.
باید یک مقدار بیشتر سراغ اهل‌بیت و قرآن برویم. با خودمان خلوت کنیم. یک مقدار مراقبه و محاسبه کنیم. علامه امینی می‌فرمودند که مرحوم علامه طباطبایی اواخر عمر که بیهوش می‌شدند و ما خدمت ایشان رفتیم. گفتیم: موعظه و نصیحتی دارید؟ چند بار فرمودند: مراقبه. الآن دست ما باز است و هر کاری می‌توانیم بکنیم.
این جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوی ما آید نداها را صدا
کتاب «روزنه‌های عالم غیب» نوشته آیت الله خرازی است. داستان‌های واقعی است. ایشان آنجا نقل کردند که یک خانمی که شوهرش فوت کرده بود و چند بچه یتیم داشت. کسی به اینها رسیدگی نمی‌کرد. مجبور می‌شود دست فروشی کند. وسیله‌ای می‌خریده و کنار خیابان می‌فروخته و با این کار سد معبر می‌کرد. دو تا پاسبان می‌آیند می‌گویند: جمع کن. می‌گوید: من یتیم دارم. سرپرست ندارم. اجازه بدهید بفروشم. با تندی برخورد می‌کنند و هرچه التماس می‌کند، یکی از پاسبان‌ها می‌گوید: ولش کن برویم. دیگری که خشن بوده می‌گوید: این حرف‌ها چیست. با پایش می‌زند و همه را خراب می‌کند. یک چند روزی می‌گذرد و پایش درد می‌گیرد. دکتر می‌رود و هر کاری می‌کند پایش خوب نمی‌شود. تا اینکه می‌گوید: کربلا می‌روم و باب الحوائج قمر بنی هاشم شفایم را بدهد. کربلا می‌رود. شب که خوابش می‌برد. ابالفضل(ع) را خواب می‌بیند. آقا می‌فرمایند: من برایت دعا نمی‌کنم. تا نروی آن خانم را راضی نکنی پای تو خوب نمی‌شود.
خیلی وقت‌ها افرادی به من مراجعه می‌کنند و می گویند: گیر در کار ما افتاده است. در کسب و کار ما مشکل پیش آمده است. استغفار زیاد کنید. یا حق خدا و یا حق خلق خدا ضایع شده است. ببینید کجا دلی را شکستی و کجا گره در کار کسی انداختی. بزرگی به من می‌فرمود: من چند روز یکبار از خانمم حلالیت می‌طلبم. خانم بچه داری می‌کند. غذا درست می‌کند. شست‌و شو دارد. خرید خانه هست. مهمان‌داری می‌کند. جمعه و مرخصی ندارد. واقعاً اگر همسر ما را حلال نکند گیر هستیم. خانم هم اگر شوهرش راضی نباشد و حق شوهرش را ادا نکند بد است. خیلی پیام داریم که بچه‌ها از دست پدر و مادر به ستوه آمدند. می‌گوید: پدر و مادر ما بد اخلاق هستند. تند و خشن هستند. بی‌رحم هستند. داد می‌زنند. گاهی هم بچه‌ها پدر و مادرها را عاق می‌کنند. پدر و مادرها تبعیض قائل نشوید. اگر بچه معلول دارید که حسابش جداست. نیاز به رسیدگی بیشتر دارد و فرق می‌کند. اما اگر بین دختر و پسر فرق بگذارید، بین داماد و عروس فرق بگذارید، بین نوه‌ها فرق بگذارید، این درست نیست.
امام سجاد(ع) فرمودند: بچه‌های من نزد من عزیز هستند. امام باقر را خیلی دوست داشتند چون امام هم بودند. ولی جلوی دیگران کار نمی‌کنم که جریان یعقوب و یوسف پیش بیاید. اینها را باید مراعات کرد. حق و حقوق خیلی مهم است. خیلی مواظب باشیم حقوق را رعایت کنیم. کسانی که گره در کارشان افتاده بررسی کنند. اگر موردی پیدا نکردند باز هم حلالیت بطلبند.
من یک زمانی بحث حق الناس را می‌گفتم. گفتند: ما خیلی جاها می‌رویم از مادر شوهر می‌گویند، ما می‌رویم بگوییم: غیبت کردیم. حلال کن. اول دعوا با مادر شوهر می‌شود. اگر جایی می‌بیند که حلالیت طلبیدن معرکه بر پا می‌کند هیچ حرفی نزنید. به جایش برایش دعا کنید. صدقه بدهید و کار خیر کنید. یک نفر به امام سجاد گفت: من یک کسی را کشتم. آنها دیه نمی‌پذیرند. اعدامم نمی‌کنند ولی دیه را هم نمی‌پذیرند. فرمود: نیمه شب در خانه آنها بیانداز.
امام حسن مجتبی غذا میل می‌کردند. سگی آمد نشست و آقا یک لقمه خودش می‌خورد و یک لقمه به این حیوان می‌داد. گفتند: غذا برای شماست. یک استخوان به او بدهید. فرمود: من خجالت می‌کشم که ذی روحی به من نگاه کند و من مشغول خوردن باشم و هیچ اطعامی نکنم.
آیت الله بروجردی در قم بودند. یک شکارچی را آوردند. گفتند: این هرچه می‌خورد سیر نمی‌شود. گفتند: چرا اینطور شده است؟ گفت: من شکار رفتم، چیزی پیدا نکردم، آمدم غذا بخورم یک سگی به من نگاه می‌کرد. هرچه این سگ دم تکان داد و نگاه کرد من به او چیزی ندادم. غذای من که تمام شد سگ از گرسنگی افتاد مرد. از آن روز مبتلا به گرسنگی شدم.
کتاب «کیمیای محبت» نوشته آقای ری شهری است. کتاب خیلی خوبی است. به زبان اردو و انگلیسی و عربی هم ترجمه شده است. حتی در اندونزی هم به عنوان کتاب اخلاقی و عرفانی تدریس می‌شود. شرح حال مرحوم شیخ رجبعلی خیاط است.
پسر یک خانواده‌ای را گرفتند و برایش حکم اعدام صادر شد. تمام فامیل می‌دانستند این اهل مواد مخدر و قاچاق نیست. هرچه آمدند به قضات گفتند: این اهل این کارها نیست. گفتند: حکم اعدام او قطعی است. خدمت آقای رجبعلی خیاط آمدند. گفتند: حکم اعدام این پسر صادر شده و همه ما می‌دانیم او بی‌گناه است. ایشان یک تأملی کردند و گفتند: ایشان به مادرش خیلی اهانت کرده است. تازه هم داماد شده و خیلی دل مادرش را شکانده است. آمدند از خانواده‌اش پرسیدند: مادرش گفت: این پسر من به تازگی ازدواج کرده، عروس خانم را خانه مادرش برده است. غذا که خوردند، مادر داماد به عروس گفته: بلند شویم اینها را جمع کنیم و ظرف‌ها را بشوییم. پسر گفته: شما به چه حقی به عروسی که تازه منزل ما آمده فرمان می‌دهی؟ به مادرش توهین کرده و دل مادر خیلی شکسته است. از دل شکستن بترسیم. این اثر وضعی دارد. خلاصه آمدند به دست و پای مادر افتادند که او را ببخش و حلال کن. ممکن است اعدام شود. مادر بخشید و حلال کرد. دادگاه تجدید نظر فرستادند گفتند: این مشکلی ندارد. اعدام را برداشتند.
قصابی پسرش دل درد شدید کرد. دکتر گفت: این دارد از دنیا می‌رود. هیچ کاری از ما ساخته نیست. شیخ رجبعلی خیاط او را دید. گفت: شما دیروز یک گوساله را جلوی مادرش سر بریدی. گفت: مادرش جلوی چشمش ناله‌ای زده که همین بلا به سر خودت می‌آید. اینها خیلی مهم است. اینکه ما یک تکانی بخوریم و فوری جبران کنیم. در مقابل بدی دیگران خوبی کنیم و کسی به ما احسان کرد بدی نکنیم.
شاطری در قم بود که پسرش را قبل از انقلاب به دانشگاه افسری فرستاد که این درس خواند و جزء سران ارتش زمان شاه شد. پدرش با یک لباس رعیتی و ساده بود. چند تا نان سنگک خوب درست کرد و به تهران آمد که پسرش را ببیند. در خانه پسرش رسید، پسر هم با یک اسکورت آنچنان جلوی خانه رسید. دیدند یک پیرمردی جلوی در ایستاده است. افسرها و بزرگ‌های مملکتی گفتند: این چه کسی است؟ رویش نشد بگوید: پدرم است. گفت: کارگر من است. پدر هم گوش داد. پدر خیلی دلش شکست.
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی *** به بامی که برخاست، مشکل نشیند
خلد اَر به پا خاری آسان برآید *** چه سازم به خاری که در دل نشیند
پدری که یک عمر زحمت کشیده و تو را افسر و سپهبد کرده است، تو عارت می‌شود خم شوی و دست او را ببوسی. آیت الله و پروفسور هم شوی پدر، پدر است. کافر هم باشد پدر است. دل این شاطر شکست و آه کشید. چند روز بعد همین آقای سپهبد مأموریتی داشت هواپیمایشان آتش گرفت و سوخت و زغال شدند. وقتی بسوزانی تو را می‌سوزانند. مواظب باشیم به کسانی که به ما خوبی کردند، بدی نکنیم. آنهایی که به ما بدی نمی‌کنند چرا بدی کنیم؟ با آنهایی که صله رحم می‌کنند قطع رحم نکنیم. مواظب باشیم پیمان شکنی نکنیم.
شریعتی: امروز صفحه 378 قرآن کریم، آیات 14 تا 22 سوره مبارکه نمل برای شما تلاوت می‌شود.
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ‏ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14» وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى‏ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15» وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16» وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19» وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ «20» لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «21» فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ «22»
ترجمه: و با آن كه در دل به آن يقين داشتند، از روى ستم و برترى جويى انكارش كردند، پس بنگر كه فرجام تبهكاران چگونه است. و به راستى به داوود و سليمان دانشى (ويژه) عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش، مخصوص خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد. و سليمان وارث داوود شد و گفت: اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هرچيز به‏ما عطا گرديده؛ قطعاً اين (بخشش) همان برترى و امتياز روشن است. و براى سليمان، سپاهيانش از جنّ و انس و پرنده گردآمدند، پس از تشتّت و بى‏نظمى بازداشته مى‏شدند (تا در ركابش باشند). (سليمان با لشكر خود حركت مى‏كرد) تا به وادى مورچگان رسيدند، مورچه‏اى گفت: اى مورچگان! به خانه‏هاى خود برويد تا سليمان و لشكريانش شما را ناآگاهانه پايمال نكنند. پس (سليمان) از سخن اين مورچه با تبسّمى خندان شد و گفت: پروردگارا! به من الهام كن (و توفيق ده) كه نعمتى كه به من و به والدينم بخشيده‏اى شكر كنم و عمل صالحى كه آن را مى‏پسندى انجام دهم و در سايه‏ى رحمت خود، مرا در زمره‏ى بندگان شايسته‏ات وارد كن. و (سليمان) جوياى حال پرندگان شد و (هدهد را نديد،) گفت: مرا چه شده كه هدهد را نمى‏بينم؟ (آيا حضور دارد و من نمى‏بينم) يا از غايبان است. قطعاً او را كيفرى سخت خواهم داد يا او را ذبح مى‏كنم، مگر آن كه (براى غيبت خود) دليل روشنى (و عذر موجّهى) براى من بياورد. پس ديرى نپاييد كه (هدهد آمد و) گفت: از چيزى آگاهى يافتم كه تو (با همه‏ى عزّت و شوكتى كه دارى) از آن آگاه نشده‏اى و براى تو از (منطقه‏ى) سبا گزارشى مهم و درست آورده‏ام.
شریعتی: سه کتاب در برنامه معرفی شد. «روزنه‌های عالم غیب، کیمیای محبت و فضیلت‌های فراموش شده» برای تهیه کتاب به ما پیامک بزنید، دوستان شما را راهنمایی می‌کنند. از فضیلت ذکر صلوات می‌شنویم و بعد هم اشاره قرآنی را برای ما می‌گویند.
حاج آقای فرحزاد: همه ما دنبال عافیت هستیم که بلاها دفع شود و ناهمواری‌ها هموار شود. پیغمبر خدا فرمودند: هر یک صلوات یک در رحمت و عافیت را باز می‌کند. یک گرفتاری و بلا را دور می‌کند. کسانی که می‌خواهند در امن و امان و آرامش باشند بر محمد و آل محمد زیاد صلوات بفرستند.
آیات 18 و 19 نمل، حضرت سلیمان در مسیری که می‌رفتند به وادی مورچه‌ها برخورد کردند. دیدند یک مورچه‌ای که فرمانده و سرپرست مورچه‌ها بود گفت: «يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» در لانه‌هایتان بروید. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» سلیمان پیغمبر و لشگرش می‌آیند شما را از بین نبرند. حالا «لا یشعرون» یعنی نا آگاه هستند یا اینکه فهم و شعور ندارند. هردو را معنا کردند. «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها» این صدا به گوش سلیمان نبی رسید. سلیمان نبی که ابر و باد و جن و شیاطین و انس و حیوانات و همه در اختیار او بودند. او را اظهار کرد. حافظ شعر زیبایی دارد.
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست *** سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
خدای بزرگ یک سوره به نام مورچه قرار داده است. ما بیاییم از مورچه‌ها درس بگیریم. بعضی مسئولین ما طاقت یک انتقاد را ندارند. مورچه اگر حرف تند هم زد، سلیمان تبسم کرد. خنده‌اش تبسم بود. مورچه را احضار کرد. گفت: چرا گفتی مورچه‌ها در لانه‌هایشان بروند؟ مورچه گفت: من می‌دانم که شما و لشگرت ما را له نمی‌کنی. ولی اینکه در لانه‌هایشان بروند، بخاطر این بود که من ترسیدم این مورچه‌ها دستگاه سلطنتی تو را ببینند و میل به دنیا و ریاست در دل اینها ایجاد شود. حب دنیا در دل اینها زیاد شود. مورچه به سلیمان درس توحید و عرفان می‌دهد. چه کسی اینها را به مورچه یاد داده است؟ تمام ذرات عالم فهم و شعور دارند.
اعرابی در آستین خود چیزی را پنهان کرد و به پیامبر گفت: اگر بگویی: در آستین من چه چیزی است شهادتین می‌گویم و مسلمان می‌شوم. پیامبر گفت: در آستین تو سوسمار است. سریع اشهد ان لا اله الا الله گفت و مسلمان شد. حیوانات فهم و شعور دارند.
به سلیمان گفت: چه چیزی قصر و دستگاه تو را به حرکت در می‌آورد؟ سلیمان فرمود: باد. باد تخت و تاج مرا جا‌‌به‌جا می‌کند. گفت: چرا خدا به وسیله باد جا‌به‌جا می‌کند؟ گفت: نمی‌دانم. گفت: برای اینکه خدا می‌خواهد به تو بگوید: بساط تو بر باد است.
بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ *** در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حضرت سلیمان حرفش را قبول کرد و خدا را شکر کرد. این دعای خیلی خوبی است. هرکس بخواند دعای خوبی است. سلیمان گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ» خدایا به من الهام کن، خدایا توفیق اجباری به من بده که شکر نعمت تو را به جا آورم. بر خودم و پدر و مادرم نعمت دادی. عمل صالحی انجام بدهم که مورد رضای تو باشد. «وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ»
قرآن می‌گوید: «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ، وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذِيرَهُ» (قیامت/14 و15) هرکس می‌داند خودش چه کار کرده است. اگر کسی بخواهد واقعاً توبه کند، خدا به او نشان می‌دهد. اگر هم نتوانستیم یک عزم و تصمیم جدی برای کار خیر بکنیم که آن چاله‌ها را پر کند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group