وصایای پیامبر اکرم(ص) به حضرت امیرالمؤمنین(ع)- شادی و نشاط
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 15-09-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
من از تو خیس حضورم، تو را نمیدانم *** پر از طراوت و شورم، تو را نمیدانم
به شوق چشم تو اینگونه سبز و سرشارم *** اگرنه پا لب گورم، تو را نمیدانم
بدون چشم تو از شهر بادبادکها *** هزار قافله دورم، تو را نمیدانم
طنین گام تو در ذهن هرشبم جاریست *** پر از صدای عبورم، تو را نمیدانم
هنوز خستگیام را کسی نفهمیدست *** بخاطر تو صبورم، تو را نمیدانم
شکستهام که بمانی، فقط به خاطر عشق *** فقط به پاس غرورم، تو را نمیدانم
همیشه روی نمازم، به سمت قامت توست *** من از تو خیس حضورم، تو را نمیدانم
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. ایام مبارک باشد. انشاءالله هرجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. آرزوی قبولی همه عزاداریها را داریم. ایام را تبریک میگوییم. یادی هم از شهدای حله که مظلومانه شهید شدند و اظهار همدردی میکنیم. آنها که به ملاقات خدا رفتند و در راه زیارت بودند قطعاً جایشان خوب است. خداوند به بازماندگان اینها صبر و اجر بدهد. همچنین به بازماندگان جانباختهای که در راه زیارت امام هشتم(ع) از دنیا رفتند. انشاءالله روح همه آنها شاد باشد.
شریعتی: در ایام ماه ربیع باز هم وصایای پیامبر گرامی اسلام به امیرالمؤمنین را مرور میکنیم. امروز از شادی و نشاط برای ما میگویند.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دو ماه قبل بحث ما در مورد نشاط و شادی بود. پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی بر تو باد دو خصلت را که همیشه از آن دوری کن. «ضجره» یعنی دلتنگی، افسردگی و بیحالی. یکی هم کسل بودن. چون اگر دلتنگی و بیقراری بر تو حاکم شود، هیچوقت نمیتوانی صبر بر کار حق داشته باشی. اگر کسالت بر تو غالب شود، نمیتوانی حقی را ادا کنی. به احترام این ایام محرم و صفر بحث را قطع کردیم. باز بعد از این دو ماه پیامبر وصیت به شادی و نشاط دارند. باز میفرماید: «من استولي عليه الضجر رحلت عنه الراحة» یا علی! مواظب باش هیچوقت بیقراری و بیحالی و افسردگی به خودت راه ندهی. اگر این بر انسان غالب شود خوشی و راحتی را از انسان میگیرد. من بخاطر اینکه دو ماهی فاصله افتاد، و فکر میکنم جامعه ما به این بحث نشاط و شادی خیلی نیاز دارد. فشردهای از دو جلسه قبل بگویم.
اولاً برعکس اینکه دین ماه دین غم و غصه معرفی شده، اساس دین و محور دین ما بر پایه نشاط و شادی است. کافی شریف باب عقل و جهل میگوید: هفتاد لشگر جهل و هفتاد لشگر عقل است. شجاعت لشگر عقل است. ترس لشگر جهل است. سخاوت و بخل همینطور، نشاط و شادی لشگر عقل است. آدم عاقل قدرت دارد. انسان عاقل غصههای بیخود نمیخورد. غم و اندوه لشگر جهل است. معلوم میشود اصالت با شادی و نشاط است. گفتیم: پیغمبر و امامان ما درونشان شاد بود. حتی مقتل خوارزمی میگوید: حضرت در چهره شمر تبسم کردند. درونشان خیلی آرام و راضی به رضای خدا بودند. اصحاب امام حسین شب عاشورا شوخی میکردند. درونشان شاد بود. امیرالمؤمنین(ع) وقتی ضربت خوردند فرمودند: «فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه رستگار شدم. سالیان سال امیرالمؤمنین آرزوی شهادت داشتند. حضرت وقتی در بستر افتاده بودند، یکی از انسانهای کم معرفت آمد. گریه میکرد. حضرت فرمودند: جلوی من بهشت است. من آماده رفتن به بهشت هستم. ظاهرش تلخ است ولی درونش شیرین است. اساس و پایه دین ما بر شادی است. در بهشت غم و اندوه و کسالت نیست. شادی و نشاط صفت اهل بهشت است. غم و غصه و ناله و فریاد صفت اهل جهنم است.
نکتهای که خیلی مهم است این است که در روایات ما خیلی شدید مذمت حزن و اندوه شده است. در روایات داریم غم و غصه نصف پیری است. آدم را زود پیر میکند. غم و غصه بدن انسان را از بین میبرد. هم روح را متلاشی میکند و هم بدن را از بین میبرد. خدا مرحوم دولابی را رحمت کند. میفرمودند: هرچه میخواهید بخورید فقط غصه نخورید. غصه برای دنیا و پول و مدرک نخورید. در دنیا هرچه از شما گرفتند غصه نخورید. به شما دادند هم خوشحال نشوید. میفرمودند: بعداً اینقدر پشیمان میشوید که برای هیچ غصه خوردید. غصههای خوب داریم. چرا به کمال نرسیدیم؟ به خدا نرسیدیم؟ به ملاقات اولیای خدا نرفتیم؟ اینها در دلش شادی است. اینها به خاطر نرسیدن به شادی است. خیلی دلیلهای محکم داریم که شادی و نشاط اساس است و حزن و اندوه مقطعی است و تا میشود باید با آن مبارزه کرد.
فطرت انسان از شادی و نشاط استقبال میکند. عقل سلیم میگوید: من میخواهم خوش باشم. راحت باشم. این نکته قشنگی است که پیغمبر به حضرت امیر سفارش میکند کسالت و بیقراری و بیحالی را به خود راه نده. اگر انسان اهل هر کاری هست، اهل سیر و سلوک است. اهل عبادت است. اهل مطالعه و تحصیل است، اهل ورزش است، با کسالت و بی حالی به مقصد نمیرسد. آدم افسرده نه میتواند کارهای خوب کند و نه توان مشکلات را دارد.
امام جواد فرمودند: کسی که از دنیا میرود، مثل این است که گلی را بو میکنی و روحت به عالم ملکوت پرواز میکند. یا لباس چرک را درمیآوری. اگر ما نشاط داشته باشیم و شاد باشیم توان تحمل مشکلات را داریم. اگر افسرده باشیم همان مرحله اول زمین میخوریم و به ناامیدی و یأس میرسیم. اگر نشاط و شادی باشد حتی مرگ را باطل میکند. مردن برای مؤمن مثل آب خوردن میشود.
مرحوم کمپانی (شیخ محمد حسین اصفهانی) استاد آیت الله بهجت، صاحب کتاب هم هستند و اشعار عربی و فارسی هم دارند. مریضی سختی دچار شد. دکتر ایشان را جواب کرده بود. ایشان به دکتر فرمود: اگر وقت این است که من بروم، سی سال است منتظر هستم. آدمی که سرحال و با نشاط است و ارتباطش با آن عالم قوی است، همیشه آماده است. حضرت امیر در خطبه پنجم نهجالبلاغه میفرماید: «واللَّه لابن ابىطالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه» انسان سرحال و بانشاط در مرحله اول مرگ را باطل کرده است. حضرت میفرماید: به خدا قسم فرزند ابوطالب، یعنی علی به مرگ مأنوستر از یک طفل به سینه و شیر مادر است. حضرت فرمودند: «اصل العقل القدره» من خیلی از این حدیث لذت بردم. فرمودند: انسان عاقل فهم و شعور دارد. توان هر کاری را دارد. بعضیها مجسمه گریه و ناله و عجز هستند. فرمود: اصل عقل قدرت است و نتیجهاش سرور است. حضرت امیر(ع) فرمودند: «السرور يبسط النفس و يثير النشاط» (غررالحكم، ص 319) آدمی که نشاط و شادی و سرور دارد، نفسش منبسط میشود. باز و سرحال میشود. مثل گلی که شکوفا میشود و نشاط را در وجودش شکوفا میکند. ولی غم انسان را زمین میزند. غم نفس انسان را منجمد و قبض میکند و انبساط و سرور را از انسان میگیرد. هرچه میتوانیم با غم و غصه بیخود مبارزه کنیم.
باز دلیلی که نشاط و شادی اصالت دارد و غم و غصه بیخود است، در صفات اولیای خدا، هم در آیات قرآن و هم در روایات هست که «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) اولیاء خدا چه کسانی هستند؟ کسانی که از حزن و خوف بیرون میآیند. هر روزی یک دعا دارد. دعای روز سهشنبه که اول مفاتیح هم هست. به خدا میگوید: سه چیز را به من بده. «لا تَدَعْ لِي ذَنْبا إِلّا غَفَرْتَهُ» خدایا هیچ گناهی نباشد الا اینکه تو ببخشی. «وَلا غَمّاً إلاَّ أَذْهَبْتَهُ» هیچ غمی نباشد الا اینکه ریشهاش را بکنی. غم را از میان بردار «وَلا عَدُوّاً إلاَّ دَفَعْتَهُ» و هر دشمنی را دفع کن.
مرحوم دولابی این دعا را زیاد تکرار میکردند. در دعای روز سهشنبه هست. «أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغالِبُونَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ حِزْبِكَ، فَإنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ أَوْلِيآئِكَ فَإنَّ أَوْلِيَاءَكَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ» عموم عالم خلقت لشگر خدا هستند. اول قدم آدم جزء لشگریان خدا شود. جند خدا همیشه غالب هستند. هستی بر همه چیز غالب است. گفت:
جمله ذرات زمین و آسمان *** لشگر حقاند پیدا و نهان
ما سمیع و بصیریم و هشیم *** با شما نامحرمان ما خامشیم
اول میگوید: ما حداقل جزء لشگر هوا و هوس و شیطان نباشیم. جزء لشگر خدا شویم. «أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغالِبُونَ» جند تو همیشه غالب است. «وَاجْعَلْنِي مِنْ حِزْبِكَ، فَإنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» بیاییم جزء حزب خدا باشیم. در قرآن هم داریم حزب خدا کسانی هستند که دوستی و دشمنیشان براساس خداست. یعنی اگر نزدیکترین فردش دشمن و خدا و اهلبیت است بخاطر خدا با او دشمنی کند. یعنی تولی و تبری! «یا أبا عبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» بلال حبشی هیچ قوم و خویشی با ما ندارد. ولی دوست خداست. معیار ما خدا و دوستی با خدا باشد. حزب الله هم رستگار است. «فَإنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» اول جند الله و بعد حزب الله است. سوم اولیاء الله است. اینها دیگر خیلی کارشان بالاست و وصل شدند. میفرماید: خدایا مرا جزء اولیاء خودت قرار بده. «وَاجْعَلْنِي مِنْ أَوْلِيآئِكَ فَإنَّ أَوْلِيَاءَكَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ» اولیای خدا خوف و حزن از آنها بیرون میرود.
یکی از راههای دفع غمهای بیخودی و رسیدن به سرور دائمی پیوند با خداست. کسی با خدا دلش مرتبط شود و غیر خدا را از دلش بیرون کند، همیشه خوش و راحت است. میگویند: عارفی گفت: من همیشه مستجاب الدعوه هستم. گفتند: چطور؟ گفت: من هرچه خدا بخواهد همان را میخواهم. این بالاتر از مستجاب الدعوه است. گفت:
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد *** صوفیان رقص کنان شکرانه زدند
وقتی دل تو با خدا یکی شد، تمام دعاهایت مستجاب است. چون هرچه خدا میخواهد شما هم همان را میخواهی. هرچه حضرت امیر فرمود: هرچه خدا بخواهد ما میخواهیم و هرچه هم ما میخواهیم خدا هم همان را میخواهد. اگر آدم تسلیم شد تمام دعاهایش مستجاب است. یعنی هرچه خدا میخواهد، « مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك» این میشود اولیای خدا.
آیه دیگر که میفرماید: «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت/30) آنهایی که الله میگویند، ولی اساس کار استقامت است. همه انسانها در طول زندگیشان حتی فراعنه، فرعون هم وقتی گیر کرد، گفت: الله! ولی استقامت مهم است. مرحوم تربتی میگوید: سوار کشتی شدیم. طوفانی شد، همه بیحجابها و لاتها و اراذل و اوباش همه مؤمن و موحد شدند. وقتی به ساحل نجات رسید، روز از نو و روزی از نو! گفتیم: چه شد؟ گفتند: گیر کرده بودیم. اینکه بگویی: الله و استقامت داشته باشی مرتب حامی میآید.
مرحوم دولابی میفرمودند: دو تا دل که با هم یکی میشود، کینه، اختلاف و دعوا را کنار میگذارد. تمام انبیاء و فرشتهها و امامان آنجا هستند. میگویند: نه خوف داشته باشید و نه حزن. ما شما را به بهشتی که برایتان آماده شده است بشارت میدهیم.
روایت جالبی است که شخصی به امام صادق (ع) فرمود: گاهی من در خانه نشستم و هیچ حادثهای هم رخ نداده است. غم عالم در دل من میآید. گاهی موج غم بر من سرازیر میشود. نگاه میکنم میبینم اطرافم هم هیچ اتفاقی رخ نداده که مرا غمگین کند. یعنی بی علت در دریای غم فرو میروم. گاهی هم بیعلت سرور و شادی و نشاط به من دست میدهد. با اینکه هیچ اتفاق خوشحال کنندهای رخ نداده است. حضرت میفرمایند: هر وقت غم و غصهی بیخود سراغ تو آمد، علامت نزدیک شدن شیطان است. میخواهد انرژی منفی به تو بدهد و تو را مأیوس کند. فکر و خیال و نیت بد را شیطان القاء میکند. آن زمان که راحتی و نشاط به تو دست میدهد، علامت این است که فرشتهها به تو نزدیک شدند. امام صادق فرمودند: کار شیطان غم زایی است. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم» (بقره/268) کار شیطان منفی بافی است. دائم منفیها را به شما القاء میکند. افسردگی و دلتنگی و بیقراری برای شیطان است.
یکی از دلیلهای خیلی روشن برای اینکه غم ریشه و اساس ندارد، نباید به آن بهاء بدهیم و باید ریشه کن کنیم آیات فراوانی است که به ما امر میکند که بر شما واجب است غم زدایی کنید. مؤمنین را ناراحت نکنید. ناراحت کردن و غمگین کردن دیگران جزء گناهان کبیره است.
شریعتی: احساس میکنم یکی از مشکلات ما نوع نگاه ماست. یعنی مثلاً احساس میکنیم در سیر و سلوکی که داریم، این سیر ما با غم سازگار است. یعنی نشاط مانع سیر ما میشود. شادی مانع سیر ما میشود. احساس میکنیم با غم و اندوه میتوانیم حرکت کنیم.
حاج آقای فرحزاد: بستگی به حالات و موقعیت انسان دارد. گاهی غمهایی که سازندگی دارد. من گناه کردم باید غم بخورم که خدا مرا ببخشد. کسی از گناهش خوشحال شود علامت بیایمانی است.
شریعتی: مثلاً شما آقای بهاء الدینی و مرحوم دولابی را چطور دیدید؟ آیا همیشه شاد بودند یا اینکه حزنشان هم دیدید؟
حاج آقای فرحزاد: باطناً همیشه شاد بودند. در ظاهر هم اگر اتفاق ناگواری میافتاد مقطعی بود. ولی همیشه سرحال بودند. کسی که با خدا هست، «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» آقای دولابی میفرمودند: چرا امامان یا پیغمبر و اولیای خدا زیاد نشاط و شادی خود را ظاهر نمیکردند؟ بیشتر در روایت هم هست که در خودشان بودند. ایشان میفرمودند: اهل دنیا طاقت نداشتند. امام عسگری(ع) فرمودند: آدمی که محزون و مصیبت زده است، بیادبی است که جلوی ما شادی بکند. عموم مردم گرفتار دنیا هستند. در پیامها دیدید که دائم از گرفتاریها میگویند. جلوی اینها شادی کردن بیادبی است. چون عموم مردم گرفتار غم و بحران هستند، حضرات شادیهایشان را اظهار نمیکردند. اگر سرور اهلبیت پخش شود همه عالم گلستان میشود.
در روایات داریم هرچه میتوانی دیگران را شاد کن. غمهای دیگران را بردار. پیغمبر خدا میفرماید: کسی که یک مؤمنی را غمگین کند، اگر همه دنیا را به او بدهند، کفاره آن ناراحتی او ادا نمیشود. همه دنیا هم بدهی در مقابل غمگین کردن او باز درست نمیشود. برعکس این ادخال السرور و شاد کردن دلها هم خیلی سفارش شده است. به عنوان احب الاعمال و افضل الاعمال آمده است.
شریعتی: خبر خوبی داریم و اینکه در ایام دهه وقف و در ایام میلاد نبی مکرم اسلام یک اتفاق خوب فرهنگی برای روستاییان عزیز داریم. قرار است برنامه سمت خدا پیش قدم شود و بانی شود، بستههایی از یک مجموعه کتابهایی را برای روستاییان عزیز ارسال کند و این سنت وقف کتاب ترویج شود. دوستانی که در روستاها هستند و تمایل دارند نماینده فرهنگی ما شوند و فعالیت کنند و بانی این خیر شوند و در منطقه خودشان این کار را ترویج کنند، به سایت ما مراجعه کنند، ثبت نام کنند. ما قرعهکشی میکنیم و دوستان را انتخاب میکنیم. بستهها ارسال میشود و آنها این بستههای کتاب را مطالعه میکنند و بعد به دوستان دیگر میدهند تا آنها هم مطالعه کنند.
حاج آقای فرحزاد: دین ما با کتاب به دست ما رسید. الآن چیزی که از پیغمبر و امامان برای ما مانده از نوشتههاست.پیغمبر ما فرمود: در آخرالزمان قومی خواهند آمد که برادران من هستند و ایمانشان از شما قویتر است. این کتاب است که دین ما را نگه داشته است. فکر کنید اصول کافی نداشتیم. نهجالبلاغه و قرآن نداشتیم. بیایید فرهنگ کتاب خوانی را احیاء کنیم. فراوان داریم افرادی که با خواندن یک کتاب سرنوشتشان عوض شد. نه هزار پیام رسید که کتاب شیخ عباس تربتی را میخواهیم. کتاب را در خانهها نگه ندارید و دست به دست بچرخانید.
آقایی مرا در حرم حضرت معصومه دید. گفت: من در زندگی با سه تا فرزند به جایی رسیده بودم که فقط به طلاق فکر میکردم. با سه بچه به این نتیجه رسیده بودم که دیگر به درد هم نمیخوریم. قبل از اینکه یک مسافرت تبلیغی بروم یک نفر کتاب «محبت زنان و کودکان» شما را به ما داد. این را خواندم. یک چیزی آنجا از آقای دولابی و انصاری و بزرگان نقل کرده بودید که از میان چهار میلیارد جمعیت کره زمین آنچه خدا برایت قرار داده، آن شوهری که برایت قرار داده و آن زنی که برایت قرار داده از همه برای تو مناسبتر است. تو تن به قضاء و قدر بده. تسلیم باش. زندگی مرا متحول کرد. این کلمات باعث شد من با خانم یگانه شوم و با هم یکی شدیم و از طلاق صرف نظر کردیم و کتاب شما باعث خیر برای من شد.
شریعتی: امروز صفحه 420 قرآن کریم، آیات 16 تا 22 سوره مبارکه احزاب برای شما تلاوت میشود.
«قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا «16» قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «17» قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا «18» أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «19» يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فِيكُمْ ما قاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا «20» لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً «21» وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِيماناً وَ تَسْلِيماً «22»
ترجمه: بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن فرار كنيد، اين فرار هرگز براى شما سودى ندارد و (بر فرض كه سودتان دهد) در آن صورت جز بهره اندكى نخواهيد برد. بگو: اگر خداوند براى شما رنجى يا رحمتى اراده كند، كيست كه شما را در برابر (اراده) خداوند مصون بدارد؟ در حالى كه آنان غير از خداوند براى خود نه كارسازى مىيابند و نه يارى دهندهاى. بدون شك خداوند كسانى از شما كه مردم را (از جبهه و جهاد) باز مىداشتند و كسانى را كه به برادران خود مىگفتند: به سوى ما بياييد (و خود را به كشتن ندهيد) به خوبى مىشناسد؛ (آنان ضعيف و ترسو هستند) و جز اندكى به جبهه نمىروند. در حالى آنان بر يارى شما بخيل هستند، كه هرگاه (لحظات) بيم (و جنگ) پيش آيد، آنان را مىبينى چنان به تو مىنگرند كه چشمانشان (در حدقه) مىچرخد، همچون كسى كه مرگ او را فرا گرفته، پس همين كه ترس از ميان رفت، زبانهاى تند و خشن (خود را) بر شما مىگشايند، در حالى كه نسبت به خير (مال و غنيمت) بخيل هستند، آنان ايمان (واقعى) ندارند و خداوند اعمالشان را محو نموده؛ و اين كار بر خداوند آسان است. (آنها به قدرى وحشتزده شدهاند كه) مىپندارند احزاب (مشرك و يهود مهاجم) هنوز پراكنده نشدهاند و اگر (بار ديگر) دستههاى دشمن (به سراغ مسلمانان) آيد، دوست دارند كاش ميان اعراب باديه نشين بودند (و درگير جنگ نمىشدند) و تنها از اخبار (مربوط به) شما جويا مىشدند و اين افراد اگر در ميان شما بودند جز اندكى نمىجنگيدند. همانا براى شما در (سيرهى) رسول خدا الگو و سرمشقى نيكوست، (البتّه) براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند. و همين كه مؤمنان دستهها (ى لشكر دشمن) را ديدند، گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتند. و (ديدن لشكر مهاجم) جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.
شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: در روایت داریم جبرئیل امین بر من نازل شد و به من این بشارت را داد که « صَلَّي عَلَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَك» (أمالی طوسی/ص635) ای پیغمبر هرکس بر شما صلوات بفرستد، هفتاد هزار فرشته بر گوینده صلوات، صلوات میفرستند. بعد فرمود: کسی که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات بفرستند «کان من أهل الجنه». اگر میخواهید اهل بهشت باشید و ملائکه بر شما صلوات بفرستند، هرچه میتوانید بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید.
شریعتی: خبر خوب دیگری هم برای شما داریم. میدانید در مقطعی با حاج آقای فرحزاد بحث وسواس را داشتیم و خیلیها از این بحث استفاده کردند و این بیماری را درمان کردند. پیامهای مثبت باعث شد که دوستان ما در کانال برنامه سمت خدا، یک کانالی را اختصاصی با موضوع وسواس راهاندازی کنند. کسانی که اهل وسواس هستند و یا میخواهند به دوستانشان توصیه کنند که از وسواس فاصله بگیرند، میتوانند از مطالبی که گفتیم هر هفته دوشنبهها در کانال اختصاصی وسواس دنبال کنید و مطالعه کنید.
حاج آقای فرحزاد: آیه 21 سوره مبارکه احزاب خدای مهربان میفرماید: برای شما در پیغمبر خدا اسوه و الگو هست. یعنی در عالم اسوه و الگویی برتر و بالاتر از پیغمبر خدا نداریم. برای رسیدن به همه کمالات انسان احتیاج به الگو و اسوه دارد. بهترین الگو پیغمبر خداست. اسوه حسنه هم هست. گفت:
من ندیدم در جهان جستجو *** هیچ اهلیت به از خُلق نکو
پیغمبر ما مظهر تمام صفات و اسماء خداست. بهترین الگویی که خدا در عالم خلق کرد پیغمبر ما هستند. البته کسانی از این اسوه الهی بهره میبرند که سراغ پیغمبر بیایند. کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند. یعنی امید دل آنها را سیراب کرده و زیاد یاد خدا کنند. در این مسیر قرار بگیرید پیغمبر الگوی شما خواهد بود.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: خدا را به حق صاحب این ماه پیغمبر عظیم الشأن و امام عسگری(ع) قسم میدهیم، قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک و ما را از بهترین شیعیان قرار بده. رفع هم و غم و گرفتاری از همه گرفتارها بفرما. عزیزانی که شغل و مسکن و اولاد ندارند، همه را حاجت روا بفرما. به برکت آقا امام حسن و امام حسین که امروز روز این دو بزرگوار است.