وصایای پیامبر اکرم(ص) به حضرت امیرالمؤمنین(ع)- عوامل ایجاد غم و راههای رفع آن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 29-09-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. عید شما مبارک باشد. هنوز هم آسمان دل ما به یمن میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) چراغانی است. انشاءالله این ایام برای همه شما پر خیر و برکت باشد. خوشحالیم که هرروز و در این دقایق در خدمت شما هستیم. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. ایام فرخنده و خجسته را تبریک میگوییم. همینطور که بارها در این برنامه عرض کردیم که شادیهای ما با غمهای ما همخوانی ندارد. یعنی دو ماه برای امام حسین عزاداری میکنیم. یا برای حضرت زهرا چهل روز عزاداری میکنیم. ولی به شادیها که میرسد به یک روز اکتفا میکنیم. انشاءالله شادیهایمان را هم زیاد کنیم. حداقل برای پیغمبر خدا یک ماه جشن بگیریم. اگر کسی در شادیها اطعام بده و مراسم بگیرد، ثوابش کمتر از عزاها نیست. هفتهای که گذشت پیامهای تشکر بسیاری داشتیم. بعضی پیامها واقعاً دل ما را شاد کرد. خانمی نوشته بود: بعد از سیزده سال شوهر من نماز خوان شده است. گفت: اینقدر خوشحال هستم که سر به سجده گذاشتم. حالا ببینید اولیای خدا چقدر خوشحال میشوند از اینکه ما از جهنم بیرون بیاییم و دلمان شاد باشد. انشاءالله این شادیها را بین دیگران هم تقسیم کنیم و سعی کنیم دیگران را هم شاد کنیم.
شریعتی: بحث ما در ذیل بحث وصایای نبی مکرم اسلام به امیرالمؤمنین به شادی و نشاط رسید. نکات امروز را با هم میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
به فرمایش پیامبر عظیم الشأن(ص) رسیدیم که فرمود: «يا علي! من استولي عليه الضجر رحلت عنه الراحة» علی جان مواظب باش بیقراری و ناآرامی و حزن و اندوه در تو راه پیدا نکند. اگر راه پیدا کند خوشی و راحتی را از شما میگیرد. انسان بتواند چیزهایی که باعث رنج و ناراحتی میشود از خودش دور بکند، خوب است.
یکی از دوستان فیلمی را در تلگرام گذاشتند که در دانمارک یک فروشگاهی بود که معمولاً در شیشهای دارد و اتومات خودش باز میشود. هر مشتری میخواست وارد این فروشگاه شود، در باز نمیشد. بالایش دوربین داشت، هشدار میداد که این در با لبخند باز میشود. همه مشتریها با لبخند وارد این فروشگاه میشوند. ببینید چه انرژی به اهل این فروشگاه و کارکنانش میرسد. مسجد میرویم، نماز میخوانیم، حرم میرویم.
مرحوم دولابی میفرمود: مشهد مشرف شدم، یکی از دوستان ما یک مشکل و ناراحتی داشت. آمد با من دعوا میکرد، من سه روز است حرم آمدم، گریه میکنم و ناله میزنم. امام رضا به من نظر نکرده و حاجت مرا نداده است. میگفت: من خیلی از دست این ناراحت شدم. گفتم: اگر امام رضا بفهمد شما خندهها و خوشیهایت را جای دیگر میبری، گریهها و آه و نالهات را یا پای سجاده و یا به امامها میگویی، این درست نیست. بعضیها خوشیهایشان را بین رفقا میکنند، اخم و بداخلاقی را برای زن و بچه میآورند. این بسیار تقسیم ناعادلانهای است. گفت: من با چند کلمه تند صحبت کردم. دید خیلی اشتباه کرده است. منقلب شد و گفت: من نمیدانستم چه کار بدی کردم! خندان و متبسم به حرم امام رضا رفت و الحمدلله مشکلش هم حل شد. واقعاً تمرین کنیم.
الآن در خارج برای هر کاری، یک کسی میخواهد فروشنده شود، یک دوره شش ماهه میرود که چطور با مشتری برخورد کند؟ نحوه تعامل را یاد میدهند. هرچیزی با تمرین درست میشود. الآن مهماندارهای بعضی از شرکتهای هواپیمایی مداد دهانش میگذارند که دهانشان حالت تبسم پیدا کند، غنچه شود و عادت کنند. این خیلی مهم است.
هفتههای گذشته ما اهمیت شادی را گفتیم. شادی ریشه و اساس دارد. دین ما براساس فرح و شادی است. اهل بهشت اهل شادی هستند.اهل جهنم اهل حزن و غم هستند. سعی کنیم آنها را از جهنم در بیاوریم. از جنود عقل و دین ما فرح و شادی است. انبیاء و اولیاء همیشه درونشان شاد بوده و خوش بودند. «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) کسی ولی خدا شد شاد است. این روایت هم زیباست که امام صادق فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي اطَّلَعَ إِلَي الارْضِ» خدای متعال بر عالم اشراف پیدا کرد، ما اهلبیت و پیغمبر و چهارده معصوم را انتخاب کرد. «فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً» بعد از ما دوستان و شیعیان ما را اختیار کرد. علامت دوستان و شیعیان ما این است «يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» (خصال صدوق، ج2، ص634) انسان به هرکسی که وابسته است و پیوند دارد باید او را یاری و کمک کند.
عواملی که ایجاد غم میکند را میگوییم و بعد عواملی که ایجاد شادی و سرور میکند. با عوامل غم زا چطور مبارزه کنیم؟ یکی از چیزهایی که غم زا است و در قرآن هم اشاره شده و مهم است، وابستگی شدید به دنیا است. دنیا فانی و متغیر و از بین رفتنی است. شما به هرچیزی که فانی است دلبسته شوی، چون از بین رفتنی است شما را هم بیقرار میکند. به جای اینکه به دنیا تعلق شدید پیدا کنیم، به خدا و آخرت و اموری که همیشگی است تعلق پیدا کنیم. شما اگر برای مقام و پول و پست سرمایهگذاری میکنی، اینها در معرض فنا است. ولی اگر شما به یک بچه یتیم خدمت میکنی، چهل سال دیگر هم یادت بیاید، لذت میبری. بهترین غذا و لباس یک زمان خاصی است و تمام میشود. خوشیاش ناپایدار است. ولی شما یک خدمتی میکنی و دلی را شاد میکنی، صدها سال بعد هم این سرور و شادیاش دائمی است. افرادی که به پول و پست و مقام و ظواهر دنیا آلوده نمیشوند، آرام هستند.
مرحوم دولابی میفرمودند: یک دندانی هست که در دهان نیست ولی کشیدن آن واجب است. آن دندان طمع دنیاست! انسان وقتی میخواهد به یک چیزی برسد، قرار ندارد. تشبیه به سایه شده که دنیا مثل سایه است. سایه همراه تو است ولی به آن نمیرسی. این چیزی است که سراب است، به سراب دل ببندی، از بین میبرد. میگویند: یک کسی به کسی علاقهمند شد. بعد آن فوت کرد و این دائم گریه و زاری میکرد. گفتند: تقصیر خودت است. میرفتی محبوبی میگرفتی که نمیرد. از بین نرود و همیشه باشد. هرچه انسان با خدا و اولیای خدا پیوند بخورد، فرح و شادی در او بیشتر میشود. به دنیا وابستگی و تعلق بد است.
در روایت داریم که پیغمبر(ص) فرمودند: « الرغبة في الدنيا تكثر الهم و الحزن و الزهد في الدنيا يريح القلب و البدن» (خصال صدوق، ج1، ص73) از حدیثهای کلیدی و کاربردی است. داشتن دنیا عیب نیست. انسان بدون دنیا نمیتواند کاری کند. پیغمبر فرمود: بین ما و نان هم جدایی نیانداز. اگر آب نباشد، خوراک و لباس نباشد، مسکن نباشد نمیشود. همیشه سوار بر دنیا باشیم. دنیا بر ما سوار نباشد. لباس به ما وابسته باشد و ما به لباس وابسته نباشیم. اگر خدشهای وارد شد یا کم و زیاد شد، آه و ناله و حزن و اندوه ما بلند شود. بزرگی میفرمود: حیف این دل که غصهی گِل را بخورد. دل شما با عرشیها باید پرواز کند. لذا رغبت در دنیا و تعلق به دنیا، هم و حزن و اندوه را زیاد میکند. به پست و مقام و مال دنیا نرسی، مینشینی غصه میخوری. گریه میکنی. وقتی دندان طمع را بکنی، راحت میشوی.
پشت ماشینی نوشته بود: شد، شد. نشد، نشد! چقدر این جمله زیباست. این آیه قرآن است. سوره مبارکه حدید است. خدا میفرماید: یک تقدیرات قطعی برای شما نوشتیم، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم» (حدید/23) چون آخر دنیا نشد است. یعنی همه را باید قیچی کنیم و از تعلقات جدا شویم. برای آنچه به تو میدهند شادی بیجا نکن. از تو هم گرفتند غصه نخور. ما اگر مالک را خدا بدانیم، هرچه خدا بگیرد ناراحت نمیشویم. هرچه هم داد شادی بیجا نمیکنیم. حافظ میگوید:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود *** ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزادم
اگر میخواهیم از غم و غصه آزاد باشیم، پیغمبر خدا فرمود: وابستگی به دنیا «تكثر الهم و الحزن» هم و حزن و اندوه را زیاد میکند. ثروتمندی ماشین خیلی گرانی خرید. ما سوار ماشین باشیم و ماشین سوار ما نشود. این خیلی مهم است. یعنی وابسته نباشیم.
یکی از رفقای مداح میفرمود: یک ماشین نو گرفتم، در یک جلسه آمدم. یکی از اولیای خدا داشت آنجا سخنرانی میکرد. خدا رحمتش کند فوت کرد. گفت: من چون ماشین نو گرفته بودم، دل در دل من نبود. تمام حواسم پیش ماشین بود که کسی روی آن خط نیاندازد. وسط صحبت من بزرگ فرمود: رفیق مواظب باش، خط به دلت نیافتد، خط به آهن پاره بیافتد، مهم نیست. حواست به دلت باشد. آهن پاره آخر ذوب میشود. خودت را دریاب! ما خیلی از مواقع خودمان را فدای ماشین میکنیم. خودمان را فدای در و دیوار ساختمان میکنیم. خودمان را به آب و آتش میزنیم که یک دکوری بزنیم روی همه کم شود.
این آقای ثروتمند ماشینی خرید، جایی پارک کرد، آمد دید دزد برد. چون وابسته بود سکته کرد و او را بیمارستان بردند و از دنیا رفت. فردای آن روز ماشین او پیدا شد. چرا انسان برای هیچی غصه بخورد. این وابستگی را باید قیچی کنیم.
لذا پیغمبر خدا فرمود: رغبت، وابستگی به دنیا «تکثر الهم و الحزن» آن طرف هم زهد در دنیا شد، شد. نشد، نشد. الآن خیلیها دید و بازدید هم میروند. میگویند: احترام ما را نگرفتند. ما را دیر دعوت کردند. اهمیت ندادند. با ما خداحافظی نکردند. نکنند، بیخیال! بیخیال باشی خیلی راحت میشوی. ولی اگر به این احترامها وابسته شوی، یکی از آقایان گفته بود: خواهش میکنم من وارد جلسه میشوم برای من بلند شوید، اگر این کار را نکنید سه روز تب میکنم! من گفتم: بگذارید بمیرد. کسی که اینقدر متکبر و مغرور است، بگذارید زودتر بمیرد. بیخیالی به دنیا، یعنی عدم وابستگی، حضرت امیر(ع) فرمودند: اول شروع زهد این است که تمرین کنی. خودت را به زهد بزنی. فلانی مرا تحویل نگرفت. مادرشوهر تبعیض قائل شد. عروس اینطور کرد. یک مقدار بیخیال بشوی. زهد در دنیا، بیمیلی به دنیا و عوامل فانی دنیا، «يريح القلب و البدن» هم قلب را آرام میکند و هم بدن را آرام میکند.
اهل دنیا هم بدنشان در تلاش است. از این بانک به آن بانک، از این محضر به آن محضر، از این دارایی به آن دارایی، هیچ خوشی ندارند. قلبشان هم همین است. آقایی میگفت: جایی میوه فروشی رفتم. میوه فروش به من گفت: خانم من با من دعوا کرده و گفته: تو غروب میآیی تا ساعت دو شب هستی دوباره میدان بار میروی. اگر فردا خانه بیایی پاهای تو را میشکنم. گفت: چرا؟ گفت: شما ساعت ده میآیی خانه تا دو شب. در خواب هم میگویی: یا الله این بارها را ببر خالی کن! دائم فکرت به کار است. برای چه کسی اینقدر میخواهی جمع کنی؟ تو آرامش نداری و ما را هم از خواب میاندازی. این وابستگی خیلی بد است.
خدا مرحوم مهندسی را رحمت کند. ماشینش را دزد برد. ناراحت نبود. میگفت: امانتی بود دست ما چند روز هم دست دزد باشد. خدا کریم است. پیدا میشود. به آهن پاره و دنیای پوچ وابسته نباشیم. افرادی که وابستگی به دنیا ندارند هم قلب و روحشان راحت است و هم بدنشان راحت است. قانع و راضی و بیخیال هستند.
روایت داریم: «جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ» تمام خوبیها در یک خانه است و کلید رفتن در خوبیها و آرامش و خوشیها «وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا» (كافي، ج 2، ص 128) بیرغبتی به دنیا است. از دنیا کنده شویم. کلید همهی ناآرامیها و بدیها وابستگی به دنیاست. دنیازدگی است. مثنوی میگوید:
چیست دنیا، از خدا غافل بودن *** نی قماش و نقره و فرزند و زن
مال را چون بهر دین کردی حمول *** نعم مال الصالحون گفت آن رسول
حضرت امام(ره) میفرمود: مثال برای دنیا خیلی زیاد زدند، شاید بهترین مثالی که برای دنیا زده شده شعر مثنوی است که میفرماید:
آب در کشتی هلاک کشتی است *** لیک در بیرون کشتی پشتی است
کشتی در خاک و زمین یک قدم هم راه نمیرود. باید زیرش آب باشد. الآن عمده آذوقه در دنیا با کشتی جابه جا میشود. ولی همین آب اگر وارد کشتی شود، کشتی را غرق میکند. دنیا اگر بیرون دلت باشد وسیله حرکت توست. انفاق میکنی، صله رحم میکنی، گره باز میکنی، آبرویت را حفظ میکنی، اینها خیلی خوب است، ولی دنیایی که بر آن سوار باشم. در اختیار من باشد. دنیا خادم ماست. ما فدای دنیا نشویم.
بزرگی فرمود: همه گول دنیا را میخورند و من دنیا را گول میزنم. هرچه مال و ثروت و مقام است را میگیرم و همه را خرج آخرت خودم میکنم. این خیلی قشنگ است. این آب دنیا در دل من وارد نشود. من را وابسته و زمین گیر نکند.
بعضیها هنگام مردن به یک فرش خیلی علاقه داشتند، شیطان آمده گفته: اگر «لا اله الا الله» بگویی، این فرش را آتش میزنم. به یک انگشتر طلا خیلی علاقه داشته است. مرحوم دولابی فرمودند: بنده خدایی چهل، پنجاه روز در حالت سکرات بود. گاهی در کما میرفت و گاهی به هوش میآمد. دکترها جواب کرده بودند. اما جان نمیداد. یک ولی خدا آمد نگاه کرد و فهمید. گفت: میخواهید پدر شما را راحت کنم؟ گفتند: خدا خیرت بدهد. خوب نگاه کرد دید این همینطور به گوشه سقف چشم دوخته است. گفت: یک نردبان بیاورید. یک نردبان آوردند، گوشه سقف را چند تا تیشه زد و سوراخ شد. چند کیسه و سکه طلا بود پایین ریخت. این فوری مرد! تا فهمید این لو رفته، مُرد! وابستگی عجب است و دین و ایمان انسان را از بین میبرد. آزاد باشیم. وابستگی به دنیا حزن و اندوه میآورد و رها شدن از دنیا سرور و شادی میآورد.
مرحوم دولابی میفرمودند: اهل دنیا غمشان غم است، شادیهایشان هم غم است. اهل آخرت شادیشان شادی و غمهایشان هم شادی است. اهل دنیا مینشینند عیاشی میکنند. مجلس عروسی و گناه میگیرند. شراب میخورند و بیحجاب هستند. ولی بعدش چه خبر است؟
من چند بار در ماه صفر و ماه رمضان به سوئد برای تبلیغ رفتم. یک ماه رمضان راجع به افطاری دادن و مهمانی صحبت کردم. اینکه چقدر مهمانی دادن خوب است و حضرت امیر از اینکه یک هفته مهمان به خانهاش نیامده بود ناراحت بودند. بعد از اینکه صحبت کردم. یک تاجر ایرانی آمد و گفت: من از شما توقع نداشتم. گفتم: چرا؟ گفت: این حرفها برای ایران است. اینجا مهمانی که میگیرند با یک وضع ناهنجار میآیند و حالت برهنگی دارند. در این مهمانیها این عاشق خانم دیگری و دیگری عاشق خانم او میشود. آمار طلاق بالا میرود. نگاه به ظاهر اهل دنیا نکن. اینکه یک پول و ظاهر و ماشینی دارد. تعلقاتی که دارد، مصیبت و داغ میبیند. پول و مالش را میبرند. همسرش از او جدا میشود. اینها غم است. شادیهایش هم درونش غم است. ولی اهل آخرت و کسانی که با ایمان هستند، در روضه امام حسین گریه میکند. در دعای ندبه گریه میکند. پای پیاده به زیارت امام حسین میرود. بعد احساس آرامش و شادی میکند. شما شب احیاء برای حضرت امیر گریه میکنی و غصه میخوری. برای گناهانت گریه میکنی. واقعاً احساس سبک شدن نمیکنی؟ اهل آخرت شادیشان شادی است و غمشان هم شادی است. ولی اهل دنیا غم و شادیشان غم است. هرچه از دنیا کنده شویم و به آخرت نزدیک تر شویم سرور و بوی بهشت به قلبها میرسد.
عامل دومی که باز غم زا هست، گناه و معصیت است. امام باقر(ع) فرمودند: قلب انسان صاف است و مثل یک صفحهی سفید است. هرگناهی که آدم میکند یک نقطهی سیاه و یک غم و اندوه به آن زده میشود. میگوییم: قلب ما سیاه و تاریک شده است. این برای گناه است. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «رُبَّ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلا» یعنی چه بسا خوش گذرانی یک ساعت و یک شب، غم طولانی را در پی دارد. افرادی بودند با نامحرم ارتباط برقرار کردند، یا یک شب با یک نامحرم بودند ولی هفتاد سال عذاب وجدان میگیرند و میسوزند. حتی به خیلیها دلداری میدهیم که خدا بخشیده است. میگوید: من خودم را نمیبخشم! ارزش دارد که انسان گناهی را بکند و هفتاد سال پای آن بسوزد؟ بزرگی میفرمود: میخواهید گناه هم بکنید فکر کنید. فکر کن میتوانی از چاله در بیایی؟ اگر توبه نکنی به جهنم میروی، توبه هم بکنی باز عذاب وجدان همراه تو هست. همیشه از خدا بخواهیم فکر گناه و نیت گناه و وسوسه گناه را از ما دور کند. پیشگیری از گناه خیلی راحتتر است. ماشینی که در سرازیری سرعت است، دیگر سر پیچ و دره نمیشود کنترل کرد. امیرالمؤمنین فرمود: کسی که فکر گناه کند، ریشه گناه را باید در نطفه خفه کند. لذا فکر گناه را از خودمان دور کنیم. مجالس گناه، مقدمات گناه، لذا فرمود: یکی از چیزهایی که غم را زیاد میکند، گناه و کثرت گناه است. امام باقر(ع) فرمود: وقتی کسی گناه کرد یک نقطه سیاه زده میشود. اگر توبه کرد پاک میشود. اگر گناه روی گناه کرد، تمام دل سیاه میشود و فایده ندارد.
بعضی در انجام واجبات کوتاهی کردند، انسان دین خدا و دین خلق را ادا نمیکند. مثلاً کسی بدهکار است و میتواند بدهد، نمیدهد. این یک باری روی دوش او میشود و او را به غصه میاندازد. انجام واجبات انسان را سبک میکند. بزرگی فرمود: من نکبت و سنگینی ترک نماز را در افراد میبینم. الآن شما بهترین لامپ را در خانه داری، به کارخانه وصل نیست و تاریک است. با انسان بینماز دست میدهم، حس میکنم. اینها اثر دارد. وقتی شما به خدا و اولیای خدا وصل شدی قلبت نورانی میشود. وقتی این ارتباط قطع میشود غم و غصه و تاریکی میآید. ترک هر واجبی برای انسان غم میآورد.
حضرت امیر در نهجالبلاغه فرمودند: «مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِ» (نهجالبلاغه، حكمت 127) یعنی کسی که در عمل به وظیفهاش کوتاهی میکند. حق پدر را ادا نمیکند. ماه به ماه و سال به سال به پدر و مادرش سر نمیزند. شب چله دیدن فامیل نمیرود. جمع نمیشود و یگانگی پیدا نمیکند. کسی که در عمل به وظیفهاش کوتاهی میکند مبتلا به غم و غصه میشود و همان غصهها مار و عقرب میشود و آتش جهنم را زیاد میکند.
یکی از بزرگانی که استاد حضرت امام(ره) بود، فرمودند: خیلی باید مواظب باشیم حرمت دیگران را حفظ کنیم. این حرمت نگه نداشتن انسان را خیلی شکنجه و عذاب میدهد. ایشان میفرمودند: ایام ربیع و شادی بود، بعضی رفقا از شوخی کردن خوششان میآید. اما بعضی یک وقاری دارند، حالت درون گرایی دارند، خوششان نمیآید. میگفت: یک روحانی که با وقار بود، وقتی وارد مجلس شد چند نفر با او شوخی کردند، به او برخورد. گفت: من شما را حلال نمیکنم. آن بزرگ فرمود: من تا شش ماه شبها در خواب میپریدم که او مرا حلال نکند، خدا مرا جهنم نبرد. بعد یک هدیه گرفتم و رفتم خانهاش حلالیت طلبیدم، از دل او پاک کردم و دیگر راحت شدم. یعنی هر تقصیری در ادای حق واجب یا انجام گناه یک نکبت و تاریکی و ظلمت و غم به دل ما میآورد. امیدواریم خدای متعال به ما کمک کند، عواملی که غم زا هست از صفحه وجودی ما پاک شود. عواملی که شادی آور است در ما زیاد شود.
شریعتی: این عواملی که شما فرمودید. وابستگی به دنیا، گناهانی که مرتکب میشویم. کارهایی که باید بکنیم و نمیکنیم و حقوقی که ضایع میکنیم، همه اینها یک نکته دارد و چه خوب است آسمانی شویم. یعنی اگر آسمانی شدیم و از این دنیا بیرون رفتیم احساس راحتی و آرامش میکنیم.
آسمانی شدن از خاک بریدن میخواست *** بیسبب نیست که فواره فرو ریختنی است
امروز صفحه 434 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه سبأ و آیات ابتدایی سوره مبارکه فاطر برای شما تلاوت میشود.
«قُلْ جاءَ الْحَقُ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ «49» قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ «50» وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ «51» وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ «52» وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ «53» وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ «54»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «1» ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «2» يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ «3»
ترجمه: بگو: حقّ آمد و باطل (كارى از آن ساخته نيست) نمىتواند آغازگر چيزى باشد و نه تجديد كننده آن. بگو: اگر من گمراه شده باشم به زيان خود گمراه شدهام، و اگر هدايت يافته باشم پس به (بركت) چيزى است كه پروردگارم به من وحى مىكند، همانا اوست شنواى نزديك. و اگر ببينى وقتى كه كافران (از عذاب سخت) فزع كنند و راه گريزى در كار نيست، و از مكانى نزديك دستگير شوند (تعجب خواهى كرد). (و در آن حال) گويند: به او ايمان آورديم و كجا اين دستيابى به ايمان از راه دور (كه توان بر انجام عمل صالحى ندارند) به سودشان خواهد بود. در حالى كه پيش از اين به آن كفر ورزيدند و از دور دستها تير در تاريكى مىانداختند. (و به پيامبر اسلام تهمتها مىزدند.) (سرانجام) ميان آنان و آن چه مىخواستند جدايى افتاد، همان گونه كه از دير باز با امثال ايشان چنين شد، زيرا آنان در شك و ترديد سختى بودند.
به نام خداوند بخشندهى مهربان. ستايش، مخصوص خداوندى است كه آفريدگار آسمانها و زمين است؛ فرشتگان را كه داراى بالهاى (قدرت) دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا هستند، رسولانى قرار داد. او هر چه را بخواهد در آفرينش مىافزايد، البتّه خداوند بر هر كارى تواناست. هر رحمتى را كه خداوند (به روى) مردم بگشايد، بازدارندهاى براى آن نيست، و هر چه را خداوند دريغ دارد، پس غير او فرستندهاى براى آن نيست، و اوست عزيز و حكيم. اى مردم! نعمتهايى را كه خداوند به شما عطا كرده ياد كنيد، آيا جز خداوند، آفريدگارى است كه از آسمان و زمين به شما روزى دهد؟ جز او معبودى نيست. پس چگونه از حقّ به سوى باطل بازگردانده مىشويد.
شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: پیامبر(ص) فرمودند: هرکس بر من صلوات بفرستد، خدای متعال از صلوات او فرشتهای خلق میکند که تا روز قیامت بر او درود و صلوات بفرستد. امیدواریم که فرشته زیادی خلق کنیم که دائم دعای گوی ما باشد.
خانمی نوشته بود به خاطر صلواتهایی که سفارش کردید من مقید شدم روزی صد صلوات بفرستم و زندگی من از این رو به آن رو شد. من با مادرشوهرم درگیر بودم. تند و خشن و بداخلاق بودم. کینهای بودم. این صلواتها باعث طهارت دل میشود. الآن طوری شدم که برای مادرشوهرم که فوت کرده هم صلوات میفرستم و هم دعا میکنم. کینهها تبدیل به دوستی شده است.
آیهی 49 سوره مبارکه سبأ میفرماید: «قُلْ جاءَ الْحَقُ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» ای پیغمبر بگو: حق آمد. حق ریشه دارد و پایدار است. ولی باطل نه برمیگردد و نه پایدار است. انشاءالله همیشه دنبال حق باشیم. حق یعنی خدا و پیغمبر، حق یعنی قرآن و کارهای خوب، هرچیزی که پایدار است. پیغمبر ما وقتی مکه را فتح کردند، بتها را میشکستند، یعنی حق پایدار است. بتهای شکستنی از بین میرود.
شریعتی: من یک توضیحی در مورد کانال برنامه بدهم. دوستانی که دوست دارند برنامه ما را دنبال کنند و به هر دلیلی نمیتوانند، میتوانند به کانال ما مراجعه کنند فایلهای صوتی و متنی برنامهها آنجا هست. چکیده مطالب آنجا هست.
حاج آقای فرحزاد: امروز روز آخر ثبت نام کتاب است. توان برنامه این بود که هزار مورد به هزار روستایی ارسال کنند. به صورت وقف در گردش است و دست به دست بگردد. ما برای خوراک و پوشاک خرج سنگین میکنیم. الآن با پول یک هندوانه میشود پنج کتاب خرید. کتابهایی که فکر و نیت را عوض میکند. کتابهایی که شرح حال بزرگان هست را بخوانید. فرهنگ کتابخوانی و هدیه دادن کتاب را احیا کنید. فراوان داریم افرادی که گفتند: با خواندن کتاب یا گوش دادن به سیدی زندگی ما و خانواده ما عوض شده است.
فردا شب هم شب یلداست. عزیزان در خانه بزرگترها معمولاً جمع میشوند. در روایت هست کسی که بزرگترها احترام نگذارد و به کوچکترها مهربان نباشد جزء ما نیست و از شیعیان ما نیست. مؤمن و مسلمان نیست. فرصت خوبی است. کسانی که با هم کدورتی دارند. کدورتها را کنار بگذارند.
رو سینه را چون سینهها، هفت آب شوی از کینهها
وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی، یعنی کدورتها را کنار بگذاری. به من توهین شده، دیر جواب مرا دادند. اینها را دور بریزیم. پیغمبر فرمود: بچهها تا با هم دعوا میکنند، دو ثانیه بعد آشتی میکنند. کینه به دل نمیگیرند. انشاءالله کینهها را از هم دور کنیم. در این شب برویم دور هم جمع شویم. با هم یگانه شویم. رحم به آدمهای ضعیف و رحم به کوچکترها کنیم. الآن میلیاردها تومان برای شب یلدا خرج میشود. خیلی از افراد توانایی خرید را دارند. اما ما مدیون افراد و همسایههایی هستیم که از جلوی قنادی و میوهفروشیها با حسرت میگذرند. بررسی کنیم در فامیل کسانی که مشکل دارند را مشکلشان را حل کنیم. یکی از چیزهایی که مهمترین وسیله شادی است، شاد کردن دیگران است. هزار برابرش به خود ما منتقل میشود. کینهها را از خودمان دور کنیم. یگانگی و محبت داشته باشیم و فکر کمک به دیگران باشیم.