شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

وصایای پیامبر اکرم(ص) به حضرت امیرالمؤمنین(ع)- راه‌های رفع حزن و اندوه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 06-10-95

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما. سلام به شما و ایمان همیشگی شما. سلام به شما و دلهای صاف و آسمانی‌ شما. سلام به شما و لحظات زلال و ناب شما. انشاءالله هرکجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. خوشحالیم که امروز و در این دقایق در خدمت شما هستیم. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. ایام فرخنده و خجسته میلاد حضرت عیسی را خدمت همه خصوصاً عزیزان مسیحی تبریک می‌گوییم. انشاءالله همگی پیرو این پیغمبر راستین باشیم. جا دارد از همه عزیزانی که برای حضرت خدیجه(س) که ام المؤمنین و مادر ما هستند، خیلی زحمت کشیدند مخصوصاً برادر بزرگوار ما آقای رفیعی که در این چند ماه تلاش فوق العاده کردند. آیت الله وحید خراسانی فرمودند: اجر شما با خود پیغمبر خداست. قطعاً پیغمبر و حضرت زهرا و اهل‌بیت از این کار بسیار شاد می‌شوند. مراجع بزرگواری که این همایش را تأیید کردند و کتاب‌هایی که چاپ شده است، از ایشان و همه عزیزان و مخصوصاً حضرت آیت الله جوادی آملی که سنگ تمام گذاشتند، نکته‌هایی نابی که اشاره کردند. ایشان اشاره کردند کسانی که دنبال نزول و ربا هستند، در حکم جنگ با خداست. آنهایی که بانک‌ها را اصلاح نمی‌کنند یا دنبال نزول و ربا هستند، جنگ با خداست. آمریکا غلطی نمی‌تواند بکند، ولی خدا بگوید: من با یکی می‌جنگم، مواظب باشید مال حرام به خورد مردم ندهید و جدی بگیرید. دغدغه‌ی همه مراجع و بزرگان ما هست. امیدواریم یک تلنگر باشد و یک حرکت فرهنگی در این زمینه بشود.
شریعتی: خوشحالیم که در ماه ربیع به واسطه‌ی اقدامی که دکتر رفیعی و دوستانشان کردند برنامه ما با نام حضرت خدیجه گره خورد. هم از پیامبر شنیدیم و هم از حضرت خدیجه. انشاءالله هردو بزرگوار گوشه چشمی به ما داشته باشند. ما در ذیل بحث وصایای نبی مکرم اسلام به امیرالمؤمنین، به بحث شادی و نشاط رسیدیم. نکات امروز را با هم می‌شنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
عرض کردیم پیامبر عظیم الشأن(ص) به مولا علی (ع) فرمودند: مواظب باش کسالت و افسردگی و غم و غصه به تو هجوم نیاورد. کسی که غم و غصه و بی‌تابی به او هجوم بیاورد، خوشی و راحتی و نشاط را از او می‌گیرد. بحث ما در مورد این بود که چه عواملی غم‌زا است و حزن و اندوه را زیاد می‌کند. گفتیم: یکی از عوامل دلبستگی به دنیا است. هرچقدر انسان بتواند این دلبستگی را قیچی کند، خوشی و راحتی و دنیا در کلام بزرگان ما به قفس و زندان تشبیه شده است. انسان وقتی در قفس است راحتی و خوشی ندارد. وقتی در زندان است خوشی ندارد. مثنوی می‌گوید:
بند بگسل باش و آزاد ای پسر *** چند باشی بند سیم و بند زر
واقعاً کسی از این دلبستگی‌ها خودش را قیچی کند، خوش و راحت است. همان جمله‌ای که گفتیم: شد، شد. نشد، نشد. آنهایی که دنبال مد گرایی و تکلف و چشم و هم چشمی هستند، همیشه دلهایشان آویزان است و متأثر هستند. هر ماشینی و خانه‌ای و هر وسیله‌ای می‌گیرد، روز بعد یک مد جدید می‌زنند. دنبال چیزی باشیم که به ما آرامش بدهد. امکانات زیاد شده ولی آرامش بشر کم شده است. شب و روز در همه جای دنیا بشر در حال تلاش است. با اینکه وسیله و امکانات خیلی بیشتر و راحت‌تر شده است و به راحتی می‌توانند در سراسر دنیا صوتی و تصویری با هم ارتباط پیدا کنند. ولی این تلاش و فعالیت اینها بیشتر شده که کمتر نشده است. آرامش و سکون و خوشی نیاورده است. ناامنی و ناخوشی آورده است. این یک نکته مهمی است. باز کشور ما کمتر است. اما کشورهای خارجی با اینکه امکاناتشان بیشتر است، ولی خودکشی و ناآرامی و مصرف قرص‌هایی که آرامش بخش و خواب آور است از ایران بیشتر است. پس چه چیزی می‌تواند ما را آرام و چه چیزی می‌تواند ما را ناآرام کند؟
این وابستگی به دنیا، مد، تکلفات، چشم و هم چشمی‌ها که من یک کاری کنم روی دست همه بزنم. با اینها انسان به جایی نمی‌رسد. شعری است خیلی زیباست.
تکلف گر نباشد خوش توان زیست *** تعلق گر نباشد خوش توان رفت
اگر انسان تکلف نداشته باشد. بنده می‌توانم ده کیلو بار بلند کنم. چرا بیست کیلو بلند کنم؟ خودم و زندگیم را به هم بزنم. من به اندازه گلیم خودم پایم را دراز می‌کنم. به اندازه توانم جهاز تهیه می‌کنم. به اندازه توانم خانه تهیه می‌کنم. چرا قرض کنم و زیر دِین بروم؟ بعد هم با یک حادثه همه اینها از بین برود.
پیغمبر خدا تعبیر عجیبی دارد.«انا و اتقياء أمتي براء من التکلف» من و پرهیزگاران از امتم، نمی‌گوید: اهل تکلف نیستیم. می‌گوید: من بیزار هستم و متنفر هستم. این خیلی تعبیر تندی است. من و آنهایی که متقی هستند، اهل تقوا و ایمان هستند، اینها از تکلف تبری می‌جویند و بیزار هستند. کسی که از چیزی بدش بیاید نزدیک آن نمی‌رود. در خطبه‌ی زهد حاج آقای حسینی قمی خواندند که پیغمبر پرده‌ای که مقابلش بود، فرمود: بردارید که من یاد دنیا نیافتم. گاهی با عبا و بی‌عبا و خیلی ساده زندگی می‌کردند. بارها میکائیل و جبرئیل آمدند، خدا می‌فرماید: اگر بخواهی تمام بیابان و سنگ ریزه‌ها را برایت طلا کنیم. نبی باش و پادشاه هم باش. فرمود: نه من اینها را نمی‌خواهم. یک روز می‌خواهم سیر باشم و خدا را شکر کنم و یک روز گرسنه باشم و صبر کنم. من این را بیشتر دوست دارم. همه امکانات عالم برای پیغمبر بود. برای حضرت زهرا بود. ولی دنیا را نمی‌خواستم. وابستگی به دنیا را دوست ندارم. این چشم و هم‌چشمی‌ها خیلی باعث غم و غصه می‌شود و ذهن و فکر و قلب ما را مشغول می‌کند. ولی وقتی آدم قانع و راضی بود، ما داریم کسانی را که می‌گوید: من تا به حال از هیچ بانکی وام نگرفتم. در زندگی اصلاً قرض نگرفتم. چون قانع و راضی بودم. واقعاً در این زمانه کم کسی است که اینطور باشد. چقدر راحت می‌خوابند و چقدر راحت بیدار می‌شوند. من بدهکار نیستم و راحت و خوش هستم. وابسته نیستم. «تعلق گر نباشد خوش توان رفت» کسی که تعلق ندارد می‌تواند راحت زندگی کند. سبک‌بال است.
روایت داریم اگر کسی چشمش به دست مردم است که از اینها چیزی بگیرد یا کمکش کنند، حزن و اندوهش همیشه است. دائم چشمش به دیگران است. چشمش به تشریفات و تجملات است. یک روزی بشود من چنین و چنان کنم. این هیچوقت به چیزی که می‌خواهد نمی‌رسد و دائم محزون و غمگین است.
در نهج‌البلاغه فکر نمی‌کنم موضوعی مثل دنیا باشد و محبت و مهرورزی دنیا مذمت شده باشد. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: من دنیا را چگونه وصف کنم؟ «مَا أَصِفُ‏ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ» (نهج‌البلاغه/خطبه 82) اولش این همه زحمت و دردسر و رنج است، آخرش هم فنا است. یعنی هفتاد سال بدوی و اینها را جمع کنی، بعد هم همه را بگذاری بروی. در جوانی معمولاً کسی به خانه و زندگی کامل نمی‌رسد. دائم باید بدود و تلاش کند. بعد که می‌رسد سنش بالا است. بعد هم باید بگذارد و برود. بعد هم برای دیگران بگذارد. دیگران هم قدرش را نمی‌دانند. «مَا أَصِفُ‏ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِي حَلالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ» حلالش حساب دارد، حرامش عقوبت دارد. چوب و عذاب دارد. «مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ» این جمله را با هر قیمتی بنویسند، طلا که ارزشی ندارد. حضرت امیر می‌فرماید: من چگونه دنیا را توصیف کنم. کسی که در به در دنبال دنیا می‌گردد، خوشی و راحتی دنیا را پیدا نمی‌کند. چون دائم می‌دود و نمی‌رسد.
الآن اینهایی که پول و ثروت کلان دارند، یا در دادگاه است. یا در شهرداری است. یا در دارایی است. یا اعتصاب کردند باید دنبال مشکلاتش برود. کسانی که دنبال پول و مقام هستند شب و روز نگران هستند. مگر کسی که وابسته نباشد. او دیگر اهل دنیا نیست. «مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ» کسی که در به در و عاشق دنیاست، از آن فوت می‌شود. یعنی به خوشی و راحتی و بهره‌ی دنیا نمی‌رسد. مرحوم دولابی می‌فرمودند: یک پیرمرد باغبانی بود، یک تاجری باغی خریده بود، ما را دعوت کرد رفتیم. خودش و خانمش از ما پذیرایی کردند. گفت: حاج آقا صاحب باغ یکی از ثروتمندان است. به من اجازه داده من مهمان بیاورم. خودش سالی یکبار هم شاید نتواند بیاید. من که این باغ برای من نیست، هم خودم و هم مهمان‌های من کیف می‌کنیم. او در به در می‌دود. یا خارج است و یا داخل است و همینطور می‌دود. ما از این افراد زیاد داریم. اگر هم می‌رود خاطرت جمع باشد و من قول می‌دهم خواب راحت ندارد. دائم به فکر چک و سفته و مشکلات دنیاست. خوشی ندارد.
«وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ» کسی که دندان طمع دنیا را می‌کند، از دلش رها می‌کند، دنیا در مقابلش زانو می‌زند. خوشی و کیف دنیا را این می‌کند. راحت راحت است. اصلاً داشتن و نداشتن معیار نیست. وابسته نبودن معیار است. یکی از خانم‌ها هفته گذشته پیام زیبایی داده بود. گفت: من مادر شوهری دارم که در بنایی منزل تمام طلاهایش را دزد برد. یک ذره خم به ابرو نیاورد. گفت: همه اینها فدای امام زمان! اینکه بنشیند گریه و زاری کند، نه. اصلاً برایش مهم نبود با اینکه وضع مالی‌اش هم معمولی بود. ولی این وابسته نبودن خیلی مهم است. «من‏ زهد في‏ الدنيا هانت عليه المصائب» زَهِد یعنی کسی که از دنیا دل بکند، عاشق و وابسته دنیا نیست. تمام مصائبش را باطل کرده است. مصائب دنیا برای او سبک می‌شود. وقتی من وابسته نباشم، مرا بگیرند و یا او را بگیرند، فرقی نمی‌کند. چیز شکستنی می‌شکند، هیچوقت ناراحت نشوید. بچه‌هایتان را به خاطر چیزی که می‌شکند دعوا نکنید و کتک نزنید. اینها هرکدام یک عمری دارد. رفتنی می‌رود و ماندنی می‌ماند! غصه ندارد. خدا و آنچه منصوب به خداست، انسان‌هایی که منصوب به خدا هستند می‌مانند. امام حسین می‌ماند. کار و هدفش می‌ماند. یزید و یزیدی‌ها، دنیا یزید است و یزید دنیا است. ما این همه دنیا را لعن می‌کنیم، تجسمش فرعون‌ها و یزیدها هستند. یزید یعنی دنیا و دنیا یعنی یزید. لذا فرمود: محبت دنیا با محبت خدا یا محبت اهل‌بیت هیچوقت جمع نمی‌شود. هرچقدر طرف دنیا بروی از خدا و پیغمبر و اهل‌بیت دور می‌شوی. تعبیر امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه هست که تشبیهات عجیبی برای دنیا شده است. حضرت می‌فرماید: دنیا و آخرت «کالمشرق و المغرب» یعنی محبت و دوست داشتن او، شما هرچقدر طرف مغرب بروی، از مشرق دور می‌شوی. هرچقدر طرف مشرق بروی، از مغرب دور می‌شوی. یا مثل دو تا هوو است. هووها معمولاً با هم سازگاری ندارند. قابل جمع نیست. لذا فرمود: کسی که از دنیا دل می‌کند، «هانت علیه المصائب» مصیبت‌ها بر او آسان می‌شود. مرحوم دولابی فرمودند: به هرچه تن بدهی، آن را باطل کردی.
بنده فرحزاد می‌خواهم اسم داشته باشم. رسم داشته باشم. عنوان داشته باشم. چنین و چنان کنم. دائم دغدغه و دردسر و ناراحتی، وقتی من به این صندلی وابسته نیستم، به من بگویند: فردا نیا. چه عیب دارد یکی دیگر بیاید. وابسته نبودن مهم است. ولی اگر وابسته باشم، من همه چیز را کن فیکون می‌کنم. پس یک راه حل مهم ریشه کن کردن حزن و اندوه این است که دلبسته‌ی دنیا نباشیم.
نردبان این جهان ما و منی است *** عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم آنکس که بالاتر نشست *** استخوانش سخت‌تر خواهد شکست
هرکه را یک ذره همت داد دست *** کرد عالم را از آن یک ذره پست
کاش خدا یک جو به ما همت و فهم بدهد. یک جو درک به ما بدهد. یک بچه برای یک پفک و بادکنک و اسباب‌بازی خودش را می‌کشد. عقلش نمی‌رسد. بادکنکی که سوزن بخورد می‌ترکد. عمرش کوتاه است. بادکنکش بترکد می‌نشیند گریه می‌کند. خانه را روی سرش می‌گذارد. خیلی از بزرگ‌های ما اینطور هستند. او وابسته به بادکنک است و من وابسته به ماشین هستم. الآن به یک بچه بگویی: این نقاشی قشنگ را می‌خواهی یا ماشین سیصد میلیونی؟ می‌گوید: نقاشی. عقلش نمی‌رسد. بهشت جاودانه است و لذت‌ها و خوشی‌ها برای آنجاست. ما اشتباه به این دنیا روی آوردیم. لذا از خدا فهم و عقل و درک بخواهیم. «اَصْلُ الْعَقْلِ القُدَرةُ وَ ثَمَرَتُها السُّرورُ» (بحارالانوار/ج75/ص7) حضرت امیر در غررالحکم فرمودند: انسان عاقل همه چیز دارد. قدرت و علم و فهم دارد. پیغمبر فرمودند: «الدنيا دارُ مَن لا دارَ لَهُ، لها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ له» یعنی کسی که آخرت در آسمان‌ها نزد خدا خانه و جایگاهی ندارد. چشمش به عالم غیب باز نشده است. این اهل دنیا می‌شود. کسی که در هفت آسمان ستاره ندارد، بهشت ندارد، هیچی ندارد و دست خالی است، مثل بچه‌ها به دنیا رو می‌آورد. «لها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ له» کسی دنیا را جمع می‌کند، دنیا داشتن عیب نیست، سوار بر دنیا باشیم. به فقرا برسیم و صله رحم کنیم. کسی که عاشق دنیاست، خوشی و آخرت و خدا ندارد. ولی کسی که دنیا دارد و وابسته نیست، صرف راه خیر می‌کند، به دیگران می‌رسد این خیلی خوب است. این آخرت است.
عبدالله بن ابی یعفور به امام صادق (ع) گفت: من اینقدر دوست دارم مال و ثروت پیدا کنم. فرمودند: می‌خواهی چه کنی؟ گفت: مکه بروم، زیارت بروم و صله رحم کنم به فقرا برسم. مؤمن اگر ایمانش قوی شد دنیا و آخرتش یکی می‌شود. سوار بر دنیاست. دنیا را گول می‌زند ولی اهل دنیا گول دنیا را می‌خورند. زیر چکمه‌ی دنیا له می‌شوند. «الدنيا دارُ مَن لا دارَ لَهُ، لها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ له» یعنی کسی دنیا را جمع می‌کند که هیچ عقل و شعوری ندارد. هزارها نفر می‌گویند: خمس بده، خمس نمی‌دهد. هزارها نفر می‌گویند: زکات بده، زکات نمی‌دهد. هزارها نفر می‌گویند: برای خودت کار خیری بکن. همه را در بانک جمع می‌کند، ده برابر شود و می‌گذارد می‌رود. پیغمبر عظیم الشأن می‌گوید: کسی برای دنیا جمع می‌کند که اصلاً عقل ندارد. مثل بچه‌ای که نمی‌فهمد.
«الفرح‏ بالدنيا حمق‏» (غررالحكم/ص142) یعنی کسی که به صرف جمع کردن دنیا و پول و مقام باشد، امیرالمؤمنین(ع) در خیمه نشسته بودند. جمعیت هم بیرون جمع شده بودند. حالا یا موعظه کنند یا دستور بدهند فلان جنگ بروند. ابن عباس می‌گوید: من دیدم یک مقدار طولانی شد در خیمه رفتم. دیدم حضرت فارغ از همه هیاهوها نشستند کفش مبارکشان را وصله می‌زنند. پیغمبر و امیرالمؤمنین در خانه کار می‌کردند. بچه‌داری و خانه‌داری می‌کردند. ظرف می‌شستند، وصله می‌کردند. شیر حیوان می‌دوشیدند. ما هم در خانه اینطور باشیم.
حدیث زیبایی از پیغمبر هست که خیلی زیباست. پیغمبر خدا فرمودند: «مَنْ لَمْ يَأْنَفْ مِنْ‏ خِدْمَهِ‏ الْعِيَالِ‏ دَخَلَ الْجَنَّهَ بِغَيْرِ حِسَاب» (مستدرك‏الوسايل/ ج 13/ ص 48) یعنی کسی که به بینی‌اش بر نخورد، غرور او را نگیرد. از اینکه در خانه کار بکند، بدون حساب به بهشت می‌رود. آنهایی که در خانه به خانمشان کمک می‌کنند. خانمش زایمان کرده است، او ظرف‌ها را می‌شوید. یکی از مراجع بزرگوار نود سال سن دارد، خودش ظرف‌ها را می‌شوید. خیلی‌ها در خانه فقط دستور می‌دهند. من این کار را کنم؟ من بچه‌داری کنم؟ یک خانمی می‌گفت: یک بار سفره را جمع نکردم، ببینم به غیرت شوهرم و بچه‌ها برمی‌خورد. دیدم نه، سفره تا غروب پهن بود.
«دَخَلَ الْجَنَّهَ بِغَيْرِ حِسَاب» ما کم این تعبیر را داریم. افرادی که بدون حساب و کتاب از قبر که بلند می‌شوند بی‌حساب وارد بهشت می‌شوند. من در مشاهد مشرفه می‌بینم آقایی بچه‌ها را نگه داشته تا خانم به زیارت برود. دعایی بخواند. چه اشکالی دارد؟ یکبار هم شما بچه‌داری کن. خانم به تفریح و گردش برود. این خیلی مهم است.
امیرالمؤمنین(ع) به خانه خدمت می‌کردند. حضرت امیر داخل خیمه نشسته بود. ابن عباس می‌گوید: حضرت دیر کرد وارد خیمه شدم. کفش حضرت پاره شده بود و داشت وصله می‌کرد. خیلی تعجب کردم. گفتم: آقا بلند شوید بیایید برای مردم سخنرانی کنید. بنده اعتقاد دارم کسی که یک ضربتش برتر از عبادت جن و انس است، نفس کشیدن او و جای پیغمبر خوابیدن حدیث داریم برتر از عبادت جن و انس است، همه کارهایش همینطور است. وصله زدن کفش‌اش هم همینطور است. چون کارش خدایی است و نیت او خدایی است. سه تا نان جو داشتند. پنج نفر بودند. پانزده نان جو دادند. قیمت مالی‌اش چقدر است؟ یک سوره هل اتی نازل می‌شود. «وَ يُطْعِمُونَ‏ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيرا» (انسان/8) اینها به زبان نیاوردند، خدا از ضمیر دل آنها باخبر است. «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا» (انسان/9) حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ» (حکمت32) یعنی کسی که فاعل خیر است، از خیر خیلی بالاتر است. همه کارهای حضرت برای خداست.
ابن عباس وارد شد دید آقا دارد وصله می‌زند. گفت: آقا شما خلیفه مسلمین هستی. حضرت فرمود: این کفش پاره من چقدر قیمت دارد؟ گفت: در بازار نمی‌خرند. فرمودند: یک قیمتی بگویید. گفت: شاید نیم درهم یک کسی بخرد. حضرت قسم خوردند و فرمودند: والله ریاست و خلافت و حکومت بر شما نزد من علی از این کفش وصله دار بی‌ارزش‌تر است. مگر اینکه با این پست و مقام بتوانم حقی را بگیرم و ظلمی را دفع کنم. بعضی‌ها خودشان را به آب و آتش می‌زنند رئیس شوند. بله اگر این ریاست من ظلمی را دفع کند خوب است. و الا ارزشی ندارد.
در نهج‌البلاغه هست که حضرت فرمود: دنیای شما نزد من از آب بینی بز بی‌ارزش‌تر است. از جیفه‌ی مردار بی‌ارزش‌تر است. اگر واقعاً انسان یک مقدار درک کند که دنیا ماندنی نیست. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة» (انعام/149) تا خدا نشان ندهد، حتی امام حسین با عمر سعد صحبت کرد و به او پیغام داد. گفت: فکر می‌کنی به این دنیایی که درونش هستی، می‌رسی؟ اگر پول و جو و گندم می‌خواهی من به تو می‌دهم. به چه قیمتی می‌خواهی به این برسی؟ با کشتن پسر پیغمبر می‌خواهی به ملک ری برسی؟ می‌خواست استاندار ری شود. آخر هم به آن نرسید. حضرت او را نفرین کرد، فرمود: شما به گندم ری هم نمی‌رسی. گفت: اگر به گندم نرسم به جو می‌رسم! حضرت را مسخره کرد. وقتی نزد ابن زیاد آمد، ابن زیاد گفت: ما یک مقدار تردید کردیم که شما استاندار شوی. حکمش را پاره کرد. از پله‌های استانداری پایین آمد و گفت: «خسر الدنیا و الآخره» کسی بدتر از من نیست. خسارت دنیا و آخرت برای من است. پسر پیغمبر را کشتم و به ملک ری هم نرسیدم. هرجا می‌رفت به او قاتل می‌گفتند و بعد هم مختار او را به درک واصل کرد.
این ریاستی که باعث شود من حق‌ها را پایمال کنم به چه دردی می‌خورد؟ قابلیت و لیاقت ندارم و به ناحق اینجا نشستم. «حُبُ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ كُلِّ خَطِيئَةٍ» (کافی/ج2/ص316) تمام ظلم‌ها و جنایات و افسردگی‌ها و زندانی‌های بی‌گناه و تمام گرفتاری‌هایی که در دنیا هست، ریشه‌یابی کنیم به خاطر وابستگی یک عده به دنیاست. برای دنیا حاضر است جنگ بکند. آدم بکشد. الآن مردم سوریه چند سال است آواره هستند. مردم مسلمان و شیعه که واقعاً دل انسان به درد می‌آید. اینها نه اقتصاد دارند. نه آرامش دارند. نه خوشی دارند. نه مدرسه می‌روند. شهر حلب الآن خرابه شده است. مردم در به در شدند برای اینکه یک عده می‌خواهند ریاست کنند. میلیاردها انسان را می‌خواهند نابود کنند تا به ریاست برسند. محبت و وابستگی به دنیا ریشه و سرآمد کل بدی‌هاست.
ما آدم داریم پنجاه سال است می‌گوید: نماز می‌خوانم. روزه می‌گیرم، زیارت هم می‌روم. سینه هم می‌زنم ولی خمس نمی‌دهم. چرا خمس نمی‌دهد؟ وابسته به دنیا است. حتی می‌ترسد نزدیک برود. من گاهی روی منبر درباره خمس می‌‌گویم، به من می‌گویند: شما در مورد هرچه می‌خواهی حرف بزن، اما حرف پول و دنیا را نزن. نمی‌شود. در زیارت‌نامه‌ها به امام می‌گویی: پدر و مادرم به قربانت! هستی من فدای تو، آنوقت حاضر نیستی از یک پنجم اضافه‌ی مالت بگذری. یعنی باید دل کندن را تمرین کنی. خمس و زکات بده. اصلاً خمس و زکات واجب نیست. به یک بیچاره و درمانده و گرفتار کمک کن. چرا وابسته هستی؟ قرآن می‌گوید: آنهایی که به درهم و دینار وابسته هستند. این درهم و دینار داغ می‌شود و به بدن آنها می‌چسبد. «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ‏ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ» (توبه/34) روزی که اینها را داغ می‌کنیم، «فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ» (توبه/35) به صورت و پهلوهایشان سرب داغ و سکه‌ی داغ می‌چسبانیم. بخاطر اینکه انفاق نکردند و دست یک گرفتار را نگرفتند. انفاق خیلی مهم است. ما در قرآن پانصد آیه در مورد انفاق داریم. برای نماز شاید صد آیه داریم. ولی پنج برابر نماز در مورد انفاق و احسان و قرض الحسنه داریم. دولت خیلی موظف است کمک کند اگر کوتاهی کرد، ما به همدیگر برسیم. به نزدیکان خودمان کمک کنیم. قرض الحسنه بالاتر از صدقه دادن است. قرض بده!
هرکه را یک ذره همت داد دست *** کرد عالم را از این یک ذره پست
«من غلام آن مس همت پرست» یعنی نوکر غلامی هستم که همتش بلند است.
من غلام آن مس همت پرست *** کو به غیر کیمیا نارد شکست
من فقط باید به کیمیا روی بیاورم. محبت خدا کیمیا است. محبت چهارده معصوم ما را از دنیا می‌کند.
بین که برعکسی اسیر این جهان *** نام خود کرده امیر این جهان
واقعاً بدبختی است. الآن در دنیا کسی که پول و مقام دارد می‌گویند: چقدر خوشبخت است. کی خوشبخت است؟ این در دنیا دائم گرفتار است و در آخرت هم باید جواب بدهد. اگر از راه حرام باشد که دیگر هیچ.
تخته بند است آنکه تختش خوانده‌ای *** صدر پنداری و بر در مانده‌ای
خوشا به حال کسانی که می‌خواهند از کل غم‌ها راحت شوند، از قفس دنیا بیرون بیایند و دل بکند، از قبر دنیا بیرون بیایند، از زندان دنیا بیرون بیایند، در هوا پرواز می‌کنند. خوش هستند و سوار بر دنیا هستند. اوست که آسایش و آرامش دارد.
شریعتی: نکاتی که گفتند هم در مورد کسانی بود که دارای یک ثروتی و سرمایه‌ای هستند و هم آنهایی که به دنبال این هستند به آنجا برسند. ولی آنهایی که در زندگی دارند با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند، قرض دارند، بدهی دارند و اجاره خانه دارند، این هزینه‌های درمان که واقعاً اذیت می‌کند، اینها چطور می‌توانند اهل شادی و نشاط شوند و زندگی راحتی داشته باشند؟ این را هم برای ما توضیح بدهید. امروز صفحه 441 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه یس، قلب قرآن را تلاوت می‌کنیم. آیات 13 تا 27 این سوره برای شما تلاوت می‌شود.
«وَ اضْرِبْ‏ لَهُمْ‏ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ «13» إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ «14» قالُوا ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ «15» قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ «16» وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17» قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «18» قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19» وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»
ترجمه: براى آنها اصحاب قريه را مثال بزن كه فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند. آن گاه كه دو نفر (از پيامبران خود) را به سوى آنان فرستاديم، پس تكذيبشان كردند، سپس با شخص سوّمى (آن دو را) تأييد كرديم، پس گفتند: همانا ما (از طرف خدا) به سوى شما فرستاده شده‏ايم. كفّار گفتند: شما جز بشرى مثل ما نيستيد و خداى رحمان چيزى (بر شما) نازل نكرده است، شما جز دروغ نمى‏گوييد. پيامبران گفتند: پروردگار ما مى‏داند كه ما به سوى شما فرستاده شده‏ايم.و بر ما، جز تبليغ آشكار و روشن، وظيفه‏ى ديگرى نيست. (كفّار به انبيا) گفتند: ما (حضور) شما را به فال بد گرفته‏ايم (وجود شما شوم است و مايه‏ى بدبختى ما) و اگر از حرفتان دست بر نداريد قطعاً شما را طرد خواهيم كرد و از طرف ما عذاب دردناكى به شما خواهد رسيد. (انبيا در پاسخ) گفتند: شومى شما از خود شماست، آيا اگر پند داده شديد (بايد فال بد بزنيد)؟ بلكه شما قومى اسرافكاريد. و از دورترين منطقه شهر، مردى با شتاب آمد (و) گفت: اى قوم من! از اين انبيا پيروى كنيد. از كسانى كه پاداشى درخواست نمى‏كنند و خود هدايت يافته‏اند پيروى كنيد.چه شده است مرا كه نپرستم آنكه مرا آفريده است و همگى به سوى او بازگشت داده مى‏شويد. آيا به جاى او خدايانى را برگزينم كه اگر خداوند رحمان اراده‏ى گزندى به من نمايد، شفاعت آنها كمترين سودى براى من ندارد و مرا نمى‏رهانند؟ در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد). (سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مى‏دانستند. كه پروردگارم مرا بخشيد و از گرامى داشتگان قرارم داد.
شریعتی: یاد و خاطره‌ی همه شهدای حادثه منا را گرامی می‌داریم و تلاوت قاری بزرگوارمان که جزء جانباختگان حادثه منا هستند، محسن حاجی حسنی عزیز، که انشاءالله روحشان شاد باشد. از فضیلت ذکر صلوات می‌شنویم.
حاج آقای فرحزاد: در روایات داریم یکی از آثار صلوات پاک کردن و تمیز کردن اعمال است. هم اعمال ما را تزکیه و پاک می‌کند و هم اخلاق و صفات ما را، «وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طيبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَةً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنا» پیغمبر خدا فرمود: ذکر صلوات بر من «زَكَاةٌ لاعْمَالِكُمْ»‏ (أمالي طوسي، ج 8، ص 215) چون آدم با صلوات به پیغمبر و اهل‌بیت که سرچشمه‌ی پاکی‌ها و خوبی‌ها نزدیک می‌شود، نیت و اخلاص و روح و روانش پاک می‌شود. الآن ذکری که از حضرت امیر کردیم، این ما را به آنها نزدیک می‌کند. ما را گره می‌زند. از دنیا کنده می‌شویم. پاک می‌شویم. صلوات هم یک پیوند است.
آیه 21 و 22 این صفحه یکی از نماینده‌های حضرت عیسی(ع) وقتی می‌خواستند امتی را هدایت کنند، برای اینکه بتوانند آنها را بیشتر به پیغمبر پیوند بزنند، به آنها فرمودند: «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» شما از کسانی پیروی می‌کنید که هیچ اجر و مزد و پاداشی نمی‌خواهند و خودشان هدایت یافته هستند. یعنی انبیاء هیچ اجر و پاداشی از امت نمی‌خواستند. می‌گفتند: فقط بیایید حرف حق را گوش بدهید و هدایت شوید. ما چراغ و راه را پیدا کردیم. شما از این روشنی استفاده کنید. فقط پیغمبر ما از طرف خدا اجر و مزدی برایش معین شده، «ما سئلتکم من اجرٍ فهو لکم» مودت و دوستی اهل بیت من است و به نفع خود شماست. به خود شما برمی‌گردد. از انبیایی که هدایت یافته هستند و از ما مزدی نمی‌خواهند. بعد هم می‌گوید: «وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» چرا خدایی را که مرا خلق کرده پرستش نکنم؟ بازگشت من به سوی آن خداست. یعنی به فطرت خودتان مراجعه کنید. دنبال آن خالق باشید و او را پرستش کنید.
شریعتی: احادیث نابی که برای ما گفتند و نکات ارزشمند ایشان را می‌توانید در فایل‌های متنی ما جستجو کنید. کسانی که پیگیر بحث وسواس هستند، می‌توانید به کانال ما مراجعه کنید و انشاءالله مطالب جلسات وسواس را آنجا دریافت کنید.
حاج آقای فرحزاد: یک سؤال آخری که مطرح کردید که ما باید وابسته به دنیا نباشیم، چه کسانی که دارند و چه کسانی که ندارند. مخصوصاً آنهایی که دارند باید بیشتر مواظب باشند. بعضی‌ها هم هستند ندارند ولی باز هم وابسته هستند. یعنی دوست دارد به پول و پست و مقامی برسد و چنین و چنان کند. باز این هم گیر است. هرچه بتواند این وابستگی را کم کند، به نفعش است. افرادی هستند که گرفتار فقر و مریضی هستند. مشکلات فردی و اجتماعی دارند. مشکلات خانوادگی دارند. اینها چه کنند؟ اینها هم یک فقر و مریضی است که قابل مداوا است. توانش را داریم اما دنبال دارو و درمان نمی‌رویم. یک فقری است که می‌توانیم برطرف کنیم و نمی‌کنیم. ولی اگر فقر ناخواسته است. یعنی به هر راهی زدیم نشده است. مریضی ناخواسته است، در عوامل شادی زا و فرح زا می‌گوییم: تسلیم بودن به قضا و قدری که دست ما نیست. تلاش کردیم این مرده یا دچار فقر شده است. اینجا را از طرف خدا بدانیم. به قضا و قدر الهی راضی باشیم. خدا یک آرامش و خوشی به ما می‌دهد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group