وصایای پیامبر اکرم(ص) به حضرت امیرالمؤمنین(ع)- راههای رفع حزن و اندوه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 04-11- 95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیتاب تر از جان پریشان در تب *** بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
بیرؤیت روی او بلا تکلیفم *** همچون گل آفتابگردان در شب
شریعتی: «اللهم عجل لولیک الفرج» سلام میکنم به همه شما بینندههای عزیز و شنوندههای خوب و نازنینمان. انشاءالله هرجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. آرزوی موفقیت برای همه عزیزان را داریم. حادثهی تلخی که برای هموطنان ما پیش آمده را تسلیت میگوییم، انشاءالله خبر خوشی از مفقودین به خانوادههای آنها برسد. عزیزان جانباخته را خدا غریق رحمت کند و انشاءالله با اهلبیت محشور شود. انشاءالله خدا عزیزان مصدوم را شفا بدهد. عزیزانی که شب و روز دارند کمک میکنند، انشاءالله خدا کمک روحی و جسمی و معنوی و مادی به اینها بکند. این واقعاً تحسین برانگیز است. انشاءالله نتیجه کار خوشایند باشد.
شریعتی: ما در ذیل بحث وصایای نبی مکرم اسلام به امیرالمؤمنین، نکات خوبی را در مورد شادی و نشاط شنیدیم. اینکه چطور میتوانیم غم و اندوه را از دلمان بیرون کنیم. امروز هم ادامه بحث را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گفتیم چه عواملی غمها و حزن و اندوه را از ما دور میکند. یکی از عوامل مهم توبه و استغفار بود. گفتیم: اگر انسان واقعاً خودش را پاک و تمیز کند، تمام غمهایش میرود و شاد و تمیز میشود. اگر شما به آب صاف و زلال نگاه میکنید، در روایت هم داریم یکی از چیزهایی که شادی میآورد، نگاه کردن به آب است. مخصوصاً آب جاری، که یکی از نعمتهای بهشت هم همین است. «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» (بقره/25) حال آدم را خوب میکند. ولی اگر همان آب تیره و کدر باشد، یا به صورت سیلاب باشد، انسان نگاه میکند وحشت میکند. پریشانی میآورد. انسانها هم همینطور هستند. کسانی که صاف و شفاف هستند، هم خودشان مسرور هستند و دیگران هم از نگاه کردن به آنها سرور پیدا میکنند. ولی افرادی که تیره هستند، وقتی به آنها نگاه میکنی، خودمان هم کدر میشویم. لذا توبه یعنی ناپاکیها و کدورتها را از خودمان دور کنیم.
یکی از عوامل مهم که کلیدی و اساسی بود، ارتباط با خدای متعال است. یعنی گمشده اصلی ما، معشوق و محبوب واقعی ما، همه انسانها حتی بدترین آدمها دنبال جمال مطلق، قدرت مطلق، عزت مطلق، شادی مطلق هستند. این جز در خدای متعال نیست. ما اگر محبوب و مقصود را پیدا نکنیم، آن خوشی و نشاط و سرحالی که «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/38) امکان ندارد و محال است نصیب ما شود. دعایی که در ماه رجب خوانده میشود و بزرگان سفارش کردند در همه ایام سال خوانده شود خیلی خوب است. «خاب الوافدون على غيرك و خسر المتعرضون الا لك وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ» (صحيفه سجاديه، دعاي 46) آنهایی که به غیر خدا وارد شدند خسارت دیدند و ضرر کردند. آنهایی که به غیر خدا خودشان را عرضه کردند، یا متعرض غیر خدا شدند، اینها ضرر کردند و ضایع شدند. فقط کسی که حلال مشکلات ماست، ارتباط ما با خدای متعال است.
خاطرهی تلخی که اتفاق افتاد خیلی از ذهنها را به خود مشغول کرد. خیلیها خواب و بیداریشان متزلزل شد. من تبدیل به ما شد. دعا و توسل میکنیم برای آتشنشانها، این خوب است. انشاءالله همیشه به فکر دیگران باشیم. این هم عبرت خوبی است. یک بی احتیاطی گاهی چه خسارتهای جبران ناپذیری میزند. جانی و مالی، اینکه چند هزار نفر بیکار شدند. چقدر دولت و مردم درگیر این موضوع شدند. اینکه گناه آثار منفی دارد و گاهی ممکن است گناه دنیا را آتش بزند. یک گناه جرقهای شود و گاهی یک شهر را آتش میزند. یک مملکتی را متزلزل کند. پیغمبر خدا فرمود: کسی که سبحان الله و لا اله الا الله میگوید، کارهای خیر میکند، برای او در بهشت قصر میسازند. به ازای هر لا اله الا الله یک درخت میکارند. گفت: ما در بهشت خیلی کاخ و قصر داریم. فرمود: اگر آتش نزنید. گاهی تهمت میزنیم، غیبت میکنیم، آبروی کسی را میبریم، یک خانواده را زمین میزنیم. یک خانوادهای خواستگاری رفتند، میآیند از ما تحقیق کنند، ما یک حرف نامربوط یا حرف حقی را که نباید بزنیم، حرف درست است ولی عیب را نباید بگوییم، میگوییم و این خانواده دختر و پسرش یک عمر مجرد میماند. این خسارات را میشود جبران کرد؟ از آتش دنیا به مراتب سختتر آتش جهنم است.
الآن بعد از پنج روز هنوز زیر خاکها، آوار برداری میکنند آتش و دور بیرون میآید. چطور این آتشها خاموش نشده است؟ آتش دنیایی است. آتش آخرت با هیچ چیزی خاموش نمیشود. باید به خدا پناه برد. همانطور که یک انسان احتیاج به تنفس و اکسیژن دارد و اگر به او نرسد میمیرد. روح ما و قلب و جان ما احتیاج به خدا دارد. به یاد خدا دارد. لذا فرمود: آنهایی که از خدا میبرند، از علم و معرفت و فهم و درک دور میشوند، دلشان مرده است. عطار میگوید:
هر آن کو غافل از حق یک زمان است *** در آن دم کافر است اما نهان است
اگر این غافلی پیوسته بودی *** در اسلام بر وی بسته بودی
مثل ماهی که اگر در آب نباشد از بین میرود. حیات ماهی به آب است. حیات قلب ما و نشاط و سرحالی و زنده بودن دل ما در ارتباط با خدای متعال است. اینکه خدا میگوید: نماز را بخاطر یاد من بپا بدارید، اگر نماز نخوانی دلت میمیرد، ارتباط تو قطع میشود. اگر نماز نخوانی مرز بین کفر و ایمان قطع میشود. ارتباط که قطع شود قلب و روح انسان میمیرد. پژمرده و بینشاط میشود. آدمهایی که واقعاً نماز را بپا میدارند واقعاً سر زنده هستند. سرحال و با نشاط هستند. لذا حضرت امیر(ع) میفرماید: «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» (بقره/45) خدا میگوید: از صبر و نماز کمک بگیرید. اگر پیشامد ناگواری میشد، ارتباط را محکمتر میکرد. آرامش فوق العادهای خدای متعال برای او میفرستاد. معرفت خدا و انس و ارتباط با خدا را جدیتر بگیریم. ما غنا میخواهیم، ثروت میخواهیم، سربلندی و آرامش و خوشی میخواهیم. تمام اینها در گرو ارتباط با خداست. اگر نباشد محال است کسی به خوشی ابدیت برسد. بهشت جاودانه هم یعنی با خدا و اهلبیت بودن.
روایتی هفته گذشته خواندیم، اشتباهاً گفتم از امام هشتم، از امام صادق روایت بوده است. البته هر حدیثی را که از هر امامی رسیده باشد، به هر امام دیگری نسبت بدهیم هیچ اشکالی ندارد. چون نور واحد هستند. همه از پیغمبر است و سرچشمهی همه از خداست. این روایت زیبایی که گفتیم فرمود: «مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آنِسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ» (کافی/ج8/ص247) امام صادق(ع) فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إِلَي مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الاعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» اگر مردم میدانستند، شناخت خدا و ارتباط و انس با خدا، اینکه ما با خدا و نور محض آشنا شویم، چقدر فضیلت دارد و خوشی و سرحالی میآورد. اینها اگر با معرفت خدا آشنا میشدند چشمشان را به این ذخایر دنیا که خدا به دشمنها داده است، خدا به یهود و نصاری و صهیونیستها بیشتر داده است. از همه بیشتر ثروت دارند. دارا بودن ثروت دنیا معیار نیست. «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ، نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ» (مؤمنون/55 و 56) خدا میفرماید: اگر ما به کسی مال و ثروت زیاد دادیم، یعنی خیر زیادی به او دادیم؟ نه! بستگی دارد اینها چطور استفاده کنند.
لذا میفرماید: اگر کسی با دستگاه خدا یک چشمهای به ما نشان بدهند، خدا یک در معرفت و خیر و برکت به روی ما باز کند. اگر جلوهی خدا را ببینند و معرفت خدا را درک کنند، دیگر چشمشان به این شکوفایی زودگذر دنیا که به دشمنها خدا داده است، نگاه نمیکند. اینها را اهمیت نمیدهند. چون چشمشان جای دیگر است. «مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الاعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا» الآن یک بچه برای یک بستنی و پفک و شکلات، برای یک اسباب بازی که دو زار ارزش ندارد، بادکنکی که با یک سوزن میترکد، دنیا مثل یک بادکنک است. یک بچه برای همین بادکنک خودش را میکشد. اشک میریزد. بداخلاقی میکند که بادکنک میخواهد. اما آدم بزرگ هیچوقت برای یک بادکنک گریه نمیکند. یک مقدار بزرگ شویم. دنیا اسباب بازی است. بازیچه است. زودگذر است. بین ما و آخرت یک نفس فاصله است.
پنجاه سال دیگر، صد سال دیگر هیچکدام از ما نیستیم. آدم از فردای خودش خبر ندارد. از یک ثانیه بعد خبر ندارد. آتشنشانهای عزیز میدانستند زیر آوار میمانند؟ عزیزانی که مشغول کسب و کار بودند، میدانستند؟ این حادثههای تلخ «الموت یأتی بغتة» عمر طبیعی هم بکند. صد سال دیگر نیستیم. یک نسل دیگر هست. دنیا هم زودگذر است و هم بیارزش و فانی است. اما خدا باقی است. روح و اعمال خوب ما باقی است. لذا میفرماید: اگر مردم معرفت انس با خدا را درک میکردند، «وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِم» اگر یک مقدار معرفت پیدا میکردند و با خدا آشنا میشدند، دنیا در نزد آنها از خاک و زبالهای که زیر پایشان له میکنند، بیارزشتر میشد. خدا حاج آقای حسینی قمی را حفظ کند. به ایشان گفتم: نهجالبلاغه را زمین نگذار. اگر هزار سال با نهجالبلاغه راه بروی باز هم حرف دارد. نهجالبلاغه ذخیرهی فوق العادهی خدای متعال است. بعد از قرآن هم واقعاً نهجالبلاغه است. در نهجالبلاغه تعبیرهای خیلی تندی برای دنیا آمده است. حضرت علی فرمود: دنیای شما از دنیایی که برای آن اعصاب خودتان را خرد میکنید، حرام قاطی میکنید، رشوه میدهید، اختلاس میکنید، حقوق مردم را میخورید، والله این دنیای شما در چشم من علی از استخوان خوک در دست یک آدم جذامی پستتر است. خوک خودش چه ارزشی دارد که استخوانش ارزش داشته باشد. چون گوشت خوک حرام و نجس است. آنوقت این استخوان خوک در دست یک آدم جذامی که مرض مُسری دارد. میگوید: از این هم پستتر است. «وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم» امیرالمؤمنین قسم میخورد. کسی که چشمش به حقایق باز است. واقعیتها را میبیند. چشمش عین الله است. والله دنیای پوچ و بیارزشی که شما برای آن میجنگید، ارزش ندارد. 99 درصد مردم ما غصهی دنیا را میخورند. انشاءالله چشم ما را باز کنند و بتوانیم ببینیم. جهنمی که باید عبور کنیم همین است. همین دنیاست. پول و مقام و ریاست، از اینها باید بگذریم. از دنیا که بگذری از جهنم گذشتی و به بهشت میروی. حافظ میگوید:
ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا *** گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
امام صادق میفرماید: اگر یک چشمه معرفت و در معرفت به روی ما باز شود، به جمال و صفات خدا آشنا شویم، انس و ارتباط با خدا پیدا کنیم، دنیا در نزد ما پستتر از آنچه زیر پای ما له میشود است. «وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ يَزَلْ فِي رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ» اگر ما از دنیا کنده شدیم و به معرفت خدا رسیدیم، از معرفت خدا آنقدر به تو نشاط و شادی میدهد همانند کسی که با اولیای خدا دائم در بهشت برین کیف میکند. یعنی در همین دنیا راه به بهشت پیدا میکند. راهش کنده شدن از دنیاست. راهش این است که هم خدا به ما لطف کند، یکی از راهها این است که انسان هرچه میتواند تفکر داشته باشد، دعا و توسل داشته باشد. مهر دنیا از دلش بیرون برود. از اتفاقهای اطرافش هم عبرت بگیرد.
زمانی هارون به امام هفتم(ع) نامه نوشت. به حضرت عرض کرد: کوتاه و مختصر مرا موعظه کن. حضرت یک کلمه فرمودند: «مَا مِنْ شَيْءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ» (امالی صدوق/ص509) یعنی هرچیزی که چشمت به آن میافتد و میبینی درونش موعظه است. فردوسی میگوید:
جهان سر به سر فکرت و عبرت است *** چرا بهرهی ما همه غفلت است
چرا بیدار نمیشویم؟ چرا این حوادثی که پیش میآید ما را بیدار نمیکند؟ یکی از راههایی که ما را به معرفت خدا و آرامش میرساند، کنده شدن از دنیاست. امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا تَخَلَّي الْمُومِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلاوَةَ حُب الله» (کافی/ج2/ص130)، «إِذَا تَخَلَّي الْمُومِنُ مِنَ الدُّنْيَا» مؤمن از دنیا خالی شود. وابستگی و تعلق کنار برود. از زندان دنیا بیرون بیاید. ما در دنیا اسیر بدن هستیم. محبوس هستیم. لذا میفرماید: اگر وابستگی و تعلق نداشته باشیم، «سَمَا» بالا میرویم و رشد میکنیم.
مرحوم دولابی میفرمودند: ما خیلی حدیث داریم که وقت مردن یک دریچه به روی مؤمن باز میشود و بهشت را میبیند. حضرت علی و خدا را ملاقات میکند. پردهها کنار میرود و دریچهای از غیب باز میشود و حقایق را میبیند. میگفتند: عزرائیل آمده بود مؤمنی را قبض روح کند. هی دست و پا میزد و این طرف و آن طرف را نگاه میکرد. میگفتند: چرا اینقدر دست و پا میزنی و نگاه میکنی؟ گفت: میخواهم ببینم این دریچه باز میشود یا نه؟ گفتند: باید اول بمیری تا باز شود. «اذا تَخَلَّی» یعنی خالی شوی و چیزی از تو نماند. هرچقدر وابستگی داشته باشی ولو یک ذره، همان پرده میشود. قطر ناخن ما چقدر است؟ همین ناخن را جلوی چشمت بگیری، خورشید را نمیبینی. نور را انعکاس نمیدهد.
تبر به دوش به دنبال خویش میگردم *** که بشکنم این لات بی سر و پا را
چند ماهی بحث کردیم که ریشه همه بتها مَن ما است و این من را باید با هر تبری، با هر چیزی که میشود بشکنیم. لات هم اشاره به بت دارد. در عربی به معنی بت است. این من ریشهی تمام فسادهاست. این اله نباشد یعنی من نباشم. اگر من یا دنیا کنار برود، الا الله، همه درها باز میشود. ما فقط دور خودمان میچرخیم. باید دور خدا بچرخیم. کسی که دور خدا میچرخد، بلاها را باطل کرده است. این را باید بشکنیم. من با فامیلم، قوم و خویشم قهر هستم. برای من سخت است، باید خودت را بشکنی. این تیرگیها را باید برطرف کنی.
آدم از مالش بگذرد، خیلیها هستند حاضر نیستند خمس بدهند. میگوید: من حاضر هستم فلان کار را بکنم، اما حاضر نیست من را بشکند. یعنی دور خودش میچرخد. هزار کار دیگر میکنم اما خمس نمیدهم. چون محورش دل من است. خمس برای امام زمان است، خدا میگوید این کار را بکن. در عزاداری میگویند: اینطور عزاداری کن. میگوید: نه، هرطور دلم بخواهد. ما واقعاً هفتاد سال دور خودمان میچرخیم. الآن لیوان خودش را نشان میدهد. این میز خودش را نشان میدهد. همه چیزهایی که دور ما هستند خودشان را نشان میدهند. ولی یک چیز هست خودش را نشان نمیدهد. آینه خودش را نشان نمیدهد، شما را نشان میدهد. چرا؟ چون من ندارد. آدمی که من دارد خودش را نشان میدهد.
شریعتی: از مردمک دیده بباید آموخت *** دیدن همهکس را و ندیدن خود را
حاج آقای فرحزاد: این خیلی مهم است، تا آینه نشویم، کدورتها و غمها و غصهها بر ما فرو میریزد. ما دور خودمان میچرخیم. باید این بت را شکست. از خدا کمک بخواهیم و خودمان کمک کنیم. دغدغه ما شود. روی این کار کنیم. انشاءالله خدا با نابودی آل سعود راه حج را باز کند. در حج همه خود را شکستن است. لباسهایت را دربیاور. یک حوله بیانداز. زن و بچه را رها کن. لبیک اللهم لبیک بگو. دور خانه خدا بچرخ. آیت الله هستی، رئیس جمهور هستی باید بدوی. الآن آتشنشانهای عزیز، وقتی فداکاری میکند و از خودش عبور میکند، هشتاد میلیون نفر اینها را دعا میکنند. همه تحسینش میکنند. چرا؟ بخاطر اینکه از من عبور کرده و به فکر دیگری است. شما هم باشی اینطور است. همه اینطور هستند. خدا و فرشته و ملائکه برکات را بر سر کسی میریزند که از من خودش بگذرد. ولی اگر کسی دنبال اختلاس و رشوه و مال حرام باشد، به جایی نمیرسد.
ده درصد از ثروتمندان ما یا افرادی که دستشان به دهنشان میرسد، ده درصد اموالشان را به ضعفا و فقرا بدهند. بنده هزار قسم میخورم که ما یک فقیر نخواهیم داشت. ولی این خودخواهیها و خودمحوریها و ریاست طلبیها، جناح بندیها، من میخواهم ریشه این حزب را بکنم، آنها هم میخواهند ریشه مرا بکنند، هشتاد میلیون نفر بسوزند. این خودمحوری و خودخواهی است. باید از خودمان بگذریم. ما شخصیتهایی داشتیم که گفتند: ما حاضر هستیم آبرویمان را بگذاریم ولی مملکت نجات پیدا کند. ولی کم هستند. افرادی هستند میگویند: جناح من پیروز شود ولی هزار فشار بر مملکت وارد شود.
این طلاقها برای چیست؟ در هر ساعتی چند طلاق صورت میگیرد. بنده میگویم: حق با من است. خانم میگوید: حق با من است. هیچکدام کوتاه نمیآییم. حاضر نیستیم از من خودمان بگذریم و گذشت کنیم. همیشه دعواها سر دو تا من است. آقای دولابی میفرمودند: پول که رسید به یک تومن، یکی تو و یکی من! نگذاریم به یک تومان برسد. زن و شوهر بگویند: این برای من است. او بگوید: برای من است. «ساقی نامه» رضی الدین آرتیمانی غوغا است.
الهی به آنان که در تو گُمند *** نهان از دل و دیدهی مردمند
بیا تا سری در خم می کنیم *** من و تو، تو و من همه گم کنیم
یعنی جام محبت خدا و اهلبیت را به کسی میدهند، مثل اصحاب امام حسین، اصلاً منی در کار نیست. همه خداست. همه فداکاری است. همه گذشت است. چرا امام حسین و اصحابش در دلها جای پیدا کردند؟ میلیونها نفر زیارت میروند. مال و جانشان را میدهند. عزاداری میکنند و اشک میریزند؟ چون از خودشان جدا شدند. محبوب دلها شدند. ثارالله شدند. هم آنچه در توان داریم انجام بدهیم و هم اینکه خدا به ما کمک میکند.
پس راه رسیدن به نشاط و سرحالی و جدا شدن از غمها و غصهها این است که از دنیا ببریم. از خدا کمک بخواهیم. یکی از راهها دعا و توسل و التماس است.
شریعتی: انشاءالله خدا توفیق عمل را به ما بدهد. حاج آقای فرحزاد و کارشناسان دیگر ما روزهای دیگر را هم رصد میکنند. این خود یک برگ برنده برای ما و مخاطبان عزیز است که یکوقت مباحث تکراری نشود. صمیمانه از همه کارشناسان عزیز تشکر میکنم. امروز صفحه 469 قرآن کریم، آیات 17 تا 25 سوره مبارکه غافر در سمت خدای امروز تلاوت میشود. ثواب تلاوت آیات را به روح همه جانباختگان حادثهی اخیر هدیه میکنیم.
«الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «17» وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18» يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ «19» وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20» أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ «21» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ «22» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ «23» إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ «24» فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ وَ ما كَيْدُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ «25»
ترجمه: امروز، هر كس در برابر كارى كه كسب كرده است پاداش داده مىشود؛ امروز هيچ ظلمى نيست؛ همانا خداوند به حسابها زود مىرسد. (اى پيامبر!) مردم را از روز نزديك (قيامت) هشدار ده، آنگاه كه (از شدّت وحشت) جانها به گلوگاه رسد، در حالى كه اندوه خويش فرو مىبرند، (در آن روز) براى ستمكاران هيچ دوست دلسوز و هيچ شفاعتگرى كه سخنش پذيرفته باشد وجود ندارد. خداوند از خيانت چشمها و آن چه دلها مخفى مىكنند، آگاه است. و خداوند به حقّ داورى مىكند و معبودهايى كه جز او مىخوانند هيچ حكمى نمىكنند. همانا خداوند اوست شنواى بينا. آيا در زمين سير نكردند تا بنگرند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند و قوت و آثارشان در زمين سختتر و نيرومندتر از اينان بوده چگونه بوده است؟ پس خداوند آنان را به خاطر گناهانشان (به قهر خود) گرفت و در برابر (قهر) خداوند براى آنان هيچ مدافعى نبود. اين (قهر الهى) به خاطر آن بود كه پيامبرانشان همراه با دلائل روشن به سراغ آنان مىآمدند، ولى آنان كفر ورزيدند، پس خداوند آنان را به قهر خود گرفت. همانا او قوى و سخت كيفر است. و همانا ما موسى را همراه با معجزات و منطق روشن فرستاديم. به سوى فرعون وهامان و قارون، پس گفتند: «او ساحرى دروغگوست».پس چون موسى از طرف ما همراه با حقّ به سراغ آنان آمد، گفتند: «پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند، بكشيد و زنانشان را زنده نگهداريد». (غافل از آن كه) طرح و نيرنگ كافران جز در گمراهى و تباهى نيست.
شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم و بعد هم اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: یکی از امیدواریهای بنده این است که میلیون یا میلیارد صلوات به برکت این برنامه فرستاده میشود. در روایات هست کسی که بر این ذکر مداومت داشته باشد، عاقبت بخیر میشود. این تعبیر خیلی مهمی است. پیغمبر ما میفرماید: بر من رسول الله واجب میشود، «مَنْ صَلَّي عَلَيَ كُلَّ يَوْمٍ أَوْ كُلَّ لَيْلَةٍ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ لَوْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ» (جامع الاخبار، ص 59) از این روایت فهمیده میشود کسی که جهنمی باشد، از او توفیق مداومت صلوات را میگیرند. کسی که هر روز و هرشب بر من صلوات بفرستد، بر من رسول الله واجب میشود از او شفاعت کنم ولو گنهکار باشد. یا توفیق ترک گناه به او میدهند. یا توفیق توبه به او میدهند. پیغمبر دستش را میگیرد. آنهایی که میخواهند پیغمبر دستشان را بگیرد، زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند.
آیهی اول این صفحه سورهی مبارکهی مؤمن یا غافر، خدای مهربان میفرماید: «الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» دو سه نکته مهم در این آیه هست. یکی اینکه روز قیامت روز جزاست. امروز روز عمل است. آنهایی که چشم دلشان باز است، همینجا هم میبینند. ولی آنجا دیگر علنی است. جزا هم برای کسب و کار شماست. یعنی کاری که خود شما انجام دادید. هرکسی که سر سوزن فکر خوب، نیت خوب، کار خوب میبیند، فکر بد، نیت بد، کار بد میبیند. «لا ظُلْمَ الْيَوْمَ» در دستگاه خدا، دستگاه قیامت عدل است. سر سوزنی ظلم نیست که حقی پایمال شود. اگر کسی مال کسی را خورده است، آبروی کسی را برده است، هزار سال هم بگذرد خدا برمیگرداند. در آخرت خدا قسم خورده من از ظلم ظالم نمیگذرم. حق مظلوم را از ظالم میستانم و به مظلوم برمیگردانم. هرکسی به حقش میرسد. «إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» در دستگاه خدا هم شاهد فراوان است، هم خدا دیده است. هم اعضاء و جوارح ما شهادت میدهد. همه چیز حاضر است. آنجا مثل دنیا نیست که یک پرونده ده سال، بیست سال طول میکشد و آخر هم حق به حقدار نمیرسد. ولی آنجا سریع الحساب است. همینطور که خدا در یک لحظه به همه نفس میدهد، رزق و روزی میدهد، در یک لحظه هم حساب همه را میرسد. اسرع الحاسبین است. یعنی همه کارها آماده است. فقط نشانش میدهند و تمام میشود و پرونده مهر میشود.
شریعتی: نکات پایانی را بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: من دو، سه ذکری که غم و غصه را میبرد و کم میکند را میگویم. یکی از چیزهایی که غم و غصه را کم میکند استغفار است. کسی که زیاد استغفار میکند، «مَن اَکثَرَ الاستغفار جَعَلَ الله لَه مِن کُلِّ هَمٍّ و غَمٍّ فَرَجاً و مِن کُلِ ضِیقٍ مَخرَجاً وَ مِن کُلِّ خوفٍ اَمناً وَ یَرزقُهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُ» (المواعظ العددیه/ باب 401) استغفار با توجه و عمل، یعنی واقعاً از خدا و مردم عذرخواهی کند. خدا میگوید: من چالهها را پر میکنم. رزق و روزی میرسانم.
از چیزهایی که خیلی غم و غصه را از بین میبرد، «اِذا تَوالَتِ الهُمُوم فَعَلَیکَ بِلا حَول و لا قُوَّهَ اِلا بِالله» (بحارالانوار/ج78/ص201) زیاد «لا حول و لا قوه الا بالله» بگوییم. یعنی بنده سه ذکری که خیلی زیاد سفارش میکنم یکی صلوات است، یکی استغفار است، یکی هم «لا حول و لا قوه الا بالله» است. آنهایی که غم و غصه دارند. دچار افکار شیطانی و وسواس فکری هستند. انشاءالله وعده دادیم وسواس فکری و عملی را بعد از این بحث که تمام شود بگوییم. راههای مبارزه با وسواس فکری که خیلی پیام هم داریم، بگوییم. «لا حول و لا قوه الا بالله» را زیاد و با توجه بگوییم. حول و قوت ما از خداست. ظاهر و باطن ما از خداست. چون به فکر خودمان هستیم و دور خودمان میچرخیم، برای این غصه میخوریم. «لا حول و لا قوه الا بالله» یعنی همه چیز ما خداست. بچه ما برای خداست. من نباید غصه بچه را بخورم. رزقش با خداست. سلامتیاش با خداست. من بیخود غصه میخورم. «هر آنکس که دندان دهد، نان دهد» «لا حول و لا قوه الا بالله» بگویند. روایت داریم اولش بسم الله هم بگویند بهتر است، آخرش هم «العلی العظیم» بگویند. «بسم الله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب مستحب است این ذکر را بگویند. در طول شبانه روز هم برای کسانی که غم و غصه به آنها هجوم آورده است، یا افکار شیطانی با توجه بگویند: «لا حول و لا قوه». از حضرت امیر سؤال کردند: معنی «لا حول و لا قوه الا بالله» چیست؟ فرمود: «لا حول لنا عن المعاصی و لا قوه لنا علی طاعته الا بالله» یعنی چیزی بین من و گناه قرار نمیگیرد مگر خدا، در ترک گناه هم خدا کمک میکند. یعنی همه چیز خداست. همه چیز خدا باشد همه غمها میرود.