آثار رضایت به قضای الهی و شاد کردن دل مؤمن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 16-12- 95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
مهربانی، چشم بارانی چه میآید به تو *** عاشقی این حس روحانی چه میآید به تو
آن نگاه زیر چشمی با وقارت میکند *** این تبسمهای پنهانی چه میآید به تو
حرکت آن خال مشکی با تکانهای لبت *** تا که شفع و وتر میخوانی چه میآید به تو
اخم کن، آخر نمیدانی که وقتی ابرویت *** چین میاندازد به پیشانی چه میآید به تو
بیقرار رفتنی، موجی بزن دریای من *** گرچه آرامی، پریشانی چه میآید به تو
قیصر رومی حجازی، آن عبور باشکوه *** با سواران خراسانی چه میآید به تو
خال تو آن نقطهی پایان دفترهای ماست *** خال در این بیت پایانی چه میآید به تو
شریعتی: «اللهم عجل لولیک الفرج» سلام میکنم به همه شما. بینندهها و شنوندههای نازنینمان. انشاءالله هرجا که هستید در روزهای آخرین اسفند، دلتان بهاری باشد. انشاءالله در این لحظات و دقایقی که کنار هم هستیم و در محضر حاج آقای فرحزاد عزیز بتوانیم لحظات و دقایق پرباری را به اتفاق تجربه کنیم. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. آرزوی قبولی طاعات را داریم. انشاءالله عزاداریها برای حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) که یک عبادت واقعاً بینظیر در پرونده اعمال است، مورد قبول قرار بگیرد و همه ما مشمول شفاعت این بانو قرار بگیریم.
شریعتی: چه کسی بهتر از حاج آقای فرحزاد از فرح و شادی و نشاط برای ما بگویند. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. «اللّهمّ صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» چون ماه جمادی هم ولادت حضرت زهرا(س) و هم شهادت حضرت است، دلم نمیآید این زیارت کوتاه و مختصر را نخوانم. «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ»
دوست دارم بحثی که چند هفته قبل داشتیم که هم استقبال خوبی شده و هم بعضی از عزیزان نقطه نظرهایی داشتند یا بعضی بحثها خوب جا نیفتاده بود، یک چکیده و خلاصه و فشردهای از مباحثی که گفتیم را داشته باشیم. گفتیم: یکی از چیزهایی که نشاط و شادی میآورد، تن دادن به قضا و قدر الهی است. تمام پیشامدها ممکن است از سوء تدبیر باشد. کاستی خود ما باشد. بخشی هم ممکن است ما هیچ دخالتی نداشته باشیم، خلقت هستی و عالم برای هرکسی یک چیزی را مقدر کرده است. البته بارها عرض کردیم که این شبهه رفع شود که چیزهایی که قابل تغییر هست را تغییر بدهیم. رفاهیات، خوشیها، راحتیها، بلاها، تلاش خودمان را بکنیم، اگر جایی دیگر نشد کاری کرد، که ما روی این تأکید داریم دیگر جز رضا و تسلیم چارهای نیست.
آقای ابوترابی که خداوند رحمتش کند، سرور آزادگان بود، وقتی در شرایطی که در اردوگاه صدام با آزادهها اسیر شدند، گفتند: اینجا دیگر شرایط جبهه نیست. باید به این شرایط اینجا تن بدهیم. چون تن دادن و شرایط آن موقعیتها را پذیرفتن، چقدر طلبه درست کردند، چقدر حافظ قرآن درست کردند، چقدر قاری قرآن درست کردند. دیگر آنجا جایی نیست که درگیر شوی و شکنجهات کنند، باید آدم خودش را با آن شرایط تطبیق بدهد. اگر ما گرفتار مصائب و سختیهایی شدیم که نمیتوانیم برطرف کنیم، تن بدهیم و راضی شویم.
نیام ملول که کارم نکو نشد بد شد *** شود شود، نشود گو مشد چه خواهد شد؟
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست *** که هرچه بر سر ما میرود ارادهی اوست
یعنی خارج از خواست خدا و تقدیر خدا یک برگی در عالم حرکت نمیکند. حتی اگر جاهایی که ما سوء تدبیر داشتیم، بد رانندگی کردیم، معلولیت و پیشامد ناگواری شده است. یا کسی فوت کرده است. حالا که این پیش آمده است ما چه کنیم؟ با این شرایط بسازیم؟ یا جزع و فزع کنیم؟ به خدا بد بگوییم؟ درگیر شویم؟ ناخواسته یا خواسته، یا خودمان مقصر بودیم یا نبودیم. وقتی کسی عامداً هم کاری کرد تصادف کرد، اورژانس به داد او میرسد، دکتر و دوا به داد او میرسد. بیمه به داد او میرسد. پس بیاییم رهایش کنیم. خدا از یک بیمه و دکتر و اورژانس که کمتر نیست. حتی بلاهایی که خودمان مقصر هستیم باز خدای مهربان هوای ما را دارد، با محبت است و یک پرونده ویژه برای ما باز میکند. اگر بچهای در خانه مریض میشود، لباس و شال و کلاه نکرده و مریض شده است، حالا پدر و مادر بیشتر به او توجه میکنند. بیشتر هوای او را دارند. خدا از این پدر و مادر کمتر نیست. چه بلاهایی که خودمان بر سر خودمان آوردیم. چه بلاهایی که ما هیچ تقصیری در آن نداشتیم. خدای مهربان یک پروندهی ویژه و یک حساب ویژه برای ما باز میکند. هوای ما را دارد و لطف و عنایت میکند.
این بلای دوست تطهیر شماست *** علم او بالای تدبیر شماست
در آخرت خدا اینقدر درجه و مقام میدهد، روایت داریم هیچ مؤمنی نیست که چهل روز بر او بگذرد جز اینکه خدا یک بلایی را از او دفع کرده باشد. روایت داریم کسی پول میشمرد و میبیند پولش کم است. ناراحت میشود که پولم کم شده است. همان هول و ناراحتی که میکند خدا گناهانش را میآمرزد. دوباره میشمرد و میبیند درست است. خواب پریشان میبیند هول میکند. خدا گناهانش را میآمرزد. غصه زن و بچهاش را میخورد. روایت داریم کفاره گناهانش است.
شریعتی: یک مشکلی هم داریم، یعنی اگر یک بلایی سمت ما بیاید، احساس میکنیم تمام بلاهای عالم است که روی سر ما ریخته است.
حاج آقای فرحزاد: یک روایت خیلی زیبایی پیدا کردم که معروف است «إن البليه إذا عمت طابت» (بحارالأنوار/ج32/ص261) یعنی اگر بلا عمومی شد، همه سرما خورده باشند تحملش راحتتر است. ما روایت داریم که در عالم دنیا، از اولین و آخرین، از بهترینها و بدترینها هیچ کسی بیبلا نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «المَصائبُ بِالسَّوِيَّةِ مَقسومَةٌ بَينَ البَرِيَّةِ» (غررالحکم) یعنی تمام مصائب، آنچه خدا میداند، هرکس ظرفیت و شرایطی دارد. همانطور که رزق را به اندازه برای هرکسی قرار داده است، مصائب هم برای هرکسی به اندازه بریده است. تحملها چقدر است. چقدر باید به او درجه بدهیم؟ چقدر پول بدهیم؟ چقدر پست بدهیم؟ یعنی بلا و مصیبت را هم بین خلایق تقسیم کردند. حالا به یکی پول نمیدهد. به یکی مقام نمیدهد. به یکی مریضی میدهد. یعنی هیچوقت ظاهر دیگران را به باطن خودمان قیاس نکنیم. یعنی ظاهر طرف نشان میدهد که مال و ثروت و سلامتی دارد. درونش را که خبر نداری. اگر سفره دلش را باز کند، میبینید ده برابر شما مصیبت دارد. باطن زندگیمان را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنیم. بعضیها ظرفیت دارند و تحمل میکنند. از اولین که حضرت آدم است تا نفر آخری که از دنیا میرود هیچکسی در کره زمین بیبلا و بی مصیبت و بیگرفتاری نیامده و نخواهد آمد «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» (عنكبوت/2) محال است. خدا اصلاً امتحان میکند. امتحان فرق میکند. جنسش فرق میکند. دهها روایت داریم که «البلاء للولاء» هرکس ایمان و قربش به خدا بیشتر است، خدا بیشتر او را امتحان میکند. «إِنَّ الْبَلاءَ لِلانْبِيَاءِ دَرَجَةٌ» (جامعالاخبار، ص113) دهها حدیث مضمون همین شعر داریم.
هرکه در این بزم مقربتر است *** جام بلا بیشترش میدهند
ما از حضرت زهرا عزیزتر داریم؟ از امام حسین عزیزتر داریم؟ از حضرت زینب عزیزتر داریم؟ از پیغمبر عزیزتر داریم؟ فرمود: هیچ پیغمبری مثل من اذیت نشد. فرمایش خداست. ما میتوانیم بگوییم: خدا از او برگشته و دوستش ندارد؟ این برداشت غلطی است. خدا به آنهایی که خوب هستند بیشتر بلا میدهد. حکمتهای فراوانی دارد که به دنیا وابسته نشوند. ترفیع درجه و مقام است. در این بلاها سازندگی است. رشد است، الآن سربازها و نیروهایی که میخواهند زبده انتخاب کنند، چه میکنند؟ از بالا پرتشان میکنند. در آب و در تاریکی و کوهها رهایشان میکنند. رشد در امور معنوی هم همینطور است.
بزرگواری فرمودند: من آمدم منزل بروم، دیدم که بچهها دارند آب لجن را هم میزنند. بعضیها هم میخوردند. بچهها نادان هستند. بچهی همسایهمان را که فامیل هم بود دعوا کردم. گریه افتاد و به خانه رفت. پدرش آمد گفت: حاج آقا من از شما انتظار نداشتم! چرا این همه بچه هست، بچه مرا دعوا کردی؟ گفت: بچه شما برای من مهم بود. چون همسایه و فامیل هستیم. خدا به کسانی که بیشتر توجه دارد، بیشتر مورد امتحان قرار میدهد. داستان معروفی که میگویند: منزل لیلی آش میدادند. جمعیت نشستند آش بخورند. مجنون هم به بهانه دیدن لیلی در صف آمد و یک کاسه دست گرفت. به لیلی رسید، لیلی ظرف او را گرفت و بر زمین زد و شکست. گفتند: دیدی تو را دوست ندارد. به تو آش نداد و ظرف تو را هم شکست! گفت:
اگر با دیگرانش بود میلی *** چرا ظرف مرا بشکست لیلی
گفت: تو دیگر چرا در صف آش آمدی؟ تو که مرا میخواهی. آش نمیخواهی! من چون تو را دوست دارم ظرف تو را شکستم. خدا کسانی را که بیشتر دوست دارد، دلهایشان را میشکند، راههایشان را میبندد. گفت:
این جفای خلق با تو در جهان *** گر بدانی گنج زر باشد نهان
خلق را با تو از آن بدخو کنند *** تا تو را ناچار رو آن سو کنند
دلهای شما را میشکند که تمام حواس را به او بدهید.
شریعتی: مشکل ما این است که خدا را آنطور که باید نشناختیم و دوستی او را باور نکردیم. اگر نگاه ما درست شود قابل حل است.
حاج آقای فرحزاد: حداقل خدا را به اندازهی یک طبیب مهربان، یک پدر مهربان بپذیریم. هرچقدر هر کاری که میکند به نفع ماست. خیر ما را میخواهد. پیغمبر و امام حسین و حضرت زهرا هرچه که خدا میخواست امضاء کردند. آنچه که خدا بریده قبول کنیم. «من قنع بالمقسوم، استراح من الهمّ و الكرب و التّعب» (مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه) ما در ترافیک گیر کردیم، کاری نمیتوانیم بکنیم. داد و فریاد کنم، هرکاری کنم راه باز نمیشود. باید صبر کنم تا راه باز شود. این بلاها مثل ترافیک است. اگر میتوانی عوضش کن، پرواز کن و بالا برو! وقتی نمیتوانی باید چه کار کنی؟ یک کسی مصیبت دیده بود. حضرت به او فرمودند: اگر جزع و فزع کنی اجرت را از بین میبری و خودت هم نابود میکنی. ولی اگر صبوری کنی و راضی به رضای خدا شوی، هم در دنیا راحت هستی و هم آرامش داری، همه چیز تو درست میشود و بلکه آن مصیبت را هم خدا باطل میکند. فرمایشی که مرحوم دولابی مکرر میفرمودند این است: دوای سوز، ساز است. بسوز و بساز! یا بساز و بسوز. من به هرچه تن بدهم باطل میشود! این خیلی حرف قشنگی است.
الآن خدا اراده کرده فرحزاد را زمین بزند. من زورم به خدا نمیرسد. همه عالم جمع شوند مرا بلند کنند، خدا میخواهد مرا زمین بزند. من میگویم: خدایا من زمین خورده تو هستم. یک زمان با آیت الله بهاءالدینی که خدا رحمتشان کند جایی بودیم. ایشان خیلی اهل تفریح و گردش بودند. هر روز تقریباً یا با رفقا میرفتند یا پیاده قدم میزدند و در باغی و کنار چشمهای میرفتند. یک موقع رفقای اصفهان مرا کنار زاینده رود دعوت کردند. آیت الله بهاءالدینی هم بودند. رفقا با هم شوخی کردند. همدیگر را میگرفتند و در آب میانداختند. بعضیها از مسئولین بودند. بعضیها امام جمعه بودند، اینها مقاومت میکردند و آنها هم دنبال این بودند که در آب بیاندازند. از جمله خواستند مرا هم در آب بیاندازند. تا سراغ من آمدند من گفتم: من در اختیار شما هستم! هرکاری میخواهید بکنید. مرا زمین گذاشتند و گفتند: ما کسانی که مقاومت میکنند را در آب میاندازیم!
کارد بر اوست کو را گردنی است *** سایه کافکنده است، او را کارد نیست
چهارده معصوم و انبیاء فوری امضاء کردند. گفتند: خدایا ما نوکر تو هستیم. هرکاری شما میکنی زیباست و ما هم تسلیم هستیم. خدا به حضرت موسی فرمود: ای موسی! میدانی من از چه چیزی خیلی خوشحال میشوم؟ راضی بودن به قضا و قدر من. اگر تو از من راضی باشی، من هم شش دانگ از تو راضی هستم. فقط با قلبت امضاء کن.
شریعتی: در بحثی که روزهای شنبه با حاج آقای عابدینی داریم، حضرت ابراهیم هم همینطور بود. در اوج بلاها راضی بود.
حاج آقای فرحزاد: در آتش انداختن، آتشی که نمیشد نزدیک آن بروی. حتی جبرئیل آمد و فرشتهها آمدند. باد آمد، گفت: من هرچه خدا میخواهد. «پسندم آنچه را جانان پسندد»
میگویند: به کسی گفتند: من طناب به دورت میاندازم و تو را دور شهر میگردانم. گفت: تو هم با من هستی؟ گفت: بکش ببر! اگر خدا با ما هست و راضی به این کار است، خدا میگوید: من میخواهم این کار را بکنم. محبوب من با من است. گفت:
هرکجا تو با منی من خوش دلم *** گرچه باشد قعر چاهی منزلم
تمرین کنیم. یک خانوادهای زنگ بوده و اصرار داشت با او تلفنی صحبت کنیم. دختر جوانی از ایشان فوت کرده بود. من به حال این خانوادهها غبطه میخورم. گفت: دختر جوان من هجده ساله بود و اهل کربلا و زیارت عاشورا بود. حجاب و عفاف داشت. مرض سختی گرفت و از دنیا رفت. میگفت: مادر نگران من نباش. من نزد امام حسین میروم! پیش حضرت زهرا میروم و به ما دلداری میداد. میگفت: سؤال من این است که من بعد از فوتش گریه میکنم، با دیدن عکس او گریه میکنم. آرزو داشتم عروس شود. این اشکال دارد؟ گفتم: نه،پیغمبر هم گریه میکردند. ناراحت بودند ولی فرمودند: من چیزی که بر خلاف رضای خدا باشد بر زبان نمیآورم. راضی هستم ولی آدمی که درد میکشد ممکن است یک آه هم بکشد ولی نه اینکه از خدا ناراحت است. خوب این درد است و در درد هم به آدم فشار میآید. لذا این خانم میگفت: من به شوهرم گفتم: یک وقت سینه چاک نکنی، حدیث داریم اگر فریاد کنی و لباسهایت را پاره کنی، اجر تو از بین میرود. او را هم دلداری داد و آرام کرد! واقعاً دختر هجده ساله جلوی چشم آدم پر پر شود خیلی سخت است. ولی وقتی تن میدهی و راضی میشوی، خدا یک حلاوت و شیرینی نصیب تو میکند. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155)، «لَنَبْلُوَنَّكُمْ» یعنی حتماً همه شما امتحان دارید. دنیا با بلا پیچ خورده است. میشود کسی از دنیا نرود؟ میشود کسی مریض نشود؟ نمیشود. ولی «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» ما برای خدا هستیم و به سوی خدا میرویم. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ» (بقره/157) در قرآن خدا یک جا برای پیغمبر صلوات فرستاده است، یکی هم برای صابرین، آنهایی که راضی به رضای خدا هستند. خدا میگوید: من صلوات و رحمتم را میفرستم برای کسانی که اهل رضا هستند. اهل تسلیم و صبوری هستند. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» (زمر/10) چقدر خدا امتیاز داده به آنهایی که رضا و تسلیم دارند. انشاءالله در این فضا بیاییم. اگر بیاییم تمام بلاها باطل است.
شریعتی: «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن *** شرط اول قدم آن است که مجنون باشی» اگر با دل و جان این را باور کنیم و واقعاً مجنون شویم همه را امضاء کردیم و همه مشکلات ما حل میشود.
حاج آقای فرحزاد: یک شعر قشنگی خانه یکی از دوستان دیدم، تابلو کرده بود و برای حافظ بود. خیلی قشنگ و زیبا بود.
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ *** عشق بازان چنین مستحق هجرانند
تو میگویی: من خدا را دوست دارم. اهلبیت را دوست دارم. یک چیزی بگو شبیه اهلبیت باشد. میگوید: خدایا من عاشق تو هستم! تو را دوست دارم. خدا میگوید: مرا دوست داری از یک مجنون کمتر نباش. بلاها و گرفتاریها را تحمل کن. صبر کن. خدا میداند پشت این چقدر لطف و عنایت قرار دارد. «من قنع بالمقسوم، استراح من الهمّ و الكرب و التّعب» هرکسی قانع باشد و راضی باشد به آنچه که سهمش شده است، ما تلاش کردیم ولی رزق و روزی ما اینطور بوده است. به آنچه تقسیم الهی است تن دهیم و قبول کنیم. «من قنع بالمقسوم، استراح من الهمّ و الكرب و التّعب» از رنج و تعب و غم و غصه و درد و بلا رها میشود. به هرچه تن بدهی، باطلش کردی. من زمین خورده خدا شدم و تمام شد.
تولد حضرت زهرا نزدیک است. میگویند: کسی خانمش مسافرت رفته بود. رفیقش زنگ زد. گفت: چه کار میکنی؟ گفت: استراحت میکنم. گفت: وقتی میآید چه؟ گفت: وقتی میآید استقامت میکنم. وقتی نیست استراحت میکنم و وقتی میآید استقامت میکنم. اگر میتوانی استقامت کن. اگر نمیتوانی دستهایت را بالا کن. حالا خدا فرزندی به شما داده با این شرایط، معلولیت دارد، روحی و جسمی مشکل دارد. با خدا نمیشود جنگید! تقدیراتی که بریده است، عافیت و سلامت میخواهیم، ولی آنچه خدا بریده است بالاتر است.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط شاگردی داشت، مرحوم کل احمد آقا، ایشان میفرمودند: مرحوم خیاط پیشامدهای ناگواری که میشد، با دعا و صدقه رفع میکرد. بعضی رفع میشود و بعضی نمیشود. بعد از مردن ایشان، من ایشان را خواب دیدم. ایشان فرمودند: من بعضی بلاها را با دعای سخت و توسل برداشتم ولی اینجا پشیمان هستم. اگر راضی به رضای خدا میشدم بهتر بود. با دعا و صدقه میشود اما اگر دعا و صدقه هم میدهیم بگوییم: خدایا هرچه رضای توست! ما برای مریضمان دعا میخوانیم و صدقه میدهیم. تلاش میکنیم و عافیت هم میخواهیم. ولی هرچه خدا خواست همان میشود، قشنگتر است! در حالی که صدقه میدهیم و دعا میکنیم و تلاش میکنیم، راضی به قسمت خدا باشیم. خدا آن را دوست دارد. خدا میگوید: میخواهم دلت با من یکی شود. چشم در چشم خدا بگوییم: هرچه تو میگویی!
اما شادی و نشاط، که واقعاً مهم است. خدا به من لطف کند که بتوانم درست این بحث را مطرح کنم. حدیث داریم «القلب یهدی الی القلب» دل به دل راه دارد! یعنی هرچقدر شما مرا دوست داری، بدان بنده هم همان اندازه شما را دوست دارم. یکی از دستورات دینی هم این است که هرکسی را دوست داری به او بگویی. ما همه بینندهها و شنوندهها، آنهایی که بیرون مرض هستند و غیر مسلمان هستند را هم دوست داریم. گاهی مسیحیها و زرتشتیها به ما پیام دادند که برنامه را میبینند. خیلی از اهل سنت میبینند. از اینکه روایت و فضایل اهل بیت گفته میشود، مشکلی حل میشود، خیلی این برنامه به مردم آرامش داده است. در این تلاطم دنیایی که ناآرامی و استرس و اضطراب در آن غوغا میکند، برای خیلیها آرامش و تسکین است.
یکی از چیزهایی که در روایات ما فراوان برای انسان شادی و نشاط میآورد، شاد کردن دیگران است. شاد کردن دلهاست. گره گشایی از کار دیگران است. مثلاً در روایت داریم «مَنْ أَدْخَلَ عَلَي مُومِنٍ سُرُوراً فَرَّحَ اللَّهُ قَلْبَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (كافي،ج2، ص197) اگر کسی دل مؤمنی را شاد کند، حالا گرهای باز میکند. آشتی میدهد، وسیله ازدواج را فراهم میکند. آبرویش را حفظ میکند. زندانی را آزاد میکند. حتی حیوان و حتی گیاه! خدای بزرگ روز قیامت دل او را شاد میکند. البته بعضیها که چشمشان نمیبیند، در قیامت است. آنهایی که چشمشان باز است همینجا میبینند و به آرامش میرسند. گرهای را باز کنی خدا گرهات را باز میکند. گرهای را میبندی، خدا به کار تو گره میاندازد. حدیث داریم چاه برای کسی بکنی، خودت در آن چاه میافتی. این تعبیر خیلی مهم است. انسان چه وقت از همه وقت به خدا نزدیکتر است؟ یکوقت میگوییم: ما به خدا نزدیک هستیم، یکوقت میگوییم: نزدیکترین حالات انسان به خدا چه وقت است؟ «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْد» نمیگوید: نزدیکترین حالات موقعی است که مثلاً درس میخوانی و عبادت میکنی. امام صادق(ع) میفرماید: «أقرب ما یکون العبد الی الله عزوجل اذا أدخل علی قلب أخیه المومن المسره» وقتی دلی را شاد میکند، گرهای را باز میکند، نزدیکترین حالات بنده به خدای متعال است. در روایات داریم حتی غیر مؤمن، یک موقع حاج آقای حسینی هم این بیان را از یکی از علمای بزرگ نقل کردند که هفت چیز است که شرطش اسلام و ایمان و مؤمن بودن است. یکی این است که انسان کافر یک مؤمنی را پناه بدهد. خدا به او اجر و مزد میدهد.
در روایت داریم یک مؤمنی همسایه کافری بود. این کافر به همسایه مؤمن خدمت میکرد. هوای او را داشت. برایش غذا میبرد. قرض او را میداد. کافر بود و خدا و پیغمبر را قبول نداشت. ولی انسانیت داشت. به یک مؤمن خدمت میکرد. یعنی شما به کافر و آدم بد غیر از دشمن اهلبیت، در جایی که میخواهد بجنگد در جنگیدن نباید کمکش کرد. ولی ابن ملجم و داعشی اگر اسیر ما شد، به او آب و غذا بدهیم و مدارا کنیم. کمک به جنگ بکنیم بد است. ما او را دوست نداریم بخاطر اینکه دشمن خداست. مرد کافری که به همسایه مؤمن خدمت میکرد از دنیا رفت. خدای متعال فرمود: او را با آتش جهنم نسوزانید. چون کافر است اجازه ورود به بهشت ندارد. ولی یک دیواری برای او بسازید که آتش به او آسیبی نرساند. بخاطر همان خدمتی که کرده است. آتش جهنم بر او برد و سلام شد! خداوند فرمود: رزق و روزی او را هم ملائکه بیاورند. یعنی غذاهای بهشتی برایش بیاورند، بخاطر اینکه هوای یک همسایه مؤمن را داشته است و به او خدمت کرده است.
خدمت کردن به یک گیاه، دیروز هم روز درختکاری بود. آنهایی که درختها را حفظ میکنند، به یک گل و گیاه و درخت آب میدهی طراوت پیدا کند. خدا به تو نشاط و شادی میدهد. یک گیاه و درختی را ضایع میکنی، محیط زیست را از بین میبری، خدا به تو غم و غصه میدهد. روایت تندی دیدم برای منابع طبیعی و محیط زیست خوب است. روایت دیدم اگر کسی یک گیاه یا علفی را از بین ببرد، آن گیاه و علف او را لعنت میکنند. اگر کسی یک پرنده و گنجشکی را به ناحق از بین ببرد، یکوقت زنبور یا مورچه مزاحم است، آن استثناء است. ولی بی خود یک پرندهای را از بین ببری، یک شاخه درختی را بشکنی، روز قیامت جلوی شما را میگیرد. باید جوابش را بدهی. روز قیامت آن گنجشک و پرندهای که به ناحق کشتی، جلوی تو را میگیرد و میگوید: چرا این کار را کردی؟ باید جواب مرا بدهی. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر/5) حتی یک حیوان به حیوان دیگر شاخ بزند و آزار بدهد، روز قیامت باید جواب بدهد. بیاییم درختکاری و گل و گیاه را زیاد کنیم. طراوتی که به گل و گیاه میدهی، خدا نشاط و شادی را به شما برمیگرداند. دلهای شما را شاد میکند. غیر از اینکه اکسیژن و هوای تازه زیاد میشود، روح و جان ما را هم جلا میدهد.
روایت داریم که از امام حسین(ع) است. امام حسین فرمودند: من از جد بزرگوارم حضرت محمد(ص) شنیدم که فرمودند: «أَفْضَلُ الاعْمَالِ بَعْدَ الصَّلاةِ إِدْخَالُ السُّرُورِ فِي قَلْبِ الْمُومِنِ بِمَا لا إِثْمَ فِيه» (المناقب، ج4، ص75) بعد از نماز واجب، نمازی که ستون دین است و ارتباط با خداست، بعد از نماز واجب افضل اعمال شاد کردن دل یک مؤمن است به کاری که در آن گناه نباشد. یکوقت کسی میگوید: برای من مال حرام تهیه کن. شراب تهیه کن! نه، چیزی که در آن گناه نیست. شاد کردن دل یک مؤمن که در آن گناه و معصیت نباشد افضل اعمال است. آقا امام حسین یک جریان خیلی زیبایی را بیان میکنند. حتی محبت کردن به حیوان چه آثار و برکاتی دارد.
امام حسین(ع) فرمودند: من بیرون آمدم و داشتم جایی میرفتم، دیدم یک غلامی را که سگی جلویش زانو زده است. یک لقمه غذا خودش میخورد و یک لقمه در دهان سگ میگذارد. غذای خودش را با سگ تقسیم کرده است. عید نوروز هم نزدیک است. بعضیها سفرهای خارجی میروند و میلیون میلیون خرج میکنند. اما به آنها میگویی: فامیل تو، عزیز تو به کمک نیاز دارد. انشاءالله که با امنیت و سلامتی و خیر و برکت به سفر بروید. ولی پنج درصد هم صدقه و خیرات بدهید. بنده معتقد هستم همانهایی که توان خرید عید دارند، ده درصد را برای افراد مستحق کنار بگذارند. بسیاری از مشکلات حل میشود. چون خانوادههای ثروتمند خرجهای کلان میکنند. حضرت فرمودند: من دیدم این غلام یک لقمه میخورد و یک لقمه به سگ میدهد. نشستم! فرمودند: چرا غذای خودت را به این حیوان میدهی؟ گفت: مرا غم و غصه گرفته است. فکر کردم کاری کنم که غم و غصه از دلم برود. این مخلوق خداست. من به او غذا میدهم، شاد میشود و برای من دعا میکند. او که شاد شود خدا گره از کار من باز میکند. من هم غلام یک یهودی هستم که اینجا مأمور هستم باغ او را حفظ کنم. حضرت خیلی خوششان آمد. منزل آمدند دویست دینار پول آوردند که این غلام را بخرند و آزاد کنند. یهودی را پیدا کردند، صاحب باغ را پیدا کردند. یهودی از آمدن امام حسین خیلی خوشحال شد. بزرگ مدینه و نوه پیغمبر اسلام بود. گفت: من به برکت قدوم شما این غلام را به شما بخشیدم. حضرت فرمودند: باشد ولی این دویست دینار را از من بگیر. دویست دینار را قبول کرد و به غلام بخشید. اینقدر غلام خوشحال شد. ببینید خیر چقدر تولید دارد. محبت کردن به سگی که نجس العین است چقدر اثر دارد. یهودی گفت: من غلام را آزاد کردم و این دویست دینار را هم به او میبخشم. این باغ را هم به این غلام بخشیدم. همسر یهودی از دیدن این کار خیلی خوشش آمد. گفت: من چرا عقب بمانم. یا اباعبدالله! من هم مسلمان میشوم و مهریهام را به شوهرم میبخشم. شهادتین گفت و مسلمان شد و مهریهاش هم بخشید. یهودی گفت: من چرا عقب بمانم؟ من هم خانهام را به همسرم میبخشم.
یکبار دیگر از افرادی که نان خشک جمع میکرد، گفت: سگی در قیر گیر کرده بود. من با زحمت زیاد این سگ را از درون قیر درآوردم و شستشو دادم. از آن شب به بعد زندگی من عوض شد و ایشان چند کارخانه دارد و میلیاردر است و جزء خیرین است. بخاطر اینکه یک سگی را از قیر درآورد و از مردن نجات داد. اینکه انسان از خودش میگذرد و محبت میکند، چقدر برکات دارد. برکات این کارها الی ماشاءالله تا ابد ماندگار است.
شریعتی: امروز صفحه 511 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه فتح در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً «1» لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً «2» وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً «3» هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «4» لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ كانَ ذلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً «5» وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً «6» وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7» إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8» لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا «9»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. همانا ما گشايش آشكارى را براى تو پيش آورديم. تا خداوند براى تو گناهِ پيش و پس (از هجرت را كه كفّار مكّه به تو نسبت مىدهند) ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست هدايت نمايد. و خداوند تو را با پيروزى شكست ناپذيرى يارى نمايد. اوست كه آرامش را به دلهاى مؤمنان نازل كرد، تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند و لشكريان آسمانها و زمين براى خداست و خداوند، داناى حكيم است. تا خداوند مردان و زنان با ايمان را، به باغهايى (از بهشت) كه نهرهايى از زير (درختان) آن جارى است، داخل كند، در حالى كه جاودانه در آن باشند و گناهانشان را مىپوشاند و اين نزد خداوند، رستگارى و كاميابى بزرگى است. و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خداوند گمان بد دارند، (و مىگويند خداوند پيامبرش را يارى نخواهد كرد،) عذاب كند، بدى بر آنها احاطه كرده است، خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خود دورشان ساخته و برايشان جهنّم را آماده كرده است كه بد سرانجامى است. و لشكريان آسمانها و زمين براى خداوند است و خدا شكستناپذير حكيم است. همانا ما تو را گواه (بر اعمال) و بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم. تا به خدا و رسولش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و بزرگش بداريد و خداوند را بامدادان و شامگاهان، تسبيح گوييد.
شریعتی: انشاءالله در آستانه بهار هرچه خیر و خوبی و آرامش است به سمت شما و زندگی شما سرازیر شود. از فضیلت ذکر بلند صلوات میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: پیغمبر عظیم الشأن فرمودند: کسی یکبار بر من صلوات بفرستد، «مَنْ صَلَّي عَلَيَّ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رَأْسِهِ نُوراً» خدا بالای سر او روز قیامت نوری خلق میکند. «وَ عَلَي يَمِينِهِ نُوراً» طرف راست او خدا نوری ایجاد میکند. «وَ عَلَي شِمَالِهِ نُوراً» طرف چپ او نور ایجاد میکند. «وَ مِنْ فَوْقِهِ نُوراً» بالای سرش نور ایجاد میکند. زیر پایش نور ایجاد میکند. «وَ مِنْ تَحْتِهِ نُوراً» پشت سرش هم نور ایجاد میکند. «وَ فِي جَمِيعِ أَعْضَائِهِ نُوراً» (جامع الاخبار، ص60) نور علی نور علی نور است. ما کم موضوعی داریم که روایت آن موضوع یک کتاب میشود. ما این را جمع کردیم و بارها معرفی کردیم. «آوای محبت» روایاتی که در فضیلت صلوات است. این صلوات، ذکر خدا و پیغمبر است. حدیث داریم هرکس نور دارد در آتش جهنم نمیافتد. انشاءالله همه وجود ما را نور بگیرد، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
«إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» این آیه که در آن خیلی بشارت فوق العاده قرار دارد، اینکه خدا فتح مبین و آشکارا به شما مرحمت کرده است که گناهان گذشته، بعضیها تقدم و تأخر را اشتباه معنا میکنند. میگویند: گناه گذشته و آینده! مثلاً داریم کسی که زیارت امام رضا برود گناهان گذشته و آینده او بخشیده میشود. این تأخر به معنی آینده نیست. تقدم یعنی گناهانی که خیلی جلوتر بوده است و تأخر یعنی آخر اتفاق افتاده است. علمای متأخر یعنی نزدیک به ما بودند. این را مفسرین دو نوع معنا کردند. یکی اینکه مردم مکه بخاطر اینکه 360 بت داشتند و پیغمبر با بتهای آنها درگیر شد، چند جنگ ایجاد شد. خیلی بینش بدی به پیغمبر داشتند و منتظر بودند که پیغمبر را مجازات کنند. حالا که فتح مکه شده همه اینها برگشته است. یعنی فکر و خیال و بینش اینها عوض شده است. آنهایی که فکر میکردند که برای پیغمبر گناه است، بت شکنی و مبارزه با بت عوض شده است. خدا همه اینها را صاف کرده است. معنی دیگری که در روایت هست این است که دغدغهی پیغمبر نجات امت بوده است. خدا با دوستان و شیعیان اهلبیت چه خواهد کرد؟ با گناهکاران امت من چه خواهد شد؟ خدا به او بشارت داد من فتح مبین دادم. به قلبت فتح مبین دادم. گناهان امت تو را هم میبخشم. آنهایی که قابل هستند توبه میکنند. آنهایی که قابل شفاعت هستند، مقام شفاعت و دستگیری از امت است که دل مشغولی پیغمبر امت بوده است و خدا به او بشارت بزرگ و فتح مبین داده که من گناهان آنها را هم میبخشم.