در مورد اسامی قیامت (یومهم البارزون) توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – یکی دیگر از اسامی قیامت یومهم البارزون است یعنی در قیامت درون انسان ها آشکار می شود. در واقع یوم تبلی السرائر است. اگر کسی در دنیا رازدار مومنین باشد خداوند در قیامت رازدار او خواهد بود.
بعضی سوال کرده اند که در مورد افرادی از ما سوال می کنند آیا ما باید حقایق را پرده پوشی و رازداری کنیم ؟اگر شما در مقام مشورت قرار گرفتید مثلا پسری می خواهد به خواستگار دختری برود و در این مورد از شما سوال می کنند. این موارد در استخدام و تجارت و ازدواج وجود دارد. وظیفه ی شما در مقام مشورت چیست؟ اگر ما عیبی از کسی سراغ داریم باید دو مسئله را مورد توجه قرار بدهیم: 1- توجه به اهم و مهم. ما باید ببینم که گفتن عیب شخص مهمتر است یا مشورت دادن. به فرض شما می خواهید چیزی را پیش کسی امانت بگذارید ولی خیلی به او اطمینان ندارید، آیا من می توانم به شما بگویم که این فرد قبلا سابقه ی ی خوبی نداشته است؟ خیر. آیا این امانت ارزش دارد که آبروی مومنی ریخته بشود؟ پس ما باید ببینم که آیا ارزش دارد که حقایق گفته شود یا خیر.
2- از راه کار دیگری استفاده کنیم. مثلا ما عیوبی از پسری می دانیم و در مورد ایشان از ما سوال کرده اند. به فرض این پسر شرابخوار است. لازم نیست که ما غیبت او را بکنیم، می توانیم بگوییم که اجمالا ازدواج با این مورد به صلاح نیست. ضرورتی ندارد که ما تمام عیوب شخص را افشاء کنیم. ما ملتزم به دین و قرآن هستیم. در بحث غیبت امام خمینی در کتاب شان( فقهی) در مورد مشورت بحث کرده اند. امام خمینی فرمودند: شما باید مورد به مورد مشورت را مشاهده کنید و هر کجا که می بینید که مسئله ی مشورت مهمتر است، آنرا بیان کنید. در مورد مشوت، ما نمی توانیم بطور کلی بگوییم.
در جامعه ما این طور فکر می کنند که در مشورت باید همه موارد را گفت. ما نمی توانیم پرونده ی سی ساله طرف را به سوال کننده بگوییم. ما مجاز نیستیم که در مقام مشورت اسرار دیگران را فاش کنیم. چه اشکالی دارد که ما در مورد آبروی مومن احتیاط کنیم ؟مسئله ی حرمت غیبت خیلی مهمتر از مسئله ی مشورت دادن است. پس آبروی مومن حرف اول را می زند. اگر شما دیدید که آبروی مومنی در خطر است و می خواهند با شما مشورت کنند شما احتیاط کنید و این مسئله را از عالم دینی سوال کنید. اگر ما باورکنیم که آبروی مومن مهم است برای آن وقت می گذاریم.
بعضی موارد وقتی در مورد کسی با ما مشورت می کنند ما حتی در مورد پدر فرد هم اطلاعات می دهیم .ضرورتی ندارد که شما پرونده ی اجداد طرف را بگویید به فرض اینکه اطلاعات شما واقعیت داشته باشد و اِلا تهمت است. پس در مقام مشورت فوری جواب ندهیم.
به فرض یک نفر می خواهد وزیر بشود و باید نمایندگان مجلس اطلاعاتی در مورد آنها داشته باشند آیا لازم است که همه مردم از این اطلاعات با خبر بشوند ؟نمایندگان خودشان بررسی می کنند و رای می دهند ولی ضرروتی ندارد که همه ی مردم ایران خبردار بشوند که ایشان چه عیبی دارد. اگر نظام ما دینی است و می خواهیم با فتوای یک فقیه پیش برویم ،بدانیم که ما در مقام مشورت نمی توانیم آبروی کسی را از بین ببریم.
کتاب فضیلت های فراموش شده در مورد زندگی ملا آخوندعباس تربتی است و بیش از چهل بار چاپ شده است. ایشان هفتادسال پیش از دنیا رفته اند. این کتاب بخاطر احتیاط های زیاد، برای ما شبیه افسانه است.امام خمینی در مثال های شان از عظمت ایشان مثال می زدند. داریم: شیخ عباس قمی در بالای منبر بودند و دیدند که آخوند تربتی در پای منبر نشسته است. ایشان از منبر پایین آمدند و گفتند که وقتی ملا تربتی در اینجا هستند من بالای منبر نمی روم.
در تربت آقایی حکم کردند که فلانی کافر است. مردم به خانه ی او ریختند و او فرار کرد و مخفیانه زندگی می کرد. در روز عید غدیر این فرد فراری به خانه ی آخوند ملا تربتی رفت. رفتن به خانه ی ایشان وجه ای برای فرد تکفیر شده درست کرد. کسی که او را تکفیر کرده بود به نزد آخوند تربتی آمد و گفت که چرا شما او را پذیرفتید و او را تحویل گرفتید؟ ملا سوال کرد که آیا ایشان در نزد شما منکر ضروری دین شده بود که شما حکم به کافر بودن او دادید؟ او گفت : خیر
آیا دوشاهد عادل شهادت دادند که او کافر است ؟ او گفت: خیر ،مردم مورد وثوق این خبر را به من داده اند. ملا پرسید: آیا شما حاضر هستید که مال تان را به دست این افراد مورد وثوق بسپارید. او گفت: خیر.
آیا شما در فهم مردم مورد وثوق اطمینان دارید که درست برداشت کرده اند؟ ملا تربتی فرمود: ما شب و روز تلاش می کنیم که مردم را مسلمان کنیم و شما مسلمان را کافر اعلام می کنید.
فردی در مشهد از استاندار زمان شاه بد گفته بود. وقتی ملا تربتی او را در جلسه ای دیده بود فرمود: چطور شما در مورد ایشان صحبت کرده اید، آیا دو شاهد عادل شهادت داده اند؟ شما باید اول او را خصوصی نصیحت کنید و بعد اگر موثر نبود امر به معروف ونهی از منکر کنید. مبادا حرف هایی که در سخنرانی می زنید برای هوای نفس و جذاب شدن سخنرانی تان باشد. (وقتی سخنرانی انتقادی باشد افراد جذب می شوند)
روزی ایشان نزد پزشکی بنام ضیاء الاطباء رفتند و منتظر نشستند تا نوبت شان بشود. و قبول نکردند که بدون نوبت نزد پزشک بروند. خانمی نزد پزشک رفت، پزشک نبض بیمار را گرفت و گفت که نسخه ی قبلی شما کجاست ؟ بیمار گفت: شما گفتید که نسخه را بجوشانید و بخورید و من هم این کار را کردم. پزشک به او گفت :حیف از نانی که همسرت به تو می دهد، تو نمی دانی که نسخه را باید گرفت نه اینکه خورد. جمعیت خندیدند. وقتی نوبت مرحوم تربتی شد ،ایشان به پزشک گفت که چرا این خانم را پیش مردم خوار کردی .تو چه حقی داشتی که این کار را بکنی ؟بزرگترهای فامیل، رئیس اداره یا سخنران فکر می کند که حق دارد همه را مسخره کنیم. باید از مسخره کردن مردم بترسیم. ما با بزرگان فاصله زیادی داریم.
آیت الله بروجردی در زمان مرجعیت شان علیه گروهی سخنرانی تندی می کنند. فردی از سران آن گروه ،وقتی به خانه می رود صاحبخانه او را جواب می کند و می گوید که مگر آیت الله بروجردی علیه شما سخنرانی نکرده است؟ دیگر جای شما اینجا نیست.(به فرض کسی محکوم شد ما نباید به خانواده ی او اهانت کنیم و آبروی آنها را ببریم) این آقا شبانه به در خانه ی یکی از بستگان آیت الله بروجردی رفت و گفت که من امنیت جانی ندارم و می خواهم از قم بروم، مادر و خانواده ام را به شما می سپارم. ایشان داستان را برای آیت الله بروجردی تعریف کردند. مرحوم بروجردی به صاحبخانه پیام داد که از این به بعد من پول اجاره ی خانه را می دهم و آنها مستاجر من هستند. و مقرری را برای خانواده ی ایشان در نظر گرفتند. ما وقتی با فردی بد می شویم، باید عدالت را رعایت کنیم. اخلاق، جامعه ی دینی را زنده می کند. چرا نام این بزرگان زنده است؟
آیت الله بروجردی 53 سال است که از دنیا رفته اند ولی هنوز نام شان زنده است. آیت الله بروجردی مسجد اعظم قم را ساخته اند و معمار آن آقای لرزاده بود. آقای لرزاده گفت که مسجد احتیاج به یک چاه آب دارد. کسی که چاه آب خوب می زند یک زرتشتی است که در تهران زندگی می کند. آیا ما پیش این زرتشتی برویم؟ آقا فرمود: هر کس کارش بهتر است پیش او بروید، ما به دین او کاری نداریم. بعد از اینکه این آقای زرتشتی کارش را انجام داد گفت :قبل از گرفتن دستمزدم می خواهم مرجع دینی شما را ببینم. آقا او را پذیرفت. وقتی این فرد زرتشتی چهره ی نورانی آقا را می بیند(عده ای از اروپائیان وقتی به دیدن ایشان رفته بودند گفتند:ما در چهره ی ایشان نور عیسی مسیح را دیدیم. ایشان فرد جذابی بود.)دست و پیشانی آقا را می بوسد و در کنار ایشان می نشیند. آقا از او تشکر می کند و و می فرماید: چرا دستمزد خودتان را نمی گیرید؟ فرد زرتشتی گفت که شما این مسجد را برای عبادت ساخته اید و اجازه بدهید که ما هم در اینجا سهیم باشیم، آقا پذیرفت.
فردی به آقا گفت: حالا که او شما را دوست دارد به این فرد بگویید که مسلمان بشود،آقا ناراحت شد( زیرا هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد).و فرمود: من دعا می کنم خلوصی که ایشان در کارش داشت، خدا به ما هم بدهد. هنگام خداحافظی این فرد زرتشتی دست و پیشانی آقا را می بوسد و می رود. سی سال بعد( متولی مسجد ،نوه ی آیت الله بروجردی بودند)چاه مسجد مشکل پیدا می کند. پسر آن فرد زرتشتی چاه را درست می کند و می گوید: پدرم در پرونده ی این چاه نوشته است که تا زمانی که آیت الله بروجردی در مورد این چاه از شما کمک خواست موظف هستید که آنرا مجانی انجام بدهید.
بعضی از اقلیت های دینی از بینندگان برنامه ی سمت خدا هستند. و همراه با پخش قرآن، قرآن را می خوانند.
در خاطرات آیت الله بروجردی دارد که به ایشان خبر دادند که بعضی از بچه ها هنگام تشیع جنازه ی یهودیان به آنها سنگ می زنند. آقا برای برداشتن این کار غلط ،دنبال جنازه ی یهودیان می رفته و جنازه ها را تشیع می کرده است.
بیایید به قرآن و فقه برگردیم. و ساده با آبروی مسلمانان بازی نکنیم تا روز قیامت خداوند گناهان ما را پرده پوشی کند.
سوال - صفحه 430 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – در این صفحه داریم :شیطان بر مردم سلطه ندارد. و فقط مردم را وسوسه می کند.
از ویژگی ما انسان ها این است که می خواهیم خطای خودمان را گردن دیگران بیندازیم. به فردی در دادگاه گفتند که چرا این کار را کردی ؟متهم گفت :شیطان مرا گول زد. اگر ما خطاهای مان را به گردن شیطان بیندازیم، در روز قیامت تبرئه نخواهیم شد.
پس در دنیا ،گناهان دیگران را پرده پوشی کنیم تا در روز یومهم البارزون خداوند بدی های ما را بپوشاند. در روز قیامت اعمال و نیات خوب و بد انسان ها آشکار می شود. کسانی که در دنیا خوش دل وخوش قلب بوده اند و آبروداری کرده اند در قیامت خداوند خوبی های آنها را هم نشان می دهد.
اگر کسی شاهد حق الناسی بوده یا شاهد ریختن خون کسی بوده، باید در دادگاه شهادت بدهد، این اشکالی ندارد. ولی اگر جوانی خلافی انجام داده است و حق الناس نیست، نباید آنرا به کسی بگوییم. فردی نزد حضر امیر آمد و گفت که من گناهکارهستم ،حد را بر من جاری کن. حضرت فرمود: به خدا قسم، اگر بین خود و خدا توبه می کردی بالاتر از این بود که خودت را به من معرفی کردی.
وقتی کسی توبه می کند باید یقین داشته باشد که خدا او را می بخشد. اگر خانم یا آقایی قبل از ازدواج انحرافی داشته اند نباید آنرا برملا کنند و باید بین خود و خدا توبه کنند .خداوند ستار است .پس در مسائل شخصی حق الله، ما نباید خودمان را معرفی کنیم یا علیه کسی شهادت بدهیم. آیا خبر دادن به همدیگر جایز است؟ خیر. گاهی یک خبر درعرض چند ساعت بین همه ی مردم پخش می شود که این کارها اشتباه است.
حتی زدن پلیس برای اعتراف گرفتن از گناهکار اشکال دارد .ما باید بیشتر احتیاط کنیم. وسواس دینی خوب است. سعی کنیم که در مورد دیگران غیبت نکنیم و تهمت نزنیم. بعضی ها اسم تهمت را سوال می گذارند و از دیگران سوال می کنند که او در بین جمع جواب بدهد. این کار هم اشتباه است.
یازده شهریور روز شهادت امام صادق (ع)است،مراسم این روز را با عظمت برگزار کنید.
انشاء الله خداوند به ما توفیق دقت در رعایت مسائل حلال و حرام و حفظ آبروی مومن را عنایت بفرماید.