در مورد سیره ی اخلاقی امام صادق(ع) توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – شیخ صدوق حدیثی در سه کتاب امالی، خصال و الی الشرایع آورده است. این حدیث گزارشی است از مالک بن انس از سیره ی اخلاقی امام صادق (ع) است. ایشان زیاد با امام رفت وآمد داشت. مالک بن انس یکی از چهار پیشوایان اهل سنت است. اهل سنت یا مالکی مذهب هستند( که مالک بن انس پیشوای آنهاست) یا حنفی مذهب هستند(که پیشوای آنها ابوحنیفه است) یا شافعی مذهب هستند(که پیشوای آنها محمد شافعی است) یا حنبلی مذهب هستند که پیشوای آنها محمد حنبلی است. مالک بن انس تعبیری های بلندی در مورد امام صادق (ع)دارد. او می گوید که وقتی من خدمت حضرت می رفتم حضرت به من احترام می کرد و مرا مورد محبت قرار می داد. پیام این سخن این است که امام حتی به کسانی که از نظر فکری صددرصد با ایشان موافق نبودند احترام می گذاشتند. او می گوید که باعث خوشحالی من بود که مورد تکریم امام قرار می گرفت. ما در مسئله ی امامت با اهل سنت اختلاف داریم ولی معنایش این نیست که به یکدیگر احترام نگذاریم. بعضی رسانه ها در مورد اهل سنت و شیعه این مسائل را رعایت نمی کنند. صحیح نیست که ما احساسات یکدیگر را علیه همدیگر تحریک بکنیم.
مالک بن انس می گوید که من هر وقت محضر امام می رفتم از ایشان استفاده می کردم. ایشان می گوید: چشمی ندیده، گوشی نشنیده و به قلب و فکر کسی خطور نکرده فردی برتر از امام صادق(ع) در تقوا ،علم و زهد.
مالک بن انس در مورد عبادت امام می فرماید: وقتی ایشان جلسه ای نداشتند، مشغول عبادت در نماز و ذکر بودند و روزه دار بودند. در سفری با امام بودیم وقتی به میقات رسیدم و حضرت برای گفتن لبیک آماده شدند ،تا ایشان می خواستند بگویند: لبیک ،صدا در گلوی ایشان قطع می شد. من به آقا گفتم که چاره ای نیست باید لبیک بگویید و حرکت کنیم. امام فرمود که چگونه جرات کنم بگویم :لبیک، اللهم لبیک و بشنوم لا لبیک .(بهترین زائر مکه یعنی امام نگران گفتن لبیک شان بودند. خوب است کسانی که می خواهند به مکه بروم حق الناس ها را ادا کنند ،اگر دل کسی را شکسته اند، آنرا بدست بیاورند زیرا امام صادق(ع) با پاک ترین مال ها به حج می رفتند و نگران لبیک گفتن بودند. روایت داریم :ما خانواده ای هستیم که هزینه ی حج را از پاک ترین اموال مان هزینه می کنیم.
انس بن مالک در مورد مجالست امام صادق(ع)می گوید: امام در مجالس شان پرحدیث و خوش مجلس بودند و مجلس پرفایده ای داشتند. منظور از پُرحدیث ،زیاد حرف زدن نبوده است. امام از اصحابی که پُرحرف بودند گِله می کردند و می فرمودند که افرادی که قبل از شما بودند تمرین سکوت می کردند ولی شما خیلی حرف می زنید، اگر در مجلس حرف بیهود گفته می شد از صاحب مجلس می خواستند که مجلس را به سمت حرف مفید ببرند و بار دوم و سوم هم مسیر مجلس را عوض می کرد ولی بعد مجلس را ترک می کردند. ما در مجالسی می نشینیم و حرف های بیهوده می شنویم ولی روی مان نمی شود که بگوییم غیبت نکنید. اگر ما نمی توانیم در مقابل افرادی که مجلس را به گناه می کشانند مقابله کنیم ،باید مجلس را ترک کنیم.
پنجاه سال پیش در روز شهادت امام صادق (ع) مجلسی در مدرسه ی فیضیه ی قم از طرف آیت الله گلپایگانی برپا شده بود که ماموران رژیم به مدرسه فیضیه حمله می کنند وعده ای را به شهادت می رسانند. آیت الله گلپایگانی می فرمودند که وقتی من در جلسه ای شرکت می کنم نمی گذارم که نبض مجلس در دست کسی باشد .اگر می دیدم که مجلس به طرف حرف هایی می رود که فایده ای ندارد، مجلس را در اختیار می گرفتم. ما نباید تحت تاثیر مجلس قرار بگیریم البته نباید خودمان را به مجلس تحمیل کنیم. در مجالسی که پیامبر داشتند هر کس که در مورد موضوعی صحبت می کرد پیامبر همان موضوع را ادامه می داد و هماهنگ با مجلس بودند مگراینکه موضوع گناه بود و پیامبر از آن جلوگیری می کردند.
در خاطرت مرحوم آیت الله لنگرودی داریم که در نجف ،پذیرایی ها با چای و میوه نبود بلکه با یک بحث علمی از میهمان پذیرایی می کردند. خوب است که مجلس ما با حرفی که ثمره ای ندارد تمام نشود.
کثیرالحدیث بودن امام صادق(ع) به این معناست که حدیث زیاد می گفتند. دوران حکومت امام صادق(ع) 34 سال بوده و همزمان با دوران افول علوی ها بود. علوی ها برای نشر معارف دینی تلاش می کردند. امام صادق (ع) تاسیس کننده مذهب شیعه نبودند ولی اوج شکوفایی علمی و فرهنگی شیعه در عصر امام صادق(ع) بوده است. مجموع روایاتی که از امام مجتبی(ع) تا امام عسگری(ع) در اختیار ماست، شصت هزار و شش صد حدیث بوده است که سی و هشت هزار حدیث از امام صادق (ع) بوده است. از 43 جلد کتاب احادیث 22 جلد از احادیث امام صادق (ع) است.
ابن اباالحدید در مقدمه ی شرح نهج البلاغه دارد: علوم اربعه اهل سنت با واسطه یا بی واسطه به امام صادق(ع) برمی گردد.( مالک بن انس و ابوحنفی با واسطه و شافعی و احمد حنبل هم بی واسطه). ابوحنفی می گوید: اگر این دوسالی که در محضر امام صادق(ع) شاگردی کردم نبود، من نابود می شدم. پس بی واسطه یا با واسطه به امام بر می گردد یعنی شاگرد امام بودند. پس امام روایات فراوانی داشتند.
مالک بن انس می فرماید: وقتی امام می خواستند حدیثی از پیامبر بخوانند و می فرمودند: یا رسول الله، از عظمت پیامبر رنگ چهره شان تغییر می کرد. روایات فراوانی داریم که اهل بیت و ائمه پیامبر به نام پیامبر احترام خاصی می گذاستند. پس ما هم به پیامبر و ائمه احترام کنیم. به یکی از یاران امام گفتند که ما داریم به دیدارخصوصی امام می رویم آیا تو هم می آیی ؟او گفت: اگر جلسه عمومی باشد من می آیم. می ترسم که نتوانم در جلسه ی خصوصی ،ادب مخصوص امام را رعایت کنم. یکی از آداب به اهل بیت این است که در مجالس اهل بیت شرکت کنیم. ما نباید روزهایی را که برای تکریم اهل بیت تعطیل می کنند به کار دیگری بپردازیم. اگر باور کنیم که ارتباط با اهل بیت برکات زیادی در زندگی ما دارد، بیشتر به ائمه احترام می گذاریم وارتباط مان را قوی تر می کنیم.
در کتاب مستند امام صادق(ع) و در کتاب های قدیمی التمحیص که برای هزار سال پیش است (معنای کتاب این است که مومن در ابتلای الهی قرار می گیرد تا خالص بشود) داریم که به امام صادق (ع)گفتند که فرزندتان اسماعیل تب شدیدی گرفته است. امام فرمود: به او بگویید که امروز چه کار بدی کرده ای که خدا دارد او را مواخده می کند.( بلا و بیماری همیشه نشانه ی عقوبت نیست و می تواند امتحان الهی باشد و ما نمی توانی آنرا تشخیص بدهیم ولی امام می تواند تشخیص بدهد) یکی گفت که او امروز با همسرش بداخلاقی داشته است ،به صورت همسرش زده است و او به درگاهی خورده و صورتش مجروح شده است .امام همسر اسماعیل را خواستند. امام فرمود: من از تو تقاضا می کنم که اسماعیل را حلال کنی. او گفت من به احترام شما او را بخشیدم. امام هدیه ای به او دادند شاید این هدیه به اندازه ی دیه بود( اگر در زدن ،صورت سرخ بشود یک مثقال ونیم طلا دیه دارد و اگر کبود بشود سه مثقال و اگر سیاه بشود، شش مثقال دیه دارد) بعد حال اسماعیل را پرسیدند و دیدند که حالش خوب شده است. این از سیره ی اخلاقی حضرت در خانه است. گاهی انسان عقوبت کارش را در دنیا می بیند.خوب است که ما عقوبت کارمان را در دنیا ببینم زیرا در دنیا کار راحت تر است.
حاج آقا رحیم ارباب از قبرستانی عبور می کرند و دیدند که بچه ها دارند با جمجمه ی انسانی بازی می کنند. ایشان آنرا دفن کردند و شب خواب دیدند که فردی از او تشکر می کند و فهمیدند که او صاحب جمجمه است. او گفت :حق من بود جمجمه ام مورد بازی بچه ها قرار بگیرد زیرا در دنیا سرم خیلی باد داشت.
وقتی به امام گفتند که اسماعیل چه اشتباهی کرده است امام فرمود: خدا را شکر که اگر فرزندان ما کاری می کنند در همین دنیا عقوبت شان را می بینند.
سوال – صفحه 437 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – بین تجارت با مردم و تجارت با خدا تفاوت وجود دارد. در تجارت هایی دنیایی انسان یا سود می کند یا ضرر. خدا تجارتی را به شما معرف می کند که امکان ضرر در آن وجود ندارد. در این صفحه داریم :کسانی که قرآن تلاوت می کنند ،نماز می خوانند و انفاق می کنند هم مخفی و هم علنی، به جایی می رسند که در آن قطعا خسارت نیست. کسانی که در راه خدا انفاق می کنند بدانند که ضرر نخواهند کرد.
می دانیم که انفاق به خویشاوندان ارحج است. امام صادق (ع) به خویشاوندان انفاق پنهانی می کردند. ابوجعفر می گوید که امام به من کیسه ای دادند که درآن پول بود. و گفتند که این را به یکی ازعموزادگانم بده ولی اسم مرا نبر. من کیسه ی درهم را به عموزاده دادم. ایشان سوال کرد که این کیسه را چه کسی داده است؟ من گفت :نمی خواهد که اسمش برده شود. خویشاوند گفت: خداوند به او جزای خیر دهد. من نمی دانم که این فرد کیست ولی بدان که امام جعفر صادق(ع) با این همه ثروتی که دارد تابحال به من درهمی کمک نکرده است.
امام صادق(ع) می فرماید که کار خوب وقتی به کمال می رسد که سه ویژگی داشته باشد: زود انجام شود، پنهانی باشد وعمل نزد خودمان کوچک شمرده شود.
یکی از اصحاب به امام گفت که من مشکلی دارم و امام فرمود :مشکل او را برطرف کنید. بعد امام فرمود: این کاری که شما کردید معروف یا امر خیر اعلی نیست. اگر شما بدون اینکه فرد نیازش را بگوید نیاز او را برطرف کنید، این معروف با فضیلت است. اما اگر او مشکلش را بگوید و شما مشکل او را برطرف کنید، در برابر آبرویش که پیش شما ریخته شده ،شما مزد آبروی او را می دهید. یعنی کاری که برای او انجام می دهید مزد آبرویش است که پیش شما ریخته و از شما کمک خواسته است.
یکی از اصحاب امام صادق(ع) داود رقی بود. امام در مِنا به او گفت که نامه ی اعمالت پیش من آمد، من خوشحال شدم که تو به پسرعمویت کمک کردی. این پسرعمو با اهل بیت رابطه ای نداشت.
فردی به امام گفت که من مشکل مالی زیادی دارم، برای من دعا کنید. امام مبلغی به او کمک کردند ولی او گفت که من به دعای شما نیاز دارم. امام برای او دعا کرد، پول هم داد و فرمود که نصیحتی به تو می کنم :پیش هر کسی نیازت را نگو زیرا عزت تو کم می شود.
ابن اباالحدید دارد : امام صادق(ع) داشتند پیش منصور می رفتند . فردی به امام گفت که سفارش مرا پیش منصور بکن ،چند ماهی است که حقوق ما را نداده است. امام سفارش او را کردند و برگشتند. امام به آن فرد گفت: خوبی از همه خوب است و از تو خوب تر و بدی از همه بد است و از تو بدتر زیرا به ما منسوب هستی. ابن ابالحدید می گوید: این فرد شرابخوار بود، امام به او احترام گذاشت، کمک کرد و با کنایه او را موعظه کرد.
در امر به معروف و نهی از منکر ما اول باید محبت خودمان را در دل فردی که می خواهیم او را امر به معروف کنیم قرار بدهیم یعنی امام او را نصیحت کردند و مشکل او را هم حل کردند. یکی از مفسرین اهل سنت می گوید: این اخلاق پیامبران است که وقتی می خواهند کسی را موعظه کنند این طوری موعظه می کنند.
کتاب زندگانی امام صادق(ع)نوشته ی دکتر سید جعفر شهیدی است. کتاب سوگواره گنبد کبریا، تاریخچه ای از تخریب قبور ائمه بقیع است که نوشته ی آقای جعفری است.
فردی به امام صادق (ع) گفت که برایم دعا کنید. امام فرمود: خدایا پنجاه سفر حج، همسر خوب،خانه ی خوب و اولاد خوب نصیبش بفرما.