در مورد خطبه ی امام حسین(ع) در منا توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – حضرت امام حسین (ع)این خطبه را در سال 58 هجری در منا خوانده است. یعنی دو سال قبل از هلاکت معاویه. امام با دعوت خصوصی دویست نفر از اصحاب پیامبر و هشتصد نفر از تابعین را در زیر خیمه ای جمع کردند و این خطبه را برای آنها خواندند. در ضمن به کسانی که در جلسه بودند، فرمودند که آنچه را که من می گویم بشنوید و بنویسید و وقتی به شهرهای تان برگشتید به افرادی که مورد اطمینان تان هستند برسانید.
این خطبه جواب این پرسش است که چه اتفاقی افتاد که در سال 61 تقریبا همه امت اسلام در برابرولی خدا ایستادند؟ هیچ حادثه ای بدون مقدمه نیست. این طور نبود که یک دفعه در سال 61 همه ی مردم در برابرسیدالشهدا بایستند و این کار در عرض یک شب اتفاق افتاده باشد. برای این حادثه پنجاه سال زمینه سازی کرده اند، پنجاه سال مسیر خلاقت تغییر پیدا کرده و مردم باور کردند که خلیفه ی رسول الله کسی است که مردم انتخاب کنند و لازم نیست که خدا و رسول او را انتخاب کرده باشند، لازم نیست که جانشین معصوم باشد و انسان خوبی باشد. لذا معاویه و یزید جانشین رسول الله بحساب می آمدند. و مردم باید از آنها اطاعت می کردند. و مخالفت با جانشین رسول الله حرام بود. وقتی این فکر در مردم جا افتاد، درسال 61 مردم دیدند که خلیفه یزید است و حسین در برابر خلیفه ی پیامبر قیام کرده است ،پس باید با حسین جنگید. این فکر محصول پنجاه سال کار است. هیچ حادثه ای یک مرتبه بروز پیدا نمی کند. در تحلیل حادثه ی عاشورا این مطلب خیلی مهم است. امام حسین(ع) برای اینکه با این طرز فکر مبارزه کنند ، در منا خطبه خواندند.
این خطبه سه بخش دارد که حضرت در یک بخش ،فضایل امیرالمومنان را بیان فرمودند و چهار ده بارمردم را به خدا قسم دادند. امام روی این بخش تاکید کردند که بگویند: کسی که این همه علیه اش تبلیغ شد و در همه ی منابر به او دشنام می دادند، این صفات را داشت. و اشتباه معرفی شده بود. امام پدرشان را جانشین پیامبر معرفی کردند و به مردم گفتند که مسیر را اشتباه رفته اند. و این مسیر اشتباه شما را به اینجا رسانده که تسلیم معاویه شدید .
این خطبه ی در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی آمده است. در کتاب سلوک عاشورایی که چهارده سخنرانی آیت الله مجتبی تهرانی است، این خطبه ،شرح داده شده است.
در این خطبه حضرت می فرماید: شما را به خدا سوگند، شما می دانید آن روزی که پیامبر بین مسلمانان عقد برادری خواندند، بین امیرالمومنان و پیامبر عقد اخوت خوانده شد، خدایا تو شاهد هستی .به خدا قسم شما می دانید که درها به سوی مسجدالنبی باز بود فرمان الهی آمد که همه ی درها را به سوی مسجد ببندید فقط در خانه ی علی به مسجد باز بود،عده ای اعتراض کردند و پیامبر فرمود این کار من نبود، خدا این فرمان را داده است. بعد حضرت فرمود: به خداسوگند در داستان بستن درها ، خلیفه ی دوم از پیامبر خواست که به اندازه ی یک روزنه از خانه اش به مسجد باز باشد، پیامبر فرمود: این فرمان خدا بوده است و برای دیگران اجازه داده نشده است. مردم این داستان را تصدیق کردند. بعد حضرت فرمود: شما را به خدا قسم ،داستان غدیر و جانشینی علی را فراموش کرده اید؟ آنها گفتند :خیر. ما شاهد بودیم.( اگر به داستان غدیر اهمیت داده می شد از اول علی خلیفه رسول الله بود و کار به کشتن حسین و تکبیر گفتن مردم نمی رسید)
در ادامه حضرت می فرماید: شما را به خدا قسم یادتان هست در جنگ تبوک که پیامبر به علی گفت که تو نسبت به من به منزله هارون به موسی هستی( حدیث منزلت)آنها گفتند : بله . شما را به خدا سوگند یادتان هست در داستان مباهله وقتی نصارای نجران برای مباهله آمد پیامبر، امیرالمومنان و فرزندان و دخترش را همراه خودش برد. آنها گفتند :بله . به خدا قسم شما داستان خیبر را به یاد دارید که کسی نتوانست خیبر را فتح کند و پیامبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خیبر را فتح کند. او خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارد. فردا پرچم را به علی دارد. آیا یادتان هست؟ آنها گفتند : بله . خدا را به شما قسم یادتان هست داستان برائت را که وقتی سوره برائت نازل شد، پیامبر فرمود :دستور خداست که این آیه را یا خودم ببرم یا مردی از خودم. آنها گفتند :بله. شما را به خدا سوگند آیا یادتان هست که در این 23 سال سختی برای پیامبر پیش نیامد مگر اینکه علی را مقدم داشت چون به علی اعتماد داشت. پیامبر همیشه به علی می فرمود: ای برادرم . آنها گفتند :بله . وقتی پیامبر بین علی و زید و جعفر قضاوتی داشتند فرمودند: ای علی تو از من هستی و من از تو هستم ... پیامبر هر روز و هر شب با امیرالمومنان یک جلسه ی خصوصی داشتند. اگر در آن جلسه امیرالمومنان سوالاتی داشتند پیامبر جواب می دادند و اگر امیرالمومنان پرسشی نداشتند پیامبر سخن می گفتند. شما را به خدا قسم یادتان هست که وقتی داستان ازدواج فاطمه پیش آمد پیامبر فرمود: علی از همه بالاتر است و من تو را به همسری کسی درآوردم که بهترین اهل بیت است ،علم ،دانش و حلم او از همه بیشتر است. سبقت او در اسلام بیشتر از همه است . آنها گفتند : بله . شما را به خدا قسم یادتان هست که پیامبر در آخرین خطبه اش فرمود که کتاب خدا و اهل بیت را در میان شما به امانت می گذارم ( حدیث ثقلین، دویست منبع از اهل سنت این حدیث را نقل کرده اند)آنها گفتند : بله .
امام به آنها فرمود: شما که حرف های مرا تایید می کنید چرا از معاویه حمایت می کنید؟ آنها دو تا مشکل داشتند:از معاویه می ترسیدند و دیگر اینکه از معاویه رشوه و هدیه های زیادی می گرفتند .امام حسین(ع) در روز عاشورا به سپاهیان دشمن گفت که شکم های شما از حرام پر شده است.
البته شمشیر بران معاویه ترس داشت. او آدمی بود که براحتی افراد را قتل عام می کرد، یاران حضر امیر را سم می داد و می کشت. پس آنها باید از معاویه می ترسیدند. امام فرمود: مشکل شما این است که از مرگ می ترسید. و می خواهید بیشتر در این دنیا زندگی کنید. در حقیقت امام می خواهد از آنها اعتراف بگیرد که نترسند.
فرق بین سیدالشهدا وعبدالله بن عمر چیست ؟ عبدالله بن عمر در مکه به امام گفت که آیا حیف نیست یزید این چهره ی زیبای شما را شمشیر بزند، به مکه نروید. امام فرمود: اُف بر این حرف ، این همه انبیاء در راه خدا کشته شدند ولی من بخاطر اینکه شمشیر به صورتم نخورد با یزید بیعت کنم؟
در ادامه امام فرمود :شما را به خدا سوگند آیا یادتان هست که پیامبر فرمود: اگر کسی فکر کند که با من دوست است ولی با علی دشمن است، او دروغ می گوید. زیرا هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست می دارد. علی از من است و من از علی هستم. آنها گفتند: بله . در این بخش حضرت می خواهد بگوید که شما پنجاه سال اشتباه رفتید و نتیجه ی این اشتباه این است که امروز تسلیم معاویه شده اید، به معاویه امیرالمومنین می گویید ،در حالیکه می دانید او شراب خوار است و ظلم می کند. پس چرا سکوت کردید ؟
چون این خطبه اثر نداشت سیدالشهدا خونش را داد یعنی چون خطبه اثر نداشت باید خون بر شمشیر پیروز می شد. امام این کار را کرد ولی باید فریاد امام حسین(ع) اثر می کرد، اگر مردم بیدار می شدند؟
چرا مردم سکوت کردند و حکومت معاویه و ظالمان را پذیرفتند ؟ صحیح مسلم و صحیح بخاری مهمترین کتاب حدیثی در بین اهل سنت است. این کتاب همراه با شرح است. در شرح بیستم بابی است به عنوان باب الوجوه الصبر عند ظلم ولاة ... : شما باید در برابر ظلم والی ها صبر کنید و آنرا اطاعت کنید حتی اگر حقوق شما را ندادند.
پیامبر فرمود: بعد از من حاکمانی امی آیند که بیت المال را به نفع خودشان برمی دارند ،مستبد هستند و کارهایشان برخلاف دین است. مردم سوال کردند: ما چکار کنیم؟ پیامبر فرمود :وظیفه ی شما این است که اطاعت کنید و حق خودتان را ادا کنید. سوال شد: پس حق ما چه می شود؟ پیامبر فرمود: از خدا بخواهید برای شما فرجی برساند. یعنی از خدا بخواهید که به دل والی ها بیندازد که با شما کنار بیایند. یکی از شارحین می گوید: این حدیث مردم را تحریک می کند به اینکه شما از والی اطاعت کنید.
از پیامبر سوال کردند اگر حاکمانی بر ما مسلط شدند که حق ما را ندادند و به ما می گفتند که باید از آنها اطاعت کنیم، ما چکار کنیم ؟پیامبر فرمود: آنها گرفتار گناه خودشان می شوند، شما اطاعت کنید.
پیامبر فرمود: پیشوایانی هستند که هدایت مرا ندارند ،سنت مرا عمل نمی کنند، دل آنها دل شیطان است و ظاهرشان انسان است. سوال کردند ما چکار کنیم؟ پیامبر فرمود: اگر مال شما را گرفتند ،شما باید اطاعت کنید.
پیامبر فرمود: اگر کسی دید امیری کاری را انجام می دهد که آن کار خلاف است، اگر کسی از جامعه ی مسلمین جدا بشود ،مرگش مرگ جاهلیت است .امیر هر کاری می کند شما اطاعت کنید. در شرح نوشته است کارهایی که انجام می دهد :اگر امیر دنبال شرابخواری و فحشا رفت، شما باید از او اطاعت کنید.
در کتب شیعه داریم که پیامبر فرمود :اگر روایتی از من به شما رسید که برخلاف قرآن بود، آنرا بگویید. در قرآن داریم: از مسرف و گناهکار اطاعت نکنید. امام صادق (ع) می فرماید :این احادیث کار بنی امیه بود. هرچه می خواهید از ایمان بگویید ولی از شرک حرفی نزنید که ما بتوانیم بر شما حکومت کنیم.
مردم مدینه یکسال بعد از عاشورا قیام کردند .یکی از فرماندهان این قیام عبدالله بن حنظله بود .آنها به شام رفتند و گزارشی دادند که یزید شارب الخمر و سگ باز است ما با آنها می جنگیم. عبدالله بن عمر به خانه ی عبدالله مطیع آمد که برای فرمانده این قیام حدیثی بخواند. او گفت که تو حق نداری علیه یزید قیام کنی. من از پیامبر شنیدم اگر کسی دستش را از اطاعت امیر خلیفه ی مسلمین بردارد فردای قیامت جوابی ندارد. اگر با یزید بجنگید مرگ تان مرگ جاهلیت است. ترمز این قیام این احادیث جعلی بود. این احادیث برخلاف آیات قرآن است. با این فکر و نگاه پنجاه سال بود که بر مردم حاکم شده بود. این احادیث ترمز قیام مردم مدینه بود. عبدالله بن عمر پرسید: آیا تو راست می گویی؟
پیامبر فرمود :بدترین امامان شما کسانی هستند که آنها با شما دشمن هستند و شما با آنها دشمن هستید، شما آنها را لعنت می کنید و آنها شما را لعنت می کنند. سوال کردند :آیا ما با آنها بجنگیم ؟ پیامبر فرمود : تا نماز را بپا می دارند با آنها کاری نداشته باشید.
آیا می شود پیامبر که آمده بود تا مردم را از زیر ظلم وستم نجات بدهد این احادیث را بگوید. این با اصول مسلم دین نمی سازد. تمام این احادیث جعل شده بود. علمای علم کلام اهل سنت بر اساس این احادیث نظر داده اند. داریم :امامی که ما می گوییم به فساد و ظلم برکنار نمی شود.
الان حاکمانی به اندازه ی حاکمان آل سعود وجود ندارند که این قدر ظلم کنند و با ظالمان صلح کنند ،چرا برعلیه این حکومت قیام نمی کنند. مهمترین علت این است که آنها این احادیث را می خوانند و می گویند که به حاکمان کاری نداشته باشید. برای تثبیت حکومت شان خواندن این باب کافی است.
در کتاب امامت کافی شریف داریم که پیامبر فرمود: کسی ادعای امامت بکند و اهلیت امامت نداشته باشد( امامت را خدا تعیین می کند او باید اعلم وشجاعترین ترین مردم باشد و علم غیب داشته باشد) کافر است. این نگاه امامت است. پیامبر فرمود: خدا می فرماید هر رعیتی که از امام جائر اطاعت کند که نصب او از جانب خدا نیست ،خدا آنها راعذاب می کند حتی اگر اعمال شام خوب باشد . تفاوت این دو نگاه چیست؟ پیامبر آمد زنجیرهای ظلم را بردارد .
انشاء الله خداوند همه ی ما را از خواب غفلت بیدار کند.