کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
تاریخ پخش: 06/12/92
بسم الله الرحمن الرحيم
و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين
حتي به خندهاي شده مهمانمان كنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانمان كنيد
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان كنيد
يك نور واحديد كه در چهارده افق *** تكرار ميشويد كه حيرانمان كنيد
آقای شریعتی: سلام ميگويم به همهي بينندگان خوبمان، خانمها و آقايان، دوستان گرانقدر، خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. خيلي خوشحال هستيم كه در اين لحظات و دقايق همراه شما هستيم و در كنار شما هستيم. همانطور كه قبلاً خدمت شما عرض كردم و شما هم مطلع هستيد، از اين هفته روزهاي سه شنبه برنامه ما مزين است به حضور حاج آقاي حسيني عزيز. سلام عليكم و رحمة الله خيلي خيلي خوش آمديد.
سلام عليكم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه به همه بينندگان خوب برنامه.
آقای شریعتی: از اين جلسه ما يك بحث جديدي را با حاج آقا حسيني در دور جديد برنامه سمت خدا آغاز خواهيم كرد. ببينيم كه ايشان براي سهشنبههاي ما چه به ارمغان خواهند آورد؟ ما خدمت شما هستيم.
بسم الله الرحمن الرحيم، همينطور كه اشاره فرموديد، تقريباً چند هفتهاي است ما در حال مشورت با دوستان هستيم. و مطالعه اینكه در دور جديد چه موضوعي را مطرح كنيم. به اين نتيجه رسيديم كه بحث «سيرهي اهل بيت عليهم السلام» جايش در سري برنامه خالي و مورد نياز است و مخصوصاً آغاز سخن ما از وجود مقدس اميرمؤمنان (سلام الله عليه) و سيرهي ایشان باشد. انشاءالله ميخواهيم حداقل اين هفتههاي اول مهمان سفرهي اميرمؤمنان (سلام الله عليه) باشيم. ميدانيد كه حداقلاش اين است كه اين مدتي كه ما در برنامه هستيم، در عبادت هستيم. چون در روايت هست كه پيامبر خدا فرمودند: «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَة» (بحارالانوار/ج36/ص370) نام اميرمؤمنان، ياد اميرمؤمنان، سخن گفتن از اميرمؤمنان عبادت است. اين حديث را هم منابع شيعه و هم منابع اهل سنت نقل كردهاند. ابن عساكر در تاريخش و مناقب خوارزمي، همه نقل كردند كه پيامبر فرمود: «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَة»
يعني سهشنبهها انشاءالله با ياد اميرمؤمنان(سلامالله عليه) در آغاز سيرهي اهل بيت به اين عبادت مشغول هستيم.
آقای شریعتی: البته من فكر ميكنم كه بحث پر مخاطبي هم بشود، چون به مناسبت ميلاد نبي مكرم اسلام حضرت محمد(ص) كه بحث سيرهي نبوي را با حاج اقاي حسيني شروع كرديم بسيار پر مخاطب و پرطرفدار شده بود. و الحمدلله خيل عظيمي از بينندهها از سيرهي حضرت رسول استفاده كردند و من فكر ميكنم در راستاي همان بحث مباحث خوبي را داشته باشيم.
همانطور كه شما فرموديد، سيرهي نبوي با سيرهي علوي بسيار بسيار به هم نزديك است. دليلش هم خيلي روشن است. چون اميرمؤمنان(ع) آينهي تمام نماي پيامبر است. بنابراين سيرهها به هم نزديك است.
«أَنْفُسَنا» به تعبير شما و به تعبير قرآن «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم» (آلعمران/61). سيرهي نبوي و سيرهي علوي خيلي به هم نزديك است.
همينطور كه فرموديد، دوستان بحث سيرهي نبوي را هم خيلي استقبال كردند. من قبل از شروع به سخن فقط يك جمله را بخوانم. اين جمله در كتاب «جُرجُرداق» است. كتابش را شايد دوستان آشنا باشند. كتابي دارد به نام «امام علي ابن ابي طالب صوت العداله الانسانيه» يك دانشمند مسيحي است و هنوز هم در لبنان هست، قريب به 100 سال سن دارد. من در كتابي ميديدم كه آيت الله العظمي صافي گلپايگاني فرموده بودند: ايشان وقتي اين كتاب را نوشتند، به آيت الله العظمي بروجردي(رض) هديه كردند. من اين را خبر نداشتم. نوشتههاي ايشان را ديدم. كتاب را با يك نامهاي خدمت آيت الله العظمي بروجردي فرستادند و فرمودند: من هيچكس را شايستهتر از شما نديدم كه هديه كنم. يك دانشمند مسيحي، چند جلد كتاب راجع به اميرمؤمنان(سلام الله عليه) مينويسد و بعد به ايشان هديه كرده است. خوب ايشان هم كتاب را پسنديدهاند و دستور به ترجمهي آن به فارسي دادند. يعني شايد در حدود شصت سال پيش به فرمان مرحوم آيت الله العظمي بروجردي به فارسي ترجمه شده است. يك جملهي زيبايي ايشان در اين كتاب دارند، خطاب به دنيا ميگويد: «ماذا عَلَيك لَو حَشَت قُواك» دنيا چه ميشد اگر همهي نيروهاي خودت را جمع ميكردي «فَاَعطَيتَ في كلِ زَمانِ عَليا» در هر دوراني يك علي به جامعه تحويل ميدادي. تمام نيروهاي خودت را بسيج ميكردي و يك علي را در هر دوران تحويل ميدادي. آنوقت تعبير پايانياش جالب است، ميگويد: مثل امير مؤمنان «بِعَقله و لِسانه و ذي فِقاره» با همان خرد، با همان دانايي و با همان بيان، با همان زبان، با همان شجاعت و صلابت، هر دوران جامعه يك علي داشت. اين تعبير اين دانشمند مسيحي است.
به هر ترتيب ما ميخواهيم انشاءالله مهمان سفرهي اهل بيت عليهم السلام در اين مباحث باشيم. در هفتههاي اول مهمان سفره اميرالمؤمنان(س). عرض كردم شباهتهاي خيلي زيادي دارد سيرهي نبوي و سيرهِ علوي، دليلش اين است كه اميرمؤمنان بهترين شاگرد مكتب پيامبراست.
من همين آغاز سخنم را شروع كنم با يك عبارت از نهجالبلاغه اميرمؤمنان(س).
در خطبهي قاصعه كه خطبهي معروفي و زيبايي است. خطبهي 192 نهجالبلاغه، معروف است به خطبهي قاصعه. يك تعبيري اميرالمؤمنان دارد. ميفرمايد: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَة» ميدانيد كه من چقدر نزديك بودم به پيامبر، «وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ» جايگاه ويژهاي داشتم در محضر پيامبر. تا ميرسد به اينجا «وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّه» من مثل بچهاي كه دنبال مادر بدود، دنبال پيامبر بودم. «يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً» هر روز پيامبر يك دستور اخلاقي به من ميداد، «وَ يَأْمُرُنِي بِالِاقْتِدَاءِ بِهِ» به من دستور ميداد كه اين فرامين اخلاقي پيغمبر را در زندگي پياده كنم. از كودكي همراه پيامبر بودم. بنابراين سيرهي نبوي و علوي یکی است. چون علی(ع) آينهي تمام نما و بهترين و برجستهترين صحابي و شاگرد پيامبر خدا است.
من سخنم با سخني از پيامبر در مورد اميرمؤمنان(ع) آغاز كنيم. اين حديث در امالي شيخ طوسي، در امالي شيخ صدوق، و هم ابن ابي الحديد كه از شارعين نهجالبلاغه و از دانشمندان اهل سنت است، نقل شده است. داستان در جنگ صفين است.
عمار ياسر در ركاب اميرمؤمنان(س) به شهادت رسيد، قبل از شهادتش، ميگفت: «سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّه» من خودم از پيامبر شنيدم كه به اميرمؤمنان ميفرمود: يا علي! «إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَة» (بحارالانوار/ج39/ص297) خدا به تو زينتي داده، زيوري داده است كه از اين زيور و زينت محبوبتر نزد خدا وجود ندارد. آن زينت چيست كه عمار ياسر اين سرباز، اين شهيد، قبل از شهادتش، شايد يك روز، دو روز قبل از شهادتش اين سخن را از خودش به يادگار گذاشت؟ پيامبر به اميرمؤمنان فرمود: «وَ وَهَبَ لَكَ حُبَّ الْمَسَاكِين» دو زينت در اين روايت آمده است. يكي فرمودند: «زَيَّنَكَ بِالزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا» زندگي تو زندگي زاهدانه است، و دوم اينكه «حُبَّ الْمَسَاكِين». دوستي با مساكين و بيچارهها! يعني وقتي پيامبر ميخواهد از اميرمؤمنان تعريف بكند، زينتي كه از اين ديگر نزد خدا محبوبتر نيست، يكي زندگي زاهدانه و دوم محبت به مساكين و نيازمندان و گرفتارهاست. البته حالا زهد به معناي نداشتن نيست. به معناي اينكه انسان تعلق به دنيا نداشته باشد.
ويژگي دوم «حُبَّ الْمَسَاكِين» است. ما ميخواهيم اين روزها مهمان سفرهي اميرمؤمنان(ع) باشيم. هرچه بيشتر سر سفرهي حضرت باشيم و از كلمات حضرت بهره ببريم، زيباتر است. يادم است يكوقتي مرحوم آيت الله بهجت(رض) ميفرمودند: در سخنرانيهايتان از نهجالبلاغه بگوييد. تعبير ايشان اين بود، ميفرمودند: وقتي از نهجالبلاغه اميرمؤمنان بگوييد، مردم ديگر مستمع شما نيستند، پاي منبر شما ننشستند، پاي منبر اميرمؤمنان نشستهاند. بنابراين همهي ما پاي موعظهي اميرمؤمنان(ع) باشيم. محبت به مساكين در كلمات اميرالمؤمنان(ع) موج ميزند.
اشاره كنم به نامهاي كه حضرت به مالك اشتر مينويسد، كه به عهدنامهي مالك اشتر معروف است. يك فرازي در اين عهدنامه هست. «اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى» (شرحنهجالبلاغه/ج17/ص85) مالك! خدا را در نظر داشته باش، در مورد اين طبقات پايين! «الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُم» اين بيچارههايي كه چارهاي ندارند و دستشان به جايي نميرسد. «مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى» به تعبير پيامبر آدمي كه به مساكين علاقه داشته باشد، عهدنامهاش هم سفارش به مساكين است. مالك به مصر رفتي، مواظب مساكين، محتاجين، گرفتارها، بيچارهها، زمينگيرها باش!
يك داستاني را ميديدم جالب است. مرحوم علامه در بحار از تفسير علي ابن ابراهيم قمي نقل كردند. جنگ بدر كه تمام شد پيامبر خدا كه ميخواستند غنايم را تقسيم كنند، سعد ابن ابي وقاص، به پيامبر اعتراض كرد. گفت: يا رسول الله! اين چه جور تقسيم غنايم است؟! شما بين طبقات مختلف، يكجور تقسيم ميكنيد. اغنيا، فقرا، ضعفا، همه را داريد به يك ديد نگاه ميكنيد. حضرت خيلي ناراحت شدند. فرمودند: «هَلْ تُنْصَرُونَ إِلَّا بِضُعَفَائِكُم» (بحارالانوار/ج19/ص269) پيروزيهاي شما غير از اين است كه دست همين طبقات پايين و ضعفايي است كه شما به حسابشان نميآوريد. پيروزي شما با اينها نيست؟ الآن هم همينطور است، در تمام جوامع ديني ما، در انقلاب ما چه كساني در اصل انقلاب بودند؟ الآن در خانوادههاي معظم شهدا ببينيد. در هر كجا كه حضور مردم لازم باشد، همين طبقات هستند. «هَلْ تُنْصَرُونَ إِلَّا بِضُعَفَائِكُم» همين طبقات پايينيهاي كه به نظر شما نميآيند، اينها وسيلهي پيروزي هستند كه مديون اينها هستيم.
حضرت ميفرمايد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى» بعد يك جملهاي در ادامه دارد. «وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَر» مالك!... شخصيت با آن عظمت كه ما هرچه در شخصيت ايشان بگوييم، كم گفتيم. يعني اگر ما بخواهيم پنج نفر از اصحاب اميرمؤمنان و ياران باوفا و خوب حضرت را نام ببريم، يكي مالك است. ولي حضرت به او هشدار ميدهد. «وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَر» يكوقت غرور قدرت تو را مشغول نكند و اين طبقات پايين را فراموش نكني! «بَطَر» يعني مغرور نشوي، امروز كه قدرت دست تو آمده است، مغرور نشوي و اين طبقات مساكين و محتاجين و گرفتارها و زمينگيرها را يادت برود. «تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُم» آنهايي كه دستشان به تو نميرسد، به فرياد آنها برس.
دوستان حتماً يادشان هست كه در سيرهي پيامبر گفتيم كه پيامبر ميفرمود: «أَبْلِغُونِي حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِر» (بحارالانوار/ج16/ص148) آنهايي كه نميتوانند، دستشان به من نميرسد، شما واسطه شويد و پيام آنها را برسانيد. اينجا به مالك ميفرمود: مواظب آنها باش. «تَحْقِرُهُ الرِّجَال» آنهايي كه ديگران به چشم تحقير به آنها نگاه ميكنند. «وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَات» (شرح نهجالبلاغه/ج17/ص87) يك فرصتي قرار بده، گرفتارها بتوانند به راحتي به حضور تو بيايند، اين روايت جالب است «تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِك» نگهبانها را كنار بگذار، محافظين را كنار بگذار. بدون محافظ، بدون نگهبان، مردم بيايند و حرفشان را با تو بزنند. بيواسطه و بدون هيچ پردهاي... وقتي ميآيند حرف بزنند، ديگر هيچ مراقبي آنجا نباشد. محافظي آنجا نباشد و بتوانند راحت حرفشان را بزنند. «فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه»
يك كسي آمد به پيامبر خدا سلام كرد، يك مرتبه مضطرب شد. از بس شنيده بودند تاريخ پادشاهان را، فكر ميكردند پيامبر هم يك شاه است، پادشاه است. حضرت فرمودند: چرا اينطور شدي؟ «هَوِّنْ عَلَيْك» آن طرف لرزيد. فرمود: «هَوِّنْ عَلَيْك فَلَسْتُ بِمَلِك» (بحارالانوار/ج16/ص229) آسان بگير، من پادشاه نيستم. ببينيد عين اين تعبير در مورد زندگي اميرمؤمنان هست و سفارش اميرمؤمنان هم هست. فرمود: «فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه» من از پيامبر شنيدم، «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع» اگر در جامعهاي ضعفا نتوانند حقشان را بدون لكنت زبان بگيرند، حرفشان را بزنند و بدون سختي بگويند، اگر ضعيف نتواند حرفش را راحت بزند، آن جامعه رستگار نميشود. «لَنْ تُقَدَّسَ» آن جامعه روي رستگاري نميبيند. آن جامعهاي كه ضعيف نتواند راحت حرف بزند. اگر بنا شد موقع سخن گفتن به لكنت زبان افتادن و با احتياط صحبت كنيم، بگوييم، نگوييم، مصلحت هست، نيست، بنويسيم، ننويسيم، براي ما عواقبي دارد، ندارد، اين جامعه رستگار نميشود. جامعهاي روي رستگاري را ميبيند كه كسي خواست حرف بزند، راحت حرفش را بزند.
در خطبهي 216 حضرت باز يك تعبير زيبايي دارد. ميفرمايد: «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَة» آنطور كه با شاهان و جباران حرف ميزنند، با من حرف نزنيد. «وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي» وقتي ميخواهيد با من حرف بزنيد، ملاحظهكاري نداشته باشيد. راحت حرف بزنيد. «وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَة» ساختگي با من حرف نزنيد. تشريفاتي حرف نزنيد، به من راست بگوييد، و هيچ ملاحظهاي نداشته باشيد.
اگر خداوند محبت مساكين را در دل کسی قرار داد، اگر پيامبر به عنوان افتخار، يك امتياز استثنايي، يك امتيازي كه محبوبترين امتياز پيش خداست، محبت مساكين را قرار داد، آنوقت آثارش اين ميشود. خودش كه با مساكين هست هيچ، به يك فرماندار، به يك استاندار وقتي ميخواهد دستور بدهد، مهمترين دستورش اين است.
يك جملهي زيباي ديگري هم عرض كنم. حضرت فرمود: «فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِك» (شرح نهجالبلاغه/ج17/ص90) مالك مواظب باش، اگر يكوقت هم يك كاري برايت پيش آمد، از مردم دور شدي، دوري تو از مردم طولاني نباشد.
ميدانيد يكي از كارهاي خيلي خوبي كه در صدر اسلام بوده و حالا تقريباً كمتر شده، اين است كه در گذشته معمولاً وُلات ائمه جماعات بودند. والي، حاكم، فرماندار، استاندار، خودش امام جماعت و امام جمعه بوده است. يعني الآن استاندار است، جمعه نماز جمعه ميخواند. فرماندار است، نماز جمعه ميخواند. حاكم است، نماز جمعه ميخواند. نماز جماعت ميخواند. تمام وقت و شبانهروز در اختيار مردم بودند. «فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِك»
«وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَر» هر کدام از این كلام را بايد با تأمل خواند، بايد در زندگي ما تابلو شود. همينكه اميرمؤمنان فرموده: جامعهاي بخواهد روي رستگاري ببيند شرطش همين است. «وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَر» والي يك بشر است مثل ديگران. «عالم الغيب و الشهادة» كه نيست. پس بنابراين بايد ميان مردم باشد. حجابي بين خودش و مردم ايجاب نكند تا از اخبار مردم و گرفتاريهای مردم با خبر باشد.
در روايات ديگري داريم پيامبر خدا فرمود: «أَيُّمَا وَالٍ احْتَجَبَ عَنْ حَوَائِجِ النَّاس» (وسايلالشيعه/ج17/ص94) اگر يك حاكمي بين خودش و مردم پردهاي ايجاد كرد، «احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَنْ حَوَائِجِه» خداوند فرداي قيامت بين و و حوائجاش پردهاي ايجاد ميكند و نميگذارد، دستش به خدا برسد. فردا خداوند بين او و حوائجاش فاصله مياندازد.
جملهي پاياني اين كلام را بخوانم. «مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مَا لَا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْك» حضرت ميفرمايد: مالك! بدان. اينكه من اينقدر اصرار دارم كه مردم دسترسي به تو داشته باشند، فوري بهانه نياور كه آقا مردم نيازهاي مالي دارند و ما نميتوانيم نيازهاي مالي همه را برآورده كنيم. نه! اينطور نيست. مالك! «أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْك» بيشترين حاجتهاي مردم، گرفتاريهاي مردم، «مَا لَا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْك» مئونهاي ندارد. چطور مئونهاي ندارد؟ مردم چه ميخواهند كه مئونهاي ندارد؟ «مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ» ميخواهند شكايت كنند از ظلمي كه به آنها شده است. يك كسي به آنها ظلم كرده است. در حكومت اسلامي مظلوم واقع شدهاند، شما جلوي ظلم را بگير. جلوي ظلم را گرفتن كه خرج ندارد. «مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مَا لَا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْك» اين هيچ خرجي ندارد، نترس. فكر نكن اگر مردم الآن بيايند هر كسي يك نياز مالي دارد، نه! ميخواهند از آنها رفع ظلم شود. «أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ» يك معاملهاي با آنها شده، با آنها طوري برخورد كردند، بيانصافي كردند. معامله نه فقط تجارت، نه! ديگران با آنها بيانصافي رفتار كردند. ميخواهند جلوي ظلم گرفته شود. جلوي بيانصافيها گرفته شود. در اختيار مردم باش.
ببينيد اگر كسي «حب المساكين» داشت، همه فكرش، همّ و غماش گرفتاري مردم است. مشكل مردم است. دارند، ندارند. وسعشان ميرسد، نميرسد. مشكلاتشان چيست، ميتوانند حرفشان را راحت بزنند يا نه؟ من باز هم تأكيد ميكنم اگر ميخواهيم مهمان سفرهي اميرمؤمنان(ع) باشيم، فقط اين نيست كه ما بگوييم: به به! عجب كلماتي، بايد اينها را تابلو كرد، آن مسيحي اينطور گفته، آن اهل سنت اينطور گفته، اين بهجايي نميرسد. اگر جامعه و آحاد جامعه بنا گذاشت واقعاً مهمان سفرهي اميرالمؤمنان(س) باشد، باید سيرهي اهلبيت و سيرهي علوي در زندگي پياده شود.
فرازهاي نابي را حاج آقاي حسيني انتخاب كردند از عهد مالك اشتر و من فكر ميكنم كه بسيار نكات لطيفي داشت و هر فرازش يك معيار بود براي زندگي امروز ما و خدا كند كه انشاءالله ما فاصلهمان را كم و كمتر كنيم. انشاءالله دوستان ميتوانند به اين عبارات مراجعه كنند. عهد مالك اشتر در نهجالبلاغه، نامهي 53 نهجالبلاغه.
من يك جملهاي همينجا عرض كنم براي اينكه خيلي كليگويي نگفته باشيم، يك استفادهاي كرده باشيم. چون پيامهاي هفتهي گذشته را ميديدم، ديدم كسي نوشته آقا شما سيرهي نبوي ميگوييد. شما كه اينقدر ميگوييد: پيامبر به فكر مردم بود، الآن اين هفته هم ميگويند: شما اينقدر گفتيد: اميرمؤمنان به فكر مساكن و بيچارهها و گرفتارها بود، آيا پيامبر راضي هست با اين همه مشكلاتي كه حالا وجود دارد؟
اين عزيز در نامه نوشته بود، جوانان ما سه مشكل اساسي دارند. مشكل اشتغال، مشكل ازدواج، و مشكل تحصيل. آيا درست است با اين مشكلات ما هزينههاي ديگر و خرجهاي ديگری که امروز ميبينيد را داشته باشیم؟ هر روز يك گوشهاي يك جشنواره، يك اجلاسيه، يك سمينار و هزينههايي كه آخر هم متأسفانه مشخص نميشود. آيا با آن نيازها اين درست است؟ سيرهي نبوي همين را ميگويد؟ واقعاً پيامبر اينطور بود؟ اميرمؤمنان اينطور بود؟
من يك برنامهاي را چند شب پيش در رسانه ميديدم، يك آماري را شنيدم واقعاً خيلي متأثر شدم. يكي از مسؤولين ردهي بالاي دانشگاهي ميگفت. به نظر من اين آمارها بايد در صدر اخبار بيايد، نه يك گوشهاي، مصاحبهاي و رد شويم. عرض كردم مشكل تحصيل، مشكل اشتغال، مشكل ازدواج مشکلات اساسی است. اين گفتنها اثر دارد. ايشان گزارش ميداد: ما از 331 هزار نفر جواني كه در رشتهي دكترا شركت كردند، 5 درصد را دانشگاههاي ما ظرفيت دارد و ميتواند بپذيرد. اين آقا كه يكي از مسؤولين رده بالاي دانشگاه بود، ميگفتند: اینکه ميگويند فرار مغزها، 95 درصد را ما از دست ميدهيم. ميگفتند: از بین اينهايي كه نميتوانيم جذب كنيم، سال گذشته 150 هزار نفر ثبت نام كردند كه خارج از كشور بروند و درس بخوانند. كجا ميروند و درس ميخوانند؟ گفتند: بيشتر اينها ميروند دانشگاههاي درجه دو و سه اطراف خودمان. كشورهاي اطراف! يا راجع به كارشناسي ارشد باز ايشان آماري ميدادند. مثلاً 900 هزار نفر شركت ميكنند، ما 26 يا 27 درصد اين را ميتوانيم پذيرش كنيم. بقيه معطل هستند.
باز من يك خبري را همين روزها ميديدم. نوشته بودند كه در كشور حدود ده ميليون پسر، ده ميليون دختر مشكل ازدواج دارند و بايد ازدواج كنند. روز سهشنبه است از آقاي قرائتي ياد كنيم. تمام اين حرفهايي كه ما ميزنيم راجع به مبارزه با فساد و اينها همه حرف است. همه كشك است. راه اصلي اين ازدواج است. ما بيست ميليون، ده ميليون پسر، دختر، حدود بيست ميليون دختر داريم كه مجرد هستند و ميخواهند ازدواج كنند. حرف اصلي، راه حل اصلي، پايهي اول بحث ازدواج است. براي ازدواج چه كردهايم؟ باز خبر تازهاي ديدم، برايم جالب بود. ما ميگفتيم: بانكها بيايند حداقل اين پنج ميليون وام ازدواج را راحت بدهند كه يك ميليون نفر در نوبت هستند، مصاحبهاي يكي از مسؤولين بانك داشت كه بانك مركزي كه اگر اين پنج ميليون را سه ميليون كنند، ما يك طرحي ميدهيم، كه ديگر متقاضيان اينقدر در نوبت نمانند. آنوقت با اين سه تومان چه ميخواهند خريداري كنند؟ حالا ما باز هم بحث قرضالحسنه را گفتيم و باز هم تأكيد ميكنيم، خيلي هم استقبال شده و واقعاً مردم بايد يك فكري كنند.
يك خبري را شنيدم انشاءالله اينطور نباشد. اینكه چون بانكها سود سپردهها را بالا بردند، يك عده دارند از صندوقهاي قرضالحسنه پولشان را ميگيرند و ميبرند بانكهايي كه به آن سود بالاتر برسند. اين خوب نيست! حتماً اگر اميرمؤمنان(س) ميفرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى» مساكين، نيازمندان، گرفتارها، مشكلات، يك وظيفه وظيفهي حاكم است. ما هم وظيفه داريم. فقط اين نيست كه بگوييم حاكم و حكومت وظيفه دارند. ما چه كار كرديم؟ اين را يادمان نرود. اين گرفتاري مردم را، مخصوصاً در روزهاي پايان سال هستيم.
باز در پيام بينندگان بود، عزيزي نوشته بود: شما كه در سيرهي نبوي اينقدر در مورد ديون صحبت كرديد، سفارش كنيد، آخر سال است.
كسي از دنيا ميرفت، پيامبر سؤال كرد: مديون هست يا نه؟ وقتي ميخواستند بر جنازه نماز بخوانند، پيامبر سؤال ميكردند، مديون هست يا نه؟ اگر ميگفتند: مديون است، پيامبر نماز نميخواند. اين در حالات پيامبر است. بر جنازهي مديون نماز نميخواندند. ميفرمودند: ديگران بخوانند. حتماً نبايد پيامبر بخواند. فرمود: «دُونَكُمْ صَاحِبَكُم» (كافي/ج2/ص90) يك نفر بخواند، من نميخوانم!
از امام صادق(ع) سؤال كردند كه واقعاً همينطور است، پيامبر بر جنازهي مديون نماز نميخواندند؟ مگر مديون جرمي مرتكب شده؟ مسلمان است بايد بر جنازهاش نماز خواند. حضرت فرمود: بله، پیامبر ميخواستند اهميت دين را جلوه بدهند. مردم مواظب باشند. نوشته بودند: شما كه اينطور گفتيد، بگوييد حداقل آخر سال است، خانمي نوشته كه من در خانهها كار ميكنم، بگوييد: حقوق كارگران را آخر سال، پولي كه ما در اين خانهها كار ميكنيم به ما بدهند و بتوانيم شب عيد يك كاري كنيم. هم اينها، هم كارخانهها، كارمندها، به هر ترتيب... اگر ميگوييم: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى» ويژگي اميرمؤمنان شوخي نيست. «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَيَّنَك» (بحارالانوار/ج39/ص297) خدا به تو افتخاري داده، زينتي داده كه محبوبترين زينت است. يكي زاهدانه زندگي كردن است. و دیگری «حب المساكين» محبت به مساكين و بيچارهها و گرفتارها، انشاءالله در زندگيمان داشته باشيم.
امروز 12 روز از قرار روزانه در دور سوم ختم قرآن ميگذرد. امروز صفحه 12 مصحف شريف را با هم تلاوت ميكنيم. آيات 77 تا 83 سورهي بقره.
«أَوَ لَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ(77)وَ مِنهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانىَ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ(78) فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَاذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْترَواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا يَكْسِبُونَ(79) وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَ تخَّذْتمُ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يخُلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(80) بَلىَ مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيَتُهُ فَأُوْلَئكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(81) وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ أُوْلَئكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(82) وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ ذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ ثمُ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ وَ أَنتُم مُّعْرِضُونَ(83)»
« آیا اینها نمیدانند خداوند آنچه را پنهان میدارند یا آشکار میکنند میداند؟! (77) و پارهای از آنان عوامانی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمیدانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بستهاند. (78) پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند! (79) و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد- یا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید»؟! (80) آری، کسانی که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود. (81) و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند. (82) و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمی- سرپیچی کردید؛ و (از وفای به پیمان خود) رویگردان شدید.» (83)
آقای شریعتی: اگر خلق عالم علي (ع) را ميشناختند دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند، جهنم آفريده نميشد. اي خدا ما را در بهشت عشق علي جاودان بدار. حاج آقا حسيني اشارهي قرآني را ميفرمايند و در خدمتشان هستيم.
اين آيهي پاياني كه تلاوت شد، راجع به احسان به پدر و مادر، خيلي جالب است. بينندگان با اين آيه آشنا هستند. شش آيه در قرآن تقريباً با اين تعبير داريم. «لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ» در كنار يكتاپرستي چه آمده است؟ «وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» احسان به پدر و مادر شش مرتبه در قرآن در كنار مهمترين مسألهي توحيدي آمده است. «لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» آن هفته ما يك مسألهاي گفتيم راجع به اينكه آيا پدرها ميتوانند در خانه اجبار كنند؟ بعضي از بينندگان پيام دادند، ناراحت شده بودند و گفتند: آقا اين حرف اصلاً درست نيست. شما اينطور ميگوييد، ديگر بچهها به حرف ما گوش نميدهند. «وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» گفتيم بچهها وظيفهي احسان به پدر و مادر دارند، اما از آن طرف خوب پدر و مادرها مجبور نكنند.
چون ادامه آيه دارد: «وَ ذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ» در كنار يكتاپرستي، احسان به پدر و مادر، خويشاوندان، يتيمان ومساكين كه اميرمؤمنان هم زينتش محبت مساكين بود. يك حديثي را ميديدم اين هم جالب است. چون بحثي كه شما با حاج آقاي فرحزادي داريد راجع به بركت است. حديث در بحار علامه مجلسي هست. «أَطْعِمُوا الْمَسَاكِين» (بحارالانوار/ج40/ص331) روايت داستاني دارد كه پيامبر خدا در بازار كوفه قدم ميزدند، داستان مفصل است يك روزي شايد گفتيم. رسيدند به خرمافروشها، فرمودند: «أَطْعِمُوا الْمَسَاكِين» به مساكين، به نيازمندان غذا بدهيد، «يَرْبُو كَسْبُكُم» تا كسب شما رونق بگيرد. به مساكين اطعام كنيد تا خدا به كسب شما بركت بدهد.
اين را صد بار گفتيم. به مساكين بدهيد از اين كم ميشود؟ نه! قرآن ميفرمايد: بيشتر ميشود. اميرمؤمنان در بازار كوفه قدم ميزد، به بازاريها ميفرمود: به مساكين اطعام كنيد تا خدا به كسب شما بركت بدهد.
آقای شریعتی: يك مژده به بينندهها خوبمان بدهم و يك بشارت به همهي آنهايي كه علاقمند سلسله مباحث سمت خدا هستند، كتابهاي برنامه را دنبال ميكنند، بعد از انتشار جلد اول «وعدههاي الهي به صابران» همين روزها «وعدههاي الهي به صابران» جلد دوم، هم منتشر شده است. سلسله مباحث سمت خدا كه در خدمت حاج آقاي حسيني بوديم، اين مباحث به رشتهي تحرير درآمده است و بعد هم وصيتنامه كه راهنماي نوشتن وصيت نامه هست براي آقايان و خانمها.
بخش پاياني گفتگو در خدمت شما هستيم.
من يك مطلبي را راجع به اين كتاب كه فرموديد عرض كنم. باور بفرماييد يكي از دغدغههاي خيلي دائمي و هميشگي و شديد ما مسألهي وصيت نامه است. مسألهاش را مفصل در چند جلسه گفتيم. مشكلات فراواني در وصيتهاي ما هست. الآن در پروندههاي قضايي ببينيد، بسياري از پروندههاي قضايي در دادگاه دعوا بين برادر و خواهر سر ارث پدر است. برادر و خواهر سر ارث دعوا دارند. ما اينقدر ميتوانيم مشكلات فراواني را با يك وصيتنامه حل كنيم. من نميخواهم خداي نكرده معاذ الله منتي بگذارم. ولي باور بفرماييد، وصيت نامه بيش از چند كتاب وقت ما را گرفت. چهل مسأله را تذكر داديم كه اگر كسي خواست وصيت نامه بنويسد اين تذكرات را حتماً بايد بخواند. اگر وصيت نكنيم چه آثاري دارد. وصيت به ثلث تعبيرش چيست؟ تفسيرش چيست؟ چطور ميشود؟ خيلي مفصل است. مسائل فقهي فراواني داشته است. اميدوار هستيم مردم كوتاهي نكنند. چون اگر يادتان باشد عرض كرديم. گفتيم: اگر كسي وصيت نداشته باشد، هيچي نداشته باشد یا ثروتمندترين آدم روي زمين باشد. اگر از دنيا برود ولي وصيت نكرده باشد كه نماز و روزه براي من بدهند. به فتواي مشهور فقها ورثهي او وظيفهاي ندارند. فرض كنيد پسر بزرگتر ندارد. به فتواي مشهور فقها اگر ننويسد من نمازم قضا بود، روزهي قضا، ورثه وظيفهاي ندارد. خيلي كار را آسان ميكند ولي مسائلش دقيق است. پيچيده است. در اين كتاب تمام مسائل را آورديم كه انشاءالله جدي پيگيري كنيد.
من اگر فرصت باشد يك جملهاي اشاره كنم از عهدنامه اميرمؤمنان به مالك اشتر. حضرت راجع به نماز میفرماید. ما در سيرهي پيامبر گفتیم حضرت به معاذبن جبل فرمود: «إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَتَّانا» (بحارالانوار/ج79/ص365) نماز را طول نده، كه مردم از نماز جماعت فراري شوند. ما هفتهي گذشته هم گفتيم كه حضرت چه سورههايي را ميخواندند. چه دعاهايي را پيامبر بيشتر ميخواندند كه حالا دوستان زيرنويس ميكنند. خيلي از دوستان سؤال كردند: آن چهار دعايي كه پيامبر زيادتر ميخواندند، حضرت به معاذبن جبل فرمودند: «إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَتَّانا» نمازت را طولاني نكن. يكي از بينندهها نوشته كه آقا شما چرا نمازهاي جمعه را نميگوييد؟ البته راست هم ميگويند. بعضي از نماز جمعهها واقعاً طولاني است. من دست همهي ائمهي جمعه را از دور ميبوسم، ولي خودم نماز جمعهاي رفتم، ساعت 3 نماز تمام شد. پيامبر را گفتيم: «لا يطيل الخطبه» موعظه را طولاني نميكردند. «انما هنَّ كلمات يسيرا».
من يك تقاضايي دارم. اين يك پيشنهاد خيلي آسان است. به نظرم خيلي با بركت است. اگر ائمه جمعه صداي ما را ميشنوند. با كمال تواضع عرض ميكنم. مسؤولين دفاترشان ميشنوند، كسي ميشنود به اطلاع اين بزرگواران برساند. يك سامانهي پيامكي در هر شهري براي هر نماز جمعهاي تأسيس كنند. كه پيامهاي مخاطبين، نمازگزاران را آن سامانه بيايد و امام جمعه هر هفته بشنود، بخواند، كه پيام مردم چيست. الآن اگر در همين برنامه اين سامانهي پيامكي نبود، چقدر ضرر داشتيم. واقعاً من الآن نميدانم هفتهي آينده چه خواهم گفت. سلسله بحث معلوم است. عنوان بحث معلوم است. هزينهاي هم ندارد. يك سامانهي پيامكي تأسيس كنند. همهي تهران اين كار را كنند. مراكز استان، يك شهر دورافتاده، يك روستا، يك بخش دور افتاده، الآن ما به بركت انقلاب اسلامي بيش از 500 تا نماز جمعه داريم. از بركات امام(ره) است. اين 500نماز جمعه، 500 سامانهي پيامكي داشته باشد. مردم كه آمدند، انتقادي دارند. حالا امام جمعه امروز يك مطلبي را گفته است. ما اين همه حرف ميزنيم بينندگان انتقاد ميكنند، پيشنهاد ميكنند. ما هم با جان و دل ميپذيريم. آقاي امام جمعه اين مطلبي را كه امروز فرموديد، اين اشكال را داشت. اين مطلب را بيشتر بگوييد. اين مطلب نياز ضروري است. در يك سامانهي پيامكي اين تذكرات را بدهند. آن تذكر طولاني شدن و غيره را هم در همان سامانه قيد كنند.
يك عده هم نوشته بودند كه آقا مثلاً امام جماعت ما از آن طرف خيلي سريع نماز را ميخواند، كه ما به نماز نميرسيم. آن هم يك مشكل است. من عهدنامه اميرمؤمنان را بخوانم. حضرت به مالك اشتر فرمودند: وقتي ميخواهي نماز بخواني، طوري نماز بخوان... ميگويد: من سؤال كردم. «إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِك» ميفرمايد: از پيامبر سؤال كردم، من چطور نماز بخوانم؟ پيامبر به من ياد داد. اميرمؤمنان ميفرمايد، پيامبر به من ياد داد. «صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيما» (شرحنهجالبلاغه/ج17/ص89) رحم داشته باش به مسلمانها در نماز. يعني چه رحم داشته باش؟ «فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعا» نه طوري كن كه مردم از نماز جماعت و جمعه فرار كنند، نه طوري باشد كه نماز ضايع شود. حضرت به مالك ميفرمايند. من همينجا بگويم، در حالات پيامبر گرامي اسلام است. حضرت وقتي ميخواستند ذكر ركوع را بگويند، سه تا «سبحان ربي العظيم و بحمده» ميگفتند. ذكر سجده پيامبر سه تا «سبحان ربي الاعلي وبحمده» بود. نه مُنَفّر باشيم، نه مُضَيع! نه نماز را ضايع كنيم آنطور كه مأموم به نماز ما نرسد. نه آنطور نماز را طول بدهيم كه مردم از جماعت فراري باشند. اين در عهدنامه اميرمؤمنان به مالك اشتر، نامه 53 آمده است. «وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ» وقتي امام جماعت مردم هستي، «فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً» اين اعتدال را رعايت كن. نه مردم را فراري بده و نه نماز را ضايع كن. از بين نبر، آن حدي كه بايد باشد رعايت شود. اين هم من به احترام پيامي كه عزيزان داده بودند، تذكري كه عزيزان داده بودند خواستم مطرح كنم.
آقای شریعتی: اگر نكتهاي باقي مانده ميشنويم و دعا بفرماييد.
دو مسأله را من در اين دو دقيقه بگويم. يكي راجع به وصيتنامه من باز دوباره تأكيد كنم. ببينيد ديونمان را اهميت بدهيم. گفتيم پيامبر ميخواستند نماز به جنازه بخوانند، سؤال ميكردند، اگر مديون بود، نماز نميخواندند. حداقل ديونمان را اگر زماندار هست، در وصيت نامه انسان بنويسد، بسيار هستند كساني كه از دنيا ميروند، يك جا ننوشتند ديونشان را، بدهكاريشان را ننوشتند، طلبكار ميآيد، ميگويد: آقا پول ما را بده. ميگويد: برو سند بياور. او هم سند ندارد. نوشتهاي ندارد. رسيدي ندارد. ما هم در وصيت نامه ننوشتيم. حق مردم از بين ميرود. اين يك مطلب كه راجع به وصيت نامه خواستم عرض كنم.
مطلب ديگر اینکه خانمي پيام داده بودند كه روزهاي پاياني سال هست و ما مشغول خانه تكاني هستيم. به آقايان سفارش كنيد كه يا كمك كنند يا حداقل مراعات حال ما را داشته باشند. راست ميگويند. نظافت و بهداشت هم دستور ديني است. گفتند: توصيه كنيد به آقايان كه اگر ميتوانند كمك كنند. روايت داريم كه اميرالمؤمنان(ع) فرمود: «خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِر» (مستدرك/ج13/ص48) انشاءالله آقايان گوش ميكنند. برنامه را قطع نكنند. «خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِر» اميرمؤمنان فرمود: خدمت به اهل خانه كفارهي گناهان كبيره است. در اين فصل خانه تكاني گناهان كبيرهمان را انشاءالله از بين ببريم.
اميدواريم خداوند به همهي مسؤولين ما، به همه مردم ما كمك كند فكرشان، ارادههايشان را بر مسألهي اشتغال و ازدواج جوانها و تحصيل جوانها، انشاءالله خداوند مشكلات همه را به عنايت خودش برطرف بفرمايد.