حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
92/8/1
سوال – چرا در فرهنگ شیعه اقامه ی نماز و پذیرش اهل بیت در یک جایگاه نزدیک بهم قرار گرفته است. حتی بعضی وقت ها تعابیری می شنویم که نماز بدون ولایت مورد قبول پروردگار قرار نمی گیرد. فلسفه ی این جمله چیست؟
پاسخ – عید غدیرخم، روز ولایت امیرالمومنین را تبریک می گوییم. دستوراتی که خدا برای همه ی انسانها بعنوان واجبات و تعالیم دینی وضع کرده است، براساس نیاز ماست. یعنی خدا می خواهد نیازهای درونی ما را با دستورات خودش تامین کند. ما مثل یک بیماری هستیم که در محضر طبیب، نیازهای مان را می گوییم درحالیکه طبیب خودش آنها را می داند. خدا می داند که ما چه نیازی داریم. گاهی اوقات دکتر به ما داروی تقویتی می دهد که این طبق میل ماست. در اینجا اگر با حرف دکتر همراهی کنیم، خیلی ارادت و اعتقاد ما را به دکتر نشان نمی دهد. اعتقاد ما به دکتر وقتی معلوم می شود که دکتر داروی تلخ یا دارویی بدهد که با میل ما سازگار نباشد و ما آنرا مصرف کنیم. یعنی چون دکتر از نیاز ما آگاه است حرف او را گوش می کنیم. در عبادت الهی هم همین طور است.
حقیقت عبادت، عبودیت و پرستش است. بعضی از دستورات خدا بامیل ما سازگاری دارد. مثل روزه که ضمن اینکه عبادت است و سخت است ولی برای سلامت بدن ما مفید است. صدقه دادن و انفاق دادن با میل انسانی سازگار است. حتی جهاد هم با میل ما که نشان دادن روحیه شجاعت و شهامت است سازگاری دارد. بخاطر همین کسانی که اهل دیانت هم نیستند مردان جنگی زیادی دارند. نماز با خودیت و منیّت انسان سازگاری ندارد. لذا وقتی خداوند می فرماید که روزی 24 بار پیشانی ات را به خاک بگذار،این کار با میل ما سازگاری ندارد مگر اینکه به بزرگی خدا اعتقاد داشته باشیم. بیمار تا به تخصص پزشک اعتقاد پیدا نکند به آن عمل نمی کند. پس در رابطه با خدا، دستوراتی که با میل ما سازگاری دارد خوب انجام می دهیم ولی دستوراتی که میل ما، منفعت آنرا نفهمد، خوب انجام نمی دهیم. اگر ما به کبریایی خدا که همان ایمان است اعتقاد داشته باشم، همه ی دستورات خدا را اجرا می کنیم. بخاطرهمین است که قیمت نماز از همه ی عبادت ها بالاتر است. چون در آن تعبد (اطاعت کردن) وجود دارد. ما هنوز فلسفه ی نمار صبح را نفهمیده ایم. نماز با عبادت های دیگر فاصله ی زیادی دارد. وقتی شیطان می خواهد حمله کند ،اول به نماز حمله می کند.
چرا ما نمی توانیم مستقیم با خدا ارتباط برقرار کنیم و حتما باید با ائمه و پیامبر ارتباط برقرار کنیم؟ مگر مهربانی خدا بیشتر از آنها نیست؟ ما با خدا دو نوع ارتباط (باواسطه و بی واسطه ) داریم که رمز هر دوی آنها تعبد است. ارتباط بی واسطه پرستش و عبادت است. در قرآن داریم که من را عبادت کنید و این راه مستقیم است. نماز محض عبادت خداست. روزه هم عبادت است و هم سلامت ،جهاد هم عبادت است و هم شجاعت، انفاق هم عبادت است و هم انسانیت ولی نماز فقط عبادت است. نماز فقط درمان است و در آن لذتی وجود ندارد. شیر و عسل هم دارو است و هم لذت دارد ولی آمپول فقط دارو است. جراحی فقط درمان است. نماز ارتباط بی واسطه است. تعبد زیباست. ارتباط دیگر ارتباط با واسطه است که همان ولایت است. در قرآن داریم :کسانی که ایمان آورده اند، ولایت رسول خدا، علی و فرزندانش را قبول کرده اند. هرکس خدا و پیامبر مولای اوست علی هم مولای اوست. هرکس ولایت پیامبر و علی را قبول کرده است ،در عصر غیبت ولایت فقهاء را هم قبول می کند.
هر کس می خواهد مدرک دکترا بگیرد حتما باید مدرک فوق لیسانس ،لیسانس و دیپلم هم داشته باشد. در روزه و جهاد نمی شود تعبد خالص را فهمید. اگر دو نفر هم مسیر باشند و با هم بروند خیلی ارادت به یکدیگر مشخص نمی شود ولی اگر دو نفر هم مسیر نباشند ولی بخاطر یکدیگر مسیرشان را عوض کرده باشند، در اینجا ارادت نشان داده می شود.
در نماز تعبد ویژه وجود دارد ولی ولایت از نماز بالاتر است زیرا نماز سجده بر خداست ولی ولایت سجده بر خلیفةالله است. ابلیس معلم فرشته ها بود و شش هزار سال هم عبادت کرد. او در نماز خوب عمل کرده بود ولی در سجده بر خلیفة الله کم آورد. و آن طور که خدا فرمود، بر آدم سجده نکرد. شاگردان ابلیس یعنی فرشتگان همه بر خلیفةالله سجده کردند ولی ابلیس این کار را نکرد و گفت که خدایا من تو را سجده می کنم ولی بر آدم سجده نمی کنم، در واقع می خواست بگوید که خدا اشتباه می کند که آدم را مسجود قرار می دهد. معنای ارتباط ولایی با خدا داشتن همین است. آن روزی که خداوند علی را ولی قرار داد باید همه می پذیرفتند و کسانی که بعد از 25 سال خانه نشینی علی، با او بیعت کردند کار مفیدی نکردند. دعوا سر خلیفه ی اول و چهارم نیست. دعوا سر این است که خلیفه اول بودن را خدا گفته ولی خلیفه ی چهارم بودن را مردم گفتند. تعبدی که خدا می خواست ،آنها انجام ندادند.
تعبد یعنی اینکه هر فرمانی که خدا گفته آنرا انجام بدهیم حتی اگر علت آنرا ندانیم یا خلاف آنرا فهمیدیم. ما خیلی از حکم ها را نمی فهمیم، ولی باید بدانیم که چون خدا علیم، حکیم، و ... است بهتر از ما می فهمد. اگر ما در برابر خدا تواضع داشته باشیم و کبریایی خدا را باور کردیم، ولایت را هم قبول می کنیم. همان خدایی که فرموده بی واسطه عبادت کنید، اَن العبدونی ، فرموده که به ائمه متوسل بشوید. اطیعواالله و اطیعوالرسول و اولی الامرمنکم. خدا در پرستش، واسطه را قبول نمی کند حتی حضرت عیسی را( چون گفتند که عیسی پسر خداست. ما می گوییم پیامبر عبدالله است)ولی در استغفار وساطت پیامبر را قبول می کند. چون او خلیفةالله است. و ولایت دارد. همان خدایی که گفته مرا مستقیم سجده کنید فرموده که از خلیفةالله اطاعت کنید. و اگر ولایت خلیفةالله را هم پذیرفتید اطاعت مرا هم می پذیرید. نماز سجده بر خداست ولی ولایت سجده بر خلیفةالله است که خیلی سخت است زیرا انسان باید بر انسان سجده کند. در گذشته آنقدر امیرالمومنین را پایین آوردند که در کنار معاویه قرار دادند. آنها نفهیمدند خلیفةالله یعنی چه.
بعضی ها می گویند: روزه می گیریم و انفاق هم می کنیم ولی نماز نمی خوانیم. وقتی این فرد روزه می گیرد می خواهد برای سلامتش کار کند و وقتی انفاق می کند می خواهد انسانیتش را به رخ بکشد. حتی کسی که به جبهه می رود می خواهد پُز شجاعتش را بدهد و کسی که حج می رود می خواهد پُز جهانگردی اش را بدهد. وقتی انسان می خواهد نماز بخواند، باید خشوع کند و در مقابل ولایت اطاعت کند. اگر این اتفاق افتاد، دیگر کسی به ولایت امام جواد(ع) هفت ساله ایراد نمی گیرد. و به پیامبر نوزاد ایراد نمی گیرد زیرا خداوند او را ولی قرارداده است. جایگاه ولایت باید اطاعت بشود و این تعبد خیلی سخت است.
طبق آیه غدیر، دین بر دو نوع است: ناقص و کامل. رمز کامل شدن دین، ولایت است. پس اگر ما در دین ولایت داشتیم دین ما کامل است. و اگر در مقابل ولایت تعبد نداشتیم دین ما ناقص است. ما دونوع نعمت داریم :کامل و ناقص. ولایت نوراست و نعمت را کامل می کند. نعمت های بی ولایت برای ما مضر است. تیم ورزشی بدون مربی تیم نیست. تیم هنری بدون کارگردان تیم است و به درد نمی خورد. تیم مسافرتی بدون راهنما به درد نمی خورد. نعمت بدون ولایت ناقص است. ما دو نوع اسلام داریم :اسلام مرضی خدا و اسلام مرضی غیر خدا. اگر در اسلام ولایت باشد، اسلام مرضی خداست. اسلام و دین با ولایت دشمن را ناامید می کند. اسلامی که بدون ولایت باشد، باعث ناامیدی دشمن نمی شود. شیطان به آدم نگاه کرد و خلیفةاللهی را نفهمید ولی اگر به خدا نگاه می کرد، عبد خدا می شد. تعبد در مقابل ولی خدا ،تعبد در برابر خداست و سجده در برابر خدا تعبد در برابر خداست.
سوال – بعضی وقت فکر می کنم چشمهای ما که به گناهان زیادی آلوده است چگونه می تواند جمال امام مهدی(عج) را ببیند ؟من که امروز نمی توانم نگاهم را از حرام کنترل کنم چگونه می توانم روبروی امام زمان(عج) بایستم و خودم را محب و شیعه بنامم؟ چگونه می توانم گناهانی که از ناحیه ی چشم ،ایمان مرا نشانه گرفته اند را ترک کنم؟
پاسخ – بنظر من بیماری چشم همگانی شده است. بترسیم از اینکه این بیماری چشم ما را از درک حضور امام زمان(عج) محروم کند. در مورد کنترل چشم سه نکته وجود دارد: ا-در نگاه های مان تجسس نکنیم. بخاطرهمین می گویند یک نظر به صحنه ی حرام اشکالی ندارد. گاهی بعد از نگاه اول ،نگاه بعدی عمیق تر است و با اختیار همراه است. تجسس یعنی تداوم نگاه و دقت در آن نگاه با اختیار است. 2- در نگاه های مان تجسم نکنیم. بعضی ها فایل های گناه را از ذهن شان پاک می کنند ولی بعضی ها آنرا برای لحظه ی خلوت نگه می دارند. امام صادق(ع) می فرماید: نگاه به حرام تیر مسموم شیطان است. گاهی تیر مسموم را درمی آوریم ولی زهر اثر خودش را می گذارد. 3- در نگاه های مان تخیل نکنیم. گاهی فردی یک صحنه را می بیند و با آن یک سریال درست می کند. یعنی آنرا پردازش می کنند. تجسس، تجسم و تخیل بیماری چشم را عمیق می کند.
اگر عمر، کلام و قلم علامه محمدتقی جعفری بابرکت شد بخاطر عنایتی بوده که امیرالمومنین به ایشان کرده است. علامه می نویسد: در شب تولد حضرت فاطمه (س)در گرمای نجف با عده ای ایشان نشسته بودیم. آقا شیخ حیدر اصفهانی مجلس را گرم می کرد. ایشان گفت که من یک عکس دختر زیبای برگزیده ی سال را به شما نشان می دهم. آیا شما یک عمر زندگی حلال با این زن زیبا را انتخاب می کنید یا یک لحظه نگاه به امیرالمومنین را؟ ایشان طلبه های جوان را بر سر دو راهی گذاشت. هر کدام از طلبه ها جوابی دادند. رئیس مدرسه گزینه ی اول را انتخاب کرد، نفر بعدی هم همین طور و نفر سوم گفت که وقتی ما بمیریم امیرالمومنین را می بینیم، پس چرا این عیش حلال را از دست بدهیم. نفر بعدی علامه بود. علامه ندیده آن عکس را رد کرد یعنی حتی یک نظر هم نگاه نکرد. و گزینه ی دوم را انتخاب کرد. علامه می گوید: حالم منقلب شد و به عالم مکاشفه رفتم. به حجره آمدم و مثل اینکه خوابم برد. دیدم در اتاق بزرگی علما نسشته اند. و امیرالمومنین هم در صدر مجلس نشسته است. من آقا را نگاه می کردم و آقا هم مرا نگاه می کرد. از آن حالت درآمدم. اطرافیان منقلب شدن حال مرا دیدند و سوال کردند و من داستان را به آنها گفتم. علامه به عشقش رسید ولی آنها به خیال شان هم نرسیدند. مدیر مدرسه به شیخ حیدر گفت که امشب بد جوری ما را امتحانی از ما کردی و آبروی ما را بردی.
این دیده نیست لایق دیدار تو چشم دگر بده که تماشا کنم تو را.
چشمی که می خواهد در عزای امام حسین(ع) گریه کند، و صورت مهدی را هم ببیند، آیا می تواند تا قبل از روضه هر صحنه ای را در فیلم ها ببیند و با تخیلش هم بازی کند؟ علامه جعفری از یک تخیل حلال گذشت و مزدش را هم گرفت. مواظب باشید که نگاه های هوس انگیر ما را از آقا جدا نکند. اگر ما با امیرالمومنین عهد ببندیم و آنرا به عقد تبدیل کنیم و تا آخر عمر روی آن می مانیم(بیعت) ،مزدمان را هم می گیریم.
امیرالمومنین غصه ی خدا را می خورد که چرا کسانی که می گویند :خدا را قبول داریم در بحث ولایت خدا را قبول نمی کنند وخودشان را قبول دارند. اگر ما خدا را قبول داریم باید ولی خدا را هم بپذیریم.
انشاءالله خداوند توفیق معرفت و محبت ولایت ،اطاعت، تسلیم و مجاهدت در راه ولایت را به همه عنایت بفرماید.