حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
92/8/29
گاهی دلم به سمت خدا می برد مرا یعنی به آستان رضا می برد مرا، مثل کبوتری که به پرواز آمده است تا کوی دوست بال دعا می برد مرا، تا محضر سپیده ی محضر هشتم به صد امید ایمان جدا وعشق جدا می برد مرا، از خود در این حرم به خدا می توان رسید این جزر از کجا به کجا می برد مرا، آن پرچمی که دست تکان می دهد به ناز تا سهم سیدالشهدا می برد مرا ،اشکم که رنگ شود لاله یا اباالحسن با خود به دشت کربلا می برد مرا.
سوال- من یک جوان21 ساله هستم که شاید پر رنگترین بخش زندگی ام عشق بی حد و حساب من به اباعبدالله و مجالس آن باشد. از خدا می خواهم که این شعله را در زندگی ام روشن نگه دارد. محیط جامعه و وسوسه هایی که شیطان از در و دیوار برای ما جوانان می فرستند، زمینه ی لغزش را برای خیلی از جوانان بعد از محرم فراهم می کند. بعضی وقت ها آرزو می کنم که این حال خوش برای من دائمی می شد. و همیشه رنگ و بوی امام حسین (ع) را می گرفتم اما افسوس که دائمی کردن اینها خیلی کار سختی است.
پاسخ – اگر اینکار سخت نبود امام صادق (ع) نمی فرمودند: اگر بتوانید این حال زیبا (احساس حضور در محضر اهل بیت است)را حفظ کنید، ملائکه با شما مصافحه می کنند و روی آب راه خواهید رفت. پس معلوم است که این کار خیلی سخت است. معمولا بعد از سفر حج ،بعد از ماه رمضان ،بعد از اعتکاف و بعد از هر زیارت این سوال برای انسان پیش می آید. آیت الله مجتهدی تهرانی این روایت امام صادق(ع) را متذکر می شدند که امام می فرمود: اگر بعد از این عزاداری برنامه زندگی شما به اینگونه شد که شما توفیق پیدا کردید طاعت پشت طاعت انجام بدهید ، خیلی خوب است(طاعت فقط عبادت نیست، طاعت یعنی اینکه هر کار زندگی مان را بر اساس دستور خدا انجام بدهیم. یعنی خواب، پوشاک، اشتغال، سیاست مدیریت و همه ی امور را طبق دین انجام بدهیم. نماز خواندن جزئی از طاعت است)، اگر طاعت بعد از معصیت انجام بدهید امید به نجات داشته باشید( یعنی اگر پایمان لغزید یک طاعتی انجام بدهیم. طاعت خاص بعد از هر معصیت استغفار است)، اگر معصیت پشت طاعت داشته باشید و طاعتی بعد از آن نباشد، این جای ترس دارد( اگر معصیتی بعد از طاعتی داشته باشیم، می توانیم توبه کنیم خدمت به دیگران یا از خدا عذرخواهی کنیم که ترس را به امید تبدیل کنیم) و اگر معصیت پشت معصیت باشد، جای تاسف دارد.
بهشت خدا خیلی بزرگ است. در بهشت هم جایگاه ویژه و هم جایگاه پایین وجود دارد. به غیر از دسته اول و دسته ی دوم، اگر کسی دیر به بهشت برود به جایگاه ویژه نمی رسد. اگر ما عزادار امام حسین(ع) باشیم و به بهشت برویم ولی آنقدر با امام حسین(ع) فاصله داشته باشیم که امام را نبینیم، این چه حالی دارد؟ در آیه 69 سوره نساء داریم :جایگاه ویژه بهشت برای انبیاء ،امامان، شهدا ، صالحین و کسانی است که اهل اطاعت از خدا باشند.
ماه محرم بواسطه ی امام حسین(ع) ،ماه میهمانی خداست. هر کس حسین را دوست دارد، خدا او را دوست دارد. اِن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة .ما با کشتی امام حسین(ع) به بهشت می رویم .حیف است که به بهشت برویم ولی حضرت فاطمه (س)،پیامبر و امیرالمومنین را نبینیم .اگر می خواهیم به این جایگاه ویژه برسیم باید طاعت پشت طاعت داشته باشیم. یا اگر معصیت کردیم پشت آن طاعتی بنام استغفار انجام بدهیم. تا معصیت ما را زمینگیر نکند.
سوال- من مادری 39 ساله هستم و بعد از فوت همسرم، پنج سال است که از صبح تا شب کار می کنم تا بتوانم از دو پسر 19ساله و 14 ساله ام مراقبت کنم. به تازگی دچار مشکل بزرگی شده ام که نمی دانم چکار کنم. پسر 19 ساله ی من که در سال دوم دانشگاه در رشته ی برق مشغول به تحصیل است و معتقد به مسائل دینی است ،اخیرا کاهل نماز شده و مخصوصا نمازهای صبحش قضا می شود. و نصیحت های من تاثیری ندارد. او می گوید که می خواهم در مورد دین اسلام تحقیق کنم که واقعیت دین را بفهمم. چون همه ی شما به این دلیل مسلمان هستید که پدر و مادرتان مسلمان بوده اند و مسلمانی به شما ارث رسیده است و این اسلام وراثتی هیچ ارزشی ندارد. اخیرا متوجه شده ام که در خوابگاه ایشان پسری است که به مدت ده سال است که در مورد ادیان تحقیق می کند. نمی دانم به چه نتیجه ای رسیده است و چه دینی دارد ولی می دانم که پسرم با صحبت با او به شک و تردید در دین رسیده است. من خواب و خوراک ندارم. من به پسرم می گویم که تحقیق کردن در مورد دین اسلام اشکالی ندارد ولی از اینکه از چه کسی و از چه منبعی تحقیق بکنی مهم است. و عناد و لجبازی نداشته باشی. من آنها را به سختی بزرگ کرده ام و از خداوند فرزندان صالح خواسته ام .نمی دانم چکار باید بکنم ؟
پاسخ – آیا وراثتی بودن، دلیل بر بی ارزشی است؟ هر چیزی که به ارث برسد ارزش ندارد؟ صرفا وراثتی بودن نمی تواند دلیل بی ارزشی یا با ارزشی باشد. مثلا اگر شما زمینی از پدرتان به ارث می رسید آنرا کنار می گذاشتید و می گفتید که باید در مورد آن تحقیق بکنم که چرا به من ارث رسیده است؟
ایشان در مورد این زمین به سه طریق می تواند تحقیق کند: 1- خودش کارشناس زمین باشد. 2- خودش کارشناس نباشد و سراغ کارشناس برود و ارزش آنرا بفهمد. 3- نه خودش کارشناس است و نه دسترسی به کارشناس دارد. وقتی می بیند که عده ای می خواهند این زمین را از جنگش در بیاورند، معلوم می شود که این زمین ارزش دارد. به فرض که قبول کنیم اسلام این آقا وراثتی است. صرف وراثتی بودن چیزی ،نه ارزش است و نه ضد ارزش. یا شما خودتان کارشناس دین هستید و اسلام را بررسی می کنید و می بیند که اسلام مطابق روز است و اسلام را نگه می دارید. یا اینکه سراغ یک کارشناس دین می روید و ارزش های اسلام را می پرسید تا ببینید که باید آنرا نگه دارید یا خیر. راه سوم این است که بفهمی چرا تمام دشمنان خدا دنبال این هستند که اسلام را از شما بگیرند. زیارت ، محرم،عزاداری و نماز را از ما بگیرند. شما فکر نمی کنید که اینها گوهری است که آنها می خواهند از ما بگیرند؟ ایشان از هر روشی که برود ارزش اسلام را متوجه می شود. پس شما از نگاه سارقان اسلام می توانید بفهمید که اسلام چقدر ارزش دارد. چرا تمام شبکه های ماهواره ای و سایت ها دشمن می خواهد اسلام را از جوانان ما بگیرند؟ آنها می خواهند اسلام را از شما بگیرند و شما را خلع سلاح کنند.
سوال – صفحه 517 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – بعضی از مسلمانان بر سر پیامبر منت می گذاشتند که مسلمان شده اند. در این صفحه داریم: بخاطر اسلام آوردن بر سر رسول خدا و خدا منت نگذارید، خدا باید بر شما منت بگذارد که شما را هدایت کرده است.
مثلا من می خواهم آدرسی را پیدا کنم. شما آدرس را به درستی به من می دهید و من آدرس را پیدا می کنم. آیا من باید سر شما منت بگذارم که آدرس را پرسیده ام یا شما باید سر من منت بگذارید که آدرس را به درستی داده اید؟ خداوند آدرس هدایت را در قالب اسلام به ما داده است و باید سر ما منت بگذارد. ما باید شاکر باشیم که خدا اسلام را به ما داده و پدر و مادر هم واسطه بوده اند که اسلام راحت تر به دست ما برسد. پس ما نباید منت بگذاریم که مسلمان شده ایم بلکه خدا باید منت بگذارد که ما را با اسلام هدایت کرده است.
سوال – بسیاری از والدین هیچ تناسبی با آنچه که اسلام برای آنها ترسیم کرده است ندارند. نمونه اش پدر من است. وقتی ایشان می خواهد به خانه بیاید من و مادرم از ترس بداخلاقی ،بددهانی و دست بزن های او لرزه بر اندام مان می افتد. من نمی دانم چرا خداوند با اینکه می دانسته چنین افرادی می خواهند پدر و مادر بشوند، دستور اطاعت به آنها را داده است؟
پاسخ – ما یک شخص پدر و مادر داریم و یک جایگاه پدر و مادر داریم. شخصیت پدر و مادر مربوط به خودشان است.یعنی اگر پدر درست عمل کند به بهشت می رود و اگر اشتباه عمل کند به جهنم می رود. به صرف اینکه من پدر و مادر هستم، امتیازی ندارم. جایگاه پدر و مادری ،امتیازی برای فرزندان است. خدا یک ناودان رحمت دارد. خداوند از باب لطف ،کرم و عدالتش این شعبه ی رحمت را در هر خانه ای گذاشته است. اگر کسی پدر و مادرش حتی منافق باشند، باز آنها جایگاه خودشان را دارند. اعمال پدر و مادر به خودشان ارتباط دارند. اگر فرزند به این جایگاه احترام بگذارد به بهشت می رود. حتی اگر پدر و مادر بد باشند. این جایگاه یک امتیازی برای فرزندان است.
معمولا گنج را زیر خاک می گذارند و می گویند که اگر اژدهایی روی آن باشد باید هرجوری هست به گنج دست پیدا کنید. اگر پدر و مادر شما کافر و ملحد باشند، از اژدها بدتر نیستند. زیر حفظ جایگاه این پدر و مادر بهشت و رحمت است. شمر جهنمی است ولی حتی خدا بچه ی شمر را از این رحمت محروم نکرده است یعنی اگر بچه ی شمر به پدرش یک لیوان آب داده باشد ، خداوند به خاطر این جایگاه، به بچه ی شمر هم لطف می کند. بهشت زیر پای مادر است یعنی مادر من هر کسی که باشد ،اگر به او خدمت کنم به بهشت می رسم. ممکن است که مادر به بهشت نرسد ولی فرزند بخاطر احترام گذاشتن به آن جایگاه ،به بهشت برسد. این لطف خداست. اگر می خواستند بگویند که پاداش خدمت به پدر و مادرهای خوب بهشت است ،این دیگر نیازی به دستور خدا نداشت. هر کس پدر و مادرش خوب باشد عقلش هم می گوید که باید به آنها محبت کرد. راز این است که اگر ما پدر و مادر خوب نداریم خداوند نمی خواهد که ما از این گنج محروم بشویم. در واقع اطاعت از پدر و مادر، اطاعت از خداست. البته این اطاعت در راستای اطاعت خداست (اگر پدر و مادر فرزند را امر به معصیت بکنند اطاعت شان واجب نیست). اطاعت باید مطلق( چه پدر و مادر پولدار باشند چه فقیر، زنده باشند یا مرده یا ...) باشد و خدمت هم باید مطلق باشد. پس ما باید از پدر و مادر اطاعت کنیم تا به آن گنجی که زیر پای پدر و مادر است برسیم.
سوال – هر وقت که کارشناسان از فضیلت انفاق در راه خدا می گویند، دل من به درد می آید. من و همسرم گرفتار فقر و بدهکاری های فراوان هستیم که رهایی از آنها برای ما آرزو شده ،چه برسد به انفاق و کارهای خیر. بعضی وقت ها می گویم که چه می شد خداوند از فضل بی نهایت خودش به من هم ثروت فراوان می بخشید تا آنها را در راه خدا و خیر خرج کنم، نمی دانم که ما چه گناهی کرده ایم که دچار این امتحان شده ایم؟
پاسخ – همچنان که فقر امتحان است ثروت هم امتحان است. هر کس باید در امتحان تکلیف خودش را پیدا کند. تکلیف پولدارها انفاق است و تکلیف فقرا صبر است. آیا الان این خانواده به تکلیف خودشان عمل می کنند؟ اگر من بخواهم پولدارها را زیر سوال ببرم در واقع به تکلیف خودم عمل نکرده ام. و اگر هم پولدار بشوم به تکلیفم عمل نمی کنم. امتحان فقیرها ساده از پولدارهاست. فقرا زودتر از پولدارها به امتیاز می رسند زیرا هر مستمندی که به پولدارها مراجعه کند آنها باید به او کمک کنند ولی مستمندان به فقرا مراجعه نمی کنند. فقرا با آرزوی انفاق در راه خدا به امتیاز می رسند .فقرا بعضی از صفات بد پولدارها مثل تفاخر، تجمل و اسراف را ندارند.
پس امتحان فقرا آسان تر از پولدارهاست. پس ما باید به تکلیف مان توجه کنیم. امتحان فرد معلول راحت از فرد سالم است زیرا فرد معلول با آرزوی نیت های خوب ثواب آنرا می برد و تفاخر فرد سالم را ندارد. پس صبر کنند و آرزوی نیت های خوب را بکنند. سوالها فقر خیلی آسانتر از ثروت است و هر کس به این سوالات زودتر جواب بدهد در قیامت سربلند تر است. داریم که خداوند در قیامت از فقرا عذرخواهی می کند. ظاهر امتحان فقرا تلخ است ولی برکات زیادی دارد. ظاهر امتحان پولدارها شیرین است اما باطن آن سخت است.
خدایا به آبروی امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) به همه ی پولدارها توفیق انفاق و پرهیز از همه ی آسیب ها و به همه فقرا مناعت طبع، قناعت و صبر عنایت توفیق بفرما.