شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

92-12-28-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

تاريخ پخش: 28/12/92

بسم الله الرحمن الرحیم

و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

عشق از من و نگاه تو تشكيل مي‌شود *** گاهي تمام من به تو تبديل مي‌شود

اي عابر بزرگ كه با گام‌هاي تو *** از انتظار پنجره تجليل مي‌شود

تا كي سكوت مبهم شب‌هاي انتظار *** بر ديدگان غمزده تحميل مي‌شود

آيا دوباره مثل همان سال‌هاي پيش *** امسال هم بدون تو تحويل مي‌شود

بي‌شك شبي به پاس غزل‌هاي چشم تو *** بازار وزن و قافيه تعطيل مي‌شود

آن روز هفت سين اهورايي بهار *** موعود، با سلام تو تكميل مي‌شود

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقايان، انشاءالله ايام مباركتان باشد. در آستانه‌ي سال جديد هستيم. آرزو مي‌كنم كه سال جديد، سال پر خير و بركتي براي همه‌ي شما باشد، مخصوصاً براي بينندگان خوب و صميمي سمت خدا. خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. حاج آقاي ماندگاري سلام عليكم و رحمة الله.

حاج آقای ماندگاري: عليكم السلام و رحمة الله، من هم خدمت شما و همكاران خوب اين برنامه و همه‌ي بينندگان عزيز، عرض سلام و ادب و احترام دارم و پيشاپيش بهار طبيعت و حلول سال نو را به همه‌ي عزيزان تبريك مي‌گوييم و اميدواريم از سالي كه گذشت، خيلي روز قيامت حسرت نخوريم، و براي سالي كه پيش رو داريم، انشاءالله برنامه‌ريزي كرده باشيم كه يك قدم در بندگي‌مان جلو گذاشته باشيم.

آقای شریعتی: دوستاني كه با مباحث روز چهارشنبه ما آشنا هستند، مي‌دانند كه حاج آقاي ماندگاري به پرسش‌هاي بيننده‌هاي خوبمان پاسخ مي‌دهند. اگر حاج آقاي ماندگاري اجازه بدهند، من اولين پيام برنامه‌ي امروز را بخوانم و انشاءالله پاسخ حاج آقا را بشنويم.

من قبل از هرچيزي عذرخواهي مي‌كنم، از اينكه اين ايميل طولاني است ولي هركاري كرديم كه يك بخشي را حذف كنيم كه يك مقدار كوتاهتر شود، احساس كرديم واقعاً نمي‌شود از واژه واژه‌اش به سادگي گذشت. نكات بسيار مهم و دقيقي است كه دعوت مي‌كنم شنونده‌ي اين پيام باشيد.

سلام؛ زني 32 ساله هستم كه همراه با همسر و فرزندم زندگي سختي را در تنگدستي فراوان اما با اميد به رحمت خدا سپري مي‌كنيم. چون بزرگ شده در خانواده‌هاي سنتي و مذهبي هستيم، با توكل به خدا روزگار مي‌گذرانيم. حفظ ظاهر مي‌كنيم و الحمدلله خدا هم آبروي ما را ضمانت مي‌كند. من و همسرم حسن قناعت را از خانه‌هاي پدري‌مان به زندگي مشترك سوغات آورديم. خاصيت شريفي كه سالهاست به محروميت تبديل پيدا كرده است، و ما به دليل سختي معاش مجبور شده‌ايم خود را از نعمات بسياري محروم كنيم. چيزي كه مرا آزار مي‌دهد از بيرون نيست. بلكه در جامعه‌ي كوچك خانواده‌ي خودمان است. خانواده‌ي پدري و مادري من از بزرگان شهر ما هستند و هركدام از نسب به افتخاراتي چون يكي از علماي بزرگ و يكي از مبارزين مشهور اين ملت مي‌رسد. بيشتر بستگان من انسان‌هاي آرام، با ايمان، نجيبي هستند. من تا اين زمان به خود مي‌باليدم كه در اين خانواده‌ي شريف متولد شده و بين چنين كساني رشد يافتم. اما امروز در اين روزهاي سخت تنگدستي كه قادر به پرداخت هزينه‌هاي درماني‌‌ام نمي‌شوم، و به اجبار با رنج بيماري روزگار مي‌گذرانم از خانواده‌‌اي كه دختر را حمايت نمي‌كنند و پس از ازدواج به طور كامل به ديگري مي‌سپارند، بيزاري مي‌جويم. آري اين حقيقت تلخ در خاندان من جاري است. حدوداً ده سال پيش در سومين سال زندگي مشتركمان همسرم شغل خود را از دست داد و شركتي كه ايشان در آن كار مي‌كرد ورشكست شد. و اولين قسمت از ماجراي بيكاري همسرم آغاز شد. زماني زيادي نگذشت كه بيكاري و بي‌پولي به مقروض شدن ايشان منتهي شد. اجاره خانه سه ماه عقب افتاد، و حضور هميشگي يكي از اعضاي خانواده‌ي صاحبخانه در پشت در خانه‌ي ما من و همسرم را در خانه‌ي خودمان زنداني كرد. در روزهاي خانه‌نشيني اجباري، و محروميت‌هاي پي در پي آن روزها با خيال‌پردازي اميدم را زنده نگه داشتم. همان روزها بود كه حساب كردم چند خانه‌ي خالي در خانواده‌ي من وجود دارد. در پايان اين محاسبه حتي چند خانه‌ي مبله در املاك بستگان ما وجود داشت كه با تمامي امكانات براي اقامت‌هاي يك هفته‌اي در سال معطل حضور صاحب‌خانه‌ي خود بودند. متأسفانه در سالهاي سخت مستأجري من در نزديك‌ترين اقوامم چنين امكاناتي بود و من به دليل اينكه از جنس زن هستم، شايسته‌ي استفاده از آنها نبودم. زيرا بين ما اين عقيده رايج است كه تأمين هزينه‌هاي زندگي زن به طور كامل بر عهده‌ي شوهر است و دختري كه ازدواج كرد، در رفاه و آسايش خانه‌ي پدري هيچ سهمي ندارد. زماني كه تقاضاي كمك مي‌كردم با چنين عباراتي مواجه مي‌شدم به من مي‌گفتند: به خاطر خودت و به خاطر همسرت اين كار را نمي‌كنيم. چون با اين امكانات همسر تو تمبل مي‌شود و ديگر به فكر تهيه‌ي مسكن و كار نخواهد بود. يكي از اقوام ما كه رابطه‌ي بسيار خوبي با هم داشتيم، يكي از طبقات ساختمان نو ساخته‌اش را به نام حسينيه براي استفاده‌ي ده روزه در ايام محرم سال به سال بسته نگه مي‌داشت، و من بارها به نيت تقاضاي كمك نزد ايشان رفتم و هر بار رنجيده برمي‌گشتم. يكي ديگر از نزديكان ما علاقه‌ي كمك به خانواده‌ي همسرش ندارد در صورت كمك به من كه از اقوامش هستم مجبور خواهد بود كه به خانواده‌ي همسرش هم كمك كند. و به همين دليل از سكني دادن ما در زيرزمين خانه‌اش امتناع كرد. ديگري كه خانه‌ي قديمي‌اش را متروك نگه داشته بود به بهانه‌ي تصميم به فروش حاضر به پذيرفتن من در روزهاي سختمان نشد، خانه‌اي كه بعد از درخواست ما پنج سال هم بدون سكنه منتظر خريدار بود. در روزهايي كه فرزند شيرخوار من در يك انباري چهار دست و پا خزيدن را ياد گرفت، و همسرم از شرمندگي به ما نمي‌پيوست. من بارها از زبان دلسوز‌ترين افراد خانواده شنيدم كه اين خانواده‌ي پسر هستند كه بايد از فرزندشان و خانواده‌ي او حمايت كنند و هر بار گفتم اگر نتوانند چه؟ آيا نداري پدر و مادري كه قادر به ياري دادن پسرشان نيستند، نبايد خانواده‌ي دختر را از قيد و بند تعصبات عرفي خلاص كند؟ اين چه دينداري است كه در بند نمي‌شود و نمي‌دانم و مردم چه مي‌گويند مانده و يك مسلمان را ياري نمي‌كند. من كه چهارده سال است رنج نداري و تنگدستي را در كنار اين مرد متحمل مي‌شوم براي تأييد صلاحيت او اصلح هستم. در پيشگاه خداوند متعال شهادت مي‌دهم كه همسرم تمام تلاشش را به كار بسته و من دائماً سخت‌كوشي‌اش را مي‌بينم و بختي را كه يارش نيست و ما را به اين تفكر رسانده كه روزي ما همين است و جاي غصه نيست. شكر كه هرچه مي‌رسد از تلاش ما و لطف خداست، اما غم حمايت نشدن ما مثل زخمي آزار دهنده مايه‌ي رنجش خاطرم شده و لازم ديدم شما را از اين ماجرا مطلع كنم. مي‌دانم كه مردم از شما حرف شنوي دارند و ترازوي اعمالشان را بعد از تماشاي برنامه‌ي شما سبك و سنگين مي‌كنند. لطفاً اين دغدغه را به گوش خانواده‌ها برسانيد، زمانه ايامي نيست كه با عرف صد سال پيش فرزندداري كنيد. لطفاً به خانواده‌ها سفارش كنيد به هنگام زينت دادن به منازلشان، آراستن فرش و تزئين پرده‌ها و نو كردن اسباب و اثاث عمارت‌هايشان جوان‌هاي مستأجرنشين اطرافشان را هم ببينند و دريابند. حتي اگر رنج فقر در صورت‌هاي به ظاهر خندانشان ديده نشود. تير فقر، ايمان و اعتقادات خيلي‌ها را در اين روزگار نشانه رفته است. با حمايت از يكديگر تحمل رنج روزهاي سخت را آسان كنيم. به خدا قسم اگر همديگر را دريابيم نياز به حمايت هيچ ارگاني نداريم. كافي است آنگونه كه خدا خواسته و پيغمبر خدا فرموده مسلماني كنيم نه آنطور كه به مصلحت خود مي‌د‌انيم. با تشكر مجدد و التماس دعا.

خيلي خيلي از لطف شما ممنونم. پيام بسيار خوبي بود و حاوي نكات بسيار ريز و دقيق بود. ممنون هستم از حاج آقاي ماندگاري كه نكات را يادداشت كردند و ما خدمت شما هستيم.

حاج آقای ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمين و صل الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.

براي استمداد از وجود نازنين امام زمان(ع) دعاي سلامت حضرت را تقاضا مي‌كنم همه با هم بخوانيم. [دعاي فرج]

من چون ديدم درد دل اين خواهر بزرگوار خيلي طولاني است و احتمالاً نكاتش فراموشم مي‌شود، اينجا كاغذ و قلم بود، ما كه هميشه به بينندگان سفارش به نوشتن مي‌‌كنيم، گفتيم كه يكبار هم خودمان به حرف خودمان عمل كنيم. عيب ندارد كه حالا يك لطيفه هم در اين روزها از زبان عزيز خودم حاج آقاي قرائتي به مردم بگويم. ايشان فرمودند: يك بنده‌ي خدايي يك روز بعد از منبر به ما گفت: اين حرف‌هايي كه شما مي‌زنيد، همه را عمل مي‌كنيد. حاج آقا مي‌گويند، با خودم گفتم: به او بگويم: آره! درست نگفتم. همه را كه نمي‌توانم عمل كنم. اگر هم بگويم: نه، كه آبرويمان مي‌رود. خدا كمكم كرد، گفتم: شغل تو چيست؟ گفت: ما كفش درست مي‌كنيم. گفتم: صبح تا شب چند تا كفش درست مي‌كني؟ گفت: چندين كفش درست مي‌كنيم. گفتم: همه را مي‌پوشيد؟ گفت: نه، يكي را مي‌پوشم. گفت: خوب ما هم يكي را عمل مي‌كنيم! حالا ما هم يكبار به حرف‌هايي كه خودمان به مردم زديم، انشاءالله عمل كنيم. من جداً از بينندگان عزيز تقاضا مي‌كنم كه ما را خيلي دعا كنند كه عامل به حرف‌ها باشيم. چون هميشه نگران اين هستم كه در قيامت بعضي از مردم با حرف‌هاي ما به بهشت مي‌روند، و خدا نكند مرا جاي ديگر ببرند. برمي‌گردند مي‌گويند: آشيخ! ما با حرف‌هاي شما به بهشت رفتيم. شما را كجا مي‌برند!؟ الهي كه خدا به همه‌ي عزيزاني كه شنونده، نويسنده و مبلغ هستند، توفيق عمل هم عنايت كند. به همه‌ي شنونده‌ها هم انشاءالله توفيق عمل عنايت بفرمايد.

من احساس مي‌كنم در حرف‌هاي اين خواهر بزرگوار و امثال ايشان چندين نكته‌ي خيلي زيبا بود. چند تا باور درست نسبت به خودشان بود و چند باور غلط در جامعه‌ي اطرافشان را توضيح دادند. همين را فكر مي‌كنم كه رزق امروز ما براي مردم عزيز باشد. در آستانه‌ي سال جديد كه خيلي دور هم مي‌نشينند، و معمولاً هم وقتي ما يك گره‌اي را اينجا مطرح كرديم، خيلي‌ها گفتند: آقا آدرس بدهيد، ما برويم رسيدگي كنيم. گفتيم: نه، ما بنا نداريم اين گره‌ها راكه مطرح مي‌كنيم، آدرس بدهيم شما برويد رسيدگي كنيد. ما مي‌گوييم: اين خانم اطرافياني دارند، انشاءالله آنها چشمشان را باز كنند و شما هم اطرافياني داريد كه شايد گرفتارتر از اين خانم باشند. شما هم چشم و گوشتان را باز كنيد، كه روز قيامت نگوييد: «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في‏ أَصْحابِ السَّعيرِ» (ملك/10) اگر يك ذره چشم و گوشمان را باز مي‌كرديم، تعقل مي‌كرديم الآن جهنمي نبوديم.

باورهاي قشنگي كه من خودم را موظف مي‌دانم اين باورها را بايد تبليغ كنيم اينها بود. ايشان خوب از وضعيتي كه بيان كردند، در خط فقر بودند، تنگدست هستند، مسكين هستند، از لحاظ مالي مستضعف هستند. محروميت‌هايي هم دارند. اما در اين محروميت‌ها چند باور درست ديني را داشتند.

1- اميد به رحمت الهي؛ نبايد تنگدستي‌ها ما را از اميد به رحمت الهي خداي نكرده باز دارد. چون بعضي وقت‌ها كه تنگدست مي‌شويم فكر مي‌كنيم خدا ما را از ياد برده است. خدا مثلاً نعوذ بالله دو دسته خلايق دارد. يكي اصلي هستند و يكي اندر هستند. ما جزء اندرهايش هستيم كه به ما نگاه نمي‌كند. نه! امتحان است. فقر هم براي اينها امتحان است و هم براي اطرافيانشان امتحان است. اين اميد به رحمت الهي اگر كنار فقرا و مساكين و تنگدست‌ها باشد خداي نكرده زبان به كفر باز نمي‌كنند. زبان به گلايه باز نمي‌كنند.

2- توكلشان را به خدا از دست نداده بودند. اين خيلي قشنگ است. و در آخر هم فرمودند: از همه صلاحيت‌دارتر به اينكه شوهر من دارد تمام تلاشش را مي‌كند، خودم هستم. راست هم مي‌گفت. خانم خانه از همه بهتر مي‌داند، اينكه اين آقا اهل تلاش است و از آن طرف هم اهل توكل است، اين يك باور درست است. من به خاطر اينكه فقير هستم مجوّز اين را ندارم كه دست از تلاش بردارم. ما واقعاً بايد مردم را از كساني كه تكدّي‌گري هستند، پرهيز بدهيم. كسي كه مي‌تواند كار كند نبايد دستش را جلوي ديگران دراز كند. كسي كه حتي يك دست و يك پايش مي‌تواند كار كند، اين آقا با اينكه تنگدست است هم تلاش را متوقف نكرده، هم توكل را حفظ كرده است. اين خيلي عالي است.

3- باور سوم اين خانم خيلي زيبا بود. اينكه حفظ ظاهر كردند. ديديد بعضي‌ها مي‌گويند: با سيلي صورت خودشان را سرخ نگه مي‌دارند. يك مناعت طبعي، يك عفت نفسي، فقير در انديشه‌ي اسلامي و مكتب اسلام نبايد اظهار فقر كند. غني بايد برود و فقير را پيدا كند. فقير بايد اينقدر حفظ ظاهر كند كه كسي حتي باور نكند او فقير است. آنها بايد بيايند تجسس كنند، اين را پيدا كنند. حفظ آبرو هم كردند، گفتند: اين آبرو را خدا براي ما ضمانت كرده است. و ما بايد حفظ ظاهر كنيم.

يك باور قشنگ ديگر باور نسبت به قناعت بود. گفتند: سوغاتي بوده از آباء و اجداد به ما رسيده است. اين خيلي خوب است. در روايات داريم بالاترين سرمايه قناعت است. اگر آدم قناعت داشته باشد، به كم قانع مي‌شود و دستش را پيش ديگران دراز نمي‌كند.

آقاي شريعتي: يك باور ديگر هم داشتند، گفتند: ما به اينجا رسيديم، كه روزي ما همين است و اصلاً هم جاي غصه نيست. حاج آقاي ماندگاري: بايد ببخشيد اما ما اين را باور ديني نمي‌دانيم. اگر اين باشد، باز همان مقدار تلاش توقف مي‌شود. «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَدا» (وسايل‌الشيعه/ج17/ص76) ما در تلاش توقف نداريم. چون اگر فكر كنيم رزق ما همين است، تلاش در همان حد مي‌شود.

اگر خاطرتان باشد يك موقعي گفتيم، در بحث جهاد اقتصادي اشاره كردم. از نگاه دين تلاش حداكثري، يعني هيچوقت نايستيد. هرچه مي‌توانيد براي توليد ثروت، توليد خدمت، بايد تلاش كنيد. مصرف قانعانه، خدمت حداكثري. اضافه‌اش را به ديگران بدهيم. اينكه فكر كنم روزي من همين است، اين مرا نگه مي‌دارد. بله شايد روزي من همين باشد ولي من اينطور نبينم. ببينيد باورهاي قبلي، باورهاي ديني بود. اميد به رحمت الهي، توكل به خدا، حفظ ظاهر، قناعت، همه‌ي اينها باورهاي درست بود، اما اينكه فكر كنم بيشتر از رزق ندارم. نه! تلاش كن، حتي تفكر كن، از افكار ديگران هم استفاده كن. اگر هم به شما ندادند و شايد رزقت همين باشد، نگاه شما اينطور نباشد. براي همين هم گفتند: هميشه دعا كنيد خدا به رزقتان بركت بدهد. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ رزقاً واسعا» در دعاي عالية المضامين است. خدايا رزق واسع مي‌خواهيم. اگر رزق من همين است، چرا رزق واسع‌تر از اين مي‌خواهم؟ چرا بركت در رزق مي‌خواهم؟ اينكه به ما گفتند: دعا براي بركت رزق كنيد، دعا براي وسعت رزق كنيد، پس معلوم مي‌شود در تلاشتان توقف نداشته باشيد. اينها باورهاي قشنگي است.

اما نسبت به خانواده‌‌شان، اطرافيان و اقوامشان كه فرمودند: خانواده‌اي از بزرگان و منتسبين و خلاصه سابقه‌دارها هستند، آرام و نجيب هستند و مايه‌ي مباهاتشان بودند، چرا؟ چون به يك بعد نگاه مي‌كردند. از اينجا به بعد مي‌خواهم باورها غلطي كه در خانواده‌ي اين خانم محترم به عنوان يك خانواده‌ي ديني و متدين و انقلابي هست، اشاره كنم. شايد بعضي از عزيزان هم اينجا متذكر شوند كه شما تا هفته‌هاي قبل امر به معروف و نهي از منكر را كه مطرح مي كرديد، يك مقدار به مسؤولين گفتيد، به نهادها گفتيد، به سازمان ها گفتيد، به همه‌ي آنهايي كه دست‌اندر كار بودند، الآن مي‌خواهيد به خانواده‌ها بگوييد. امر به معروف و نهي از منكر كه فقط مخصوص مسؤولين نيست. مخصوص تك تك ما است. ما مي‌خواهيم باورهاي غلطي كه در اين متدين‌ها و مذهبي‌ها پولدار هست، متذكر شويم.

يك باور اصلي غلطشان اين بود كه تفاوتي را بين دختر و پسر قائل هستند. اين تفاوت بين دختر و پسر از جنس تفاوتي كه بين دختر و پسر در عصر جاهليت مي‌گذاشتند، نيست؟ آن هم تفاوت بود. تفاوتش اين است كه آنها دختر را زنده به گور مي‌كردند، اينها دختر را به تعبيري شكنجه‌ي به اين شكل مي‌كنند و در حال زنده بودن شكنجه مي‌دهند. نگاه تحقير آميز مي‌كنند. اسم ما متدين است، اسم ما مسلمان است، اسم ما امت پيغمبر است، اسم ما شيعه‌ي قرآن و عترت است، آنوقت بايد اينطور به دخترمان جفا كنيم؟ به صرف اينكه دختر وقتي از خانه‌ي پدر و مادر بيرون رفت، مسؤوليت زندگي و اقتصادي‌اش به عهده‌ي مرد است. اما اگر آن بنده‌ي خدا تنبلي كرد، شما كمك نكنيد. من از اين خانواده‌ي محترم مي‌خواهم سؤال كنم به اين سؤال پيغمبر چه جوابي مي‌دهند؟ كه ما سه پدر و مادر داريم. «أبٌ ولدك، أبٌ زوجك، أبٌ علمك» وقتي پيغمبر مي‌فرمايد: به وقت ازدواج تو صاحب دو پدر و مادر مي‌شوي. پدر و مادر همسرت هم پدر و ما شما هستند، يعني الآن اين آقا كه داماد اين خانواده هست، اين پدر و مادر حكم پدر و مادر واقعي او را دارند. پدر و مادر بايد اذيت شدن بچه‌اش را ببيند و تماشا كنند. بايد زيرآب اين باور غلط زده شود. اين باور غلط همچنان كه خودشان فرمودند، به خدا نه باور ديني است، نه باور نبوي است، نه باور علوي است. نه باور فاطمي است، نه باور انقلابي است. نه باور بسيجي است. يك باور غلطي است. يك باور عرفي و جاهلانه و سليقه‌اي است.

مگر ما نگفتيم در ازدواج ديد و نگاه ديني ديد مشاركتي است. يعني چه؟ يعني دو خانواده دست به دست هم بدهند، دو جوان يك زندگي خوبي داشته باشند. اين بنده‌هاي خدا زندگي داشتند، اين آقا از كار افتاده شده است. مقروض شده است. خانه نشين شده است. براي اجاره‌ي خانه‌اش مانده است و تمام تلاشش هم مي‌كند.

امروز وقتي در مصاحبه‌ها، در آمارها، در ارقام مي‌گويند: كسي كه يك ميليون، دو ميليون نداشته باشد، مخصوصاً در شهرهاي بزرگي مثل تهران، زير خط فقر است. خوب حقوق كارگري كه حدود 500، 600 هزار تومان است. يعني تمام كارگران زير خط فقر هستند. خوب اين آقا كه دارد همه‌ي تلاشش را مي‌كند، هشت ساعت، ده ساعت كار مي‌كند، دو تا فرزند دانشجوي دانشگاه آزاد هم داشته باشد و اجاره خانه هم داشته باشد و دو تا دفترچه‌ي قسط هم داشته باشد كه ديگر مصيبت است. حالا اين خانواده‌هاي اطراف حسينيه داشته باشند، ده روز در سال بيشتر استفاده نكنند و به اين دختر كمك نكنند به صرف اينكه ما عرف و فرهنگمان اين است كه به دختر كمك نكنيم كه آقا تنبل نشود. اين باور حسيني است؟ يعني اينها حسيني هستند اين كارها را مي‌كنند؟

من فقط جلوي اين باورهاي غلط نوشتم كه چه جوابي براي قيامت دارند؟ براي ده روز يك حسينيه درست كردند. خانه‌هاي خالي، ويلاهايي كه براي يك هفته‌ تدارك ديد‌ه‌‌اند. اين خانم با بچه‌ي شير خواره‌اش در انباري زندگي كند. بعدها به اين بچه فشار بيايد، خداي نكرده عقده‌اي شود. نگاهش نسبت به اقوام عوض شود و نگاه بد پيدا كند. اين فرهنگ‌هاي غلطي كه در خانواده‌ي مسلمان دارد به خاطر مناع خير بودن اينها اتفاق مي‌افتد، چه كسي مي‌خواهد جوابگو باشد. واقعاً «أين تذهبون...» تعبير اميرالمؤمنين است. كجا مي‌رويم؟ آيا اين مسلماني است؟ آيا اين با روايات صريح پيغمبر سازگار است؟ «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» (كافي/ج2/ص163) پيغمبر مي‌گويد: اگر شما نسبت به مشكلات يك مسلمان در آن طرف دنيا بي‌اعتنا باشي، اسم مسلمان را روي خودتان نگذاريد.

اين خانم باورهاي قشنگي دارد. اين خانم طلبكار نيست. اين خانم اسراف كننده نيست. نعوذ بالله شوهر اين خانم معتاد نيست. اعتياد يك مريضي است، يك گرفتاري است. اين خانم با آن باورها حتي مجبور شده برود به اينها بگويد. شايد به خاطر آن عفت نفس فكر مي‌كرده كه اينها نمي‌دانسته‌اند. ولي وقتي برود بگويد، بگويند: به خاطر اين كه يكي بگويد: چون تصميم به فروش داريم. تا پنج سال خانه خالي باشد. يكي به خاطر اينكه قوم و خويش‌هاي شوهر من چنين ميداني پيدا نكنند، به شما ميدان نمي‌دهند. اين چه توجيحي است؟ مي‌خواهند نزد خدا جواب بدهند؟ من فقط به اين افراد مي‌خواهم يك حرفي بزنم.

من هميشه به هركس در مقابل اين تفكر غلط و باورهاي غلط جوابي داده است، يك جمله گفتم. گفتم: اگر فكر مي‌كني اين جواب را مأمورين خدا در خانه‌ي قبر قبول مي‌كنند، اگر فكر مي‌كني خدا روز قيامت موقع حساب و كتاب قبول مي‌كند، پاي همين جواب بايست. ولي اگر فكر مي‌كني خدا مي‌پذيرد، و مأمورين خدا كه موظف به اجراي نظر خدا و حكم خدا هستند، اگر فكر مي‌كني آنها قبول نمي‌كنند كه من قسم مي‌خورم، قبول نمي‌كنند، از اينطور جواب دادن‌ها بترسيم. البته ريشه‌ي اينها ضعف ايمان به معاد است.

ما بارها گفتيم: ريشه‌ي ديانت «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» (بقره/3) ما دو مصداق هم براي ايمان به غيب در روايات بيشتر نداريم. يكي از مصداق‌هاي بارز خداست، يكي قيامت است. اينها مردم را مي‌بينند، خدا را نمي‌بينند. مي‌خواهند مردم برايشان حرف درنياورند، حرف خدا را زير پا له مي‌كنند. الآن خدا مي‌گويد: به اين خانواده رسيدگي كنيد. هر خانواده‌ي متدين و متمولي كه در اطرافشان اينطور خانواده‌اي دارند زندگي مي‌كنند، وظيفه‌ي شرعي و اخلاقي و انساني‌شان است به اين خانواده كمك كنند. پيغمبر مي‌گويد: كمك كنند. اگر كمك كنند به خودشان كمك كردند. «مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا يَكُونَ عُرْيَاناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيَكْسُ الْجُلُودَ الْعَارِيَةَ في الدنيا» (مستدرك/ج3/ص317) هركس مي‌خواهد روز قيامت عريان نباشد، بدن‌هاي عريان را بپوشاند. هركس مي‌خواهد روز قيامت گرسنه نباشد، شكم‌هاي گرسنه را سير بكند. يقيناً هركس به اين خانواده‌ها كه در درون خودمان كم نيستند برسيم، در واقع به آخرت خودم رسيدم. به صندوق پس‌انداز آخرت خودم پس‌انداز كردم.

پس اگر اين اتفاق‌ها نمي‌افتد، اسم خودمان را مسلمان و مؤمن نگذاريم. ايمان به خدا و ايمان به قيامت ما ضعيف است. خدايا ايمان به خدا و ايمان به خودت و ايمان به روز معاد را در ما تقويت بفرما.

قاي شريعتي: چه مي‌شود يك وقتي واقعاً با تمام وجودمان درمي‌يابيم كه سخني و يك كلامي و يك اتفاقي حق است، ولي تعصبات نمي‌گذارند آن حق جامع عمل بپوشد و ما به سمتش برويم. باز همان ايمان ما است؟

حاج آقاي ماندگاري: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم‏» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج10/ص132) كلام اميرالمؤمنين است. عكس اين اينطور مي‌شود. هركس مردم در چشمش بزرگ باشد، خدا در جانش كوچك مي‌شود.

با عرض معذرت اين خانواده نگاه مردم در چشمشان بزرگ شده و حرف خدا و پيغمبر و معاد در دلشان، در جانشان، در روحشان كوچك شده است. حالا حسينيه درست كنند. من حتي گاهي وقت‌ها مي‌گويم: خدا نكند يك اتفاق بيافتد كه حسينيه را هم به حرف مردم درست كردند. اگر حسينيه را به خاطر حرف خدا درست كردند، اگر ديانتشان به خاطر حرف خداست، همان خدا و پيغمبر فرمودند: همسايه‌تان، نگفتند: قوم و خويش، گفتند: همسايه‌ي بيگانه اگر گرسنه بخوابد و شما سير بخوابيد دين نداريد.

آقاي شريعتي: چه منافاتي دارد مثلاً حسينيه هست، خانه‌اي كه براي ده روز ايام عزاداري امام حسين(ع) اختصاص دادند، آنوقت به اين خانواده‌ هم بگويند: شما هم آنجا بياييد مستقر شويد، در اين ده روز عزاداري امام حسين هم شما به ما كمك كنيد. مي‌شود يك چنين اتفاقي هم بيافتد.

حاج آقاي ماندگاري: همه‌ي ما اين آيه‌ي قرآن را خوانديم. مي‌گويند: آنهايي كه در قيامت اهل جهنم مي‌شوند يكي از ويژگي‌هايشان اين است. «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَب‏» (توبه/34) سرمايه‌هايشان را خواباندند. مخفي كردند، در جريان استفاده‌ي خلق خدا نگذاشتند. خانه هم يك سرمايه است. ويلايشان هم يك سرمايه است. پولمان هم يك سرمايه است. ماشين هم يك سرمايه است. اگر اينها را در اختيار مؤمنين و مؤمنات بگذارند، در واقع براي خودم پس‌انداز كردم. انشاءالله مشمول اين آيه باشيم. «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه‏» (حديد/16) آیا وقتش نرسيده كه يكبار هم براي نام خدا و ذكر خدا دل ما را بلرزاند.

مي‌خواهم يك آمار خيلي دردناك هم بگويم. ظاهراً يك ميليون و دويست هزار خانه‌ي خالي در كشور داريم. كه سيصد و پنجاه هزار تا از اين خانه‌ها براي تهران است. از آن طرف چقدر بي‌خانمان داريم. انسان‌هاي آبرومند! استعدادهاي ويژه‌اي كه به خاطر بي‌خانمان بودن نمي‌توانند ادامه تحصيل بدهند. نابغه‌هايي كه به خاطر بي‌خانمان بودن نمي‌توانند نبوغشان را در اختيار كشور بگذارند. اگر من يك خانه‌ي كوچك داشته باشم در اختيار يك نفرشان با اجاره‌ي كمتر بگذارم، هرچه بركات اين آدم در خانه‌ي من نصيب اين كشور و مكتب كند، من هم بهره‌مند هستم. از اين نعمات و دارایی‌هایی كه خدا به من داده است، براي قيامتم پس‌انداز كنم، در دنيا بگذارم يك قران هم به من نمي‌رسد. انشاءالله خدا همه‌ي ما را بيدار كند.

آقاي شريعتي: آقا خيلي ممنون و متشكرم. واقعاً پيامي بود كه احساس مي‌كنم وظيفه‌ي ما را سنگين‌ و سنگين‌تر مي‌كند و جا دارد به تعبير ايشان بعد از برنامه يا همين حالا ترازوي اعمالمان را سنگين و سبك كنيم و ببينيم به كجا مي‌رويم؟ انشاءالله اتفاقات خوبي بيفتد. انشاءالله در آستانه‌ي سال جديد همه همدل و همراه شويم. و انشاءالله صميمت در بين همه‌ي خانواده‌ها موج بزند.

حاج آقاي ماندگاري: من از بزرگترها، محاسن سفيدها، گيسوان سفيدها تقاضا دارم كه در اين ديد و بازديد‌هايي كه مي‌شود با يك ادبيات خيلي قشنگ، كريمانه و محترمانه از زوج‌هاي جوان و از كساني كه در اطرافشان هستند يك پرس و جوي اينچنين بكنند. اوضاع شما چطور است؟ مي‌چرخد يا نه؟ من يك سرمايه‌اي دارم. نمي‌خواهم اين سرمايه براي دنياي من بماند، مي‌خواهم براي آخرتم بماند. اگر جايي گير كرديد حاضرم انشاءالله كمكتان كنم. يكوقت خداي نكرده به خاطر كمبود امكانات گير نكني! شايد او رويش نشود بگويد. حالا اين خواهر در نامه گفتند: ما رفتيم گفتيم. شايد جواني كه تازه ازدواج كرده رويش نشود بگويد. ولي اگر دايي، عمو، بابا بزرگ، مادربزرگ، عمه، خاله، بگويند گل از گلش مي‌شكفد، مي‌گويد: ممنون شما هستم. يك مقدار به من قرض بدهيد. قرض‌الحسنه بدهيد، يك مدت طولاني‌تر باشد، يك مقدار مراعات كنيد، من قول مي‌دهم هم به شما برگردانم و هم هروقت دارا شدم، من هم دست يكي را بگيرم. ببينيد چطر مي‌توانيم يك سنت قشنگ را با همين قصه پايه‌گذاري كنيم.

آقاي شريعتي: خيلي خيلي ممنون هستم. نكات خيلي خوبي را اشاره كرديد. از توجه شما هم ممنون و سپاسگزار هستيم. قرار روزانه‌ي ما صفحه‌ي 34 مصحف شريف، آيات 216 تا 219 سوره‌ي مباركه‌ي بقره است، برمي‌گرديم انشاءالله بر بركت صلوات بر محمد و آل محمد در اين روزهاي بهاري همراه شما و در كنار شما خواهيم بود. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(216) يَسَْلُونَكَ عَنِ الشهَّْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرُ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبرَُ عِندَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبرَُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتىَ‏ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَ مَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أُوْلَئكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(217) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(218) * يَسَْلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَكْبرَُ مِن نَّفْعِهِمَا وَ يَسَْلُونَكَ مَا ذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَالِكَ يُبَينِ‏ُّ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ(219)»

ترجمه آيات:

«جنگ بر شما مقرر شد، در حالى كه آن را ناخوش داريد. شايد چيزى را ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و شايد چيزى را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد. خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (216) تو را از جنگ‏كردن در ماه حرام مى‏پرسند. بگو: جنگ‏كردن در آن ماه گناهى بزرگ است. اما بازداشتن مردم از راه حق و كافر شدن به او و مسجد الحرام و بيرون راندن مردمش از آنجا در نزد خداوند گناهى بزرگتر است، و شرك از قتل بزرگ‏تر است. آنها با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان بازگردانند. از ميان شما آنها كه از دين خود بازگردند و كافر بميرند، اعمالشان در دنيا و آخرت تباه شده و جاودانه در جهنّم باشند. (217) كسانى كه ايمان آورده‏اند و آنان كه مهاجرت كرده‏اند و در راه خدا جهاد نموده‏اند، به رحمت خدا اميد مى‏دارند و خدا آمرزنده و مهربان است. (218) تو را از شراب و قمار مى‏پرسند. بگو: در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى است براى مردم. و گناهشان از سودشان بيشتر است. و از تو مى‏پرسند، چه چيز انفاق كنند؟ بگو: آنچه افزون آيد. خدا آيات را اينچنين براى شما بيان مى‏كند، باشد كه در كار دنيا و آخرت بينديشيد. (219)»

آقاي شريعتي: اللهم صل علي محمدٍ و آل محمد و عجل فرجهم. انشاءالله زندگي همه‌ي ما منور به نور قرآن و اهلبيت باشد. اشاره‌ي قرآني امروز را حاج آقاي ماندگاري بفرماييد.

حاج آقاي ماندگاري: با استعانت از وجود نازنين امام رضا(ع) كه امروز سر سفره‌ي كريمانه‌شان مهمان هستيم، ببينيد خداي تبارك و تعالي در اولين آيه‌ي اين صفحه اصل خيلي قشنگي را اشاره مي‌فرمايد. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» خدا مي‌خواهد بگويد: شما قضاوت‌هايتان نسبت به اينكه چه كاري خير است، چه كاري شر است، قضاوت ظاهري است. لذا مردم امروز فقر را شر ‌مي‌دانند. جنگ را شر مي‌دانند. اينجا خدا مي‌گويد: قتال و جهاد و مجاهد با اينكه در اين كشتن و مجروحيت دارد، اسارت دارد، براي شما نوشته شده است. چون يكي از تكاليف ما دفاع است. جهاد است، و معمولاً اين براي انسان‌ها سخت است. كراهت دارد، «وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ» با كراهت مواجه مي‌شوند. اما حواستان باشد، چه بسا خيلي از تكاليف شما كه براي شما سخت است، باطنش خيلي خير است. باطن يعني هم باطن دنيايي‌اش و هم باطن آخرتي‌اش. و چه بسا چيزهايي كه شما در ظاهر او را خير مي‌دانيد، مثل پولداري، مثل قدرت، ثروت، شهرت، شهوت، اگر خداي نكرده درست تكليفمان را انجام ندهيم، ظاهرش خيلي خوش است، ولي اين در باطن براي ما شر بوده است و خدا مي‌داند آنچه را كه شما نمي‌دانيد.

امروز جداً تحمل فقر خيلي سخت است. اما من به فقرا يك مژده‌اي مي‌دهم. چه بسا فقر دنيا براي شما سخت باشد، اما روايتي از وجود نازنين امام حسين(ع) داريم كه خيلي از فقراي دنيا روز قيامت حكومت دارند. دولتي دارند.

استاد بزرگوار ما حضرت جوادي آملي در ذيل اين آيه‌ي «خافِضَةٌ رافِعَةٌ» (واقعه/3) سوره‌ي واقعه فرمودند: چه بسيار پياده‌هايي كه روز قيامت سواره مي‌آيند. چه بسيار فقرايي كه روز قيامت غني مي‌آيند. چه بسيار اغنيايي كه روز قيامت فقير مي‌آيند. امروز تحمل فقر سخت است ولي با باورهاي ديني تحمل كنيم، همان باورهايي كه متذكر شديم، تا روز قيامت شيرني‌اش را بچشيم. اين روايت امام حسين يك بعدي هم براي آن اقوام پولدار دارد. تعبير حضرت اين است. سعي كنيد با كمك به نيازمندان و فقرا يك جايگاهي نزد آنها پيدا كنيد. چرا؟ چون اينها روز قيامت يك دولتي دارند. امروز اگر شما يك تشبيهي مي‌خواهم كنم. ايام انتخابات كه مي‌شود، يك عده‌اي دور كانديدي مي‌روند و يك خدمتي مي‌كنند. مي‌گويند: اين فردا كه رئيس شود هواي ما را داشته باشد.

من حس مي‌كنم اگر پولدارها كه ظاهراً اينجا دولتي دارند، به فقرايي كه قرار است فرداي قيامت دولتي داشته باشند، فقراي مؤمن و متدين، امروز كمك كنند، فردا يك جايگاهي در دولت آنها براي خودشان درست كردند. باز هم «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ» (اسراء/7) يك آيه‌ي ديگر هم من مي‌خواهم بگويم. آيه‌ي آخر اين صفحه مي‌گويد: «يَسَْلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ» پيغمبر از تو درباره‌ي شراب و قمار سؤال مي‌كنند. خيلي ها مي‌گويند: كجاي قرآن گفته شراب حرام است؟ ما شراب را اينگونه مي‌خوريم. ايام سال نو است، در بعضي از مهماني‌ها مثل آن جواني كه به من گفته بود، با آب قاطي مي‌كنم و مي‌خورم، يك ذره مي‌خوريم. اين رنگي‌اش را مي‌خورم، اين كار را مي‌كنيم، در اين حالت مي‌خوريم. در مورد قمار مي‌گفت: ما برد و باخت بازي نمي‌كنيم. دختر و پسر با هم مي‌نشينيم تفريحي بازي مي‌كنيم. شراب يك ذره‌اش، قمار يك لحظه‌اش به صريح قرآن حرام است، حرام است، حرام است!

حرام است يعني چه؟ يك قطره نفت، يك قطره بنزين غير استاندارد، يك قطره آب، يك قطره ناخالصي در باك هواپيما باشد، نمي‌تواند حركت كند. پس يك قطره شراب هم نمي‌گذارد ما رشد معنوي داشته باشيم. با روح ما سازگار نيست. بهانه درست نكنيم. باز به ايمانمان به آخرت نگاه مي‌كنيم. هركس قيامت را ببينيد، هركس خدا را ببينيد، نه نزديك شراب مي‌شود، نه نزديك قمار مي‌شود.

اين آيه يك كلمه‌ي ديگر هم دارد. در آخر مي‌گويد: «وَ يَسَْلُونَكَ مَا ذَا يُنفِقُونَ» پيغمبر از تو سؤال مي‌كنند، اي رسول ما! ما چه چيز انفاق كنيم؟ چون گاهي مي‌گويند: انفاق زيادي نياز خودت است. حاج آقا! پول و درآمد كه جوابگوي نياز ما نيست. چه چيزي را انفاق كنيم؟ از يك آيه‌ي ديگر مي‌گويم: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِق‏» (طلاق/7) آن روزي كه دست شما تنگ شد، اگر انفاق كنيد، مرد هستيد. در تنگدستي اگر انفاق كنيد، مرد هستيد. چون ما هرچه تنگدست باشيم، از ما تنگدست‌تر هم هست. هركس در هر پله‌اي هست، به پله‌ي پايين‌تر خودش انفاق كند، خيلي مرد است. بهانه نياوريد كه آقا حقوق ما كفاف زندگي خودمان را نمي‌كند. قطعاً اگر كسي بخواهد انفاق كند يك گوشه، يك ذره، ما چراغ فرهنگ انفاق در زندگي‌مان نبايد خاموش شود كه واقعاً خودمان ضرر مي‌كنيم.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group