93-01-06-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری-پاسخ به پرسشهاي بينندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 06/01/93
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
حرير نور غريبش بر اين رواق ميافتد
اگرچه ماه شبي چند در محاق ميافتد
تو بايدي و يقيني، نه اتفاقي و شايد
تو سرنوشت زميني كه اتفاق ميافتد
بهار ميرسد اما چه فرق ميكند آيا، براي شاخهي خشكي كه در اجاق ميافتد؟
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان، خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. آرزو ميكنم در هر كجا كه هستيد جسم و روحتان بهاري بهاري باشد. انشاءالله. حاج آقاي ماندگاري سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خيلي خوش آمديد. خوشحاليم كه در سال جديد خدمت شما و خدمت دوستان خوبمان هستيم.
حاج آقای ماندگاري: عليكم السلام و رحمة الله، من هم خدمت شما و همكاران خوب اين برنامه و همهي بينندگان عزيز، عرض سلام و ادب و احترام دارم و سال نو را تبريك ميگويم. بگذاريد اولين كلام ما در اولين برنامهي سال نو دعاي اين سال باشد كه خيلي از عزيزان بارها گفتند، اما يكبار هم با ما بگويند. «يا مقلب القلوب والابصار، يا مدبر الليل و النهار، يا محول الحول والاحوال، حول حالنا الي احسن الحال»
بياييد با همديگر براي سلامت وجود نازنين آقايمان براي ايشان دعا كنيم و از وجود نازنين حضرت انشاءالله استمداد بخواهيم. كه بتوانيم اين سال را در خدمت آقايمان بيش از پيش باشيم. [دعاي فرج]
آقای شریعتی: انشاءالله مقلب القلوب بهترين احوال را نصيب همهي ما كند.
ما روزهايي كه خدمت حاج آقاي ماندگاري هستيم، ايشان به سؤالات پاسخ ميدهند، سؤالاتي كه از طريق ايميل، پيامك و يا تلفن به دست ما ميرسد. يك سؤالي پيش روي من هست كه من دعوت ميكنم سؤال را بشنويد. .
سلام؛ شايد بتوان گفت بهترين برنامهي ديني در سالهاي اخير كه عامهي مردم را با حقايق ناب معارف اهلبيت(ع) آشنا ميكند، برنامهي سمت خدا است و براي فهم مطالب كارشناسان احتياج به كسب مراتب سلوكي و درجات علمي نيست. در روزهاي سهشنبه كه حاج آقاي قرائتي در برنامهي شما بود، ايشان تنها كارشناسي بود كه به جاي مخاطب قرار دادن جوانان در مقولهي ازدواج مسؤولين را مورد خطاب قرار داد و اين جاي تقدير و تشكر دارد. من دختري 35 ساله هستم. مدرك كارشناسي ارشد دارم و كارمند برنامهي سازمان هستم اما تا به امروز مورد مطلوبي براي ازدواج پيش نيامده است. در حديثي از امام صادق(ع) ميخواندم كه مردي به ايشان مراجعه ميكنند كه هم شأن با دختر من به خواستگاري او نميآيد، آيا او را به يكي از همين خواستگاران تجويز كنم؟ ايشان فرمودند: خير! به شهري هجرت كن كه بتواني خواستگاراني هم شأن او بيابي. گفتند: در حال حاظر تنها كاري كه به ذهن من به عنوان يك دختر خطور ميكند، مراجعه به سايتهايي است كه ادعا ميكنند ميتوانند همسر مورد نظر را به شما معرفي كنند. ايشان گفتند: من حتي يكبار به آدرس يكي از آنها مراجعه كردم كه مطمئن شوم چنين ساختماني وجود دارد يا خير؟ ميخواهم ببينم من ميتوانم به چنين مؤسساتي اعتماد و اطمينان كنم يا خير؟ آيا صدا و سيما توانسته به درستي چنين مؤسساتي را به مردم بشناساند؟ آيا در برنامههايي مثل ماه عسل از زوجهاي موفقي دعوت كرديم كه چنين مؤسساتي واسطهي آشنايي آنها با هم بوده است يا خير؟چرا كارشناسان ديني ما فكر ميكنند مشكلات جواناني كه ازدواج نكردهاند، كنترل نفس است؟ من به عنوان يك انسان حق زندگي كردن دارم. حق دارم مادري و همسري را تجربه كنم. من به خاطر زن بودنم نميتوانم، اگر هم بتوانم والدين من اجازه نميدهند كه به تنهايي سفر كنم و يك شب را در زير سقف آسمان به صبح برسانم و در كوه و دشت و بيابان چادر بزنم.
ايشان در خانمه ادامه ميدهند كه من به عنوان يك زن مسلمان در بسياري از عرصههاي زندگي نيازمند همراهي يك مرد هستم، شايد مردان مجرد مشكلات كمتري در مقايسه با يك زن مجرد داشته باشند. تفريحات من مشابه زنان سالخورده و بيوهاي كه در انتظار مرگ روزشماري ميكنند. ايشان فرمودند: من خوشحالم كه مسلمان و شيعه هستم و دوست دارم كه در كشورم به همهي جنبههاي دين اسلام توجه شود.
از پيام شما بسيار ممنون و متشكر هستيم. حاج آقا بفرماييد.
حاج آقای ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحیم. فقط يك سؤال نبود. يك درد دل طولاني بود، اول بگذاريد در سال جديد يك دعا بكنيم. خواهش ميكنم تمام بينندگان عزيز دستهاي نياز را به سمت آسمان بلند كنند. خدايا به آبروي امام زمان و به آبروي خوبان درگاهت مشكل ازدواج همهي جوانهاي ما را به نحو احسنت حل بفرما و همهي آنهايي كه در بحث ازدواج كارشكني ميكنند، از خواب غفلت بيدار كن.
من حس ميكنم كه در رابطه با موضوعي كه اين خواهر بزرگوار سؤال كردند به تناسب دعايي هم كه اول برنامه به مناسبت تحويل سال «حول حالنا الي احسن الحال» خوانديم، يك فرمولي را من اشاره ميكنم نسبت به چند مسألهي اساسي زندگي ما توفيق باشد و سؤالات عزيزان در اين زمينه باشد، وعده ميدهم در سال جديد اين فرمول را در چند زمينه پياده كنيم. ما در فصل قبلي هم اگر يادتان باشد راجع به فرمولهاي تبديل زندگي به بندگي صحبت ميكرديم. انشاءالله خدا هم توفيق بيان به حقير بدهد، هم توفيق فهم و عمل هم به همهي ما بدهد. چون صرف گفتن و شنيدن فرمول مشكل حل نميشود. واقعاً اين نسخه در زندگي پياده شود. همهي ما نسبت به موضوعات زندگيمان يك تكاليفي داريم. بهترين نوع انجام تكليف چيست؟ الآن از يك دانشآموز بپرسيد: بهترين نوع تحصيل چيست؟ نميگويد مقطع ديپلم. ميگويد: ديپلم بگيري، بعد فوق ديپلم بگيري، بعد ليسانس بگيري، بعد فوق ليسانس بگيري، بعد دكترا بگيري. ديگر كمتر كسي است كه دنبال مرحله بعدي هم برود. باب علم بسته نيست. حداقل پنج مقطع براي بهترين نوع تحصيل مطرح ميكنيم. خيليها از ما سؤال ميكنند بهترين نوع تحصيل چيست؟ ميگويند: به اين قله برسيم! به اين قله رسيدي، ميتواني بگويي: من بهترين روند تحصيل را طي كردم. نه اينكه فقط به ديپلم و فوق ديپلم بسنده كنيم. اگر با همين تشبيهي كه عرض كردم، در موضوعات زندگيمان ببينيم پنج مرحلهي تكليف ما چيست؟ موضوع ازدواج را ايشان سؤال ميكنند. من حس ميكنم اين پنج مرحله را در موضوع ازدواج به بهانهي سؤال اين خواهر بزرگوار عرض كنم، هم ايشان جوابشان را گرفتند و هم خيليهايي كه سؤال پيرامون ازدواج دارند. اگر همهي مردم كوچك و بزرگ، زن و مرد، پدر و مادر، دختر و پسر، مسؤولين، قوم و خويشان، همسايهها، همهي آحاد جامعه، تكاليفمان را راجع به هر موضوعي درست انجام بدهيم، نبايد اين دختر عفيفه و پاكدامن تا 35 سال با اين درد دل بماند و حتي آرزو كند كه مثل بعضي از بانوان با يك مشكلاتي من آروزي مرگ داشته باشم. نبايد اينطور شود. اين نشان ميدهد كُميت ما يك جايي در روند تكليف لنگ ميزند. قطعاً آسيبهايي كه به امثال ايشان وارد ميشود چه دختر خانمها و چه آقا پسرها، چه گناه ميكنند، چه افسرده ميشوند، چه مشكلدار ميشوند، و واقعاً با مشكلاتي كه اينها مواجه ميشوند، تمام آنهايي كه در روند تكليفشان كوتاهي كردند، يقين بدانند روز قيامت بايد پاسخگو باشند. حالا چه آنهايي كه نزديك ايشان هستند، خانوادهي ايشان هستند. چه آنهايي كه دورتر هستند، جامعه، رسانه، مسؤولين، و بخشهاي مختلف فرقي نميكند.
اين پنج مرحله تكليفمان را در باب مسألهي ازدواج بگوييم. 1- اولين مرحلهي تكليف در باب ازدواج توجه به توصيههاي دين است. حالا بعضي از توصيههاي دين، بعضيهايش توصيهي وجوب است. مثل امر واجب بر ما كرده است. بعضي مستحب است. به عنوان يك امر مستحب فرموده است. در باب ازدواج دين خيلي توصيه كرده است. باز هم مثل قبل تقاضا ميكنم اگر عزيزان كاغذ و قلم دارند، حتماً يادداشت كننند.
در باب ازدواج سه توصيهي اساسي دين عبارت است از 1- سعي كنيد در ازدواج فكر ديني داشته باشيد. يعني چه؟ يعني ضرورت ازدواج را ضرورت ديني بدانيم. ضرورت ديني يعني چه؟ يعني بدانم من مسلمان، دختر مسلمان، پسر مسلمان، اين ازدواج به عنوان يك ضرورت ديني براي رشد و كمال است. فقط براي يك ضرورت تأمين نياز جنسي نيست. فقط براي تأمين نياز عاطفي نيست. هم براي تأمين نياز جنسي است. هم عاطفي است، اينها بعد دنيايياش است و هم تأمين رشد و كمالش است. لذا ميگوييم: همسر، بال همسر ميشود. ولي اگر با فكر ديني انتخاب نكنيم، همسر بار همسر يا وبال همسر ميشود. بال آدم را پرواز ميدهد، وبال و بار آدم را زمين ميزند. پس اولين توصيهي دين در ازدواج بياييم فكرمان را اصلاح كنيم. دين ميگويد: مواظب باشيد من به شما ميگويم ازدواج را به عنوان يك امر ديني نگاه كنيد، نه فقط يك امر جنسي. فقط امر جنسي باشد، فرق ما با حيوانات چيست؟ آنها هم جفتگيري دارند. يك امر عاطفي باشد، اين هم در حيوانات هست. عواطفي را با هم به عنوان غريزهشان رد و بدل ميكنند. ولي اگر به عنوان امر ديني باشد، ازدواج علي و فاطمه (سلام الله عليها) ميشود. پيامبر از ايشان پرسيدند: چگونه همسري براي همديگر هستيد؟ فرمود: «في طاعة الله» يعني ازدواج به عنوان يك كمك، يك شريك، يك همراه براي بندگي خداست.
لذا آن زني كه محضر امام باقر(ع) آمد، گفت: آقاجان! من ميخواهم بدون ازدواج به كمال برسم. حضرت فرمودند: اگر بدون ازدواج به كمال رسيدن يك فضيلتي بود، مادر ما زهرا(س) بر شما سبقت ميگرفت.
اگر كسي ازدواج را فقط يك مسألهي براي تأمين جنسي بداند، پسر و دختر ميگويد: من اصلاً الآن نياز ندارم. من الآن درس ميخوانم. فقط يك مسألهاي براي تأمين نياز عاطفي بداند. خوب اين نياز عاطفي با دوست و رفقا حل ميشود. اما اگر بداند از اين سن مثلاً حدود بيست سالگي اگر يك شريك ميداشت سرعتش براي رشد از بيست به صد ميرسيد. يك شريكي كه هم فكر و هم دل و همراه، نه در درسش كم ميآورد. نه در زندگياش كم ميآورد. نه در بحثهاي ديگرش كم ميآورد.
من الآن ميخواهم اين ميز را بلند كنم. يك كسي ميآيد ميخواهد كمك من كند، ميگويم: دست و پاي مرا شلوغ نكن. ولي براي برداشتن ميز چنين حرفي ميزنم؟ حتماً ميگويم: بيا! چون قطعاً بايد دو نفر بردارند. خدا كه ميگويد: من شما را زوج آفريدم، يعني مسير كمال مثل برداشتن ميز است، حداقل دو نفر لازم دارد. پس اولين توصيهي دين اين است كه شما فكرتان را در ازدواج ديني كنيد. اگر فكر ديني شود، ديگر من در ازدواج دنبال اين نميگردم كه با پول طرف شخصيت پيدا كنم. با جايگاه خانوادگي طرف شخصيت پيدا كنم. ايشان حتي روايتي از امام صادق(ع) هم ذكر كردند كه هم شأن دخترم پيدا نميشود. امروز يك بحث جدي راجع به هم شأن داريم.هم شأن يعني چه؟ هم شأن اقتصادي، هم شأن سياسي، هم شأن متراژ خانهي ما، هم شأن شلوار و مانتو و لباس ما، هم شأن چه؟ هم شأن فكري، فكرش با من يكي باشد. پس اولين توصيهي دين در بحث ازدواج به همه هست. حتي به برنامهسازان رسانهي ملي. ميگوييم: اگر در فيلمها، در سريالها، در كارگاهها، در بحثها ميخواهيد بحث ازدواج را بگوييد، اول بياييم كُفيّت در فكر را بگوييم. اگر شما ديانتتان بر هم بخورد، لياقتتان را بر هم بخورد، شما كُفّ هم هستيد. تاي هم هستيد. پس اولين توصيهي دين بحث فكر ديني در ازدواج است. فكر ديني ديگر نياز است ما بگوييم: در ازدواج مواظب باشيد گناه نيايد. خوب فكر ديني هيچوقت به من اجازه نميدهد. ديگر اين باور غلط پاك ميشود كه يك شب هزار شب نميشود. الآن همه با باور غلط ميخواهند شب اول عروسي هركار دلشان ميخواهد بكنند، ولو متدينان، نعوذ بالله! آنها در جاي ديگر تدين دارند، ولي شب عروسي را مباح ميدانند. اما فكر ديني ميگويد: ازدواج و شب اول خشت اول است. «خشت اول چون نهد معمار كج، تا ثريا ميرود ديوار كج» آي عروس و دامادها نگذاريد خشت اول زندگيتان كج شود. فكر ديني اين را ميگويد. ما اگر فكرمان ديني باشد خيلي قشنگ است.
دومين توصيهي ديني اين است كه جهتگيري شما هم ديني باشد. اول اعتقاد و باور من ديني باشد. بعد جهتگيري من ديني باشد. من براي جهتگيري خيلي ساده ميگويم. از همين خواهر بزرگوار مي پرسم. جهتگيريها در ازدواج ظاهري است يا هم ظاهري است و هم باطني است؟
من يكبار اين لطيفه را گفتم. جواني در حرم حضرت عبدالعظيم(س) به من رسيد گفت: حاج آقا، ما يك استخاره ميخواهيم. من هم نگاهش كردم گفتم: استخاره براي ازدواج است؟ گفت: حاج آقا از كجا فهميدي؟ گفتم: از لب و لوچهي آويزان تو! قيافهي تو داد ميزند. گفت: بله! گفتم: پس اجازه ميدهي قبلش دو سؤال از تو بپرسم؟ گفتم: حضرت عباسي دختر خانمي كه پيدا كردي، به خاطر اينكه همفكر هستيد، ديانتش خوب است، عفتش خوب است، يا نه فقط به خاطر ظاهر او قصد ازدواج داري؟ گفت: حاج آقا به خال زدي! خوشگل است، خوشقيافه است، خوش تيپ است. گفتم: اجازه ميدهي يك روايت از پيغمبر بخوانم؟ گفت: بفرماييد! گفتم پيغمبر فرمودند: «إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ» (بحارالانوار/ج100/ص232) از سبزهي لجنزار بپرهيزيد. مزبله! يا رسول الله سبزهي لجنزار چيست؟ الآن بهار است،كنار رودخانه و دريا، شمال كشور خيلي خوب ديده ميشود. سبزهي لجنزار خيلي رنگ قشنگي دارد ولي دست ميزني بوي لجن ميدهد. از پيغمبر سؤال شد سبزهي لجنزار چيست؟ گفتند: آن زيبا روياني كه در دامن بيحيا تربيت شدند و با زيبايياش ميخواهد سر مخاطبش را كلاه بگذارد. هيچ فضيلت ديگر غير از زيبايي ندارد. زيبارويي كه عفت و حيا داشته باشد، خيلي هم خوب است و عاقبت به خير ميشود. به اين جوان گفتم: حالا استخاره كنم؟ گفت: نه حاج آقا كار خودت را كردي. جهتگيري اين آدم چه بود؟ ظاهر بود.
امروز كساني كه خوشگل هستند، خوش پول هستند. خوش ركاب هستند، خوش ماشين هستند. خوش خانواده هستند، طرفدار زياد دارند. چه در پسرها و چه در دخترها! بارها در همين برنامه توسط كارشناسان محترم گفته شده كه دختر خوب و پاكدامن و تحصيل كردهاي كه حالا پدر او كارمند خدمتگزار شهرداري است، رفتگر است، دست فروش است، يا حتي مريض است و گوشهي خانه افتاده است. خانهشان كوچك است. مشكلات اين چنيني دارند، اينها خيلي طرفدار ندارند. حتي اگر كسي هم در دانشگاه سراغ اينها برود، دنده عقب برميگردد. چرا؟ چون جهتگيري ظاهري است. ما بياييم ظاهر و باطن را با هم نگاه كنيم. نميگويم فقط باطن را ببينيد. اين توصيهي دين است. ما فقط نميخواهيم با ظاهر همديگر زندگي كنيم، با اخلاق هم ميخواهيم زندگي كنيم.
توصيهي سوم دين اين است كه برنامهريزي شما هم ديني باشد. فكر ديني، جهتگيري ديني و برنامهريزي ديني. برنامهريزي ديني چيست؟ در مهريه يك برنامهريزي ديني كنيد. در معيارهاي انتخاب برنامهي دين مشخص است. همهي برنامههاي دين مشخص است. معيار انتخاب، جشنش، مهريهاش، هديهاش، آرايشش، شادياش، نشاطش، جهيزيهاش همه مشخص است. لازمهاش اين است كه در برنامهريزيمان يك مشاور ديني داشته باشيم. امروز دسترسي به مشاوران، و مراكزي كه مشاورهي ديني ميدهند، بر كسي سخت نيست. پس سه توصيهي دين، فكر ديني، جهتگيري ديني و برنامهريزي ديني است. اين خيلي كلي است و من در ازدواج پيادهاش كردم. اين در بحث توصيههاي دين است. حالا بعضيهايش واجب است، بعضيهايش در قالب مستحب است.
دين سه هشدار هم ميدهد. 1- مواظب باشيد اگر بچههايتان را به كُفّ خودش نداديد، خودتان را ملامت كنيد. الآن ازدواجهايي با فاصله سني چهل سال، ازدواجهاي اينترنتي، ازدواجهاي غيابي، ازدواجهاي زوركي و پولكي و كلكي، اينها هشدار دين ميشود. وقتي من هشدار پزشك و هشدار پليس و هشدار خدا و پيغمبر را جدي نگرفتم، بايد چه كسي را ملامت كنم؟ بايد خودم را ملامت كنم. هشدار داده و گفته: ازدواج زوركي نشود. روايت داريم: پدر و مادرها بچههايتان را به زور به ازدواج كسي ندهيد. به صرف اينكه من به برادرم قول دادم. من به خواهرم قول دادم. من به همكارم قول دادم. اين دختر براي پسر اوست. اين پسر بايد دختر او را بگيرد. زور نكنيم! امام صادق كه از همهي ما و از همهي مشاوران عالم بيشتر ميداند، فرموده: آقا پسرها و دختر خانمها! اگر شما فكر ميكنيد و با دليل ميگوييد اين گزينه بهترين براي ما است، با اعتقادات ديني شما ميخواند، ولي پدر و مادر شما كس ديگري را ميگويند، از امام سؤال كرده كه با چه كسي ازدواج كنم؟ گفتند: با همان كسي كه خودت ميداني بهتر است. نظر پدر و مادر هم يا بايد توجيه شوند، يا بايد قبول كنند. پدر و مادر از خدا بالاتر است؟ خدا من و شما را مجبور به عبادات كرده است؟ نه! گفته: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/3) پدر و مادر هم بستر ساز هستند. ما در برنامهاي گفتيم: ما اعتقاد داريم كه بايد بستر درست را براي فرزندانمان فراهم كنيم. ما حق نداريم آنها را مجبورشان كنيم. سه توصيه شده كه مواظب باشيد ازدواج زوركي نباشد. يعني پدر و مادرها دخترانشان، خواهر و برادرها همديگر را، كسي به زور كسي را وادار به ازدواج نكند. اين توصيه است.
دوم اينكه ازدواج پولكي نباشد. يعني فرزندمان را نفروشيم. بدهكار است، دخترش را ميفروشد. بدهكار است، پسرش را ميفروشد. هنوز هم اين چيزها هست. الحمدلله كم شده است، فرهنگ مردم بالا رفته است. ولي متأسفانه هنوز هست.
سوم ازدواج كلكي است. كلك يعني با تزوير و ريا جلو ميروند. سر همديگر را كلاه ميگذارند. طلاي عاريهاي، مبلمان عاريهاي، ماشين عاريهاي، صاف و صادق باشيد. اينها چه مشكلاتي را ايجاد ميكند. من كارمند يك اداره هستم، بروم بگويم: مدير يك اداره هستم. خوب اين فردا لو ميرود. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» (بقره/72) هرچه را پوشاندم خدا لو ميدهد. خيلي ساده است. همان كه هستم، صاف و صادق جلو بروم. نه زور باشد، نه پول وسط بيايد، نه كلك باشد. اين سه مورد را دين توصيه كرده و در ازدواج هم نهي شده است.
تكليف سوم ما چيست؟ پس توجه به توصيههاي دين، اينها حتي مربوط به خود دختر خانم و آقا پسر است. توصيههاي دين را جدي بگيريد. فكرت را ديني كن. جهتگيري و روشت را ديني كن. هشدارهاي دين را جدي بگير. زوركي نباشد، پولكي نباشد. كلكي هم نباشد. من اينها را كلي ميگويم در ذهنها بماند.
سومين بعد تكليف در باب ازدواج ترويج اين فكر است، همان كه ما امر به معروف و نهي از منكر ميگوييم. اين خانم حتماً عمه و خاله دارد. عمو و دايي دارد. اقوام دارد. 35 ساله است. تقريباً از سن طبيعي ايشان 15 سال گذشته است. هيچكس اين وسط نبايد چيزي بگويد؟ چرا كوتاهي كردند؟ اقوام دارند. همسايه ها دارند. ميفرمايد: فوق ليسانس است. استاد داشته، هم كلاسي داشته است. اينها براي اطرافيان است. اينها چرا معلوم نيست وظيفهشان انجام دادند يا ندادند. نهادهاي در جامعه هم نقش دارند. آيا من روحاني رفتم اين درد را خيلي خوب روي منبر باز كنم و آسيبهايش را براي مردم بگويم؟ ما باور نداريم كه در بحث ترويج خدا به همهي ما ميفرمايد: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» (آلعمران/110) ما بايد امر به معروف كنيم. يعني بايد به آن توصيهها تذكر بدهيم، و از هشدارها هم موعظه كنيم و متذكر شويم كه از آن هشدارها پرهيز كنيم. بشارت به توصيهها و انذار نسبت به هشدارها.
وجود نازنين انبياء و اولياء و صالحان اين وظيفه را داشتند، «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً» (احزاب/45) اين هم تكليف همهي ما در ترويجش است. من بيايم با زبان بگويم. با عمل نشان بدهم. الآن يكي از باورهاي غلطي كه ميشود من به خانم بزرگوار ميگويم: چرا اينقدر دير ازدواج ميكني؟ ميگويد: در خانوادهي ما رسم است. يعني با عمل داريم جلوي يك معروفي را ميگيريم. در خانوادهي ما رسم است تا خواهر بزرگ نرود، خواهر كوچك نبايد برود. كجاي قرآن اين را نوشته است؟ اين رسمها يعني با عمل داريم جلوي معروف را ميگيريم و منكر را ترويج ميكنيم. با زبان بگوييم، ترويج كنيم. با عمل ترويج كنيم. لازم شد با هزينه هم تزويج كنيم. شايد امثال اين خواهر يا برادر ما مشكل اقتصادي براي ازدواج دارند. خوب چهار نفر قوم و خويش نميتوانند در اين ايام بيايند كنار هم بنشينند، و با يك تدبير عاقلانه و زيبا يك كمكي در قالب يك وام قرض الحسنه به اين خانواده بدهند و مشكل ازدواج را حل كنند؟
آقاي شريعتي: قبلاً هم اشاره كرديم كه متأسفانه در امر ازدواج و خيلي از امور خير نقش خانوادههاي فاميل و نقش واسطهها بسيار بسيار كمرنگ شده است. آنوقت است كه اين مؤسسات خودشان را نشان ميدهند.
حاج آقاي ماندگاري: من خودم راجع به اين مؤسسات تحقيق نكردم. ولي خبرهاي خوبي نشنيدم. تحقيق نكردم كه بگويم علمي دارم ميگويم. و در دين ما اينطور سفارش نشده است. بالاترين مؤسسه براي واسطهگري ازدواج خانوادهها هستند. قوم و خويشها هستند. مسجدها هستند. محافل مذهبي هستند. اين هم بحث توصيهاش است. سه تكليف هم در مرحلهي چهارم داريم. مرحلهي اول توجه به توصيههاي دين است. مرحلهي دوم توجه به هشدارهاي دين است. مرحلهي سوم توجه تذكرات دين در ترويج اين امر است كه بعد خدمتي اين ميشود. ما بايد در امر ازدواج همه خادم شويم. ما بحث خادم معنوي را در همين برنامه به عنوان يك سنت گفتيم. خادم حرم امام رضا چه كار ميكند؟ خادم حرم امام رضا به زائر امام رضا كمك ميكند. به محب امام رضا كمك ميكند.
بينندگان عزيز! اي پولدارها، اي امكاندارها، اي آبرو دارها، اگر براي ازدواج يك محب امام رضا كمك كنيد، والله خادم معنوي امام رضا هستيد. اين را باور كنيم و بياييم در حد خودمان براي اين ازدواج كمك كنيم. يا زباناً، يا عملاً، يا پول بدهيم.
بعد چهارم تكاليف ما بعد استقامتياش است. ايشان در نامه يك مقدار اينطور بيان ميكند كه كم آورده است. بايد بر دينمان بايستيم. يادتان است در برنامه يك خواهر بزرگواري گفته بود امر به معروف و نهي از منكر تا كي؟ ما بايد تا آخر آن روزي كه نفس ميكشيم، بر دينمان، بر توصيههاي دين بايستيم. من ميخواهم يك سؤالي را منصفانه از ما كنم. آيا توجه به توصيههاي دين روز به روز سير نزولي دارد يا سير صعودي؟ سير نزولي! يعني ما استقامت بر دين نكرديم. سي سال پيش مراسمهاي عروسي شاد و با نشاط بود ولي هم كم خرج تر بود، اسراف نداشت، گناه هم كم داشت. نميگويم بيگناه بود. محكمتر هم بود، و آمار طلاق هم پايينتر بود. مهريه يك سكه بود. پنج سكه بود. فوقش 14 سكه بود. استقامت ما در دين كم شده است، مشكلات ما زياد شده است. چرا؟ چون به دين عمل كردن سخت است.
من بارها گفتم اگر ميخواهيم سختي دين را به دل بخريم و شيرين شود، بايد سه برچسب بر آن بزنيم. برچسب اول 1- سختي عاشقانه، اين سختي مورد پسند خداست و خدا دارد ميبيند. 2- سختي عارفانه، اين سختي مرا رشد ميدهد. 3- سختي عاقلانه، من دارم با اين سختي تجارت ميكنم. دين گفته اين سه ويژگي را در سختيها و استقامت رعايت كني، «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة» (فصلت/30) ديگر كم نميآورم. ديگر نه آرزوي مرگ ميكنم، محكم و استوار ميايستم.
يادتان است يكبار در برنامه سؤال كردند، بايد چادرمان را دربياوريم، تا ازدواج براي ما محيا شود. يك مقدار آرايش كنيم كه ازدواج محيا شود. بايد در مجالس برويم و يك مقدار خودمان را نشان بدهيم. ديگر اين اتفاق نميافتد.
بعد آخر تكليف ما بعد مجاهدتي است. اين دكترا است. بعد آخر بعد مجاهدتي است. يعني براي اينكه سنت پيامبر به ازدواج با آن شاكلهاي كه دين گفته اتفاق بيافتد، از آبرو بگذريم. جهاد با مال كنيم. جهاد با جان كنيم. لازم شد جان عزيزانمان را هم بدهيم. يعني جهاد با مال و آبرو و جان. اين را ايثار و فداكاري ميگويند. اگر عروسي در عالم مثل فاطمهي زهرا(س) سراغ داريد، بياوريد. براي اينكه ميخواهد قصهي سادگي در ازدواج را بگويد، لباس خود را به فقير ميدهد. ازدواج به لباس نيست. به حقيقت آن پيوند است. لذا به راحتي لباس شب عروسياش را درميآورد و به سائل ميدهد. ولي امروز قيمت ازدواج به آن لباس عروسي كه ميگيرند و تنشان ميكنند شده است. آن آرايشگاهي كه ميروند. بايد دختران و پسران ما امروز مجاهدت كنند. خانوادهها بگويند: ازدواج آن حقيقت پيوند است نه آن طلاها، نه آن باشگاهها، اينها ازدواج نيست. اينها همه حاشيه است. بايد آن حقيقت حفظ شود. الآن ان حقيقت فدا ميشود، اينها خيلي ارزشگذاري ميشود. آن حقيقت همان چيزي است كه خدا فرموده «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى» (نور/32) همان كه پيغمبر فرمود: «النكاح سُنتي» سنت پيغمبر است. كتاب خدا و سنت پيغمبر است. پس بايد اينها را در باب ازدواج فداكاري كنيم. لذا الآن يك عدهاي بايد بيايند و براي اين خواهر و امثال ايشان آبرو بگذارند. يك عدهاي بيايند، مال بگذارند. بايد خيريهي ازدواج راه بيفتد. يك عده بيايند و بگويند: آقا خيريهي قرض الحسنه راه افتاد. خيريههاي اقتصادي راه افتاد. يك عده بيايند بگويند: آقا ما فقط پول ميگذاريم، وقت ميگذاريم، در مسجدها، فقط بايد كنار پايگاه ديني هم باشد. ما ميآييم براي ازدواج كساني كه مشكل مالي دارند، مشكل واسطه دارند. خيلي از دختر و پسرها ميخواهند ازدواج كنند، پدر و مادرها مخالف هستند. ولي چهار نفر ري سفيد بروند واسطه شوند، پدر و مادرها را راضي ميكنند. يا علي مدد! اينجا پول هم لازم نيست، فقط بروند وقت بگذارند. بايد ايثار كنيم، بايد مجاهدت كنيم، تا به نقطهي احسن اعمال برسيم. الگوي مراكز همسريابي ما مثل خيلي از الگوهاي ديگر نبايد غربيها باشند. نبايد اروپاييها باشند. دين ما زيباترين الگو را به ما داده است. مراكز همسريابي اگر دغدغهي ديني دارند خودشان را به كانونهاي ديني يعني مساجد وصل كنند. به كارشناسان ديني، روحانيت وصل كنند. همين مؤسسه كنار يك مسجد بيايد، تحت نظر چند نفر كارشناس ديني انجام وظيفه كنند، همان بعد ترويجي ميشود. همان بعد مجاهدتي ميشود. قطعاً در ساختار دين ميتوانند زيباتر هم به نتيجه برسند.
همينجا يك نكتهي ديگر هم بگويم. من اين بحث را به عنوان يك ايده اشاره كردم. الحمدلله رب العالمين دوستان در برنامهي نوراني سمت خدا از ولادت حضرت زينب(س) يك تالاري را تحت عنوان تالار ترويج آموزههاي ديني راهاندازي كردند. هر عزيزي در هر كجاي اين مملكت و يا در هر كجاي عالم كه صدا و تصوير را ميبيند. اگر ايده و آموزهي موفقي دارد، حتي چيزي به ذهنش رسيده و خودش پياده نكرده است، آنهايي كه پياده شده خيلي عاليتر است و به عنوان يك تجربه ميتوانند آن ايده را در اين تالار ثبت كنند، يادداشت كنند و به اشتراك بگذارند كه بتوانند همهي بينندگان عزيز استفادهي بيشتر را ببرند. انشاءالله.
آقاي شريعتي: آقا خيلي ممنون و متشكرم. انشاءالله دل و روح همهي ما بهاري باشد به حق بهار و آل بهار. حاج آقاي ماندگاري دعا بفرمايند و همهي ما آمين بگوييم.
حاج آقاي ماندگاري: خدايا به آبروي امام زمان كه گل بهاري همه عالم خلقت است قسمت ميدهيم مشكل ازدواج، مشكل اشتغال، مشكل اولاد، مشكل مسكن، مشكلات خانوادگي، مشكلات دوستداران اهلبيت و مشكلات نظام اسلامي و مشكلات مسلمانان و مظلومان جهان را به دعاي امام زمان برطرف بفرما.
آقاي شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميكنم. به اميد طلوع دوبارهي خورشيد سلام، از شما خداحافظي ميكنم. والحمدلله رب العالمين، و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
صفحهي 41 قرآن كريم:
«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنىِّ وَ مَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنىِّ إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةَ بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَقُواْ اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّبرِِينَ(249) وَ لَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبرًْا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انصُرْنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ(250) فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ ءَاتَئهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الحِْكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلىَ الْعَلَمِينَ(251) تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(252)»
ترجمه آيات:
«چون طالوت سپاهش را به راه انداخت، گفت: خدا شما را به جوى آبى مىآزمايد: هر كه از آن بخورد از من نيست، و هر كه از آن نخورد يا تنها كفى بياشامد از من است. همه جز اندكى از آن نوشيدند. چون او و مؤمنانى كه همراهش بودند از نهر گذشتند، گفتند: امروز ما را توان جالوت و سپاهش نيست. آنانى كه مىدانستند كه با خدا ديدار خواهند كرد، گفتند: به خواست خدا چه بسا گروه اندكى كه بر گروه بسيارى غلبه كند، كه خدا با كسانى است كه پاى مىفشرند. (249) چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند، گفتند: اى پروردگار ما، بر ما شكيبايى ببار و ما را ثابتقدم گردان و بر كافران پيروز ساز. (250) پس به خواست خدا ايشان را بشكستند و داود جالوت را بكشت و خدا به او پادشاهى و حكمت داد، و آنچه مىخواست به او بياموخت. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمىكرد، زمين تباه مى شد، ولى خدا بر جهانيان فضل و كرم خويش را ارزانى مىدارد. (251) اين است آيات خدا كه به راستى بر تو مىخوانيم و تو از پيامبران هستى. (252)»