برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نماز و بندگی خدا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 28-03-96
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. کبریت یک ذره گوگرد بیشتر سرش نیست، منتهی افراد عاقل فوری این را به چراغ گاز وصل میکنند. چراغ گاز را به ظرف غذا وصل میکنند. غذا به انسان و انسان به خدا وصل میشود. یعنی این گوگرد تا خدا رفت. ماه رمضان یک گوگرد است. شب قدر یک گوگرد است. از این گوگرد باید تا آخر عمرمان را مدیریت کنیم. شما ماه رمضان سیگار نکشیدی طوری نشد، خوب بعد از ماه رمضان هم نکش. پس میتوانی سیگار نکشی.
ماه رمضان مقداری قرآن بیشتر خواندیم. در طول سال حدیث داریم روزی پنجاه آیه بخوانید. ماه رمضان یک جرقه است که از این جرقه باید جریان درست کرد. قرآن که در شب قدر نازل شد برای همیشه نازل شد. برای طول تاریخ، نزولش در شب قدر است اما برای بشریت تا آخر عمر است. پس همینطور که قرآن شب قدر برای طول تاریخ نازل شد، ما هم باید از شب قدر ماه رمضان برای آینده فکر کنیم. شما در ماه رمضان مسجد آمدی، چرا بعد از ماه رمضان نیایی؟ خدا فرق میکند؟ رابطه با خدا فرق میکند؟ ماه رمضان که مسجد آمدی ضرر کردی؟ من خیلی غصه میخورم از کاسبانی که مغازهشان نزدیک مسجد است و مسجد نمیآیند. مگر نماز جماعت چقدر طول میکشد؟ یک ربع نماز طول میکشد. در یک ربع چقدر کاسبی میکنی؟ نماز در اقتصاد ما اثر دارد.
من اینجا چیزهایی یادداشت کردم در مورد نماز بگویم. اول اینکه نماز دِین است. حق الله است. ما چند رقم نماز داریم. داریم بعضی نمازها شکر است. قرآن میگوید: «فَلْيَعْبُدُوا» باید مردم بندگی خدا را بکنند. چرا؟ «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) به شما امنیت دادیم، در کشوری که همه دنیا آتش است، ایران امن است. بین مخالفین ما امن هستیم. ما اگر خواسته باشیم خدا را بشناسیم باید نعمتهای خدا را چپ کنیم. تا چپ نکنیم نمیشناسیم. مثلاً نمیگوییم: الحمدلله چشم دارم. شما چشم راستت را ببند، اگر توانستی ده متر راه بروی. فکر میکنیم آب باید شیرین باشد، میگوید: نه، «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» (واقعه/70) بخواهیم آب را تلخ میکنیم. فکر میکنیم درختها باید سبز باشد نه، اگر پاییز شد و دیگر سبز نشد، «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» (واقعه/65) بخواهیم درختها را خشک نگه میداریم. به چه کسی تلگراف میکنی سبزش کن. یک ریزگرد در خوزستان یا زابل و زاهدان میآید، زجر میکشند و کسی نمیتواند کاری کند. ما باید بندگی خدا را بکنیم و ریش ما دست خداست.
اسلام به ما گفته: مشکلات مادی را هم از راه عبادت حل کن. یکی از چیزهایی که مورد غفلت است این است ما گاهی هم که در تلویزیون حرف میزنیم مسائل اقتصادی را وصل به معنویت نمیکنیم. مثلاً نمیگوییم: دروغ گفتیم روزی ما قطع شد. غیبت کردیم روزی ما قطع شد. تحلیلهای ما اقتصادی است. حساب کتابهای کامپیوتری است. فکر میکنیم مثل اینکه شیر مادر را تجزیه و تحلیل کنیم و بگوییم: شیر مادر اینقدر قند است. اینقدر چربی است. اینقدر آب است. بله! اما مهر مادر چطور؟ شیر مادر از سینه مادر درمیآید و مهر مادر هم دیدنی نیست. بیاییم از این ماه رمضانی که دارد تمام میشود این جرقه را جریان کنیم.
افرادی بودند که از جرقه، جریان ساختند. نقل شد یکی از علمای قم، آیت الله نجفی مرعشی بود. تابستان خواست به یکی از روستاهای قم برود. نقل شد یک زن قمی گفت: خوش به حال شما آخوندها، زمستان قم میروید و هوا هم که گرم شد به روستاها میروید. ما بدبختها باید آب شور قم را بخوریم و هوای قم را تحمل کنیم. آقای نجفی یک مقدار تکان میخورد و میگوید: راست میگوید. مرا به دهات راه میدهند این پیرزن کجا برود؟ برمیگردد و دیگر تا آخر عمر روستا نمیرود. این جرقه تبدیل به یک جریان شد.
پدر من یک شال زردی دور سرش میپیچید، عمامه نبود. یک زنی به او رسید، یک مسأله پرسید. پدرم گفت: بلد نیستم. میگوید: بلد نیستی عمامهات را بردار. تو که بلد نیستی چرا عمامه گذاشتی؟ پدرم آمد رساله مراجع را خواند، دیگر آخر عمر مسأله گو بازار شده بود. لیموترش را نگو ترش است. با همان لیموترش لیموناد درست کن. یعنی از انتقادها استفاده کن. یکی از راههای تربیت این است که رقیب شما چه فحشی به شما داده است. آقایانی که برای ریاست جمهوری کاندید بودند به هم نقد میزدند. تمام این نقدها را روی کاغذ بیاورند. البته بعضی نقدها وارد نیست. بعضی نقدها که وارد است باید همه ملت بسیج شوند. گاهی کمر میخارد و دست نمیرسد که بخارانیم. گاهی پیشانی میخارد راحت میخارانیم. نقطه ضعفها را به نقطه قوت تبدیل کنیم.
ماه رمضان یک خرده کنار دعاهایمان، دعای فارسی هم بخوانیم. بنشینیم یک ورقه برداریم، بنویسیم سؤال: چند رکعت نماز با توجه خواندی؟ چند تا سلام به افراد گمنام کردی؟ غیر از مدیرکل و رئیس و کدخدا، به آدم گمنام هم سلام کردی یا نه؟ من یکوقت قم میرفتم، یک کارگر افغانی مشغول کاری بود. گفتم: آقای قرائتی هرچه سلام میکنی به دانه درشتها سلام میکنی، برو یک سلامی هم به این کن. راهم را یک خرده کج کردم و رفتم گفتم: سلام علیکم! یک نگاهی کرد و گفت: سلام علیکم! رفتیم. چند متر که رفتیم این عقب من دوید و گفت: آقا ببخشید! چطور شد شما به من سلام کردی؟ یعنی کسی در عمرش به این سلام نکرده بود. ما یک سلام برای خدا نمیکنیم.
از شب قدر نگذریم. نماز دِین است. مگر نماز چقدر طول میکشد. من یک رکعت نماز بخوانم ببینیم چقدر طول میکشد. وضو را حساب نکنیم چون هرکسی صورتش را میشوید. منتهی آن کسی که نماز میخواند قصد وضو میکند. دستشویی هم جزء نماز نیست. از الله اکبر شروع کنیم ببینیم چقدر طول میکشد. (قرائت سوره حمد و توحید- رکوع و دو سجود) حدوداً یک دقیقه طول کشید. حالا هفده رکعت هفده دقیقه طول میکشد. هفده دقیقه به همین اندازه است که خانم زلفهایش را شانه بزند. یک ربع نماز خواندن چانه زدن دارد؟ «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْن» (بلد/8) یک جفت چشم به تو ندادم. من یک دوربین عکاسی به شما بدهم تا آخر عمر از من تشکر میکنید. خدا دو تا دوربین داده است. دوربینها وزن دارد اما چشم ما چند مثقال بیشتر وزن ندارد. دوربین را باید خرید اما چشم را خدا همینطور داده است. فیلم دوربین را باید عوض کرد اما چشم ما صبح تا شب عکس میگیرد و نیازی نیست فیلمش را هم عوض کرد. دوربین از یک زاویه فیلم میگیرد ولی چشم از همه زوایا فیلم میگیرد. نود سال فیلم برداری میکند. استفاده کنیم و از این جرقهها جریان بسازیم.
وقتی یک خیابان برای صیاد شیرازی است، ما هر روز از یک خیابانی که به نام یک شهید است عبور میکنیم، بنا بود اسم شهدا را بگذاریم که این جریان پیدا کند. یعنی شب بیست و سوم را باید جریان کنیم. جریان سازی مهم است. یک سیب از درخت میافتد و جاذبه زمین کشف میشود. یعنی از یک مسأله جزئی یک قانون درمیآید. آن چیزی که دائماً میتواند ما را اندازه بگیرد همین نماز است. شب قدر تمام میشود. عرف تمام میشود. عاشورا تمام میشود. پیاده روی کربلا تمام میشود ولی نماز میماند. نماز نخی است که خلق را به خالق متصل میکند. خود نماز سازنده است. در نماز میگوید: باید آبی که وضو میگیری غصبی نباشد. خاک تیمم هم نباید غصبی باشد. ظرف آب، شیر آب نباید غصبی باشد. مکانی که آب وضو میریزد باید مباح باشد. یعنی برای وضو همه باید حلال باشد. خوب وقتی آدم بخواهد نماز سالم بخواند، مجبور است دزدی نکند. نمیشود با اختلاس نماز خواند. با الاغ دزدی نمیشود به مکه رفت.
یا در مسألهی وضو، یک دعایی است هرکس بلد است بخواند، دعا این است که خدایا صورت مرا در قیامت رو سیاه قرار نده. نه اینکه سیاه پوستها بد هستند. یکوقت کسی لباسش سیاه است طوری نیست. یک کسی لباسش سفید است و جوهر سیاه رویش میریزد. وگرنه انسانهایی هستند سیاه پوست هستند و خیلی هم نزد خدا آبرو دارند. سیاهی اعمال و رفتار منظور است. بعضی از مذهبیها فکر میکنند خیلی مذهبی هستند زیاد آب میریزند. اسراف گناه کبیره است. قرآن در مورد اسراف میگوید: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ» (انبیاء/9) در مملکت ما خیلی اسراف میشود. چه زمینهایی که میتوایم سبزی بکاریم، چمن میکاریم. چه درختهایی که میتواند درخت میوه باشد، درخت تزئینی است. چقدر آب حرام میشود؟ چقدر خاک حرام میشود؟ چقدر عمر حرام میشود؟
آرایشگاهی آمد ریشهای حضرت علی را اصلاح کن. نقل شد که لبهای حضرت تکان میخورد. آرایشگاهی گفت: یا علی لبت را نگه دار، موی روی لب را قیچی کنم. فرمود: نگه میدارم اما یک سبحان الله عقب میافتم. یعنی از ثانیهها باید استفاده کرد. ما یک مقداری اگر بودجه نفتمان کم شود، عقل ما بیشتر به کار بیافتد، ما خیلی میتوانیم صرفه جویی کنیم. مثلاً سالن میسازیم اسمش را آمفی تئاتر میگذاریم. کج میسازیم. اگر این سالن را صاف میساختیم میشد استفادههای دیگر هم از آن کرد. میشد سفره انداخت، میشود عقد و عروسی برگزار کرد. میشد عزاداری کرد. اگر خوابگاه نبود، میشود در همین سالن خوابید. ولی ما کج میسازیم به خاطر اینکه در سال چهار نفر میخواهند سخنرانی کنند، اسمش را هم آمفی تئاتر میگذاریم.
ما یک جایی رفتیم سقف ساختمان نزدیک سر ما بود. گفتم: خیلی این سقف کوتاه است. گفت: نقشه مهندسی است. گفتم: مهندس عقل دارد و من هم آدم هستم، دارم خفه میشوم. یک کسی رفت کفش بخرد وقتی پا کرد دید تنگ است. گفت: تنگ است. کفاش گفت: من 35 سال است کفاش هستم. گفت: من 45 سال است کفش پا میکنم. من یک مناجات دارم یک جملهاش این است « یا من متخصصینه ناشی» یعنی خیلیها حقوق کارشناس میگیرند ولی کارشان درست نیست. ناشی هستند. باید خودمان برای خودمان برنامهریزی کنیم و منتظر برنامههای دولت هم نباشیم. الآن تابستان است، جوانهای عزیز و دانشجو، اگر پدرت یک شغلی دارد برو کارگاه پدرت شغل پدرت را یاد بگیر. لیسانس فلج نباش. اگر بعد استخدام شدی الحمدلله، اگر هم استخدام نشدی دستت به کاری بند باشد. آموزش و پرورش ما دیپلم فلج تحویل میدهد. دانشگاه ما لیسانس فلج تحویل میدهد. محفوظات را حفظ کرده و مدرک گرفته ولی هیچ کاری بلد نیست. محفوظات و مدرک کشور را نجات نمیدهد، کشور را قفل کرده است. تمام رئیس جمهورها در انتخابات مسأله اشتغال را گفتند. چرا؟ برای اینکه یک چیزهایی را حفظ کردند و مدرک لیسانس و فوق لیسانس دارند اما مهارت ندارد. آدمی که مهارت ندارد 1- کار ندارد. 2- کار ندارد، پول ندارد. 3- پول ندارد، همسر ندارد. 4- همسر ندارد، مسکن ندارد. آدمی که پول ندارد پای ماهواره مینشیند. در ماهواره ممکن است فساد هم باشد. دیگر چه؟ اعتیاد پیدا میکند. ضد انقلاب میشویم. میگوییم: دولت ایجاد اشتغال نکرد، پس دیگر ما در نماز جمعه شرکت نمیکنیم. دیگر رأی نمیدهیم. یعنی همه بند به یک چیز است. دولت نمیتواند مهارت را حل کند.
یکوقت من یک نامه به مقام معظم رهبری نوشتم که حضرت آیت الله خامنهای تمام روایات ما تیراندازی و شنا با هم است. «عَلِّمُوا أَوْلادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ» (كافي، ج 6، ص 47) ما تیراندازی را در پادگان یاد میدهیم، شنا یاد نمیدهیم. آنوقت کشور ما شمالش دریا است، جنوبش دریاست، آنوقت در دریا بلد نیست شنا کند. چرا تیراندازی را یاد میدهیم و شنا را یاد نمیدهیم؟ دین را ناقص معرفی میکنیم. آقا همین نامه را به مسئولین رده بالای قوای مسلح دادند، یک مدتی گذاشت ما را دعوت کردند در یک جلسهای که هم سران ارتش بودند و هم سران سپاه و سردارها بودند. گفتم: این جلسه در چه مورد است؟ گفتند: به آقا چه نوشتی؟ گفتم: نوشتم در روایات ما تیراندازی تنها نیست. هرجا نوشته تیراندازی کنارش شنا هم هست. گفت: شما تأمین اعتبار کردی؟ میدانی چقدر بودجه نیاز هست؟ هر دو هزار سربازی یک استخر سرپوشیده، تصفیه خانه، رختکن، سردکن و گرمکن، میدانی چند میلیارد پول نیاز دارد؟ گفتم: هیچ پولی نمیخواهد. گفتم: شما اعلام کن اگر یک سربازی شنا بلد بود، ده روز زودتر آزاد کنیم. وقتی دفترچه آماده باش دارد، با پول پدرش در شهر خودش استخر میرود، پدرش هم به او پولش را میدهد. چون میخواهد بچه زودتر برگردد. با پول خودش در شهر خودش شنا یاد بگیرد. هیچ پولی نمیخواهد. یک خرده به هم نگاه کردند.
ما الآن بگوییم: مهارت، میگویند: میدانی چقدر بودجه میخواهد؟ کسی که پدرش نجار است یک کارگاه دارد که نجاری کند، خوب پسرش هم یاد بگیرد. این کار باید از عزت باشد. حضرت امیر بیل دست میگرفت، یعنی یادتان باشد لیسانس چیزی نیست. حضرت زهرا کار میکرد. اینها پیام دارد. حضرت علی شب نوزدهم شهید شد، یعنی چه؟ یعنی اگر سرم هم بشکافد مسجد میروم. آنوقت شما شیعه هستید و مسجد نمیروید. بعد از اینکه سر امام حسین را بریدند روی نی قرآن خواند. پیغامش این است که سرم از بدن جدا میشود ولی سرم از قرآن جدا نمیشود! در نماز میگوییم: «سمع الله لمن حمده» نمیگوییم: «سمع الله لحمدی». «لحمدی» یعنی خدایا ستایش مرا میشنوی. خوب تو یک نفر هستی. وقتی گفتی: «سمع الله لمن حمده» یعنی خدایا تو همه ستایشها را میشنوی. ستایش ملائکه، انسانها و جنیها، این میلیاردی میشود. «اهدنی» یعنی مرا هدایت کن. «اهدنا» یعنی همه را هدایت کن. «السلام علیَّ» تو یک نفر هستی، بگو: «السلام علینا». «ایاک اعبد و ایاک استعین» نماز باطل است. ولو یک نفر هم نماز بخوانی انگار نماینده کل بشر هستی. «ایاک نعبد و ایاک نستعین» یعنی همه با هم عبادت میکنیم. نماز به ما پیام میدهد. صفها منظم باشد یعنی نظم. پشت سر عادل نماز بخوان یعنی دنبال عادل بروید نه فاسق!
اینکه میگوید: میخواهی وضو بگیری شیر را باز کن، ببند. دوباره شیر را باز کن وضو بگیر. نگذار آب برود. آقا دارد وضو میگیرد آب باز است. هم دارد عبادت میکند هم گناه میکند. اسراف میکند و اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره این است که خدا وعده عذاب و هلاکت را بدهد. ما باید از جرقهها جریان درست کنیم. چقدر زن داریم خیاط است. خوب خیاطی را تابستان به دخترش یاد بدهد. آرایشگر است، آرایشگری را یاد بدهد.
قدیم در جبههها اسیر میگرفتند. هر اسیر هنر داشت، گرانتر بود. مثلاً اسیری که بنا بود قیمتی بود. اسیری که خیاط بود، قیمتی بود. پیغمبر ما از اسیرها کار میکشید. اسیری را گرفتند، گفت: تو با سواد هستی، ده تا مسلمان را باسواد کن. در عوض آزادت میکنم. یعنی از دشمن کافر شمشیر به دست که جبهه آمده مرا بکشد، از او به نفع فرهنگ استفاده میکرد.
یک نفر بازار برده فروشها رفت، برده بخرد. گفت: برده چند است؟ گفت: این خیلی گران است. گفت: اینچه مهارتی دارد؟ گفت: تشنه شناس است. یعنی به کسی نگاه کند میگوید: این تشنه است. آقا هم تحریک شد و گفت: این برده را بخرم. برده را خرید و آمد گفت: من یک برده دارم وقتی به کسی نگاه کند میفهمد این تشنه هست یا تشنه نیست. گفت: امتحان کنیم. یک جلسه پذیرایی درست کردند و سران کشور را دعوت کردند. غذای چرب و شور تهیه کردند و سفرهای را پهن کردند. سر سفره آب نگذاشتند، غذای چرب و شور هی آب میطلبد. یک نفر گفت: آب، این برده نگاه کرد و گفت: دروغ میگوید! یک نفر دیگر گفت: آب، برده نگاه کرد گفت: دروغ میگوید. هرکس گفت: آب، گفت: دروغ میگوید. گفتند: این برده ما را سر کار گذاشته است. همه با هم گفتند: آب، برده به صاحبش گفت: این پولی که خرج من کردی بی خود نبوده است، من تشنه شناس هستم، اینها دروغ میگویند: تشنه هستند و جو سازی میکنند. یک نفر از اینها لیوان برداشت و بیرون رفت، گفت: این تشنه است. اینکه نشسته و آب میخواهد تشنه نیست.
کسی که نشسته و میگوید: دولت مرا به کار بگیرد. این کار نمیخواهد. میخواهد پشت میز بنشیند. بله گاهی واقعاً باید دولت ایجاد اشتغال کند. در فامیل هیچ هنری نیست. اما تو که پدرت مکانیک است چرا مکانیکی نمیکنی؟ تو که پدرت راننده است چرا رانندگی نمیکنی؟ تو که پدرت شنا بلد است چرا شنا نمیکنی؟ تو که مادرت خیاط است چرا خیاطی نمیکنی؟ مادرت بیست رقم غذا درست میکند. به 124 هزار پیغمبر، هرکس رئیس جمهور شود، نمیتواند مسأله اشتغال را حل کند. میتواند مقداری کمک کند. اما مگر میشود میلیونها شغل ایجاد کرد؟ نمیشود. ماه رمضان تمام میشود، اشکال دارد شما بگویی: ما بیاییم قرآن را بدون غلط بخوانیم. فوق لیسانس است ولی نمیتواند قرآن بخواند. این بخاطر این است که یک وقتی آموزش و پرورش ما خیانت کرد. البته مقدار زیادی جبران شده است. من یکوقت کتاب عربی دبیرستان را گرفتم، نگاه کردم. دیدم نوشته: «العصفور طاره» گنجشک پرید! این عربی است. گفتند: بله، نمره بیست هم میگیرند. خوب یک آیه قرآنی بنویسید. البته الآن عوض شده است. شما بنویس «قاتلوا ائمة الکفر» رهبران کفر را بکشید. سلمان رشدی به پیغمبر ما جسارت کرد، با او کاری نداشته باشیم؟ اگر کسی به پیغمبر ما جسارت کند حکمش اعدام است. نیازی به قاضی و حاکم شرع هم ندارد. جسارت به پیغمبر و ائمه و فاطمه زهرا، اگر معنای چریک این است که آدم جسور را دهانش را بشکنیم، بله همه ما چریک هستیم. اول چریک حضرت موسی بود. «فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى» (قصص/15) قرآن میگوید: موسی یک مشت زد، طرف مرد. یهودیها در مورد این آیه چه میکنند؟ حضرت ابراهیم فرمود: «وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ» (انبیاء/57) به خدا قسم بتهای شما را میشکنم. یک روز هم که شهر خلوت بود یک تبر دست گرفت و همه بتها را شکست.
امام به شاهپور بختیار گفت: من در دهان این دولت میزنم. آنجایی که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» (فتح/29) ما وحشت نداریم. دین ما جنگ دارد، صلح هم دارد، برائت دارد، تولی هم دارد. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» داریم، «رُحَماءُ بَيْنَهُم» هم داریم. من رفتم مسجدی نماز بخوانم، دیدم مردم مسجد مرگ بر آمریکا نمیگویند. گفتم: چرا نمیگویند؟ گفتند: اینجا مسجد مقدسین است. مسجد سیاسیون نیست. گفتم: مرگ بر آمریکا قرآنی است. چه کسی گفته: سیاسی است؟ به آیت اللهی که آنجا بود گفتم: آقا اجازه میدهی من یک دقیقه صحبت کنم؟ گفت: بله. بلند شدم گفتم: ای مؤمنین، شما نماز شبتان را خواندید. پشت سر آیت الله هم نماز خواندید. ولی به نظر من شما پنجاه درصد مسلمان هستید. شما مثل مینی بوس، مینی مسلمان هستید. گفتند: چطور پنجاه درصد مسلمان هستیم؟ گفتم: برای اینکه در قرآن علامت مسلمانی چهار چیز است. قرآن درباره مؤمن میگوید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» یعنی مرگ بر آمریکا، «رُحَماءُ بَيْنَهُم» یعنی درود بر رزمندگان! بعد گفته: «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّدا». یعنی گفته: مرگ بر آمریکا، درود بر رزمندگان، رکوع و سجود! شما در مسجدتان «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» نیست. «رُحَماءُ بَيْنَهُم» نیست. فقط رکوع و سجود است. بنابراین شما پنجاه درصد مسلمان هستید. بعضی چیزها هم پنجاه درصد یعنی کشک! به کسی گفتند: شنا بلد هستی؟ گفت: پنجاه درصد. گفت: شیرجه میروم اما بیرون نمیآیم.
یک کسی میگفت: پنجاه درصد دعاهای من مستجاب میشود. گفتم: چطور؟ گفت: دخترم بزرگ شد. گفتم: خدایا یک داماد خرپول قسمت من کن. داماد قسمتم کرده خر هست، ولی پول ندارد. بعضی چیزها پنجاه درصد مهم است. ما اگر مسلمان هستیم باید مسلمان حسابی باشیم. اینکه شما ماه رمضان قرآن بخوانی و مسجد بیایی که خوب نیست. عبادت فصلی که نباید باشد. بعد از ماه رمضان هم پای ما از مسجد قطع نشود.
شریعتی: انشاءالله خداوند حلاوت ذکر و یاد خودش و حلاوت نماز خواندن را به همه ما بچشاند. انشاءالله دیشب که شب قدر بود آنچه خدا به مقربان درگاه خودش داده است به همه ما عنایت کند. امروز از جزء بیست و سوم قرآن کریم صفحه 444، آیات مبارکه سوره یس را تلاوت میکنیم.
«إِنَ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ «55» هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ «56» لَهُمْ فِيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ «57» سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ «58» وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ «59» أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ «60» وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ «61» وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ «62» هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ «63» اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ «64» الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «65» وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ «66» وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ «67» وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ «68» وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ «69» لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ «70»
ترجمه: بى شك اهل بهشت در آن روز به خوشى مشغولند. آنان و همسرانشان در زير سايهها بر تختهاى زينتى تكيه مىزنند. در آن جا (هر گونه) ميوه براى آنان مهيّا است و هر آن چه بخواهند برايشان موجود است. سلام، سخن پروردگار مهربان به آنان است. و (گفته مىشود) اى گناهكاران و مجرمين! امروز (از نيكوكاران) جدا شويد. اى فرزندان آدم! مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را اطاعت نكنيد كه همانا او براى شما دشمنى آشكار است. و تنها مرا بپرستيد، كه راه مستقيم همين است. امّا شيطان گروه زيادى از شما را گمراه كرد، پس چرا تعقّل نمىكرديد؟ اين همان جهنّمى است كه به شما وعده داده مىشد. امروز وارد آن شويد و به خاطر كفرى كه داشتيد، به آتش آن بسوزيد. امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به آن چه كسب كردهاند گواهى مىدهند. و اگر بخواهيم فروغ ديدگانشان را محو مىكنيم، پس آنگاه كه در راه سبقت مىگيرند، چگونه خواهند ديد؟ و اگر بخواهيم آنان را در جاى خود مسخ مىكنيم (و به مجسّمههايى بىروح مبدّل مىسازيم،) به گونهاى كه نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند. و هر كه را طول عمر دهيم، او را در آفرينش واژگونه مىكنيم. (حافظهاش به فراموشى سپرده مىشود، قدرتش به ضعف مىگرايد و قامتش خم مىگردد) آيا تعقّل نمىكنند؟ و ما به او (پيامبر) شعر نياموختيم و سزاوار او نيز نيست، آن (چه به او آموختيم) جز مايهى ذكر و قرآن روشن نيست. (اين قرآن براى آن است كه) تا هر كس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر كافران تمام كند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.
شریعتی: یا رب از ابر هدایت برسان بارانی *** پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
انشاءالله لحظه لحظه زندگی ما منور به نور قرآن کریم باشد. انشاءالله قدر همه چیزهایی که در این شبهای نورانی قدر بدست آوردیم را بدانیم و بتوانیم از آنها محافظت کنیم. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: چون بحث من در مورد نماز بود. چند نکته در مورد بحثم بگویم. یکی اینکه گفتیم نماز در کاهش جرم اثر دارد. بخاطر اینکه اگر نماز درست باشد، یک شرایطی دارد. اگر آن شرایط را مراعات کنیم جرم کم میشود. مثلاً اگر انسان قصد داشته باشد پول آب را ندهد، یا به طور کامل ندهد یا بدون اینکه علم به رضای طرف داشته باشد آن را به تأخیر بیاندازد. غسلش باطل است. بگوید: من پول حمامی را نمیدهم. یا نصفش را نمیدهم. یا از پول حرام میدهم. اینها همه گیر دارد. یا نماز در لباس غصبی، حتی اگر نخ لباس غصبی باشد نماز گیر دارد. اگر زمین و فضا غصبی باشد. حتی اگر یک پا در زمین غصبی باشد، نماز گیر دارد. یک بچه را بلند کنی و بروی آنجا بایستی و نماز بخوانی، نماز باطل است. یعنی باید حقوق را مراعات کرد.
عزت باید مراعات شود. کسی آب ندارد و یک کسی آب میدهد. میگوید: من آب به تو میدهم وضو بگیر. ولی سرش منت بگذارد. میگویند: تیمم کن و نماز بخوان ولی با آبی که درونش منت است وضو نگیر. نماز میخوانی اگر سالم هستی باید روی پای خودت بایستی. اگر کسی به کسی تکیه بدهد و نماز بخواند. اگر کسی مریض است حسابش جداست. اگر کسی سفری که میرود حرام باشد. برای انتقال قاچاق باشد. ظلم باشد، اگر یک کسی کارش مقدس نیست، باز اینجا نمازش شکسته نیست.
دو برادر بودند خدمت امام رضا(ع) رسیدند. گفتند: ما دو برادر هستیم از فلان منطقه آمدیم. فرمود: نماز شما دو رکعتی است و نماز تو کامل است. گفت: چرا؟ ما هردو از یک منطقه آمدیم؟ فرمود: تو نیتت زیارت امام رضا بوده است. تو نیتت زیارت مأمون الرشید بوده است. زیارت طاغوت سفر حرام است، نماز چهار رکعتی است. زیارت امام رضا سفر حلال است و نماز شکسته است.
در هواپیما نشسته بودیم، من اینجا بودم و یک عده از سران قوای مسلح هم آن طرف بودند. دختر این سران قوای مسلح پشت سر من نشسته بود. نزدیک مشهد گفت: حاج آقا میخواهم یک سؤال کنم پدرم نفهمد. یک خرده سرت را عقب بیاور. گفت: پدر من بله قربان گو است. زمان شاه بله قربان گوی شاه بود و الآن هم به ولی فقیه بله قربان میگوید. برای من فرقی نکرده است. پدر ما بله قربان گو است و باید اطاعت کند. حالا چه رئیسش شاه باشد و چه فقیه باشد.گفتم: شما قصه یوسف را خواندی؟ گفت: بله. گفتم: وقتی زلیخا عاشق یوسف شد و خودش را آرایش کرد و درها را قفل کرد و به یوسف پیشنهاد گناه کرد، یوسف چه کرد؟ این دختر یک مقدار فکر کرد و گفت: یوسف فرار کرد. گفتم: زلیخا چه کرد؟ گفت: او هم دنبال یوسف دوید و پیراهنش را کشید و پاره شد. گفتم: فرق بین این دو فرار چیست؟ یوسف میدوید که گناه نکند و زلیخا میدوید که گناه بکند. فیزیکش یکسان است اما شیمیاش فرق میکند. بله قربان به فقیه یعنی بله قربان به مجتهد عادل! براساس هوس حرف نمیزند. بله قربان به شاه، شاهی که فاسق و ظالم است. بله قربان هردو یکی است، یکی به عادل و یکی به فاسق. یکی نظر شخصیاش را میگوید و یکی نظر اسلام را میگوید. یکی هدف رضای خدا و یکی هدف رضای آمریکاست.
شریعتی: حاج آقای قرائتی دعا کنند و همه آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: حدیث داریم که دستی که بالا بیاید و دعا کند، خدا میگوید: محروم نمیکنم. این نه به این معنی که خدا بالاست. به این معنی که من گدا هستم. آدم گدا دستش را بلند میکند. این که دستمان را دراز میکنیم علامت سؤال من است نه علامت مکان خدا. داریم دست که بالا آمد یا همان که میخواهد به آن میدهیم. یا اگر صلاح نباشد مشابه آن را میدهیم، یا اگر اصلاً صلاح نباشد یک بلایی را از جانش دور میکنیم. یا برای نسلش میگذاریم یا برای قیامتش. خدایا به آبروی قرآن، به قلبی که قرآن بر آن نازل شد، به آبروی رمضان و شب قدر، به آبروی اشکهایی که مورد قبول تو و عبادتهایی که مورد قبول تو هست، قسمت میدهیم قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.