برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اعیاد در اسلام و قبولی اعمال
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 04-04-96
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه. اللهم صل علی محمد و آل محمد. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
ما در اسلام چند رقم عید داریم. یک عید طبیعت که بهار است. زمین سرد میشود، درختها گل میکنند. میشها میزایند. هوا معتدل میشود، این عید طبیعی است.
یک عید تشریفاتی داریم، کسی سالگرد بچهاش را جشن میگیرد. معلوم نیست این بچه بزرگ شود چه نقشی در جامعه خواهد داشت، ولی پدر و مادر عیدی میگیرند.
یک عیدی داریم که دست به کار خیری میزنیم. مثل کلنگ زدن، اولین روزی که انسان وارد دانشگاه یا حوزه میشود. کلنگ یک جایی را برای افتتاح یک بنای خیری میزنیم.
یک عید هم داریم روزی که نتیجه داد، فارغ التحصیل شد از حوزه و دانشگاه، جشن فارغ التحصیلی میگیرند. پی چهار نوع عید داریم. عیدی طبیعی که بهار است. عید تشریفاتی که خانوادگی است. عید آغاز به کار، تولد امام، تولد مردان خدا، عید پایان کار که به نتیجه میرسد. در این چهار عید مهم ترین عید پایان کار است. یعنی دیگر تحصیل من تمام شد و به درجه اجتهاد رسیدم. دکتر شدم. عید پایان بهترین است.
سی روز گرسنگی را خدا میگوید: نخور. غریزه میگوید: بخور، وظیفه میگوید: نخور! بخور، نخور! انسان سی روز نمیخورد. جلوی غریزهاش را میگیرد، میگویند: حالا عید فطر بگیر. توانستی سی روز خودت را نگه داری.
حضرت ابراهیم تا حدود صد سالگی بچه دار نشد و بعد از دعا، خدا در پیری به او بچه داد. بچه به جنب و جوش افتاد، سیزده ساله بود، خدا میگوید: او را بکش! غریزه میگوید: پسرت است، او را نکش. نوجوانی که صد سال منتظرش بودی، صد ساله بچهدار شدی. حالا میخواهی او را بکشی؟ مهر پدری میگوید: نکش، فرمان خدا میگوید: بکش! این رشد است. به فرمان خدا چاقو را میگذارد، بعد میگوید:نکش! حالا عید بگیر، عید قربان! یعنی بین غریزه و وظیفه، گفتی: زنده باد وظیفه! این برای اصل عید است. عید بهار هم عید خوبی است. داریم هر روزی که گناه نکردی عید است. چون گناه که پیش میآید غریزه میگوید: گناه کن، وظیفه میگوید: گناه نکن.
عیدهای ما با عیدهای دنیا فرق میکند. عید اسلامی، در یک عید نان مردم تأمین میشود. مثل عید روزه، هر نفری سه کیلو گندم، جو، خرما، برنج بدهد. یعنی نان مردم در این عید باید تأمین شود. یک عید هم گوشت مردم تأمین میشود، عید قربان است. اینکه میگوید: یک عید به مردم نان بده، یک عید به مردم گوشت بده، یعنی نان و گوشت مردم باید تأمین شود. اینها پیام دارد. منتهی باید به جایش مصرف شود. ما آدم داشتیم که فطریه مردم را گرفته، ساختمان ساخته است. حالا یا ساختمان مصلی، یا درمانگاه، یا خوابگاه، فطریه برای فقراست. کسی حق ندارد از مردم فطریه بگیرد و ساختمان بسازد، ولو مسجد! باید به فقرا برسد. اسلام روی فقرا خیلی حساس است. حتی داریم دین ندارد کسی که میخوابد و همسایهاش گرسنه است. «ما امان بالله» ایمان ندارد به خدا کسی که میخوابد و همسایهاش گرسنه است.
یک رفیقی داشتیم خدا رحمتش کند، پولدار بود. ولی متدین بود. یک کسی از من پرسید: آقای قرائتی! تو طرفدار سرمایهدارها هستی یا مستضعفین؟ گفتم: طرفدار حق هستم. در پولدارها هم ممکن است آدم متدین باشد. دو تا پیغمبر پولدار داشتیم، خوب اینها را بکشیم؟! حضرت سلیمان وضعش خوب بود. حضرت یوسف وضعش خوب بود. ذوالقرنین وضعش خوب بود. بالقیس وضعش خوب بود. «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً» (کهف/84) یعنی همه امکانات در اختیارشان بود ولی متدین هم بودند. پول آدم را میلغزاند. پست و سیاست و حکومت همه لغزش دارد.
در عید میگویند: غسل کن. یعنی به خودت برس. به فقرا زکات بده. نماز عید بخوان. رابطه با خودت بهداشت و حمام، رابطه با خدا نماز عید، رابطه با مستضعفین یا نان یا گوشت! اینها زیبایی عید ما است. عید به پوشیدن لباس شیک و تخمه شکستن و دید و بازدید نیست. عیدهایی که در دنیا هست، درونش مشروبات الکی مصرف میشود. تصادف و فسق و فجور زیاد است. گناه زیاد است. عیدهای اسلام خوب است. بالاترین همه عیدها، عید غدیر است که امیرالمؤمنین رسماً منصوب شد.
در مورد عید، به خصوص عید فطر یک خوشی افراد دارند. ما اسلام را با سلیقههای خودمان مخلوط کردیم. نگذاشتیم اسلام درست به مردم برسد. در رساندن اسلام کوتاهی کردیم. امام رضا میفرماید: اگر مردم اسلام را درست بشناسند، میآیند. به امام رضا گفتند: نماز عید بخوان. گفت: اگر من نماز عید بخوانم. نماز عیدی میخوانم که پیغمبر خواند نه نماز عیدی که هارون الرشید و مأمون الرشید میخوانند. یک مرتبه دیدند امام رضا کفشهایش را درآورد و با یک لباس خاصی پیاده به جمعیت ملحق شد، الله اکبر! و لله الحمد! در بین مردم زلزله افتاد. به هارون الرشید گفتند: اگراین نماز تمام شود، شما دیگرحکومت دستت نیست. این نماز نیست، این کودتا است. چون مأمون الرشید و هارون الرشید نمازهایی که میخواندند اصحاب و تشریفات و لباسهای مخصوص و دربار بود، یک نماز درباری میخواندند. این اثر ندارد.
یک کسی پرسید: در این دعاها چرا امامها گریه میکنند؟ مگر معصوم نیستند، معصوم اهل بهشت است، اینقدر گریه برای چیست؟ گفتم: اینها کارهایی هم که گناه نیست، چون خودشان را در محضر خدا میبینند احساس میکنند گناه است. گفتم: سرفه کردن گناه نیست، اما چون در محضر مردم در تلویزیون سرفه کردم، عذرخواهی میکنم. پا دراز کردن گناه نیست، اما کسی که پایش را در جایی دراز میکند عذرخواهی میکند. چرا؟ برای اینکه در محضر شماست. امامان ما چون در محضر خدا هستند، کاری هم که گناه نیست، احساس میکنند گناه است. در عبادتها آنچه مهم است قبولی عمل است.
به امیرالمؤمنین گفتند: خیلی عبادت میکنی، فرمود: والله اگر بدانم یک کار من قبول شده است، اینقدر خودم را اذیت نمیکنم. خیلی از عملهای ما برمیگردد، یعنی قبول نمیشود. مثلاً در مورد نماز داریم آن مقداری که حواست جمع است قبول میشود. اگر کسی در رکعات نماز شک کند، در رکعت اول و دوم شک کند در نماز واجب، نمازش باطل است. ما گفتیم: این یعنی چه؟ خدا میخواهد بگوید: در رکعت اول تو شک کردی؟ برو گمشو! مثل آدمی که در پله اول به هن هن میافتد. تو دیگر نمیخواهد بالا بروی، همینجا بنشین!! در رکعت اول نماز شک کردی!
یک کسی نماز که میخواند، وقتی شک میکرد مسأله شک را بلد نبود، میگفت: خدایا من مسألهاش را نمیدانم، مفت که میارزد؟ مفت برای خودت.
روی قبولی عمل کار کنیم. زاییدن نه ماه بیشتر وقت نمیخواهد اما بچهداری تا آخر عمر است. ازدواج چند روزه صورت میگیرد. اما همسرداری دهها سال طول میکشد. قالی را آدم چند ماه میبافد. اما حفظ قالی ممکن است قرنها زمان خواسته باشد. ماه رمضان آدم روزه میگیرد اما اینکه آدم این عبادت را تا آخر نگه دارد، مهم است. قرآن نگفته: هرکس عمل حسنهای انجام دهد، میفرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَة» (انعام/160) یعنی اگر حسنه را تا قیامت آوردی ارزش دارد. کارهای ما یا اولش خراب است. یا اول برای خداست و وسطش غرور ما را میگیرد. یا اول و وسط برای خداست، آخرش یک گناه میکنیم که از بین میرود. پس چه شد؟ یا اول با ریا خراب است. یا وسط خراب است با عُجب، یا آخر خراب است با حبط! ریا هم خیلی ظریف است. یعنی مثل راه رفتن مورچه در شب تاریک روی سنگ سیاه است. گاهی آدم ریاکار است و خودش هم نمیفهمد. مثلاً میخواهد جلسه بگیرد، به همه تلفن میکند، هیچکس نمیآید. جلسهاش خلوت است. بعد میگوید: خدایا این جلسه بی ریا را بپذیر. بی ریا نبود، تو ریا کردی و کسی نیامد. تو تلاشت را کردی و خواستی ریا کنی، کسی نیامد. بنده سخنرانی میکنم، پول نمیگیرم و میگویم: برای خداست. نه اینطور نیست. ممکن است پول نگیری، ولی پول نگیری برای اینکه بگویی: من پول نمیگیرم. پول نمیگیری که این طرف و آن طرف پز بدهی.
یا حرم امام رضا میرود، درهای طلایی را میبوسد اما درهای چوبی را نمیبوسد. این امامتش با طلا قاطی شده است ولی متوجه نیست. گاهی یک کسی یک مکانی میایستد برای غیر خدا، نماز برای خدا است اما میگوید: بروم اینجا بایستم. چرا؟ دوربین نشان میدهد. مکان برای غیر خداست، کل نماز باطل است. یا زمان برای غیر خداست، میگوید: اول وقت انجام بدهم که بگویند: ایشان نماز اول وقت خواند، باز نمازش باطل است. نماز برای خداست اما زمان برای غیر خداست. یا مستحبی را انجام میدهد، انگشتری دست میکند، یک قیافهای میگیرد که ریا است. باز نمازش باطل است. بعضی وقتها برای خدا شروع میکند، اما وسط کار عُجب او را میگیرد. میگوید: اگر همه مردم مثل من بودند، دنیا آباد میشد. ای کاش همه مردم مثل من مسجد میرفتند. ای کاش همه مردم درس میخواندند. یعنی او را غرور گرفته است.
دیروز یک کسی گفت: حاج آقا من نمازهایم را پنج وقت میخوانم. خوب است؟ گفتم: بله، اصل نماز این است که در پنج وقت بخوانید. ما ادغام میکنیم به خاطر بی حوصلگی مردم است. یعنی مردم بروند دیگر نمیآیند. جایز است اما اگر پنج وقت بخوانیم بهتر است. گفتم: خوب است که در پنج نوبت نماز میخوانی، ولی فکر نکنی که تو روی کره زمین آدم خوبی هستی و باقی افراد بد هستند. اگر میدانی که عجب تو را میگیرد، تو را به حضرت عباس در سه نوبت بخوان و تمام کن! چون گاهی وقتها پنج نوبت میخوانیم بعد میگوید: من به اسلام عمل میکنم. مردم لاابالی هستند. یک غروری تو را میگیرد و مردم را هم تحقیر میکنی. وسواسیها نمیگویند: من گنهکار هستم و گناه کبیره میکنم. میگوید: احتیاط است، تقوا و پاکی است. مردم لاابالی هستند و نجس و پاکی برایشان مهم نیست. یعنی همه مردم را نجس و لاابالی میداند و خودش را هم از اولیاء میداند و این خیلی خطرناک است. بدی شیطان به خاطر این بود که «أبی» یعنی سجده نکرد. خوب آدم هم داریم سجده نمیکند. نماز هم نمیخواند، اما قرآن میگوید: «أَبى وَ اسْتَكْبَر» (بقره/34) استکبارش مهم بود. خودش را خوب میدانست و انسان را ضعیف میدانست.
گاهی هم حبط میشود. خیلی از کارها حبط میشود. مثل استخری که ترک دارد. هی آب میریزند و هیچوقت هم آب ندارد. در مورد قبولی یک مطالبی را برای شما بگویم. این نمازی که میخوانیم، یا تحصیل، یا خدمت اگر خواسته باشیم قبول باشد چند شرط دارد. 1- شرط اعتقادی؛ یعنی باید ایمان داشته باشیم. در قرآن چهار مرتبه گفته: «وَ هُوَ مُؤْمِن» (نساء/92) اگر این کار را کردی در صورتی که ایمان داشته باشی اجر داری. این مهم است. «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» (نساء/124)، «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِن» (نحل/97) این«وَ هُوَ مُؤْمِن» در چند جای قرآن آمده است. شرط قبولی ایمان است.
2- شرط اقتصادی؛ مثلاً شرط قبولی نماز دادن زکات است. نماز خواندن مهم نیست، پول دادن مهم است. قرآن به کسانی که جبهه رفتند و در جنگ بدر پیروز شدند و غنایم جنگی گرفتند، میگوید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» (انفال/41) شما 1- اصحاب پیغمبر هستید، اصحاب پیغمبر مقامی دارد. 2- رزمنده است و جبهه رفته است. 3- پیروز شده است، غنایم گرفته است. قرآن نمیگوید: تو مؤمن هستی. میگوید: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ» باید خمس بدهید. اگر دین داری، پول بده. یا قرآن در مورد زکات میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» (توبه/60) صدقه از صدق است. صدق یعنی راستگویی. تو اگر راست میگویی یک مقدار پول به فقرا بده.
چند وقت جایی بودم کسی گفت: سؤال دارم. گفت: جوانی از من پرسیده درست است که ما جان بکنیم و صد میلیون به آخوندها بدهیم؟ این خمس چیست؟ چرا باید به آخوندها بدهم؟ گفتم: چرا مسأله را اینطور میپرسی؟ شما بگو: صد میلیون گیر من آمده است. هشتاد میلیون را طبق دلم عمل میکنم. بیست درصد را به کسی میدهم که سوادش از من بیشتر است. تقوایش از من بیشتر است. فقرا را بهتر از من میشناسد. هواپرست هم نیست که خواسته باشد، مبلمان خانه و ماشینش را عوض کند. کسی صد میلیون دارد، طبق میلش عمل میکند. کسی دیگر هشتاد میلیون طبق میلش عمل میکند و دویست میلیون را به مجتهد عادل بی هوس میدهد. این عقلی است یا غیر عقلی است؟ گفت: عقلی است. شما میگویی: من کار کنم صد میلیون پیدا کنم به آخوندها بدهم؟ نه چه کسی گفته به آخوندها بده. به آیت الله العظمی که نود سال درس خوانده و نود سال کسی از او گناه ندیده و نود سال همه تشخیص دادند که دنبال هوسش نیست، بیست درصد به او میدهند خرج دین کند. این خیلی عقلی است. یا میگوید: چرا من زکات را به فقرا بدهم؟ حق خودم است! میگویم: حقت را بشمار. 1- بذر برای خودت است. آبیاری برای خودت است. شخم از خودت است. همه اینها قبول است. در تهیه گندم شخم و بذر و سم پاشی و همه قبول است. اما خورشید سهم ندارد؟ خورشید برای خداست. باد سهم ندارد؟ باران سهم ندارد؟ زمینهای دیم سهم ندارد؟ برای خداست. در پانزده کیلو، یک کیلو به فقرا بدهیم.
حضرت موسی هجده معجزه داشت، ولی خدا نسیه حساب میکند. چرا؟ چون وقتی عصا را انداخت، مار شد، یک معجزه است. دوباره مار را گرفت، عصا شد. عصایش را به سنگ میزند چشمه آب بیرون میآید. بعد دوباره همین چشمه خشک میشود. پس در آمدن آب و خشک شدن دو چیز است. این هجده مورد است اما خدا نه مورد حساب کرده است. «تِسْعَ آياتٍ بَيِّنات»(اسراء/101) گرچه خودمان و استعداد ما از خداست اما در عین حال سهم خورشید و باد را نادیده نگیریم.
یا مثلاً میگویند: چرا باید تقلید کنیم؟ اصلاً روی کره زمین کسی هست تقلید نکند؟ یک نفر را روی کره زمین پیدا کنید که لباسش را به خیاط ندهد. ساختمان را به معمار و مهندس ندهد. مریض میشود دکتر نرود. تقلید یعنی رجوع به کارشناس، خود مراجع تقلید هم تقلید میکنند. تمام مراجع تقلید مریض که میشوند به دکتر مراجعه میکنند. دکتر میگوید: این دارو را بخور. این غذا را بخور، میگوید: چشم! تقلید یعنی رجوع به کارشناس! یک نفر روی کره زمین نیست که تقلید نکند. یا مثلاً میگویند: ولایت فقیه چیست در ایران پیدا شده است؟ همه دنیا رئیس جمهور دارند، این ولایت فقیه چیست؟ ما درنیاوردیم، زمان حضرت موسی هم بوده است. ولایت فقیه حکومت علمای دین براساس قرآن است. سوره مائده آیه 44 میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ» ما تورات را فرستادیم. «فِيها هُدىً وَ نُورٌ» این ولایت فقیه قبل از پیغمبر هست. پانصد سال قبل از پیغمبر تقریباً حضرت عیسی بوده است. قبل از عیسی، موسی بوده است. ما تورات را نازل کردیم، در این کتاب تورات هدایت و نور هست «يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ» انبیاء طبق همین حکومت میکنند یا داوری میکنند. «الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ» علمای دینی براساس تورات حکومت میکنند. حکومت عالم دینی براساس کتاب آسمانی ولایت فقیه است. الآن مراجع تقلید براساس قرآن فتوا میدهند. رهبری براساس قرآن فتوا میدهد. فتوای علما براساس کتاب آسمانی که برای حضرت موسی هم بوده است.
مسألهی قبولی، اینکه نماز میخواند ولی زکات نمیدهد. این قبول نیست. نماز میخواند ولی تقوا ندارد. چای در آفتابه را کسی نمیخورد. در جلسه هزار نفری یک نفر هم چای درون آفتابه را نمیخورد. چای باید در فنجان باشد. خدا هم همینطور است. «و هو مؤمن» اگر عمل تو در ظرف ایمان بود من میپذیرم. اگر نبود، نمیپذیرم! باید با کرامت بماند.
«إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين» (مائده/27) حضرت آدم دو تا پسر داشت، هابیل و قابیل، هردو گوسفند کشتند. گوسفند یکی قبول شد و دیگری قبول نشد. حسادت گل کرد، برادر هم کشت. گفت: حالا که کار من قبول نیست، او را زد کشت! برادرش گفت: اگر تو دست دراز کردی مرا بکشی، من دست درازی به تو نمیکنم. گوسفند تو قبول شده یا نشده، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين» (مائده/27) هرچه تقوا بیشتر باشد، قبولی بیشتر است. شما یک لیوان آب به من میدهی، من میگیرم و میگویم: دست شما درد نکند. گاهی تا لیوان آب را میدهی من بلند میشود دو دستی میگیرم. گاهی استقبال میآیم و میگیرم. درجات قبولی، گاهی مهمان میآید میروی جلوی در میگویی: کیه؟ گاهی لب در میروی، گاهی سر کوچه میروی، گاهی دروازه شهر میروی. گاهی چند کیلومتر بیرون شهر میروی. این مقداری نیست. لذا چند رقم قبولی داریم. قبول عادی داریم «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين» (مائده/27) یک آیه داریم قبول درجه یک است «قبولٍ حسن» یعنی بیرون شهر استقبال برو. در دعا داریم «باحسن قبولک» پس قبول عادی داریم، قبول ممتاز داریم، قبول خیلی عالی داریم. هرچه تقوا بیشتر باشد قبول بیشتر است.
یکوقتی مقام معظم رهبری رئیس جمهور بود، چند کشور خارجی رفت و بنده هم به عنوان رئیس نهضت سواد آموزی همراه ایشان بودم. اولین کشور پاکستان بود. در فرودگاه 21 توپ زدند. من دیدم صدای توپ میآید، گفتم: چیه؟ گفتند: تشریفات است. فکر کردم فرودگاه را به توپ بستند. گفتند: اگر رئیس جمهوری وارد شود 21 توپ میزنند. گفتم: دیگر چه؟ گفتند: معاون اول بیاید اینقدر توپ، رئیس مجلس بیاید اینقدر، گفتم: این آقا تنهایی بیاید چند تا؟ یکی از طلبهها آنجا نشسته بود. گفت: این؟ یک تیرکمان!! درجهها فرق دارد. به مقدار درجه تقوا، قبولی درجه دارد.
گاهی یک چیزی در یک زمان قبول است. مثلاً «ضربة علی یوم الخندق» حضرت علی در جبهههای زیادی بود اما آنجایی که حرف اول و آخر زد، در جنگ خندق بود. «ضربة علی» نه ضربت کسی دیگر! «یوم الخندق» نه «یوم الخیبر» ظهر عاشورا یک لیوان آب ده میلیارد میارزد. غروب عاشورا یک قران هم نمیارزد. روایت داریم اگر نماز کسی دو رکعتش قبول شود، خدا او را عذاب نمیکند. منتهی قبول شدنش خیلی مشکل است. این نمازی که بنده میخوانم، اگر یک قاری بیاید، دو تا اشکال به قرائت من میگیرد. مجتهد ببیند میگوید: فرش زیر پایت غصبی بود. آب وضو غصبی بود. فضایی که نماز خواندی غصبی بود. قاری اشکال تجویدی و مجتهد اشکال فقهی میگیرد. عرفا ببیند میگوید: حضور قلب نداشت. دلت جای دیگر بود. هیچی از این نماز نمیماند.
یک کسی خانه ساخت، هی میگفت: خدایا سایه گچها را از سر ما کم نکن. من گفتم: چرا به گچها دعا میکنی؟ گفت: این خانه قرضی است و هر آجرش را از کسی قرض کردم. این گچها این را نگه داشته است، اگر این گچها نباشد هر آجری نزد صاحبش میپرد.
خدا منت گذاشته و توفیقی داده شما درس خواندی. اگر کسی شاگرد اول است باید نمازش بهتر باشد. اگر کسی پولدارتر است باید تواضعش بیشتر باشد. امام سجاد میگوید: خدایا هرچه مقام اجتماعی من بالا میرود، تواضع من بیشتر شود. این قبولی عمل به زکات بند است. زن و شوهری که به هم نیش بزنند، نماز هیچکدام قبول نیست. حالا خانم ختم انعام میگیرد و آقا هم زیارت عاشورا میخواند. اسلام میگوید: نماز هیچکدام قبول نیست.
شریعتی: امروز از جزء سی قرآن کریم صفحه 601 را تلاوت میکنیم.
حاج آقای قرائتی: یک نکته را بگویم. روایت داریم اگر کسی از اول قرآن تا آخر قرآن را بخواند، یک دعای مستجاب دارد. من این روایت را در جوانی دیدم. گفتم: در ماه رمضان ختم قرآن کردیم، حالا چه دعایی کنیم. گفتم: چرا ختم قرآن کنم؟ ختم نمیکنم. «قل اعوذ برب الناس» را نگه دار که ختم قرآن نشود و بعد دعا کن. خوب که دعا کردی «قل اعوذ برب الناس» را بخوان. سوره را که خواندی ختم قرآن تمام میشود. بگو: خدایا! من یک دعای مستجاب دارم، دعای مستجابم را یک دقیقه پیش گفتم. یعنی اول همه دعایت را بکن، بعد که قرآن را ختم کردی بگو: خدایا همه دعای من همین است.
یک شب اول ذی الحجه بود، ما مکه بودیم. ده تا کارت دادند به بعثهی مقام معظم رهبری که اینها در کعبه بروند. از هر کشوری ده نفر بروند. من آخوند کاروان بودم و گفتند: بیا این کارت هم برای تو! گفتم: خوب اعمال درون کعبه چیست. دیدیم آنجا نماز دارد، حدیث داریم هرچه آنجا بگویی، مستجاب میشود. گفتم: چند دقیقه هست؟ گفتند: ده دقیقه! گفتم: ده دقیقه نماز بخوانیم یا دعا کنیم؟ یک کاغذ برداشتم و تمام حاجتهایم را نوشتم. درون کعبه دو سه رکعت نماز خواندم. گفتم: خدایا مگر نه اینکه هرکس در کعبه بیاید دعایش مستجاب است. دعای من این است. وقتی میخواهیم دعا کنیم از خدا خیر دنیا و آخرت را بخواهیم. نزد امام میآمدند و میگفتند: دعا کنید ما شهید شویم! امام میگفت: خدا به شما خیر دنیا و آخرت را بدهد. از خدا بخواهیم به ما خیر بدهد، ما نمیدانیم خیر ما در چه چیزی است.
شریعتی: تلاوت قرآن را بشنویم و بعد توصیههای پایانی حاج آقای قرائتی را میشنویم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ الْعَصْرِ «1» إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ «2» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ «3»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. به روزگار سوگند. همانا انسان در خسارت است. مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده و يكديگر را به حق و استقامت سفارش مىكنند.
سوره همزه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. (1) واى بر هر عيب جوى طعنه زن. (2) آنكه مالى جمع كرد و شمارهاش كرد. (3) او خيال مىكند كه اموالش او را جاودان ساخته است. (4) چنين نيست (كه مىپندارد) قطعاً او در (آتش) شكنندهاى افكنده شود. (5) و تو چه دانى كه (آتش) خورد كننده چيست؟ (6) آتش افروخته الهى، (7) كه بر دلها راه يابد. (8) آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گريزى از آن نيست.) (9) در ستونهايى بلند و كشيده.
سوره فيل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ «1» أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ «2» وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ «3» تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ «4» فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ «5»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. آيا نديدى كه پرودگارت با ياران فيل (كسانى كه سوار فيل شده و براى انهدام مكه آمده بودند) چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بىاثر نساخت؟ خداوند بر سر آنان پرندگانى را فوج فوج فرستاد. كه بر آنان سنگريزههايى از گل سفت پرتاب كردند. پس آنان را مثل كاه خورد شده قرار داد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: در صدر اسلام وقتی مسلمانها با هم بودند وقتی میخواستند از هم جدا شوند، دست همدیگر را میگرفتند و سوره والعصر را میخواندند و جدا میشدند. خداوند به همه قطعات زمان قسم خورده است. «والفجر» قسم به طلوع فجر، «والصبح» قسم به صبح، «والضحی» قسم به چاشت، «والنهار» قسم به ظهر، «والعصر»، «واللیل» به سحر سه بار قسم خورده است. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» (فجر/4)، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» (تکویر/17)، «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (مدثر/33) یعنی قسم به شب وقتی دارد تمام میشود و به سحر میرسیم. به زمان قسم، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» قطعاً انسان غرق در خسارت است. نگفته: «ان الانسان لفی ضرر» خسارت با ضرر فرق دارد. شما یکوقت یک سکه میخری یک میلیون، بعد نیم میلیون میشود. اینجا ضرر میکنی ولی نه جنس طلا از بین میرود و نه وزن طلا. جنس طلاست و وزن یک سکه است. اما اگر سرمایه شما باشد، مثل یخ فروش که دیگر کسی یخ او را نمیخرد. نرخ یخ کم نشده است ولی کل سرمایه آب شده است. این خسارت است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» یعنی مثل یخ آب شدیم. راه نجات از خسات: 1- ارتباط با خداست. 2- عمل صالح است. 3- «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» همدیگر را به حق سفارش کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید. وقتی گوش ندادند در ذوق شما نخورد و مقاومت کن. «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» صبور باش. همه چوبها با اولین تبر که نمیشکند! ولی اینقدر میزنند تا میشکند.
خدایا ما را جزء خاسرین، «لفی خسر» ها در دنیا و آخرت قرار نده. توفیق فهم درست از تمام اسلام و عمل خالص به همه اسلام و چشیدن مزه اسلام و چشاندن مزه اسلام به نسل آینده بدون هیچ آفتی که ذخیره قیامت باشد به همه ما مرحمت بفرما. فکر ما قرآنی، نگاه و زندگی ما قرآنی قرار بده. قرآنی که میگویم یعنی قرآن و اهلبیت، سبک زندگی، اخلاق و اقتصاد و بچهداری و همسرداری و تعلیم و تربیت ما را قرآنی و وحیانی و روایی و سنت رسولی قرار بده.