برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ویژه برنامه شهادت حضرت امام رضا(علیه السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 28- 08-96
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. امروز روز شهادت امام رضا است. به طور طبیعی باید در مورد امام رضا صحبت کرد. یک مسألهای هست که چطور شد که امام رضا ولیعهدی مأمون را پذیرفت؟ یعنی اگر امام خمینی جانشین شاه میشد، نمیگفتیم: چطور شد که امام نزد شاه رفت؟ این یک مسألهی تاریخی است ولی چون جنبهی اعتقادی دارد میخواهیم بررسی کنیم.
مأمون یک هدفهایی داشت، امام رضا(ع) را اجبار کرد تو باید ولیعهد شوی. ولی امام رضا هم با یک سیاست نرم همه هدفهای مأمون را قیچی کرد. یعنی مأمون ناکام شد. این بحث امروز را یک خرده باید دل داد. بحث فنی است ولی شنیدنش لازم است. اول اینکه مأمون قصد داشت با مقام ولیعهدی که به امام رضا میدهد، به دیگران بفهماند من طرفدار اهلبیت هستم. اگر پدرم هارون الرشید امام کاظم را کشت، غلط کرد. من پسر هارون الرشید هستم ولی امام را نمیکشم و او را ولیعهد میکنم. رضا شاه با حجاب و مسجد مخالف بود اما محمدرضا یک سیاستی داشت. محمدرضا هم سالی یکبار شب عاشورا روضه میرفت. هارون الرشید امام کاظم را کشت، مأمون هم پسر را کشت. گرگ زاده عاقبت گرگ شود! مأمون گفت: اگر امام رضا را ولیعهد کنم، خوبیاش این است که دل ایرانیها را بدست میآورم. این یک هدف است. 2- بین امین و مأمون درگیری بود. ایرانیها علاقهمند به اهلبیت بودند. مادر امام رضا هم ایرانی بود. مأمون تصمیم گرفت او را ولیعهد کند که ایرانیها را هم داشته باشد. هم طرفداران اهلبیت را داشته باشد و هم ایرانیها طرفدار او باشند. 3- مأمون میخواست امام رضا را یک آدم ریاست طلب نشان بدهد. بگوید: امام رضا بخاطر ولیعهدی حاضر شد از مدینه و جلسات تبلیغ و دین دست بکشد بیاید مقام دنیایی بگیرد. یعنی میخواست بگوید: اینها خیلی زاهد هم نیستند! اسم دنیا پیش آمد از مدینه به مرو آمد، به خراسان آمد بخاطر پذیرفتن ولیعهدی، پس آبروی امام رضا را هم میبریم!
مسأله دیگر مأمون خودش ذاتاً اهل بحث و علم بود. یا سیاستش این بود یا واقعاً اهل بحث بود. مأمون قصد داشت به اسم جلسات علمی همه انقلابیون و کسانی که احتمال میدادند قیام کنند و حکومتشان را بر هم بزنند، اینها را تحت پوشش بحث علمی میخواست وادار به بحثهای علمی و فنی بکند و فکر قیام و مقابله با او را نداشته باشد. لذا گفت: امام رضا را اینجا میآوریم و میگوییم با امام رضا بحث کنید و حواس آنها را به گونهای پرت کنیم. از مسألهی اصلی که حکومت دست چه کسی است غافل شوند و بحث کنیم که آیا در تیمم یک دست را بزنیم یا دو دست را بزنیم. الآن هم خیلی از درسهایی که در دانشگاه میخوانند مشغلهی علمی است و بار ندارد. خود قرآن میفرماید: سه رقم علم داریم. علمی که مفید است. علمی که مضر است، «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُم» (بقره/102) علمی که نه مفید است و نه مضر است. علم باید نافع باشد. در دعاها داریم «و علماً نافعا» علم مفید. خیلی از چیزها اطلاعات عمومی است اما آن کسی که میداند و با کسی که نمیداند، اینطور نیست که بخاطر این اطلاعات من توانستم یک مشکلی را از فرد و جامعه حل کنم. باید یک خطکش بگذاریم چه اطلاعاتی لازم و سازنده است. چه اطلاعاتی سرگرمی است. ما خیلی وقت سرگرمی نداریم. عمر انسان محدود است. ده سال بچه است. بعد از 65 سالگی هم عینک و سمعک میگذارد. باید ببینیم چقدر عمر میکنیم و جامعه نیاز به چه علمی دارد؟ الآن مشکل ما در وزارت علوم این است که دانشگاه آزاد و باقی دانشگاهها هی لیسانس تحویل میدهیم و میبینیم کار نداریم، بعضی از لیسانسها جایگاهی ندارند. یعنی بعضی علومی که در مدرسهها خوانده میشود مثل فروش پوستین در بندرعباس داغ است. پوستین لباس قیمتی است ولی به درد بندرعباس نمیخورد. مأمون نگران بود که از اطراف کشورش یک افرادی قیام کنند و حکومت را از دستش بگیرند. گفت: سران ادیان و حکومتها و سران سادات و غیر ساداتی که نگران از قیام مسلحانه هستند، دعوت کنیم بحث علمی کنند. بنشینیم فوتبال ببینیم که توپ اسپانیا کجا رفت و از آن طرف ندانیم نفت ما کجا رفته است. یعنی خیلی از کارها با سوء قصد است. یعنی عنایت میکنند که این در درسش نمره بیست بیاورد ولی آدم مفیدی نیست. ما آدم با سواد غیر مفید زیاد داریم. میلیونها آدم داریم باسواد هست ولی مفید نیست. چون سوادشان نه مشکل فرد را حل کرد و نه مشکل جامعه را. نه واجب بود و نه مستحب بود.
مسأله دیگر مأمون گفت: ولیعهد را میبریم، در مملکت ما افرادی کار خطا میکنند. اگر یکوقت گفتند: ای کار خلاف شد! بگوییم: امام رضا آنجا نشسته است. تو حرف حسابت چیست؟ یکجور مشروعیت بخشی به کارها بدهد. در ماشین یک آهنگ حرام میگذارند، شیخی که در ماشین نشسته، دیگر مسافرها هیچی نمیگویند. میگویند: اگر حرام است شیخ صندلی اول نشسته است. خود شیخ نشسته گوش میدهد، دیگر همه ساکت میشوند. گفت: ما امام رضا را ولیعهد میکنیم. هر جنایتی شد میگویند: امام رضا ولیعهد است، جلویش را بگیرید. امام رضا بهترین نهی از منکر است. این هم یک هدف بود.
مسأله دیگر اینکه امامان شیعه دو چیز دارند، یکی مقدس هستند و یکی مظلوم هستند. گفت: اگر او را ولیعهد کنیم، مقدس بودن او از بین میروند. میگویند: امام رضا به خاطرپست از مدینه به خراسان آمد. اما زهد، امام رضا آن وقتی هم که ولیعهد بود گفت: فرش ما حصیر و پلاس باشد. زندگی من باید ساده و زاهدانه باشد. امامان شیعه دو تا عزت دارند. یکی مقدس هستند، یکی زاهد و ساده زیست هستند. گفت: اگر ایشان را ولیعهد کنم قداست میشکند، میگویند: اینها ریاست طلب هستند. یکی هم اینکه یک خانه مجلل به او میدهیم که این زهد را بگیریم.
گفت: پدرم امام کاظم را کشت. من بیایم با محبت جبران این جنایت پدرم را بکنم. یعنی روی جنایات پدرش هم یک پوششی بگذارد. پدرم هارون امام کاظم را کشت، دیگر من امام رضا را نکشم. دو برادر خدمت امام رضا آمدند. گفتند: ما از فلان منطقه آمدیم زیارت کنیم. نماز ما چگونه است؟ حضرت فرمود: نماز تو کامل است و نماز تو دو رکعتی است. گفت: ما دو برادر هستیم از یک خانه و منطقه و شهر آمدیم. چرا یکی کامل و یکی شکسته بخواند؟ گفت: تو برای زیارت من، زیارت امام آمدی. زیارت امام سفر مستحب است و حلال است و نمازها دو رکعتی است. برادرت آمده با مأمون الرشید ملاقات کند. این سفر حرام است. زیارت طاغوت حرام است. نماز او چهار رکعتی است.
روایت داریم «وَ النَّظَرُ إِلَيْهِمْ عَلَي الْعَمْدِ مِنَ الْكَبَائِرِ الَّتِي يُسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ» (تفسير عياشي، ج 1، ص 238) از گناه کبیره این است که به صورت طاغوت نگاه کنی. امام رضایی که میگوید: نگاه به صورت مأمون کنی گناه است، گناه کبیره است. نگاه به قیافه مأمون گناه کبیره است. آنوقت این میآید ولیعهد شود؟ امام رضا که میگوید: هرکس به دیدن مأمون بیاید نمازش چهار رکعتی و سفرش حرام است. آنوقت ولیعهد میشود؟
امام رضا چه کرد؟ امام رضا آمد همه اینها را قیچی کند. اول اینکه وقتی آمدند از مدینه او را ببرند، جلسه روضه گرفت. گفتند: از طرف پادشاه آمدند تو را به خراسان ببرند برای ولیعهدی و حکومت؟ روضه برای چیست؟ روضه خوانی کرد که بگوید: سفر، سفر مرگ است و سفر شهادت است. مقام معظم رهبری فرمود: دست چدنی در دستکش مخملی! این یک مسأله مهمی است. آمد مسجد پیغمبر به پیغمبر گفت: ای جد بزرگوار! خداحافظ ! من رفتم. این خداحافظی امام رضا با پیغمبر یعنی مردم گول نخورید. مرا برای ولیعهدی نمیبرند. میبرند مرا بکشند. پس روضهخوانی یک فوت و فن بود. خداحافظی با قبر پیغمبر یک فوت و فن بود. یکی آمد گفت: آقا چرا شما روضهخوانی میکنی؟ سفر در پیش دارید. تبریک میگوییم! امام فرمود: مرا به حال خودم بگذار! من از جوار قبر جدم خارج میشوم و در غربت از دنیا میروم.
مسأله دیگر اینکه به زن و بچه دستور داد، شما برای من گریه کنید. یکوقتی صحبت شد که چرا پیاده کربلا میرویم؟ دهها هزار نفر از اطراف مشهد پیاده آمدند. من تعجب میکنم که یک عده عمری است میبینند جوانهای ما عقب توپ فوتبال میدوند و کسی نمیگوید: چقدر میدوند؟ حالا یک ساعت، دو ساعت، یک روز، پنج روز خواستیم پیاده روی کنیم همه روشنفکرها تیز میشوند. مثل اینکه عمر خودشان همه به حق صرف شده است، میگوید: وقت تلف میشود! باقی عمرت را چه کردی؟ جای دیگر برای صحنههای دیگر خیلی بیش از اینها راه میروند. این پا باید افتخار کند که قدمی که برداشته در راه زیارت ولی خداست. امام حسن بیست بار پیاده به مکه رفت. هشتاد فرسخ راه رفت. شتر و آذوقه هم میبرد اما میخواست پیاده برود.
مأمورین مسئول بودند امام را از مسیرهای تعیین شده ببرند به گونهای که در بعضی موارد امام را از مناطق مخفیانه عبور میدادند. اگر بخواهند مقام معظم رهبری را عبور بدهند، مردم بفهمند جلوی راه میآیند. گفتند: شهرهایی که تشیع در آنجا قوی هستند وارد نشوید از کمربندی بروید. یا اینکه در دل شب آقا را عبور بدهید. اول گفتند: باید قبول کنی. اگر قبول نکنی برایت خطرناک است. جلسه که گرفتند برای اینکه امام رضا را به عنوان ولیعهد معرفی کنند، امام رضا فرمود: یک شرط دارد. من در هیچ عزل و نصب و جرم و جنایت و برنامهها دخالت نمیکنم. من ولیعهدی باید باشم که در هیچ کار مملکت شرکت نکنم. شرط کرد من ولیعهدی را قبول میکنم ولی در هیچ کاری دخالت نمیکنم. افراد سرشناس اگر میخواهید قیام کنید منتظر من نباشید. ولی در نیشابور وقتی مردم زیاد دور حضرت را گرفتند و گفتند: یک نصیحت کن. فرمود: «كَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ حِصْنِي مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي» (كشف الغمة، ج 2، ص 308) توحید قلعه و دژ الهی است، هرجا وارد قلعه توحید شوی در امان هستی. یعنی دستت را در دست پدرت گذاشتی در امان هستی.
یک مثل بزنم. میگویند: حرف خوب حرفی است که عوام بفهمد و خواص بپسندد. بعضی سخنرانیها را عوام میفهمند ولی استدلال ندارد. بعضی هم عوام نمیفهمند ولی خواص میپسندند. بهترین سخنران این است که عوام بفهمد و خواص بپسندد. این دو حدیث را چطور جمع کنیم؟ ولایت علی بن ابی طالب قلعه خداست، هرکس وارد قلعه شده است بیمه میشود. توحید قلعه خداست،هرکس وارد این توحید شود بیمه میشود. این مثل این است که اگر دکتر گفت: این آمپول را بزنی خوب میشوی، این قرص هم بخوری خوب میشوی. مریض فکر میکند میگوید: معلوم میشود مواد شیمیایی اینها ترکیبش یکی است. چون سراغ خدا رفتی میگوید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه» (مائده/55) ولی شما همان کسی است که در رکوع انگشتر داد. سراغ خدا بروی خدا دستت را در دست علی میگذارد. سراغ علی بروی، علی دست تو را در دست خدا میگذارد. درست است به امام توسل میکنیم اما امام دست ما را در دست خدا میگذارد. وقتی خرمشهر آزاد شد، امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. من در این انقلاب هیچ سهمی ندارم. یعنی هرچه بوده کار خدا بوده است. ما وقت توسل به امام زمان هم که متوسل میشویم، در مسجد جمکران نماز توسل به امام زمان، صد بار میگوییم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» توحید ناب! در دعای توسل که بهترین دعا است، «انی توجهت بکم الی الله و استشفعت بكم إلي الله فاشفعوا لي عند الله و استنقذوني من ذنوبي عند الله» وقتی سراغ جمکران رفتی، سراغ توسل به امام زمان رفتی، امام زمان دستت را در دست خدا میگذارد. سراغ خدا بروی، میگوید: ولی شما همان است.
یک جای دیگر هم ولایت و توحید با هم است. امام رضا فرمود: «و أنا من شروطها» مردم نیشابور بدانید توحید قلعه خداست، هرکس وارد این قلعه شود در امان است اما من هم شرط آن هستم. در نیشابور و در جلسات رسمی امام رضا فرمود: من به شرطی ولیعهدی مأمون را قبول میکنم که دخالت نکنم. ولی در نیشابور فرمود: شرط توحید این است که «أنا من شروطها» أنا یعنی امام حی و زنده باید باشد. وگرنه میگفت: «و الامام من شروطها». شرط از مشروط جدا نمیشود. وضو شرط نماز است ولی یک کلمه نماز بی وضو باشد، باطل است. وضو شرط نماز است. گفت: من ولیعهدی را قبول میکنم به شرط اینکه در کارهای تو دخالت نکنم. یعنی تو توحیدی نیستی. نظام تو شرک است. اگر شما سر سفره گفتی که من قند مصرف نمیکنم. بعد گفتی: برنج هم نمیخورم. هرکس بنشیند میگوید: قند نمیخورد، برنج هم نمیخورد. معلوم میشود برنج قند دارد. ای هارون الرشید حالا که مرا مجبور کردی، ولیعهدی را قبول میکنم. شرطش این است که دخالت نکنم. در نیشابور گفت: شرطش این است که دخالت بکنم. یعنی نظام تو، توحیدی نیست. اگر وضو شرط نماز است، نباید یک رکعت نماز بی وضو باشد. اگر گفتی: وضو شرط است، یعنی دائماً باید وضو در نماز باشد. به مأمون میگوید: من ولیعهدی را قبول میکنم به شرط اینکه در کار تو دخالت نکنم، آنجا هم میگوید: به شرطی که در توحید باشم. من با توحید هستم و با تو نیستم. نظام تو توحیدی نیست.
امام رضا فرمود: اسلام خوب معرفی نشده است. این خطاب به وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و حوزههای علمیه است. «ان الناس لو عرفوا محاسن كلامنا لا تبعونا» (وسائل، ج 18، ص 65، حديث 52) «لو» یعنی نمیشود. «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (انبیاء/22) «ْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْب» (آلعمران/159) اگر تو بداخلاق بودی مردم فرار میکردند. یعنی تو بداخلاق نیستی. «ان الناس لو عرفوا» اگر محاسن کلام و زیبایی دین را میفهمیدند، همه مسلمان میشدند. هرجا اسلام ضعیف است مبلغ خوب نداشته است. در محرم و صفر جلسه زیاد است، بعد از محرم و صفر تعطیل میشود. یعنی باید محاسن کلام گفته شود. «محاسن کلامنا» یعنی روایتی که طبق قرآن است، بعضی روایات هم ضد قرآن است. به ما گفتند: اگر حدیثی ضد قرآن بود، به دیوار بزنید. امام رضا فرمود: اگر اسلام را بشناسند عاشقانه میروند. هرجا اسلام کمرنگ است مشکل ما بودیم.
یکوقتی یکی از علما منزل ما بود. پلو برایش گذاشتم، گفتم: روغنش کم است. گفت: نه روغنش کم نیست. برنجش زیاد است. حالا اگر کسی نسبت به اسلام برخورد ضعیفی دارد ما خوب اسلام را معرفی نکردیم. امام رضا حمام رفت. یک کسی صابون زده بود دنبال سطل آب میگشت. آب برداشت سرش ریخت. این نشناخت که این امام رضا است. گفت: دست شما درد نکند. گفت: میخواهید کیسه شما را بکشم. گفت: بکش! بعد که فهمید امام رضا است. چند وقت پیش یکی از رفقای ما یک پستی در مملکت گرفت. به من گفت: میدانی چرا این پست را به من دادند؟ گفتم: نه! گفت: من یک مدیر کلی بودم. راننده داشتم. بعد دیدم راننده خوابش میآید. گفتم: بنشینید من رانندگی کنم. درست است من شخصیت هستم و شما راننده هستی. من پشت فرمان نشستم او عقب خوابید. من راننده او شدم! این را یک نفر شنیده بود. گفته بود: بگویید بیاید. تو بخاطر این مردانگی و تواضعی که کردی، یک چنین شغلی به تو میدهم. معلوم میشود اهل کار هستی، اهل پز نیستی. گاهی وقتها برای یک کسی یک نامه میبرند، میگوید: این نامه تایپ نشده است. تایپ شده میبرند میگوید: این نامه چرا امضاء ندارد. یعنی ما گیر خودمان هستیم. امام رضا گیر خودش نبود. کیسه میکشید برای کسی که در حمام دنبال سطل آب میگشت. گاهی افراد طوری از هم جدا میشوند، که مثلاً حتی اگر یک دستشویی هم هست، میگویند: این دستشویی مخصوص فلان گروه و این مخصوص فلان گروه است. یعنی حتی برای دستشویی رفتن حاضر نیستند به یک دستشویی بروند. این خیلی بد است. غذا خوردنشان جداست. اتاقشان جداست. اینجا اتاق مدیر کل است. مدیر کل باید اتاقش 24 متر باشد. معاون وزیر باید پنجاه متر باشد. وزیر باید صد متر باشد. یعنی فکر میکنیم اتاق دراز برای پست است. وزیر روزی هشت تا ملاقات دارد. کارمند عادی شاید روزی صد ملاقات داشته باشد. خواص و عوام ما بعضی گیر هستند.
مسأله دوم اینکه امام رضا با برده سیاه پوش مشورت کرد. گفت: من برده شما هستم. شما با من مشورت میکنی؟ اشکال دارد خدا یک چیزی به ذهن تو میاندازد که به ذهن من نیاندازد؟ یعنی واقعاً آدم بگوید: شما اگر امام جمعه بودی چه میکردی؟ به مردم بگویی: آقا اگر نظری در این مورد دارید بفرمایید. «و شاورهُم»، هُم برای بیست نفر نیست. «هُم» یعنی همه. صدا و سیما اگر به مردم بگوید: شما اگر رئیس صدا و سیما بودی، چه کار میکردی؟ ممکن است افرادی یک چیزهایی به ذهنشان برسد که به ذهن ما نرسد.
مسأله دیگر ما رفتار امام خمینی را که میبینیم، گاهی آدم فکر میکند که یک جرقهای از امامان معصوم به اینها خورده که این جرقه کارساز شده است. مشورت، وقتی برای امام رضا غذا میآوردند میگفت: یک سینی بیاورید هرچه در سفره بود، در این میگذاشت و میگفت: به فلانی بدهید. یعنی قبل از اینکه خودش غذا بخورد، به دیگران میداد. این ایام شده که شبها که زیر پتو میرویم، بگوییم: یک پتو به هلال احمر بدهیم به زلزله زدهها بدهد؟ ما در خانه چند پتو داریم یکی را بدهیم. تصمیم بگیریم و ثواب این پتو دادن را به امام رضا هدیه کنیم. امام رضا هم به ما دعا میکند. دعای امام رضا هم کار ما را حل میکند. خیلیها به من میگویند: آقای قرائتی گیر هستیم. دعا کن! به آنها میگویم: شما تا حالا گیر کسی را باز کردی؟ مگر نمیگویی: من گیر هستم؟ گیر را باز کن و بگو: خدایا من گیر را باز کردم.
از تاجری در اهواز خوشم آمد. پسر جوانش مرد. خودش در قبر رفت و بچهاش را دفن کرد. گفت: خدایا این پسر جوان مرا اذیت میکرد. ولی حالا مرده است. من از حق پدریام میگذرم و تو هم از حق خداییات بگذر و او را ببخش! یک کاری بکنید و بعد یک چیزی بخواهید. این درخت را آب میدهند و میوهاش را میچینند. اسلام میگوید: میخواهی حل شود، هرطور انجام دادی من انجام میدهم. «زاغُوا أَزاغ» (صف/5) کج رفتی تو را کج میکنم. «تنصُر ینصُر» کمک کردی، کمک تو میکنم. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/22) مردم را ببخش و من هم میبخشم. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم» (بقره/152) یاد من باش، من هم یاد تو هستم. مگر نمیگویید: مشکل به کارم خورده است. مشکل مردم را حل کن. بعد بگو: خدایا من مشکل را حل کردم، حالا تو بیا حل کن. نسبت به زلزله بی تفاوت نباشیم. این زلزله را نسبت به بچههایمان انجام بدهیم. یعنی پتو را به بچهات بده، که یاد بگیرد. حدیث داریم میخواهی به فقیر پول بدهی خودت به فقیر نده، به بچهات بده و بگو: تو به فقیر بده. یعنی این کمک به فقرا را به نسل دیگر هم منتقل کن.
آقایی بود وقتی میخواست خمس بده قم میرفت، به خانه مرجع و بچههایش را هم میبرد. میگفت: ایشان مرجع من است! الآن من آمدم خمس مالم را به آقا بدهم. من که مردم شما هم این خمس را به مرجع تقلید بدهید. این فرهنگ را منتقل کنیم. فرهنگ کمک به دیگران را منتقل کنیم. گاهی هم شریک شویم. ممکن است یکی پول نداشته باشد. بچه مدرسهها هرچقدر میتوانند حتی یک تومان بدهند. همه کلاس یک پتو بخرند و بدهند. روی پتو بنویسند هدیه کلاس اول مدرسه کاشمر به زلزله زدگان! این خیلی اثر دارد. بعضی مواقع زور کارهای جزئی از کارهای کلی بیشتر است. زمان شاه افرادی طولانی زندان بودند. امام پیغام داد من هرشب که حرم حضرت علی میروم به نیابت از شما دعا میکنم. این خیلی مهم است. ما که در زندان هستیم امام به یاد ما هست.
شریعتی: از همینجا یادی از جانباختگان زلزله اخیر استان کرمانشاه کنیم و به نیابت از آنها به امام رضا(ع) سلام میکنیم. ثواب تلاوت این آیات را از مشهد الرضا به روح این عزیزان هدیه میکنیم. آرزو میکنم به حق امام هشتم به زودی مشکلات مردم خوب ما در کرمانشاه و سرپل ذهاب و روستاهای آسیب دیده به زودی مرتفع شود، با همدلی مردم و همراهی مسئولین. امروز صفحه 143 قرآن کریم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ ما لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ «119» وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ «120» وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ «121» أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «122» وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ «123» وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ «124»
ترجمه: و شما را چه شده كه از آنچه كه نام خداوند بر آن برده شده است نمىخوريد؟ (و بىجهت حلال ما را بر خود حرام مىكنيد،) در صورتى كه خداوند آنچه را بر شما حرام كرده خودش به تفصيل براى شما بيان كرده است، مگر آنچه (از محرّمات) كه به خوردن آن مضطرّ شديد، همانا بسيارى از مردم، ديگران را جاهلانه به خاطر هوسهاى خود گمراه مىكنند. قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاهتر است. و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد، همانا كسانى كه مرتكب گناه مىشوند، به زودى كيفر كارهايى را كه مرتكب شدهاند، خواهند ديد. و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده، نخوريد، چرا كه خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگى) است. همانا شياطين، به دوستان خود القا مىكنند تا به جدال با شما برخيزند (كه مثلًا چه فرقى است ميان حيوان مرده يا ذبح شده) و اگر از آنان اطاعت كنيد، قطعاً شما هم مشرك مىشويد. وآيا آنكه (به واسطهى جهل و شرك) مرده بود، پس او را (با هدايت خويش) حيات بخشيديم و براى او نورى (از ايمان) قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه خود را بيابد، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمتهاى (جهل و شرك) قرار دارد و از آن بيرون آمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران، كارهايى كه مىكردند جلوه داده شده بود. و ما اين گونه در هر ديارى مجرمان بزرگش را مىگماريم تا در آن قريهها و مناطق، حيله (و فسق و فساد) كنند، امّا جز به خودشان نيرنگ نمىكنند ولى نمىفهمند (كه نتيجهى حيله، به خودشان باز مىگردد). و چون آيه و نشانهاى (از سوى خدا براى هدايت آنان) نازل شد گفتند: ما هرگز ايمان نمىآوريم تا آنكه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود، (بگو:) خداوند بهتر مىداند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى) قرار دهد. به زودى به آنها كه گناه كردند، به سزاى آن مكر و نيرنگها كه مىكردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسيد.
شریعتی: همین بس است که خورشید روشنایی را به التماس از این بارگاه میگیرد. السلام علیک یا شمس الشموس! از مشهد الرضا کنار بارگاه امام رضا مراه عزاداران رضوی همراه شما هستیم، دعاگوی همه شما هستیم. حتما دعاگوی شما خواهیم بود و برای تشرف به زودی زود شما هم دعا میکنیم و سلام شما را به حضرت خواهیم رساند. این هفته از عالم جلیل القدر شیخ حر عاملی تجلیل میکنیم. نمیشود مشهد باشی و از بسط شیخ حر وارد شوی و یادش نباشی.
حاج آقای قرائتی: ایشان خدمت بزرگی به اسلام کرد و هزاران حدیث در ابواب مختلف جمع آوری کرد. کتاب شیخ حر عاملی دستمایهی همه مراجع تقلید است. بعد از آیات که سراغ روایات میآیند، وقتی میخواهند فتوایی را بدهند این کتابی که در بورس است وسایل الشیعه است. قبرش هم مقابل پنجره فولاد است. همیشه یک کسی آنجا نشسته است. رو به قبله هم هست. سر قبر که مینشینی، کنار قبر که هستی رو به سمت حرم هستی. چند متری ضریح هستی. اینکه انسان جای قبرش هم جای خوبی باشد، نه جای قیمتی، جای مبارک باشد. قبر آدم یک جایی باشد که در طول تاریخ مردم مشغول ذکر و دعا باشند. رحمت خدا بر ایشان و بر همه محدثین و فقها و مراجع و کسانی که خادم قرآن و دین و اهلبیت بودند، باشد.
شریعتی: چه کار کنیم امام رضا از ما راضی باشد؟
حاج آقای قرائتی: همه کار میشود کرد. اسم بچههایمان را اسم اهلبیت بگذاریم. باید فرهنگ نامگذاری خوب را در زندگیمان بیاوریم. دوم اینکه زیارت امام رضا را جدی بگیریم. چقدر زشت است انسان نزد امام رضا باشد و زیارت نکند. سوم اینکه حرفهایشان را یاد بگیریم. حدیث خوانی داشته باشیم. کتابی هست به نام «الحیاة» کتاب خوبی است. همه روایت است. شبها یک صفحه از این کتاب را بخوانیم. سهم امام بدهیم، یکبار امام رضا به کسی که خمس نمیداد، گفت: ما نیازی به خمس تو نداریم. اما کسی که خمس ندهد ما به او دعا نمیکنیم. خدا به پیغمبر میگوید: از کسانی که زکات میگیری، «صَلِ عَلَيْهِم» (توبه/103) دعایشان کن. «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم» در آیه دیگر داریم آن کسی که در راه خدا پول میدهد، صلوات رسول را دریافت میکند. امام رضا فرمود: ما به خمس شما نیاز نداریم. پدرش هم یک چیزی گفت، پسرش هم یک چیزی گفت.
امام کاظم فرمود: اگر خمس مالتان را ندهید، خداوند زندگی شما را طوری تاب میدهد که دو برابر مبالغ خمس در راه باطل خرج کنید. یک پنجم باید خمس بدهی نمیدهی. یک خرج صد میلیونی در کاسهات میگذارد. امام جواد(ع) فرمود: من امام جواد ضامن هستم اگر خمس بدهید، مال شما کم نمیشود. مادر که به بچه شیر میدهد، باز هم شیر جایش میآید. اگر شیر ندهد دیگر شیر تولید نمیشود. توقع نداشته باشیم امام رضا نوکر ما باشد. گاهی زیارت میآییم میگوییم: چرا ندادی؟ دعا کنید خدایا به آبروی امام رضا به ما بده. گاهی صلاح ما هست یا نیست. خانمی به من گفت: هرچه به امام رضا میگویم، دعایم مستجاب نمیشود. چرا امام رضا گوش به حرف ما نمیدهد؟ تو به همه حرفهای خدا و پیغمبر گوش دادی؟ واقعاً مصلحت تو همین است؟ «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» گاهی یک چیزی را دوست داری و شر است. توقع نداشته باشیم که حالا که پیاده کربلا رفتیم یا مشهد آمدیم یا کار خیری کردیم حتماً همه اینها نوکر ما باشند. ما باید بنده آنها باشیم. مطیع آنها باشیم و توسل پیدا کنیم. یکی از کارهای خوب این است که کسی که مشهد نرفته را مشهد بفرستیم.
شریعتی: انشاءالله خبرهای خوشی را به زودی در مورد زائر اولیها به شما خواهیم داد. انشاءالله در ماه ربیع الاول اعزام زائرین را خواهیم داشت و به شما اطلاع خواهیم داد. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: امام رضا فرمود: هرکاری میکنید باید بتوانید در نماز جمعه بگویید. اگر یک کاری کردید که خجالت کشیدید در نماز جمع بگویید، پیداست یک جای کارت اشتباه است. مسئولین مملکت ما، اتاقشان، جهاز دخترشان، سفرهایشان، دلار و ریالهایشان، باید طوری باشد که بتوانند در نماز جمعه بگویند. اگر رویتان نمیشود بگویید پیداست کار شما گیر دارد. خدایا به آبروی امام رضا که امروز شهادتش است و به آبروی امام حسن مجتبی و حضرت محمد(ص) و به آبروی همه انبیاء و اوصیاء و اهلبیت هرچه به عمر ما اضافه میکنی بر ایمان ما نسبت به خودت و اولیائت و راهت و بر مودت و اطاعت ما بیفزا. همینطور که در دنیا در جوار اهلبیت قرار گرفتیم در آخرت هم در جوار ائمه قرار بده و نسل ما را تا آخر تاریخ از بهترین شیعیان امیرالمؤمنین قرار بده. کسانی که در طول تاریخ حق اهلبیت را نادیده گرفتند و با اهلبیت ظلم کردند، آن به آن بر عذابشان بیفزا.