شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

96-10-24-حجت الاسلام والمسلمين قرائتی – امنیت و آرامش

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امنیت و آرامش
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 24- 10-96

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
حتی به خنده‌ای شده مهمانمان کنید *** زلفی نشان دهید و پریشانمان کنید
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان کنید
یک نور واحدید که در چهارده افق *** تکرار می‌شوید که حیرانمان کنید

شریعتی: سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به رسم یکشنبه‌ها خدمت حاج آقای قرائتی عزیز هستیم. حاج آقای قرائتی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
شریعتی: بحث جلسه گذشته ما خیلی بحث خوبی شد، در مورد امنیت صحبت می‌کردیم و در واقع اینکه بخشی از نا امنی‌ها به نوع نگاه ما و شرایط جامعه ما برمی‌گردد و نکات لطیفی که اشاره کردید. امروز هم قرار هست همین بحث را ادامه بدهیم. هرکس به دنبال امنیت و آرامش هست بحث امروز حاج آقای قرائتی را بشنود.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه. اللهم صل علی محمد و آل محمد. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
امنیت سکون است نه سکوت. سکون، سکینه، آرامش درونی است. سکوت یعنی حرف نزن ولو در دلت هیجان است. یعنی آنچه مهم است سکوت نیست، سکون است. آرامش واقعی است. اگر جامعه خفقان باشد و کسی از ترس حرف نزند این اسمش امنیت نیست. سکونی که براساس آگاهی باشد، بعضی‌ها ساکن هستند و آرامش دارند ولی متوجه نیستند. یک بچه اگر طلا دستش باشد، طلایش را بگیرید و یک آدامس بدهید، آرام است. غصه نمی‌خورد چون فرق بین آدامس و شکلات و طلا را نمی‌داند. این سکون ارزش ندارد. سکون آگاهانه،آرامش براساس آگاهی. این خیلی مهم است.
به خانه یکی از علما که فرزندش شهید شده بودم، رفتم که تسلیت بگویم. خدا رحمتشان کند، آ شیخ علی صفایی که روی کتاب‌هایش می‌نوشت: «ع،ص» علی صفایی! ایشان پسری داشت شهید شد. گفت: داغ بچه‌ام را دیدم اما آرام هستم. برای اینکه بچه من زن می‌خواست و من باید فکر ازدواجش می‌بودم، الآن حورالعین به او می‌دهند. خانه می‌خواست الآن بهشت به او می‌دهند. دیدم خیلی آرام حرف می‌زند. خیلی آرامش داشت. گاهی افراد آرامش دارند و براساس ایمان است. وقتی به علی اصغر روی دست پدر تیز زدند، امام حسین فرمود: آرام هستم. چرا؟ برای اینکه خدایا تو می‌بینی. شما شیرجه بروی زود بیرون می‌آیی. اما اگر بدانی از بیرون کسی تو را می‌بیند و می‌شمارد، تا آخرین نفس می‌ایستی. نفست تمام شده ولی باز هم می‌مانی برای اینکه «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) خدا می‌شمارد. «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» (طور/48) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ‏ وَ أَرى‏» (طه/46) خدا به موسی و قارون گفت: نزد فرعون بروید من با شما هستم. حرف‌های شما را می‌شنوم. شما را می‌بینم. اینکه انسان بداند زیر نظر است. ما دوربین‌های جاده‌ها را مواظب هستیم که آرام برویم. ولی از دوربین خدا غافل هستیم که حواسش به ما هست.
یکی از بزرگان در نجف، درسش که تمام شد. می‌خواست به ایران بیاید نزد استادش رفت، گفت: ایران می‌روم شاید دیگر به نجف برنگردم. یک نصیحتی به من بگو که همیشه باشد. ایشان فرمود: نصیحت این آیه «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏» (علق/14) انسان نمی‌داند خدا او را می‌بیند. ما زیر نظر هستیم. امنیت،آرامشی است براساس باورهای درونی نه براساس بی خبری. افرادی آمدند کتاب‌های خطی ما را خریدند. الآن در بعضی از کتابخانه‌های دنیا کتاب‌هایی هست که نویسنده‌اش دانشمندان ایرانی بودند و این یک نسخه بیشتر نیست و خطی هم هست. چرا؟ برای اینکه آن کسی که این کتاب‌ها دستش بوده متوجه نبوده چه چیزی می‌دهد و چه چیزی می‌گیرد. آرامش خیلی مسأله مهمی است. وقتی پرسیدند: پیغمبر اسلام آمده چه کند؟ گفتند: پیغمبر اسلام آمد زمانی که در عربستان سرمه‌ی چشمشان اشک بود. آب خوردنشان آب غیر بهداشتی بود. در درون قلبشان هیجان بود. در دستشان شمشیر بود. یعنی نه آرامش درونی داشتند، نه آرامش بیرونی داشتند. نه بهداشت داشتند. شعار اسلام، سلام است. سلام خیلی مهم است. مرسی، متشکرم، قربانت بروم، مخلصت هستم، چاکرتم! اینها هیچکدام معنای سلام نیست. سلام یعنی تو در سلامت هستی از طرف من هیچ نگران نباش. سلام اسم خداست. سلام کلام خداست. «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ‏ رَبٍ‏ رَحِيمٍ‏» (یس/58) هم اسم خدا سلام است، هم کلام خدا سلام است. گفتگوی بهشتی‌ها سلام است. «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» (واقعه/26) همه به هم درود می‌فرستند. اگر در یک جامعه به همدیگر درود فرستادند، جامعه بهشتی است. اگر در جامعه به هم پریدند، جامعه جهنمی است چون قرآن می‌گوید: جهنمی‌ها به هم می‌پرند. «كُلَّما دَخَلَتْ‏ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) یعنی هر گروهی وارد جهنم می‌شوند این به او لعنت می‌کند و او به این لعنت می‌کند. او می‌گوید: تو بودی. او می‌گوید: تو بودی. «لَوْ لا أَنْتُمْ‏ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» (سبأ/31) اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم. شما بودید ما را کشف کردید. می‌گویند: نخیر! تقصیر خودت بود. به شیطان می‌گویند: خدا لعنتت کند. تو بودی مرا گمراه کردی. می‌گوید: من؟ «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» خودت را ملامت کن، «فَلا تَلُومُونِي‏» (ابراهیم/22) من کاری نکردم، «إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُم‏» (ابراهیم/22) کیش کیش کردم، آمدی. من نیامدم درخت را خشک کنم. تو خودت خشک بودی و من هم اره کردم. من باغبانی هستم که در باغ می‌آیم و هر شاخه‌ای خشک است را اره می‌کنم. خشکی برای اره نیست، خشکی برای صاحب اره نیست، برای خود درخت است. این درخت خشک است و من اره می‌کنم. تو خودت خواستی و آمدی! وگرنه این کیش کیش را به کسان دیگر هم کردم، نیامدند. «إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُم‏» همه گردن همدیگر می‌گذارند. این می‌گوید: تو بودی و او می‌گوید: تو بودی.
سلام دعاست. نام خدا و کلام خداست. کلام بهشتی‌هاست. فرشته‌ها به مؤمنین به سلام می‌کنند «سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ» (زمر/73) با سلام می‌گویند: بفرمایید داخل. ولی دوزخی‌ها وقتی می‌خواهند وارد جهنم شوند، فرشته جهنم می‌گوید: صدای حق به شما نرسید؟ می‌گویند: چرا، ولی لجبازی کردیم. 46 آیه در مورد سلام داریم. چرا در جمهوری اسلامی سلام کمرنگ می‌شود؟ حتی در پادگان‌های ما ادب می‌دهند سلام هم بکنند. اشکالی ندارد. همه سلام کنند. ما ادب می‌دهیم و سلام نمی‌کنیم. حدیث داریم: باسوادترین آدم‌ها کسی است که علم خودش را داشته باشد و یک چیزی هم اضافه کند. «أَعْلَمُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَي عِلْمِهِ‏» (من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 394) باسوادترین آدم‌ها کسی است که مثلاً معماری قدیم را باد باشد و برج‌های امروزی هم بسازد. الآن برج سازها نمی‌توانند گنبد بسازند. هنر این است که هم بتوانی برج بسازی و هم گنبد! غذاهای سنتی بلد باشی و غذاهای جدید هم بلد باشی. هنر این است که علوم دیگران را به علم خودت اضافه کنی. نه علم خودش را پست بشمارد. ما گاهی خودمان را می‌بازیم. مثلاً می‌گویند: لباس بلند برای عرب‌ها و آخوندها و قدیمی است. هی کوتاه کردند تا بالای زانو رفتند. یک مرتبه یک چیزی به اسم ماکسی پیدا شد که از هر قبا و عبایی درازتر است. یعنی بلندی که برای سنت بود گفتند: نه. کوتاه کردند و دوباره گفتند: ماکسی! یا کلاه نمدی را تحقیر کردند. نمدها را دور انداختند. دوباره گفتند: شاپو، شاپو همان نمد است ولی یک مقدار دوری دارد. برنامه این است که هرچه تو داری تو را تحقیر کنند، دور بیاندازی و هرچه آنها دارند جا بیاندازند.
من بحثی در مورد هویت دارم که باید در مورد آن صحبت کنم. افرادی هستند خودشان را باختند. به آرایشگر می‌گوید: اینجا ژاپنی بزن. اینجا را روسی بزن. یعنی اختیار موی سرش دست خودش نیست. افراد بی اراده! افرادی که هویت دارند، خودشان شخصیتی دارند. عقل، وحی! اگر دلیل عقلی داری روی چشم، فرمان خداست روی چشم، اگر مد است باید بررسی کنم. بعضی مدها خوب است روی چشم، بعضی مدها غلط است. این خودباختگی در لباس، در حرف زدن و خیلی چیزها هست. آرم ما سلام است. هیچ کلمه‌ای مثل مرسی و متشکرم و چاکرم جای سلام را نمی‌گیرد. 46 آیه در مورد سلام داریم. اسم خدا و کلام خداست و کلام بهشتی‌هاست. نباید در پادگان‌های ما حالا که ادب آمده است ما کلمه سلام را فراموش کنیم.
در امنیت و در دین هم بدعت داریم و هم تحریف داریم. بدعت یک چیزی را وارد دین می‌کنیم. مثل خاکی که در جوی می‌ریزیم. خاک جزء آب نیست ولی شما در آب می‌ریزی و گل درست می‌کنی. تحریف یعنی خاک در آب نمی‌ریزی، آب زلال است اما مسیر رودخانه را عوض می‌کنی. این تحریف است. تحریف یعنی مسیر را عوض کن و بدعت یعنی قاطی کن. «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئا» (توبه/102) ما باید مواظب باشیم هم از بدعت‌ها و هم از تحریف دوری کنیم. بدعت و تحریف موجب نا امنی درونی می‌شود. ما در قرآن ظالم داریم، اظلم هم داریم. ظالم کسی است که ظلم می‌کند. فرش را می‌دزدد. کتک می‌زند. چاقو می‌کشد. اظلم کسی است که فکر را می‌دزدد. هرکس فکر را دزدید، اظلم است. اظلم مثل اعدل، اعلم، اگر لباست را برداشت و خانه‌ات را گرفت، ظلم کرده است. اما اگر فکرت را برد اظلم است. اظلم برای کارهای فکری است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى‏ اللَّه‏» (انعام/21) یعنی چیزی که جزء دین نیست را می‌گوید: دین گفته است. «يَكْتُبُونَ‏ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه‏» (بقره/79) به اسم اسلام تمام می‌کند و می‌گوید: سیاست اسلامی این است. اقتصاد اسلامی این است. اخلاق اسلامی این است. این بدعت است. در قرآن برای انحراف‌های اقتصادی یکبار «ویل» گفته است. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ‏» (مطففین/1) وای بر کم فروش‌ها، کم فروشی یک کار اقتصادی است. برای کارهای اجتماعی هم یکبار «ویل» گفته است. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» (همزه/1) وای به آنهایی که به همدیگر نیش می‌زنند اما برای انحراف فکری سه بار «ویل» گفته است. «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ‏ الْكِتابَ‏ بِأَيْدِيهِم‏» (بقره/79)، «فَوَيْلٌ‏ لَهُمْ‏ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِم‏» (بقره/79) در یک آیه سه بار گفته: «ویلٌ» وای! آنهایی که سلیقه‌شان را قاطی می‌کنند. آنهایی که چیزی جزء دین نیست را به اسم دین مطرح می‌کنند. یعنی تلبیس می‌کنند، «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِل‏» (بقره/42) حق و باطل را مخلوط می‌کنند که طرف تشخیص ندهد چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ می‌گوید. در جنگ صفین، طلحه و زبیر بودند. حضرت علی هم بود. یک کسی شک کرد، گفت: این علی، امیرالمؤمنین، داماد پیغمبر، اول کسی که ایمان آورد، طلحه و زبیر دو صحابی بزرگ پیغمبر هستند. اصحاب پیغمبر به هم ریختند. حضرت علی فرمود: نگاه به آدم‌ها نکن، حق را بشناس ولی طرفدار حق کیست. «اعرف‏ الحق‏ تعرف أهله» (الطرائف، ج1، ص136) نگاه نکن که چه می‌کند و که چه می‌کند. سیگار بد است حالا اگر این دانشمند سیگار می‌کشد، نباید بگوییم: سیگار خوب است. ممکن است یک دانشمند بنشیند یک فیلمی را نگاه کند. ولی شما یک چند لحظه نگاه می‌کنی که این فیلم بارش چیست. من جوان هستم می‌خواهم چهل دقیقه از وقتم را به این فیلم بدهم. من چهل دقیقه جوانی‌ام را بدهم این چه چیزی به من می‌دهد؟ حالا همه نشستند، همه بنشینند. من تنهایی نمی‌نشینم.
من خیلی توفیق پیدا کردم بخاطر خط شکنی‌هایی که در عمرم بوده و سفارش می‌کنم دانشجو و طلبه باید کارهای خوب حوزه و دانشگاه را بگیرد. چون خدا به پیغمبر می‌‌گوید: خوبی‌ها را نگه دار. خوبی‌های انبیای قبل را تو هم پیروی کن. «فَبِهُداهُمُ‏ اقْتَدِه‏» (انعام/90) به هدایت انبیاء اقتدا کن. کارهای خوبشان روی چشم، سنت‌های خوبی است. اما اگر یک حرفی است که پایه قرآنی و روایی و عقلی و منطقی ندارد پیروی نکن.
شریعتی: یک نکته مثبتی که کار شما دارد این است که با قرآن که معیار حق است و با روایات آشنا هستید. یکوقت‌هایی ما آشنا نیستیم. این خط شکنی باید براساس سلیقه خودمان باشد؟
حاج آقای قرائتی: نه، براساس اسلام شناس باید باشد. زمانی که می‌گفتند: کنترل نسل و تنظیم خانواده، بچه کمتر و اولاد بهتر... بعضی از دانه درشت‌ها به من گفتند: تو هم در تلویزیون بگو. من گفتم: این ضد قرآن است. گفتند: فلانی و فلانی گفته است. گفتم: من معلم قرآن هستم و این ضد قرآن است. قرآن می‌گوید: «كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُم‏» (عراف/86) یادتان نرود شما قلیل بودید و تعداد شما کم بود. آمار شما بالا رفت. از طرفی در دعا می‌گوید: بچه کم داشتن ناله دارد. آه می‌کشد! «من فقد نبینا» پیغمبر که از دنیا رفت، «و غیبته ولینا» امام زمان هم غایب است. «و قلة عددنا» جمعیت ما کم است. «و کثرة عدونا» یعنی عدد کم آه و ناله دارد. عدد زیاد افتخار دارد. من با این آیه و حدیث چه کنم؟ چند بار جلسه گرفتند و به منزل ما آمدند و اصرار کردند، من قبول نکردم. من روز اول طلبگی‌ام اجتهاد کردم. چهارده سال داشتم در یک کلمه مجتهد شدم. طلبه که شدم به مدرسه آمدم، پنج‌شنبه بود، دیدم تعطیل است. گفتم: چرا کسی نیامد؟ گفتند: پنج‌شنبه است. گفتم: چرا پنج‌شنبه‌ها تعطیل است؟ گفتند: حوزه و دانشگاه پنج‌شنبه تعطیل است. گفتم: چرا؟ خیابان‌ها که باز است. همه سر کار هستند. گفتند: چرا ندارد. گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده پنج‌شنبه تعطیل نمی‌کنم. ما زیر سایه قرآن و آیت الله العظمی مکارم، چند تا طلبه بودیم،پنج‌شنبه‌ها صبح و چهارشنبه‌ها شب، بعد از نماز مغرب یک ساعت و نیم و پنج‌شنبه صبح هم یک ساعت و نیم هفته‌ای سه ساعت از تعطیلات بریدیم، تفسیر نمونه از درونش درآمد. تفسیر نمونه بهترین تفسیر فارسی است. حدود صد بار با کم و زیادش چاپ شده است. به چند زبان دنیا ترجمه شده است. روزهای جمعه ما مباحث نهج البلاغه داشتیم. بیست دقیقه جمعه صبح بعد از نماز صبح یک ساعت مباحثه نهج‌البلاغه داشتیم و بعد هم سراغ کارهای دیگر می‌رویم. اینکه چون جمعه هست تعطیل است. تابستان را در عمرم تعطیل نکردم. برای ما برنامه می‌گذارند و ما را در آن برنامه هول می‌دهند. ما نیستیم! ما خیلی باید بلد باشیم. کشور ما شمال و جنوبش دریاست، فوق لیسانس در آب می‌افتد و مثل آجر پایین می‌رود. این خیلی بد است!
در خانه باید چاه آب باشد. اما اگر دولت لوله را بست، گفتند: آب نیست، خودمان چاه آب داشته باشیم. خدا چرا برای قلب چند رگ گذاشته است؟ اگر یک رگ بست، رگ دیگر کار کند. کلیه و چشم همینطور، یعنی ما باید با دو بال پرواز کنیم. از امکانات نظام و دولت و ملت و برنامه‌های علما و دانشمندان استفاده کنیم اما یک جایی هم برای خودمان، خودمان هم یک کسی هستیم. یک کسی دکتر می‌رفت، پول به دکتر می‌داد. داروهایش را می‌خرید اما نمی‌خورد. گفتند: این چه کاری است؟ گفت: دکتر می‌خواهد زندگی کند. یک دکتر ارتوپدی بود، می‌گفت: می‌خواهم زیرپل صراط بروم مطب بزنم، چون آنجا همه می‌افتند. می‌روم دکتر برای اینکه دکتر می‌خواهد زندگی کند. دارو هم می‌خرم برای اینکه داروساز می‌خواهد زندگی کند. من هم نمی‌خورم چون من هم می‌خواهم زنده بمانم. با این داروها آدم سالم هم مریض می‌شود. ما باید عقیده‌مان مستدل باشد. «قَوْلًا سَدِيداً» (نساء/9) قرآن می‌گوید: حرف می‌زنی حرف منطقی باشد. «فَبُهِتَ‏ الَّذِي كَفَر» (بقره/258) حرف باید استدلالی باشد.
گاهی وقت‌ها یک سوره مثل انعام را در بورس می‌کنیم. باقی سوره‌ها چیست؟ ماه صفر که تمام شد، در چند تا مسجد را بزن. چه کسی گفته است؟ در عزاداری می‌گوید: دست‌ها بالا! ده مرتبه بگو: یا حسین! دست بالا در اسلام برای یا حسین نداریم. یا الله هست، توسل به حسین نداریم، اشک و عزاداری و هرچه می‌خواهی برای امام حسین بگو، اما دست‌ها را بالا کن برای دعاست. یکی مداح اضافه می‌کند، یکی زنهای خانه‌دار اضافه می‌کند. یکوقت مرا بردند نزد آقایی و گفتند: ایشان عارف است. ما رفتیم و گفت: شما برنامه‌هایتان مفید است و من نگران جان شما هستم. شما بلند شوید من یک دعایی در گوش شما بخوانم که بیمه شوید. بلند شدیم ایستادیم. شروع کرد فوت کردن به من! گفتم: من می‌خواهم گربه مرا بخورد! تروریست که هیچ می‌خواهم گرگ پاره‌ام کند. من این دعا را قبول ندارم. دعای فوتکی و سوتکی نداریم! در زیارت امین الله می‌گوید: هرکس می‌خواهد راه تو را برود، واضح و روشن است. پیچ و خم ندارد.
در مسجدهای ما محراب کجا بود؟ محراب در قرآن هست اما این محرابی که الآن با کاشی‌کاری و قیمتی درست می‌کنیم پول یک مسجد را می‌دهیم و محراب می‌سازیم. پیغمبر آمد نماز بخواند، فرمود: این پرده گل دارد. فاطمه جان این پرده را بردار. گل روی پرده حواس مرا پرت می‌کند. یعنی گل پرده را پیغمبر نپذیرفت. ما با کاشی کاری سنگ مرمر گل درست می‌کنیم در مسجد گوهرشاد و مسجد جمکران. این گل کاری و محراب با این تزئینات کجای دین است؟ قرآن می‌گوید: صدای نماز جمعه بلند شد مغازه را ببند. دوباره می‌گوید: «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) بعد از نماز جمعه بروید مغازه را باز کنید. یک ساعت برای نماز جمعه مغازه را ببندید و دوباره باز کنید. به هر حال ما انحرافاتی داریم.
در ادبیات ما چقدر انحرافات است؟ در اشعار ما چقدر انحرافات است؟ در حدیث‌های ما، لذا حدیث گفتن هم شرط دارد. قدیم علما اجازه می‌گرفتند که به من اجازه می‌دهید که حدیث نقل کنم یا نه؟ بعضی از عبارت‌ها در یک زمانی ممکن است معنا داشته باشد. مثلاً یک لیوان آب ظهر عاشورا یک میلیارد می‌ارزد. اما عصر عاشورا چه؟ هیچی، «ضربة علی» نه ضربه کسی دیگر، «یوم الخندق» نه یوم الخیبر! حضرت علی در جنگ خندق ضربتش عبادت ثقلین دارد. گاهی می‌بینیم کسی می‌گوید: هرکس فلان دعا را بخواند ثواب سیصد شهید، سیصد حج، سیصد عمره، سیصد شتر زکات، سیصد... می‌گوییم: برای چه؟ برای یک چنین عبارتی؟ لطف خدا را نفی نمی‌کنیم. ممکن است خداوند به یک کار کوچکی از فضل و کرمش بدهد. ما منکر فضل و کرم خدا نیستیم. اما این حدیث معتبر است؟ یکوقت ابو هریره یک حدیثی گفت. در کتاب‌های اهل سنت هم هست. به او گفتند: این حرف‌ها از کیسه پیغمبر است یا از کیسه خودت است؟ «هذا من کیسک؟ او من کیس رسول الله» (مسند احمد/ج2/ص252) این از کیسه خودت است یا از کیسه رسول الله است؟ فرمود: «هذا من کیسی» از کیسه خودم است. ما حدیث جعلی داریم. شعر خلاف داریم. ضرب المثل خلاف داریم. باید یک مقدار دقت کنیم. امنیت فکری، اعتقادات صحیح، چرا به ما اعلم گفتند؟ یعنی در جامعه ببینید باسوادترین افراد کیست، او را انتخاب کنید و دینتان را از او بگیرید. باسواد ترین، با تقوا ترین، بی هوس ترین، مسأله کارشناس ارشد و دکتر نیست. کسی که بالای چهل سال درس خوانده باشد. بالای چهل سال کسی از او خلاف ندیده باشد. بالای چهل سال معلوم شود ایشان هوس ندارد. این آرامش می‌دهد. مثل راننده‌ای که پایه یک دارد، جاده را می‌شناسد و همه چیزهایش سالم است. خوب این مسافر قشنگ می‌گیرد می‌خوابد. می‌گوید: راننده پایه یک است و خیالم راحت است.
گاهی وقت‌ها می‌گویند: من ایمان داشتم، فلانی چنین شد، ایمانم سلب شد. مسجد می‌رفتم بخاطر فلانی دیگر مسجد نمی‌روم. اینطور هم هست که می‌گویند: ما یک راهی را می‌رفتیم، بخاطر عمل فلان شخص یا فلان گروه دلسرد شدم دیگر جمعه و جماعت نمی‌روم. من یک مثال می‌زنم. اگر خانم شما مریض شد، پدر شما مریض شد. گفت: برو دارو بخر. شما رفتی و در شهر ده تا داروفروشی است. اگر نه تا بسته باشد و برگردی، عذر شما را می‌پذیرند. بگویی: رفتم و در ده تا داروفروشی نه تا بسته بود. می‌گویند: آن یکی چطور؟ شلوغ بود. می‌گوید: در صف می‌رفتی! اگر یک نانوایی باز باشد حق نداری بدون نان به خانه بیایی. اگر یک دارو فروشی باز باشد حق نداری بگویی: بسته بود. همه آدم‌ها بد شدند، فردا قرائتی بد شد، یک نفر خوب نبود که به او مراجعه کنی؟ چون قرائتی بد شد من دیگر از دین برگشتم! حق نداریم بگوییم. چون این پیشنماز بد شد دیگر نماز نمی‌روم. چون با این امام جمعه مشکل دارم دیگر نماز جمعه نمی‌روم. این حرف درست نیست، بگو: نمی‌خواهم نماز بخوانم. وگرنه شما یک نانوایی هم باز باشد می‌روید. یک داروفروشی هم باز باشد می‌روید، به دین که می‌رسی دنبال بهانه می‌گردی. می‌خواهد نماز نخواند می‌گوید: والله ما فلان مسجد رفتیم...
یک کسی می‌گفت: مسجد رفتم دیدم یک مشت رباخوار صف اول هستند. دیگر مسجد نمی‌روم. گفتم: غلط کردی. در مسجد همه رباخوار هستند، یک آدم خوب در مسجد نبود؟ بگو: نمی‌خواهم نماز بخوانم. ما باید مواظب عقاید و افکار و اخلاقمان باشد. حرف‌های ما اثر می‌گذارد روی بچه‌هایمان، روی جامعه‌مان. ظالم کسی است که خانه و ملک و پول شما را بدزدد. کسی که فکر شما را بدزدد اظلم است. ظالم‌ترین است. بدن را حیوان هم دارد. حیوان هم لباس دارد. خوراک حیوان از ما بیشتر است. گاو خوردنش پنج امتیاز دارد. بیشتر می‌خورد. راحت‌تر می‌خورد. پوست کندن ندارد. سرخ کردن ندارد. ظرف شویی ندارد. اگر بناست بخوریم خوب گاو بهتر از ما می‌خورد. پرواز پرنده‌ها، هواشناسی و برج مراقبت و بنزین مخصوص نمی‌خواهد. بنا نیست ما خوراک و پوشاک و مسکن باشد. اصل ما عقیده است و اگر این فکر را بدزدند بالاترین ظلم است. ما باید مواظب باشیم ماهواره‌ها و سایت‌ها و دوست‌ها، خیلی فکر را می‌دزدند. یک چیزی را به هم جور می‌کنند و یک چیزی خلق می‌کنند. دزدیدن فکر و دزدیدن عقیده بزرگترین نا امنی است. پدر و مادرهایی که ابزاری می‌خرند که بچه‌ها همه چیز در دسترس‌شان باشد، یا باید نخرند یا اگر خطری پیش آمد باید دوایش را هم داشته باشند. اگر دردی آمد باید دوا هم باشد. اگر پسر یا دخترشان سؤالی دارد، سؤال را بنویسد، جوابش را بگیرد. ما گاهی وقت‌ها طرف را با سی ثانیه پایین می‌اندازیم. شبهه القاء می‌کنم و شما دست و پا می‌زنی و دلسرد می‌شوی. چرا اسلام گفته دست دزد را قطع کن؟ یک بدبختی از فقر یک قالیچه را دزدید. شما چهار انگشت او را قطع می‌کنید، سنی از اینجا قطع می‌کند و شیعه از اینجا دست دزد را قطع می‌کنند. برای قطع کردن دست دزد امام فرمود: «و أن مساجد لله» این جای سجده برای خداست. خوب این جلوی زنش خجالت می‌کشد. پیش دختر و پسر و فامیلش خجالت می‌کشد. تا آخر عمر جلوی همه باید شرمنده باشد بخاطر اینکه یک سکه دزدیده است. چرا اسلام این قوانین خشن را دارد؟ این قوانین تلخ برای چیست؟ چرا اسلام گفته: دست دزد را قطع کنید؟ این قانون با حقوق بشر جور نیست و خشن است. جوابش این است: اولاً اینکه اسلام دست هرکس که دزدی کرده را قطع نمی‌کند. اگر هرکس دزدی کرد و دستش را قطع کنند نصف ما بی دست هستیم. کدامیک در بچگی چیزی کش نرفتید؟ هرکس یک غلطی کرده است الا بعضی از کسانی که غلط نکردند.
من بچه بودم در دهات‌های کاشان میوه می‌خوردم و فرار می‌کردم. می‌گفتم: پانزده سالم نشده است. خیلی میوه دزدی خوردم. بعد وقتی پانزده سالگی طلبه شدم، دیدم نوشته: کسانی که مال مردم را خوردند باید صاحبش را راضی کنند گرچه در کودکی. رفتیم پول برداشتیم و گفتیم: ما از درخت شما خوردیم و فرار کردیم. بچه بودیم. اکثراً پول نگرفتند و حلال کردند. تک و تایی هم پول گرفتند و حلال کردند. چون اگر الآن صاحبش را راضی کنم فردا این پیرمرد می‌میرد و این درخت به ده نفر وارث می‌رسد و بدتر می‌شود. لازم نیست خودت را معرفی کنی. پول را باید بدهی ولی لازم نیست خودت را معرفی کنی. 26 شرط دارد. یعنی در یک میلیون دزد دست یک نفر قطع می‌شود. دست دزدی را قطع می‌کنند که دیوار خراب کند. یا قفل بشکند. لذا از پادگان، از صداوسیما، مسجد، حسینیه، بازار، خیابان هرجا دزدی کرد می‌گیرند و زندان می‌کنند اما دستش را قطع نمی‌کنند. چون قفل نکشید. شرط اول یا قفل بکشد یا دیوار را خراب کند.
شرط دوم اینکه باید دو شاهد عادل هم ببینند، تو اگر عادل هستی نهی از منکر کن. حرف بزن. آنجایی که دزد قفل می‌شکند و این عادل هم نگاه می‌کند و حرفی نمی‌زند. یعنی چه؟ یعنی دزد اسلحه دارد و جامعه خفقان است و من جرأت حرف زدن ندارم. اگر نا امنی به اینجا رسید که دزد مسلح جلوی چشم افراد عادل قفل می‌کشد، افراد عادل هم جرأت حرف زدن ندارند، اگر نا امنی به اینجا رسید باید برخورد انقلابی کرد. شرط سوم اینکه دزد را گرفتند و گفت: من این آیه‌ی «وَ السَّارِقُ‏ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما» (مائده/38) به گوشم نرسیده بود. من این آیه را نشنیده بودم. اگر نشنیده باشد دستش را قطع نمی‌کنند. 26 شرط دارد. ولی بچه‌های ما چون خبر از 26 شرط ندارند، یک کسی یک شبهه‌ای القاء می‌کند و عقاید طرف را می‌ریزد. زلزله درونی مهمتر از زلزله بیرونی است. زلزله بیرونی در سال و ماه دو دقیقه است. زلزله درونی را قرآن می‌گوید: «حتی اذا زلزلوا» دو تا «زُلزِلَ» در قرآن است. «إِذا زُلْزِلَتِ‏ الْأَرْضُ‏ زِلْزالَها» یعنی زمین زلزله می‌شود. «حتی اذا زلزلوا» یعنی افکارش فرو ریخت. عقیده‌اش فرو ریخت. این زلزله دائمی یعنی عقاید انسان به هم بریزد.
شریعتی: امروز صفحه 199 قرآن کریم، آیات 73 تا 79 سوره مبارکه توبه را تلاوت خواهیم کرد. این هفته در برنامه از عالم بزرگوار مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی یاد می‌کنیم که حق بزرگی بر گردن جامعه ما دارند و طلبه‌های بسیار زیادی را تربیت کردند وباقیات الصالحاتی برای زندگی این عالم وارسته شدند. روحشان شاد باشد.
«يا أَيُّهَا النَّبِيُ‏ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «73» يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «74» وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ «75» فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ «76» فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ «77» أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «78» الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «79»
ترجمه: اى پيامبر! با كافران و منافقان ستيز كن و بر آنان سخت‏گير وخشن باش كه جايگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتى دارند. (منافقان) به خدا سوگند مى‏خورند كه (سخنى كفرآميز) نگفته‏اند، در حالى كه قطعاً سخن كفر (آميز) گفته‏اند و پس از اسلام آوردنشان كافر شدند و تصميم به كارى (كشتن پيامبر) گرفتند كه به آن دست يافتند. جز اينكه خداوند و پيامبرش آنان را از لطف خويش بى‏نياز كرده، عيبى (براى پيامبر و مؤمنان) نيافتند (با اين‏حال) اگر توبه كنند، برايشان بهتر است واگر روى بگردانند، خداوند آنان را در دنيا و آخرت به عذابى دردناك گرفتار مى‏كند ودر روى زمين هيچ دوست و ياورى برايشان نخواهد بود. و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود. پس چون خداوند از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند و (به پيمان) پشت كرده و روى‏گردان شدند. سرانجام به دنبال آنكه با خدا در آنچه پيمان بسته بودند، خلف وعده كردند و بدان سبب كه دروغ مى‏گفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى كه به ديدار او رسند، (روز مرگ يا قيامت)، در دل‏هاى آنان قرار داد. آيا ندانستند كه خداوند، راز آنان و سخنان آهسته (و درِگوشى) آنان را مى‏داند و اينكه خداوند، به همه‏ى غيب‏ها داناست؟! منافقان بر مؤمنانى كه (علاوه‏بر صدقات واجب،) داوطلبانه صدقات مستحب نيز مى‏دهند و همچنين بر مؤمنانِ (تهى دستى) كه جز به اندازه‏ى توانشان چيزى (براى انفاق وپشتيبانى از جبهه) نمى‏يابند، عيب مى‏گيرند و آنان را مسخره مى‏كنند. (بدانند كه) خداوند آنان را به ريشخند مى‏گيرد (و كيفر تمسخرشان را خواهد داد) و براى آنان عذابى دردناك است.
شریعتی: مطالب کوتاه و نابی که کارشناسان عزیز برنامه مطرح می‌کنند را می‌توانید در کانال پیام رسان سروش دنبال کنید و به دوستانتان معرفی کنید. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: آیه آخر این صفحه می‌فرماید: «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ» یَلمِزون همان «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» (همزه/1) است. یعنی با چشم و ابرو و نیش، یا اشاره! با اشاره به نحوی تحقیر می‌کنند. جمعی چند دانه خرما برای کمک به جبهه آوردند. پول دارها خندیدند. این سه تا خرما آورده برای کمک به جبهه، آیه نازل شد خندیدی! «لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ» این بیش از این نداشته است. بنابراین اگر کسی یک چک صد میلیونی داد و یک کسی یک شیشه آبغوره داد، نباید بخندیم. «فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» مسخره می‌کردند. «سَخِرَ اللَّهُ» خدا اینها را مسخره می‌کند. «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» عذاب الیم عذاب دردناک است. ما سه رقم عذاب داریم. یک عذاب شدید داریم. یک عذاب الیم داریم. یک عذاب مهین داریم. گاهی آدم در گوش یک کسی می‌زند. این شدید است. گاهی کسی نمی‌زند می‌آید بغل آدم یک سنجاق فرو می‌کند. این صدا ندارد ولی درد دارد. گاهی نه می‌زند و نه سنجاق فرو می‌کند. یک خرده لجن برمی‌دارد به لباست می‌اندازد. تف می‌اندازد! این نه سر و صدا دارد و نه درد دارد. اما اهانت شده است. مُهین! کجا عذاب خدا شدید است. کجا عذاب خدا مهین است و کجا عذاب خدا الیم است؟ عذاب الیم برای کسی است که مؤمنین فقیر را مسخره کنند. بنابراین ما نمی‌دانیم، شاید آن قبول شد. لذا داریم هیچ کاری را سبک نشمارید. ممکن است همان تو را نجات دهد. هیچ گناهی را سبک نشمار، ممکن است همین تیغ کوچک در پا فرو رود و مصیبتی شود. حدیث داریم ایمان ده درجه است. بعضی درجه کمی و بعضی درجه بالاتر دارند، حدیث داریم اگر کسی ایمانش قوی است سر به سر ایمان ضعیف‌ها نگذارد. شما حجابت خوب است و او حجابش خوب نیست. بگو: حجابت را بهتر کن. اما خواسته باشی بگویی: بی دین، کلمه زشتی بگویی، گناه این کلمه از گناه بی حجابی او شاید بیشتر باشد. نماز شب خواندی خوب است ولی باقی‌ها را تحقیر کنی، درست نیست. بعضی گناهان را استغفار کنی می‌بخشد. بعضی گناهان را می‌گوید، اگر پیغمبر در حق آدم استغفار کند، می‌بخشد. بعضی گناهان را خودم بگویم: خدایا ببخش می‌بخشد. بعضی گناهان را خودم بگویم نمی‌بخشد ولی «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ‏ الرَّسُول‏» (نساء/64) می‌بخشد. یک آیه داریم می‌گوید: پیغمبر هفتادبار هم استغفار کنی من اینها را نمی‌بخشم!!! می‌گوید: اینها کسانی هستند که مؤمنین را مسخره می‌کنند. مواظب باشیم مسخره نکنیم. خوشگل هستی زشت را مسخره نکن. زلف داری کچل را مسخره نکن. مسخره کردن افراد با ایمان گناهی است که هفتاد بار استغفار پیغمبر هم مشکل را حل نمی‌کند.
شریعتی: اگر بخواهیم یک جمع بندی در مورد این دو جلسه داشته باشیم، امنیت روانی، امنیت عقیدتی، جمع بندی از مباحث بفرمایید و دعا بکنید و آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: در مورد مسأله امنیت، خدا وقتی می‌خواهد بگوید: عبادت کن دو چیز را می‌گوید، عبادت مرا بکنید به دو دلیل. «فَلْيَعْبُدُوا» (قریش/3) می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) گرسنگی را حل کردم و امنیت دادم. یعنی خدا در همه نعمت‌هایی که داده دلیل دعوت به عبادت را دو دلیل می‌داند. این مسأله مهمی است. لذا اگر کسی امنیت را به هم بزند، مثلاً اسلحه بکشد، چاقو بکشد ولی نزند. همین که اسلحه و چاقو و شمشیرش را نشان داد، این از نظر فقهی مفسد فی الارض است. یعنی با آنها برخورد می‌شود. کسانی که در دل مردم دلهره بیاندازند، «وَ الْمُرْجِفُونَ‏ فِي الْمَدِينَةِ» (احزاب/60) مرجفون «يَوْمَ تَرْجُفُ‏ الرَّاجِفَةُ» (نازعات/6) رَجَف یعنی لرزید، «مرجِفون» یعنی یک چیزی در جامعه، در ماهواره و سایت و روزنامه القاء می‌کند که دل مردم فرو بریزد. «وَ الْمُرْجِفُونَ‏ فِي الْمَدِينَةِ» مدینه یعنی شهر، در شهر دلهره به وجود می‌آورد. آقا کشتی‌های آمریکا آمدند اینجا، اسرائیل می‌خواهد چه کند، منافقین چه کردند؟ اگر کسی با یک کلماتی دلهره ایجاد کند، قرآن می‌گوید: با اینها پنج برخورد انقلابی کن، 1- «لَنُغْرِيَنَّكَ» تو را برآنها می‌شورانیم. «لا يُجاوِرُونَكَ» حق ندارند در مدینه باشند، باید تبعید شوند و از مدینه خارج شوند. «أُخِذُوا» گرفتار شوند، «وَ قُتِّلُوا» کشته شوند، «تَقْتِيلًا» کشتن با اشد مجازات. این پنج کلمه در این آیه هست. این برای کسی است که امنیت اجتماعی را به هم بزند. باید مواظب باشیم امنیت اعتقادی و اجتماعی به هم نخورد. از بهترین راه‌های امنیت، این است که دختر و پسرها را زود عروس و داماد کنیم. دو سوم دین نسل نو مربوط به ازدواج است. قید و شرط‌ها را کنار بگذاریم. خانه ندارد، سربازی نرفته است. گیر ندهیم و ازدواج را آسان کنیم و این یک امنیت برای ما است.
شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم. نکته پایانی شاید اشاره به امنیت اجتماعی داشت، تمام تلاشمان را بکنیم. انشاءالله خودمان در تعامل و مواجه با دیگران باعث نشویم دلی بلرزد یا دلی را بشکنیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: در نمازها می‌گوییم: «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» عباد الله الصالحین چه کسانی هستند؟ چند نمونه در قرآن دارد که عباد الصالحین اینها هستند. یکی پدر زنی است که به دامادش گیر ندهد. خانه داری، ماشین داری، سرمایه داری؟ حضرت شعیب پیرمرد بود، به جوان حضرت موسی گفت: من دخترم را به تو می‌دهم. هرطور خواستی کار کنی و به من بدهی، «فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ‏ أَشُقَ‏ عَلَيْكَ» (قصص/27) من نمی‌خواهم به مشقت بیافتی، «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ» خواهی دید که من آدم صالحی هستم. یعنی به داماد گیر نمی‌دهم. یکی از مصادیق «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» یعنی سلام بر ما و هر پدر زنی که در بله برون گیر ندهد. یاران حضرت مهدی «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) السلام علینا و علی یاران حضرت مهدی، همین کارهایی که می‌کنیم یعنی موشک‌های سپاه، این جوان کشتی‌گیری که با اسرائیل کشتی نگرفت. هرکاری که دشمن غیظ کند، «كُتِبَ‏ لَهُمْ‏ بِهِ عَمَلٌ صالِح‏» (توبه/120) عمل صالح است و عمل صالح که انجام دادی، عبادالله الصالحین می‌شوی.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group