سوال – یک دختر 19 ساله هستم . مادری بی نهایت مهربان دارم اما پدری بی مسئولیت که فقط مجبور به یدک کشیدن اسم پدری است . پدری که ما را از لحاظ عاطفی و مادی تامین نمی کند و ما را در تنگنا قرار میدهد . این در صورتی است که حساب های بانگی پدرم پر از پول است اما برادرهایم از بچگی مجبور به کارکردن شده اند . وقتی به پدرم اعتراض می کنیم جواب سربالا میدهد و آن موقع است که صبرم تمام میشود و حرفهای دلم را می زنم و وظایفش را به او یادآوری می کنم اما او لب به نفرین باز می کند ولی من غیر از حق مان حرف دیگری نمی زنم . مگر خدا نگفته برای معاش خانواده تان معاش کنید .گاهی اوقات دچار لغزش می شوم و کم می آورم ، آن موقع است که می گویم نکند نفرین پدرم تاثیرش را گذاشته است .سوال من این است که نفرین پدرم در زندگی من تاثیر دارد یا دعاهای خیر مادرم ؟ من یک زندگی ساده ولی آرام می خواهم . من هیچ وقت پدرم را نمی بخشم . با این شرایط حس می کنم که خداوند هم عدالتش را از ما دریغ می کند . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – سالروز شهادت امام حسن عسگری(ع) را به امام زمان (عج) و به همه ی شیعیان تسلیت می گوییم .
در این سوال بیننده ی ما ، هم تحلیل و هم پاسخ وجود داشت . بسیاری از اوقات وقتی افراد سوالاتی را از ما می پرسند ، خودشان هم جوابش را می دانند منتها می خواهند به شکلی ، جواب را هم از زبان ما بشنوند . گاهی سولاتی که پرسیده میشود ، ما باید تاثیر را روی طرف مقابل بگذاریم . مثلا حانمی راجع به شوهرش سوال می کند که بداخلاق است و من می گویم که اگر من به شما توضیح بدهم مشکل حل نمیشود . من سوال ایشان را در چند بخش عرض میکنم . بخش اول اینکه مسلم است که پدر وظیفه اش این است که به خانواده اش رسیدگی کند . خانواده واجب النفقه هستند . یک پدر اگر خانم و فرزندانش را تامین نکند مدیون است . اینها واجب النفقه هستند نه اینکه فکر کند که دارد به اینها لطف می کند . باید خانواده را تامین کند . در مبانی دینی ما هم قرآن و هم روایات ما تاکید کرده اند که به خانواده تان از نظر رزق توسعه بدهید . نکته ی بعدی بحث خوش خلقی و خوش برخوردی است . یک پدر نباید نفرین کند مخصوصا در مقابل خواستهای منطقی که از طرف فرزندانش مطرح میشود . رسول اکرم می فرماید: یکی از نشانه های انبیاء حب به همسر است . در روایت داریم : کسی که خدا از او راضی تر است کسی است که خوش خلق تر باشد و به خانواده اش برسد . نکته ی بعدی که سوال اصلی ایشان است که در مورد نفرین پدرشان است . بیان وظایف در جامعه حق است یعنی اگر پدری بد رفتار می کند ، اولاد می تواند به او تذکر بدهد و اگر یک اولاد خطا می کند پدرمی تواند تذکر بدهد . اگر حقوق فرزند پرداخت نمیشود و پدر کوتاهی می کند ، اولاد حق اعتراض دارد منتها نه اینکه حق بی ادبی داشته باشد . باید محترمانه گفته بشود و باید در چارچوب باشد . پدر از موضع پدری با فرزند حرف می زند وفرزند از موضع فرزندی . قرآن در سوره ی شعرا می فرماید : ابراهیم برای پدرش ( البته عمویش بود ) دعا می کرد و خیلی محترمانه می گفت که اینها چیست که می پرستی ؟ پس از این آیه استفاده می کنیم که تذکر به بزرگتر اگر آنها دارند به خطا می روند مانعی ندارد . این خانم کار درستی می کند که به پدرش تذکر می دهد . نکته ی آخر اینکه دعا و نفرین پدر و مادر در حق اولاد اثر دارد . منتها خداوند هم عادل است . ان الله یعمروابالعدل و االاحسان . پدری که در حق فرزندانش جفا کرده ، حالا بی دلیل هم بچه اش را نفرین می کند . خداوند هم جای حق است . این طور نیست که چنین نفرینی باعث مشکلات در زندگی این فرزند بشود . اگر فرزندی کوتاهی می کند و حقوقش را رعایت نمی کند ، بله ولی این پدری که خودش حقوق فرزندان را رعایت نمی کند ، با عدل خدا جور در نمی آید که چنین فضایی را برای پدر ایجاد کند زیرا خود او مقصر است و فرزند هم که حرف حق می زند نفرینش کند و باز هم این فرزند گرفتار بشود . این با حکمت خدا جور در نمی آید . از این موضوع نگران نباشید . تذکر را هم در چارچوب بدهید . به این پدر و همه ی پدرها عرض می کنیم که یکی از وظایف پدر در مقابل اولاد این است که حقوق آنها را رعایت کند و در رشد و تعالی آنها کوشش کند .
سوال – من تمام دستورهای خدا و قرآن را به نحو احسن اجرا می کنم ولی خواهرم به عکس من عمل می کند ولی همه می گویند که جای او در بهشت است چون او می گوید که می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – اینکه همه می گویند که او به بهشت می رود ، همه چه کسانی هستند ؟ مگر آنها موکل بهشت هستند ؟ ما باید ببینیم که خدا می گوید که چه کسی به بهشت می رود . بعضی ها خلاف حرف خدا حرف می زنند و حرف خودشان را هم حرف حقی می دانند . مثلا به طرف میگویند که برو جلو گناهش با من . خدا می گوید که گناهش بر گردن خودت است نه بر گردن دیگری . در قرآن داریم: کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد . بعضی ها می گویند که این را بخور از شیر مادر برایت حلال تر است . مگر شما شارع یعنی تعیین کننده احکام شرع هستید ؟ شما بدانید که بهشت را خدا می گوید که به چه کسی می دهیم . قرآن می فرماید : بشتابید به سوی بهشت که بهشت برای افراد متقی است . چشمه های بهشت در انتظار متقین است . خدا در آخر سوره ی قمر هم همین را می فرماید . این شعر از مبنا غلط است . ما می گوییم که می نخور منبر نسوزان مردم آزاری نکن . شاید این فردی که میگوید که من همه ی کارهای خوب را انجام می دهم ، شاید در زندگی اش مردم آزاری است و خواهرش به او می گوید که من مردم آزاری نمی کنم و عبادت هم انجام نمی دهم . ما در اسلام نباید چیزی را فدای چیز دیگری بکنیم ،هر چیزی بایددر جای خودش حفظ بشود . نماز و روزه جای خودش خوب است و مشروب خوردن هم جای خودش حرام است ، آزار رساندن هم حرام است . پس استدلال خواهر ایشان درست نیست . مثل این است که الان در جامه بعضی ها می گویند که قلبت پاک باشد ، حجاب مهم نیست . همه خواهر و برادر هستیم . بله قلب پاک است ولی این اعضا کانال قلب است . وقتی به نامحرم نگاه می کنم ، وقتی بد حجاب هستم ، وقتی موسیقی گوش می دهم ، شعاع تمام اینها به قلب می رود و این قلب را مکدر می کند . ما نمی توانیم بگوییم که قلبت پاک باشد و هر کاری می خواهیم انجام بدهیم .
سوال – اهل بیت می گویند که به طول رکوع و سجود افراد نگاه نکنید ، ببینید که آنها انسانهای راست گویی و امانتداری هستند یا خیر ؟ راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – اهل بیت نگفته اند که نماز نخوانید. اینها می خواهند نماز ریایی را رد کنند یعنی یک کسی یک نماز با حالی می خواند و در رکوع و سجده اش هم ریا می کند اما از آن طرف به امانت خیانت می کند . یک آقایی در کوفه نمازهای طولانی می خواند ولی جاسوس بود . مسلم به اوسجه می گوید که من دیدم که او خیلی نماز باحالی می خواند و همیشه در صف اول می ایستد ، روزی از من پرسید مسلم بن عقیل کجاست ؟ به او گفتم که با اوچه کار داری ؟ گفت که می خواهم با او بیعت کنم و به او پول بدهم . پیش خودم گفت که این انسان با این رکوع و سجده ونماز حتما کارش درست است . او را پیش مسلم بردم ، بیعت کرد و حتی پول هم داد و در تمام جلسات او هم شرکت می کرد تا روزی که هانیه را دستگیری کردند و پیش ابن زیاد بردند و دیدم که او هم پیش ابن زیاد است و او باعث شد که تمام یاران مسلم دستگیر بشوند . این فرد را گفته اند که به رکوع و سجده اش نگاه نکن . انبیاء رکوع و سجده ی منافقانه را گفته اند . در رکوع و سجده های ائمه داریم که تا 500 مرتبه ذکر می گفتند . این می خواهد بگوید که طول رکوع و سجده باعث نشود که شما ویژگی های دیگرش را نادیده بگیرید . صرفا رکوع و سجده ملاک نیست ببینید که دروغ هم می گوید یا خیر.
سوال – دختر 22 ساله ای هستم که شغلی ندارم وروزهای در خانه به مادرم کمک می کنم و قرآن هم حفظ می کنم . آیا عمر من به بطالت میگذرد و اگر این طور است بگویید که دختر جوانی مثل من چگونه باید از عمرش استفاده بکند که فردای قیامت نگویند که از عمرت استفاده ای نکرده ای ؟
پاسخ – تصور این است که به بطالت نگذراندن عمر یعنی کار بیرون داشتن . خیر این نیست .به بطالت نگذراندن عمر یعنی برنامه داشتن . ما یک عنوانی بنام حزم یعنی دور اندیشی و تدبیر . در روایت داریم که هر کاری می خواهی بکنی برنامه ریزی کن . مقصود از اینکه عمر به بطالت نگذرد یعنی انسان با برنامه باشد . چه کاری بهتر از این که این خواهر در خانه کمک به مادر می کند ، قرآن حفظ می کند و کتاب مطالعه می کند . اگر قرار باشد که 70 میلیون جمیت همه شغل بیرون از خانه داشته باشند ، پس چه کسی دراینجا مخدوم میشود ؟ همه خادم میشوند . در مورد خانم ها بیشتر به حفظ و قوام خانه و خوب شوهرداری کردن توصیه شده است . انشاءالله خدا یک همسر خوب نصیب ایشان بکند ، فرزند دار بشوند و خانه و زندگی را بچرخانند . الان که در خانه هستند کارهای انه راانجام بدهند ، کارهای هنری یاد بگیرند ، قرآن حفظ کنند ، تمام این ها کار خوب است و جزء وقت گذراندن به بطالت نیست . بطالت این است که انسان بیهوده وقت را هدر بدهد نه اینکه وقت را صرف کار خاصی بکند .
سوال – مدت یکسال است که از ازدواج من می گذرد . شخصی از اقوام نزدیک به من پیامک میدهد و ابرازعشق و علاقه می کند و از من درخواست می کند که به او توجه داشته باشم . در این مدت به همسرم هیچی نگفته ام . برای حل این مشکل چکار باید بکنم ؟
پاسخ – من تصادفا روزنامه ها را نگاه می کردم که تیتری توجه من را جلب کرد . نوشته بود خانمی با 13 ضربه چاقو به قتل رسید . با قاتل مصاحبه کرده بودند . شبیه همین سوال بود که خانمی مدتی ازدواج کرده بوده و یک پسر جوانی به او ابراز عشق و علاقه کرده و خانم رد کرده ولی این آقا گوش نکرده . یک مقدار تمایل زا طرف خانم و مقدار زیادی از طرف آقا منجر به قتل خانم شده بود . و الان آن جوان زندانی است و طبیعتا حکم اعدام هم برای او وجود دارد . به اینخواهر عرض می کنم که این کار بسیار خطرناک است . متاسفانه این سوال را زیاد از ما می کنند . اولا همه بایدعفیف باشند حتی آن کسی که ازدواج نکرده است . برای ازدواج باید مسیر صحیح رفته بشود . عشق های خیابانی ، اینترنتی و پیامکی فوق العاده خطرناک است . این ها عشق های بی شناخت و بی مبنا است . باید خانواده به خواستگاری بروند و دختری را به ازدواج پسرشان در بیاورند . بدتر از آن این است که خانمی ازدواج کرده باشد ، حالا چه بخواهد و چه نخواهد . حالا تشکیل زندگی مشترک داده و این جور محبت ها بسیار خطرناک است. تنها راهش هم این است که محکم جلوی این موارد بایستید چون هر دو زندگی را از دست می دهید . این زندگی از هم خواهد پاشید و اوهم به پای شما نخواهد ایستاد زیرا می بیند که شما به همسر اول خودت خیانت می کنی و ممکن است این تصور برایش پیدا بشود که خیانت در مورد ایشان هم صدق می کند. لذا خواهرانی که مجرد هستند از مسیر صحیح ازدواج و کسانی که متاهل هستند خیلی حواسشان جمع باشد .این یکی از راههای نفوذ شیطان است که از راههای عشق های کاذب زندگی از هم پاشیده بشود . اگر کسی ازدواج کرد باید زندگی اش را گرم نگه دارد . و به این جور موارد کشیده نشود . یکی از وزراء هارون الرشید در بیابانی میهمان خانمی شد . دید در خیمه ای خانم خیلی موقر و زیبایی است .سلام کرد و گفت : من راه خودم را گم کرده ام وگرسنه هستم . میشود از من پذیرایی کنی ؟ خانم از او پذیرایی کرد . لحظاتی بعد شوهر آن زن آمد . زن پذیرایی آنچنانی از آن مرد کرد . و به او احترام گذاشت . مرد خیلی بد قیافه و بداخلاق بود . او از زن خداحافظی کرد و بیرون از خیمه به اوگفت که حیف نیست که با این زیبایی با این مرد زندگی می کنی ؟ زن ناراحت شد و گفت که خدا تو را لعنت کند . میهمان من شدی و حالا می خواهی زندگی من را بهم بریزی . من این مرد را دوست دارم . من دارم با او زندگی میکنم . چرا این حرف را می زنی ؟ این خیلی نکته ی مهمی است که او نمی خواهد زندگی اش از هم پاشیده بشود . مرد و زنی که ازدواج کرد بداند لباس همسرش است . لباس باید زیبا کننده ی انسان باشد و بر تن انسان باشد و باید عیوب انسان را بپوشاند . انسان نباید به دیگری فکر کند و این کار می تواند فوق العاده خطر آفرین باشد . نمونه های تاریخی زیادی هم داریم . برسیسای عابد سالها عبادت کرد و با یک عشق کاذب سقوط کرد . در سوره ی حشر می فرماید که او کافر شد . زبیر با آن سابقه ی جنگی سقوط کرد . البته سقوط بعضی ها سقوط مالی یا ریاستی یا شهوانی است که این آخری خطرناک تر است . رسول خدا فرمود : من بعد از خودم از سه چیز امتم نگران هستم . یکی بعد از اینکه معرفت گمراه بشوند و دیگری اینکه دچار فتنه های گمراه کننده بشود و دیگری شکم پرستی و قوای جنسی که این ازهمه خطرناک تر است و بخاطر همین میگوید که عفاف بورزید . چشمتان دنبال همسر و دختر دیگران نباشد که این یک حس سیری ناپذیر است و ممکن است انسان را به ورطه های هلاکت بیندازد . یک نکته ای هم به کسانی که این پیامکها را می زنند عرض کنم . حالا یا از روی دلسوزی می گوید که این آقا فقیر است و اگر این خانم با من زندگی کند غنی میشود ،شوهرش را دوست ندارد ولی من او را دوست دارم و او را خوشبخت می کنم . پس گاهی از روی دلسوزی و عشق است و گاهی از روی غفلت است که وارد زندگی افراد میشوند . این کار اشتباه است . این کار یعنی ارتباط برقرار کردن با یک زن شوهردار حرام است مخصوصا اگر به جاهای باریک کشیده بشود . در ضمن این از هم پاشیدن یک کانون است . شما بجای این یک راهکاری پیدا کنید که محبت آنها بهم زیاد بشود . طرف شوهر دارد می گوید که طلاق بگیر و بچه ات را هم به شوهرت بسپار و گاهی می گوید که شوهرت را بکش و کار به قتل رسیده است تا من با تو زندگی کنم . این نادر است ولی گاهی اوقات به اینجاها کشیده شده است . بجای دلسوزی برای یک زن شوهردارداشته باشید و یک کانونی را از هم بپاشید و بدانید که این وسوسه ی شیطان است ، یک زندگی جدید تشکیل بدهید و این محبت را به دیگری بورزید و خودتان یک زندگی خوبی داشته باشید و زندگی دیگری را هم از هم نپاشید .
سوال – سوره ی انعام آیات 94 – 91 را توضیح دهید .
پاسخ – دو نکته در این آیات است . یکی تاکید ایمان به آخرت است . اگر انسان ایمان به آخرت داشته باشد، بازدارنده است . بسیاری از خطاهایی که ما در جامعه مرتکب می شویم ناشی از ضعف معاد باوری است . لذا این آیه می گوید که اگر کسانی ایمان به آخرت داشته باشند و این باعث میشود که این ایمان در زندگی شان تقویت بشود و خطا نکنند . و مومنین کسانی هستند که بر نمازشان محافظت می کنند و این نکته ای دارد . ما در قرآن اقامه نماز داریم . یقیمون ولی اینجا می فرماید : یحافظون . چه موقع می گویند که چیزی را حفظ می کنند ؟ وقتی به شما می گویند که پولی را حفظ کن یعنی سارق آنرا نبرد و از ان مواظبت کن . نماز را حفاظت کردن یعنی از نماز سرقت نکنید . روایت هم داریم که سارق ترین مردم ،آن کسی است که از نمازش سرقت می کند . یعنی چیزی که مال خودش است کلاه سر خودش می گذارد مثل اینکه کسی از جیب خودش دزدی کند . نماز در پرونده ی خود توست چرا از ان کم می گذاری ؟ تاکید می کند بر نماز محافظت داشته باشید .
سوال – دختر 18 ساله ای هستم که با وجود گناهکاری خودم می دانم که خدا من را خیلی دوست دارد . زیرا تیرماه امسال من را به خانه اش دعوت کرد . حالا بدجوری عذاب وجدان از گناهان گذشته وجودم را پر کرده است . می خواهم به خدا ثابت کنم که بنده ی ناسپاسی نیستم . دلم شکسته است مگر خدا نگفته در دلهای شکسته خانه دارد ؟ من را راهنمایی کنید تا جیران کنم .
پاسخ – این سوال نیست یک اظهار احساس است . ما به این خواهر و تمام کسانی که در زندگی شان مرتکب گناه شده اند عرض می کنیم که در روایات ما تاکید شده که گناه را کوچک نشمارید . رسول خدا فرمود که چند چیز است که از گناه کردن بدتر است . یکی کوچکتر شمردن گناه و دیگری اصرار بر گناه و دیگری شادی کردن بر گناه است . خود گناه بد است . شما سنگی می زنید و شیشه ی ماشینی می شکند . اگر جلو برویدو معذرت خواهی بکنید طرف کمی آرام می شود و می گوید که حالا که عذر خواهی کرده اشکالی ندارد . حالا اگر بگویید که طوری نشده ، شیشه شکسته ، نمرده ای .اینجا طرف عصبانی میشود و میگوید که طرف خیلی پر رو است هم شیشه شکسته و هم دارد کار را سبک می شمارد . روایت داریم که چند چیز گناه را بدتر می کند . یکی کوچک شمردن گناه ، یکی اصرا برگناه ، یکی شادی بر گناه و یکی افتخار بر گناه است . این خواهر هیچ کدام از اینها را ندارد . و می گوید که ناراحت است و می خواهد جبران کند . این احساس عالی است و این احساس نباید از دست برود . وقتی حضرت یونس در شکم ماهی افتاد مرتب می گفت : لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین . این ذکر را در سجده زیاد بگویید . این خواهر هم ذکر را زیاد بگویند . این ذکر ، ذکر یونسیه است و می گویند حجاب ها را از بین می برد و باعث میشود که دل انسان روشن و شفاف بشود . خدای جز خدای واحد نیست . خدا منزه است ولی من بد هستم و ظلم کرده ام . پس نباید گناه را توجیه کرد . جبران گناه به این است که یکی اینکه این گناه دیگر تکرار نشود و دیگر این که ضد آن را انجام بدهید . مثلا کسی نگاه به نامحرم میکرده ، دیگر نگاه نکند و جبران آن قرآن بخواند . کسی بخیل بوده ، دیگر بخل نورزد و جبران آن به مردم احسان کند . بد دهان بوده ، دیگر فحش ندهد و جبران آن حرفهای خوب بزند . پس دو راه دارد یکی ترک گناه و دیگر جبران آن با ضد آن . در پزشکی هم می گویند که اول ویروس بیرون برود و بعد تقویت بشود که جبران مافات بشود .
سوال – در مورد امام حسن عسگری (ع) صحبت بفرمایید.
پاسخ – امام عسگری (ع) دومین امامی است که در سن کم به شهدت رسیده است . اول امام جواد(ع) است که در سن 25 سالگی و دوم امام عسگری (ع) است که در سن 28 سالگی به شهادت رسیده است . زندگی امام عسگری (ع) هم زندگی عجیبی است . ایشان یازدهمین امام است . آخرین پدر حجت و ولی خداست . لذا یکی از بخش های برجسته ی زندگی امام نهادینه کردن تفکر مهدویت است . اینکه مردم را با تفکر مهدویت و با امام زمان (ع) آشنا کند . ایشان بیشرت عمرشان را در سامرا به حالت کنترل و تبعید گذرانده است. فوق العاده تحت نظر بود که حضرت مهدی (عج) متولد نشود و اگر متولد بشود مانع بشوند . به همین جهت امام یکی از کارهای عمده اش این بود که از امام مهدی (عج) حفاظت کنند وایشان را به شیعیان شان نشان بدهند . احمد بن اسحاق قمی می گوید که من خدمت امام عسگری رفتم . همین که با آقا صحبت می کردم دیدم آقا زاده سه ساله ای هم آنجا نشسته است وامام فرمود که به ایشان سلام کنید او حجت خدا بعد از من و وصی من است . امام خصوص به افراد ایشان را نشان می دادند و این نکته ی مهمی درزندگی امام عسگری (ع) است و دیگر اینکه از زندگی ایشان یک سری احادیث و مناظره ها به ما رسیده است که من یک حدیث کوتاه را اشاره می کنم . امام می فرماید : بدترین بنده ی خدا ، بنده ای است که دو چهره و دو زبانه باشد. یعنی جلوی شما از شما تعریف می کند و پشت سر غیبت می کند و منافق هستند . در روایت داریم : کسانی که در دنیا دو چهره و دو زبانه هستند در روز قیامت با دو تا زبان و چهره محشور میشوند . رسول اکرم فرمودند : من بعد از مرگ خودم ، از منافق دو چهره می ترسم. خواهی که چو صبح صادق القدر شوی خورشید صفت با همه کس یکرو باش . خورشید که صبح بیرون می آید دیگر پشت ندارد و با همه صادق است و خورشید را همه جا یک جور و یک سطح می بینی مگر اینکه کسی خودش را محدود کند تا از آفتاب بهره نگیرد. ما هم در زندگی باید این طور باشیم .امام عسگری (ع) می خواهد در این حدیث بفرماید که یکی از ویژگی های بد بندگان این است که در زندگی دو چهره و دو برخورد باشند . خوب است که انسان هم گفتارش و هم رفتارش با مردم یکسان باشد . بعضی ها جلوی رو چاپلوسی می کنند و پشت سر مذمت می کنند .