حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی
90/2/31
سوال – از خودم و وضعیتی که دارم خسته شده ا م . می خواهم بدانم اساسی ترین سدی که مقابل من قرار گرفته و نمی گذارد که نمازم را به موقع بخوانم چیست ؟ این قدر ترک نماز کرده ام و دوباره برگشته ام که دیگر نمی دانم از چه سمتی به خدا برگردم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – دغدغه ی نماز خواندن خیلی خوب است . بعضی ها نماز نمی خوانند و برایشان هم مهم نیست و به روی خودشان هم نمی آورند و افتخار هم می کنند . قرآن در سوره مدثر وقتی می خواهد علت جهنمی شدن افراد را بیان کند می فرماید : چه باعث شد که شما جهنمی بشوید ؟ آنها می گویند که ما نمازگزار نبودیم . در قرآن تاکید شده که ترک نماز یکی ازعوامل سقوط انسان و نابودی انسان است . در مورد نماتز دو مبحث داریم یکی بی توجهی به نماز و دیگری تارک نماز است . اگر کسی واقعا نماز را نمی خواند و آنرا ترک می کند ، این کار در بعضی از روایات در حد کفر بحساب آمده است و تاکید شده که با این جور افراد معاشرت نداشته باشید . اگر کسی تارک نماز است و نماز نمی خواند و سرکشی هم می کند یعنی می گوید که دلم نمی خواهد بخوانم ، با این افراد کاری نمی شود کرد . اما افرادی هستند که دلشان می خواهد نماز بخوانند ، یک ماه می خوانند و بیست روز نمی خواند ، یک هفته اول وقت می خواند و یک هفته آخر وقت می خواند ، این فرد سست است و نماز را ضایع می کند . در مورد این افراد دو جور می شود کار کرد . یکی کار علمی است . این افراد آثار نماز را مطالعه کنند ، کتابهایی که در مورد نماز نوشته شده است مثل کتاب نماز نوشته ی آیت الله جواد آملی یا کتابهای آقای قرائتی راجع به نماز یا کتابهایی که در اجلاسیه نماز چاپ شده است . بالاخره مطالعه ی این کتابها باعث می شود که انسان علاقمند به نماز بشود . دیگری ریشه یابی اینکه چرا این فرد نماز نمی خواند ؟ ممکن است که علل مختلفی داشته باشد . یک وقت از شخصی مثل یک طلبه عملکرد بدی دیده است و می گوید که من دیگر نماز نمی خوانم یا از روحانی اشکالی دیده است یا این که سرخوردگی در مسائل سیاسی پیدا کرده است و می گوید چون با من فلان برخورد شده است دیگر نماز نمی خوانم . ممکن است که او رفیقی دارد که او را به بی نمازی کشانده است . هر کدام از این علل راه کاری دارد . اگر عملکرد فردی بوده ، باید بداند که عملکرد فردی را به حساب اسلام نگذارد . اگر مسئله سیاسی بوده بداند که ربطی به نماز ندارد . نماز یک وظیفه ی شخصی است و به عملکرد دیگران کاری ندارد . اگر با افراد بد همنشین است آنها را کنار بگذارد . راه کار ایشان این است که ریشه ی سستی به نماز را شناسایی کنند و با آن مبارزه کنند . دیگر این که آثرا نماز را مطالعه کنند. ان الصلاة تنهی فحشاء و المنکر . روایتی از پیامبر است که نماز مثل نهری است که شما پنج بار خودت را در آن شستشو می دهی . دوستی داشتم که خیلی مذهبی نبود ولی نماز می خواند و می گفت که من به فتوای علما کاری ندارم و خودم به این نتیجه رسیده ام که روح من احتیاج به غذا دارد و آن غذا نماز است . وقتی نماز می خوانم احساس آرامش پیدا می کنم . مثلا می گفت که در مورد حجاب خودم به این نتیجه رسیده ام که حجاب مصونیت است و به دخترم می گویم که حجاب داشته باش . البته این روال درست نیست . ممکن است که این فرد بگوید که من به این نتیجه رسیده ام که روزه لازم نیست . اینکه به این کلیت رسیده که نماز غذای روح است درست است .
سوال – شوهرم حدود یک سال است که در جلسات فرقه ای خاص شرکت می کند و چند روزی است که می گوید یکی از بزرگان این فرقه که فوت کرده به خواب او آمده و گفته یک خانم به زندگی ات وارد می شود که باید او را به عقد خودت در بیاوری و سایه ی سرش باشی . ولی من نمی توانم با این قضیه کنار بیایم . من به او گفته ام که در صورتی می توانی چنین کاری بکنی که من را طلاق بدهی . او هم می گوید که می خواهی بمان و زندگی کن یا تو را طلاق می دهم . در مورد این فرقه ها توضیحاتی بدهید . من را هم راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – ما برای هر کاری روش و شیوه ای داریم . الان اگر کسی بخواهد خانه ای بسازد باید شهرداری برود ، پروانه ی ساخت بگیرد و مهندس ناظر انتخاب کند تا بتواند این خانه را بسازد . وقتی فردی بیمار است می گویند که پزشکان با هم شورا تشکیل می دهند تا تصمیم بگیرند که فرد عمل بشود یا خیر . در زمینه های مختلف کارشناس می آید و نظر می دهد . در این نظرهای کارشناسی نظرات موازی هم وجود دارد . همین شخصی که بیمار است و پزشک متخصص برای او نظر می دهد ، مادر طرف هم یک نظر می دهد و هر کسی نظری به او میدهد ولی شخص عاقل به این حرفها گوش نمی کند و به حرف متخصص گوش می دهد . دین ما هم از چهار منبع گرفته شده است . قرآن ، سنت ، اجماع و عقل . مورد دیگری بنام کشف شهود نداریم . اگر مورد دیگری وجود داشت پیامبر آن را می فرمود . مرحوم کلینی در کتاب کافی شریف یک بابی بنام اخذ به سنت و قرآن دارد . اجماع و عقل که جزء منابع ما است . این گروهها و فرقه ها که جمع می شوند و این حرفها را می زنند و متاسفانه الان هم گسترش پیدا کرده است . بعضی عرفان های کاذب بعضی فرقه ها که مروج متصرفه هستند ، بعضی فرق مروج عقاید شیطانی هستند ، نظر اینها مقبول نیست . ما باید از قرآن و روایات استفاده کنیم و اگر از آنها سردر نمی آوریم می توانیم به عالم دینی مراجعه کنیم که متخصص فهم قرآن است . این فرقه ها حجیت ندارند . کسی نمی تواند طریقت را جای شریعت بکند یا کسی نمی تواند کشف و شهود را جای عقل و سنت قرار بدهد . ما در اسلام اجازه نداریم از راههای غیر رسمی ، مباحث دینی را برداشت کنیم . مثلا نمی توانی بگوییم که من در خواب به این نتیجه رسیده ام یا من با رمل و اسطرلاب به این نتیجه رسیده ام . دین ما ، دین حق و واقعیت است . خدا در آخر سوره ی یوسف می فرماید : پیامبر بگو این راه روشن من است و هر کسی هم که می خواهد به دین وارد بشود باید با بصیرت وارد دین بشود . در زمان پیامبر شخصی می خواست مسلمان بشود و گفت که من قرعه می اندازم ، اگر خوب آمد مسلمان می شوم و اگر بد آمد مسلمان نمی شوم . پیامبر فرمود : نمی خواهد که تو مسلمان بشوی . ما مسلمان قرعه ای نمی خواهیم . ما مسلمان فهیم می خواهیم . به امام صادق (ع) گفتند که در محلی فردی است که کارهای عجیب و غریب می کند ( ممکن است که اینها به نتیجه هم برسند ولی حرام است . بخاطر همین در اسلام سِحر حرام است زیرا این ها راههای عادی نیست . ) ما هر وقت بچه ای از ما گم می شود به سراغ او می رویم واتفاقا کارهایش هم درست است . امام فرمود : هرکس به سراغ آنها برود خدا و پیامبر را تکذیب کرده است . دین تعریف دارد . و فقیه می تواند اینها را از سنت و روایات استخراج بکند . منظور متخصص دین است . متخصص دین کسی است که متخصص مسائل دینی است که می تواند روحانی باشد یا غیر روحانی باشد . ما الان افرادی داریم که از نظر اجتهاد بالا هستند و در مورد مسائل دینی نظر می دهند و کارشناس مسائل دینی هستند . شما نمی توانید در مورد جغرافیا نظر بدهی یا می گوید که خواب دیده ام که پایتخت فلان جا فلان شهر است . خیر این طور نیست . کسانی که می خواهند با عرفان ارتباط داشته باشند نهج البلاغه بخوانند و اگر می خواهند با دعا ارتباط داشته باشند کتاب صحیفه ی سجادیه را بخوانند . سراغ فرقه هایی که مورد نهی واقع شده اند نروید . علما و بزرگان ما از گذشته در مورد در اینها کتاب نوشته اند . مرحوم مقدس اردبیلی و مرحوم سید مرتضی کتابهایی در در این جور فرقه ها نوشته اند . این فرقه ها در زمان ائمه هم بوده اند و بعضی از آنها در مقابل ائمه دکان باز کرده بودند . و می خواستند که امام را از صحنه حذف کنند . سفیان صوری امام صادق (ع) را قبول نداشت . از دراویش زمان امام صادق (ع) است و به امام هم انتقاد می کرد . آنها می خواستند که برای خودشان روش های جدیدی ابداع کنند . خواب حجت شرعی نیست . فردی به آیت الله حائری گفت که من خواب دیدم شما پشت سر من نماز خوانده ای . ایشان فرمودند که مگر خواب ببینی . خواب پیام دارد . مثلا ممکن است پیام آن بشارت یا ترس باشد ولی خواب هیچ گاه الزام آور نیست .
سوال – همسر من به عناوین مختلف به خواهرش که از شوهرش جدا شده کمک مالی می کنند . این در حالی است که او نه نیازمند است و نه ما درآمد زیادی داریم ولی او همیشه ولخرجی می کند و من همیشه قناعت می کنم . مدتی قبل به همسرم اعتراض کردم و او گفت که آقای رفیعی در برنامه ای گفته اند که اگر قصد کمک به خانواده تان را دارید و فکر می کنید که همسرتان ناراحت می شود طوری کمک کنید که ایشان متوجه نشوند . آیا این حرف صحت دارد ؟ مگر زن و شوهر با هم شریک نیستند ؟ آیا این پنهان کاری نیست ؟
پاسخ – حرفهای ما را نیمه نقل می کنند . نصفش را گوش می دهند و نصفش را گوش نمی دهند . موضوع این بود که آقایی می گفتند که من به پدر و مادرم کمک می کنم ولی خانواده ام با من مخالفت می کنند . ما هیچ وقت نمی گوییم که دروغ بگویید . من گفتم که راست گفتن این قضیه لازم نیست . مثلا اگر شما به خانم تان بگویید که من هدیه ای برای مادرم خریده ام ، او ناراحت می شود ، دعوا و درگیری می شود . برای پرهیز از درگیری لازم نیست که این کمک را به همسرتان بگویید . این دروغ مصلحت آمیز برای پرهیز از یک فساد دیگری است و برای جلوگیری از اختلاف زناشویی است . بعضی مواقع شما می خواهید به پدر و مادرتان کمک کنید ومی بینید که خانم شما حساسیت نشان می دهد و ایجاد نزاع و درگیری می شود ، پس لازم نیست که حتما این کمک را به همسرت بگویی ، صحبت من این بوده است . من نگفتم بخاطر بعضی مسائل به همسرتان دروغ بگویید . در ضمن این خانم می گوید که خواهر آقا نیازی ندارد و ما خودمان نیازمند هستیم . فضای بحث ما این نبود . فضای بحث ما این بود که خواهر یا مادر آقا نیازمند است و آقا توان مالی را هم دارد که به آنها کمک کند ولی خانم با او مخالفت می کند . ما گفتیم که شما کمک بکنید اگر خانم ظرفیتش را داشت به او بگویید ولی اگر ظرفیت آنرا ندارد به او نگویید . این بحث دروغگویی نبوده است .
سوال – دختر هجده ساله ای هستم که نماز می خوانم و روزه می گیرم ولی از روسری پوشیدن بیزار هستم . مگر نمی گویند که چه یک تار مویت بیرون باشد چه همه فرقی نمی کند و گناه دارد . لطفا راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – اینکه گفته اند : چه یک تار مو چه همه ی آن ، یعنی یک تار مو را بیرون نگذار نه اینکه همه را بیرون بگذار تا جایگزین یک تار بشود . این مثل ضرب المثلی است که می گویند که وقتی زیر آب رفتی چه یک وجب ، چه صد وجب . بالاخره در صد وجب فشار بیشتری روی انسان است . نجات یک وجب زیر آب بیشتر است . بعضی از ضرب المثل ها باید توضیح داده بشود . بحث حجاب ، یک بعد مهم آن مصونیت است . یک بعد مهم آن حفظ اعتدال و تقوای جامعه است . مثلا من م یخواهم مسیری را بروم که یک طرفه است اگر خلاف بروم دو دقیقه ای می رسم ولی اگر بخواهم خلاف نکنم نیم ساعت در راه هستم . معلوم است که من از نیم ساعت بیزار هستم زیرا باید کلی از مسیر را دور بزنم ولی چون پلیس در اینجا تابلوی یک طرفه زده است من این کار را نمی کنم . با اینکه از دور زدن خوشم نمی آید ولی این کار را انجام می دهم . من الان در دانشگاه ثبت نام کرده ام و درس هم ساده و قابل فهم است و می توانم خودم بخوانم و امتحان بدهم ولی قوانین دانشگاه این است که شما باید چهارده جلسه سرکلاس حاضر باشی . علی رغم میل خودم ، این چهارده جلسه را می روم . شاید از این کلاس خوشم نمی آید ولی باید قانون را رعایت کنم . ما در کشوراسلامی و دینی زندگی می کنیم که الزاماتی دارد و من نمی توانم هنجار شکنی کنم . شما چه از این روسری خوشت بیاید چه نیاید برای حفظ جامعه باید آنرا سرتان بکنید . ما می گوییم که سعی کن که خوشت هم بیاید . این یک قانون اجتماعی است و مصونیتی برای جامعه است که باید این حفظ بشود .
سوال – برای پلاک کردن موتورم به شورای حل اختلاف رفتم . آنجا یک آقای روحانی چنان برخورد بدی با من داشت که من به همه ی کسانی که از روحانیت بدشان می آید حق دادم با اینکه من خودم فرزند روحانی هستم . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – من قضاوت نهایی ایشان را نمی پذیرم ولی کار آقای روحانی را هم قبول نمی کنم . روحانیون هم مثل سایر اقشار ، اقسام دارند . آیا پزشکان خوش اخلاق هستند یا بداخلاق ؟ بعضی ها خوش اخلاق و بعضی ها بد اخلاق هستند . آیا همه ی مهندسین متدین هستند ؟ همه ی اقشار مردم اقسام دارند . کسانی هم که روحانی می شوند ( حدود پنجاه هزار طلبه و روحانی داریم ) از آسمان نازل نشده اند و برادران شما هستند . در جامعه عده ای زندگی می کنند و در گزینش هایشان یک عده ای وارد دانشگاه و یک عده ای وارد حوزه می شوند . در دانشگاه هم عده ای رشته ی الهیات می روند ، یک عده ای رشته های پزشکی می روند ، آیا شما می توانید بگویید که همه دانشجویان مهندسی خوش اخلاق یا بد اخلاق هستند ؟ آیا می شود چنین قضاوتی کرد ؟ خیر . در مورد روحانیون هم همین است . طبیعتا در این قشر خوش اخلاق و بد اخلاق وجود دارد . من چند سال قبل به دادگاهی رفتم که با اینکه من با همین لباس بودم ، با من خیلی تند برخورد کرد . قضاوت آخر که می گویید مردم حق دارند که از روحانیون خوششان نیاید را قبول ندارم . خیلی از روحانیون خوش خلق و سلیم القلب هستند و بعضی ها هم بدخُلق هستند البته چون ما مردم را توصیه به خوش اخلاقی می کنیم ، باید یک فرقی هم با مردم داشته باشیم و خودمان هم خوش اخلاق باشیم . اگر ما به آنچه که می گفتیم عامل بودیم دنیا گلستان بود و هیچ خطایی وجود نداشت . ممکن است که در کار خطایی هم باشد .
سوال – دختر هجده ساله ای هستم که خوشحالم که در خانواده ای مسلمان بدنیا آمده ام و این را لطفی از طرف خدا می دانم . اما ذهن من همیشه درگیر است که اگر من در یک کشور غیر اسلامی بدنیا می آمدم ، آیا باز هم اسلام می آوردم یا خیر ؟ آیا مسلمان بودن من توفیق اجباری نیست ؟
پاسخ – بدون تردی محیط و خانواده روی دین انسان موثر است . اینکه روایت داریم که هر انسانی با فطرت دینی متولد می شود و پدر و مادر او هستند که او را مسیحی یا یهودی می کنند . در بعضی از کشورها که محیط شان با ما فرق می کند و دخترانشان حجاب ندارند و شرایط شان ما با فرق دارد ، باز خانم های محجبه و مسلمانی را در همانجا می بینیم . اگر ایشان در کشور اسلامی نبود ممکن بود که با همان آیین بار بیاید ولی الان در کشور اسلامی ، اسلام را پذیرفته است . این اسلام پذیرفتن معنایش اسلام اجباری نیست . همین سوالی که در ذهن ایشان پیش آمده نشان می دهد که اسلام اجباری نیست . ایشان در همین سن می تواند در مورد مسیحیت و یهودیت حتی ادیان غیر الهی تحقیق بکند . من با فرض اینکه قبول دارم محیط و خانواده روی دین تاثیر دارد اما می خواهم بگویم که اینها الزام آور نیست . کسانی که می گویند ما مسلمان شناسنامه ای هستیم بروند و مسلمان حقیقی بشوند . علامه طباطبایی این بحث را دارد که اسلام مراتبی دارد . ما یک اسلام زبانی و یک اسلام حقیقی داریم . در روایات ما روی اسلام حقیقی تاکید شده است که ایمان بیاورید .
سوال – سوره ی یوسف 22-15 آیات را توضیح دهید .
پاسخ – در این صفحه می خوانیم که برادران یوسف پیراهن را آوردند و آنرا خون آلود کردند و گفتند که گرگ او را خورده است . و پیراهن هم سالم بود . قرآن می فرماید : پیراهن را با خون دروغین آوردند . حالا چرا برادران حاضر شدند که این گناه را بکنند ؟ اصلا چرا مردم گناه می کنند ؟ انگیزه ی معصیت چیست ؟ قرآن ریشه ی آنرا گفته است . یعقوب به پسرانش گفت : علت اینکه شما این گناه را انجام دادید این است که هوای نفس شما گناه را برای شما زیبا جلوه داد . یعنی وقتی انسان می خواهد گناه کند ، در هنگام ارتکاب به گناه نفس گناه را برای انسان موجه می کند . مثلا شما می خواهید غیبت بکنید . برای شما توجیه می کند که اگر غیبت نکنی چنین و چنان است . پس شما غیبت می کنی . یکی از راههای شیطان تزیین گناه و توجیه کردن گناه است . حتی وقتی یزید امام حسین (ع) را به شهادت رساند می گفت که خدا خواسته که این اتفاق بیفتد و جبر است . ما نباید قائل به جبر بشویم و بگوییم که بالاخره خدا برای من مرگ را معین کرده است و من هم باید این طوری بمیرم ، خدا معین کرد که امام حسین (ع) کشته بشود ، اگر کسی پیدا نشود قضای الهی روی زمین می ماند . پس دست کسی که او را کشته درد نکند . خیر چنین نیست . این بحث اعتقادی هم هست . ما در سلسله ی عالم کارهایی انجام می دهیم و خدا هم از همه ی آنها خبر دارد . تمام کارهای ما با اختیار است . الان شما خودت را از پشت بام پایین پرت بکن و بگو خدا خواسته که من کشته بشوم . درست است که خدا از کار شما خبر دارد ولی شما با اختیار خودت این کار را انجام می دهی . پس شما عقاب می شوی . اگر شما با اختیرا خودت عمل جراحی انجام دادی ، دارو مصرف کردی ، ورزش کردی و عمرت را حفظ کردی ، پس عمر بیشتری می کنی . اینکه بگوییم عمر همه معین است نه کاهش پیدا می کند نه افزایش درست نیست . خدا در قرآن وعده داده است که یک چیزهایی را پاک می کند و یک چیزهایی را هم اضافه می کند که به آن بداع می گویند . یعنی چیزی که معین بوده ، خدا بر اساس مصالحی آنرا تغییر می دهد .
سوال – هشت تا خواهر و برادر هستیم و همه مجرد هستیم وبا پدر و مادرم زندگی می کنیم . پدرم بی دلیل با هیچ کدام از ما صحبت نمی کند . حتی اسم ما را هم صدا نمی زند . ما از این وضعیت خیلی رنج می بریم . ما باید چکار کنیم ؟
پاسخ – اگر ایشان وظیفه ی خودشان را می خواهدباید با یکدیگر دوست باشند و به پدرشان احترام بگذارند و با پدرشان صحبت کنند حتی اگر پدر با آنها حرف نزند . به پدر توصیه می کنیم که این خلاف شرع است . اگر دو نفر مسلمان بیشتر از سه روز با هم قهر باشند هر دو از اسلام خارج می شوند و این روایت از پیامبر است . حرف نزدن یک نوع قهر است . این پدر باید با بچه هایش حرف بزند و مهربان باشد . بچه ها این قدر با پدر مهربانی کنند و صحبت بکنند تا پدر این خوی خودش را از دست بدهد . البته این کار سختی است . زیرا بعضی ها می خواهند روی کار خودشان باشند و لجباز هستند . در روایت داریم که ریشه ی تمام بدبختی ها لجاحت است . و در روایات داریم که لجاجت مادر صفات منفی است .
سوال – پسر شانزده ساله هستم که بخاطر اعمال بد من ، آبرویم پیش خدا و نزد خانواده ام رفته است اما الان من انسان نمازخوان و خوبی شده ام . چکار کنم که آبرویم برگردد و خانواده ام باور کنند که من انسان خوبی شده ام ؟
پاسخ – ما باید بگوییم که سیره ی معصومین ما این طور است .امام حسین (ع) توبه حُر را پذیرفت و گذشته اش را به روی او نیاورد . امام حسین (ع) از ابتدا توبه ی او را پذیرفت و نگفت که تو چه کارهایی کرده ای . پیامبر در فتح مکه وقتی همه را بخشید نگفت که شما چه کارهایی کرده اید و گفت که من در راه خدا همه را می بخشم . در روایت داریم که کسی که توبه کند مثل این است که اصلا گناه نکرده است . الان در جامعه ی ما این یک معضل است . مثلا کسی در زمان طاغوت مشروب فروشی داشته یا مشروب می خورده یا بعد از انقلاب خطایی کرده و الان خوب شده است ولی باز الان می گویند که همان مشروب فروش را می گویی . در شهری آقایی بخاطر مسائل جنسی آبرویش رفت و حد هم خورد . در شهر هر کس آدرس او را می خواست ، می گفتند همان که شلاق خورد . خدا در قرآن می فرماید : ای پیامبر به مومنان بگو که از رحمت من مایوس نشوند . هرکس که از رحمت من مایوس بشود گمراه است . این اخلاق ، اخلاق دینی نیست . شما کارهای خوب انجام بدهید تا کم کم جایگزین کارهای بد شما بشود تا با این خوبی زیاد آنها بدی را یادشان برود . مثل کسی که معتاد بوده و حالا خوب شده ولی وقتی برای خواهرش خواستگار می آید می گویند همانی که برادرش معتاد بوده . اولا که این آقا الان خوب شده و ثانیا اگر هم معتاد باشد به خواهرش ارتباطی ندارد . یک انسان معتاد اگر ترک کرد و خوب شد ، کم کم رفتارش فراموش می شود . کارهای خوب زیاد باعث می شود که سابقه بد فراموش بشود .
سوال – اگر کسی به ما تهمتی زد و ما گذشت کنیم ، آیا ما انسان با انصافی هستیم و خدا ما را دوست دارد ؟
پاسخ – گذشت خوب است ولی در مورد تهمت اگر باعث بشود که آبرویش در جامعه برود باید از خودش دفاع کند . اگر به کسی تهمت زدند که شما سارق هستید باید برود و اعلام کند که من سارق نیستم . گذشت خوب است ولی بشرطی که مومن ذلیل و خوار نشود و عنوانی روی او نماند . نباید بگوید که من بخاطر خدا می گذرم . شما باید از خودت دفاع کنی . امام سجاد (ع) وقتی در مجلس شام آنها را خارجی خواندند ، امام در مجلس خودش را معرفی کرد و گفت که پسر پیامبر هستم و مادرم فاطمه است . پس در جایی که انسان را بد تعریف می کنند آنجا محل دفاع است . گذشت از فرد متهم ممکن است ولی انسان باید از اصل کار دفاع کند . گاهی کسی کار اشتباهی می کند و اگر ما گذشت کنیم آن طرف جری می شود ، در اینجا نباید گذشت کرد . یکی از علما گفتند که در زمان طاغوت یکی از ساواکی ها وارد حوزه ی علمیه شد و در گوش یک طلبه ای زد . امام خمینی در آن زمان یک طلبه ی جوانی بود و محکم در گوش او زد . این سیئة سیئة است . پیامبر زیر درخت خوابیده بود .فردی ریو سینه اش پرید و زیر گلویش شمشیر کشید و گفت که چه کسی تو را نجات می دهد ؟ الان سر تو را می بُرم . پیامبر گفت : خدا . همان موقع پیامبر تکی زد و طرف را برگرداند . طرف فکر نکرد که رو دست بخورد .پیامبر شمشیر را گرفت و روی سینه ی او نشست و گفت که حالا چه کسی تو را نجات می دهد ؟ او گفت عفو و کرامت شما من را نجات می دهد . او پشیمان شد . طرف باید بداند که کار زشتی است و باید عذر خواهی کند . یک موقع طرف عذرخواهی می کند و او نمی بخشد . حضرت علی (ع) در مسجد سخنرانی می کرد ، مردی به او توهین کرد . آقا صبر کردند تا او آرام شد . بعد سخنرانی را شروع کرد و او دوباره توهین کرد و در دفعه ی سوم امام فرمود : ای کسی که داری توهین می کنی ، می خواهی بگویم که تو که بودی و گذشته ات را بگویم ؟ چرا شلوغ می کنی ؟ او سرش را پایین انداخت و عذر خواهی کرد . و آقا هم چیزی نگفت . امام حسین (ع) مظهر رحمت و گذشت بود ولی در روز عاشورا یک فرد خبیثی دور خیمه ها که امام آتش روشن کرده بود می گشت و به امام توهین کرد که برای خودت آتش جهنم روشن کرده ای ؟ آقا دلش شکست و او را نفرین کرد و گفت که خدایا او را به همین آتش بگیر . اتفاقا در همان آتش افتاد و مُرد . ائمه ی ما گاهی نفرین می کردند . در بعضی مواقع گذشت به جبران است و باید جبران بشود . امام حسین (ع) از یزید نگذشت . اما حالا کی کسی توهینی به شما کرده و الان هم پشیمان است ، شما می توانی از او بگذری و او را ببخشی . پیامبر در فتح مکه همه را بخشید ولی از ده نفر نگذشت و گفت که آنها باید اعدام بشوند . گذشت باید همراه با قاطعیت باشد .
سوال – من دختر بیست و شش ساله ای هستم و در خانواده ای زندگی می کنم که به دختر اهمیتی نمی دهند . و دختر را به چشم کنیز نگاه می کنند . مادرم بین من و برادرانم خیلی فرق می گذارد با اینکه من بیشتر از برادرانم احترام گذاشته ام و همه ی کارهای خانه و آشپزی بردوش من است . پدریم تمام خواستگارانم را رد می کنند مبادا کارهایشان بماند ولی من همیشه برای امیدواری خودم می گویم که قسمت نبود . چرا اینها مانع سرنوشت من می شوند . آیا کارآنها گناه نیست ؟
پاسخ – مسلما کار این خانواده گناه است و نباید بین دختر و پسر تبعیض قائل بشوند . پدر و مادر نه تنها نباید بین دختر و پسر فرق بگذارند بلکه در روایت داریم که در بعضی از کارها دخترها مقدم هستند . می گویند که اگر سوغاتی خریدید اول به دختر بدهید . این فرهنگ غلطی است . بعضی ها چند دختر دارند و می گویند که ای کاش یک پسر داشتیم که نسل ما باقی می ماند . این حرفها درست نیست . همه ی امامان ما می فرموند : پدر ما پیامبر . پیامبر می فرمود : حسن و حسین فرزندان من هستند . این تفکر جاهلی بود نوه ی پسری را پسر می دانستند .اگر خانواده ای دختری دارد و خدا به او پسری می دهد ، مواظب باشند که دختر را کم ارزش نکنند . مخصوصا این خانواده که مانع ازدواج دخترشان می شوند که مبادا کارهایشان بماند . دخترخود را قربانی نکنید . من به این دختر خانم توصیه می کنم که اگر قضیه ی شما حاد است دایی و عموی خود را واسطه کنید و اقدام به ازدواج کنید . شما قدری مقاومت کنید . این دفعه اگر گزینه ی مناسبی آمد مخالفت خانواده را پای قسمت نگذارند . ایشان مخالفت و مقاومت بکند . گاهی می تواند با قهر و اظهار ناراحتی خود را اعلام کند . ایشان بیست و شش سال دارد و بالغ است و می تواند سرنوشت خودش را تشخیص بدهد . پس باید برای این خانواده اهرم هایی آورد تا مانع ازد.واج فرزندشان نشوند و احترام خانواده هم حفظ بشود .
انشاءالله خدا به همگی ما توفیق بندگی و ترک گناه عنایت بفرماید .