(حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی
90/3/28
سوال – لطفاً در خصوص فضایل حضرت زینب توضیح بفرمایید .
پاسخ – ابتدا دو کتاب درخصوص حضرت زینب (س) معرفی می کنم : یک کتاب را که نویسنده ی اهل سنت دکتر عایشه بنت شاطح نوشته است. ایشان مصری است و کتاب های زیادی در تفسیر دارد . کتاب ایشان زینب قهرمان کربلا نام دارد . این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است . مرحوم آقای قزوینی که قبلاً من از ایشان کتابی را اینجا در رابطه با حضرت فاطمه معرفی کردم به نام فاطمه از مهد تا هنگام شهادت ، ایشان کتابی را نیز با همان قطر و سیاق در رابطه با حضرت زینب سلام الها دارد که اسم آن زینب کبری (س) است . این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است . ایشان به خصوص در این کتاب به بخش خطبه ی حضرت زینب پرداخته است . درباره ی عقیله ی بنی هاشم (س) تاریخ ناقص است و خیلی از زوایای زندگی ایشان را منعکس نکرده است . اما یک خصوصیتی که ایشان دارد این است که در کنار تاریخ اولیه ی اسلام حضور داشته است . ایشان تمام پنج تن را درک کرده است . یعنی رسول خدا ، امیرالمومنین ، حضرت زهرا(س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را درک کرده است.از سال های اولیه ی هجرت که به دنیا آمدند تا قضیه ی کربلا ،نزدیک به شصت و چند سال ، مجموعه ی عمر ایشان تمام اینها را حضور داشته اند . ناقل خطبه ی حضرت زهرا در مسجد یعنی خطبه ی فدک ، حضرت زینب است . ایشان در آن زمان پنج سال بیشتر نداشتند . اما محدثین از قول ایشان خطبه ی حضرت زهرا را در مسجد نقل کرده اند . گفته شده است که ایشان در کوفه درس تفسیر داشته اند و برای خانم های کوفه تفسیر قرآن می گفته اند . اگر هیچکدام از اینها هم نباشد همان قضیه ی کربلا برای ما کافی است . من سه یا چهار ویژگی را فهرست وار از زندگی آن بزرگوار مرور می کنم : یکی از ویژگی های مهم زینب کبری، شجاعت ایشان است . شجاعت صفتی است که برای زن و مرد فرقی نمی کند . یعنی شجاعت به معنای دفاع از حق و ایستادن در مقابل باطل است . شما یک نگاهی به زندگی حضرت زینب (س) بکنید .زمانی که وارد مجلس یزید و ابن زیاد می شود، با چه شجاعتی یک زن در مقابل پسر معاویه می ایستد و فریاد می زند . تو دروغگو ، فاسق و فاسد هستی . تو مفتضح هستی . شهادت افتخار ما است . ایشان ابن زیاد را ابن مرجانه خطاب می کند . خود این حرف توهینی است که در آنجا لازم بوده به این دلیل که مادر این فرد فاسد بوده است . و بعد فریاد می زند هر اتفاقی برای ما افتاده زیبا است و ما ناراحت نیستیم . شجاعت چیزی است که مخصوصاً من درخواست می کنم که بانوان و زنان دقت کنند که زن و مرد ندارد . یکی از صفات یک انسان متدین و مومن این است که شجاع است و در دفاع از حق به خود تردید راه نمی دهد . ویژگی دوم زینب کبری (س) عفاف است . ایشان وقتی که وارد مجلس یزید می شود با تمام سختی هایی که کشیده است . تمام مسیر را آمده ، کوفه آمده و سر مطهر امام حسین (ع) در مقابل ایشان بوده است . اولین مطلبی را که اشاره می کند این است که ای پسر ابوسفیان ، آیا این عدالت است که زنان تو در پشت پرده باشند اما ناموس رسول خدا در مقابل نامحرمان باشند ؟ این خیلی نکته ی دقیقی است . در شب یازدهم محرم که یک شب حساسی است . شبی است که شهدا بر روی زمین هستند، خیمه ها آتش گرفته است ، بچه ها گرسنه هستند ، زن ها سراغ مردهای خود را می گیرند ، مادران سراغ فرزندان خود را می گیرند ، خود حضرت زینب داغ برادر و اولاد دیده است . با همه ی این وضعیت وقتی که خطر ایجاد شد و خیمه ها آتش گرفت ، بچه ها فرار کردند . عقیله ی بنی هاشم این بچه ها را یکی یکی پیدا می کرد و درجایی سامان دهی می کرد . در روایتی است که ایشان بالای سر یک دختر بچه رسید و زمانی که این دختر متوجه شد که عمه ی او زینب است ، نگفت که عمه بابای من کجا است ، نگفت عمه من گرسنه و تشنه هستم . گفت عمه جان امکان دارد یک تکه پارچه و یا روسری به من بدهید که سر خود را بپوشانم . ما گاهی ملاحظه می کنیم که پدر و مادر متدین هستند . حتی خود مادر چادری است اما دختر بزرگ هشت یا نه ساله ی خود را با یک شلوارک و تاپ بیرون می برند و می گویند ایشان مکلف نیست . درست است که در نه سالگی مکلف است و تکلیف به گردن او است اما مگر چقدر فاصله دارد ؟ آیا نیمه عریان آمدن این بچه بیرون از خانه با موهای باز و لباس های نامناسب درست است ؟ من نمی گویم بچه ها را اذیت کنیم . من نمی گویم آنها را از دین زده کنیم . ولی بعضی از این ها طوری هستند که وقتی نگاه انسان به آنها می افتد گویی به یک انسان بالغ نگاه می کند . یعنی این دختر نماینده ی مادرخود است . گویا چهره ی خانواده ی خود را بروز می دهد . بعضی از اینها در ترمینال ، فرودگاه ، کوچه و خیابان خیلی بد حضور پیدا می کنند . خانواده ها هم می گویند که این بچه است . این دختر اولاً شش سال ، هفت سال یا هشت سال دارد . از امام کاظم (ع ) فرمودند: وقتی سن بچه از یک حدی گذشت و دیگر خود را به گونه ای بروز می دهد . به صورتی او را بیرون بیاورید که باعث تحریک دیگران نباشد . این عفاف حضرت زینب است . وقتی که می گوییم زینب ، آیا زینب اشک و گریه می خواهد ؟ درست است ما از زینب یک چهره ی بیچاره و درمانده بسازیم ؟ زینب واقعاً قهرمان است . هیچ کجا اظهار عجز و ناتوانی نکرده است . او نگران است و دغدغه دارد اما دغدغه ی حجاب و عفاف دارد و اینکه نامحرم او را نبیند . این ویژگی دومی است که من تقاضا می کنم که هم خانم ها و هم آقایان به آن دقت کنند و از زندگی عقیله ی بنی هاشم درس بگیرند . ویژگی سوم حضرت زینب که برای امروز ما در جامعه خیلی مهم است . صفت تسلیم و رضا است . بعضی اوقات ما به ائمه توسل پیدا می کنیم اما حاجت ما برآورده نمی شود . مریض ما شفا پیدا نمی کند . جلوی یک مرگ و میر را می خواهیم بگیریم اما گرفته نمی شود و مرگ اتفاق می افتد . فوراً با دین ، خدا و پیامبر قهر می کنیم . توقع من این است که وقتی من به حرم حضرت علی ابن موسی الرضا رفتم باید با شفای بچه ی خود بازگردم و یا جلوی مرگی را بگیرم . شما نگاه کنید خود امام حسین (ع) در روز عاشورا چقدر داغ دیده است . زینب کبری چقدر داغ دیده است . معنای صفت تسلیم و رضا این است که انسان همیشه نخواهد حوادث بر وفق مراد او باشد . وقتی اتفاق می افتد خود را با آن وفق دهد . شما یک بار در روز عاشورا و یا بعد از آن کلمه ای را از حضرت زینب کبری پیدا نمی کنید که ناشی از ناسپاسی و اظهار عجز باشد . داغ اولاد و داغ برادر دیده است اما وقتی که به گودی قتلگاه می آید می گوید خدایا این قربانی را از ما قبول کن . لذا روی عبادت او هم اثر نمی گذارد . اگر یک مریضی و یا حادثه ای برای خود یا فرزندان ما پیش بیاید همه ی عبادات ما به هم می ریزد . امام سجاد (ع) می گوید یک زمانی من در دل شب یازدهم دیدم که عمه ی من در حال خواندن نماز شب است . شب یازدهم که از لحاظ حوادث یک شب استثنایی است و فصل دوم عاشورا در این شب گشوده می شود . در این شب فصل اول تمام می شود و فصل دوم که جبهه ی دیگری است گشوده می شود . ویژگی چهارم ایشان مسئله ی ولایت پذیری است . ولایت پذیری یک مسئله ی عقلی است . ما اگر آیات و روایات را نیز در نظر نگیریم ،یک مسئله ی عقلی است . الان شما اگر سه نفر به مسافرت بروید یک نفر رئیس خواهد شد . دو نفر با هم کنار می آیند اما مابین سه نفر اختلاف بوجود می آید . یکی از آنها رئیس می شود. امیرالمومنین می فرمایند که مردم پیشوا می خواهند، چه فاجر و چه مومن . یعنی حتی در کشورهای کفر هم اگر پیشوا نداشته باشند کار پیش نمی رود . شما حتی فرض کنید در جبهه ی کفر ، یعنی همان جنگ احد که فرمانده ی آن را ابوسفیان به عهده دارد ، جنگ بدر و یا جنگ خندق و یا جنگ هایی که با ائمه شده است . در همان جنگ ها نیز اگر رئیس نداشت و فرمانده نبود امکان نداشت و سنگ روی سنگ بنا نمی شد . امام و پیشوا در هر جبهه ای لازم است . در جبهه ی دین، اولین ولی خود خداوند است . انَما وَلیُکُم الله و رَسوله . بعد پیامبر خدا است . چقدر ما لطمه دیده ایم از مخالفت با پیغمبر؟ همان جنگ احد چرا مسلمانان شکست خوردند . حرف ولی خدا را گوش نکردند . در صلح حدیبیه رسول خدا صلح کرد برخی از افراد اعتراض کردند . در زمان غیبت وقتی که به صورت ظاهر امام معصوم در بین ما نیست تکلیف چیست ؟ آیا باید جامعه رها شود ؟ آیا باید حدود، احکام و تجارت اسلامی تعطیل شود؟ ربا و رشوه آزاد باشد . هرکسی هرکاری خواست انجام دهد . این مسائل امکان ندارد و عقل آن را نمی پذیرد. به تعبیر حضرت امام می فرمود: تصور ولایت فقیه باعث تصدیق است . یعنی اگر کسی فکر کند قبول می کند . اگر قرار شد ولی و حجتی که در درجه ی اول خدا است ، بعد پیامبر و بعد از آن ائمه ی معصومین هستند . در زمان غیبت نزدیک ترین فرد به امام عالم دینی است . کسی است که حدیث و قرآن را می شناسد . معنای ولایت پذیری این است که ما روی حرف ولی حرف نزنیم . امام فرمود باید با صدام جنگید . همه قبول کردند . یک زمانی نیز فرمود من قطعنامه را پذیرفتم باید بگوییم چشم . معنای ولایت پذیری این است . این مسئله در زندگی زینب کبری (س) موج می زند . ولی خدا می گوید به مکه برویم قبول می کند . به کوفه برویم ، در کربلا خیمه بزنیم ، همه را قبول می کند. وقتی که فهمید فردا برادر او شهید می شود، در شب عاشورا زینب کبری خیلی اشک می ریخت . شب عاشورا در نزدیک صبح یک لحظه امام حسین خوابیدند ، زینب کبری کنار ایشان آمدند و گفتند چه شده است ؟ امام گفتند : خواب بودم . الان جدم رسول خدا را خواب دیدم ایشان فرمودند امشب افطار میهمان ما هستید . حسین جان ما به تو مشتاق هستیم زودتر بیا . حضرت زینب خیلی از قضایا را می دانست . ایشان می فرمود : مادر من همه را برای من تعریف کرده است . صبح روز یازدهم زمانی که خواستند از کربلا بروند ، امام سجاد (ع) خیلی ناراحت بود . می دید بدن بابا و برادر او بر روی زمین است . زینب کبری جلو آمدند و گفتند که تو در حال جان دادن هستی و قالب تهی می کنی چه شده است ؟ گفت عمه جان ما این بدنها را بگذاریم و برویم ؟ این بدن حجت و ولی خدا است . زینب کبری فرمود اینها دفن می شوند . اینجا زیارتگاه می شود و مردم مشتاق به اینجا می آیند . من از پدرم امیرالمومنین آن شبی که ضربت خورد شنیدم . یعنی آنچه که امام سجاد (ع ) در خصوص حضرت زینب فرمود که عالِمَة غَیرَ مُعلم، معنای آن همین است . امام حسین (ع) وقتی که خبر داد من جدم رسول خدا را خواب دیدم . شروع کرد به گریه کردن و لرزیدن . اباعبداله فرمودند خواهرم آرام باش . تو باید صبوری کنی . هنوز چیزی نشده است . تا فرمود باید صبوری کنی . زینب فرمود : هرطور که تو بخواهی . لذا کسی در روز عاشورا از زینب ناله و زاری ندید .تا عصر عاشورا همه شهید شدند و نوبت به امام حسین رسید. ایشان نیز به میدان رفت . اباعبدالله در روز عاشورا یک موضعی را در میدان انتخاب کرده بودند . می جنگیدند ، بر می گشتند و می ایستادند و می گفتند لاحَولَ و لا قُوةَ اِلا بالله . این صدا به زینب می رسید و ایشان آرام می شد . می دانست که امام زنده است و در حال جنگ است . اما مدتی این صدا قطع شد . صدا که قطع شد عقیله ی بنی هاشم از خیمه بیرون آمد ببیند چه اتفاقی افتاده است . خود را به تل زینبیه رساند . وقتی که نگاه کرد دید که ابا عبدالله در خون در حال غلطیدن است . تمام بدن او غرق خون است و دشمن نیز دورتا دور او را محاصره کرده است . زینبی که خار به دست حسین نمی توانست ببیند . تا این صحنه را دید دست های خود را بر روی سر گذاشت و گفت : وا محمدا . اباعبدالهد چشم های خود را باز کرد و گفت : خواهرم بازگرد . فرمود : چشم . به این ولایت پذیری می گویند . اگر قرار باشد ما در مقابل ولایت تفکیکی عمل کنیم . و بگوییم ما هشتاد درصد قبول داریم اما بیست درصد قبول نداریم . نگاه تبعیضی داشتن کار را خراب می کند . اجازه ی ساماندهی و مدیریت را به ولی نمی دهد . امیر المومنین فرمودند من در صفین مأموم شما شدم دیگر امام شما نیستم . اگر امام مأموم شد خطرناک است . اگر امام را بردند خطرناک است . امام باید ببرد . البته مدیریت ناشی از دیکتاتوری نیست . ناشی از عدالت و فهم است . تفاوت آن با حکومت های خودکامه این است . آن حکومت ها می گوید همین و لابد. اما این می گوید که تشخیص براساس دین و مصلحت و عدالت است . نه براساس تشخیص شخصی . در طول تاریخ مردان زیادی از دامن زنان به معراج رفتند . در طول تاریخ زنان زیادی عامل حرکت های مهم و حساس مردان بودند . شما نگاه کنید مادر عیسی مدافع او است . مادر موسی مدافع او است . خدیجه ی کبری ، زهرای مرضیه و ... متأسفانه در مورد تاریخ زنان کتاب کم نوشته شده است . یکی از علما کتابی را نوشته به نام ریاحین الشریعه . مرحوم آقای محلاتی فقط کتاب خود را به شرح حال زنان اختصاص داده است . ما زنان شجاع و غیوری در طول تاریخ داشته ایم . یکی از آن شخصیت ها که متأسفانه ما فقط در مورد مصائب او صحبت کرده ایم و ابعاد دیگر او را فراموش کرده ایم زینب کبری است .
سوال – چطور می توان به حضرت زینب نزدیک شد ؟
پاسخ – بعضی از افراد می گویند که این حرف ها درست است اما او زینب بود و دختر علی بود . نه اینطور نیست ما مانند ایشان زیاد داریم . در همین کشور خودمان مگر نداشتیم زنانی که گاهی چهار شهید تقدیم کردند . اما استوار باقی ماندند . من در یک تشییع جنازه ای بودم که سومین شهید یک مادری را آوردند . زمانی که جنازه را آوردند ایشان ایستاد و رو کرد به عکس بزرگی از امام که در آنجا بود و رو کرد به جنازه و گفت ای امام تو سلامت باشی. ما می توانیم با اراده و تسلیم خود را با این ویژگی ها انطباق بدهیم . اینکه اگر در زندگی من مصیبت و سختی روی می دهد با آن کنار بیایم . مصیبت ها را آسان ببینم و بر آنها فائق آیم . هرچقدر ایمان ما قوی تر شود و اعتقاد ما بیشتر شود، تسلیم و رضا در زندگی ما بیشتر خواهد بود .
سوال - لطفاً درخصوص سوره ی حجر آیات 52 تا 70 توضیح بفرمایید.
پاسخ – در آیه ی پنجاه و شش سوره ی مبارکه ی حجر این تعبیر آمده است : از رحمت خدا مأیوس نمی شوند مگر افراد گمراه . این آیه ی پیام مهمی دارد اینکه کسی که مأیوس باشد خود یک نوع گمراهی است . برای اینکه وقتی که فرد مأیوس شد دیگر تلاش و کوشش نمی کند و به دنبال کار نمی رود . داستان این آیه مربوط به افرادی است که نزد حضرت ابراهیم آمدند و به او بشارت اولاد دادند . در صورتی که سن او بالا بود . قرآن می فرماید : در هیچ حالتی از رحمت خدا مأیوس نشوید . در روایتی از حضرت علی (ع) داریم که آنجایی که امید ندارید بیشتر امیدوار باشید . حضرت علی مثالی زدند به این عنوان که موسی ابن عمران در بیابانی با خانواده ی خود بود. در پی آتش رفت برای اینکه خانواده ی خود را گرم کند . اتفاقاً رفت و پیامبر بازگشت . یعنی در اوج ناامیدی که حتی امید نداشت که یک آتش پیدا کند ، باید بیضاء و عصایی که اژدها می شد و با پیامبری بازگشت . این را برای افرادی می گویم که گاهی در زندگی خود دچار یأس و ناامیدی می شوند . از این مسائل نترسید و همواره امید شما به خدا باشد و مأیوس نشوید . و بدانید خداوند تبارک و تعالی وعده داده است که ببخشد و دعاها را مستجاب کند .
سوال- وقتی که ما یک کار خیری انجام می دهیم و ثواب آن را به ائمه و پیامبر (ص) تقدیم می کنیم ، آنها که خود دریای رحمت هستند چه نیازی به این هدیه های معنوی دارند ما که خود محتاج تر هستیم ؟
پاسخ – اولاً با هدیه به روح دیگران از ثواب آن کاسته نمی شود . اتفاقاً در روایت داریم اگر کسی برای دیگران دعا کند در مورد خود او بیشتر مستجاب می شود . بعضی از افراد می گویند اگر ما به حج ، طواف یا عمره ی نیابتی برویم و ثواب آن را به پدر خود بدهیم چه سودی برای ما دارد ؟ اولاً که این ثواب برای شما محفوظ است . به ثواب شما لطمه ای وارد نمی شود و پدر شما نیز بهره مند می شود . لطف خداوند تبارک و تعالی خیلی زیاد است . یک کسی به امام جواد گفت ، ما به مکه رفته بودیم ، هرکسی ما را می دید التماس دعا می گفت . آقا فرمودند : وقتی که می خواهید طواف انجام دهید بگویید : به نیت تمام کسانی که به من التماس دعا گفته اند این کار را می کنم و برای آنها دو رکعت نماز نیز بخوانید . بعد زمانی که از حج بازگشتید هرکسی به شما گفت که آیا برای ما طواف کردید ؟ شما بگویید : بله دو رکعت نمازخواندم و یک طواف نیز انجام دادم . یعنی یک طواف و دو رکعت نماز برای همه می تواند نیت شود و هیچ مانعی نیز ندارد . بعضی از شخصیت ها را ذکر کرده اند که باید بطور خاص برای آنها طواف انجام دهید مانند حضرت زهرا و ائمه ی اطهار . بحث احتیاج و نیاز نیست . بحث این است که ما می خواهیم کار خود را به آن دریا وصل کنیم . وقتی که یک چشمه به دریا می ریزد ماندگار می شود . ما می خواهیم با این کار خود به صورتی عمل خود را ماندگار کنیم . با این کار می توانیم ثواب کار خود را مضاعف کنیم . می گویند یک زمانی ابو علی سینا از ابو سعید ابوالخیر پرسید چرا ثواب نماز جماعت بیشتر از نماز در خانه است ؟ ایشان جواب داد وقتی که شما یک شمع روشن می کنید اگر باد بیاید خاموش می شود . اما اگر در جایی هزار شمع روشن باشد اگر باد هم بوزد نمی تواند هزار شمع را خاموش کند . در نماز جماعت دویست یا پانصد معراج مومن است و شمع روشن است . اگر من خاموش باشم و دیگری نیز خاموش باشد اما در میان این افراد پنج شمع روشن وجود دارد . در خانه فقط یک شمع است اگر خاموش شود دیگر روشن نمی شود . گاهی وقتی که ما می گوییم ثواب چیزی را به روح زینب کبری هدیه می کنیم، این یک جور یادکرد است که خیلی مهم است . روایتی از امام کاظم (ع) است که می گوید : پیامبر نعمتی بود که کفران شد و ما اهل بیت نیز مکفر هستیم یعنی نعمتی هستیم که کفران می شود . علما بحث می کنند که چگونه امام مکفر می شود یعنی قدرناشناخته می شود . یکی از نشانه هایی که انسان قدر امام را نشناسد این است که از او یاد نکند . چرا گفته اند که صدقه بدهید به اسم امام زمان ؟ این یادکرد باعث می شود که ذهن ما همواره مشغول باشد . بچه هایی که در روز معلم هدیه می آورند به این خاطر است که بگویند که من به یاد شما هستم و اِلا او نیازی ندارد . می خواهیم بگوییم عقیله ی بنی هاشم اگر تو همه ی هستی خود را در راه خدا دادی من نیز این قرآن را می برم و ثواب آن را می برم اما به روح تو هدیه می کنم که بدانی قدر شناس هستم و تو یاد کرده ام .
سوال – برخی از افراد می گویند زینب دریای فضایل است اما به واسطه ی مصیبت هایی که ایشان تحمل کرده اند اگر اسم فرزند خود را زینب بگذاریم شاید او نیز دچار مصائب شود . نظر شما چیست ؟
پاسخ – ای کاش در جاهای مختلف که اتفاقاتی می افتاد یک آمار از اسامی می گرفتند که آیا واقعاً این گونه است یا خیر. الان افراد قضاوت کنند که آیا واقعاً در میان بیماران ، دردکشیده ها و افرادی که طلاق گرفته اند یا اختلافات خانوادگی دارند اسم آنها زینب است . اتفاقاً عکس قضیه صادق است . زینب نام های زیادی را ما می شناسیم که همسران خوب دارند ، خوشبخت هستند و زندگی خوب دارند . البته وقتی که شما روی چیزی دقت داشته باشید پیدا می کنید . ممکن است که دو یا سه نفر به نام زینب هم در همسایگی و یا در اطرافیان خود پیدا کنید که پدر خود را از دست داده باشند . یا مادر خود را از دست داده باشند یا مبتلا به بیماری شده باشند . اما در کل این حرف کاملاً نادرستی است . حرف عوامانه ای است که نه آمار آن را تأیید می کند ، نه دین و نه عقل . زینب نام های زیادی در تاریخ نویسنده ، شاعر و افراد بسیار بارزی داشته ایم .
سوال – من همیشه برنامه ی سمت خدا را دوست داشتم و نگاه می کردم . ولی با این حرف آقای دکتر که به آن جوان راهی شرعی برای ارضای نیازهای خود پیشنهاد کرد از برنامه ی شما بیزار شدم و آرزو می کنم ای کاش این برنامه هیچگاه ادامه پیدا نکند .
پاسخ – این تشکرها ، این انتقادها و نگاه ها برای من نیز زیاد منعکس شده است . حتی به صورت حضوری هم آقایان ، هم خانم ها و هم جوانان عزیز مباحثی را پیرامون این نکته مطرح کرده اند . من نیز نمی خواهم این بحث را ادامه دهم و هفته ی پیش نیز مایل نبودم این بحث را مطرح کنم . منتهی وقتی که یک جوان یک سوال را می پرسد شما باید پیشینه ی قضایا را ببینید . و او اسلام را به بن بست متهم می کند . بنده به عنوان کوچکترین خادم دینی و مطلع اجمالی از مباحث دینی نمی توانم دستور و توصیه ی اسلام را در اینجا نادیده بگیرم . بگویم ای جوان شما اجازه ی همجنس گرایی دارید . اجازه ی دوستی خیابانی دارید . اجازه ی فساد دارید . اسلام نیز همین است و لاغیر. این حرف را بزنم برای اینکه دیگران دوست داشته باشند . در معرفی اسلام و دین این خیانت است که ما بخشی از دین را مطرح کنیم و بخشی را نادیده بگیریم . نگاه بخشی به دین همیشه نگاه خطرناکی است . یعنی اگر کسی فقط حدود اسلامی را مطالعه کند . بگوید شراب هشتاد ضربه ، زنا صد ضربه ، برای فلان کار این تعداد شلاق و برای فلان کار سنگسار . می گویند : عجب دین خشنی است . اگر نبیند که چقدر در اسلام توصیه به تقوی ، ایمان ، رأفت داریم . اگر کسی فقط تاریخ جنگ های اسلام را ببیند . صلح ها ، بخشش ها و عفو ها را نبیند . این نگاه اشتباه است . ما در بحث های مهدویت نیز دچار مشکل شده ایم . یعنی همیشه امام زمان (عج) را امام قهر معرفی کرده ایم . گردن می زند و جوی خون را می اندازد. در صورتی که در روایات می خوانیم امام زمان مانند پدر مهربان و رفیق مونس و انیس و همراه است . در زیارت آل یاسین می خوانیم که امام زمان رحمة الله الواسعه است . ما همیشه قهر امام را گفته ایم و مهر او را نگفته ایم . حالا من اگر به خاطر خوش آمد مخاطب خود مهر امام زمان را بگویم و قهر او را نگویم ،خیانت است . یا اگر قهر را گویم و مهر او را نگویم ، اشتباه است . من می خواهم به شخصی که سوال پرسیده بگویم که اگر من در یک برنامه از اول تا آخر توصیه می کردم که ای آقایان حقوق خانم ها را رعایت کنید . درخانه به همسر خود کمک کنید و همراه او باشید . و بدخلقی نکنید . چقدر تشکر می کردند و این برنامه عالی ترین برنامه می شد . چطور وقتی که یک مطلبی با بخشی از باورها و عقاید من مطابقت ندارد در صورتی که این مطلب صحیح و دینی است و در روایات ما جایگاهی دارد . هیچ گاه نیز ما نخواسته ایم که با ارائه ی این مطلب ولنگاری ایجاد کنیم . متأسفانه اشکال ما این است که وقتی یک بحث مطرح می شود کسانی به دنبال آن می روند که اتفاقاً آن مشکل را ندارند . یعنی یک فرد همسر دارد ، خانواده و زندگی دارد . توصیه ی ما به این افراد این است که با همسر خود مهربان باشید . زندگی کنید . نگاه به نامحرم نکنید . به دنبال ازدواج های موقت نباشید . رسول گرامی اسلام با خدیجه ی کبری بیست و پنج سال زندگی کردند . تنها همسر او خدیجه بود . هیچگاه تا ایشان زنده بود حضرت نه ازدواج دوم و نه مسئله ای شبیه آن داشت . علما و مراجع ما و امام عزیز نسبت به همسر خود چقدر مهربان بودند ؟ ما یک مسئله ای را مطرح می کنیم نه برای شما آقایی که همسر و خانواده دارید . خدای ناکرده با این حرف در خانواده ی خود ایجاد بدبینی کنید . به آن جوان و آن دختر خانم نیز می گوییم شما ازدواج دائم کنید . اصلاً بحث این نیست که با این شیوه ما بخواهیم راهکار های صحیح را ببندیم . یک زمانی یک خانمی از من پرسید چه کسی حاضر می شود که در زندگی خود به یک چنین مسئله ای راضی شود . همه دوست دارند که ازدواج دائم کنند و زندگی مستمر داشته باشند . برای زندگی خود برنامه ریزی کند و بداند که پنجاه یا شصت سال با این مرد زندگی می کند . خود طرح این مسئله باعث می شود ازدواج دائم عقب بیفتد . باعث می شود کانون خانواده ها سست شود . این حرف ها را به من زده اند و من آنها را قبول دارم . صحبت من این نبود که بیاییم این شیوه را در زندگی های موجود تزریق کنیم . جلوی ازدواج های دائم را بگیریم و آن را جایگزین کنیم . بلکه بحث من این بود که اگر کسی هیچ یک از این ضوابط برای او آماده نبود دین بن بست ندارد . ما که نمی خواهیم بر روی واقعیت های جامعه چشم خود را ببندیم . مسئول یک دانشگاهی به من گفت نزدیک به پنجاه درصد این ماشین هایی که جلوی دانشگاه می ایستد دوست هستند . پدر ، مادر ، برادر و همسر آنها نیست بلکه دوست هستند . یعنی ما خیلی راحت دوستی های حرام را در جامعه ترویج می کنیم . آنوقت یک بحث دینی و شرعی که مطرح می شود آن هم نه برای افرادی که زندگی دارند ، متأهل هستند و خانواده دارند بلکه برای کسانی که واقعاً این زمینه برای آنها فراهم است و آن زمینه نیست . ما جایگاه آن را نشناخته ایم و هرکسی نیز می خواهد یک چنین بحث هایی را مطرح کند آنچنان او را مورد توهین قرار می دهند که جرأت نکند حرفی بزند . این خیلی بد است که ما جرأت نکنیم حرف دین را بزنیم و مسائل دینی را بگوییم . یعنی شرع را فدای عرف کنیم . درست نیست که ما سابقه برنامه ، سابقه ی شخص و ده ها مسئله را نادیده بگیریم . آن هم یک مسئله ای که خلاف دین نیست و در متن دین نهفته است . شهید مطهری گفت که این مسئله باید ضابطه مند شدو با احکام ثانوی و برای آن قوانینی تدوین شود . ما این بحث را مطرح نکردیم که آقایان خانواده دار و همسر دارد متضرر شوند . حتی دختر و پسرها به دنبال ازدواج بروند .