چند نکته در مورد خودسازی بفرمایید .
پاسخ – در برنامه های قبلی من مقدمات خودسازی را گفته ام و الان می خواهم بگویم که چطور می توانیم در خودمان سازندگی ایجاد بکنیم . اگر انسانها ساخته بشوند عالم هم ساخته می شود . وقتی بحث تهذیب نفس مطرح می شود تصور می شود که این کار خیلی ثواب دارد و انسان به بهشت می رود ، اگر انسان خودش را بسازد ، مومن باشد ، دروغ نگوید و با اخلاص باشد آثار اخروی دارد . اگر اصلا بحث قیامت مطرح نباشد ، بحث جنت و نار مطرح نباشد ، سازندگی اخلاقی برای زندگی دنیوی ما مفید است . حضرت علی (ع) فرمود : اگر بهشت و جهنمی نبود و عقابی هم نبود باز جا داشت که ما کارهای خوب و مکارم اخلاق را رعایت کنیم زیرا خودسازی رمز موفقیت ما در این دنیاست. مردم از یک کاسب راستگو بیشتر جنس می خرند ، یک انسان خوش اخلاق روانش هم آرام است ، معده اش هم ناراحت نیست وعصبانی که نباشد احساس آرامش جسمی و روحی هم دارد . روایت داریم که صفات خوب اخلاقی یعنی خوش رویی و خوش برخوردی گنج های رزق را به سوی انسان می آورد . جعفر بن ابیطالب برادر حضرت علی (ع) وقتی مسلمان شد ، به رسول خدا گفت که من قبل از اینکه مسلمان بشوم یکسری کارها را به عقل خودم انجام نمی دادم .یکی اینکه هیچ وقت بت نمی پرستیدم زیرا می دانستم چیزی که خودم می سازم نمی تواند خدای من باشد . دیگر اینکه هیچ وقت دروغ نگفتم . می دانستم که اگر دروغ بگویم مردم دیگر به من اعتماد نمی کنند. دیگر اینکه هیچ وقت شراب نخوردم زیرا می دانستم شراب خواری عقل انسان را از بین می برد .دیگر اینکه هیچ وقت دچار کارهای فحشا و بی بند و باری نشدم زیرا می دانستم که این کار دامن خانواده ی من را هم می گیرد و با این کار عفاف جامعه از بین می رود . دیگر اینکه هیچ وقت قمار نکردم زیرا قمار یعنی از بین بردن سرمایه . امام کاظم (ع) فرمود که خدا دو تا پیامبر برای ما فرستاده است . یک حجت ظاهری که انبیاء هستند . یک حجت واقعی که عقل انسان است بخاطر همین ما نمی گوییم که پیامبر خدا موسس بوده است بلکه می گوییم که مذکر بوده است . عقل انسان هم می گوید که دروغ و تهمت بد است . بعضی ها می گویند که قیامت چیست ؟ من فعلا دروغ می گویم که کارم راه بیفتد و بعد در آنجا یک جوری با خدا حساب می کنم . پس افرادی که قوانین را رعایت می کنند و دروغ نمی گویند یک جوری در دل ما جای می گیرند . بعضی ها می گویند که انسان هر جوری که بدنیا آمده است همان جور می ماند ، کسی که بد قِلِق بدنیا آمده است تا آخر همان طوری می ماند . شمر ، شمر است و یزید هم یزید است و نمی توان آنها را عوض کرد ، سعادتمند ، سعادتمند است و شقاوتمند هم شقاوتمند است و اصلا خودسازی و تغییر ممکن نیست . این دیدگاه می خواهد بگوید که آن عواملی که شما می گویید تاثیری در تغییر انسان ایجاد نخواهد کرد . این درست نیست . ما انسان وحشی را رام می کنیم . درختان را طوری پرورش می دهند که میوه اش به گونه ای دیگر باشد پس چطور می شود که انسان با شعور و عقل و فطرت قابل تغییر نباشد ؟ اگر بخواهیم این حرف را بزنیم بعثت انبیاء لغو می شود . در قرآن آمده یا ایها الناس ، یا بنی آدم ، للناس . پس تغییر ممکن است . آیه یهدی من یشاء و یضل من یشاء مثل مدرسه ای است که بگویند این مدرسه برای همه است . همه می توانند کنکور بدهند یا در دبیرستان شرکت کنند ولی کسی می تواند شرکت کند که زمینه اش را داشته باشد یعنی بخواهد درس بخواند . یهدی من یشاء یعنی خدا کسی را که خودش بخواهد هدایت می کند. خدا می خواهد او را هدایت کند و خودش هم زمینه اش را دارد . در قرآن داریم که هر کس که در راه ما گام بردارد ما او را هدایت می کنیم . دیگر این که فضایل و رذایل اخلاقی با هم پیوند دارند یعنی مجموعه ی زشتی ها بهم وابسته است . مثلا انسان حسود غیب هم می کند چون حسد می گوید که با غیبت طرف را به زمین بزن . پس این فرد تهمت هم می زند ، سخن چینی هم می کند و سوء ظن هم دارد . پس حسد می تواند ریشه ی بسیاری از گناهان بشود . مثلا در مورد دروغ داریم که تمام زشتی ها در اتاقی است و کلید آن دروغ است .یعنی یک دروغ ، دروغ های دیگری هم می آورد . امام صادق (ع) می فرماید : بعضی خوبی ها به بعضی از خوبی ها وابسته است . مثلا صفاتی را شمرده ، راستگویی و فاداری و گفته که راس همه ی آنها حیا است . داریم که انسان با حیا در امانت شما خیانت نمی کند . انسان با حیا به نامحرم نگاه نمی کند و بی احترامی هم نمی کند. در مباحث اخلاقی چه فضایل و چه رذایل ممکن است که منشا دهها صفات دیگر هم بشود . مثلا فردی می گوید که من فقط عیب حسادت دارم ولی این طورنیست چون حسادت باعث غیبت ، تهمت و بدبینی هم هست . مثلا وسواس یک صفت رذیله است ولی اسراف هم در کنار آن هست ، آزار هم در کنار آن هست . پس شما با یک وسواس اسراف می کنی ، همسرت را آزار می دهی و سنت پیامبر را کنار می گذاری و از خدا و پیامبر جلو می افتی زیرا پیامبر می گوید که این مقدار شستن کافی است ولی شما می گویید که کافی نیست . با یک وسواس حدود الهی را می شکنی . در قرآن داریم که از خدا و پیامبر پیشی نگیرید . یک گناه وسواس می تواند منشا چند گناه دیگر باشد. همین وسواس باعث میشود که حضور قلب در نماز از بین برود و به مسجد هم نروی یعنی محرومیت های متعددی در پرتوی یک گناه وسواس است . یک انسان کینه ای قطع رحم هم در زندگی اش هست ، بدبین هم هست و از خیلی از ثواب ها محروم می شود . در روایات ما آمده است که حسا منشا همه ی خیرها است . بعضی ها پیش پیامبر می آمدند و به پیامبر می گفتند که که ما همه ی گناهان را مرتکب می شویم ، اگر بخواهیم یکی از اینها را ترک کنیم کدام را کنار بگذاریم و پیامبر می فرموند که دروغ را ترک کنید . خودبخود ترک کردن دروغ منشا ترک های دیگر هم می شود.
سوال – چه عواملی در خودسازی موثر است ؟
پاسخ – در بحث خودسازی دو تا مطلب هست .یکی عوامل موثر که کلی است و دیگری گام های عملی است . جلد یک کتاب اخلاق در قرآن نوشته ی حضرت آیت الله مکارم شیرازی به این مطلب پرداخته است یعنی عوامل موثر و گام های عملی . از قدیم هم وقتی علما کتابهای اخلاق را می نوشتند بیشتر وارد این عرصه می شدند که چه عواملی روی اخلاق انسان موثر است و انسان چطور می تواند از این عوامل درست استفاده بکند و انسان چه گام های عملی می تواند بردارد. من به چند عامل موثر در تربیت انسان می پردازم . البته در این میان استثنا هم هست . ما می خواهیم بطورعام نقش عوامل را بگوییم . اولین عامل محیط است . محیط فوق العاده در تربیت انسان موثر است . محیط یعنی کوچه و خیابان شهر منطقه . ما در اسلام بحث هجرت را داریم . هجرت یعنی اینکه انسان در جایی نمی تواند دینش را حفظ کند به محل دیگری برود تا دینش را حفظ کند . مثلا من الان در منطقه ای زندگی می کنم که اگر دختر من به آن مدرسه برود بدحجاب بارمی آید یا فرزند من در آن محیط اهل ابتذال می شود یا جوان در گناه می افتد ، لذا من موظف هستم که اگر می توانم این خانه را عوض کنم و این محیط را تغییر بدهم . در روایت داریم که کسی که بخاطر دین خودش از محیطی به محیط دیگری برود حتی به اندازه یک وجب تغییر بدهد مستحق بهشت است و با عیسی و موسی و جبرئیل محشورمی شود . محیط خیلی موثر است . ببینید که کجا خانه می خرید و فرزند شما کدام مدرسه و استخر ورزشی می رود . دومین عامل در خودسازی بحث معاشران و دوستان است . کم نشین با بَدان که صحبت بد گرچه پاکی تو را پلید کند ، آفتاب ارچه روشن است آنرا پاره ای ابر ناپدید نمود . معاشر و دوست بسیار موثر است . روایت داریم که باد وقتی به یک جایی می خورد بوی همان محل به شما می خورد . اگر باد به گل بخورد بوی خوب می دهد . نقش دوست تاثیر بسزایی در شخصیت انسان دارد.در ما انسانها روح تقلید و الگوپذیری وجود دارد . وقتی انسان با یک فرد مایوس نشست در او یاس پیدا می شود . وقتی انسان با یک فرد بد بین رفیق شد حالت سوء ظن و بدبینی پیدا می کند . وقتی رفیق شما فرد شهوترانی شد ، خودبخود شما هم شهوتران می شوید . انسان تاثیر می پذیرد . داریم که انسان بر دین دوستش است . ممکن است که پدر و مادر صدها بار به بچه بگویند که نماز بخوان ولی او گوش نکند ولی یک دوست نماز خوان او را به مسجد هم می برد. پس دوست و رفیق خیلی موثر است . باید به بچه های مان بگوییم که هر دوستی را نپذیرند و دوستانش را بطور غیر مستقیم کنترل بکنند . بسیاری از بچه هایی که معتاد هستند و دخانیات مصرف می کنند دلیل عمده اش رفیق است . خیلی خانواده های خوب هستند که بچه هایشان به اعتیاد کشیده شده اند. ما می توانیم رفیق خوب را به زندگی فرزندمان البته به طور غیر مستقیم وارد بکنیم . انسان نباید حساسیت های بی مورد داشته باشد.
سوال – سوره اسرا آیات39 تا 49 را توضیح بدهید .
پاسخ – اولین آیه این صفحه می فرماید : هدف بعثت انبیاء تعلیم حکمت است . حکمت چیست ؟ از آیه بیست و دو تا سی و نه خداوند چندین مورد را برشمرده و بعد می فرماید که این موارد همان حکمتی است که هدف بعثت انبیاء است . یکی از موارد توحید است ، دیگری خدمت به پدر و مادر ، کمک به فقرا ، پرهیز از اسراف ، نزدیک نشدن به فحشا و وفای بعهد کرن است .
سوال – آیا می توان گفت که محیط و دوستان ما را منحرف کرده اند ؟
پاسخ – تمام عوامل موثر در تربیت مقتضی است نه علت تامه . علت تامه یعنی اینکه وقتی این آمد حتما آن دیگری هم می آید . دو در دو می شود چهار . آب در صد درجه جوش می آید . اینکه مقتضی است یعنی زمینه را کامل می کند . کسی که در محیط فاسد قرا می گیرد و رفیق بد دارد بیشتر در معرض خطر است . ممکن است که کسی در خانه ی نوح بزرگ بشود مثل پسر نوح و قرآن در مورد آن بفرماید که او از ما نیست . بطور طبیعی کسی که در محیط فاسد زندگی می کند مقتضی برای منحرف شدن است .
سوال – جوانی بیست وچهارساله و دارای مدرک کاردانی برق هستم و در حال آماده شدن کنکور کارشناسی مرداد ماه هستم . در خانواده ی مذهبی و معتقد به دین اسلام زندگی می کنم و تا حدامکان تکالیف دینی خودم را انجام می دهم . مطلبی از آیت الله بهجت دیدم که نوشته بود اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد هیچ گاه دنبال مسائل مادی نمی رفتند. رسیدن ایشان به این درجات بخاطر این بود که ایشان در زمنیه ی مذهبی و دینی فعالیت می کردند . من که در رشته ی دنیویی و به دور از مسائل معنوی تحصیل می کنم و شغل آینده ی من هم درباره ی همین مسائل است مطمئنا نمی توانم به لذت بردن به عبادات و تهذیب نفس دست یابم . بارها تصمیم گرفته ام که رشته ی دینی را برگزینم ولی نگرش خانواده و سایر اطرافیان و عقب ماندن در زندگی و خیلی عواقب دیگر من را از این تصمیم برحذر داشته است . آیا با همین رشته تحصیلی هم می توان به تهذیب نفس دست یافت یا بایددست به ریسک بزرگی بزنم و رشته ام را تغییر بدهم . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – ایشان به یک نکته ی سخن آیت الله بهجت توجه نکرده اند . ما دو جور علم داریم یکی علم حقیقی و واقعی است که ربطی به علوم حوزوی و دانشگاهی ندارد . نه فیزیک است نه فقه . علوم حقیقی که قرآن می فرماید : هرچه علم انسان بیشتر می شود انسان خدا ترس تر می شود. می فرماید : هر چه آن علم حقیقی بالاتر برود درجه ی انسان بالاتر می رود. در این علم است که خدا انسان را در ردیف ملائکه و خودش آورده است . آقایی می گفت که در مشهد خدمت آیت الله طباطبایی رفتم و گفتم که من در اول طلبگی ام بیشتر از خدا می ترسیدم اما الان که باسوادتر شده ام حال خوش اول طلبگی را ندارم مگر خد ا نفرموده است که هر چه علم بالاتر می رود انسان خداترس تر می شود ؟ ایشان فرمود : این علم ، آن علمی که قرآن گفته نیست . این علم یعنی معرفت و آگاهی درک عالم هستی و این علم حقیقی است . این علم حقیقی را ممکن است که دکتر چمران با دکترای فنی داشته باشد و عارف بشود و ممکن است که یک نفر در لباس دینی باشد و همین علم فقه و اصولی که خوانده حجاب او بشود و عاقبتش به خیر نشود . به ایشان می گوییم که شما دنبال این علم حقیقی بروید و کاری به رشته ی شما ندارد . علو دوم که قرآن می فرماید : بعضی ها با توجه به داشته علم گمراه می شوند . منظور ازعلم دوم همین علمی است که ما در مراکز مختلف می خوانیم .علم رسمی سربه سر قیل است و قال نه از آن کیفیتی حاصل نه حال . پس ما یک علم کلاسیک داریم مثل فیزیک ، شیمی ، فقه ، اصول و یک علم واقعی . اگر این علم واقعی با علم فقه و اصول جمع بشود آیت الله بجت می شود. آیت الله بهجت با فقه و اصول به آنجا نرسیده است بلکه با علم حقیقی به آنجا رسیده است . اگر کسی علم حقیقی را با این علم فنی جمع کرد دکتر چمران می شود. شهید چمران با علم دانشگاهی خودش باضافه ی علم حقیقی که معرفت الله است به یک مقام عالی برسد . مکن استک ه در حوزه زمینه فراهم است و من این را انکار نمی کنم . کسی که رشته ی پزشکی می خواند می تواند علم حقیقی را هم بدست بیاورد، برای خدا درس بخواند ، با قرآن ، نماز و دعا انس داشته باشد . ما پزشک هایی داریم که عارف هستند و با وضو به سر اتاق عمل می آیند . اهل مادیات نیستند . این افراد خیلی می توانند خدمتگزار باشند . اگر به حرف ایشان باشد ما نباید هیچ رشته ی دیگر تحصیلی داشته باشیم . آیت الله بهجت نمی خواهد بگوید که کسی دنبال اداره و مدیریت جامعه نرود . منظور ایشان دنبال سلطنت طلبی و ریاست طلبی بوده است . امیر المومنین در اوج خلافت ، مسئولیت و مدیریت جامعه می فرماید که این حکومت از کفشی که دارم آنرا وصله می زنم پایین تر است . امام خمینی رهبر مسلمین بود . امام می فرمود که خرمشهر را خدا آزاد کرد . مهم این بود که کار امام خدایی بود . این کار خدایی ممکن است که در لباس حوزوی یا دانشگاهی یا مدیریت جامعه یا در لباس یک کارگر ساده باشد . ما کسانی را داشته ایم که با امام زمان (عج) ارتباط داشته اند و یک کارگر ساده بوده اند. همه ی مشاغل با توجه به علم حقیقی می تواند نافع باشد. پس ایشان رشته ی تحصیلی خودشان را بخوانند و این کار منافاتی هم با خواندن قرآن و مطالعات دینی ندارد . پیامبر می فرماید : من آمده ام که کرامت های اخلاقی را کامل کنم . مباحث اخلاقی و مکارم اخلاقی صنف بردار نیست . شما کنار ائمه افراد عامی بیسواد می بینید که از بیابان آمده بودند اما رشد عالی پیدا کردند ولی افراد باسواد و کاتبان قرآن را هم می بینید یعنی این عرصه برای همه باز است بشرطی که به گام های عملی اخلاقی عمل بشود. در این عرصه زن و مرد ، پیر و جوان ، قشر و سن مطرح نیست .
سوال – دختری بیست و چهار ساله هستم و از حدود یک سال پیش برای اینکه بیشتر به سمت خدا بروم مجبور شدم که با دوستانم قطع ارتباط کنم . من خیلی احساس تنهایی می کنم و جز خدا پناهی ندارم . این تنهایی من را افسرده کرده است . آیا هر کس که می خواهد به خدا نزدیک بشود باید تنها بشود؟ راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – دهها روایت داریم که مومن اهل الفت و دوستی است . حتی در روایات داریم که مومن تنها مثل بره ای می ماند که از گله جدا شده است و گرگ او را زودتر می درد. گرگ یعنی همین افسردگی و نگرانی که خودش یک خطر است و به جان ایشان افتاده است . دلیل تنهایی چند چیز است . بعضی ها شرایط برای دوست خوب را پیدا نمی کنند. روایت داریم که دنبال دوست صد درصد خوب نگردید زیرا بی دوست می مانید . دنبال عالم صد درصد نگرد زیرا او را پیدا نمی کنی . ما یک تعریفی برای دوست خوب داریم . دوستی که اهل فساد نیست و من را به انحراف نمی کشد ، کف عبادات را رعایت می کند . مثلا من چادری و ایشان مانتویی هستند ، خوب این اشکال ندارد . مثلا من اهل نماز شب هستم و او نماز واجب را می خواند . من اهل اعتکاف و دعای ندبه هستم ولی او نیست و این اشکالی ندارد . علت اینکه بعضی خانواده ها دوست پیدا نمی کنند و در داخل خودشان می مانند که این خیلی خطر دارد ، علتش سخت گیری است . ما نمی توانیم مطابق عوامل شخصیت هایی را پیدا کنیم . پیامبر و ائمه با افرد مختلفی رفت و آمد می کردند . این طور نبود که همه در سطح امیرالمومنین باشند . در رفت و آمد باید تعادل و تناسب رعایت بشود. چادرحجاب برتر است ولی خیلی از افراد با مانتو هم حجاب شان خوب است . پس یک خانم چادری می تواند با خانم مانتویی دوست باشد. این خانم اگر تنهایی اش بخاطر سختگیری است باید آنها را تعدیل کند. اسلام دین سهل است . امام صادق (ع) بر سر سفره ای آمد که شراب بود و ایشان از سر سفره بلند شدند .الان خیلی ها عروسی نمی روند یعنی آیا در همه ی عروسی ها گناه است . در عروس متعادل خنده و شادی می خواهد البته لهو ، لغو ، حرام ، اختلاط و ابتذال نباید در آن باشد. بعضی ها می گویند که در مجلس عروسی باید فقط بنشینند و به یکدیگر نگاه کنند . این طور نیست و شما دارید سخت می گیرید . بعضی از عروس و دامادها خیلی سخت می گیرند و نمی گذارند که از انها عکس یا فیلم گرفته بشود یا اینکه مکان های مشروع نمی روند . ما ضمن رعایت حدود سخت گیری بیش از حد هم نباید داشته باشیم . این جور قطع کردن هم درست نیست که من از همه ی دوستان قدیم خودم دست بردارم و دوستان جدید پیدا کنم. امر به معروف و نهی از منکر تاثیرش چیست؟ چرا ما می خواهیم همیشه منفعل باشیم ؟ خانمی که دوست بدحجاب دارد باید روی او تاثیر بگذارد . شما به مجلس عروسی بروید و مانع از حرام بشوید . البته این کار نباید با برخورد شدید باشد بلکه باید اندک اندک باشد . ما می گوییم که چون او بی نماز است ما با او رفاقت برقرار نمی کنیم . ما باید دست او را بگیریم . خیلی از این افراد فطرت های پاکی دارند .