در مورد ادامه ی راههای خودسازی توضیح بدهید .
پاسخ – یکی از راههای خودسازی موضوع امام شناسی و ولی خدا و ارتباط با حجت خداست . در روایات ما هم آمده است که هر کس که بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است . داریم که اسلام بر چند چیز بنیان شده است نماز ، روزه ، زکات ، ولایت و امام شناسی . این قدر که ولایت مهم است چیز دیگری این قدر بر آن تاکید نشده است . زیرا حجت خداست که راه توحید را نشان می دهد یعنی امام شناسی مقدمه ی توحید است . ما وقتی نهج البلاغه را می بینم تازه توحید را می فهمیم . ائمه در عبادت و بندگی به درجه ی عالی رسیده اند و حضرت علی (ع) به رتبه ای رسیده که می فرماید خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم . این کلمه برای بنده خیلی سنگین است ولی برای حضرت امیر کلمه ی ساده ای است . حضرت به مرحله ای رسیده است که می فرماید : اگر جنت و ناری هم نباشد ، من باز عبادت می کنم . می فرماید : اگر پرده ها هم کنار برود یقین من افزوده نمی شود . اگر به ما بگویند که بهشت و جهنمی نیست و همه با هم مساوی هستند ، آیا ما باز هم نماز می خوانیم و دروغ نمی گوییم و روزه می گیریم ؟ اما حضرت امیر می گوید که من چه بهشت و جهنم را ببینم چه نبینم برایم فرقی نمی کند . خدا واجب عبادت است . حالا یک چنین شخصیتی می فرماید که خدا را با ما بشناسید یا بوسیله ی ما بندگی خدا را بکنید. در زیارت جامعه ی کیبره داریم که شما طریقی به سوی خدا شناسی هستید .اینکه ما ائمه را در کنار خدا قرار بدهیم شرک است . اینها عبد خدا هستند . همه ی عظمت اهل بیت این است که بنده ی خدا هستند منتها چون اینها خیلی خوب هستند می گویند که شما بندگی را از اینها یاد بگیرید. ما باید نماز امام حسین (ع) ، دعای امیرالمومنین ، دعای صباح و کمیل را ببینیم . اینها یک دوره آموزش توحید است . ما می خواهیم بدانیم که در مقابل اولی الامر چه وظیفه ای داریم . یکی از وظایف ما معرفت نسبت به اهل بیت است . بعضی از دشمنان اهل بیت بیشتر از دوستان آنها نسبت به آنها معرفت داشتند . کسی نمی تواند بگوید که ابن ملجم نسبت به امیرالمومنین معرفت نداشت . ابن ملجم در مجلسی بر امیرالمومنین وارد شد . او از آقا خیلی تعریف کرد . حتی معاویه که سَب امیرالمومنین را رسما اعلام کرد ، می گفت که زمانه مثل علی را نزاییده است . پس معرفت یعنی باور به اینکه او امام من است ، معصوم است و عالم به غیب است . ( امام می تواند به اذن خدا مطالب ماوراء الطبیعه را دریافت کند ). معرفت صرف شناخت شناسنامه ای نیست . من اسم پدرم و شماره ی شناسنامه ی او را می دانم ولی به حرف او گوش نمی دهم. این معرفت نیست . منظور از معرفت ، معرفتی است که یک نوع پذیرش را برای انسان بیاورد . این یکی از وظایفی است که ما نسبت به اهل بیت داریم . وظیفه ی دیگری که ما نسبت به اهل بیت داریم محبت به اهل بیت است. در کتابهای حدیث اهل سنت و کتاب احقاق الحق ، روایات زیادی در مورد ولایت است . پیامبر فرمود که هر کس که حسن و حسین را دوست داشته باشد من را دوست دارد . اگر من را دوست داشته باشد خدا را دوست دارد . داریم که سعادتمندترتن مردم کسی است که اهل بیت را دوست داشته باشد و دوستی او حقیقی باشد و دوستی ادعایی نباشد . همین که من شب شهادت حضرت امیر عزاداری می کنم و عروسی نمی گیرم ، خودش دوستی با اهل بیت است . آقایی در حرم به من گفت که اگر من محبت به امام رضا (ع) نداشتم الان جای دیگری بودم . من این آقا را دوست دارم که هزاران کیلومتر راه آمده ام تا ایشان را زیارت کنم . همین قدر که من میلاد امامان را تکریم می کنم و به سخنان آنها توجه می کنم و اگر کسی به سخنان آنها توهین کند ناراحت می شوم ،این خودش محبت به اهل بیت است . مردم امام حسین (ع) را دوست دارند که برای رفتن به کربلا سر و دست می شکنند، مردم در شب نوزدهم ناراحت هستند که آقای شان ضربت خورده است . البته دوستی اهل بیت مراتب هم دارد . مثلا ممکن است فردی بگوید که من اسم فرزندم را از اسامی اهل بیت می گذارم ، این یک نوع محبت است و یک مرتبه ای است. مرتبه ی بالاتر آن این است که من سعی کنم روش زندگی من مثل روش زندگی اهل بیت باشد. من نمازم را می خوانم زیرا امام حسین (ع) جانش را برای نماز داد . امیرالمومنین نمازاول وقت می خواند و بدنش می لرزید ، من هم سعی می کنم که نمارم را اول وقت بخوانم . یکی دیگر از وظایف ما این است که برای اهل بیت تزیین باشیم . یعنی رفتار ما بگونه ای باشد که زینت اهل بیت باشیم . اگر کسی عمل ما را ببیند بتواند ادب امام علی (ع) و امام صادق (ع) را در آن ببیند . در جلدهشتم بحارالانوار روایتی داریم که وقتی رسول خدا به معراج رفت ، دید که بهشت هشت تا در و جهنم هفت تا در دارد. پیامبر دید که روی هر دری مطالبی نوشته است . روی هر در بهشت چهار مطلب و روی در جهنم سه مطلب نوشته شده بود که اینها در واقع پنجاه و سه حدیث است که پیامبر آنها را روی درها خواند . راه ورود به بهشت و دوری از جهنم همین احادیث است . حضرت فرمود که روی کی از درهای جهنم نوشته شده است که خدا خوار کند کسی که اسلام را خوار کند و خدا خوار کند کسی را که اهل بیت را خوار کند. ما باید دقت کنیم که به اهل بیت اهانت نکنیم . بی احترامی و تحقیر اهل بیت چندجوراست . یک وقت کسی که در جبهه ی دشمن است و امام را فحش می دهد. مثل کسی که در کربلا جلوی امام حسین (ع) ایستاد و ایشان را اهل جهنم خطاب کرد . این نوع اهانت در بین مسلمانان نیست . حتی فرق غیر شیعی هم برای اهل بیت احترام قائل هستند . چند تا از شارحان نهج البلاغه از اهل سنت هستند . مثل دکتر صبحی صالح و ابن حدید . خوارزمی مقتل امام حسین (ع) را نوشته است . نوع دوم اهانت این است که شخص رفتاری از خودش نشان می دهد که موجب اهانت به اهل بیت می شود. فردی نزد امام صادق (ع) رفت تا ایشان را ببیند . امام به او فرمود که چرا به ما توهین می کنی ؟ طرف تعجب کرد . مسلمانی خواست تو را سوارمرکبش بکند و تو او را تحقیر کردی و به او محل نگذاشتی ، آیا یادت هست ؟ طرف گفت: بله . امام فرمود: هر کس مومنی را خوار بشمارد ما اهل بیت را خوار شمرده است . پیامبر فرمود: هر کس مومنی را آزار بدهد ، من را آزار داده است . امام کاظم (ع) به وزیر هارون الرشید فرمود : من چند تا چیز را برای تو تضمین می کنم و تو هم یک چیز را برای من تضمین بکن . امام فرمود که من تضمنی می کنم که تو کشته نشوی ، دیگر اینکه نفهمند که تو شیعه هستی و ... تو هم تضمین کن که کار مسلمانان را در دربار راه بیندازی . یک روز وزیر هارون الرشید به فرد مسلمانی که پیش او آمده بود بی محلی کرد و کار ارو را راه نینداخت . روزی او شبانه پیش امام آمد و امام او را راه نداد وگفت که تو کار مومنی را راه نینداختی . او پیش آن فرد رفت و از او معذرت خواهی کرد تا او را ببخشد . حالا اگر پسری پدر و مادرش را آزار داد و به زیارت امام رضا (ع) رفت و امام او را تحویل نگرفت بخاطر این است که او به امام رضا (ع) توهین کرده است . زیرا امام به احترام پدر و مادر سفارش کرده است . فردی نزد امام امد و امام به او گفت که تو به ما توهین کردی زیرا صبح که از خانه بیرون می آمدی به مادرت تندی کردی . تو نمیدانی که مادر تو بهترین محل و بهترین غذا را برای تو تهیه کرده است . در اینجا حتی اگر مادر هم راضی باشد امام صادق ( ع) ناراضی است . زیرا این توهین است . اسحاق بن عمار در خانه ی خودش را به روی فقرا بست . او فرد پولداری بود و فقرا به خانه ی او رفت و آمد می کردند . او کمک را غیر مستقیم می داد ولی خودش مستقیم کمک نمی کرد . همان سال در مکه نزد امام صادق (ع) رفت و امام او را تحویل نگرفت . و به او فرمود که چرا رابطه ات را با مردم قطع کرده ای و در خانه ات را به روی آنها بسته ای ؟ نوع دیگر توهین به امام ، رعایت نکردن آداب زیارت است . اگر خانم یدر حرم بد حجاب وارد بشود این یک توهین است و امام ناراحت می شود . شخصی خواب دید که فردی وارد حرم امام رضا (ع) شد و از قبله تیری به سمت ضریح انداخت و از سمت پشت قبله مهم تیری به سمت ضریح انداخت . و از سمت دیگر هم تیری به سمت ضریح انداخت . طرف خواب را دید و به او گفت که تو به حرم امام رضا (ع) رفته بودی ؟ گفت: بله . خواب را برای او تعریف کرد . طرف گفت که من وقتی وارد حرم شدم خانم زیبایی را دیدم و بدنبال او رفتم و سه قسمت ضریح من به این نامحرم نگاه کردم . بعضی ها آداب را رعایت نمی کنند مثلا هنگام نماز به زیارت می پردازند . یکی دیگر از محورهای مهم خودسازی سیره ائمه است . تعامل پیامبر با همسرش به من تعامل با همسر را یاد می دهد . قرآن هم سیره ی انبیاء را نقل می کند و می فرماید که اینها را الگو قرار بدهید . وقتی قرآن صد و ده آیه سوره ی یوسف را تعریف می کند می خواهد بگوید که یوسف از در بسته گریخت ، پس تو هم در خیابان به نامحرم نگاه نکن ، یوسف از برادرانش گذشت ، تو هم از برادرانت کینه به دل نگیر . اینها همه درس و پیام است .
سوال – سوره انبیاء آیات 73 تا 81 را توضیح بدهید .
پاسخ – آیه 73 می فرماید : ما به ابراهیم اسحاق و یعقوب را دادیم و اینها را امام قراردادیم . امام کسی است که پنج ویژگی دارد . مردم را به امر ما هدایت می کند ، ما تمام خوبی ها را به امام وحی کرده ایم ، امام برپا کننده ی نماز است ، امام زکات را پرداخت می کند و دیگر اینکه امام عبد خداست .
سوال – در مورد خوسازی و نقش انبیاء توضیحاتی بدهید .
پاسخ – یکی از وظایف مهم ما در مقابل اهل بیت ، یاری اهل بیت است . یاری ائمه ، یاری خداست. ان تنصرو اله ینصرکم . ان تنصر الله یعنی دین خدا را یاری کنید. حضرت امیر به استاندار خودش نامه نوشت که من نمی خواهم تو مثل من زندگی بکنی یعنی مثل من لباس وصله دار بپوشی . من را با عفت و تلاش خودتان یاری کنید . پس ما باید با عمل مان آنها را یاری کنیم و نشان بدهیم که وقتی امیرالمومنین دروغ نمی گفت ، من هم دروغ نمی گویم . وظیفه ی دیگر ما توسل است . ائمه از ما خواسته اند که به آنها متوسل بشویم . یک معنای وسیله اشیاء است مثلا قرآن وسیله است . دیگری اشخاص است .ائمه وسیله هستند . خودشان فرموده اند که ما وسیله هستیم . در این شبهای احیاء ، ما تجسم تمسک به ثقلین را داریم یعنی به سر قرآن داریم و به زبان نام اهل بیت را داریم . یعنی ما بین این دو تا فاصله نمی گذاریم . ما می گوییم که دو بال نیاز داریم ، هم قرآن و هم اهل بیت . برادران یوسف خوشان مستقیما از خدا طلب مغفرت نکردند و از پدرشان خواستند که برای آنها طلب مغفرت بکند. ما می توانیم امام زمان (عج) را واسطه قرار بدهیم .توسل ریشه ی قرآنی هم دارد .
سوال – چه اتفاقی می افتد که ما توفیق توبه پیدا می کنیم و توبه مان پذیرش پیدا می کند ؟
پاسخ – توبه انسان شامل دو تا بازگشت است . یکی اینکه خدا توفیق بازگشت می دهد و دیگری اینکه توبه را می پذیرد . نفس توفیق توبه پیدا کردن خودش زمینه هایی را می خواهد . یکی از آن زمینه ها ، تفکر است . انسان فکر می کند و می اندیشد که چرا گناه کرده است . در عاقبت و آثار گناه می اندیشد . بخاطر همین می گویند که یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است . پس کسانی زمینه ی توبه پیدا می کنند که بیاندیشند و تفکر بکنند . دیگر اینکه در زندگی شان خیر و ادب داشته باشند ، به پدر و مادر نیکی کنند . مثلا یک زمینه ممکن است در فضای حرم ایجاد بشود . حالا اینکه توبه ما قبول بشود این دیگر لطف خداست . کسی پرسد که آیا توبه انسان را جری نمی کند ؟ اگرخدا می فرمود که هر کس ده تا گناه بکند دیگر نمی تواند توبه کند و جهنمی می شود، فاجعه می شود . زیرا هر گناهکاری که تعدادی گناه می کرد می گفت آب از سر ما گذشته است و بدنبال کارهای گناه و زشت می رفت و آنرا ادامه می داد . حالا وقتی می گویند که شما با توبه پاک می شوید برای انسان امیدی پیدا می شود .
سوال – موانع توبه را بفرمایید .
پاسخ – توفیق پیدا نکردن توبه عواملی دارد . یکی از آن عوامل غفلت است . انسان غافل به مسیر درست نمی آید . قرآن می فرماید : کسانی که جهنمی می شوند بخاطر غفلت است . ما دو جور غفلت داریم . ما یک غفلت زود گذر و یک غفلت مستمر داریم . غفلت زودگذر این است که فرد غافل است ولی شب بیست و یکم به خودش می آید اما غفلت مستمر این است که فرد تا لحظه ی جان دادن غافل است . عامل دیگر خود گناه است . داریم که انسان وقتی گناه می کند یک لکه ی سیاهی روی قلب او می افتد و گناه بعدی لکه ی بعدی را ایجاد می کند و بعد تمام وجود را می گیرد و این فرد دیگر نمی تواند توبه بکند و اشک بریزد . عامل دیگر لقمه ی حرام است .