من مدتی است که به مادرم می گویم که در مورد کتاب های ادیان دیگر تحقیق بکنیم زیرا اسلام دین تحقیقی است .مثل انجیل و تورات و تعالیم سایر ادیان و بعد دین مان را آگاهانه انتخاب بکنیم. امام مادرم مخالف است، راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – دینداری و باور به یک دین یکی از ملزومات زندگی بشر است. موجود عاقل باید بداند که متعلق به کجاست و نهایت کارش چیست ،این دین داری است. دین دو نوع است . ادیان ابراهیمی (الهی) و ادیان غیر ابراهیمی(بشری). ادیان الهی مثل اسلام ،یهودیت، مسیحیت و مجموع انبیائی که خدا فرستاده است .حدود 313 پیامبر دین آورده است مثل حضرت نوح، ابراهیم و ... در اینجا ادیان بشری مورد بحث نیست یعنی فردی ادعایی را مطرح می کند و باوری را ایجاد می کند که این مکاتب ساخته ی بشر است .
ادیان الهی در دو چیز مشترک هستند: توحید و معاد. هیچ پیامبری در این دو موضوع اختلاف ندارند و در قرآن داریم :در هر امتی پیامبر فرستادیم و همه خدا می گویند.
صفات خدایی که حضرت نوح مطرح کرده است با صفات خدایی که حضرت عیسی مطرح کرده است، یکی است. صفاتی که پیامبران برای خدا گفته اند مشترک است. معاد، بهشت و جهنم هم در همه ی پیامبر مشترک است .
مطالعه ی کتب اشکالی ندارد ولی وقتی شما به یک پزشک متخصصی مراجعه می کنید ، دارو می گیرید و داروهای آن هم تاثیر دارد ، آیا لازم است که شما در مورد کل پزشک های کشور تحقیق کنید؟ خیر. آیا شما باید روی تک تک نسخه ها و داروهای دکتر تحقیق کنید ؟ اگر شما پیامبر و دین را قبول دارید، باید نماز را هم قبول داشته باشید حتی اگر علت آنرا نمی دانید. پس ادیان الهی در مباحث اخلاقی و توحیدی مشترک هستند ولی دین نهایی اسلام است . اصول دین تحقیقی است ولی نباید گمانه زنی کرد. بعضی ها می خواهند از دین فرار کنند بنابراین بدنبال تحقیق می روند. مثلا شما دارید در اتوبان می روید و راه تان هم درست و راه نزدیک است ، آیا شما به دنبال راه های قبلی می روید و تحقیق می کنید؟ این یک نوع توقف و ماندن است و خوب نیست. در امور باید به کارشناس مراجعه کرد.
حضرت عبدالعظیم حسنی خدمت امام هادی(ع) می آید و می گوید: من می خواهم دینم را بر شما عرضه کنم. توحید ،معاد، ولایت و ... امام فرمود: دین تو درست است یعنی دینش را به یک کارشناس عرضه کرد. ادیان گذشته همه یک حلقه هستند که به حلقه ی نهایی اسلام منتهی شده اند .
ما به دین های دیگر هم معترض نمی شویم. امام صادق(ع) می فرماید: در سه چیز است که همه می گویند حق با ماست: در دین، در تدبیر و در خواهش ها. طبیعی است که صاحبان ادیان مختلف حق را با خودشان می دانند. ما نمی گوییم که همه در مورد اسلام تحقیق کنند ولی ما اینکار را نکنیم. باب تحقیق باز است .خدا می فرماید :ای پیامبران به مشرکان بگو که استدلال بیاورند و اگر می خواهید حرف های ما را گوش بدهید.
ما باید اول منطق دینی که داریم بررسی کنیم. ما باید در مورد سابقه ی پزشک و کارهای تخصصی که کرده تحقیق کنیم. پس شما ببینید که راهی که می روید درست است یا خیر.
اصول دین ما تحقیقی و فروع دین ما تقلیدی است. اگر اصول دین ما تحقیقی است، پس ما باید اول در مورد دین خودمان تحقیق کرده باشیم. توحید اولین اصول اعتقادی در اسلام است .ما باید استدلال قرآن ،ائمه و پیامبران را در مورد آن بدانیم . اگر این استدلال کافی و درست است دیگر ضرورتی ندارد که ما به دنبال تحقیق در دین دیگری برویم. در ریاضی داریم که مجموع زوایای داخلی مثلث 180 درجه است .آیا نیازی است که ما تحقیق کنیم که آیا زوایای داخلی مثلث 90 درجه هم می شود یا خیر، درحالیکه در کتاب سوم دبستان این ادله آمده است. وقتی ادله ی قرآن و ائمه پاسخ گوی ما است دیگر نیازی به تحقیق نیست. پس ما باید اول تحقیق درون دینی داشته باشیم و اگر پاسخ را پیدا نکردیم به خارج از دین برویم. اگر کسی در درون دین به جواب نرسید باید به جایی برود که به جواب برسد. ولی وقتی به جواب رسید، دیگر ضرورتی ایجاب نمی شود.
سوال – منظور از آیه لا اکراه فی الدین چیست؟ وقتی من به دوستانم می گویم که دست دادن با نامحرم حتی اگر فامیل باشد جایز نیست و خدا آنرا نمی پسندد ،آنها می گویند که خدا در قرآن فرموده است که در دین اجباری نیست. و ما از روی منظور خاصی با هم دست نمی دهیم، راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – اگر استادی در اولین روز درس بگوید که در درس خواندن اکراهی نیست و می توانید به دانشگاه نیایید با اینکه کنکور قبول شده اید، این حرف درستی است. حالا اگر فرد ثبت نام کرد و به کلاس آمد و بعد تکالیفی به او دادند و او انجام نداد، نمی تواند بگوید لا اکراه فی الدرس زیرا کسی که به کلاس درس می آید باید تکالیف را انجام بدهد. اگر دانش آموزی بیشتر کلاس را غیبت داشته باشد نمی تواند بگوید که در درس اجباری نیست زیرا این جمله برای این دانش آموز نیست .این جمله برای دانش آموزی است که از اول سر کلاس نیامده است.
فردی نماز نمی خواند و می گفت که قرآن گفته است که نزدیک نماز نروید. در حالیکه قرآن فرموده بود که درحال مستی به نماز نزدیک نشوید. در ادامه ی آیه می فرماید: چون دین خیلی روشن و واضح است ،نیازی به اجبار ندارد. این آیه نمی خواهد بگوید که در نماز خواندن اجباری نیست بلکه می خواهد بگوید که وقتی ظهر است این قدر روشن است که نیازی به اجبار کردن برای نماز نیست. پس دین این قدر شفاف و روشن است که نیازی به اجبار نیست. وقتی فردی می داند که اگر عمل جراحی نکند ،یک ماه دیگر می میرد ، پزشک می گوید که اجباری برای عمل کردن نیست ولی بیمار قبول می کند که عمل کند زیرا برایش روشن است که اگر عمل نکند می میرد. لااکراه فی الدین برای فروع دین نیست .اگر شما در اسلام انتخاب واحد کرده اید باید این واحدها را بپذیرید. حالا اگر کسی دین اسلام را نپذیرفته است ، می تواند این واحدها را نگذراند. اعتقاد و باور تقلید کردنی نیست و پذیرفتنی است. چرخش زمینی اکراهی نیست زیرا روشن است. ما انسان هستیم و با شعور هستیم و یک خالقی ما را ایجاد کرده است که آن خداست و این باور می شود دین. این خدا از ما کارهایی را هم خواسته است که مثلا به نامحرم نگاه نکن و نماز بخوان.
ما نمی توانیم بگوییم که ما هیچ دینی را قبول نمی کنیم که راحت باشیم زیرا چنین انسانی یک انسان بی مسئولیت است. این کار یعنی پشت کردن به عقل. من در مدرسه ای که جشن تکلیف بود سخنرانی کردم. از بچه ها پرسیدم که آیا تکلیف سخت است یا خیر، آنها گفتند که تکلیف سخت است. من سوال کردم که آیا صبح زود به مدرسه آمدن سخت است یا خیر؟ آیا درس خواندن سخت است ؟همه گفتند: بله .سوال کردم که آمپول زدن سخت است؟ پس درس خواندنی که سخت است خوب است زیرا با درس خواندن با سواد می شویم و می توانیم کار مناسبی پیدا کنیم. پس هر سختی بد نیست. گاهی تکلیف سخت است. ممکن است که شما به پزشکی اعتماد نداشته باشید و داروهای آنرا هم نمی خورید، اینکار خوب است ولی شما از پای در می آیید. اگر ما کاری را شروع کنیم باید تا آخر برویم و رها کردن کار منطقی نیست. پس دین داری و تقید سخت است ولی در آینده آثار آنرا خواهید دید. پس اعتقادات شما اجباری نیست زیرا خیلی روشن است.
سوال- اگر دین برای سعادتمندی دنیا و آخرت ماست چرا خارجی هایی که دین ندارند زندگی سعادتمندانه ای دارند ؟
پاسخ – همیشه این تصور پیش می آید که ما دیندار هستیم و خارجی ها بی دین هستند. در حالیکه این طور نیست .الان در دنیا ،دین داری غالب است حتی در ادیان غیرالهی . روزی به یک معبدی رفتم که هندوها به آنجا می آمدند، بت می پرستیدند و نذر و نیاز می کردند. آنها برای باوری این کار را می کردند. الان سایر ادیان در دنیا غالب هستند.
در شب عاشورا در بیت رهبری سخنرانی داشتم و در چند دقیقه ی آخر بحثی را مطرح کردم. بعد رهبر به من فرمودند که اگر این نکته ی آخری را بیان نمی کردی بحث کامل نمی شد و این نکته خیلی خوب بود و بحث را کامل کرد. نکته این بود :هر انسانی که در دنیا مشکل دارد و فقیر است دلیل بر بد بودن فرد نیست و هر کسی که امکانات دارد و زندگی خوبی دارد، دلیل بر خوب بودن فرد نیست. دربین انسان های بد و کافر، انسانهای فقیر ومشکل دار وجود دارد ودر بین همان افراد هم انسانهای خوشبخت و آرام هم وجود دارد. همچنین در بین متدینین هم این طور است که هم دردمند و فقیر وجود دارد و هم پولدار و کارخانه دار.
پس ما نمی توانیم نسخه بدهیم که هر کس که با دین است خوشبخت است و مشکل ندارد و هر کس که بی دین است بدبخت است. این یک قاعده ی کلی نیست. قرآن می فرماید: خوشبخت بودن دوجور است : نعمت و نقمت. قارون پول دارد و سلیمان هم پول دارد. و هر دو خوشی می کنند اما زندگی سلیمان نعمت است ولی زندگی قارون نقمت است. قارون خدا را منکر می شود. البته خدا صبر زیادی دارد .اما باید آخر کار آنها را دید. ما در دنیا انسان هایی داریم که خوب زندگی می کنند ولی رفاه افراد دلیل بر خوب بودن آنها نیست. قرآن ( سوره انعام)می فرماید: کسانی که خدا را فراموش می کنند ما همه چیز به آنها می دهیم. بخاطر همین قارون همه چیز داشت. ستمگران همه نوع امکاناتی دارند آیا آنها خوب هستند؟ پس گاهی رفاه نقمت است. هر انسانی که بیمار می شود انسان بدی نیست و برعکس انسان خوبی است ،گاهی خدا او را بیمار می کند تا به خودش بیاید و توبه کند. این مباحث را نباید به دین داری و غیر دینداری گره بزنیم. اگر مردم تقوا داشته باشند خدا به آنها برکت می دهد. فردی موسی را دید و پرسید که کجا می روی ؟موسی گفت که می روم عبادت کنم. او گفت به خدا بگو ما عبادت نمی کنیم و تو را قبول نداریم و زندگی راحتی هم داریم. حضرت موسی این را با خدا مطرح نکرد و خدا از او پرسید که چرا این موضوع را مطرح نکردی ؟موسی گفت که من خجالت کشیدم. خدا فرمود :بگو که تو از لذت مناجات با من محروم هستی. بعضی ها فکر می کنند که لذت، فقط خوردن و آشامیدن است .این لذت در حیوانات هم وجود دارد. وقتی پیامبر به نماز می ایستاد می فرمود که من احساس خوشی می کنم. خوشی را باید به خوشی مادی و معنوی تقسیم کرد. ممکن است که ما آرامش مادی داشته باشیم ولی آرامش معنوی نداریم. مسئول باید متخصص و متعهد باشد. بهترین همسر کسی است که هم جمال داشته باشد وهم کمال .نباید این دو صفت را از هم تفکیک کرد. خوب است که انسان مومن در دنیا آسایش داشته باشد و آرامش هم داشته باشد.
اگر کافران آسایش دارند ولی لذت معنوی ندارند .
سوال – صفحه 247 قرآن کریم را توصیح بفرمایید.
پاسخ – وقتی برادران یوسف خطا کردند به پدرشان گفتند که تو برای ما طلب مغفرت کن. پس انسان باید گناه را توجیه نکند و طلب معفرت بکند، انسان باید در بعضی از کارها واسطه ایجاد کند یعنی توسل کند و انسان باید به خطای خودش اعتراف کند.
سوال – من بسیاری از دستورات اسلام را مثل نماز، روزه ،جهاد، احترام به والدین، یتیم نوازی و ... را می پسندم ولی مسائلی مثل اینکه چند بار باید در وضو آب ریخت یا چند بار آب بریزیم تا چیزی پاک بشود را قبول ندارم و فکر می کنم که اینها ما را از اصل دین که زیباست باز می دارد، راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – اینکارها ما را از اصل دین باز نمی دارد زیرا این یک مسئله است که شما آنرا یک بار یاد می گیرید و عمل می کنید. اصل همان طهارتی است که از وضو حاصل می شود. مثل پزشک که به شما دارو می دهد و اصل ،سلامتی است که از دارو حاصل می شود. ولی دکتر می گوید که باید این دارو را هر هشت ساعت یک بار بخورید .ما نباید بگوییم که چرا هر هشت ساعت یک بار؟ شما می خواهید خانه ای بسازید، اصل ساختن خانه است ولی مقررات خاصی دارد .پس برای رسیدن به اصول باید از مبانی عبور کند.
در مبانی دینی ما وقتی می گویند که نماز صبح دو رکعت است،این باعث می شود که دین از سلیقه ای بودن در بیاید. وقتی بچه ها می خواهند به مدرسه بروند همه باید لباس یک رنگ بپوشند. زیرا اگر این کار را آزاد بگذارند بچه ها با چهل رنگ به مدرسه می آیند و این خودش یک نکته ی تربیتی است. وقتی همه دو رکعت نماز می خوانند یا یک مدل خاصی وضو می گیرند این باعث نظم و قانونمندی می شود. اگر در دین ما بی نظمی وجود داشت کار، جای اشکال داشت. باید نظم در کل عالم هستی وجود داشته باشد. ما در فاصله ی شب و روز و کارهای دیگر خیلی دقیق هستیم پس چطور می شود که در نماز دقیق نباشیم؟
یکی از انبیاء الهی داشت خودش را در حمام می شست و سوسگی را دید که خیلی صدا می کرد. این پیامبر به خدا گفت که این سوسگ به چه دردی می خورد که آفریدی ؟ خدا فرمود: این سوسگ تا بحال چند بار پرسیده است که ازمن پرسیده که چرا این انسان را آفریدی و این پیامبر به چه دردی می خورد. احکام ما تعبدی و تعقلی است .ایجاد نظم ،اقتضا کرده است که همه ی احکام یک دست باشد. این سوالات اگر برای فرار از اصل دین و بهانه نباشد، اشکالی ندارد.
انشاء الله همه ی ما مشمول دعای «ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة حسنه وقنا عذاب النار» باشیم.