شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

94-09-18- حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفیعی - امامت
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی

تاريخ پخش:94/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


بر چهره‌ی تو نقش تبسم همیشگی *** در چشم‌های تو غم مردم همیشگی
دریایی و نمایش آرامشی ولی *** در پهنه‌ی دل تو تلاطم همیشگی
در وسعتی که عطر سکوت تو می‌وزد *** بارانی از ترانه، ترنم همیشگی
با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل *** سازش همیشگی و تفاهم همیشگی
خورشید جاودانه‌ی اشراق روی توست *** سرچشمه‌ی «مکارم الاخلاق» خوی توست


شریعتی: سلام به همه‌ی شما خیلی خوش آمدید به سمت خدا ایام رحلت جانگداز نبی مکرم اسلام شهادت امام حسن مجتبی و شهادت امام رضا را به همه تسلیت می‌گویم سلام عرض می‌کنم به آقای دکتر رفیعی
حاج آقا رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز تسلیت عرض می‌کنم مناسبت‌های پایانی ماه صفر را ان شاء الله که مشمول شفاعت پیغمبر و اهل بیت قرار بگیریم
شریعتی: ان شاء الله برنامه‌ی امروز ما رنگ و بوی پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم را خواهد داشت
دکتر رفیعی: با توجه به این که در آستانه‌ی بزرگ ترین مصیبت جهان اسلام بلکه جهان خلقت یعنی رحلت پیغمبر گرامی اسلام قرار داریم من دلم می‌خواهد این برنامه را اختصاص بدهم به آن حضرت و بحث هفته‌های قبل را ان شاء الله در آینده دنبال می‌کنیم می‌دانید که به تعبیر حضرت علی علیه السلام فقدان پیغمبر اعظم مصائب عالم است آن حضرت خودش می‌فرماید که مصیبتی بالاتر از این ما نداریم و بعد می‌فرمایند که چیزی با مرگ پیغمبر قطع شد که با مرگ احدی قطع نشد و آن وحی بود که منظور آمدن جبرئیل و آوردن قرآن و کلام الهی است از طرف دیگر دوستان می‌دانند قرآن کریم صد‌ها آیه را به پیغمبر اختصاص داده خیلی هم ریز حتی دیدم بعضی بزرگان و دوستان کتاب نوشته اند پیغمبر در قرآن به این عنوان کتاب‌هایی را نوشتند مثلا مرحوم آسید رضای صدر یک کتابی دارد محمد فی القرآن ترجمه هم شده پیامبر در قرآن و پرداختن به این آیات که این آیات هم اخلاق پیغمبر را بیان می‌کند هم اوامر خدا به قرآن هم نباید هم هم شئون و مقامات هم جایگاهش را هم وظیفه‌ی ما به ایشان بیان شده آن قدر خدا پیغمبر را دوست دارد که می‌فرماید هر کس من را دوست دارد از این پیغمبر اطاعت بکند «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي» (آل عمران/ 31) هر چه این پیغمبر می‌گوید من گفتم «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/ 7) بعد می‌فرماید هر کجا هم می‌خواهد سفارشی بکند در مورد پیغمبر اول اسم خودش را می‌آورد چه باید چه نباید چه آن جا که می‌خواهد بگوید اطاعتش بکنید «أَطِيعُوا اللَّـهَ وَالرَّسُولَ» (آل عمران/ 32) چه آن جایی که می‌خواهد بفرماید مثلا جلوتر از پیغمبر نیفتید «آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ» (حجرات/ 1) نکته‌ی بعدی این است که ممکن است کسی بگوید پیغمبر خیلی مقام جایگاهش عالی است ما کجا پیغمبر با آن عظمت در عرش کجا نه می‌خواهیم عرض کنیم اتفاقا این طور نیست خدا در قرآن می‌فرماید این پیغمبر برای شما الگو است وقتی می‌گوید الگو است یعنی قابل پیروی است «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّـهَ كَثِيرًا» (احزاب/ 21) این پیغمبر الگوی نیکو است این کلمه‌ی اسوه‌ی حسنه راجع حضرت ابراهیم هم در قرآن است منتها درباره‌ی حضرت ابراهیم و یارانش می‌فرماید این‌ها اسوه هستند برای نفی شرک یعنی شما ابراهیم و پیروانش را الگو قرار بدهید در توحید اما در مورد حضرت رسول مطلق است اسوة حسنة پیغمبر برای مردم الگو است منتها برای همه‌ی مردم همان طور که درباره‌ی قرآن می‌فرماید« هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» (بقره/ 2) این جا هم یک شرط گذاشته می‌فرماید این پیغمبر الگو است برای کسانی که سه ویژگی دارند «لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّـهَ كَثِيرًا» خدا را قبول داشته باشد کسی که خدا را قبول ندارد فرستاده اش را قبول بکند؟ قیامت را هم قبول داشته باشد قائل باشد بدی خوبی جزا پاداش دارد سوم یاد خدا بکند دلش بخواهد متذکر شود اگر کسی این سه ویژگی را دارد مبدا و معاد و یاد خدا می‌تواند پیغمبر را الگو قرار بدهد که امیرالمومنین در نهج البلاغه هم می‌فرماید فَتَأَسَّ بنَبیّکَ الاَطْیَبِ الاَطْهَر (نهج البلاغه، خطبه 160) به این پیغمبر تاسی بکنید و از او اطاعت بکنید اما در میان انبوه حرف‌هایی که می‌شود زد می‌دانید صد‌ها کتاب از قرن‌های اول تا همین سال‌های اخیر در سیره‌ی پیغمبر نوشته شده بعضی هایش سی جلد است مثلا الصحیح من سیرة المصطفی که جناب جعفر مرتضی نوشته سی جلد است اخیرا مجموعه سخنان پیغمبر را دارالحدیث در دوازده جلد چاپ کرده خیلی کار شده خیلی نوشته شده آن کتابی که من انتخاب کردم عیون اخبار الرضا است شیخ صدوق که تهرانی‌ها به ابن بابوی می‌شناسند و کنار قبرش می‌روند خیلی مرد بزرگی است هر چه من بگویم کم گفتم و این شخصیت کتاب زیاد دارد ولی به نظر من دو کتابش از میان بقیه‌ی کتاب هایش می‌درخشد همه اش خوب است همه‌ی کتاب هایش خصال دارد من لا یحضر دارد دو کتابش ویژه شده یکی توحید صدوق غوغا است کسی می‌خواهد خداشناسی در مکتب اهل بیت داشته باشد یک دور توحید صدوق را بخواند روایت توحید را از ائمه جمع آوری کرده ترجمه‌ی فارسی شده این کتاب شرح هم شده دومین کتاب که درباره‌ی امام رضا نوشته این عیون اخبار الرضا است این هم ترجمه شده در دو جلد این که الآن دستم است ترجمه شده است که متن عربی اش را هم دارد یک مطلبی دارد شاید عزیزان بیننده کمتر شنیده باشند امام حسن علیه السلام می‌فرماید من یک وقتی از یکی از بستگان ما که خیلی با پیغمبر مانوس بود و ایشان پیغمبر را کاملا می‌شناخت قال الحسن بن على بن أبي طالب عليهم السلام سالت خالي هند بن أبي هاله عن حليه رسول الله (ص) وكان وصافا للنبى (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 283) یعنی می‌توانست کاملا پیغمبر را توصیف بکند سوال کردم پیغمبر چطور بود ایشان هم برای من توضیح داد که این جا است چون روایت را امام رضا نقل می‌کند می‌گوید پدرم از جدش از جدش از امام حسن می‌فرماید من تصمیم گرفتم بروم برای برادرم امام حسین این‌ها را تعریف بکنم این‌ها کم با پیغمبر بودند هفت سال بیشتر نبودند قال الحسن عليه السلام: فَكَتَمَهَا الْحُسَيْنُ زَمَانًا، ثُمَّ حَدَّثْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي إِلَيْهِ فَسَأَلَهُ كمَّا سَأَلْتُهُ، وَوَجَدْتُهُ قَدْ سَأَلَ أَبَاهُ، عَنْ مَدْخَلِهِ وَمَجْلِسِهِ وَمَخْرَجِهِ ومسلكه، فَلَمْ يَدَعْ مِنْهُ شَيْئًا این خبرهایی را که شنیدم از یکی از بستگان تصمیم گرفتم بروم برای امام حسین بگویم ولی دیدم نه امام حسین برادر من همین سوال را از پدرمان حضرت علی پرسیده می‌گوید دیگر من نگفتم چون کلام کلام امیرالمومنین است خیلی جالب است روایت کاش برسم این را سه چهار صفحه است یک تکه‌هایی اش را عرض می‌کنم پس امام حسین از پدرش حضرت علی درباره‌ی چهار محور در زندگی پیغمبر سوال کرد ما غالبا از پیغمبر اکرم فضائل مناقب مصائب می‌گوییم ولی خواهش من این است بینندگان خوب گوش بدهند جزئیات زندگی پیغمبر را وارد شویم سوال کردم از پدرم حضرت علی از چهار چیز حضرت علی روی زانوی پیغمبر بزرگ شده بچه بود آمد خانه‌ی پیغمبر در نهج البلاغه خطبه‌ی 192 می‌گوید وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتـَّبِعُهُ إِتّباعَ الْفَصيلِ اَثَرَ أُمِّهِ، يَرْفَعُ لى فى كُلِّ يَوْم مِنْ أَخْلاقِهِ عَلَمًا، وَ يَأْمُرُنى بِالاِْقْتِداء بِهِ. چطور یک بچه شتر دنبال مادرش می‌رود چپ برود چپ می‌رود بنشیند می‌نشیند این طور تبعیت می‌کرد اگر تعبیر خودشان نبود من عرض نمی‌کردم این تعبیر را. می‌فرماید يَرْفَعُ لى فى كُلِّ يَوْم مِنْ أَخْلاقِهِ عَلَمًا من یک وقت به دوستان آموزش پرورش و دانشگاهیان این را به عنوان یک راهکار توصیه کردم حضرت علی می‌فرماید رسول خدا هر روزی یک صفت اخلاقی را برای من برجسته می‌کرد و من را امر می‌کرد که اقتدا بکنم و یاد بگیرم من گفتم به این دوستان بیایید هر هفته‌ای را روز شاید برای ما کشش اش سنگین باشد هر هفته‌ای را به یک صفت اخلاقی نسبت بدهید فرض کنیم چهل هفته سی هفته مدرسه می‌روند بچه‌ها یک هفته هفته‌ی سخاوت این هفته همه یاد بگیرند به فقیر به مستند به گرفتار کمک بکنند یک هفته صداقت این هفته همه تمرین بکنند دروغ نگویند آن وقت معلم سر کلاس می‌رود از صداقت بگوید سر صف آیات صداقت خوانده شود این‌ها را من خیلی سال‌های پیش پیشنهاد دادم به آموزش پرورش یک برنامه‌ی هماهنگ خیلی زیبا است یک هفته هفته‌ی احترام به پدر مادر شود یک هفته کنترل زبان پدر مادر ببینند این هفته بچه‌ها ما را بیشتر تحویل گرفتند این‌ها هفته‌ای نمی‌شود علم می‌شود در سال‌های آینده مرتب عمل می‌شود ما چطور هفته‌ی پژوهش داریم هفته‌ی ورزش داریم هفته‌ی وحدت داریم چقدر خوب است من این را پینشهاد می‌کنم به معاونت پرورشی آموزش پرورش خودم هم حاضرم کمکشان بکنم بیایند تقسیم بکنند از مهر ماه تا پایان خرداد اردیبهشت تقسیم بندی بکنند این را از کجا گرفتیم؟ از حضرت علی در این جمله من به مدارس علمیه هم یک وقتی این را توصیه می‌کردم فرقی نمی‌کند ادارات هم می‌تواند باشد مثلا شما در خانه بگویید این هفته هفته‌ی ادب است همه با هم مودب حرف می‌زنیم نه این که بعدش بی ادبانه حرف می‌زنیم نه این هفته این برجسته می‌شود این هفته هفته‌ی احترام به بزرگ تر‌ها است کنترل غضب کنترل خشم است خیلی عالی می‌شود امام حسین علیه السلام می‌فرماید الْحُسَيْنُ: سَأَلْتُ أَبِي، عَنْ دُخُولِ النبي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فقَالَ: كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُونًا لَهُ فِي ذَلِكَ، فَكَانَ إِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ: جُزْءًا لِلَّهِ وَجُزْءًا لِأَهْلِهِ وَجُزْءًا لِنَفْسِهِ، ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ از پدرم چهار چیز را سوال کردم عَن مَدخَل رسول الله پیغمبر در خانه اش چطوری بوده ایشان با پیغمبر بزرگ شده دوم بیرونش چطور بوده عَن مَخرَجَه سوم در جلسات عَن مَجلِسِه جلسات سخنرانی یا اداری یا تعیین افراد در مجالس چطور بود چهار عَن سِیرَتَه وَ شکله سیره‌ی پیغمبر چطور بوده خیلی زیباست قرآن می‌فرماید به پیغمبر اقتدا بکنید بینندگان دارند این برنامه را گوش می‌دهند چطوری به پیغمبر اقتدا بکنید کتاب زیاد داریم سنن النبی علامه طباطبائی دیگران ولی از این روایت عیون متن کلام امام حسین و حضرت علی است از پیغمبر یعنی سه معصوم در این کلام نهفته است سند هزار ساله است من کتاب دم دستی نیاوردم طولانی است بعضی هایش را می‌گویم اما سوال اول وجود مقدس حضرت علی فرمودند حسین جان جدت رسول خدا این طور بود از در خانه که می‌رفت داخل وقتش را به سه بخش تقسیم می‌کرد اجزا سه بخش می‌کرد یک جزء برای خدا آقای عزیز شما که در خانه می‌روی یک بخشی اش را باید قرآن بخوانی نماز بخوانی مقید به دعا باشی شب جمعه است دعای کمیلی ولو بخشی اش را دوم یک وقتی را اختصاص می‌داد به خانواده اش دیگر آن جا جبرئیل و میکائیل و وحی و نماز نبود قشنگ می‌نشست خانم بیا با هم حرف بزنیم حرف‌های بسیار خانوادگی کاملا خانوادگی و سوم یک وقتی هم برای خودش می‌گذاشت بالاخره این پیغمبر حمام می‌خواهد برود ناخن می‌خواهد بگیرد مطالعه که نمی‌کرد علمش الهی بود من خودم را عرض می‌کنم مطالعه بکنیم خانم می‌آید می‌گوید آقا صبح می‌رود شب می‌آید یک روزنامه هم بغلش در راه خریده می‌آید خانه پایش را روی پایش می‌اندازد روزنامه را باز می‌کند مثل این که این زن این بچه ندارد نمی‌داند بچه کلاس چندم است غذا بیاوریم؟ زورش می‌آید بگوید بله این سیره‌ی پیغمبر نیست یک خانمی آمده بود یک وقتی تماس گرفته بود یا نوشته بود که آقای ما نهارش را می‌برد پشت میز کامپیوتر می‌خورد حاضر نیست بیاید با بچه‌ها غذا بخورد یک محقق غربی من نمی‌خواهم بگویم غربی‌ها حرف دارند برای گفتن نه همه‌ی حرف‌های ما برای روایات ما است منتها به مذاق بعضی‌ها این‌ها تاکید بیشتری شود یک محقق غربی که 45 سال در خانواده و امور این گونه کار کرده از او پرسیدند چهل و پنج سال است کلاس سخنرانی کتاب دارید ظاهرا اتریشی است خلاصه اش را برای ما بگو گفت خلاصه‌ی حرف ما دو کلمه است من یافتم اختلاف خانواده‌ها درگیری‌ها ناشی از دو امر است یک آداب گفتگو با هم را بلد نیستند ما دیدیم گاهی و شنیدیم پنج دقیقه زن و شوهر نمی‌توانند با هم حرف بزنند دعوایشان می‌شود پدر و بچه نمی‌توانند صدایشان می‌رود بالا آداب گفتمان با هم دیگر را بلد نیستیم پیغمبر اکرم که تاج سر ما است جای خود نه ما می‌آییم پایین تر پیروان پیغمبر زندگی حضرت امام رهبر کبیر انقلاب با خانواده اش چاپ شده کتابی است نامه‌ای نوشته امام از بیروت به خانواده اش تصدقت شوم قربانت بگردم محبوب من این تعبیر‌ها را دارد آسید احمد آقا فرمودند رسیدیم پاریس بعد از آن خستگی خیلی خسته بود هواپیما راه نمی‌دادند بالاخره تا رسیدیم امام فرمود یک تلفن برای ما پیدا بکنید برای چه؟ حال حاج خانم را بپرسم با آن همه مشغله و گرفتاری‌هایی که بود پیغمبر وارد خانه که می‌شدند زندگی اش را به سه بخش تقسیم می‌کرد جزئی برای خودش جزئی برای خدا جزئی برای خانواده آن وقت مردم چه؟ مردم می‌آمدند خانه هم فرمود جزء خودش را بین خودش و بین مردم تقسیم می‌کرد این دو نکته دارد اول این که نه از جزء خدا می‌زد نه از جزء خانواده نکته‌ی دوم این است که جزء خودت جزء مردم هم است فرق نمی‌کند کار مردم راه انداختن هم به نفع خود انسان است و برای انسان مفید است حضرت فرمودند وَكَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِي جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَقَسَّمَهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّينِ مراجعاتی که مردم داشتند به ایشان بالاخره همه می‌آمدند چه کسی را مقدم می‌کرد جالب است الآن جناب عالی هزار گرفتاری داری نامه می‌آید دعوت می‌شوید برای برنامه‌ای بنده و دیگران اولویت در چیست؟ یک کسی می‌آید می‌گوید استخاره بگیر یک کسی می‌آید جوانم نماز نمی‌خواند شما صحبت بکن یک کسی اختلاف با خانمش پیدا کرده می‌گوید ده دقیقه صحبت کنی اختلاف حل می‌شود یک کسی می‌گوید منزل ما روضه است شما شرکت کن من بگویم فلانی آمده این با آن اختلاف خانوادگی یکی نیست ملاک این است فرمود پیغمبر گرامی اسلام اهل فضل را مقدم می‌کرد یعنی آن‌هایی که فضیلتی داشتند یک برتری داشتند مثلا حافظ قرآن بود عالم بود بزرگ قوم خودش بود این را مقدم می‌داشتند حضرت و کار را انجام می‌دادند این سوال اولی که از امام علی علیه السلام در مورد رسول گرامی اسلام شد به عبارت دیگر اولین مطلب مدیریت خانه توسط مرد است که چگونه اجزا را تقسیم بکند اما بخش دوم وَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِهِ كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ فِيهِ؟، فَقَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا مِمَّا يَعْنِيهِم وَيُؤَلِّفُهُمْ وَلَا يُفَرِّقُهُمْ -، أَوْ قَالَ: يَنَفَرَّهُمْ شَكَّ أَبُو غَسَّانَ - يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَيُوَلِّيهِ عَلَيْهِمْ، وَيَحْذَرُ النَّاسَ وَيَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِي عَن أَحَدٍ منهم بَشَّرِهِ، وَلَا خُلُقِهِ وَيَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَيَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِي النَّاسِ وَيُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَيُقَوِّيهِ وَيُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَيُوَهِّيهِ، مُعْتَدِلُ الْأَمْرِ غَيْرُ مُخْتَلِفٍ سوال کرد پدر جان پیغمبر بیرون از خانه چطور بود؟ زبانش را حفظ می‌کرد مگر حرفی که مفید باشد پس حرف غیر مفید نمی‌زد یک آقایی اخیرا کتابی نوشته صد گناه برای زبان من شوخی می‌کنم می‌گویم گناهان چشم را بشمارید چند تا می‌شمارید یکی دو تا اما زبان عضو پر گناهی است اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ وَ شَرٍّ (تحف العقول، ص 298) است فرمود پیغمبر زبانش را حفظ می‌کرد مگر از حرف‌های مفید یعنی حرف مفید می‌زد و همه اش سعی می‌کرد الفت ایجاد بکند نفرت ایجاد نکند به خدا همین جمله تابلو شود در زندگی‌های ما بس است آقایان خواهران عزیزانی که می‌گویید می‌خواهیم پیغمبر الگوی ما باشد پیغمبر ایجاد الفت می‌کرد ایجاد نفرت نمی‌کرد گاهی ما لطائف ائمه را هم نگفتیم ائمه یک سری مزاح‌هایی هم داشتند یک چوپانی داشت برمی‌گشت برود خانه اش از سر کار یک لباس مندرس خاکی پوشیده معلوم است شغلش این طور بود پیغمبر دید فرمود لَیسَ لَکَ ثَوبٌ جَدید لباس نو نداری؟ گفت چرا دارم ولی دارم می‌روم خانه یعنی چه؟ یعنی با این لباس نرو مناسب نیست فرمود برو لباست را عوض بکن رفت عوض کرد لباس به انسان شخصیتی می‌دهد آمد خدمت حضرت حضرت نگاهی کرد فرمود اَلَیسَ هَذَا اَحسن؟ ضَرَبَ الله عُنُقَک حالا بهتر نشدی؟ خدا گردنت را بزند بنده خدا برخورد گفت چرا حضرت این طور می‌گویی گفت یا رسول الله شما فرمودی لباس را عوض بکن عوض کردیم چرا این طوری گفتید؟ فرمود ضَرَبَ الله عُنُقَک فِی سَبیلِ الله مثل این که خاک بر سرم خاک کربلا فرمود دعا کردم شهید شوی گفت خیلی دوست دارم یا رسول الله شهادت آرزوی من است فرمود من هم همین را گفتم ما این‌ها را نگفتیم ما هم مقداری مقصر هستیم در این قصه باید این سیره بیان شود ذکر شود یک روز آقایی آمد خدمت حضرت رسول محاسنت سفید بود من نمی‌گویم سفید خوب است رنگ کرده خوب است ولی این روایت را ببینید چقدر اخلاق پیغمبر با مردم راحت و زیبا بود فرمود چهره ات نورانی است بعد فرمود کسی که در راه اسلام محاسنش را سفید بکند نور به چهره دارد رفت فردا حنا زد آمد حنا یک مقدار زرد است البته الآن حناهای مشکی هم است حضرت دید فرمود به به اَلآن نُور وَ اِسلَام الان هم نور داری هم اسلام شاید وجه اش این بود که آن زمان یهودی‌ها غالبا محاسن سفید می‌گذاشتند پیغمبر به مسلمانان می‌فرمود رنگ کنید نگویید اصحاب پیغمبر مسن اند روز سوم مشکی مشکی کرد تیپ حسابی قشنگ شد تا آمد حضرت فرمود نوُر و اِسلَام وَ اِیمان و عِفة لِلنِّسائکم چهار اثر دارد نور است اسلام است ایمان است باعث عفت خانم هایتان می‌شود یعنی زن می‌گوید آفرین مردم محاسنش را رنگ کرده لباسش را شیک کرده این ادبیات را می‌خواهم بگویم و الا از اول بگوید این چه قیافه‌ای است برای خودت درست کردی خجالت بکش برو عوض بکن نه می‌رود عوض می‌کند اَلَیسَ هَذَا اَحسَن یک مزاح هم با او می‌کند این در ذهنش می‌ماند مهارت گفتار ما نداریم من همه‌ی اقشار را می‌گویم کارنگی چرا کتابش را این قدر فروش رفته آیین دوست یابی چون یک مقدار مهارت گفتار در آن بیان کرده است.
شریعتی: خیلی ممنون خیلی نکات خوبی را شنیدیم بیشتر از هر زمان دیگری به این سیره با این جزئیات نیاز داریم. صفحه‌ی 58 را با هم تلاوت می‌کنیم آیات 62 تا 70 سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلَّا اللَّـهُ وَإِنَّ اللَّـهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿٦٢﴾ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ﴿٦٣﴾ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّـهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿٦٤﴾ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنجِيلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٦٥﴾‌ها أَنتُمْ هَـؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿٦٦﴾ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَـكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٦٧﴾ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّـهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٦٨﴾ وَدَّت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿٦٩﴾ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّـهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿٧٠﴾
ترجمه:
یقیناً این [واقعیاتی که بیان شد،] همان داستان راست و درست [مسیح] است؛ [و الوهیّت او یا فرزند خدا بودنش از پندارهای واهی و ادعاهای باطل نصاری است] و هیچ معبودی جز خدا نیست؛ و یقیناً خداست که توانای شکست ناپذیر و حکیم است. (۶۲) چنانچه [با این همه دلایل روشن از اعتراف به توحید و پذیرفتن اسلام] روی گرداندند، [بدانند که] یقیناً خدا به [وضع و حال] مفسدان آگاه است. (۶۳) بگو:‌ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است [و همه کتاب‌های آسمانی و پیامبران آن را ابلاغ کردند] که جز خدای یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی را اربابانی به جای خدا نگیرد. پس اگر [از دعوتت به این حقایق] روی گرداندند [تو و پیروانت] بگویید: گواه باشید که ما [در برابر خدا و فرمان‌ها و احکام او] تسلیم هستیم. (۶۴)‌ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم مجادله و ستیز می‌کنید [شما قوم یهود، او را یهودی می‌دانید، و شما گروه نصاری، او را نصرانی می‌شمارید] در حالی که تورات و انجیل بعد از او نازل شد؛ آیا نمی‌اندیشید؟! (۶۵) آگاه باشید! شما کسانی هستید که درباره آنچه به آن آگاهی داشتید مجادله و ستیز کردید، [ستیز شما یهودیان با نصاری این بود که مسیح، فرزند خدا نیست، و ستیز شما نصاری با یهودیان این بود که عیسی دارای مقام نبوّت است و ایمان به او واجب است،] پس چرا درباره آنچه به آن آگاهی ندارید [و آن آیین ابراهیم است] مجادله و ستیز می‌کنید؟! و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید. (۶۶) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه یکتاپرست و حق گرایی تسلیم بود، و از مشرکان نبود. (۶۷) مسلماً نزدیک ترین مردم به ابراهیم [از جهت پیوند وانتساب معنوی] کسانی اند که [از روی حقیقت] از او پیروی کردند، و این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آورده اند [از همه به او نزدیک ترند] و خدا یاور و سرپرست مؤمنان است. (۶۸) گروهی از اهل کتاب آرزو دارند که کاش شما را [از راه خدا] گمراه کنند، در حالی که جز خودشان را گمراه نمی‌کنند، و [این واقعیت را] درک نمی‌کنند. (۶۹)‌ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا [در تورات و انجیل درباره اوصاف پیامبر اسلام] کفر می‌ورزید در حالی که خودتان گواهی می‌دهید [که این آیات از سوی خدا نازل شده است؟!] (۷۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: آقای دکتر رفیعی اشاره‌ی قرآنی امروز را بفرمایید و بعد ادامه‌ی روایت نورانی.
دکتر رفیعی: آیه‌ی 68 در این صفحه نکته‌ی جالبی دارد «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّـهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» حضرت ابراهیم پیغمبر بت شکن است مظهر توحید است حنیفا مسلما بوده امت واحده بوده خیلی خدا در قرآن از او تعریف کرده چه کسانی به ابراهیم نزدیک اند؟ بچه هایش؟ نه خدا قرآن می‌فرماید اولویت نزدیکی به ابراهیم مال آن‌هایی است که از ابراهیم تبعیت بکنند یک وقتی کسی آمده بود پیش امام سجاد خیلی گریه می‌کرد به نام سعد اموی مال بنی امیه بود گفت من ننگ اموی بودن را دارم خیلی ناراحتم آقا فرمود اموی نیست گفت چرا فامیلم آقا این آیه را خواند فرمود هر کسی از هر کسی تبعیت می‌کند استنادش به اوست تو که از ما تبعیت می‌کنی تو علوی هستی تو حسینی هستی کسانی که تبعیت بکنند این آقا در تاریخ معروف شده به سعد الخیر ادامه‌ی آیه دارد کسانی که پیرو ابراهیم اند این‌ها به او نزدیک تر هستند و این پیغمبر رسول خدا که داریم اخلاقش را می‌گوییم حضرت رسول گرامی می‌فرماید دین من دین حضرت ابراهیم است. عرض کردیم که امام حسین سوال کرد از پدر بزرگوارشان که چهار محور در زندگی پیغمبر اکرم را برای من بگویید یکی خانه اش چطور بود که اشاره کردیم خانه‌ی حضرت به چه گونه بود یکی بیرون چگونه بود یک بخشی را گفتیم فرمود آن چه که می‌گفت حرف مفید بود حرف غیر مفید نمی‌زد تالیف ایجاد می‌کرد نفرت ایجاد نمی‌کرد يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ این خیلی مهم است بزرگ هر قومی را به بزرگی یاد می‌کرد تحویل می‌گرفت این هم یک درس اخلاقی است اگر یک وقتی یک کسی می‌آید پیش ما بزرگ یک قومی است ولو مرامش عقیده اش با ما نیست رئیس جمهور یک کشوری است رئیس یک اداره یک قبیله‌ای است پیغمبر بزرگ هر قومی را تحویل می‌گرفت لذا یک وقتی داشتند ایشان از مسجد می‌رفتند دختر حاتم طایی جزء اسرا بود پیغمبر را صدا زد گفت یا رسول الله من دختر حاتم ام حاتم مسلمان نشده اوایل اسلام مرد تا گفت پیغمبر فرمود آزادش بکنید پدرش فلانی بود بعضی اوقات یک کسی را باید به خاطر انتصابش تحویل گرفت امام علی علیه السلام فرمودند پیغمبر بیرون از خانه این طور بود سراغ اصحابش را می‌گرفت چه کسی مریض است عیادتش می‌رفت چه کسی از دنیا رفته تشییعش می‌رفت چه کسی قرض داد چه کسی با خانمش دعوا کرده الآن تفقد از بین رفته یک آقایی چند شب پیش می‌گفت در آپارتمانی هستیم بیست سی نفره هم دیگر را نمی‌شناسیم فامیلی هم را بلد نیستیم اول روستا کسی وارد می‌شد شما سوال می‌کردی آخرین خانه را هم می‌دانست مال چه کسی است بعد دارد که این روایت باید در یک برنامه‌ی یک ساله بحث شود شیخ صدوق بعد از این که این روایت را نقل می‌کند پایانش می‌گوید این روایت را من به سند‌های مختلف دیدم بعد می‌فرماید این جا جایش نبود در یک کتاب ولی من یک کتاب دیگر دارم به نام معانی الاخبار در آن کتاب این حدیث را شرح قد اخرجتها في كتاب النبوه وإنما ذكرت من طرقي إليها ما كان فيها عن الرضا عليه السلام لأن هذا الكتاب مصنف في ذكر عيون اخباره عليه السلام وقد اخرجت تفسيرها في كتاب معاني الاخبار پیغمبر گرامی اسلام ویژگی دیگرش این بود ويحسن الحسن ويقويه ويقبح القبيح خوب را خوب می‌گفت بد را هم بد می‌گفت ما الآن یک مشکلی که در تربیت اولاد داریم نمی‌گوییم به بچه مان این بد است این خوب است این حداقل تربیت است وقتی آیه نازل شد «قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (تحریم/ 7) مردم خودتان و خانواده هایتان را از جهنم نجات بدهید بعضی‌ها آمدند پیش پیغمبر گفتن چطوری خانواده هایمان را نجات بدهیم فرمود خوب را به آن‌ها بگویید بد را هم بگویید می‌گوید بچه ام نماز نمی‌خواند دوست فلان دارد به او بگو بد است به او بگو نماز خوب است نگفتیم آثار نماز را نگفتیم بعد فرمود میانه رو بود نه تند نه کند. پس در خانه مدیریت داشت سه بخش می‌کرد بیرون از خانه هم که گفتیم فسألته عن مجلسه فقال: كان لا يجلس ولا يقوم الا على ذكر ولا يوطن الاماكن وينهى عن ايطانها مجلس پیغمبر چطوری بود جلسات حضرت بعضی‌ها درس اخلاق داشتند مثلا می‌روند مجلس آیت الله شیخ جعفر شوشتری مجلس اشک بود هر کسی درس اخلاقش می‌رفت گریه می‌کرد ما خودمان در قم مجلس آیت الله بهجت می‌رفتیم مجلس انس بود حرفی نمی‌زد ایشان ولی هر کسی آن جا می‌نشست می‌دانست این جا مسلم گناه نمی‌شود مرحوم شهید صیاد شیرازی می‌آمد قم می‌رفت مجلس آیت الله بهاء الدینی می‌نشست مجلس ایشان مجلس معرفت بود یک نکته‌ای مطلبی می‌گفت هر مجلسی و امان از مجلسی که مجلس گناه باشد آدم در آن مجلس بداند که در این مجلس غیبت و معصیت است مجلس پیغمبر چگونه بود؟ حضرت فرمودند که مجلس پیغمبر چهار ویژگی داشت بردباری، حیا، صداقت و امانت داری از آن می‌بارید و ما الآن در جامعه چقدر به این مجالس نیاز داریم درس‌های اخلاق در محله‌ها دور هم جمع شدن خانواده‌ها حول شخصیت اخلاقی قرائت قرآن با هم بودن مشورت دادن این‌ها خیلی مهم است تاثیر دارد این‌ها ترک شده بزرگ تر‌ها کنار گذاشتند این چیزها را ابوالعلی معری فیلسوف بدبینی بوده رفت دیدن سید مرتضی این قصه مال هزار سال پیش است وقتی رفت گفتند مجلس سید مرتضی را چطور دیدی؟ گفت هُـوَ الـرّجُـلِ العاری مِن العار. لَو جِئـتَهُ لَـرأيتُ الـنّاسَ فی رجلٍ. و الدّهر فی ساعَـةٍ و الارض فی دار (لزومیات ابوالعلا معری) گفت اگر بروید دیدن سید مرتضی تمام دنیا را در یک آدم می‌بینید جهانی است بنشسته در گوشه‌ای تمام زمان را در خانه‌ی ایشان تمام مکان را در خانه‌ی ایشان می‌بینید خود ما واقعا فرصت می‌کنیم با حضرت عالی هم توفیق داشتیم محضر مقام معظم رهبری شاید کوتاه است بیست دقیقه یک ربع اما وقتی می‌آیی بیرون احساس می‌کنی حالت خوب است من در قم گاهی خدمت آیت الله عظمای صافی شبیری زنجانی مکارم دقایقی فرصت می‌کنم می‌رسم خواهشم این است از خانواده‌ها دست بچه هایتان را بگیرید گاهی خدمت بچه‌ها ببرید می‌گویند مراجع که به حضور نمی‌پذیرند من نمی‌گویم ببرید به حضور همان طور در روضه شرکت بکنید آقا را ببینید خدمت آیت الله بهجت منبر می‌رفتم جوان‌ها صف می‌بستند با چه تیپ‌هایی بعضی تیپ‌ها را اگر می‌دیدی می‌گفتی مذهبی نیست نه فرصت صحبت با ایشان می‌کردند نه فرصت حضور فقط نگاه می‌کردند و اشک می‌ریختند این‌ها اثر دارد مجلس پیغمبر چطور بود؟ کسی در آن داد نمی‌زد دعوا و نزاع و فریاد و این‌ها نبود فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ، فَقَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَجْلِسُ وَلَا يَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِكْرٍ وَلَا يُوَطِّنُ الْأَمَاكِنَ وَيَنْهَى عَنْ إِيطَانِهَا، وَإِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَيَأْمُرُ بِذَلِكَ وَيُعْطِي كُلَّ جُلَسَائِهِ بنَصِيبَهُ ولَا يَحْسَبُ جَلِيسُهُ أَنَّ أَحَدًا أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ أَوْ قَاوَمَهُ فِي حَاجَةٍ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرَفَ، ومَنْ سَأَلَهُ حَاجَةً لَمْ يَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ، قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهْ بَسْطُهُ وَخُلُقُهُ فَصَارَ لَهُمْ أَبَا وَصَارُوا عنده فِي الْحَقِّ سَوَاءً، مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَحَيَاءٍ وَصَبْرٍ وَأَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ، وَلَا تُؤْبَنُ فِيهِ الْحُرَمُ، وَلَا تُنْثَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِينَ، يتَفَاضِلِونَ فِيهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِينَ يُوَقِّرُونَ فِيهِ الْكَبِيرَ وَيَرْحَمُونَ فِيهِ الصَّغِيرَ حرمت‌های الهی در این مجلس نمی‌شکست خیلی مهم است متواصلین به هم می‌رسیدند متعادلین متعادل بودند متواضعین تواضع داشتند به بزرگ احترام می‌کردند به کودک رحم می‌کردند یعنی بزرگ و کوچک را تحویل می‌گرفتند در این مجلس کسی تحقیر نمی‌شد این هم بخش سوم. بعضی از عزیزان نامه می‌نویسند می‌رویم خانه‌ی مادرمان برمی‌گردیم آقا پسر و خانمش می‌گوید نشد جلسه‌ای برویم مثلا مادر آقا یک تکه‌ای به ما نیندازد دلی از این عروس نشکند یا عکسش مثلا فرض کنید بستگان دیگر خیلی حواس جمع باشد دل نشکنیم من یک آیه دیشب دیدم خیلی برایم عجیب بود قرآن کریم می‌فرماید روز قیامت به قول آقای قرائتی خدا حفظشان بکند زیادی گوش بدهید قرآن می‌فرماید روز قیامت گناه کاران و خطاکاران و مشرکان وقتی جهنم را می‌بینند پشیمان می‌شوند ظاهرا روشن است کارمان به این جا رسید بعد می‌گوید این پشیمانی را مخفی می‌کنند اظهار نمی‌کنند «وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» (یونس/ 54) وقتی عذاب را می‌بینند پشیمان می‌شوند منتها در خودشان می‌ریزند بروز نمی‌دهند از امام معصوم سوال کردند چرا اظهار نمی‌کنند این‌ها دارند می‌روند جهنم فرمود برای این که شماتت نشوند زخم زبان نشنوند دارد می‌رود در جهنمی که «نَارُ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ» (همزه/ 6) است آتش به آن سختی است ولی هنوز سخت تر از آن برایش زخم زبان است لذا حضرت ایوب وقتی نجات پیدا کرد از آن فقر و گرفتاری و بیماری به او گفتند کدام یک از این مصائب بر تو بیشتر سخت گذشت گفت زخم زبان آن‌هایی که می‌گفتند بیا چه کار کرده که این طور شده بعضی‌ها می‌گویند ببین مال چه کسی را خورده که بیمارستان خوابیده از کجا آورده تصادف کرده آبروی مردم را حفظ بکنیم در مجلس پیغمبر کسی کسی را تحقیر نمی‌کرد حرمت‌ها حفظ می‌شد. این حدیث همه اش معصوم است معصوی از قول معصومی درباره‌ی معصومی گفته است امام حسین از حضرت علی درباره‌ی رسول خدا. گفتم كَيْفَ كَانَتْ سِيرَتُهُ فِي جَلَسَاتِهِ؟ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلُقِ، لَيَّنَ الْجَانِبِ، لَيْسَ بِفَظٍّ وَلَا غَلِيظٍ وَلَا سَخَّابٍ وَلَا فَحَّاشٍ وَلَا عَيَّابٍ وَلَا مَدَّاحٍ، يَتَغَافَلُ عَمَّا لَا يَشْتَهِي وَلَا يُوئسُ مِنْهُ وَلَا يُخَيِّبُ فِيهِ، قَدْ تَرَكَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ: المراء، والإكثار، وما لا يعينه، وترك الناس من ثلاث كَانَ لَا يُذَمُِّ أَحَدًا وَلَا يُعَيِّرُهُ وَلَا يَطْلُبُ عَوْرَتَهُ فی روش پیغمبر چه بود این روش هم شامل منزل می‌شود هم شامل مجلس می‌شود هم شامل بیرون می‌شود هم شامل مسجد فرمود همیشه لبخند داشت آسان بود در اخلاق خیلی تکلف نداشت به این معنا که هر کجا وارد می‌شد می‌نشست سوار بر مرکب ساده می‌شد با بردگان غذا می‌خورد «وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل عمران/ 159) هیچ وقت پیغمبر گرامی اسلام خشن نبود فحاش و سخت گیر نبود عیب جو نبود بی خود مدح کسی را بکند تملق از کسی بکند نبود تغافل در زندگی اش زیاد بود. سه چیز را نسبت به مردم همیشه ترک می‌کرد ترک خیلی جاها خوب است از جمله این جا سه چیز را پیغمبر همیشه نسبت به مردم ترک می‌کرد یعنی انجام نمی‌داد احدی را سرزنش نمی‌کرد یکی را اعدام می‌کردند حضرت یحیی رد می‌شد گفت اعدامی یک نصیحت به ما بکن در نصیحت شرط نیست حتما خدا و پیغمبر باشد می‌شود آدم موعظه را از کسی بخواهد ولو در جایگاه موعظه نیست گفت ما را موعظه بکن موعظه‌هایی کرد یکی این بود گفت جناب یحیی لَا تُعَیِّرنَ خَاطِئاً بِخَطِیئَتِهِ هیچ وقت خطا کار را سرزنش نکن شماتت نکن روایت داریم کسی که خطاکاری را شماتت بکند مثلا می‌گوید بی خود نیست امروز کاسبی اش نچرخیده صبح نمازش را نخواند دیشب فلان کار را کرد خدا امروز مریضش کرد در روایت داریم اگر کسی این طور قضاوت بکند نمی‌میرد مگر این که آن بلا سرش بیاید خودش متبلا می‌شود احدی را سرزنش نمی‌کرد نقاط ضعف کسی را بزرگ نمایی نمی‌کرد هیچ وقت لغزش‌های کسی را دنبال نمی‌کرد. چون ایام رحلت پیغمبر گرامی اسلام است ایام شهادت دو فرزند بزرگوارش امام مجتبی علیه السلام و امام رضا علیهما السلام است یک جمله‌ای هم یاد کنم از مصیبت پیغمبر گرامی اسلام که مثل این روزهایی روزهای بی قراری نزدیکان پیغمبر بود یعنی حضرت زهرا امام حسن امام حسین خود امیرالمومنین به طور خاص این چهار نفری که جزء اصحاب کسا هستند بی قرار بودند اما حضرت علی را پیغمبر به او قرار داد با در آغوش گرفتن که وقتی آمد کنار یک آرامشی فرمود هزار باب علم به من پیغمبر آموخت که از هر کدام هزار باب می‌شود حضرت زهرا هم از بی قراری آورد بیرون حتی بعضی نوشتند وقتی آمد کنار لبخند زد دوره اش کردند پرسیدند تو با این گریه و اشک چه شد یک مرتبه آرام شدی فرمودند پدرم به من فرمود اول کسی که به من ملحق می‌شود شما هستی و این به من یک آرامشی داد که من نخستین کسی هستم که به پدرم ملحق خواهم شد اما ماندند امام حسن و امام حسین این‌ها کوچک بودند هفت ساله شان بود از نظر فقهی هم اطراف محتضر هم مخصوصا سینه‌ی محتضر باید سبک باشد حتی می‌گویند لباسش را باز بکنید در حد یک لباس هم سینه‌ی محتضر سنگین نباشد این دو آمدند خودشان را روی سینه‌ی پیغمبر انداختند سنگین هستند بچه هستند پیغمبر برای این که به این‌ها قرار بدهد دست انداخت به گردن هر دوی این‌ها بعد فرمود بوی بهشت می‌دهند این‌ها اِنّى اَشِمُ رائِحَة الجَنَّة چه کسی دارد این حرف را می‌زند کسی که بهشت برای ورودش آماده شده در چنین فضایی پیغمبر گرامی اسلام از دنیا رفتند و داغ و مصیبت بسیار سنگین بود به گونه‌ای که وجود مقدس حضرت علی فرمود پیغمبر وقتی جان داد سرش در سینه‌ی من بود وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی (نهج البلاغه، خطبه 197) سر پیغمبر را من به سینه گرفتم یا رسول الله این کانون خیلی زود از هم پاشید این فاطمه‌ای که این طور آرامش کردی مدتی نگذشت همین سر روی سینه‌ی حضرت علی جان داد این امام حسنی که این گونه بوی بهشت استشمام کردی کنار قبر تو تیر به بدن مقدسش زدند و این حضرت حسین را نه تنها به شهادت رساندند اسب بر بدن مقدسش دوانیدند السَّلَامُ عَلَیْكُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ (زیارت جامعه کبیره) ان شاء الله خداوند همه‌ی ما را مشمول شفاعت پیغمبر قرار بدهد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group