94-11-21-حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی - امامت
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 21-11-94
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
به دست غیر مبادا امیدواری ما *** نیامده ست به جز ما کسی به یاری ما
به رنج راه بیامیز تا بیاموزی *** به مشق آبله اسرار پایداری ما
مدام داغ جوان دیده ایم و در تشییع *** ندیده است کسی اشک سوگواری ما
به سربلندی سرویم و استواری کوه *** به رودهای جهان رفته بی قراری ما
نمانده جای شکایت که در پی هر زخم *** بلندتر شده طومار بردباری ما
بگو به بولهبان نور مصطفی با ماست *** مسیر روشن عشق است یادگاری ما
غروب غیرت ما را کسی نخواهد دید *** قسم به روشنی راه شهریاری ما
خصم اگر با سلاح شب آید *** ما همه غیرت آفتابیم
چشم در راه خورشید موعود *** شهریاران این انقلابیم
آتشی شعلهی نفرت افروخت *** تا مگر عشق پایان بگیرد
غافل از اینکه او مثل ققتوس *** تازه در شعلهها جان بگیرد
شریعتی: سلام به همهی شما دوستان خیلی خوش آمدید به این سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بیت علیهم السلام باشد خوشحالیم در کنار شما هستیم سلام علیکم دکتر رفیعی
دکتر رفیعی: بسم الله الر حمن الر حیم سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان عزیز و مهربان فرا رسیدن 22 ام بهمن فجر انقلاب و فجر کرامت انسانیت استقلال آزادی را تبریک می گویم ان شاء الله همهی مردم را فردا در راهپیمایی ببینیم و خود این حضور یک نوع تایید و یک نوع برخورد با القائات دشمنان نظام است از خدا می خواهیم که ان شاء الله این انقلاب همواره پایدار باشد و در کنار این دعا هم دعا می کنیم دور تا دور ما کشورهایی که گرفتار هستند ملت مظلوم یمن ملت مظلوم بحرین عزیزان ما در سوریه در عراق در آذربایجان سایر بلاد ان شاء الله خداوند موجبات استخلاص و رهایی همه شان را فراهم بفرماید.
شریعتی: ان شاء الله بحث ما در روزهای چهارشنبه بحث امامت است نکات خوبی را داریم می شنویم امروز آقای دکتر رفیعی از مقامات و شئون امام برای ما خواهند گفت.
دکتر رفیعی: در بحث امامت ما جلساتی است داریم صحبت می کنیم در آغاز امامت عامه را بحث کردیم در این که جامعه نیاز مند به امام است مردم نیاز دارند به رهبر به اداره کننده بعد وارد امامت خاصه شدیم ادلهی امامت را گفتیم بعد وارد بحث دوازده امام شدیم که حدیث اثنی عشر را مطرح کردیم بعد بحث معرفت امام را مطرح کردیم همچنین بحثهایی مثل حدیث ثقلین حدیث دار آیهی ولایت آیهی اولوالامر اینها مجموعهی مطالبی بود که تقریبا سلسله وار مطرح کردیم حتما هست که عزیزان مراجعه بکنند دنبال بکنند البته ادعا هم نداریم که ما یک بحث امامت سنگین در حد درس حوزوی دانشگاهی مطرح کردیم در این برنامه نه بینندگان عزیز می دانند به هر حال مخاطب این برنامه عام است ما هم به گونهای بحث کردیم که در ضمن حفظ عمق و استدلالی بودن بحث روان بودنش هم حفظ شود و الا کتابهای بسیار عمیق و قویای نوشته شده علمای بسیار بزرگی وارد این عرصه شدند مثل میرحامد حسینها مثل علامه امینیها و شخصیتهای دیگر طبیعتا بعد از این بحث حالا اندک اندک می خواهیم برسیم به بحث مهدویت و بحثهایی که دربارهی امام زمان ارواحنا فداه است بعد هم اگر فرصتی داریم چند جلسهای هم سیرهی ائمه را بگوییم بحث امروز من و احتمالا هفتهی آینده در ارتباط با مقامات و شئون امام است که این مقامات و شئون در روایات آمده بخشی از اینها با انبیاء یعنی در واقع ویژگیهایی است که انبیاء هم دارند که امام مانند انبیا این ویژگیها را دارد مثل عصمت مثل علم غیب یعنی مشترک است ویژگیهایی هم است که طبیعتا انبیا دارند و امام ندارد مثل بحث دریافت وحی به عنوان پیامبر بودن و الا امام هم مهبط وحی است فرشتگان با او سخن می گویند نکتهی اول این است که ما معتقد هستیم امام در هر زمان باید افضل مردم جامعه باشد برترین نوک هرم باشد و تقدیم مفضول یعنی کسی که پایین تر است بر افضل قبیح است حالا مثلا در مدارک دانشگاهی بخواهیم مثال بزنیم فوق لیسانس را بیاییم بر دکترا مقدم بکنیم این را عقل نمی پذیرد پزشک متخصص را کنار بزنیم یک فرد عادی را بیاییم بر او مقدم بکنیم تقدیم مفضول بر افضل قبیح است در این رابطه سه دیدگاه است دیدگاه اول دیدگاه شیعه است که ما معتقد هستیم افضل باید امام باشد و افضل در هر زمانی طبعا یک نفر و یک امام وجود دارد ممکن است دو تا هم باشند ولی یکی در آن زمان امام جامعه است حالا من بعضی از عبارات را برای شما می خوانم علامه حلی اعلی الله مقامه الشریف در کشف المراد می گوید امام باید افضل باشد در چه؟ افضل فی العلم و الدین و الکرم و الشجاعه و الجمیع الفضائل انفاسانیه و البدنیه (کشف المراد، ص 495) امام در علم و دین و کرامت و شجاعت و تمام فضایل حالا شما بگو سخاوت بگو مثلا رسیدگی به امور مردم از هم باید سر باشد عبارت دیگری را باز خواجه نصیر طوسی دارد که ایشان هم می گوید افضل است مقرب ترین نزد خداست این خودش یک نوع افضل بودن است یعنی از ایشان مقرب تر در نزد خدا کسی در آن زمان وجود ندارد ممکن است بقیه هم مقرب باشند سلمان هم باشد ابوذر باشد ولی حضرت علی راس است و برخورداری از بیشترین پاداش یعنی چه؟ یعنی امام کسی است که از نظر پاداش الهی بیشترین ثواب را دارد پاداش اخروی بالاترین را دارد تقرب به خدا مقرب ترین است علم و دین و کرامت و عصمت و اینها را هم در واقع از همه سر است در تقوا در عمل در صفات و کمال انسانی این اعتقاد ماست گفتم سه دیدگاه است دیدگاه دوم دیدگاه معتزله است معتزله مثل ابن ابی الحدید اینها شاخهای از اهل سنت هستند که با اشاعره در بعضی از مبانی با هم متفاوت هستند مثلا معتزله به عدل قائل هستند اشاعره به عنوان یکی از اصول قائل نیستند من الآن در بحث اعتزال و اشاعر نمی خواهم وارد شوم ولی بدانید برخی از متکلمان و اندیشمندان معتزله می گویند افضل ارجح است یعنی بهتر این است که ما دنبال افضل باشیم ولی واجب نیست ما می گوییم واجب است این تفاوت ما با آنها است بعد می گویند اگر مانعی برای تقدم و مقدم کردن افضل پیش آمد اختلاف پیش آمد پس غیر افضل هم اشکالی ندارد مثلا بعد از رحلت پیغمبر گرامی اسلام حضرت علی به خاطر جریاناتی که پیش آمد ایشان کنار زده شد عیب ندارد اینها می خواهند بگویند اختلاف در جامعه اگر ایجاد شد افضل را می گذاریم کنار می گوییم مفضول هم یعنی پایین تر هم بیاید بالا اشاعره می گویند افضل لازم نیست ارجح هم نیست شرط مشروعیت هم نیست کسی که مردم او را بپذیرند اداره بکند ممکن است شورایی انتخاب بکند فردی انتخاب بکند این سه دیدگاه است به عبارت دیگر ما اعتقادمان این است امام یا برتر است یا پایین تر است یا مساوی اگر پایین تر باشد وجهی ندارد چرا اطاعت کنیم؟ چرا کسی که از من پایین تر است از من حاکم شود اگر مساوی هم است به چه دلیل؟ ترجیح بلا مرجح است یعنی بنده کسی را به خودم ترجیح می دهم که با او برابر هستم پس نتیجه می گیریم از نظر عقلی دلیل عقلی است از نظر عقل امام باید افضل زمان خود باشد این بحث در کتابهای کلامی خیلی گسترده است می گویند نه پیغمبر اکرم برای جنگ موته زید بن حارثه را گذاشته فرمانده معلوم نیست افضل باشد ممکن است بالاتر از او باشد یا در شورای شش نفره که تعیین شد در بین اینها حضرت علی هم بود ولی این طور نبود که هر کسی انتخاب می شد از آن شورا قبول بود کما این که یک فردی انتخاب شد پذیرفتند این طور نبود اگر افضل به کار بود اصلا معنا نداشت شورای شش نفره تشکیل شود.
شریعتی: این مقایسه درست است؟
دکتر رفیعی: غلط است چرا غلط است؟ در جنگ بحث نظامی است بحث امام نیست فرمانده می خواهد جنگ را اداره بکند خود پیغمبر که افضل بود خودش باید می رفت خود پیغمبر در جنگ موته نرفت در آن شورا هم همین طور در بحث شورا چون شبهه را این طور مطرح می کنند حضرت علی مگر افضل نبود پس چرا قبول کرد برود میان افرادی بنشیند که از آنها برتر بود؟ آن جا بحث انتخاب امام نیست بحث انتخاب حاکم است یعنی می خواهند یک کسی جامعه را اداره بکند لذا عرض می کنم که این نکته را که در بخش بعدی هم به یک مناسبتی اشاره خواهم کرد باید توجه به این داشته باشیم که این قابل مقایسه با موضوع امامت نیست ما امامت را قبلا تعریف کردیم ریاست دینی و دنیایی حاکم بر مردم از سوی خدا هدایت گر جامعه حالا ممکن است حاکم سیاسی هم بشود مثل حضرت علی پنج سال شد ممکن است نشود کما این که پنجاه سال تقریبا اکثر ائمهی ما حاکمیت را نداشتند این یک اشکال بود اشکال دیگر گاهی بعضی مطرح می کنند که پس چرا وقتی مردم ریختند دور حضرت علی بعد از جریاناتی که منجر به کشته شدن خلیفهی سوم شد حضرت فرمود دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي (نهج البلاغه، خطبه 205) من را رها بکنید یکی دیگر را انتخاب بکنید اگر واقعا افضل در جامعه باید باشد دعونی معنایش چیست؟ این جواب قبلی است مردم نیامده بودند امام انتخاب بکنند رئیس مدیر اداره انتخاب بکنند درست است ما معتقد هستیم بعد از رحلت پیغمبر باید هر دو اتفاق می افتاد امامت جامعه مدیریت جامعه هر دو به امام واگذار می شد ولی مردم این نبود که سال 35 وقتی آمدند دور حضرت علی جمع شدند گفتند آقا ما شما را امام قرار بدهیم مردم چه کاره هستند امام قرار بدهند امام بود حجت خدا بود شیعیان و پیروانی داشت زهرای مرضیه از امامتش دفاع کرده بود سلمانها و ابوذرها دفاع کرده بود نه می خواستند امام بخش سیاسی و ادارهی جامعه را هم قبول بکند اتفاقا جوابش در این نکته است من به شرایط سابق قبول نمی کنم من اگر بشوم خودم اداره می کنم من به قرآن و سنت پیغمبر عمل می کنم این نکتهای که این جا در مورد افضل بودن امام گفتم اعتقاد ما این است در هر زمانی یک افضل در جامعه است آن امروز امام زمان است در زمانهای سابق ائمهی بزرگوار بودند و این ائمهی بزرگوار حتی ممکن است چندین فرزند امام در جامعه باشد مثلا موسی بن جعفر فرزندان متعدد دارد بعضی هایشان هم خیلی بالا هستند مثل حضرت حمزة بن موسی حضرت احمد بن موسی فاطمهی معصومه که ایشان جزء دختران امام کاظم هستند یا نه خود وجود مقدس ائمهی بعدی هم در بین فرزندانشان افرادی هستند مثلا برادر امام عسکری علیه السلام یک شخصیت است به نام حسین که هر دو را می گفتند حسنین سید محمد قبلا از دنیا رفت یک شخصیت بارز بود خود علی بن جعفر پیرمرد بود امام جواد به امامت رسید خود علی بن جعفر محدث است فرزند بلافصل امام است افضل نیست پس ما در امامت یکی از شئونی که قائل هستیم افضل در جمیع جهات کمالات بدنی نفسی قدرت است شما روز عاشورا امام حسین در مبارزه هم افضل است یعنی حضرت عباس قمر بنی هاشم است ولی به تعبیر آن آقا گفت حضرت حسین شمس است یعنی خود امام حسین در روایت دارد اصحاب عاشورا خیلی شجاع بودند عجیب بودند عابس در بین اینها ببینید چطور آمده میدان ولی در نقل دارد وقتی که جنگ مغلوب می شد و کار سخت می شد به هم دیگر می گفتند اُنظُرُوا اِلَی هَذَا الرَّجُل یک نگاه به امام حسین بکنید آرام شوید این نقش امام است و لذا امام باقر می آید شام بحث تیراندازی مطرح است تیراندازی می کند چند تیر پشت سر هم در تیراندازی هم یک خودش را نشان می دهد با این که کار معمولی است امام افضل است برترین است در جنبههای علمی کمالات نفسی همان است که امام سجاد در منبر شام فرمود أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ (نفس المهموم) مردم ما یک ویژگیهایی داریم ممکن است در جامعه ما سخی زیاد داریم ولی امام اسخی است حلیم زیاد داریم ولی امام احلم است شجاع زیاد داریم ولی امام اشجع است شجاع ترین است من برای این قصه یک آیهی قرآن هم آدرس بدهم سورهی یونس آیهی 35 ابتدای این آیه توحید است ولی بعدش یک جملهای دارد که این کلی است یک قاعده است قرآن اول در مورد توحید صحبت کرده بعد این را می فرماید که حضرت زهرا سلام الله علیها که به ایام شهادت ایشان هم نزدیک می شویم در آن خطبهی معروفی که خطبهی فدکیه است و من توصیه می کنم بینندگان این خطبه را ببینند ان شاء الله اگر فرصت بکنم در ایام فاطمیه اشاره خواهم کرد به این آیه استناد کردند در دفاع از حضرت علی «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس/ 35) من آخر آیه را می خواهم این چه حکمی است می کنید این چه حرفی است می زنید کسی که هدایت شده باید مردم بروند از او تبیعت بکنند یا کسی که خودش نیازمند هدایت است؟ این آیه اتفاقا تفتازانی از علمای اهل سنت یک کتابی دارد به نام شرح معاصد این جملهای دارد منتها یک بخشی اش خوب است یک بخشی اش ناقص است می گوید این آیه دلالت بر افضلیت انبیا دارد که مردم باید از انبیا اطاعت بکنند چون انبیا افضل هستند بعد می گوید اما امام نه امام باید جامعه را اداره بکند پس تقدیم مفضول بر افضل مانعی ندارد این برمی گردد به آن مبنا اگر نگاه به امام نگاه مثل ریاست جمهوری اداره کننده باشد اگر نگاه این بود راست می گوید کسی بخواهد جامعه را اداره بکند موسی بن جعفر علیه السلام زندان است هارون الرشید اداره می کند بنی عباس باشد یزید باشد بنی امیه باشد آیا ملاک این است؟ ما معتقد هستیم هفتهی گذشته خواندم آیه اش را «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/ 7) پیغمبر گرامی اسلام آورنده است امام حافظ است پیغمبر ایجاد کننده است امام استمرار بخش است اگر گفتیم امام مقام حفظ و صیانت از دین را دارد مقام حفظ و صیانت از قرآن را دارد امام جایگاه تشریع دارد امام بر اساس اذن الهی پاسخگوی همهی نیازهای جامعه است این نمی تواند امثال عبدالملک باشد تا ما امام را چه تعریف بکنیم تعریف شیعه از امام کسی است که به انتصاب الهی با مقام عصمت با علم ویژه با بالاترین کمال بعد از پیغمبر در هر زمان هم یک امام باشد ممکن است سه نفر باشند ولی یک نفر جامعه را اداره می کند الَاِمَام وَاحِد فِی دَهر یک بخشی از شئون بحث افضل بودن بود که مطرح شد مورد دیگری که عرض می کنم باز از شئون امام علیه السلام است موضوع علم غیب است البته قبلا هم ما یک اشارهای به این موضوع داشتیم ولی آن قدر متاسفانه این شبهات تکراری یعنی گاهی می بینید پنجاه بار صد بار یک موضوع را تکرار می کنند به اشکال مختلف مکرر هم علما جواب داده اند یک غصهای که من می خورم گاهی این جوانهای عزیز ما که دست همه شان را می بوسم برای عاقبت به خیری همه شان دعا می کنم اینها را می شنوند جوابش را نمی شنوند نمی روند دنبالش مکرر جلوی ما را می گیرند چنین هم می آید با آب و تاب مطرح می کند مثل این که او اولین کسی است که این را شنیده و اولین جایی است که مطرح شده نه اینها قدیمی است در کتابهای کلامی پر است جوابهای خوب و قوی داده شده گاهی از آن به اصطلاح سادگی و گاهی از پاکی شما استفاده می کنند که من همین جا این را عرض می کنم آیاتی که در قرآن کریم راجع به علم غیب داریم که مکرر هم می خوانند چند دسته است یکی شان آیاتی است که می گوید علم غیب مخصوص خداست «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» (انعام/ 59) فقط کلیدهای غیب دست اوست «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ» (حشر/ 22) اوست که عالم الغیب است این را قبول داریم بیایید قرآن را کنار هم بگذاریم آیاتش را با هم ببینیم یک بخش را نبینیم یک بخش را کنار بگذاریم همین قرآن می فرماید «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا، إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ» (جن، 27-26) خداوند عالم الغیب است کسی را از این غیب آگاه نمی کند مگر کسی را که بپسندد خودش الّا دارد این در مورد علم غیب که طبق این آیهی شریفه می توانند افرادی علم غیب داشته باشند جالب است آقایان در مورد پیغمبر این را می پذیرند در مورد معصوم این را می پذیرند چون قرآن می فرماید حضرت عیسی می گفت من خلق می کنم مرده زنده می کنم بعد می گفت خبر می دهم از آن چه که می خورید «وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ» (آل عمران/ 49) پس این را در مورد آنها نمی شود انکار کرد اگر این امکان وقوعی دارد در مورد پیغمبر چرا در مورد امام نفی می کنید با فرض این که دهها شاهد در مورد علم غیب از ائمه داریم نمونههایی را من از منابع اهل سنت عرض می کنم طبری در تفسیرش فخر رازی در تفسیرش سیوطی در درّ المنثور زمخشری در کشاف می گوید این در این چهار تفسیر است آدرسش ذیل آیهی آخر سورهی کهف است شخصی از حضرت علی علیه السلام پرسید معنای این آیه چیست؟ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿١٠٣﴾ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/ 104-103) آیا به شما بگویم بدبخت ترین مردم چه کسی هستند؟ حضرت امیر فرمود منظور از اینها اهل حرورا یعنی خوارج هستند خبر داد بعد می گوید حضرت فرمودند که اینها وارد جنگ با من می شوند که هنوز هم این اتفاق نیفتاده این علم غیب است دیگر نمونهی دیگر را ابن حجر نقل می کند از کتاب السوائق المحرقه کسی از حضرت علی سوال کرد تفسیر این آیه چیست «مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا » (احزاب/ 23) بعضی از مومنین به عهدشان وفا کردند بعضیها شهید شدند رفتند و بعضیها منتظر هستند حضرت علی فرمود منظور از «مَّن قَضَى نَحْبَهُ» عمویم حمزهی سیدالشهدا است که آن کسانی است که صدقوا و منظور از ینتظر من هستم که این محاسنم با خون سرم خضاب خواهد شد و قاتل من شخصی است به نام ابن ملجم این علم غیب است دیگر این را ابن حجر نقل می کند ظاهرا آن جا خود ابن ملجم حضور داشته موارد متعددی ما از این قصه داشتیم خود آیهی قرآن است «وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّـهُ» (بقره/ 282) خدا به شما می آموزد آیهی قرآن است که می فرماید که خداوند کسانی که تقوا پیشه بکنند نوری به آنها می دهد فهمی به آنها می دهد بصیرتی به آنها می دهد ما در همین زمانهای خودمان قاضی طباطبائیها داشتیم از خیلی قضایا اطلاع می دادند کربلایی کاظمها داشتیم در یک لحظه حافظ قرآن شدند علم غیب امام از مواردی است که طبیعتا اگر کسی بگوید استقلالا بله ما سلب می کنیم امام علم غیب مستقل نداریم اگر بگوید در عرض خدا سلب می کنیم اما به اذن خداوند یکی از ویژگیهایی که امام علیه السلام دارد همین ویژگی است. مکرر در زمان انبیا و حضرت رسول وقوع داشته و در منابع غیبی این اِخبارهای غیبی آمده است.
شریعتی: خیلی ممنون یک بخشی اش به تنبلی ما برمی گردد با توجه به این گستردگی ارتباطات و منابعی که است توصیه می کنم دوستان اگر با شبههای مواجه شدند حتما مطالعه بکنند که پاسخهای محکمی داده شده است که به بخشی از آنها آقای دکتر اشاره کردند. صفحهی 121 را امروز تلاوت می کنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِن قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ ﴿٧٧﴾ لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿٧٨﴾ كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿٧٩﴾ تَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ ﴿٨٠﴾ وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَـكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿٨١﴾ لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ﴿٨٢﴾
ترجمه:
بگو:ای اهل کتاب! به ناحق در دینتان غلوّ نکنید، و از امیال و هوسهای گروهی که یقیناً پیش از این گمراه شدند وبسیاری را گمراه کردند و از راه راست دور شدند، پیروی مکنید. (۷۷) از بنی اسرائیل آنان که کافر شدند به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند. لعنت شدنشان برای این بود که [نسبت به فرمانهای خدا و انبیا] سرپیچی داشتند و همواره [از حدود الهی] تجاوز می کردند. (۷۸) آنان یکدیگر را ازکارهای زشتی که مرتکب می شدند بازنمی داشتند. مسلماً بد بود آنچه را انجام می دادند. (۷۹) بسیاری از آنان را می بینی که با کسانی که کفر ورزیدند، همواره دوستی می کنند. قطعاً بد است آنچه نفوسِ [طغیان گرشان برای قیامت] آنان پیش فرستاده است؛ [و نتیجه آن این است] که خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب جاودانه اند. (۸۰) اگر به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان می آوردند، [از برکت آن ایمان] کفّار و مشرکان را سرپرست و دوست خود نمی گرفتند؛ ولی بسیاری از آنان فاسق اند. (۸۱) یقیناً سرسخت ترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت. و البته نزدیک ترینشان را در دوستی با مؤمنان، کسانی می یابی که گفتند: ما نصرانی هستیم. این واقعیت برای آن است که گروهی از آنان کشیشان دانشمند و عابدان خدا ترس اند، و آنان [در پیروی از حق] تکبّر نمی کنند. (۸۲)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: به برکت و میمنت این روزها ان شاء الله در هفتهی آینده نتایج قرعه کشی نیازسنجی و نظر سنجی برنامهی سمت خدا که دوستان متعددی در آن شرکت کردند را خدمت شما عرض خواهیم کرد آقای دکتر اشارهی قرآنی را بفرمایید.
دکتر رفیعی: آغاز این صفحه اشاره به اهل کتاب است «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ»ای اهل کتاب غلو در دینتان نکنید به غیر حق و نا صحیح که این اشاره به غلوی است که اهل کتاب کردند و حضرت عیسی را پسر خدا خواندند این بحث را در روایات از ائمه نسبت به مسلمانها هم داریم یکی از گروههایی که به شدت ائمه با آنها برخورد می کردند غالیان هستند یعنی کسانی که غلو می کردند البته از این مفهوم نباید استفادهی غلطی شود هر کسی کمالی فضیلت و کرامتی از ائمه نقل می کند بگوییم که غلو می کند نه مرحوم مجلسی در جلد 26 بحار وقتی روایات غلو را می آورد پایانش نتیجه گیری می کند که سوء استفاده نشود از این بحث که هر مقام و کرامت و جایگاهی را غلو بدانیم نه غلو این است که شأنی را که برای امام نیست به امام نسبت بدهیم مثل اولوهیت بگوییم خدای من امام حسین است خدای من حضرت علی است ائمه هم به شدت برخورد می کردند یا غلو این است که شما نبوت را نسبت بدهید به امام امام نبی نیست غلو این است که بگویید امام در عرض خدا استقلالا علم غیب دارد توان تصرف در عالم هستی دارد نه اینها می شود غلو که از امور خطرناک است و ائمهی ما همواره این را تاکید کردند که باید بدانید ما در هر حال عبد خدا هستیم بندهی خدا هستیم و ولایت ما و آن چه که نزد خداست جز با عبودیت و بندگی کسی نمی رسد. با این مقدمهای که عرض کردیم برگردیم به بحث مقامات و شئون دو مقام و شأن را برای امام اشاره کردیم یکی افضل بودن که تقدیم مفضول بر افضل قبیح است و یکی هم علم غیب در بخش اول من این نکته را یک مقداری تاکید می کنم که تمام آن نکتهی اصلی در افضل بودن امام و آن بالا بودن امام بر دیگران آن جایگاه عبودیت بندگی و پرستش خداست سایر موارد هم در پرتو همین تعریف می شود یعنی اخلاص محض آن صد در صد آن چیزی که در واقع تمام وجود پیغمبر گرامی اسلام این است که بندهی خداست «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا» (إسراء/ 1) یا اشهد ان محمد عبده و رسوله حضرت علی می فرماید إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً (بحار الانوار، ج91، ص94) خدایا این عزت بر من کفایت می کند که تو خدای من هستی و من بندهی تو هستم این را باید دقت بکنیم نمی خواهیم با این جمله آمار و مصداق و حجم بدهیم بگوییم ما می شناسیم یک سری افرادی که خیلی جنگیدند انفاق کردند سخاوت کردند نه بحث عبودیت و بندگی یک بعد است و بعد دیگر آن بحث علمیت است آن جایگاه علمی که قدرت ادارهی جامعه را دارد قدرت فهم آیات را دارد قدرت تبیین دین را دارد می تواند با جرئت دویست سال بعد از رحلت پیغمبر بگوید قال رسول الله می تواند با جرئت دویست سال بعد از رحلت پیغمبر بگوید این سنت پیغمبر است این سیرهی پیغمبر است با جرئت حتی بگوید قال الله خدا فرموده نکتهی سوم آن ارتباط است این که این شخص به سهولت می تواند با فرشتگان ارتباط برقرار بکند محدَّث است ملهَم است این شخص محل نظر الهی است مورد توجه الهی است همان ارتباط با غیب دارد همینها طبیعتا ما را به این مطلب رهنمون می کند که این افضل را چه کسی تشخیص می دهد ممکن است جناب عالی هم انفاق کردی من هم کردم هابیل کاری کرد قابیل کاری کرد ولی هابیل قبول شد قابیل قبول نشد این اخلاص این علمیت این عصمت این جایگاه تشخیصش با خداست به همین دلیل امامت انتصابی است عین نبوت است از نظر ما امامت در مقام انتصاب با نبوت فرقی ندارد همان طور که پیغمبر را خدا می فرستد امام را هم خدا انتخاب می کند منتها به پیغمبر اکرم اعلام می کند شما در غدیر ابلاغ بکن «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» (مائده/ 3) اما یک مطلب دیگری که عرض می کنم در مورد موضوع امامت یکی از شئون امام گواه بودن بر اعمال مردم است شاهد بر اعمال مردم بودن پیغمبر گرامی اسلام را خدا در قرآن می فرماید «وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَـؤُلَاءِ شَهِيدًا» (نساء/ 41) تو را روز قیامت می آوریم بر اعمال امت گواهی بدهی این در مورد قیامت است اما در دنیا هم این مقام است یعنی وقتی پیغمبر زنده بود اگر عملی را از یک کسی می دید یعنی می دید که آن شخص اگر حضور نداشت خبر داشت که اعمالش چیست اما چه اشکالی دارد پیغمبر بگوید فلانی فلان خطا را که آن جا کردی جبران بکن یا فلان کار خیر را که کردی خبرش به ما رسیده ما مطلع شدیم امام هم همین جایگاه را دارد یعنی گواه بر اعمال امت است که آیاتش را می خوانم نظارت بر اعمال است به همین دلیل شما می بینید که داود رقی می رود دیدن یکی از بستگانش پسر عمویش بعد خدمت امام صادق می رسد تا بر امام صادق علیه السلام وارد می شود آقا می فرماید سُرَّنِی صِلَتک لِاِبنِ عَمک (بحارالانوار، ج23، ص347) خوشحالم کردی رفتی به پسر عمویت سر زدی می گوید من که به شما نگفته بودم یا می بینید از آفریقا کسی می آید امام صادق علیه السلام می پرسد حال آن رفیق ما در آفریقا چطور است در صورتی که امام در آفریقا نبوده یا حضرت علی بن موسی الرضا وارد ایران می شوند یک وقت در طوس جنازهای را تشییع می کردند آقا پیاده می شود به نام صدا می زند می گویند شما که ایران نبودید می گوید نه ولی ما همه را می شناسیم شیعیانمان را می شناسیم نه این که منظور این که بقیه را نمی شناسیم نه یعنی عنایت خاص داریم و الا به همهی اعمال اشراف دارند نجاشی در حبشه اتیوپی امروز از دنیا رفت پیغمبر اکرم در مدینه اعلام نماز میت کرد برایش که اصحاب تعجب کردند کسی از دنیا نرفته فرمود چرا نجاشی در حبشه مرده این جا خسرو پرویز توسط پسرش کشته شد پیغمبر در مدینه خبر داد یک ماه بعد خبر رسید به مدینه اینها چیزهایی است که برای امام اینها چیزهای خیلی سادهای هم است یعنی امام و حجت خدا گواه بر اعمال امت است ما می رسیم به بحث مهدویت دوستان بدانند چیزهایی که می گوییم همهی اینها برای امام زمان هم است امام زمان افضل است امام زمان علم به غیب به اذن خدا دارد امام زمان ملجأ است امام زمان ناظر است این آیه «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» (بقره/ 143) ما شما را امت میانه قرار دادیم تا گواه بر هم باشید گواه بر ناس باشید علامه طباطبائی یک جمله قشنگی این جا دارد می گوید این آیه گواهی بر امور حسی را نمی گوید الآن بنده شما را می بینم این گواهی که هنر نیست این آیه گواهی بر حقایق اعمال و بر اعمالی که در منظر نیست دارد جناب عالی فرض کنید که در جلوی بنده پول به یک فقیر دادید این را من می بینیم اما در آن اخلاص نبود این را هم دیدم این دیگر با چشم عادی نمی شود خیلی حرف قشنگی است یعنی آگاهی و شهدا علی الناس بودن کافی است دوربین مخفی شما این جا بگذارید تمام رفت و آمدهای ما را ضبط بکنید این ظاهر است اما چه کسی می داند بندهی رفیعی امروز به خاطر خدا این برنامه را آمدم یا نه جناب عالی این جلسه را به خاطر خدا قول دادی یا نه این آن چیزی است که آیه می گوید «شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» این مال همهی مردم نمی تواند باشد ما از هم خبر نداریم این جاست که در صاحب شواهد التنزیل از کتابهای اهل سنت است حاکم در این کتاب می گوید مراد از این حضرت علی علیه السلام است باز در برخی از نقلها از ائمه داریم نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ (کافی، ج 1، ص 190) ما هستیم که شاهد و گواه بر اعمال مردم هستیم اینها تکلیف ما را سنگین می کند اینها هیچ استبعادی ندارد خدای تبارک و تعالی چطور به زمان قدرت شهادت داده به زمین قدرت شهادت داده به اعضا قدرت شهادت داده این قدرت به امام هم داده شده که همان طور که انبیا دارند اینهایی که ما داریم می گوییم تمام اصلش مال انبیا است پیغمبران این شهادت و گواهی را دارند «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (توبه/ 105) هر کاری انجام می دهید خدا پیغمبر و مومنون شاهد هستند امام رضا فرمودند منظور از این مومنون ما هستیم ان شاء الله بقیه اش بماند برای فرصت دیگر.
شریعتی: این نظارت هم نظارت دلسوزانه و مهربانانه است.
دکتر رفیعی: حتما همین طور است نظارت به منظور مچ گیری نیست به منظور اصلاح است علم غیب به منظور اصلاح است افضل را خدا گذاشته که مردم هدایت شوند تمام اینها «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (انبیاء/ 73) مردم موحد بار بیایند مردم انحراف پیدا نکنند و الا حضرت امیر در مورد ریاست دنیا می فرمود همهی اینها را که جمع بکنید به اندازهی کفشی که من دارم وصله می کنم پیش من ارزش ندارد.
شریعتی: خیلی ممنون نکات خوبی را شنیدیم امروز اول ماه است دیروز حاج آقای حسینی اشاره کردند نماز اول ماه را هم به دوستان بگویید که همه توفیق پیدا بکنیم بخوانیم.
دکتر رفیعی: نماز اول ماه خیلی مهم است باعث می شود انسان از حوادث غیر مترقبه تا پایان ماه محفوظ بماند هنوز هم وقت است تا غروب می توانند بخوانند دو رکعت رکعت اول حمد و سی توحید رکعت دوم حمد و سی قدر اگر حالش را داشتند در مفاتیح یک دعای یکی دو دقیقهای دارد که بسم الله دارد اولش آن را هم می توانند بخوانند اگر پیدایش نکردند در مفاتیح آن جا که نوشته اعمال نوروز بعد نوشته اعمال هر ماه آن جاست بعد هم یک صدقهای بدهند که ان شاء الله این صدقه بلاها را رفع بکند دفع بکند در رأس صدقات هم نیت بکنند سلامتی وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه را. امیدواریم فردا هم شاهد حضور پر شور مردم در راهپیمایی 22 بهمن باشیم همین طور در انتخابات 7 اسفند ماه.