فتنه ای برای براندازی وحدت مسلمانان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فتنه عجیبی شده ؟
عدّهای، جوان خام و بیسواد را در اردوگاههای القاعده، که با هزینه های عربستان و آمریکا شارژ میشوند، به اسم جهاد در راه خدا آموزش میدهند و بعد از پایان آموزشهای مختصری مانند: تیراندازی و خمپاره انداختن و صد البته چگونگی سربریدن مسلمانان و مهمّتر اینکه به آنها القاء میکنند: گول حرفهای دیگر مسلمانان را نخورید! و هر چه فقط از ما میشنوید حق است، راهی جنگ کشورهایی میکنند که آمریکا و عربستان برای اهداف شومشان طرح ریزی نموده اند .
یکی از این قربانیان این گروه مردم و دولت سوریه میباشند. اما کاش به این اشغالگران گفته شود، طبق مبانی خود شما کارتان عین مخالفت با کلام پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم است؟!
کار شما جزء مخالفت با آیین و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم )چیزی نیست ؟
مگر نه این است که اشغالگران علیه حاکم وقت سوریه دست به کشتار و جنگ میزنند؟ در حالی که پیامبر خدا از چنین امری صریحا نهی نموده است تا جایی که حضرتش مخالفت با حاکم وقت را مساوی با مردن به مرگ جاهلیت دانسته است.
چنانچه در صحیح بخاری از قول حضرتش نقل شده که: کسي که از حاکمش آزرده شده باشد، بايد صبر کند. به درستيکه هر کس از سلطانش به اندازه يك وجب دور شود، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.[۱]
و مانند این روایت در چندین جای معتبر دیگر آمده است که خروج بر حاکم اسلامی را حرام شمرده است.
ثانیا جنایت دیگری که اشغالگران دچار آن هستند کشتار مسلمانان بی گناه است !؟
یادم نمیرود که چند سال پیش وقتی یک عکس سربریدن را میدیدم تا یک هفته حالم بد بود اما این اواخر آنقدر در اخبار مختلف صحنههای سر بریدن مسلمانان توسط وهابیون را میبینم که تبدیل به یک صحنه معمولی شده است، حتی این خبر آخری که پخش شد (بازی فوتبال با سرهای بریده مسلمانان توسط وهابیون داعش)،اوج بی دینی و خونخواری آنان را به اثبات میرساند .
مگر نه این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه آله و سلم )فرمودند: من دستور دارم با کفار بجنگم تا اينكه لا إله إلا الله بگويند و وقتي اينها لا إله إلا الله را گفتند، خون و مال اينها محترم هستند.[۲]
با این حساب ریختن خون این همه انسان بی گناه و کلیپ های جنایتی که از این خونخواران وهابی پخش میشود چه جای توجیهی دارد؟
بستن یک کودک سه ساله با زنجیر به نرده های آهنی در حالی که چشمان پر از اشک و جیغ های بلندش دل هر انسانی را به در می آورد چه توجیهی دارد؟
قتل عام فرزند جلوی پدر و مادر و بالعکس را کدام پیامبری تایید میکند؟
بریدن سر کودک شیعه ۱۰ ساله که حتی به سن بلوغ هم نرسید ه اند طبق چه حدیثی معتبر است؟
اعدام های گروهی بی گناه مردم حلب برگرفته از کدام سند قرآنی است؟
با این همه جنایات دیگر برای کسی جای شبهه ای باقی نمیماند و فتنه ها از بین میرود و هر انسانی که مغرض نباشد به تمامه اذعان میکند که این جریانات بر گرفته از از طرح ریزیهای غرب برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان به وسیله فرزند نامشروع خودشان که وهابیت مینامیم، میباشد. تا طبق تحلیل برخی سیاستمداران بتوانند وقت استراحت و تجدید قوایی برای اسرائیل بعد از جریانات جنگ ۳۳ روزه بخرد و از طرفی قدرت واحد مسلمانان را به وسیله این فرقه نامشروع که آهنگ جدایی بین اهل سنت و شیعیان را در بوق خود دارد تبدیل به قدرتهای کوچک و ضعیف تبدیل نماید .دقیقا همان کاری که با شوروی انجام داد. الان نیز سعی دارد آهنگ جدایی بین مسلمانان را ایجاد نماید و بعد از آن دست به تصرف بزند.
کلام را به این جا رساندم تا بدانیم این فتنه کجا را نشانه میگیرد: جدایی و تفرقه بین شیعه و سنی
لذا بدانیم برای چه هفته وحدت میگیریم
..........................................................
منابع:
[۱] حدثنا مُسَدَّدٌ عن عبد الْوَارِثِ عن الْجَعْدِ عن أبي رَجَاءٍ عن بن عَبَّاسٍ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من كَرِهَ من أَمِيرِهِ شيئا فَلْيَصْبِرْ فإنه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
ابن عباس ميگويد: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: کسي که از حاکمش آزرده شده باشد، بايد صبر کند. به درستيکه هر کس از سلطانش به اندازه يك وجب دور شود، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى۲۵۶هـ)، صحيح البخاري، ج۶، ص۲۵۸۸، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
[۲] پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
أمرت أن أقاتل الناس، حتى يقولوا لا إله إلا الله، فإذا قالوا لا إله إلا الله، عصموا منى دماءهم و أموالهم إلا بحقها.
من دستور دارم با کفار بجنگم تا اينكه لا إله إلا الله بگويند و وقتي اينها لا إله إلا الله را گفتند، خون و مال اينها محترم هستند؛ مگر اينكه مستحق کشتن باشند.
صحيح البخاري، ج۸، ص۱۶۲ - صحيح مسلم، ج۱، ص۳۹