توضيح سؤال:
اخيرا در يكى از شبكههاى وهابى رواياتى از كتاب هاى شيعه خوانده مىشود كه بر طبق آنها هنگامى كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ظهور كند، از هر هزار نفر 999 نفر را خواهد كشت و تنها يك نفر از آنها را زنده مىگذارد . آيا روايت معتبرى در اين زمينه در كتابهاى شيعه ديده مىشود يا خير؟
پاسخ:
در پاسخ به اين شبهه، مطالب زيادى وجود دارد كه ما تنها به چند پاسخ بسنده خواهيم كرد :
پاسخ اول: اين روايات ضعيف هستند
در طول تاريخ اسلام و به ويژه در صدههاى اول آن، جعل روايت و نسبت دادن آن به رسول خدا صلى الله عليه وآله و اهل بيت پاك آن حضرت، امرى شايع و براى تعدادى شغل پردرآمدى بوده است .
حاكمان و خلفاى غاصب كه در حقيقت دشمنان واقعى اسلام و مسلمانان بودند نيز با دادن رشوههاى كلان، سازندگان حديث را تشويق مىكردند كه با جعل حديث آنها را در رسيدن به مقاصد شومشان و مشروعيت بخشيدن به حكومتهاى نامشروع آنها يارى كنند .
اين وضعيت صدها سال در جامعه اسلامى حكمفرما بود؛ تا جائى كه صدها هزار حديث جعلى در جامعه اسلامى انتشار يافت و فضاى عقيده و دين را به صورت كامل آلوده كرد.
طبيعى است كه مهدويت به عنوان يك عقيده قطعى مسلمانان نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و از اين ويروس ناپاك در امان نمانده است . افراد زيادى در طول تاريخ با جعل حديث و يا جعل عنوان، ادعاى مهدويت كردهاند و خود را منجى آخر الزمان خواندهاند .
اين حاكمان ظالم و غاصب براى توجيه عملكردهاى خود تلاش مىكردند كه رواياتى را جعل و همين كردار و رفتار را به پيامبر خدا و اهل بيت آن حضرت نيز نسبت دهند تا به مسلمانان بگويند كه اگر ما اين كارها را انجام مىدهيم، پيامبر خدا نيز انجام داده و مهدى موعود نيز انجام خواهد داد .
روايات كشتار مردم توسط حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز از اين دست روايات است . حاكمان جبار و ظالم براى توجيه جنايات شان رواياتى را جعل كردهاند كه كشتار مردم، براى پيشبرد اهداف اسلام اشكالى ندارد؛ همان طورى كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز براى اجراى احكام اسلامى و جهانى كردن دين اسلام ، بسيارى از مردم را خواهد كشت .
خلاصه اين كه جاعلان اين احاديث، دو هدف اساسى را دنبال مىكردهاند، هدف اول آنها ترساندن مردم از حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف و اهل بيت پيامبر عليهم السلام و مخدوش كردن چهره آن انوار پاك بوده است.
هدف ديگر آنها نيز توجيه عملكرد خودشان و مشروعيت بخشيدن به جناياتى است كه براى به دستآوردن قدرت و مال دنيا انجام دادهاند .
حال در اين بخش اصل اين روايات را مطرح و سندهاى آن را بررسى خواهيم كرد:
روايت اول:
قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى... «وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى» الْقَائِمُ [ص] إِذَا قَامَ بِالْغَضَبِ فَقَتَلَ مِنْ كُلِّ أَلْفٍ تِسْعَمِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ ... .
محمد بن القاسم بن عبيد به صورت معنعن از اساتيد خود از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند كه : «و آخرت و دنيا از آن ماست، و من شما را از آتشى كه زبانه مىكشد بيم مىدهم» فرموده است كه منظور از آن قائم عليه السلام است كه هرگاه با غضب قيام كند، از هر هزار نفر 999 نفر را خواهد كشت.
الكوفي ، فرات بن إبراهيم (متوفاى352هـ)، تفسير فرات الكوفي، ص565، تحقيق : محمد الكاظم، ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي ـ طهران ، الطبعة : الأولى، 1410هـ ـ 1990 م
اين روايت از نظر سندى ضعيف است؛ زيرا گذشته از اين كه خود فرات بن ابراهيم توثيقى ندارد ، اشكالات متعدد ديگرى در سند اين روايت وجود دارد:
اولاً : خود محمد بن القاسم بن عبيد، مهمل است و در هيچ كتابى از كتابهاى رجالى شيعه نامى از او برده نشده است؛ چنانچه شيخ على نمازى در مستدركات مىنويسد:
14323 - محمد بن القاسم بن عبيد الكبيدى : لم يذكروه... .
مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج7 ص 293
ثانياً: محمد بن القاسم اين روايت را معنعنا ؛ يعنى از فلانى از فلانى نقل كرده؛ ولى نام اين افراد نه در اين جا و نه در مقدمه تفسير فرات ذكر نكرده است تا بررسى و وثاقت و عدم وثاقت آنها ثابت شود.
بنابراين، سند اين روايت ضعيف است و روايت ضعيف ارزش استناد كردن ندارد .
روايت دوم:
شرف الدين استرآبادى در تأويل الآيات مىنويسد:
جَاءَ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ... وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى قَالَ هُوَ الْقَائِمُ إِذَا قَامَ بِالْغَضَبِ وَ يَقْتُلُ مِنْ كُلِّ أَلْفٍ تِسْعَ مِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ...
السيد شرف الدين علي الحسيني الاسترآبادي (متوفا965هـ) ، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص780، سورة الليل(92): الآيات 1 الى 21] .
اين روايت به صورت مرفوع از عمرو بن شمر نقل كرده است. روايت مرفوع از نظر شيعه ؛ يعنى روايتى كه در سند آن انقطاعى باشد و نويسنده كتاب و يا راوى بعدى با كلمه «رفعه» يا «مرفوعا» نقل كرده باشد.
مثلا: محمد بن يعقوب الكلينى رفعه عن الصادق عليه السلام .
روايت مرفوع از نظر حكم معادل سند منقطع از ديدگاه اهل سنت است و در مقام استناد و استدلال ارزشى ندارد .
ثانياً: خود آقاى عمرو بن شمر كه روايت به صورت مرفوع از او نقل شده، ضعيف است؛ مرحوم نجاشى در جال خود در باره او مىنويسد:
عمرو بن شمر أبو عبد الله الجعفي عربي ، روى عن أبي عبد الله عليه السلام ، ضعيف جدا ، زيد أحاديث في كتب جابر الجعفي ينسب بعضها إليه ، والامر ملبس .
عمرو بن شمر، كه از امام صادق عليه السلام روايت نقل كرده است، بسيار ضعيف است. او احاديثى در كتابهاى جابر جعفى اضافه كرده و بعضى از آنها را به جابر نسبت داده است و سبب تلبيس و اشتباه شده است.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص 287، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
نتيجه: اين روايات از نظر سندى ضعيف است و استناد به روايت ضعيف، يا از عدم آگاهى شخص حكايت مىكند و از بغض و كينه او نسبت به امام عصر عج الله تعالى فرجه الشريف .
با مشخص شدن ضعف روايت، نوبت به بحثهاى دلالى نمىرسد؛ اما براى روشن شدن بيشتر اذهان تلاش مىكنيم كه پاسخهاى ديگرى نيز از اين روايات داده باشيم.
پاسخ دوم: حضرت مهدي براي هدايت مردم ظهور ميكند و براي همگان رحمت است
رواياتى در منابع شيعه وجود دارد كه بر طبق آنها حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، براى همه عالميان رحمت است و رحمت آن حضرت شامل همه جهانيان خواهد شد؛ تا جائى كه تمام اهل زمين و آسمان از ظهور آن حضرت خوشحال مىشوند.
رواياتى در كتابهاى شيعه يافت مىشود كه بر طبق آنها، حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، از نظر اخلاق، سيرت و صورت شبيهترين فرد نسبت به رسول خدا صلى الله عليه وآله است؛ همانطورى كه آن حضرت رحمة للعالمين است و مظهر رحمت خداوند، حضرت مهدى عليه السلام نيز اين چنين است .
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ جَمِيعاً، قَالُوا: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ جَمِيعاً قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ السَّرَّادُ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:
الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي، اسْمُهُ اسْمِي، وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي، أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً، تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ، فَيَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: فرزندم مهدى، نامش نام من است و كنيهاش كنيه من ، در خلقت و اخلاق شبيهترين مردم نسبت به من است ، او غيبت و حيرتى دارد كه خلق از دين خود گمراه شوند و اين وقت است كه چون شهاب ثاقب باز آيد و زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص287، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ .
و خداوند در سوره قلم آيه شماره 4 در باره اخلاق رسول الله صلى الله عليه وآله مىفرمايد:
وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم. القلم/4.
و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى.
و باز در آيه ديگر مىفرمايد:
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين. الأنبياء/107 .
ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. (
و طبق اين روايت، حضرت مهدى عليه السلام نيز داراى خلق عظيم است و براى همه جهان رحمت .
حال اگر رسول خدا صلى الله عليه وآله چنين كشتارى داشته است، حضرت مهدى عليه السلام نيز خواهند داشت و قطعا اشكالى نيز نبايد داشته باشد . و اگر رسول خدا چنين كارى نكرده، حضرت مهدى نيز انجام نخواهد داد؛ چون او در سيرت و اخلاق شبيهترين فرد نسبت به رسول خدا صلى الله عليه وآله است.
شيخ كلينى در كتاب شريف كافى و شيخ صدوق در كتاب عيون أخبار الرضا عليه السلام و ... آوردهاند كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، «رحمة للعالمين» است:
أُخْرِجُ مِنْهُ (علي بن محمد الهادي) الدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوب.
... از او فرزندى به وجود آورم به نام «حسن» كه مردم را به راه من دعوت مىكند و خزانهدار گنجينه علم من است. سپس دينم را توسّط پسر او «محمد» كه مايه رحمت همه جهانيان است كامل كنم، او برخوردار از كمال موسى، نورانيّت عيسى، صبر ايّوب بوده و سيّد و سرور همه اولياى من است
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1 ص 527 ، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص 50، تحقيق: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت ، 1404هـ ـ 1984م
در اين روايت از حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف با عنوان «رحمة للعالمين» ياد شده است ، حال چطور مىشود كه «رحمة للعالمين» از هر هزار نفر 999 نفر را بكشد؟!
در روايت ديگر علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليه از كتاب الهداية الكبرى به نقل از مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه حضرت مهدى عج بعد از ظهورش براى اهل مكه سخنرانى كرده و در بخشى از آن مىفرمايد:
فَلَوْ لَا أَنَّ رَحْمَةَ رَبِّكُمْ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ وَ أَنَا تِلْكَ الرَّحْمَةُ لَرَجَعْتُ إِلَيْهِمْ مَعَكُمْ فَقَدْ قَطَعُوا الْأَعْذَارَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَيَرْجِعُونَ إِلَيْهِم.
اگر ملاحظه رحمت پروردگار نبود كه همه اشياء را گرفته و مظهر رحمتش نيز من مىباشم، خودم با شما به سوى آنها باز ميگشتم. زيرا آنها به كلى از خداوند و من فاصله گرفته و هر گونه پيوندى را قطع كردهاند.
المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج53، ص11، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
طبق اين روايت، حضرت حجت عليه السلام خود را مظهر رحمت خداوند معرفى كرده است؛ بنابراين نمىتوان پذيرفت كه آن حضرت از هر هزار نفر 999 نفر را بكشد .
همچنين روايات متعددى در كتابهاى شيعه وجود دارد كه با ظهور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، تمام اهل آسمان و زمين و حتى پرندگان آسمان و ماهىهاى دريا شاد مىشوند:
وَ عَنْهُ، عَنْ أَبِي عَلِيٍّ النَّهَاوَنْدِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَاسَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْبَغْدَادِيُّ، عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا اسْتَيْأَسْتُمْ مِنَ الْمَهْدِيِّ، فَيَطْلُعُ عَلَيْكُمْ صَاحِبُكُمْ مِثْلَ قَرْنِ الشَّمْسِ، يَفْرَحُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.
فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ؟
قَالَ: إِذَا غَابَ عَنْهُمْ الْمَهْدِيُّ، وَ أَيِسُوا مِنْهُ.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: چگونه هستيد زمانى كه از آمدن مهدى مأيوس مىشويد؛ پس ناگهان صاحب شما همانند خورشيد فروزان ظهور مىكند؛ به طورى كه تمام اهل زمين و آسمان خوشحال خواهند شد.
سؤال كردند: اى پيامبر خدا ! چه زمانى اين اتفاق مىافتد ، فرمود: زمانى كه مهدى غائب شود و مردم از او مأيوس شوند.
الطبري الصغير ، أبو جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاى ق5هـ)، دلائل الإمامة، ص 468، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1413 هـ..
فيخرج من مكّة متوجّها إلى الشام، يفرح به أهل السماء و أهل الأرض و الطير في الهواء و الحيتان في البحر».
از مكه خارج و به سوى شام حركت مىكند. با ظهور او، تمام اهل آسمان و زمين شاد مى شوند؛ حتى پرندههاى آسمان و ماهيان دريا .
سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، التشريف بالمنن في التعريف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، ص281، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ـ قم، الطبعة: اولى، 1416هـ
پاسخ سوم: حضرت مهدي (ع) قوانين اسلام را اجرا خواهد كرد
تمام مسلمانان بر اين مسأله اتفاق دارند كه دين اسلام تنها دينى است كه خداوند آن را مىپسندد و در قيامت از مردم خواهد پذيرفت ؛ چنانچه در سوره آل عمران آيه شماره 19 مىفرمايد:
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ.
در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است
و يا در همين سوره آيه 85 مىفرمايد:
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ.
و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.
از طرف ديگر خداوند بارها در قرآن كريم به مسلمانان وعده داده است كه روزى فرا مىرسد كه دين اسلام سراسر عالم را خواهد گرفت و بر تمام اديان ديگر پيروز مىشود، آن جا كه مىفرمايد:
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون. التوبه/33 و الصف /9 .
اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را ناخوش آيد.
و باز در سوره فتح آيه شماره 28 مىفرمايد:
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً.
اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواهبودن خدا كفايت مىكند.
طبق رواياتى كه در كتابهاى شيعه و سنى وجود دارد، اين وعده خداوند در زمان ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف عملى خواهد شد و او است كه دين اسلام را بر تمام اديان پيروز خواهد كرد و در سراسر عالم تنها دينى كه پيروى مىشود شريعت ناب محمدى است .
علماى اهل سنت به نقل از سدى ، مفسر نامدار صدر اسلام نوشتهاند:
وقال السُدِّي : ذلك عند خروجِ المهديِّ ، لا يَبقى أحدٌ إلا دَخَلَ في الإسلامِ أو أدَّى الخِراجَ .
سدى گفته: اين قضيه در زمان ظهور مهدى اتفاق خواهد افتاد كه هيچ شخصى نمىماند؛ مگر اين كه دين اسلام را مىپذيرد يا خراج (مالياتى كه كفار به خاطر سكونت در سرزمين اسلامى مىپردازند) پرداخت مىكند .
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج16 ، ص33، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج8 ، ص121، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
همچنين آلوسى در تفسير خود مىنويسد:
(ويكون الدين كله لله) وتَضْمَحِلُّ الأديانُ الباطِلةُ كُلُّها إما بهلاكِ أهلِها جميعاً أو برجُوعِهم عنها خَشْيَةَ القتلِ قيل : لم يجيءْ تأويلُ هذه الآيةِ بعدَ وَسَيَتَحَقَّقُ مَضمُونُها إذا ظَهَر المهديُّ فإنه لا يَبقى على ظَهْرِ الأرضِ مشركٌ أصلاً.
(و دين يكسره از آنٍ خدا گردد)، يعنى تمام اديان باطل، از بين خواهد رفت؛ يا پيروان آنها همگى هلاك خواهند شد يا از دين باطل خود به خاطر ترس از كشته شدن برخواهند گشت. گفته شده است كه اين تأويل اين آيه محقق نمىشود؛ مگر زمانى كه مهدى ظهور كند؛ زيرا در آن زمان است كه هيچ مشركى در روى زمين باقى نخواهد ماند.
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج9، ص207، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
تا اين جا ثابت شد كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، قوانين اسلام را در سراسر جهان حكم فرما خواهد كرد .
از طرف ديگر ما مىدانيم كه خداوند دين اسلام را براى نابودى بشريت نفرستاده است و در قرآن كريم كه كتاب قانون اسلام است، دستور داده نشده است كه بشريت را نابود كنيد و همه آنها را بكشيد؛ بلكه دين اسلام براى نجات بشر از هلاكت و نابودى و پيمودن راه كمال فرستاده شده است .
رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز رفتار ناپسندى با مخالفان خود نداشته است. در طول 23 سال رسالت آن جناب، هيچگاه كسى به خاطر اين كه اسلام را نپذيرفته، كشته نشده و تمام جنگهاى آن حضرت با مشركان، جنگهاى تدافعى بوده است.
حال چگونه ممكن است كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف كه به منظور اجراى احكام اسلامى ظهور مىكند، و شبيهترين فرد به رسول الله است، تمام مردم جهان را بكشد و از هر هزار نفر ، تنها يك نفر را باقى بگذارد؟
پاسخ چهارم: حضرت مهدي، بسياري از شهرها را بدون جنگ تصرف ميكند
طبق برخى از روايات، حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در زمانى ظهور مىكند كه مردم به رشد كامل عقلى رسيدهاند و حق و باطل را به راحتى تشخيص داده و مىپذيرند .
شيخ كلينى در كتاب شريف كافى و شيخ صدوق در كتاب كمال الدين از امام باقر عليه السلام نقل مىكنند كه آن حضرت فرمود:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ .
هنگامى كه قائم ظهور مىكند دست خود را روى سر مردم مىگذارد و بدان وسيله عقول آنها جمع و افكارشان كامل مىگردد.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص 25، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص 675، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ .
طبيعى است كه وقتى عقل مردم كامل باشد، به راحتى مىتوانند نفع و ضرر واقعى خود را تشخيص داده و تسليم حق خواهند شد .
با توجه به اين روايات، براى اجراى عدالت، جنگ و كشتار زيادى صورت نخواهد گرفت؛ چون عقل مردم كامل است و وقتى بفهمند كه پذيرش ولايت آن حضرت به نفع آنها است، به راحتى و بدون جنگ، خواهند پذيرفت.
از همين رو، در برخى از كتابهاى شيعه و سنى رواياتى وجود دارد كه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف، برخى از شهرها را بدون جنگ تصرف خواهد كرد.
سيد بن طاووس از علماى بزرگ شيعه در كتاب الملاحم و الفتن به نقل از نعيم بن حماد مروزى، و جلال الدين سيوطى به نقل از همو به نقل از اميرمؤمنان عليه السلام مىنويسند كه آن حضرت فرمود:
إذا بعث السفياني إلى المهدي جيشا فخسف بهم بالبيداء ، وبلغ ذلك أهل الشام ، قالوا لخليفتهم : قد خرج المهدي فبايعه وادخل في طاعته وإلا قتلناك ، فيرسل إليه بالبيعة ، ويسير المهدي حتى ينزل بيت المقدس ، وتنقل إليه الخزائن ، وتدخل العرب والعجم وأهل الحرب والروم وغيرهم في طاعته من غير قتال حتى تبنى المساجد بالقسطنطينية وما دونها.
آنگاه كه سفيانى لشكرى براى نبرد با مهدى (عج) گسيل مىكند، لشكريان او در «بيدا» دچار خسوف مىشوند. اين بيچارگى كه به اطلاع اهل شام مىرسد، پيشقراول آنها مىگويد: مهدى (عج) ظهور كرده است بايد با او بيعت كنى و از وى اطاعت نمائى و در غير اينصورت تو را مىكشيم. براى همين با حضرت او بيعت مىنمايد.
حضرت مهدى (عج) از آنجا حركت مىكند تا وارد بيت المقدس مىشود و خزانههاى آنجا را در اختيار درمىآورد و در اين هنگام عرب و عجم و جنگجويان و روميان و سلسلههاى مختلف ديگر از وى اطاعت مىكنند و جنگ و جدالى در برابر تسليم آنها به دست مهدى (عج) پيش نمىآيد تا آنجا كه مسجدهائى در اسلامبول و امكنه ديگر بنيان مىكنند.
سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، التشريف بالمنن في التعريف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، ص 139، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ـ قم، الطبعة: اولى، 1416هـ
المروزي، أبو عبد الله نعيم بن حماد (متوفاى288هـ) ، كتاب الفتن ، ج1، ص349، تحقيق : سمير أمين الزهيري ، ناشر : مكتبة التوحيد - القاهرة ، الطبعة : الأولى ، 1412هـ.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص69، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الفتاوي الحديثية، ج1، ص30، ناشر: دار الفكر، طبق برنامه الجامع الكبير.
همچنين على بن يونس عاملى از علماى شيعه از اميرمؤمنان عليه السلام نقل مىكند كه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف، برخى از شهرها را با تكبير فتح خواهند كرد و مردم با شنيدن صداى تكبير آن حضرت، تسليم حق مىشوند و حكومت و ولايت آن حضرت را خواهند پذيرفت.
وعن أمير المؤمنين عليه السلام لا تبقى مدينة دخلها ذو القرنين إلا دخلها المهدي ويأتي إلى مدينة فيها ألف سوق في كل سوق مائة دكان ، فيفتحها ويأتي مدينة يقال لها القاطع على البحر المحيط ، طولها ألف ميل وعرضها خمسمائة ميل ، فيكبرون الله ثلاثا فتسقط حيطانها ، فيخرج منها ألف ألف مقاتل ثم يتوجه إلى القدس الشريف.
از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده است كه هيچ شهرى باقى نمىماند كه ذو القرنين وارد آن شده باشد؛ مگر اين كه مهدى (عج) نيز وارد آن خواهد شد. او وارد شهرى مىشود كه هزار بازار و هر بازارى صد مغازه دارد؛ پس آن را فتح مىكند و وارد شهرى مىشود كه گفته مىشود آن شهر قاطع بحر محيط (طبق برخى از روايات شيعه، مقصود شهرى در كنار رود نيل است) است، طول اين شهر هزار ميل و عرض آن پانصد ميل است. سربازان حضرت سه بار تكبير مىگويند كه به وسيله آن ديوارهاى اين شهر مىريزد و در نتيجه يك ميليون جنگجو از آن خارج مىشود و سپس امام به طرف بيت المقدس حركت خواهند كرد.
العاملي النباطي ، الشيخ زين الدين أبي محمد علي بن يونس (متوفاى877هـ) الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج2، ص257، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر : المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، الطبعة الأولى، 1384هـ
طبق اين روايت، سلاح آن حضرت براى فتح برخى از شهرها، شمشير و تفنگ و ... نيست؛ بلكه آن حضرت با تكبير گفتن اين مناطق را فتح خواهد كرد .
پاسخ پنجم: دنيا طلبان و ظالمان، به راحتي تسليم نميشوند
تاريخ نشان داده است كه دنيا طلبان و زورمداران تاريخ، به راحتى، دست از منافع دنيوى و ظلم و جور نخواهند كشيد .
جباران و ظالمانى كه يك عمر از خون مردم تغذيه كردهاند، روشن است كه وقتى بفهمند منافع آنها با ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به خطر مىافتد، و حكومت آنها از هم فرو مىپاشد، در برابر آن حضرت ايستادگى خواهند كرد.
از اين رو آن حضرت براى اجراى عدالت و كوتاه كردن دست آنها و نجات مستضعفان، از زور استفاده خواهند كرد.
ابن عربي محيى الدين دانشمند نامدار سنى مذهب در اين باره مىنويسد:
ولولا أن السيف بيد المهدي لأفتى الفقهاء بقتله ولكن اللّه يظهره بالسيف والكرم فيطمعون ويخافون فيقبلون حكم من غير إيمان بل يضمرون خلافه كما يفعل الحنفيون والشافعيون فيما إختلفوا فيه فلقد أخبرنا أنهم يقتتلون في بلاد العجم أصحاب المذهبين ويموت بينهما خلق كثير ويفطون في شهر رمضان ليتقووا على القتال فمثل هؤلاء لولا قهر الإمام المهدي بالسيف ما سمعوا له ولا أطاعوه.
اگر شمشير در دست مهدى نباشد، فقها فتوا به قتل آن حضرت خواهند داد؛ ولى خداوند او را با شمشير و كرم ظاهر مىكند، تا آنها هم به طمع بيفتند و هم بترسند و از دستور آن حضرت اطاعت كنند؛ هر چند كه به آن ايمان نمىآورند و خلافش را در دل پنهان مىكنند؛ همان طورى كه حنفىها و شافعىها در اختلافاتى كه با هم داشتند، همين كار را كردند.
به ما خبر رسيده است كه آنها در شهرهاى عجم با همديگر جنگيدهاند و افراد زيادى در اين جنگها كشته شدهاند؛ تا جائى كه عدهاى از آنها در ماه رمضان فتوا به افطار دادهاند تا توان جنگيدن داشته باشند.
اگر در باره چنين افرادى، حضرت مهدى با شمشير قيام نكند، سخن آن حضرت را نمىشنوند اطاعت نمىكنند
ابن العربي الطائي الخاتمي ، محيي الدين بن علي بن محمد (متوفاى638هـ)، الفتوحات المكية في معرفة الاسرار الملكية ، ج3، ص327، ناشر : دار إحياء التراث العربي - لبنان ، الطبعة : الأولى 1418هـ ـ 1998م.
پاسخ ششم: كشتارهايي كه در زمان خلفا انجام شده است
كارشناسان وهابى و پيروان مكتب سقيفه كه اين روايات ضعيف را مستمسك قرار مىدهند تا مردم را نسبت به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بدبين نمايند، چرا سرى به پرونده خلفاى سه گانه نمىزنند؟
حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف براى اجراى عدالت، دنيا طلبان و زورمدارانى را كه تسليم حق نمىشوند، از سر راه اسلام و مسلمانان برخواهد داشت؛ اما خلفاى سه گانه براى چه منظورى مردم را قتل عام مىكردند؟
در تاريخ 25 ساله حكومت خلفاى سه گانه، كشتارهايى در كشورهاى همسايه انجام شده است كه در طول تاريخ بشريت سابقه نداشته است.
ما به چند نمونه از اين كشتارها اشاره و قضاوت را بر عهده خوانندگان عزيز واگذار خواهيم كرد.
1. جنگ ذات العيون (سال 12هجري، زمان ابوبكر)
خالد بن وليد، همان كسى كه اهل سنت از او با عنوان «سيف الله» ياد مىكنند و دست راست خليفه اول به شمار مىآمد، در نبرد فتح الانبار، به تير اندازان خود دستور داد كه چشمان مردم را هدف بگيرند و آنان در آن روز هزار نفر را كور كردند؛ تا حدى كه اين جنگ به جنگ «ذات العيون» معروف گشت.
قَدِمَ خَالِدٌ عَلَى الْمُقَدِّمَةِ، فَأَطَافَ بِالْخَنْدَقِ وَأَنْشَبَ الْقِتَالَ، وَكَانَ قَلِيلَ الصَّبْرِ عَنْهُ إِذَا رَآهُ أَوْ سَمِعَ بِهِ، وَتَقَدَّمَ إِلَى رُمَاتِهِ فَأَوْصَاهُمْ، وَقَالَ: إِنِّي أَرَى أَقْوَامًا لا عِلْمَ لَهُمْ بِالْحَرْبِ، فَارْمُوا عُيُونَهُمْ وَلا تَوَخُّوا غَيْرَهَا، فَرَمَوْا رَشْقًا وَاحِدًا ثُمَّ تَابَعُوا فَفُقِئَ أَلْفُ عَيْنٍ يَوْمَئِذٍ، فَسُمِّيَتْ تِلْكَ الْوَقْعَةُ ذَاتَ الْعُيُونِ، وَتَصَايَحَ الْقَوْمُ: ذَهَبَتْ عُيُونُ أَهْلِ الأَنْبَارِ.
خالد، پيشاپيش لشكر آمد و اطراف خندق مىچرخيد و آتش جنگ را شعلهور مىكرد، او هر وقت جنگى را مىديد و يا مىشنيد، بسيار كمطاقت مىشد، پيش تيراندازان رفت و به آنها اين چنين سفارش كرد: من مىبينم كه اين مردم جنگيدن نمىدانند؛ پس چشمان آنها را هدف تير قرار دهيد و جاى ديگر هدر ندهيد؛ سپس خودش يك تير رها كرد و تيراندازان به دنبال او هزار چشم را در اين روز هدف قرار دادند؛ از اين رو، اين روز به «ذات العيون» نام گرفت، مردم فرياد مىزدند كه چشمان مردم انبار كور شد ... .
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2 ، ص323، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
ابن اثير در الكامل فى التاريخ مىنويسد:
ذِكْرُ فَتْحِ الأنْبَارِ ثُمَّ سَارَ خَالِدٌ على تَعْبِيَتِهِ إلى الأنبار، وأنما سمي الأنبار لأن أهراء الطعام كانت بها أنابير، وعلى مقدمتِه الأقرع بن حابس. فلما بَلَغَها أطاف بها، وأنْشَبَ القتالَ، وكان قليلُ الصبرِ عنه وتَقَدَّم إلى رُمَاتِهِ أن يَقْصُدُوا عُيونَهُم فَرَمَوْا رَشْقًا وَاحِدًا ، ثم تابعوا فأصابُوا ألفَ عينٍ، فَسُمِّيَتْ تِلْكَ الْوَقْعَةُ ذَاتَ الْعُيُونِ.
وقتى كه شهر انبار فتح شد، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد (اين شهر از آن جهت انبار ناميده مىشد كه محل ذخيره مواد غذائى بود ) . پيشاپيش لشكريان وى شخصى بود به نام اقرع بن جابس كه مجرد رسيدن به شهر، اطراف آن را محاصره كرد و آتش جنگ را شعلهور ساخت. او مردى كم صبر بود، تير اندازان را جلوى لشكر گذاشت و دستور داد تا چشمهاى مردم را هدف بگيرند و خود او نيز اولين تير را رها كرد و لشكريان به دنبال او، چشمهاى مردم را هدف قرار دادند كه به هزار چشم اصابت؛ از اين رو، اين نبرد «ذات العيون » نام گرفت.
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2، ص245، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ
و شهاب الدين نويرى نهاية الأرب فى فنون الأدب مىنويسد:
ذكر فتح الأنبار. قال: ثم سار خالد إلى الأنبار، وإنما سميت الأنبار، لأن أهراء الطعام كانت بها أنابير، وكان على من بها من الجند شيرزاد صاحب ساباط، فلما التقوا أمر خالد رامته برشق السهام، وأن يقصدوا عيونهم، فرشقوا رشقاً واحداً، ثم تابعوا، فأصابوا ألف عين، فسميت هذه الواقعة ذات العيون.
داستان فتح الأنبار. سپس خالد به سوى الأنبار حركت كرد، اين شهر از آن جهت انبار ناميده شده كه محل نگهدارى مواد غذائى بوده است ، نگهبانان اين شهر از لشكر شيرزاد صاحب ساباط بوده است. هنگامى با خالد روبرو شدند، خالد دستور داد كه آنها به سوى آنان تيراندازى كنند و چشمان آنها را هدف بگيرند، نخست خودش تيرى پرتاب كرد و لشكريان نيز از او پيروى كردند؛ پس تيرهاى آنان به هزار چشم اصابت كرد، به همين دليل، اين نبرد را «ذات العيون» ناميدهايد.
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج19، ص70، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
و ابن كثير در البداية و النهاية مىگويد:
فتح خالد للأنبار، وتسمى هذه الغزوات ذات العيون ركب خالد في جيوشه فسار حتى انتهى إلى الأنبار وعليها رجل من أعقل الفرس وأسودهم في أنفسهم، يقال له شيرزاذ، فأحاط بها خالد وعليها خندق وحوله أعراب من قومهم على دينهم، واجتمع معهم أهل أرضهم، فمانعوا خالدا أن يصل إلى الخندق فضرب معهم رأسا، ولما تواجه الفريقان أمر خالد أصحابه فرشقوهم بالنبال حتى فقأوا منهم ألف عين، فتصايح الناس، ذهبت عيون أهل الأنبار، وسميت هذه الغزوة ذات العيون.
خالد، شهر انبار را فتح كرد و اينجنگها «ذات العيون» ناميده شد. خالد سوار بر مركب خود به انتهاى شهر رفت و مردى از عاقلهاى فارس به نام «شيرزاد» همراه او بود. خالد شهر را محاصره كرد؛ ولى مردم در اطراف شهر خندق ايجاد كرده بودند. عدهاى از مردان عرب زبان، اطراف خندق جمع شده بودند كه به همراه صاحبان زمينها مانع از نفوذ لشكر به داخل شهر شدند.
خالد دستور داد سر يك نفر از آنان را جدا كنند. سپس فرمان داد كه با تير مردم را هدف قرار دهند تا اين كه چشم هزاران نفر از آنان كور شود. فرياد و ناله مردم سراسر آنجا را فرا گرفت كه چشمهاى مردمان كور شد و لذا اين جنگ را «ذات العيون» ناميدند.
ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص349، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است که: خداوند در كجاى قرآن گفته است كه اگر كسى اسلام را قبول نكرد، چشمانش را کور کنيد؟! آيا چنين اعمالى در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله سابقه داشت يا از بدعتهاى عمر بوده است؟
2. به خاطر يک قسم ، هفتاد هزار نفر را كشتند و رود خون به راه انداختند! (سال12، زمان ابوبكر)
طبرى در تاريخ خود، ابن اثير جزرى در كتاب الكامل فى التاريخ و نويرى در نهاية الأرب و ابن كثير دمشقى در البداية والنهاية و ابن خلدون در مقدمه خودش اين مطلب را نقل كردهاند كه خالد قسم خورد كه اگر به مشركين دستيابد، جوى خون راه بيندازد، به خاطر قسم خالد هفتاد هزار نفر را كشتند . ما متن اين روايت را از زبان ابن اثير نقل مىكنيم:
واقتتلوا قتالا شديدا والمشركون يزيدهم كلبا وثبوتا توقعهم قدوم بهمن جاذويه فصابروا المسلمين فقال خالد اللهم إن هزمتهم فعلي أن لا أستبقي منهم من أقدر عليه حتى أجري من دمائهم نهرهم فانهزمت فارس فنادى منادي خالد الأسراء الأسراء إلا من امتنع فاقتلوه فأقبل بهم المسلمون أسراء ووكل بهم من يضرب أعناقهم يوما وليلة.
فقال له القعقاع وغيره لو قتلت أهل الأرض لم تجر دماؤهم فأرسل عليها الماء تبر يمينك ففعل وسمي نهر الدم ... وبلغ عدد القتلى سبعين ألفا.
جنگ شديدى درگرفت، مشركين ايستادگى و پايدارى مىكردند و منتظر آمدن بهمن جاذويه بودند، مسلمانان نيز مقاومت كردند؛ پس خالد گفت: خدايا اگر آنها را شكست دادم، سوگند ياد مىكنم هيچ يك از كسانى را كه به آنها دست يافتم باقى نگذارم؛ مگر اينكه رود خون به راه بيندازم .
اهالى فارس شكست خوردند، شخصى از مأموران خالد فرياد مىزد: اسراء را بگيريد و هركس مقاومت كرد، بكشيد؛ پس مسلمانان آنها را اسير كردند و افرادى را مأمور كردند كه شبانه روز گردن آنها را بزنند.
قعقاع و ديگران به خالد گفتند: اگر تمام مردم روى زمين را نيز بكشى، جوى خون راه نخواهد افتاد، آب را بر خونها جارى كنيد، تا از دست سوگندى كه ياد كردهايد، آزاد شويد؛ خالد همين كار را كرد و نام آن رود را «رود خون» گذاشت. در اين روز تعداد كشته شدگان به هفتاد هزار نفر مىرسيد.
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص242، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ؛
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2 ، ص313، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج19 ، ص68، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6 ، ص346، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت؛
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج2 ، ص509، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
3. كشتن سيهزار نفر در يك روز (سال 12، زمان ابوبكر)
ذكر وقعة الثني
لما وصل كتاب هرمز إلى أردشير بخبر خالد أمده بقارن بن قريانس فخرج قارن من المدائن ممد الهرمز فلما انتهى إلى المذار لقيته المنهزمون فاجتمعوا ورجعوا ومعهم قباذ وأنوشجان ونزلوا الثني وهو النهر وسار إليهم خالد فلقيهم واقتتلوا فبرز قارن فقتله معقل بن الأعشى بن النباش وقتل عاصم أنوشجان وقتل عدي بن حاتم قباذ وكان شرف قارن قد انتهى ولم يقاتل المسلمون بعده أحدا انتهى شرفه في الأعاجم وقتل من الفرس مقتلة عظيمة يبلغون ثلاثين ألفا سوى من غرق ومنعت المياه المسلمين من طلبهم.
جنگ ثنى :
وقتى نامه هرمز به اردشير رسيده و خبر خالد را براى او آورد ، به قارن بن قريانس دستور داد که از مدائن به کمک هرمز برود . وقتى که به مذار رسيد ، شکست خوردگان به او رسيدند و همگى با هم جمع شدند و دوباره بازگشتند و در ميان آنان قباد و انوشجان نيز بودند و در ثنى منزل گزيدند که نام نهرى بود .
خالد به سمت آنان رفته و جنگ کردند ، قارن به جنگ آمد اما معقل بن اعشى بن نباش او را کشت ؛ عاصم نيز انوشجان را کشت و عدى بن حاتم قباد را .
و از ايرانيان گروه بسيارى کشته شدند که به 30000 نفر ميرسيدند !
جداى از کسانى که در رود غرق شدند و آب مانع آن شد که مسلمانان بقيه ايرانيان را بگيرند!
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص240، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج19 ، ص68، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
در يك شب جنگ ، 30000 نفر كشته شدند ؛ جدا از كسانى كه در هنگام فرار غرق شدند!
4. يكصد هزار نفر را در يك روز كشتند (سال 13، زمان عمر)
ابن اثير در باره جنگهاى خليفه دوم با ايرانيان مىنويسد:
فما كانت بين المسلمين والفرس وقعة أبقى رمة منها بقيت عظام القتلى دهرا طويلا وكانوا يحزرون القتلى مائة ألف.
هيچ جنگى بين مسلمانان و ايرانيان نبود که بعد از آن جنازهها مانند اين جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشتهها مدتى طولانى باقى ماند و کشتهها را 100000 نفر ميدانستند !
ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص290، باب ذكر وقعة البويب ، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
ابو عبد الله حميرى نيز همين مطلب را نقل كرده است:
الحميري ، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفاي بعد 866 هـ) ، صفة جزيرة الأندلس منتخبة من كتاب الروض المعطار في خبر الأقطار ، ج1 ، ص117، تحقيق : إ . لافي بروفنصال ، ناشر : دار الجيل - بيروت / لبنان ، الطبعة : الثانية ، 1408 هـ ـ 1988م.
5 . چهل هزار كشته، در يك روز (سال 14، زمان عمر)
طبرى در تاريخ خود، ابن أثير جزرى در كتاب الكامل فى التاريخ ، كلاعى اندلسى در الإكتفاء و نويرى در نهاية الأرب مىنويسد:
فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا في العتيق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش كابيان ... وقتلوا في المعركة عشرة آلاف سوى من قتلوا في الأيام قبله.
اما لشکر احتياط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بيابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تيرباران کردند؛ به صورتى که حتى يک نفر از آنان زنده نماند وآنان 30000 نفر بودند !
بعد از اين ضرار بن خطاب پرچم کاويان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جداى از کسانى که در روزهاى بعد کشته شدند !
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2، ص242، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛
ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص330، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.؛
الكلاعي الأندلسي، ابوالربيع سليمان بن موسي (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج4 ، ص236، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ.؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج19 ، ص138، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
و ابن خلدون در مقدمه خود مىنويسد:
فانهزم قلب المشركين وقام الجالنوس على الردم ونادى الفرس إلى العبور وتهافت المقترنون بالسلاسل في العتيق وكانوا ثلاثين فهلكوا وأخذ ضرار بن الخطاب راية الفرس العظيمة وهي درفش كابيان فعوض منها ثلاثين ألفا وكانت قيمتها ألف ألف ومائة ألف ألف وقتل ذلك اليوم من الأعاجم عشرة آلاف في المعركة وقتل من المشركين في ذلك اليوم ستة آلاف دفنوا بالخندق سوى ألفين وخمسمائة قتلوا ليلة الهرير وجمع من الأسلاب والأموال ما لم يجمع قبله ولا بعده مثله.
قلب مشركان شكست خورد، جالنوس بر بالاى ديوار خرابهاى ايستاد و فرياد مىزد كه فارسها عبور كنند، لشكر احتياط به صورت منظم و زنجيروار در بيابان به راه افتادند، آنان در آن روز سىهزار نفر بودند؛ پس همگى هلاك شدند، ضرار بن خطاب پرچم فارسها را كه پرچم بزرگ كابيان بود، برداشت .... در اين روز از ده هزار نفر از فارسها در ميدان جنگ كشته شدند. شش هزار نفر از مشركانى كه اين روز كشته شده بودند را داخل گودالى دفن كردند؛ غير از دو هزار پانصد نفرى كه در شب هرير كشته شده بودند . مال و اموال غارت شده در اين جنگ به اندازهاى جمع شده بود كه نه پيش از آن سابقه داشت و نه بعد از آن جمع شد.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج2 ، ص535، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
6 . جنگ براى آب و غذا و غنيمت (سال 14، زمان عمر)
شمس الدين ذهبى در سير أعلام النبلاء مىنويسد:
لما كان يوم القادسية ذهب المغيرة بن شعبة في عشرة إلى صاحب فارس فقال إنا قوم مجوس وإنا نكره قتلكم لأنكم تنجسون علينا أرضنا فقال إنا كنا نعبد الحجارة حتى بعث الله إلينا رسولا فاتبعناه ولم نجىء لطعام بل أمرنا بقتال عدونا فجئنا لنقتل مقاتلتكم ونسبي ذراريكم وأما ما ذكرت من الطعام فما نجد ما نشبع منه فجئنا فوجدنا في أرضكم طعاما كثيرا وماء فلا نبرح حتى يكون لنا ولكم فقال العلج صدق قال وأنت تفقأ عينك غدا ففقئت عينه بسهم.
زمانى که روز جنگ قادسيه شد مغيرة بن شعبة (فرمانده مسلمين) به طرف فرمانده سپاه فارس رفت، فرمانده سپاه فارس به او گفت: ما قومى مجوس هستيم و دوست نداريم با شما بجنگيم شما سرزمين ما را (با آمدنتان) نجس کردهايد. مغيرة به اوگفت: ما قومى بوديم که سنگ مىپرستيديم تا اينکه خداوند براى ما پيامبرش را فرستاد و ما از ايشان تبعيت کرديم و آئين آن پيامبر را پذيرفتيم، و براى غذا هم به سرزمين شما نيامديم؛ بلکه به ما دستور داده شده بود که با دشمنمان بجنگيم؛ پس به هدف جنگ با شما و اسير نمودن فرزندانتان به اين ديار آمديم؛ اما آنچه در مورد غذا گفتم: ما (در سرزمين خودمان) چيزى نيافتيم که سيرمان کند، وقتى به سرزمين شما آمديم در اين سرزمين آب و غذاى فراوانى پيدا كرديم؛ بنابراين از اينجا نمىرويم تا اينکه اين مواد غذايى بين ما و شما تقسيم شود. علج گفت: راست مىگويد... .
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج3، ص32، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
7 . فتح همدان و كشتههاي بيشمار (سال 27، زمان عثمان)
طبرى در تاريخ خود مىنويسد:
وحدثني ربيعة بن عثمان أن فتح همذان كان في جمادى الأولى على رأس ستة أشهر من مقتل عمر بن الخطاب وكان أميرها المغيرة بن شعبة قال ويقال كان فتح الري قبل وفاة عمر بسنتين ويقال قتل عمر وجيوشه عليها (رجع الحديث إلى حديث سيف) قال فبينما نعيم في مدينة همذان في توطئتها في اثني عشر ألفا من الجند تكاتب الديلم وأهل الري وأهل أذربيجان ثم خرج موتا في الديلم حتى ينزل بواج روذ وأقبل الزينبي أبو الفرخان في أهل الري حتى انضم إليه وأقبل إسفندياذ أخو رستم في أهل أذربيجان حتى انضم إليه وتحصن أمراء مسالح دستبى وبعثوا إلى نعيم بالخبر فاستخلف يزيد بن قيس وخرج إليهم في الناس حتى نزل عليهم بواج الروذ فاقتتلوا بها قتالا شديدا وكانت وقعة عظيمة تعدل نهاوند ولم تكن دونها وقتل من القوم مقتلة عظيمة لا يحصون ولا تقصر ملحمتهم من الملاحم الكبار.
ربيعة بن عثمان برايم نقل كرد كه جنگ همدان در جمادى الأولى و شش ماه گذشته از كشته شدن عمر، اتفاق افتاد. فرمانده اين جنگ مغيرة بن شعبه بود. برخى گفتهاند كه فتح رى، دو سال پيش از كشته شدن عمر بوده و زمانى كه عمر كشته شده، نيروهايش در آنجا ساكن بودهاند .
سيف گفته است وقتى ما در همدان بوديم ، مقدمه لشکر ايران12000 نفر بودند که به اهل ديلم و رى و آذربايجان نامه نوشتند و سپس همگى آماده براى جنگ به ديلم آمدند تا به واجرود رسيدند . زينبى با اهل رى و اسفنديار برادر رستم نيز با اهل آذربايجان به کمک او آمدند .
امراى لشکر عمر در قلعه گرد آمده و به نعيم خبر فرستادند . او يزيد بن قيس را جانشين خود کرد و خود به سمت ايرانيان به راه افتاد تا به واجرود رسيد . و در آنجا جنگ شديدى کردند که مانند جنگ نهاوند بود . و از ايرانيان گروهى بسيار که قابل شمارش نبودند کشته شد . و جنگ با آنان از جنگهاى بزرگ چيزى کم نداشت !
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2 ، ص536، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
8. پول بدهيد، از شهرتان خارج ميشويم (سال27، زمان عثمان)
عبد الرحمن قرشى مىنويسد:
وهرب جيش جرجير فبث عبد الله بن سعد السرايا وفرقها فأصابوا غنائم كثيرة فلما رأى ذلك رؤساء أهل أفريقية طلبوا إلى عبد الله بن سعد أن يأخذ منهم مالا على أن يخرج من بلادهم فقبل منهم ذلك ورجع إلى مصر ولم يول عليهم أحدا ولم يتخذ بها قيروانا.
لشکريان جرجير فرار کردند، عبدالله بن سعد لشکريان او را شکست داد و آنها را متفرق نمود و به غنائم زيادى دست پيدا نمودند، رؤساى اهل آفريقا وقتى با چنين صحنه اى مواجه شدند از عبد الله بن سعد در خواست کردند که در مقابل دريافت مالى از آنها از سرزمين آنها خارج شود، عبدالله اين پيشنهاد را پذيرفت و (بعد از گرفتن پول) به مصر بازگشت و هيچ کسى را به عنوان خليفه براى آنها مشخص نکرد و از ايشان سوار کار (براى جنگ) نگرفت.
القرشي المصري، أبو القاسم عبد الرحمن بن عبد الله عبد الحكم بن أعين (متوفاي257هـ)، فتوح مصر وأخبارها، ج1، ص312، تحقيق : محمد الحجيري، ناشر : دار الفكر - بيروت، الطبعة : الأولى، 1416هـ ـ 1996م.
9. جنگ گرگان، همه را كشتند، جز يك نفر (سال 30، زمان عثمان)
در اين جنگ هم جنايت عظيمى اتفاق افتاد. غير مسلمانان، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست كردند كه ما درهاى شهر را بر روى شما مىگشاييم، به شرطى كه حتى يك نفر از ما كشته نشود؛ اما لشكريان خليفه چه كردند؟ بلى، همه را كشتند جز يک نفر و گفتند كه ما گفته بوديم كه يك نفر از شما را نمىكشيم.!!!
محمد بن جرير طبرى در تاريخ خود و ابن اثير در الكامل فى التاريخ مىنويسند:
فأتي جرجان فصالحوه على مائتي ألف ثم أتي طميسة وهي كلها من طبرستان متاخمة جرجان وهي مدينة على ساحل البحر فقاتله أهلها فصلي صلاة الخوف أعلمه حذيفة كيفيتها وهم يقتتلون وضرب سعيد يومئذ رجلا بالسيف على حبل عاتقه فخرج السيف من تحت مرفقه وحاصرهم فسألوا الأمان فأعطاهم على أن لا يقتل منهم رجلا واحدا ففتحوا الحصن فقتلوا أجمعين إلا رجلا واحدا ففتحوا الحصن وحوي ما في الحصن.
به گرگان وارد شدند و با گرفتن 200 هزار دينار با آنان مصالحه كردند. سپس به اطراف طميسه كه شهرى در كنار ساحل دريا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود، رفتند. با مردم آنجا جنگ كردند. نماز خوف كه حذيفه كه كيفيت خواندن آن را مىدانست خوانده شد و با آنان نيز به مقابله برخواستند و سعيد با شمشير بر سر مردم كوبيد كه از زير بغل او درآمد و آنان را محاصره كردند. آنان درخواست امان كردند، به آنان اين امان داده شد تا كسى از آنان را نكشند و لذا قلعه را باز كردند؛ ولى آنان همه را كشتند به جز يك مرد. سپس در قلعه را گشودند و آنچه كه در قلعه بود غارت كردند.
الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2، ص607، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج3، ص7، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
جل الخالق !!! آنها از فرمانده دين عطوفت و مهربانى، امان خواسته بودند، با چه مجوزى به آنها امان دروغ داده شد؟ با چه مجوزى عهد خود را شكستند؟ با چه مجوزى همه آنها را كشتند؟ اگر واقعاً مستحق قتل عام بودند، با چه مجوزى آن يك نفر را باقى گذاشته شد؟ !
آيا در زمان پيامبر چنين جنايتى سابقه داشته است؟ پيامبر اسلام از بدترين دشمن خود ابوسفيان و از وحشى (غلام هند جگر خوار) قاتل عزيزترين كس خود گذشت و آن روز كه بر آنها مسلط شد همه را؛ از جمله معاويه را آزاد كرد؛ اما مسلمانان چه كردند؟!
توصيه ما به كارشناسان وهابى اين است كه پيش از خواندن روايات ضعيف السند از كتابهاى شيعه و استناد كردن به چنين رواياتى، سرى به پرونده خلفاى محبوب خود بزنند، و ببيند كه آنها با مردم چگونه رفتار كردهاند .
موفق باشيد