پاسخ به شبهات: 01 / 03 / 1385
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سوال:
علت برخي از اختلافات چيست؟ در جريان فدك، بعضي از علماي شيعه اختلاف دارند؟ در جريان درب منزل حضرت، برخي اختلاف دارند كه برخي ميگويند درب داشت يا نداشت و ... .
جواب:
اين را بدانيم كه در قضيه آمدن به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و هجوم به خانه ايشان يا درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و نحوه كشاندن اميرالمؤمنين (عليه السلام) به مسجد، جزء مسائلي است كه اختلاف نداريم و در كمتر قضيه تاريخي است كه اختلاف نداشته باشيم. حتي در قضيه عاشورا، اختلاف قضايا در حد بالائي است. علت اين اختلافات اين است كه در آن زمان، افرادي كه متصدي ثبت تاريخ باشند، نبودند و يك سري از قضاياي تاريخي در زمان بنياميه نوشته شده است و اغراض بنياميه در نوشتن تاريخ إعمال شده است. در دوران بنياميه، به يك سري افراد مزدور، قلم دادند تا قضاياي تاريخي را بنويسند و غالبا تاريخ كه نوشته شد، چه آنچه كه در تاريخ طبري آمده و چه آنچه كه در تاريخ ابن أثير آمده، ميبينيم كه اغراض بنياميه در اين دو كتاب مشهود است. مطلبي از حكام بنياميه است كه شنيدني است. در كتاب الأغاني نوشته شده است:
خالد بن عبد الله به مورخيني كه توان نوشتن داشتند، دستور داد تا تاريخ را بنويسند. يكي از اينها با خالد ملاقات ميكند و ميگويد: من كه تاريخ مينويسم، غالبا در مورد علي بن ابيطالب فضيلتها و مقام و برتري هست، آنها را چه كنم؟ خالد ميگويد:
لا ، إلا أن تراه في قعر جهنم.
از علي چيزي ننويسي، مگر مطلبي كه دلالت كند بر اينكه علي در داخل آتش جهنم است.
الأغاني، ج22، ص25
يعني اگر آنچه كه مربوط به مذمت و نزول مقام علي است، بنويسيد و آنچه كه مربوط به مقام والاي حضرت علي (عليه السلام) است، ننويسيد. اين قضايا باعث شد كه خيلي از مسائل نيامده باشد. از طرفي هم بعد از گذشت زمانها، شيعيان چيزي را نقل كردهاند. چون در آن زمان، شيعيان امكانات آنچناني نداشتند و در فشار بودند. حتي إبن أبي الحديد معتزلي ميگويد:
شيعههاي علي را از زير سنگ و كلوخ بيرون ميآوردند تا با آهن داغ شده به چشمانشان سرمه بكشند، خانههايشان را ويران و اموالشان را مصادره ميكردند. به طوري كه إبن أبي الحديد معتزلي نقل ميكند:
إن الرجل ليقال له زنديق أو كافر أحب إليه من أن يقال شيعة على.
اگر آن زمان به يك نفر ميگفتند زنديق و كافر، خيلي گواراتر بود تا اينكه به او بگويند شيعه علي.
شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج11، ص44
اين قضايا دست به دست هم داد و شما بر اين دو قضيه اضافه کنيد که خليفه اول دستور داد از احاديث پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) چيزي نوشته نشود و خليفه دوم کساني را که حديث نقل ميکردند را کتک ميزند و زندان ميانداخت و ابوهريره را شلاق زد و ابودرداء و ابن مکتوم را زندان انداخت. اينها ميترسيدند مطالب مربوط به امير المومنين (عليه السلام) و خلافت ايشان در ميان مردم منتشر شود و هيئت حاکمه را به هم بريزد. لذا اين قضايا باعث شد که در قرن 4 و 5، فضاي باز سياسي ايجاد شد و با تشکيل دولت علويها ـ آل بويه ـ ، تقريبا مدتي از قضايا گذشته بود. مثلا در قضيه انقلاب که خودمان آن را نقل ميکنيم، ميبينيم که مثلا در لابلاي اين قضايا، مسائلي را فراموش کرديم يا اشتباه ميکنيم. لذا با وجود اين قضايا، در نقل قضاياي تاريخي اينهمه اختلاف ايجاد شد.
* * * * * * *
سوال:
چرا از ميان دختران پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، فقط اين فضيلتها براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و سوره کوثر درباره او نازل شده است با اينکه دختران ديگري هم داشته است؟
جواب:
اين سوالات قبلا مطرح شده است. از آنجايي که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بايد مادر 11 امام (عليه السلام) باشد، کسي که بخواهد سرچشمه 11 نور باشد، بايد از جايگاه خيلي ويژهاي برخوردار باشد و هر زني، شايستگي اين مقام نيست. البته:
وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ
فضيلت به دست خداوند است و به هر کس که بخواهد ميدهد.
سوره حديد/آيه29
خب، چرا در ميان فرزندان حضرت ابوطالب (عليه السلام) ـ 12 فرزند ـ آقا امير المومنين (عليه السلام) داراي اينهمه فضيلت شد؟ در ميان آن همه عرب، چرا نبي مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براي رسالت انتخاب شد؟ همهاش به دست خداست. تا يار که را خواهد و ميلش به که باشد. مضافا که بايد کسي باشد که شايستگي همسري آقا امير المومنين (عليه السلام) را به ما هو هو داشته باشد و بتواند سند محکمي باشد براي اثبات خلافت امير المومنين (عليه السلام) و نشان دادن حقائق ديني و سندي باشد بر بطلان کساني که داعيه خلافت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را داشتند و نه شايستگي را داشتند و نه توانستند از خود شايستگي نشان بدهند. اگر شما قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ملاک قرار بدهيد، خيلي از قضايا حل ميشود. شما همه قضايا را مطرح ميکنيد، جز قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها). اين نشان ميدهد که ماجرا چيست؟
يکي از دانشجوياني که جديدا شيعه شده بود، ميگفت: من در رابطه با اختلافي که ميان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و خلفاء بود، مطالعه کردم و بين دو راهي قرار گرفتم که يا بايد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را انتخاب کنم يا خلفاء را. آمدم زندگي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را زير رو کردم و يک نقطه ضعف پيدا نکردم. زندگي خلفاء را بررسي کردم و ديدم چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و بعد از خلافتشان، مملو از خطاست. ديدم به دور از انصاف است که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را رها کنم و آنها بچسبم. در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است:
فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني.
فاطمه، پاره تن من است و هر کس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است.
صحيح البخاري، ج4، ص210
فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.
فاطمه، پاره تن من است و هر کس او را اذيت کند، مرا اذيت کرده است.
صحيح مسلم، ج7، ص141
إن فاطمة غضبت علي ابي بکر و لم تكلمه حتي ماتت.
فاطمه از دست ابوبکر عصباني و غضبناک شد و تا آخرين لحظه عمرش با او سخن نگفت.
صحيح البخاري، ج4، ص42 و ج8، ص3 ـ مسند احمد، ج1، ص6 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج6، ص300 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص306 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص567 ـ فتح الباري لإبن حجر، ج6، ص139
اين از معجزات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. با آن همه تحقيق كه در كتابها انجام دادند، اين حديث تحقيق نشده است.
ابن قتيبه ميگويد:
و الله! لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها.
قسم به خداوند! بعد از هر نماز، تو نفرين ميکنم.
الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص20
اين قضيه ثابت است كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از دست آن دو نفر غضبناك بود. اذيت كردن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اذيت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و قرآن هم ميگويد:
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا
سوره أحزاب/آيه57
علامه اميني (ره) ميفرمايد:
شما اهل سنت به تواتر نقل كردهايد:
من مات بلا إمام مات ميتة جاهلية.
هر كس بدون امام از دنيا برود، به مرگ دوران جاهليت مرده است.
يا بايد بگوييد اين روايت دروغ است و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اين را نفرموده است، كه ما اين حرف را از شما نميپذيريم؛ چون با سند صحيح در حدّ تواتر نقل كردهايد. پس نميتوانيد اين حديث را منكر شويد و يا بايد بگوييد با اينكه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اين حديث را فرموده بود و ابوبکر امام بود، ولي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بدون امام از دنيا رفت و سخن پدرش را زير پا گذاشت و ـ نستجير بالله ـ وارد جهنم شد. آيا ميتوانيد اين را قائل شويد؟! روايات شما ميگويد:
فاطمة سيدة نساء اهل الجنة.
فاطمه، سرور زنان بهشتي است.
صحيح البخاري، ج4، ص209 ـ مسند احمد، ج5، ص391 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص151
راه ديگري ميماند و آن اينكه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، ابوبکر را امام نميدانست و او را غاصب ميدانست و با او بيعت نكرد. كسي را كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، تنها يادگار پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با او بيعت نكرد، شايستگي براي امامت ندارد و اگر شايسته بود، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) پيشقدم ميشد.
علامه اميني (ره) به دانشگاه الأزهر مصر رفته بود و همين مطلب را با آنها مطرح كرد و هيچكدامشان جوابي نداشتند. فردي كه بايد سند حقانيت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) باشد، بعد از هزاران سال، يك جوان سني و وهابي ميآيد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را سند حقانيت قرار ميدهد و بيدار ميشود، از مقام بالا و والائي برخوردار ميشود. اگر كوچكترين نقصي در زندگي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود، نميتوانست سند حقانيت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) باشد.
* * * * * * *
سوال:
چند روز بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، به زور به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله كردند و از حضرت علي (عليه السلام) بيعت گرفتند. از طرفي هم تا وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بود، حضرت علي (عليه السلام) با ابوبکر بيعت نكرد. آيا آن بيعت، اختياري بود؟
جواب:
بايد اول ببينيم معناي بيعت چيست؟ بيعت، پيماني است ميان يك شهروند و يك حاكم در راستاي حمايت از منويات و برنامههاي آن حاكم. در تاريخ هم آمده كه اگر بيعتي صورت ميگيرد، تسليم منويات حاكم و برنامهها و كارهاي حاكم شدن و از او اطاعت كردن است. در معناي بيعت، اختيار و ميل قرار دارد و اگر كسي بخواهد با زور بيعت كند، به آن بيعت نميگويند. بيعت، معامله است و دو طرف دارد؛ يعني شما ميفروشي و ديگري ميخرد. اگر جنس شما را به زور به ديگري بدهند و پولش را به زور از جيبش خارج كنند، به اين معامله نميگويند؛ چون معامله دو طرف دارد. بيعت هم همينگونه است.
بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء از ديدگاه شيعه
در رابطه با بيعت امير المومنين (عليه السلام) با ابوبکر، ما در منابع شيعه، يك ضعيف هم نداريم كه امير المومنين (عليه السلام) بيعت كرده باشد. مرحوم شيخ مفيد (ره) ميفرمايد:
و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبايع ساعة قط.
آنچه كه محققين شيعه بر آن عقيده دارند، اين است كه علي بن إبيطالب (عليه السلام) به اندازه يك چشم به هم زدن هم با ابوبکر و عمر و عثمان بيعت نكرد.
الفصول المختارة للشيخ المفيد، ص56
بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء از ديدگاه اهل سنت
در روايتي از صحيح بخاري و صحيح مسلم است آمده است:
مادامي كه فاطمه زنده بود ـ 6 ماه بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و سلم) ـ ، علي با كسي بيعت نكرد و بعد از اينكه خواستند بيعت بگيرند، علي به ابوبکر پيام فرستاد كه به منزل من بيا و عمر را با خودت نياور كه چشم و تحمل ديدن او را ندارم. وقتي ابوبکر آمد، علي فرمود:
و لكنك إستبددت علينا بالأمر.
تو در حق ما ظلم و استبداد كردي.
صحيح البخاري، ج5، ص83
وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در قيد حيات بود، مردم به حضرت علي (عليه السلام) توجه داشتند و به سخنان او ارزش قائل بودند و وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از دنيا رفت، مردم به حضرت علي (عليه السلام) بهاء نميدادند.
امير المومنين (عليه السلام)، امام است؛ چه مردم بخواهند يا نخوهند و چه بيعت بكنند يا بيعت نكنند. وظيفه امام (عليه السلام) حفظ شريعت، بيان شريعت،واسطه فيض بودن و إقامه عدل است. براي هر كدام از اين وظائف، اگر مانعي پيش آمد، ساير شئون به قوت خود باقي هستند. از ميان اين وظائف، براي اقامه عدل مانع شدند و وقتي نگذاشتند امير المومنين (عليه السلام) خليفه باشد، امير المومنين (عليه السلام) هم نتوانست عدالت را در جامعه پياده كند. اما براي وساطت در فيض، مانعي وجود ندارد. لذا اگر امير المومنين (عليه السلام) گاهي در صحنه حضور پيدا ميكرد و قضاوت ميكرد و مشورت ميداد، معنايش اين نيست كه با ابوبکر همكاري داشت، ته، امام (عليه السلام) به وظبفه خودش عمل ميكرد. وظيفهاش تبيين احكام و حفظ شريعت است و براي انجام وظيفهاش، در مشورتها و قضاوتها شركت ميكرد. بعد از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، آن موقعيتي كه امير المومنين (عليه السلام) داشت و ميتوانست احكام الهي را تبيين كند، لذا آمد اين قضيه صوري را انجام داد تا بتواند به آن وظيفهاش عمل كند.
روايت ديگري دارند بر اينكه 3 مرتبه آمدند به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله كردند و در مرتبه سوم، حضرت علي (عليه السلام) را كشان كشان به مسجد بردند و در نهج البلاغه آمده است كه مانند شتر دست و پا و دهان بسته، او را به مسجد بردند. الإمامة و السياسة ابن قتيبه دينوري و مروج الذهب مسعودي آوردهاند:
وقتي علي را به مسجد آوردند، هر چه كردند كه علي با ابوبکر بيعت كند، نتوانستند و زور آن را نداشتند. وقتي ديدند اينچنين است:
فمسح أبو بکر يده علي يد علي و علي مضمومة.
در حاليكه دست علي بسته بود، دست خود را به عنوان بيعت، روي دست علي كشيد.
اگر اين بيعت است، بله، حضرت علي (عليه السلام) بيعت كرده است. ولي شما ببينيد كه در كجاي دنيا رسم است يك حاكم دست خود را به عنوان بيعت، روي دست يك شهروند بكشد، آن وقت بگويند كه آن شهروند بيعت كرده، نه آن حاكم. اينها در كتب اهل سنت است. چون گفتيم كه شيعه، يك روايت ضعيف هم ندارد كه حضرت علي (عليه السلام) بيعت كرده باشد. اينچنين بيعتي روز سوم دفن رسول اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اتفاق افتاد. البته اينكه ريسمان به گردن حضرت علي (عليه السلام) انداختند، من روايت صحيحي نيافتم. ولي اين است كه أباي امير المومنين (عليه السلام) را به دور گردنش پيچاندند و كشان كشان به طرف مسجد بردند. پس بيعت واقعي صورت نگرفته است. اهل سنت هم دو بيعت را نقل كردهاند: يك بيعت صوري و يك بيعت اختياري كه امير المومنين (عليه السلام) در آنجا خليفه اول و دوم را رسوا كرده است.
* * * * * * *
سوال:
چرا وقتي به خانه حضرت علي (عليه السلام) حمله كردند، اصحاب پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به كمك حضرت علي (عليه السلام) نيامدند؟
جواب:
بايد ببينيم كه در همان روزهاي اول رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ـ روز دوشنبه و سه شنبه ـ چه وقايعي اتفاق افتاد؟ اينها همه در خانه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) جمع شده و مشغول غسل دادن پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بودند. يك دفعه خبر آوردند كه انصار براي تعيين خليفه، در سقيفه بني ساعده جمع شدهاند. ابوبکر و عمر و ابوعبيده جراح، دوان دوان به سمت سقيفه رفتند. اينكه در سقيفه چه اتفاقاتي رخ داد، بماند، ولي إبن أبي الحديد معتزلي سني ميگويد:
اينها وقتي از سقيفه بيرون آمدند، تعدادي از اراذل و اوباش، اطراف عمر و ابوبکر را گرفته بودند و به زور از مردم بيعت ميگرفتند و دست مردم را در دست مردم ميگذاشتند، چه ميخواستند و چه نميخواستند. اين اراذل و اوباش هم با لباس نظامي و جنگي بودند.
شيخ مفيد (ره) ـ كه مورد تأئيد اهل سنت است ـ ميگويد:
همه اينها چماق به دست بودند.
در تاريخ طبري، مقداري روشنتر و واضحتر ميگويد:
وقتي عمر ديد قبيله اسلم براي حمايت وارد مدينه شدند، به آنها گفت: هر چقدر پول بخواهيد به شما ميدهم، شما بيائيد كمك كنيد و مردم را وادار كنيد تا با ابوبکر بيعت كنند.
حتي ميگويد:
اگر كسي امتناع از بيعت كرد، سر و گردن او را مورد ضرب و شتم قرار بدهيد.
اين خلافت به زور چماق به دستان بود. از طرف ديگر آمده است:
وقتي اينها آمدند در كنار مسجد، ديدند تمام قبائل همپيمان ابوبکر و عمر منتظرند.
هنوز جنازه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم دفن نشده است و در دست بنيهاشم است و مردم ميآمدند نماز ميخواندند و ميرفتند. در همان حين، ابن عباس، ابوذر، سلمان، مقداد و ابو سفيان آمدند به ابوبکر و عمر اعتراض كردند و آنها هم مقابله به عنف كردند و معترضين را كتك زدند. با آن وضعي كه اينها داشتند، صداي معترضين را در سينه حبس كرده بودند. تعداد زيادي هم با امير المومنين (عليه السلام) بودند، ولي در برابر اين انبوه جمعيت، اندك بودند و توان مقاومت نداشتند. لذا ديدند اگر بخواهند با اينها مقابله كنند، مقابله نابرابري خواهد بود و از بين خواهند رفت. امير المومنين (عليه السلام) هم در نهج البلاغه ميفرمايد:
فنظرت فإذا ليس لي رافد و لا ذاب و لا مساعد إلا أهل بيتي، فضننت بهم عن المنية فأغضيت على القذى و جرعت ريقي على الشجى و صبرت من كظم الغيظ على أمر من العلقم و آلم للقلب من حز الشفار.
ديدم كه كسي را جز اهل بيتم، يار و ياور ندارم، ترسيدم اگر با اهل بيتم جلو بروم، نسل پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براي هميشه از روي زمين برداشته شود، لذا صبر كردم ...
نهج البلاغه، خطبه217
بارها بعد از خلافت، اين را از امير المومنين (عليه السلام) سوال كردند. حتي اشعث بن قيس به حضرت علي (عليه السلام) اعتراض ميكند:
بعد از اينكه به خلافت رسيدي، هر وقت بالاي منبر ميروي، ميگويي:
ما زلت مظلوما منذ قبض رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)
من بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، مظلوم واقع شدم.
اشعث گفت:
اين شمشيري كه امروز در برابر طلحه و زبير و معاويه و خوارج كشيدهاي، در آن زمان كجا بود؟
امير المومنين (عليه السلام) فرمود:
قسم به خدا! اگر 40 نفر نيرو داشتم، شمشير ميكشيدم براي گرفتن حق.
لو وجدت أربعين مساعدا لقاتلت.
ولي اينها به من قول دادند، ولي جز چند نفر، سر موعد نيامدند. لذا ديدم نيرو ندادم و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده بود:
إن وجدت ناصرا فقاتلهم ... .
اگر كمك پيدا كردي، با اينها بجنگ، وگرنه صبر پيشه كن و شمشير خود را بيرون نكش.
[إن وجدت أعوانا فانبذ إليهم و جاهدهم و إن لم تجد أعوانا فاكفف يدك]
كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص218 ـ مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) للميرجهاني، ج3، ص5 ـ الاحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص280 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص43
انصار هم از اين رعب و وحشتي كه در جامعه ايجاد شده بود، تواني براي اينها نبود و از امير المومنين (عليه السلام) دفاع نكردند.
* * * * * * *
* * * * * * *
* * * * * * *
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
دکتر سيد محمد حسيني قزويني