کانال سایت شیعه کوئست در ایتا اینجا کلیک کنید
در این مورد، طوایفی از روایات وجود دارد که صاحب مکیال المکارم آن ها را یادآور شده است.[1] جدای از آن ها از دیگر ائمه علیهم السّلام نیز در این مورد، روایات فراوانی به ما رسیده است:
امیر المؤمنین علیه السّلام می فرماید:«... إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ...»[2]؛
ما، در شادمانی شما، شاد، و در اندوه شما، اندوهگین می شویم.. ..
امام صادق علیه السّلام می فرماید:« وَ اَللَّهِ لِأَنَّا أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ،...»[3]؛
به خدا سوگند! که من، نسبت به شما، از خود شما، مهربان ترم.
امام رضا علیه السّلام نیز می فرماید:«مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلاَّ مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لاَ يَغْتَمُّ إِلاَّ اِغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لاَ يَفْرَحُ إِلاَّ فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ...»؛[4]
هیچ یک از شیعیان ما، مریض نمی شود، مگر این که ما نیز در بیماری آنان بیمار می شویم و محزون نمی شوند، مگر این که ما نیز در غم آنان محزون می شویم و شادمان نمی گردند، مگر این که ما نیز به خاطر شادی آنان شادمانیم. و هیچ یک از آنان، در مشرق و مغرب زمین، از نظر ما، دور نیستند و هریک از شیعیان ما که بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده ما است...
امام زمان (عج) نیز در پیامی خطاب به آنانی که نسبت به آن حضرت دچار اختلاف و شک شده اند چنین می فرماید:
«إِنَّهُ أُنْهِي إِلَيَّ اِرْتِيَابُ جَمَاعَةٍ مِنْكُمْ فِي اَلدِّينِ وَ مَا دَخَلَهُمْ مِنَ اَلشَّكِّ وَ اَلْحَيْرَةِ فِي وُلاَةِ أَمْرِهِمْ فَغَمَّنَا ذَلِكَ لَكُمْ لاَ لَنَا وَ سَاءَنَا فِيكُمْ لاَ فِينَا لِأَنَّ اَللَّهَ مَعَنَا فَلاَ فَاقَةَ بِنَا إِلَى غَيْرِهِ .»[5]
به من رسیده است که گروهی از شما در دین به تردید افتاده و در دل آنها نسبت به اولیای امرشان شک و حیرت راه پیدا کرده است و این امر مایه غم ما شد، البته به خاطر خود شما نه برای خودمان و باعث ناراحتی ما نسبت به شما و نه درباره خودمان گردید، زیرا که خداوند با ما است و با بودن او نیازی به دیگری نداریم.
- سید حلّاوی یک قصیده شکواییه ای ساخت که در آن به امام زمان، ارواحنا فداه، شکایتها دارد: یا ابن العسکری کجا هستید؟ شیعیان شما را آزار میدهند. فلان دسته از شیعیانت گرفتار شده اند و دچار رنج و شکنجه و بلا و محنت هستند. در این اشعار بلاهایی که بر شیعیان مختلف رخ داده است به نظم کشیده شده است. این اشعار را این طرف و آن طرف در دوسه جلسه خوانده بود.
یکی دو نفر از اوتاد نجف در عالم رؤیا به حضور مبارک حضرت بقیة اللّه شرفیاب شدند. حضرت به آنها فرمودند: بروید به سید بگویید: سید! این قدر دل مرا مسوزان، این قدر سینه مرا کباب مکن، اینقدر ناراحتی شیعه را به گوشم مرسان، من از شنیدن آن متأثر می شوم. عبارتی که پیغام داده است این است: «لیس الامر بیدی» سید! کار به دست من نیست، به دست خدا است. دعا کنید خدا فرج مرا برساند تا شیعیانم را از این شکنجه ها نجات دهم.[6]
پی نوشت ها
[1] ر. ك: مكيال المكارم.( ترجمه فارسى)، ج 1، ص 341.
[2] همان، ج 1، ص 163؛ بصائر الدّرجات، ص 260.
[3] همان، ج 1، ص 117؛ بحار الانوار، ج 47، ص 78.
[4] بحار الانوار، ج 68، ص 168.
[5] احتجاج طبرسى، ج 2، ص 278؛ كلمة الامام المهدى( عج)، ج 1، ص 300؛ مكيال المكارم، ج 1، ص 100.
[6] مجالس حضرت مهدى( عج)، ص 109.