کانال سایت شیعه کوئست در ایتا اینجا کلیک کنید
شاخص هایی برای شناسایی مخلِصان در آموزه های قرآنی و روایی آمده که آگاهی به آن ها مسیر را برای شخص هموار می کند و همت را برای آراسته شدن به زیور اخلاص، دو چندان می نماید. در زیر به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1. بی نیازی از تمجید
غالب افراد وقتی عملی را انجام می دهند، مدح و ستایشی را از دیگران توقع دارند. البته هر شخصی که به او نیکی می شود، وظیفه سپاس گزاری دارد؛ ولی مخلص در برابر عملی که انجام داده، نه تنها توقع ستایش ندارد، بلکه مدح دیگران را آفتی برای عمل خود می داند. در سخنی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم:إِنَّ لِکلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِخْلَاصِ حَتَّی لَا یحِبَّ أَنْ یحْمَدَ عَلَی شَی ءٍ مِنْ عَمَلٍ لِله؛[1] هر حقی، حقیقتی دارد و هیچ کس به حقیقت اخلاص نمی رسد، مگر اینکه دوست نداشته باشد مردم او را بستایند و کارها را برای خدا انجام دهد.
نقل شده که حواریون از حضرت عیسی(ع) دربارۀ مخلص پرسیدند و حضرتش فرمود: الّذی یعْمَلُ للهِ لایحِبُّ أنْ یحْمَدَهُ النّاسُ علَیهِ؛[2]کسی که برای خدا کار کند و دوست نداشته باشد مردم، او را به سبب آن بستایند.
2. برابری ستایش و نکوهش
انسان تا زمانی که سنگ مدح و ذمّ افراد را بر پای خود بسته، توان پرواز در آسمان معنویت را ندارد. هنگامی پر پرواز پیدا می کند که از این بند، رهایی یابد. امام صادق(ع) می فرمایند: لَایصِیرُ الْعَبْدُ عَبْداً خَالِصاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی یصِیرَ الْمَدْحُ وَ الذَّمُّ عِنْدَهُ سَوَاءً؛[3] بنده ای نزد خداوند، مخلص شمرده نمی شود، مگر اینکه مدح و ذم مردم در نظر او یکسان باشد.
3. ترک مردم آزاری
زمانی شخص در قلعه اخلاص قرار می گیرد که دیگران از او احساس امنیت کنند. تسلیم بودن جوارح، جوانح، خیرخواهی و خودداری از آزار دیگران نشانه اخلاص است. رسول الله(ص) می فرمایند: أَمَّا عَلَامَةُ الْمُخْلِصِ فَأَرْبَعَةٌ یسْلَمُ قَلْبُهُ وَ تَسْلَمُ جَوَارِحُهُ وَ بَذَلَ خَیرَهُ وَ کفَّ شَرَّهُ؛[4]نشان مخلص، چهار چیز است؛ قلبش تسلیم خداست، همچنین اعضایش تسلیم فرمان اوست، خیر خود را در اختیار مردم می گذارد و شرّ خود را باز می دارد. در این سخن عرشی، هم صحبت از رابطه با خدا و هم ارتباط با دیگران به میان آمده است.
4. رضا و توکل
هنگامی مدال اخلاص به کسی داده می شود که خداوند متعال را در عین اینکه قادر می داند، حکیم نیز بداند و به درجه ای از معرفت رسیده باشد که دادۀ او را فضل، و ندادۀ وی را عدل بپندارد که از حکمت سرچشمه می گیرد و هیچ گاه راضی به درخواست از دیگران نشود. اگر به محتاجی کمک کرد، اطمینان دارد خداوند بصیر و جبّار، جبران می کند. در حدیث آمده است که پیامبر اکرم(ص) به جبرئیل فرمودند: «اخلاص چیست؟» جبرئیل(ع) پاسخ داد:
مخلص، کسی است که از مردم چیزی طلب نمی کند، تا آنکه خودش آن را بیابد و وقتی که یافت، بدان راضی است و اگر نزدش چیزی اضافه آمد، در راه خدا می دهد. درخواست نکردن او از دیگران، خود اقراری است به بندگی خدا و وقتی چیزی یافت، بدان راضی می شود [از کم یا زیادش شکایت نمی کند]. هم او از خدا راضی است، هم خدا از او. بخشیدنش در حالی است که خود بدان نیازمندتر و سزاوارتر است.[5] در این روایت شریف معرفت و بینش شخص مخلص بیان شده است.
5.هماهنگی گفتار و رفتار
برخی برای جلب نظر دیگران در ساحت عبادت، عملی را در ظاهر انجام می دهند که آن را در پنهان و دور از چشم دیگران، زحمتی بیهوده می پندارند و سخنی را با زبان می گویند که عمل به این گفته را وظیفه دیگران می دانند. طبیعی است که اینان برای خداوند متعال، حسابی باز ننموده اند و شیرینی میوه درخت اخلاص را مزمزه نکرده اند. در کلامی از امیر بیان حضرت علی(ع) آمده است: مَن لَم یخْتَلِفْ سِرُّهُ و عَلانِیتُهُ، و فِعلُهُ و مَقالَتُهُ فقـد أدّی الأمانَـةَ و أخْلَـصَ العِبادَةَ؛[6]کسی که ظاهر و باطنش و کردار و گفتارش یکی باشد، امانت را پرداخته و عبادت را خالص کرده است.
6.امید به خدا و ترس از گناه
مخلص، معیار بیم و امیدش با دیگران تفاوت دارد؛ چرا که او فقط خداوند متعال را قادر حکیم می داند و گناه را مانع اصلی برای نیل به قلّه کمال و قرب به خداوند متعال می داند؛ از این رو امیدش به ذات حق تعالی و ترسش از گناه است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: الْعِبَادَةُ الْخَالِصَةُ أَنْ لَایرْجُوَ الرَّجُلُ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَایخَافَ إِلَّا ذَنْبَه؛[7]پرستش خالص این است که مرد، به کسی امید نداشته باشد، مگر به پروردگار خود، و نترسد، مگر از گناه خود.
پی نوشت ها:
[1] بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 69، ص 304.
[2] الدُّر المنثور، سیوطی، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1404 ق، ج 2، ص 237.
[3] بحارالأنوار، ج 70، ص294.
[4] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، ص21.
[5] الْمُخْلِصُ الَّذِی لَا یسْأَلُ النَّاسَ شَیئاً حَتَّی یجِدَ وَ إِذَا وَجَدَ رَضِی وَ إِذَا بَقِی عِنْدَهُ شَی ءٌ أَعْطَاهُ فِی اللهِ فَإِنَّ مَنْ لَمْ یسْأَلِ الْمَخْلُوقَ فَقَدْ أَقَرَّ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعُبُودِیةِ وَ إِذَا وَجَدَ فَرَضِی فَهُوَ عَنِ اللهِ رَاضٍ وَ اللهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی عَنْهُ رَاضٍ وَ إِذَا أَعْطَی لِله عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ عَلَی حَدِّ الثِّقَةِ بِرَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. بحارالأنوار، ج 74، ص 20.
[6] نهج البلاغة، نامه26، ص 383.
[7] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1366ش، ص 198.