هفت گروه در سایه خدا
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«سَبْعَةُ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ وَجَلٍ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ »؛ در روزی که سایه ای جز سایه پروردگار نباشد، خدای عزوجل هفت صنف را در سایه خود جای دهد.
روز قیامت همان روزی است که لطفی جز لطف خدا نباشد و هیچ کس به هیچ کس سود نرساند. قرآن می فرماید: در قیامت نه مال و منال سود می بخشد، نه زن و فرزند؛ انسان حتی از پدر و مادرش می گریزد:
«يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ »؛ (شعراء، 88) روزی که هیچ مال و اولادی سود نمی دهد.
«يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ » (عبس، 34-36) و آن روزی است که آدمی فرار می کند از برادرش؛ و از مادر و پدرش؛ و از همسر و فرزندانش.
اما در آن گیرودار، هفت گروه اند که در سایه رحمت خدا قرار دارند. قرارگرفتن در سایه رحمت خدا یعنی بهشتی شدن، شفاعت شدن و نجات یافتن
1- پیشوای دادگر
إِمَامُ عَادِلٍ ؛ پیشوای دادگر.
پیشوایی که جامعه اش را براساس عدالت اداره کند، نه ظلم وستم.
منظور از پیشوای دادگر در این جا، امام معصوم نیست. امام معصوم که جای بحث ندارد، منظور این روایت، رهبر عادل است.
2- جوان عبادت گرا
«وَ شَابُّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عزوجل »؛ و جوانی که با عبادت و پرستش خداوند به بار آمده .
با آن که جوان است و می تواند گناه کند؛ هم غریزه دارد، هم دستش باز است، هم چشم و گوشش قوی است؛ اما سرگرم عبادت است و گناه نمی کند.
3- اهل مسجد
«وَ رَجُلُ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقُ بِالْمَسْجِدِ إِذَا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّى يَعُودَ إِلَيْهِ »؛
و مردی که چون از مسجد بیرون رود دلش در بند آن است تا بازگردد.
کسی که قلبش با مسجد است و انتظار وقت نماز را می کشد تا بی درنگ به مسجد برود.
4- دوستان خدایی
«وَ جلاي كَانَا فِي طَاعَةِ اللَّهِ عزو جَلَّ فَاجْتَمَعَا عَلَى ذَلِكَ وَ تَفَرَّقَا»؛
و دو مرد مطيع خدا که در طاعت خدا گرد هم آیند و از هم جدا شوند.
دوستانی که به خاطر خدا با هم دوست باشند، نه به خاطر پول و شهوت و عنوان و مقام و منصب.
5- خائف ازخدا
«وَ رَجُلُ ذكرالله عزو جَلَّ خَالِياً فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عزو جَلَّ »؛
و مردی که در جای خلوت به یاد خدا بیفتد و از ترس خدا اشک از دیدگانش جاری شود.
کسی که در خلوت خودش یاد خدا کند و قطره اشکی بریزد، این اشک غوغا می کند.
6- فراري از گناه
«وَ رَجُلُ دَعَتْهُ امْرَأَةُ ذَاتُ حَسَبٍ وَ جَمَالٍ فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ عزو جَلَّ »؛
و مردی که زنی زیبا و باحب او را به عمل جنسی دعوت کند و مرد در پاسخ او بگوید که من از خدا می ترسم.
دعوت به گناه ، گاهی زبانی است، گاهی با آرایش چهره و پوشش و دلبری کردن است.برخی پوشش ها به قدری محرک است که انسان را به وسوسه می اندازد و آزار می دهد.
کسی که براثر خودنمایی و خود غرضکی زنی تحریک می شود اما می گوید: «من از خدا می ترسم» و به طرفش نمی رود، در سایه توجه الهی است.
7-نیکوکار ناشناس
«رَجُلُ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا يَتَصَدَّقُ بِيَمِينِهِ (الخصال، ج 2، ص 343)
و مردی که صدقه ای بدهد و آن را چنان به پنهانی دهد که دست چپش از آن چه با دست راست صدقه می دهد خبردار نشود.
کسی که مخفیانه صدقه بدهد و نگذارد دیگران متوجه شوند.