کاربر محترم این مطلب در دو قسمت ارائه خواهد شد
شاید متداول ترین و بی اثرترین نحوه تربیت، روش سختگیری باشد. پدر و مادر سختگیر هیچ وقت برای تقاضایی كه از فرزند خود می كنند دلیل نمی آورند و توضیحی نمی دهند. از کودک انتظار دارند بدون گفت و گو و چون و چرا و بی آن كه بفهمد والدین به چه دلیل این محدودیت ها را وضع كرده اند، از آنها اطاعت كند. در چنین خانواده هایی جایی برای توافق و گفت وگوی دو جانبه بین والدین و فرزند در مورد خواسته های دو طرف وجود ندارد. برخی از بچه ها به علت ترس از والدین ترسو بار می آیند و بعضی دیگر به تدریج كه بزرگ می شوند پرخاشجو و جسور شده ، قوی تر و خشن تر می شوند. یكی دیگر از عوارض برخورد سختگیرانه این است كه مانع رشد قوای ذهنی كودك می شود.
وقتی والدین دلیلی برای محدودیت های خود به بچه ها ارائه نمی دهند و آنها را تشویق به دادن پیشنهاد و نظرات خود نمی كنند، بچه ها هم در زندگی آینده یاد نمی گیرند كه از راه منطق و دلیل و ارائه طریق ، مسائل خود را حل كنند. بچه ها چون افكار و عقاید خاص را بدون چون و چرا پذیرفته اند افرادی متعصب بار می آیند، از كنار آمدن با دیگران عاجز هستند. در زمینه عاطفی و اجتماعی رشد كافی ندارند ، در كار گروهی نمی توانند شركت كنند، اغلب متزلزل و ضعیف النفس هستند، از قبول مسئولیت خودداری می كنند و نسبت به بزرگسالان به طور كلی بدبین می باشند. در مراحل مختلف زندگی از ضعف و بی لیاقتی خود رنج می برند و غالباً در كار تحصیل نیز موفق نمی شوند. این والدین معتقدند " برای انجام هر كاری دو راه بیشتر وجود ندارد یا راه من یا راه اشتباه، باید بچه ها را دید اما به آنها گوش نداد" . این باورها زمینه را برای رشد رفتارهای ظالمانه پدر و مادر مهیا می سازد.
این روش تربیتی والدین با تنبیه بدنی ، فریاد زدن، محروم كردن كودك از محبت و امتیازات صورت می گیرد. به طور كلی چنین روشی بر كنترل والدین بر چیزهایی كه كودك می خواهد و بر قدرت بدنی برتر والدین تأكید دارد. اعتقاد والدین مبنی بر به كارگیری روش های سختگیرانه و قهرآمیز مبتنی بر مقررات سخت و خشن، نظارت دایم و بیش از حد ، انضباط سخت و بی رویه و انتظار پیروی بی چون و چرا ، از سوی كودك منجر به بروز تنش های شدید در خانواده می گردد.
تأثیر رفتار والدین و چگونگی تفكر آنان در شكل گیری رفتار كودكان غیرقابل انكار است. كودكانی كه درون خانواده با كمبود عاطفه و توجه مواجه هستند محبت را در خارج از خانه و از بیگانگان طلب خواهند نمود. والدین مستبد برخلاف والدین روشن بین لزومی نمی بینند كه برای دستوراتی كه می دهند دلیلی ارائه دهند . به نظر آنان اطاعت بی چون و چرا یك فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفت و گو را تقبل كنند. البته بعضی دیگر چنین می كنند به این دلیل كه از این راه می خواهند به نوجوان یاد بدهند كه به مراجع قدرت احترام بگذارند. اشتباه این عده در این است كه ممكن است با این كار اختلاف را سركوب كنند، ولی نمی توانند آن را از بین ببرند و در حقیقت بیشتر به خشم نوجوان دامن می زنند.
اثرات روش تربیتی سختگیرانه از دیدگاه صاحبنظران
بكر
معتقد است كه رفتار كودكان امكان دارد به سبك رفتار والدینشان بستگی داشته باشد و سایر پژوهشگران نشان داده اند كه محدودیت زیاد، خصومت، تنبیه و عدم ثبات در رفتار والدین را می توان با رفتارهای ضداجتماعی در كودك مربوط دانست.
آلستروم و هاویگ هرس
معتقدند كه روابط خانوادگی در درون طبقات اجتماعی بهترین پیشگویی رفتار بزهكارانه است. روش های منضبط كردن كودكانی كه در آینده بزهكار شده اند، سست، غیرمعقول و یا بسیار سختگیرانه و معمولاً همراه با تنبیه بدنی بوده است و كمتر در مورد رفتار نادرست كودك با او گفت و گویی شده است.
پارك و كولمر
می گویند که وقتی والدین فرزندان خود را تنبیه می كنند در واقع به آنان می آموزند كه در آینده چگونه والدینی باشند، بعضی از محققان معتقدند كه به همین طریق بدرفتاری با كودك از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. بسیاری از والدین كه فرزندان خود را كتك می زنند خودشان در كودكی اذیت و آزار دیده اند.
آندرو، پایرنی و ریشر
معتقدند خانواده هایی كه در آنها والدین از شیوه كنترلی قدرت طلبانه استفاده می كنند در مقایسه با روش های آزادمنشانه تر، تعارضات بیشتری را تجربه می كنند. احتمال می رود مهمترین عامل مؤثر در بزهكاری، روش تربیتی نارسا یا اختلال در شبكه ارتباطی خانواده باشد . تقریباً تمام پژوهش ها نشان داده اند والدینی كه با كودكان خود مهربان نیستند یا آنهایی كه از نظر روانی یا فیزیكی از فرزندان خود سوءاستفاده می كنند بیشتر احتمال دارد كه فرزندانی بزهكار داشته باشند.
لوبرودیشین
می گوید : افزایش احتمال بزهكاری در خانواده هایی وجود دارد كه:
1- والدین از روش های انضباطی بسیار سختگیرانه یا بسیار بی بند و بار و فریبنده استفاده می كنند.
2- شیوه انضباطی به جای آن كه مبتنی بر استدلال باشد مبتنی بر تنبیه بدنی است.
3- والدین نسبت به فرزندان خود به جای آن كه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بی توجه، غافل و تمسخر كننده هستند.
الدر و لوئیس
از دیگر روان شناسانی هستند که می گویند : نوجوانانی كه والدین خودكامه دارند نمی توانند به تنهایی كاری انجام دهند، یا از خود عقیده ای داشته باشند. شاید به این دلیل كه به قدر كافی فرصت نداشته اند كه عقاید خود را ابراز کنند و یا مستقلانه مسئولیت قبول كنند و هیچكس هم آن قدر برای عقاید آنان ارزش قائل نبوده كه به آن توجه نشان دهد.
این نوجوانان اعتماد به نفس، استقلال و خلاقیت كمتری دارند، ذهن كنجكاوی ندارند، از لحاظ اخلاقی كمتر رشد یافته اند و در برخورد با مشكلات روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری كمتری دارند و معمولاً والدین خود را نامهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند كه انتظارات و تقاضاهایشان غیرمنطقی و نادرست است.
روش مقتدرانه یا عقلانی
این روش تربیتی ، عاقلانه ترین و انسانی ترین راه زندگی است .در خانواده ای كه روشن بینی ، حاكم بر روابط اعضاء آن باشد خصوصیات زیر مشاهده می شود:
1- تمام افراد خانواده قابل احترام هستند.
2- اعضای خانواده صلاحیت اظهار نظر درباره مسائل و مشكلات مربوط به خود را دارند.
3- همه افراد خانواده حق دارند در تصمیماتی كه درباره آنها یا كار مربوط به آنها گرفته می شود شركت كنند و در عین حال مسئولیت دارند كه در اخذ تصمیم و انجام وظایف خود عاقلانه عمل كنند.
4- روش عقلانی در كلیه شئون زندگی این خانواده نفوذ دارد.
5- همكاری اساس زندگی و فعالیت افراد این خانواده را تشكیل می دهد.
والدین مقتدر فكر می كنند كه فرزندانشان خصوصیات مثبت بسیاری دارند و از بودن با آنان لذت می برند. غالباً اظهار محبت می كنند و این اظهار محبت لزوماً با بغل كردن و بوسیدن همراه نیست و صرفاً می تواند لبخند محبت آمیز باشد.
مؤثرترین و موفق ترین والدین آنهایی هستند كه ضمن دوست داشتن فرزندانشان از آنها انتظار و توقع دارند. این والدین پذیرنده هستند ، به فرزندان خود محبت ، و به مسائل و رفتارشان رسیدگی می كنند. به قولكارل راجرز پدر و مادر خوب به فرزندان خود توجه مثبت بی قید و شرط دارند، از صرف وقت با فرزندانشان لذت می برند و به پیشرفت ها و موفقیت های آنها افتخار می كنند. به اعتقاد آنها پدر و مادر وظیفه دارند كه نیازها و احساسات فرزندان خود را بفهمند و به علائق و خواسته ها و مسائل آنها توجه كنند و محدودیت ها و حد و حدود آنها را به خوبی مشخص نمایند. این دسته از والدین برای رفتار فرزندان مقررات واضح و روشن وضع نموده و آنها را پیگیر و استوار دنبال می كنند. آنها اشخاصی روشن بین به این مفهوم هستند كه از فرزندان خود درباره ی زمان خواب و برنامه های خانواده نظرخواهی می كنند. از آنجایی كه خود را صد درصد عاری از خطا نمی دانند و معتقدند كه آنها هم ممكن است اشتباه كنند به فرزندان خود اجازه می دهند كه نظر مخالف خود را در مواردی بیان كنند و آمادگی آن را دارند كه نظرات منطقی فرزندان خود را بپذیرند و در برنامه های خود تجدید نظر كنند. وقتی كودك رفتار نابخردانه ای می كند همه تلاش خود را می كنند تا دلیل درست نبودن رفتارش را به او توضیح دهند، اما وقتی استدلال به نتیجه نمی رسد بدون كمترین تردید اِعمال حق می كنند و نظر خود را به مرحله اجرا می گذارند. پدر و مادر هرگز از فرزندان خود تقاضای اطاعت بی چون و چرا نمی كنند و در عین حال نظرات خود را به آنها تحمیل نمی نمایند. قوانین آنها مبتنی بر استدلال و محدودیت های آنها مبتنی بر عشق و دوستی هستند.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به اثرات ثمر بخش روش مقتدرانه یا عقلانی و روش والدین سهل گیر خواهیم پرداخت و مقایسه ای بین این روش ها خواهیم داشت .