حسن خلق دو معنا دارد: معناي عام ومعناي خاص.[1]
حسن خلق به معناي عام عبارت است از مجموعه خصلت هاي پسنديده اي كه لازم است انسان روح خود را به آنها بيارايد.
حسن خلق به معناي خاص عبارت است از خوشرويي، خوشرفتاري، حسن معاشرت و برخورد پسنديده با ديگران. امام صادق ـ عليه السلام ـ در بيان حسن خلق به معناي خاص فرمود:
«تُلَيِّنُ جانِبَكَ وَ تُطَيِّبُ كَلامَكَ وَ تَلْقي اَخاكَ بِبِِشرٍ حَسَنٍِ»[2]
حسن خلق آن است كه برخوردت را نرم كني و سخنت را پاكيزه سازي و برادرت را با خوشرويي ديدار نمايي.
در كتاب هاي اخلاق و روايات اسلامي هر جا سخن از حسن خلق است، اغلب مراد، همين معناي دوم است.
جايگاه حسن خلق در اسلام
دين مقدس اسلام، همواره پيروان خود را به نرمخويي و ملايمت در رفتار با ديگران دعوت مي كند و آنان را از درشتي و تندخويي باز مي دارد. قرآن كريم در ستايش پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:
«اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ»[3]
بدرستي كه تو به اخلاق پسنديده و بزرگي آراسته شده اي.
حسن خلق و گشاده رويي از بارزترين صفاتي است كه در معاشرت هاي اجتماعي باعث نفوذ محبت شده و در تأثير سخن اثري شگفت انگيز دارد. به همين جهت خداي مهربان، پيامبران و سفيران خود را انسان هايي عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوي خود جذب نمايند. اين مردان بزرگ براي تحقّق بخشيدن به اهداف الهي خود، با برخورداري از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملايمت و گشاده رويي با مردم رو به رو مي شدند كه نه تنها هر انسان حقيقت جويي را به آساني شيفته خود مي ساختند و او را از زلال هدايت سيراب مي كردند، بلكه گاهي دشمنان را نيز شرمنده و منقلب مي كردند.
مصداق كامل اين فضيلت، وجود مقدّس رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است. قرآن كريم، اين مزيّت گرانبهاي اخلاقي را عنايتي بزرگ از سوي ذات مقدس خداوند دانسته، مي فرمايد:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَو كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لانْفَضوُا مِنْ حَولِكَ»[4]
در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شده اي و اگر خشن و سنگدل بودي، از گردت پراكنده مي شدند.
بسيار اتفاق مي افتاد كه افراد با قصد دشمني و به عنوان اهانت و اذيّت به حضور ايشان مي رفتند ولي در مراجعت مشاهده مي شد كه نه تنها اهانت نكرده اند بلكه با كمال صميميت اسلام را پذيرفته و پس از آن، رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ محبوبترين فرد در نزد آنان به شمار مي رفت.
ارزشي كه اسلام براي انسان خوشرفتار قائل است، تنها به مؤمنان محدود نمي شود، بلكه غير آنان نيز اگر اين فضيلت را دارا باشند، از مزاياي ارزشي آن بهره مند مي شوند. در تاريخ چنين آمده است:
علي ـ عليه السلام ـ از سوي پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مأمور شد تا با سه نفر كه براي كشتن ايشان هم پيمان شده بودند، پيكار كند. آن حضرت، يكي از سه نفر را كشت و دو نفر ديگر را اسير كرد و خدمت پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ آورد. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اسلام را بر آن دو عرضه كرد و چون نپذيرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گري صادر كرد. در اين هنگام جبرئيل بر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شد و عرض كرد: خداي متعال مي فرمايد، يكي از اين دو نفر را كه مردي خوش خلق و سخاوتمند است، عفو كن، پيامبر نيز از قتل او صرف نظر كرد، وقتي علّت عفو را به فرد مزبور اعلام كردند و دانست كه به خاطر داشتن اين دو صفت نيكو مورد عفو الهي واقع شده، شهادتين را گفت و اسلام آورد. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره اش فرمود:
او از كساني است كه خوشخويي و سخاوتش او را به سمت بهشت كشانيد.[5]
حدود حسن خلق
از جمع بندي آيات و روايات و سيره معصومين ـ عليهم السّلام ـ به دست مي آيد. كه حسن خلق از نظر آيين مقدّس اسلام «ارزش ذاتي» دارد، چه در برخورد با مؤمن باشد و چه در برخورد با كافر، اكنون براي روشن شدن حدود حسن خلق، موضوع را از چند جهت بررسي مي كنيم:
الف ـ حسن خلق مؤمنان با يكديگر
بديهي است كه خوشرفتاري مؤمنان با يكديگر، يكي از ارزش هاي والاي اخلاقي به حساب مي آيد. قرآن كريم، ياران رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را به اين صفت ستوده، مي فرمايد:
«مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ...»[6]
محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ فرستاده خداست و كساني كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و در ميان خود مهربانند.
براساس اين آيه، مسلمانان بايد نسبت به عموم امّت، مهربان و دلسوز باشند، با آنان خوشرفتاري نمايند، به كمكشان بشتابند، در غم و شادي مردم سهيم باشند و با چهره اي متبسم، مؤدّب و خوشرويي با آنان رو به رو شوند و از اين راه سبب ترويج حسن خلق و پيوند با مردم شوند.
ب ـ با مجرمان و منحرفان
جرم و انحراف با روح شريعت، سر ناسازگاري دارد و از هر كس كه سر بزند زيانبار است و خردمندان موظند از آن جلوگيري كنند و عقل و شرع مي گويد؛ خنديدن به روي مجرم، كاري نابخردانه است. بنابراين مسلمانان ـ گرچه از خصلت زيباي حسن خلق برخوردارند ـ ولي مجرمان و منحرفان، شايسته چنين موهبتي نيستند و نبايد لبخند را تأييد اعمال ناشايست خود بدانند. بلكه در اين گونه موارد وظيفه اسلامي، عمل به نخستين مرحله نهي از منكر است كه رويگرداني و نشان دادن حالت تنفّر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافكار با ترشرويي و گرفتگي چهره ما دست از خلاف نكشد، نوبت به امر و نهي زباني مي رسد كه البته در اين مقام بايد مستدّل، محكم، منطقي و در عين حال با خوش خلقي و ادب، خلافكار را نصيحت و موعظه كنيم چنان كه قرآن مجيد مي فرمايد:
«اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و جادِلْهُم بالَّتي هيَ اَحْسَنُ...»[7]
با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت كن و با آنها با نيكوترين وجه، مناظره نما.
در چنين مواردي بايد به ذكر آيه يا روايت يا طرح قانون و مقررات يا بيان صلاح و مصلحت فرد و مملكت، همين طور بازگو كردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پيامدهاي زيانبار آن، خلافكار را به اشتباهي كه مرتكب شده واقف كرد تا آن را ترك گويد و بايد دانست كه حلاوت گفتار، خوشرويي، استدلال قوي و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزي بيش از هر چيز ديگر برطرف مقابل تأثير مي گذارد و سبب اصلاح مي شود.
ج ـ خوش خلقي و پرهيز از چاپلوسي
متأسفانه بعضي به دليل عدم شناخت و آگاهي لازم، حسن خلق و رفتار نيكو را با تملّق و چاپلوسي اشتباه مي گيرند و به نا حقّ به مدح و ستايش صاحبان زور و زر مي پردازند و در برابر آنان كرنش و كوچكي مي كنند و شخصيت و ارزش والاي انساني خود را لگدكوب مي سازند و با كمال وقاحت نام اين رفتار ناشايست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم مي گذارند، نشانه چنين كساني آن است كه وقتي به افراد عادي و تهيدست مي رسند، گشاده رويي و نرمخويي را فراموش مي كنند و حتّي چهره اي عبوس و خشن به خود مي گيرند. اين صفت ناپسند نه تنها يك ارزش نيست، بلكه گناهي بزرگ است كه موجب خشم خداوند مي شود. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين باره مي فرمايد:
«اِذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ»[8]
هرگاه شخص فاجري ستايش شود، عرش الهي مي لرزد و خداوند خشمگين مي شود.
پس ضروري است كه در برخوردهاي اجتماعي خود، رفتار پسنديده را با چاپلوسي اشتباه نگيريم و افراد متخلّفي را كه گاه درصددند با چرب زباني و چاپلوسي، حق و باطل را بر ما مشتبه كنند، طرد كرده و خود را از نيرنگ آنان ايمن سازيم.
د ـ خوش خلقي و مزاح
يكي ديگر از موضوعات مرتبط با حسن خلق، بحث مزاح است. بايد دانست كه مزاح و شوخي در حدّي كه موجب زدودن غم و اندوه و شاد كردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب كشيده نشود، عملي پسنديده است. آنچه در اين باره از پيشوايان دين به ما رسيده، در همين محدوده است. پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«اِنّي لَاَمْزَحُ وَ لا اَقوُلُ اِلّا حَقّاً»[9]
من شوخي مي كنم، ولي جز سخن حق نمي گويم.
شخصي به نام يونس شيباني مي گويد: حضرت صادق ـ عليه السلام ـ از من پرسيد: مزاح شما با يكديگر چگونه است؟ عرض كردم بسيار اندك! حضرت فرمود: «اين گونه نباشيد، چراكه مزاح كردن از حسن خلق است و تو مي تواني به وسيله آن برادر ديني ات را شادمان كني. پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز با افراد شوخي مي كرد و منظورش شادكردن آنان بود.»[10]
هـ ـ حسن خلق آري، بي تفاوتي نه!
از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به اين معنا نيست كه اگر با منكري رو به رو شديم، در برابر آن سكوت كرده، لبخند بزنيم، يا در برابر اعمال زشت ديگران واكنش منفي نشان ندهيم. زيرا برخورد منفي و توأم با تندي و خشونت، زماني مذموم و ناپسند است كه پاي بي اعتنايي به دين و ارزش هاي والاي آن در ميان نباشد وگرنه رنجيدن نزديك ترين افراد به انسان نيز اگر به دليل حفظ ارزش ها و پايبندي به آن باشد، نه تنها زشت نيست، بلكه در رديف مهم ترين وظايف شرعي و از مراتب نهي از منكر است.
[1] . جامع السعادات، ج 1، ص 342 ـ 343.
[2] . بحارالانوار، ج 71، ص 389.
[3] . قلم (68)، آيه 4.
[4] . آل عمران (3)، آيه 159.
[5] . بحارالانوار، ج 71، ص 390.
[6] . فتح (48)، آيه 29.
[7] . نحل (16)، آيه 125.
[8] . بحارالانوار، ج 77، ص 152.
[9] . بحارالانوار، ج 16، ص 298.
[10] . اصول كافي، ج 2، ص 663.
@#@
به فرموده امام علي ـ عليه السلام ـ :
«اَمَرنا رَسوُلُ اللهِ ـ صلي الله عليه و آله ـ اَنْ نَلْقي اَهْلَ الُمَعاصي بِوُجوُهٍ مُكْفَهِرَّةٍ»[1]
پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به ما دستور داده است كه با معصيت كاران با چهره هاي عبوس روبه رو شويم.
آثار و فوايد حسن خلق
حسن خلق داراي آثار و فوايد فراواني است. با بهره گيري از فرموده هاي پيشوايان بزرگوار اسلام به شمّه اي از آنها اشاره مي كنيم:
الف ـ آثار دنيوي
1 . پيوندهاي دوستي را محكم و پايدار مي كند. پيامبرگرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«حُسْنُ الْخُلْقِ يُثَبِّتُ الْمَوَدَّة»[2]
خوشرويي دوستي را پايدار مي كند.
2 . موجب آبادي سرزمين ها و طول عمر مي گردد. امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين باره فرمود:
«اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ يَعْمُرانِ الدَّيارَ وَ يَزيدانِفِي الْاَعْمارِ»[3]
بدرستي كه نيكوكاري و خوش خلقي، سرزمين ها را آباد مي كند و بر عمرها مي افزايد.
3 . روزي را زياد مي كند. به بيان علي ـ عليه السلام ـ :
«في سِعَةِ الْاَخلاقِ كُنُوزُ الْاَرزاقِ»[4]
گنجينه هاي روزي در نرمخويي و گشاده رويي است.
4 . موقعيت اجتماعي انسان را بهبود مي بخشد. همان حضرت مي فرمايد:
«كَمْ مِنْ وَضيعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ»[5]
چه بسيار فرد بي مقداري كه خوشرويي اش او را برتري بخشيده است.
5 . مشكلات و ناهمواري هاي زندگي را هموار مي سازد؛ همان امام فرمود:
«مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ»[6]
هركس خلقش نيكو شد، راه هاي زندگي برايش هموار مي گردد.
ب ـ آثار اخروي
1 . موجب نيل به درجات عالي مي شود؛ پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«اِنَّ الْعَبْدَ لَيَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظيمَ دَرجاتِ الاخِرَةِ وَ اَشْرَفَ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعيفُ الْعِبادَةِ»[7]
به درستي كه بنده، در سايه خوش خلقي خود به درجات بزرگ و مقامات والايي در آخرت مي رسد، با آنكه عبادتش ضعيف است.
2 . حساب را آسان مي كند؛ امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«حَسَّنْ خُلْقَكَ يُخَفِّفِ اللهُ حِسابَكَ»[8]
اخلاقت را نيكو كن تا خداوند حسابت را آسان كند.
3 . آمرزش گناهان؛ امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
«اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ يُميثُ الْخَطيئَةَ كَما تُميثُ الشَّمْسُ الْجَليدَ»[9]
بدرستي كه اخلاق نيكو لغزش ها را ذوب مي كند همان گونه كه آفتاب يخ را.
4 . ورود به بهشت؛ رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«اَكْثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتيَ الْجَنَّةَ تُقْوي اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ»[10]
بيشترين امتيازي كه امت من به سبب داشتن آن به بهشت مي رود، تقواي الهي و خوش خلقي است.
[1] . وسائل الشيعه، ج 11، ص 413.
[2] . بحارالانوار، ج 77، ص 150.
[3] . همان،ج 71، ص 395.
[4] . همان، ج 78، ص 53.
[5] . شرح غررالحكم، ج 4، ص 558.
[6] . همان، ج 5، ص 306.
[7] . محجة البيضاء، ج 5، ص 93.
[8] . بحارالانوار، ج 71، ص 383.
[9] . همان، ص 375.
[10] . اصول كافي، ج 2، ص 100.
علي اصغر الهامي نيا ـ اخلاق اسلامي، ص125