جمعه 3 اسفند 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

 

ارکان ایمان
حدیث شریفی از وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که در آن، حضرت، چهار رکن برای ایمان برشمرده اند: الْإِیمَانُ لَهُ أَرْکانٌ: أَرْبَعَةٌ التَّوَکلُ عَلَی اللهِ وَ تَفْوِیضُ الْأَمْرِ إِلَی اللهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛[1] ایمان، چهار رکن دارد: توکل بر خدا، واگذاشتن کارها به خدا، خشنودی به قضای خدا و تسلیم شدن به امر خداوند عزوجل. [در شماره گذشته، دو رکن توکل و تفویض توضیح داده شد و اینک توضیح دو رکن دیگر، یعنی رضا و تسلیم ارائه می شود:]

رضا
حضرت فرمودند: سومین رکن ایمان، رضا است. اگر کسی به مقام ایمان رسید، به مقام معرفت رسید، به مقام ولایت امیرالمؤمنین(ع) رسید، در او رضا محقق می شود. حقیقت رضا با مراتبی که دارد، همان مقام محبت خدای متعال است. اگر انسان به مقام محبت رسید، آن گاه هر چه را که خدای متعال تدبیر می کند، می پسندد و به متعلق تدبیر کاری ندارد.

این همانی است که وقتی امام باقر(ع) حال جابر را پرسیدند،[2]عرض کرد: «مرگ را از زندگی، بیماری را از سلامت، فقر را از غنا بیشتر دوست دارم»؛ یعنی عبور کردم از تعلق به حیات دنیا و غنای دنیا و سلامتی. درست هم می گفت. خیلی مقام بالایی است؛ اما حضرت فرمودند: «ما اهل بیت این طوری نیستیم». گفت:

«آقا شما چگونه هستید؟» فرمودند: «ما هر چه خدای متعال تقدیر می کند، دوست داریم؛ مرگ باشد یا زندگی، بیماری باشد یا سلامت، فقر باشد یا غنا. آنچه را او می پسندد، دوست داریم». این می شود مقام رضا.

در آن حدیث نورانی در سفینة البحار[3] هست که جناب موسای کلیم(ع) به خدای متعال عرضه داشت: «خدایا! محبوب ترین بندگانت را به من معرفی کن». آدرس یک قریه ای را به موسای کلیم دادند. موسای کلیم آنجا رفت و بعد از گشت و گذار به کسی برخورد که در خرابه ای زندگی می کرد و سه خصوصیت داشت؛ جزامی بود، زمین گیر بود، برص هم داشت. با این حال، خدای متعال را هم تسبیح می کرد.

از جبرئیل(ع) پرسید: «آن بنده مؤمن خدا کیست؟» جبرئیل فرمود: «همین بنده است». ایشان فرمود: «دوست داشتم با کسی روبه رو شوم که صوّام و قوّام باشد»؛ یعنی کسی باشد که شب ها عبادت می کند و روزها روزه می گیرد. این چطور عابدترین مردم است و محبوب ترین بنده خدا؟ جبرئیل گفت: «ای موسی! من مأمورم دو چشمش را از او بگیرم. تو نگاه کن و ببین چه می کند».

تعبیر روایت این است که جناب جبرئیل تصرفی کرد و دو چشم آن مرد آمد روی صورتش. مرد عرضه داشت: «خدایا! مادامی که دوست داشتی، نعمت را به من دادی. الآن هم از من گرفتی و امید وافر به خودت را برایم باقی گذاشتی». بعد به خدای متعال عرض کرد: «یا بارُّ یا وَصول؛[ای بسیار نیکی کننده و ای بسیار بخشنده و عطابخش]».[4]

موسای کلیم وقتی این صحنه را دید، خیلی تعجب کرد و به مرد فرمود: «من مستجاب الدعوه هستم. آیا دعا کنم آنچه خدای متعال از تو گرفته، برگردد؟» عرضه داشت: « ای موسای کلیم! نه؛ من آنچه خدای متعال دوست دارد، همان را دوست دارم. اگر خدای متعال این را بر من می پسندد، من این را دوست دارم و نمی خواهم تغییر کند».

بعد موسای کلیم سؤالی کرد که شاید جواب مرد، از اصل مطلب، شگفت انگیزتر باشد. جناب موسی فرمود: «تو به خدای متعال عرضه داشتی: یا بارُّ و یا وَصول. مگر خدای متعال به تو چه داده است؟» یک آدم جزامی، مبتلا به برص، زمین گیر و خرابه نشینی که خدای متعال کورش هم کرده است، اما یا بارُّ یا وَصول می گوید. فرمود: «یا موسی! در این قریه، یک نفر خداشناس هست و خدا را عبادت می کند که من هستم».

مقام رضا، یعنی این. البته این هم معلوم نیست عالی ترین مقام رضا باشد و قاعدتاً هم نیست. مقام رضا، یعنی انسان به مقامی از محبت خدای متعال برسد که آنچه را خدای متعال می پسندد، دوست بدارد و از همان لذت ببرد و به اصطلاح، نه فقط صابر باشد، شاکر باشد، بلکه راضی باشد بر آنچه خدای متعال به او داده است. این هم رکن سوم ایمان هست.

تسلیم
فرمودند: رکن چهارم، تسلیم است: «التسلیم لامرالله». این تسلیم هم مقاماتی دارد. در اولین مرحله اش که تسلیم عملی است، امر و نهی الهی را انسان بپذیرد و عمل بکند، تا به مرحله تسلیم قلبی برسد. در روایات آمده است که [امام صادق(ع)] فرمودند:[5]

لَوْ أَنَ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ حَجُّوا الْبَیتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَی ءٍ صَنَعَهُ اللهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللهِ(ص) أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِک فِی قُلُوبِهِمْ لَکانُوا بِذَلِک مُشْرِکینَ؛ اگر قومی باشند که خدا را به وحدانیت عبادت کنند و برای او شریکی قائل نشوند و نماز را برپادارند و زکات بپردازند و حج انجام دهند و ماه رمضان را روزه بگیرند [ولی] سپس در مورد چیزی که خدا یا رسولش انجام داده، بگویند: «چرا خدا خلاف این کار را انجام نداد» یا در قلبشان این مطلب بیاید، به سبب همین امر، مشرکند.

[یعنی حتی] اگر در دلشان هم احساس حرج بکنند، مشرکند و مؤمن نیستند. کمال ایمان، به مقام تسلیم است. سپس حضرت، این آیه مبارک را خواندند: فَلا وَ رَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکمُوک فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیماً؛[6]به پروردگارت سوگند! آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.

بعد فرمودند: «عَلَیکمْ بِالتَّسْلِیمِ». این تسلیم، از ارکان ایمان است. شاید از این بالاتر، همان چیزی است که در مورد ابراهیم خلیل(ع) آمد: وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَابْرَاهِیمَ(*)إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ [7]و به راستی از پیروان نوح، ابراهیم بود؛ (*) هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد.

در روایت[8]، صاحب قلب سلیم را این گونه معرفی کرده اند: یلْقَی رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ؛ پروردگارش را ملاقات می کند در حالی که هیچ کس جز خدای متعال در قلب او نیست؛ بعد حضرت، این را توضیح دادند و فرمودند: کلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْک أَوْ شَک فَهُوَ سَاقِطٌ؛ اگر در قلب، شک و شرک باشد، ساقط است.

قلب سالم، قلبی است که در آن، شک و شرک نباشد؛ یعنی به مقام یقین و مقام اخلاص رسیده باشد و این هر دو، در وجود مقدس ابراهیم خلیل(ع) وجود داشت؛ لذا هم صاحب قلب سلیم و هم صاحب مقام یقین بود:

وَ کذلِک نُری إِبْراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیکونَ مِنَ الْمُوقِنین؛[9]و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین [و حکومت مطلقه خداوند بر آن ها] را به ابراهیم نشان دادیم؛ [تا به آن استدلال کند] و اهل یقین شود.

همه درجات صفات کریمه که از ارکان شؤون کلمه ایمان می باشد، وجود مقدس امام(ع) است؛ یعنی امیرالمؤمنین(ع). کلمه ایمان، اگر در قلبی محقق شد، این چهار رکن در آن محقق می شود. توکل و تفویض و رضا و تسلیم. همه مراتبش هم همین طور است. حتی این مقام تسلیمی که در وجود مقدس ابراهیم خلیل هست که از او تعبیر شده به مقام قلب سلیم، از همان شؤون تشیّع ایشان است: وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَابْرَاهِیمَ(*)إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.

تعبیرِ«ان من شیعته...» در روایت[10]، مکرّربه شیعۀ علی(ع) تفسیر شده است. این از مقامات رسیدن به مقام تشیع و شعاع وجودی امام شدن است که اگر کسی به آن مقام رسید و شعاع امام در وجود انسان آمد، صاحب قلب سلیم و صاحب مقام اخلاص می شود که هر دو، از این مسیر هستند.

وقتی قرآن، داستان حضرت ابراهیم خلیل را توضیح می دهد، درباره رسیدنش به مقام یقین - که این شاید کلید فهم آیات بعد هم هست- می فرماید: وَ کذلِک نُری إِبْراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیکونَ مِنَ الْمُوقِنین؛ ما می خواهیم به او اموری عطا بکنیم؛ یکی از آن ها مقام یقین است. برای اینکه به مقام یقین برسد. این کیفیت ارائه ملکوت، مبدأ پیدایش صفاتی است که یکی از آن ها یقین است. داستان ارائه ملکوت به حضرت ابراهیم(ع) است که:

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأی کوْکباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لاأُحِبُّ الْآفِلین؛[11]هنگامی که [تاریکی] شب او را پوشانید، ستاره ای مشاهده کرد. گفت: «این، خدای من است؟» امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم ».

ارائه ملکوت، چگونه است؟ بنده حدس می زنم و به آیه نسبت نمی دهم؛ شاید نکته این است که به رؤیت همه حقایق و هر منزلتی از معرفت رسیدن است. حتی انسان اگر بخواهد، می تواند دست خودش را ببیند و یک معرفت حسی پیدا بکند که این در پرتو نور الهی است: «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».[12]

این نور الهی یک موقعی متمثل می شود در خورشید، در ستاره، در ماه. هدایت ما در عالم حس، با همین نور ها است. اگر نور ماه و خورشید و ستاره نباشد، نور دیگری در منظومه شمسی نیست و عالم محسوس، تاریک می شود.

ما دست خودمان را اول به تبع نور می بینیم، اول نور می بینیم، بعد دست خودمان را. ملکوت عالم هم همین طور است. آنجا هم یک نوری است که عالم ملکوت را روشن می کند. اگر کسی به آن نور رسید، سیر در ملکوت شروع می شود. سیر در ملکوت که واقع شد، سیر در درجات یقین محقق می شود. شاید حضرت ابراهیم به همین نکته می خواهند اشاره بکنند. واقعاً یک ماهی هست، یک خورشیدی هست، یک ستاره ای هست که غروب ندارد. اگر کسی به آن خورشید بدون غروب و به آن ماه بدون غروب رسید، به آن ستاره بدون غروب رسید، می تواند به مقام یقین برسد. انوار باید در قلب انسان نازل بشود. آن شمسی که غروب ندارد:

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا(1) وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا.[13]

وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یهْتَدُون.[14]

[امام صادق(ع)] فرمودند:[15]

شمس، وجود مقدس رسول(ص) است.

البته در یک مقام دیگری، این شمس و قمر یکی هستند. فرمودند:[16]

من و امیرالمؤمنین یک نور بودیم و در صلب عبدالمطلب، جدا شدیم.

در آن عالمی که جدا می شوند، رابطه شمس و قمر پیدا می شود.

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا(1) وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا.

دربارۀ «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یهْتَدُون» [امام رضا(ع)] فرمودند:[17]

علامات، ما هستیم و نجم، وجود مقدس رسول الله هستند.

اگر کسی آن نجمی را که غروب ندارد پیدا کند، در همه عوالم می تواند هدایت گردد و سیر داده شود. «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یهْتَدُون». هدایت، به نور است: «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».[18]فرمود:[19] یعنی «هَدَی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ هَدَی مَنْ فِی الْأَرْض » اهتدا به وسیله آن نجم است. «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یهْتَدُون». آن ها اهتدا به نجم می شوند. اگر کسی به این نجم راه پیدا بکند، به این ماه و خورشید راه پیدا بکند، می تواند ملکوت عالم را ببینید. ارائه عالم ملکوت، از طریق مشاهده نور امام واقع می شود.

عرض کردم که نور امام، گاهی در قالب ستاره است، گاهی شمس، گاهی خورشید و شؤون مختلف است. در هرجایی هم هدایت به یکی از این شؤون ممکن است واقع بشود؛ برای مثال همین که در روایت فرمودند شما در غیبت ما باید نور ما را از مؤمن بگیرید؛ همین طوری که در غیبت خورشید، نور خورشید را از ماه می گیرند. خلاصه سیر در ملکوت و رسیدن به مقام یقین، با انوار اهل بیت: و با نور امام واقع می شود. که [امام باقر(ع)] فرمودند:

. ..وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ الَّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللهِ یا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللهِ ینَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ؛[20]به خدا قسم! اهل بیت: آن نوری هستند که خدا نازل کرد. به خدا قسم! آن ها نور آسمان ها و زمین هستند. به خدا قسم! ای اباخالد! نور امام در قلب های مؤمنان از نور خوشید تابان در روز، نورانی تر است. به خدا قسم! آن ها[=اهل بیت:] قلب های مؤمنان را نورانی می کنند.

این اتفاق اگر افتاد، همان رسیدن به مقام یقین خواهد بود. مقام یقین، مقام ظهور نور امام در قلب مؤمن است. مقام خُلّت هم همین طوری است. مقام اخلاص هم ظهور آن حقیقت در وجود انسان است. انسان وقتی به مقام خلت می رسد، به مقام محبت خدای متعال می رسد که ذیل وجود امام قرار بگیرد؛ لذا در روایت وقتی مقام خلت حضرت ابراهیم را توضیح می دهد - آن روایتی که سر مسأله را گفته، این روایت است - می فرماید:

حضرت ابراهیم به مقام خلت رسید و خدای متعال او را به عنوان خلیل انتخاب کرد؛ چون زیاد صلوات بر محمد و آل محمد می فرستاد.[21] صلوات ما، تفسیر شده به اقرار.[22]

حضرت ابراهیم(ع) دائم در مقام اقرار به مقامات نبی اکرم و اهل بیت: بود. این اقرار، مقام اخلاص را در انسان ایجاد می کند. انبیای اولوالعزم هم با همین اقرار به این مقام می رسیدند؛[23]لذا همه این مقامات و ارکان اربعه ای که برای ایمان ذکر شد، اصل آن، وجود مقدس معصوم(ع) است. البته عرض کردم تعابیر در روایات، مختلف است و همه جا هم نمی شود کلمه ایمان را مرادف گرفت. یک جایی ایمان، جزء قوای عقل به حساب می آید و یک جایی خود عقل. نور عقل، به ایمان تفسیر می شود. این ها شؤون مختلف ایمان است. اصل کلمه ایمان را اگر وجود مقدس امام بگیریم، اگر بخواهد ولایت امام بر کسی محقق بشود و نورانی به نور امام بشود، این ارکان اربعه توحید باید تحقق یابد. ثمر آن ایمان، این است. این ارکان اربعه است:

«التَّوَکلُ عَلَی اللهِ وَ تَفْوِیضُ الْأَمْرِ إِلَی اللهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللهِ». همه مقامات و این صفات، از ارکان ظهور ولایت در قلب مؤمن و در وجود مؤمن است. درجات این صفات، تابع درجات ایمان و درجات میل به ولایت وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) است.

پی نوشت ها:

[1] کافی، شیخ کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چهارم، 1407ق، ج 2، ص47.

[2] مُسکن الفؤاد، شهید ثانی، قم، بصیرتی، چاپ اول، بی تا، ص87.

[3] سفینة البحار، شیخ عباس قمی،[بی جا]، دارالاسوه، چاپ سوم، 1380ش، ج3، ص366.

[4] فرهنگ ابجدی، فؤاد افرام، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش، ص987.(واژه «وَصول» در بین حدوده ده لغت نامه، فقط در این لغت نامه معنا شده بود).

[5] کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص390.

[6] سوره نساء: 65.

[7] سوره صافات: 83-84.

[8] کافی، ج 2،ص 16.

[9] سوره انعام: 75.

[10] ر.ک: الفضائل، ابن شاذان قمی، رضی، قم، چاپ دوم، 1363ش، ص158؛ تأویل الآیات الظاهرة، علی استرآبادی، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ اول، 1409ق، ص484؛ البرهان، سید هاشم بحرانی، قم، مؤسسه بعثه، چاپ اول، 1374 ش، ج 4، ص600.

[11] سوره انعام:76.

[12] سوره نور:35.

[13] سوره شمس:1-2.

[14] سوره نحل: 16.

[15] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق، ج 2، 424.

[16] روضة الواعظین، فتال نیشابوری، قم، رضی؛ چاپ اول، 1375 ش، ج 1، ص94؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، 1403ق، ج 35، ص99.

[17] تفسیر قمی، ج 2، 343.

[18] سوره نور:35.

[19] توحید، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1398ق، ص155.

[20] کافی، ج 1، 194.

[21] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسة آل البیت:، چاپ اول، 1409 ق، ج 7، ص194.

[22] تفسیر قمی، ج 2، ص196.

[23] کافی، ج 1، ص 416.

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group