شب بیست و پنجم ماه رجب هست و شب شهادت هفتمین امام همام و ابوالابراهیم ابوالحسن پدر بزرگوار حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام حضرت موسی بن جعفر علیه آلاف و تحیة والثناء تسلیت عرض میکنیم اولاً خدمت دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خدمت آقامون امام رضا علیه السلام و همچنین مولامون امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه علاقمندان به مکتب اهل بیت علیهم السلام و امام کاظم علیه السلام
شخصیت و زندگی امام کاظم علیه السلام از جهات مختلفی قابلبحث و گفتگوست. امام صادق علیه السلام در سفر حج بودند که خبر ولادت امام کاظم علیه السلام را به ایشان دادند و مادر حضرت حمیده از آفریقا که مغربیه نامیده میشد هستند کمتر از ایشان نام برده میشود ولی زنی بسیار متدین و دیندار بودند امام صادق علیه السلام در مورد این همسرشون فرمودند که حمیده فی الدنیا محموده و فی الاخره این زن در دنیا و آخرت زن پسندیدهای است و خدا او را از ناپاکیها پاک کرده است خوب این تعبیر که در قرآن در مورد حضرت مریم آمده است که إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ وَطَهَّرَكِ امام صادق میفرماید که خداوند او را پاکیزه قرار داده و اینقدر مورد اعتماد بود که وکیل امام صادق علیه السلام بود ایشان جز راویان و محدثان حدیث بوده است امام کاظم علیهالسلام ۲۰ سال با پدر بزرگوارشان زندگی کردند و معارف دینی را از امام صادق علیهالسلام اخذ نمودند و در سن ۲۰ سالگی به امامت رسیدند و دوران امامتشان نیز ۳۵ سال طول کشید.
این چند تا تعبیری که خدمت شما عرض میکنم از دانشمندان اهل سنت است از شیعیان نیست یکی از دانشمندان محمد بن علی شافعی است که در قرن ششم و هفتم بوده است تقریبا ۸۰۰ سال پیش و کتابی نوشتند به نام
کتاب «مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول» محمد بن طلحه شافعی دربردارنده زندگینامه حضرت زهرا و ائمه اطهار علیهمالسلام است. این اندیشمند شافعی در رابطه با امام موسی بن جعفر علیهالسلام مینویسد که یبیت اللیل ساجدا و قائما امام کاظم علیه السلام شبها را با سجده و نماز صبح مینمودند و یقطع النهار متصدقا و صائما و روزها را با روزه و انفاق به فقرا سپری میکردند كان یجازی المسی ء باحسانه الیه و یقابل و کسانی که به ایشان بدی و تندی میکردند را با احسان و بخشش پاسخ میدادند.
کسی که به ایشان تندی میکرد یا خطایی میکردند حضرت با احسان وبخشش او را عفو میکردند امام کاظم علیه السلام کیسههایی داشتند به نام صُرَّه امروزه ترجمه میکنند به همیان که حضرت در این کیسهها پول میریختند که اینها را به مردم میدادند بهش میگفتند سرر موسی بن جعفر حتی کسانی که ایشان را آزار میدادند نوادگان عمر خطاب خیلی امام کاظم علیه السلام را اذیت میکردند کشاورز هم بودند اصحاب میخواستند با او برخورد کنند ولی امام کاظم علیه السلام اجازه ندادند یک بار خود حضرت سوار بر مرکب شد و رفتند داخل مزرعه آن شخص و اونجا هم شروع کرد به ناسزا گفتن و تندی کردن به حضرت و حضرت هم سکوت کردند و بعد فرمودند که در این مزرعه در طول سال چقدر درآمد داری جواب دادند که ۲۰۰ دینار حضرت یکی از آن کیسهها که ۳۰۰ دینار در آن بود را به آن شخص دادند و از اصحاب تعجب کردند بعد از این خص همیشه خدمت امام میآمد و مسجد حضرت را میدیدند پیامبر هم میفرماید کسانی که به شما بدی میکنند شما خوبی کنید و آنها خودشان شرمنده میشوند و یدرءون السیئه بالحسنه
اهلبیت علیهم السلام سیئه را با حسنه جواب می دادند.
امام محمد تقی علیه السلام در پاسخ به نامه کسی که از پدر ناصبی خود گلایه کرده بود، می فرمایند؛ «الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْمُکَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ» مدارا بهتر از دعواست و شکیبایی و بردباری پیشه کن و صبور باش چراکه عاقبت نیک در انتظار متقین است. بعدها به امام علیه السلام نوشتند که با مدارای من پدرم محب شما اهل بیت شد
محمد بن طلحه شافعی از اندیشمندان اهل سنت در کتاب خود مینویسد، اگر کسی نسبت به موسی بن جعفر علیه السلام مرتکب خطایی میشد، گذشت می نمود؛ لكثرة عبادته كان یسمی بالعبد الصالح از بس ایشان عبادت می کرد که در مدینه به و یعرف بالعراق « بباب الحوائج الی الله و در عراق به باب الحوائج معروف بود.
به نقل از تاریخ بغدادی، ابو علی خلال شیخ الحنابله یکی دیگر از اندیشمندان برجسته اهل سنت در رابطه با امام کاظم علیه السلام میگوید؛ ما همنی امر فقصدت قبر موسی بن جعفرهر گرفتاری که پیدا کردم به موسی بن جعفر علیه السلام متوسل شدم و هر حاجتی که داشتم را خداوند متعال با توسل به این مرد الهی برآورده ساخت.
امام کاظم علیه السلام در دوران ۴ خلیفه عباسی بودند که منصور دوانقی و مهدی عباسی و هادی عباسی اینها خیلی امام هادی را آزار و اذیت نکردند و تقریباً هم دوران خلافت آنها کم بوده اما هارون الرشید که دوره خلافت او ۱۳ سال به امام کاظم علیه السلام در زندانهای او به سر بردند
توطئه اول :مرحوم مجلسی داستانی رو نقل میکنند که ظاهرا این داستان زمینه دستگیری و زندانی شدن امام کاظم علیه السلام است شاید یکی از دلایلش این باشد ایشان در (جلد ۴۸ بحار صفحه ۱۹۲) از قول رجال کَشّی داستان مفصلی را نقل میکنند که من خلاصه آن را خدمت شما عرض میکنم یکی از شاگردان امام کاظم علیه السلام هشام است
در رابطه با جلسه مناظره هشام بن حکم با مخالفین که با حضور پنهانی و پشت پرده هارونالرشید برگزار شد، از هشام سوال کردم که شما پیرو امیرالمومنین هستید؟ پاسخ دادند که بله من پیرو علی بن ابیطالب امیرالمومنین هستم .و سوال کردم که امیرالمومنین هرچه بگوید شما اطاعت میکنید؟ گفتن بله هرچه بگویند اطاعت میکنم گفتند اگر علی به تو دستور بدهد که با علیه حکومت وقتت یام کنی آیا شما قیام میکنید گفتن بله من اگر زمان امیرالمومنین بودم توی جنگ جمل یا صفین بیا علیه معاویه وارد جنگ بشو من عمل میکردم این جلسه هدفدار بوده و هارون الرشیدم پشت پرده گوش میداده بعد سوال کردم که بعد از علی بن ابیطالب این مقام اطاعت متعلق به چه کسی است؟ گفت برای جانشینان آن حضرت است امام حسن امام حسین و سایر اهل بیت گفت یعنی امروز موسی بن جعفر است؟ گفت بله گفتن اگر موسی بن جعفر به شما دستور بدهد که شمشیر دست بگیرید و با حکومت بجنگید این کار را انجام میدهید؟ هشام انسان زرنگی بود سکوت کرد و دوباره پرسیدند مخالفین در توطئهای از وجوب تبعیت از دستور امام برای مبارزه مسلحانه با حکومت سؤال کردند هشام گفتن من مطمئنم که موسی بن جعفر چنین دستوری نمیدهند از زیر جواب فرار کرد ولی آنها گفتند اگر دستور داد؟ که بعد از رفتوبرگشتهای فراوان و گریز هشام از بیان پاسخ صریح، با شنیدن پاسخ وجوب اطاعت از امام(ع) در هر شرایطی؛ هارونالرشید برافروخته و به نقلی بعد از برگشت از جلسه دستور زندانی شدن امام کاظم علیه السلام را صادر کرد.
توطئه دوم: توسط علی بن اسماعیل که نوه امام صادق علیه السلام میباشد به اسماعیل زودتر از امام صادق از دنیا رفتند فرقه اسماعیلیه ان را امام میدانند دارد به نام علی بن اسماعیل که انسان خوبی نبوده است یک بار به دیدن امام کاظم علیه السلام آمدند و به بغداد میخواستم بروند و امام کاظم علیه السلام مقداری به او کمک کردند حضرت ۳۰۰ دینار به اون دادند و عرض کرد عمو یک نصیحتی به من بکنید حضرت فرمودند لاتشارک فی دمی در ریختن خون من مشارکت نکن حضرت میدانستند که ایشان به بغداد میروند و هارون را بر علیه حضرت تحریک کنند خلاصه اینکه به بغداد رفتند و پیش هارون رفتند گفتند که یک مملکت نمیشود که دو تا پادشاه داشته باشد تو در بغداد حکومت میکنی و عموی من در مدینه پول براش میآورند شاگرد دارد وکیل دارد ردم رفت و آمد میکنند فردا دستور بدهد مردم در مدینه بر علیه تو قیام میکنند این عوامل باعث شد که همون سال که هارون الرشید برای عمره رفت مکه و بعدبه مدینه آمده بود رفت کنار قبر پیغمبر گفت که پارهای از مسائل سیاسی باعث شده که من فرزند شما را زندان کنم امام کاظم در مسجد النبی بعد از نماز صبح سلام را که دادند ماموران او را دستگیر کردند و ایشان را به بصره آوردند در زندان عیسی بن جعفر.
امام کاظم علیه السلام مجموعاً چهار بار زندانی شدند که هر بار دستور قتل امام علیه السلام در زندان توسط هارونالرشید صادر میشد که با مخالفت زندانبانان مواجه گردید زندان دوم فضل بن ربیع و زندان سوم فضل بن یحیی، که امام علیه السلام در آخرین مرحله در زندان سندی بن شاهک که مسلمان نبود و یهودی است و حضرت را مسموم و در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسیدند.
رسیدگی به امورات مردم و مشکلات آنها
یکی از ویژگی های به قول شیخ الحنابله باب الحوائج بودن امام کاظم علیه السلام در رسیدگی و توجه به امورات مردم است. مراجعات مالی ائمه اطهار علیه السلام بسیار زیاد بود بهگونهای که از نیشابور، قم و دیگر بلاد اسلامی بارهای متعددی برای ایشان ارسال میشد؛ از طرفی خود امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز باغ خرمایی داشته، مبادرت به کشاورزی میکردند. این مؤلفهها ضمن تقویت بنیه مالی امام علیه السلام، گسیل مراجعه مستمندان را در پی داشت.
1- ابوالحیاج شخصیتی بود که منافقین او را تحریک کردند و گفتند که وقتی که امام کاظم علیه السلام رسید شما برو افسار اسب حضرت را بگیر ادعا کن که این اسب مال شماست و ما هم میآییم شهادت میدهیم و اینکه شما مجبور میکنید امام را تا بپذیرد از طرف هم آبروی اون ریخته میشود وقتی امام علیه السلام رسیدند ابوالحیاج آمد افسارت اسب امام را گرفت و ادعا کرد اسب برای من است و شاهد هم دارم امام فرمود که اسب برای شما است افسار اسب را به او داد و تعجب کرد امام علیه السلام فرمودند اگر اسب برای شماست دیگر نیازی به شاهدم نیست با این کار توطئه آنها برملا شد و ابوالحیاج شروع کرد به عذرخواهی کردن که آنها مرا تحریک کردند که این کار را انجام بدم و بعد از حضرت فرمودند ما چیزی را که به کسی دادیم پس نمیگیریم ولی مراقب باش دیگر فریب آنان را نخوری
اینقدر اهل حلم و بردباری بودند
2- حضرت در مزرعه خود و باغ خود مشغول چیدن خرما بودند یک نفر به نام معتب خدمت ایشان آمدند و به حضرت عرضه داشتن یکی از کسانی که در مزرعه شما کار میکنند دزدی هم میکند خوشههای خرما را که از بالای درخت پایین میآورد برخی را ه پشت دیوار باغ میاندازد که بعداً آنها را با خود ببرد حضرت فرمودند به کسی چیزی نگو و او را صدا بزن تا بیاید وقتی آمد حضرت فرمود که شما این کارها را انجام میدهید گفت بله حضرت فرمودند گرسنه هستید زندگی شما تامین نمیشود که این کار را انجام میدهید گفت نه حضرت فرمود فقری دینی یا قرضی گردن شما هست گفت نه فرمود چرا سرقت میکنید گفت اشتهیت یابن رسول الله یعنی شهوت دزدی دارم دزدی را دوست دارم این خیلی بد هست اگر کسی در مسیر معصیت به این جمله و عبارت رسید خیلی از مشکلات پیش میآید حضرت برایش دعا کردن و فرمودند که دیگر این کار را انجام نده آن خرماها هم که پشت دیوار انداختی بردار و ما مزدت را هم بهت میدهیم ولی دیگر از این کارها نکن.
3- به حضرت گفتند که یک کشاورزی دچار ورشکستگی شده است حضرت سوال کردند که کجاست و خود حضرت راه افتادند و رفتن پیش شخص و سوال کردن از او که چه شده است گفتند که مزرعه من را امسال ملخ زده و همه را از بین برده است حضرت فرمودند که چقدر گرفتاری؟ گفت هیچی ندارم و بعد تعبیری به کار میبرندکه خاکستر شدم حضرت فرمود که چقدر کشت میکردی جواب دادن ۱۰۰ دینار بعد حضرت فرمودند که چقدر سود میکردی گفتند ۲۰۰ دینار یکی از (صُرَّه ها)کیسههای ۳۰۰ دیناری را حضرت به او دادند و فرمودند برای امسالت.
حلم و بردباری امام موسی بن جعفر علیه السلام در برطرف سازی حوائج و مواجهه با گناهکاران یکی دیگر از ویژگی های حضرت است. گاهی تنها شنیدن حرف گرفتار، او را آرام میسازد؛ بر اساس روایات اسلامی چیزی در زیر این آسمان بالاتر از ایمان به خدا و خدمت به مردم نیست.
من یک دعایی هم از امام کاظم علیه السلام خدمت شما عرض کنم و عرضم تمام
امام کاظم علیه السلام در دعایی به فـضـل بن یونس، بر اهمیت استدامت در بیان دعای «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْمُعَارِینَ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ» تأکید فرمودند: ایمانی که عاریهای ترسیم گردد؛ با یک تلنگر گناه، وسوسه و شبهه از بین خواهد رفت. هیچوقت نباید خود را بینیاز بدانیم، همواره باید خود را مقصر دانسته، حس کنیم نسبت به دین کم گذاشتهایم.