بسمالله الرحمن الرحیم.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم الحمدالله رب العالمین الصلاهُ و السلامُ علی سیدنا و نبیینا ابالقاسم مصطفی محمد و علی آله الطَّیبین الطاهرین سییَّما بقیه الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین .اللّهمَّ کُن لِولیکَ الحُجَّت ابن الحَسن صلواتُک علیه و عَلی آبائِه فی هذه السّاعَه و فی کلِّ ساعَه وَلیاً و حافِظاً و قائِداً و ناصِراً و دَلیلاً و عَیناً حتّی تُسکنهُ عَرضَک طَوعاً و تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
کانال سایت شیعه کوئست در ایتا اینجا کلیک کنید
توفیقی شد مروری داشته باشیمبر برخی از خطبه های نهج البلاغه که خطبه ی ۱۲۱ در سه محور ایراد شده ، من یک اشاره ی مختصر چند دقیقه ای خدمت شما داشته باشم .
این خطبه بعد از صفین است ، جنگ صفین جنگ پر مطلب و پر درس و پر رنج و پر حادثه ایست. در نبرد صفین که عمده اش هم در ماه صفر واقع شده یکی از شب ها امیرالمومنین رو به قبله کرد بعد از نماز عشاء ، دعایی خواند که این دعا همتوی نهج البلاغه آمده . و فرمان حمله را آن شب صادر کرد که جنگ بسیار سنگینی بین سپاه امیرالمومنین و معاویه واقع شد که آن شب را لیله الهَریر می گویند . (هَریر با ه دو چشم) شب پر هیاهو شب پر سروصدا .
فقط صدای برخورد یمشیرها و ناله ها و از دو طرف خیلی آدم کشته شد آن شب، مخصوصا ازسپاه معاویه که خودِ حضرت زد به قلب سپاه با مالک اشتر عده لی بلاخره نبرد خوبی آن شب صورت گرفت. می رفت که کار به پایان برسد اما با خیله ی عمروعاص و قرآن بر سر نیزه کردن بلاخره حضرت امیر را بر سر حکمیت و بر این که بپذیرد حکمیت کند عمروعاص و ابوموسای اشعری ، نشاندند سر میز مذاکره به تعبیر امروزی اش.
خب با اتمام این جریان که آقا حکمیت را در واقع به ایشان تحمیل کردند عده ای اعتراض کردند به حضرت امیر که خوارج از همین جا شکل گرفت. یکی از اینها اشعث ابن قیس است . پرسش گری از معصوم با اعتراض به معصوم متفاوت است .
پرسش گری ، آقا گاهی خدمت امام سجاد می رسیدند ؛ آقا یکمطلبی می فرمود ، راوی می فرمود : آقا اینَ هذا مِن کتابِ الله؟ این کجای قرآن است ؟ آقا می فرمود : فلان آیه فلان جا. گاهی مثلا دوتا حکم متفاوت راجع به یک موضوع امام صادق داشت ، اصحاب سوال می کردند ؛ آقا چرا به فلانی این طور فرمودید به ما این طور ؟ آقا می فرمود: دلیلش این است دلیلش این است.
گاهی امام به بعضی ها مجوز مذاکره و بحث می داد می گفت بروید با مثلا فرقه های دیگر بحث کنید، به بعضی ها می گفت بحث برای تو ممنوع است. می پرسید طرف آقا شما که مثلا به ابن ابی یعفور اجازه ی بحث دادی به من چرا اجازه نمی دهی؟ آقا می فرمود او توانش را دارد تو نداری. این پرسش گری است.
اما اعتراض بر معصوم خلاف و مقابله با عصمت است. این غیر از پرسش است. اینجا اعتراض کرد این شخص. قَد قامَ رجلُ من اَصحابِه ی ، یککسی بلند شد از اصحاب آقا ، گفت: آقا اول گفتید بجنگ بعد حکمیت را قبول کردی ، خب فَلم نَدرِ أَی الأَمرَینِ أَرشَد، ما نفهمیدیم کدام هایش درست است ؟ جنگ درست بود یا مذاکره؟ یا حکمیت. حضرت دستش را روی دستش زد از ناراحتی .فَصَفِقَ إحدى یَدیهِ عَلى الأُخرى.
بعد در این خطبه سه تا مطلب فرمود که من خدمت شما خیلی مختصر می گویم.
مطلب اول گله ی از همین آدم ها. مطلب دوم مدح کسانی که رفتند و شهید شدند، مثل عمار یاسر. هیچ گاه هم به آقا اعتراض نکردند همیشه مرید بودند پیرو بودند، امثال عمار یاسر یا خُزَیمه یا دیگران ، البنه اینجا آقا اسمنبرد ولی جای دیگر اسم برده اینَ عمار؟ اینَ ذوالشَّهادتین؟ و مطلب سوم یک نصیحت کُلی.
پس سه محور در خطبه ی ۱۲۱ است. اول توضیح و گله از اینهایی که در صفین آقا را تنها گذاشتند. دوم یادکردی از کسانی که شهید شدند و اینها حدود ده تا ویژگی شان را حضرت امیر آورده که اینها این طوری بودند. و سوم یک مطلب کلی فرموده که خیلی قابل تامل است.
مطلب اول فرمودند: هذا جزاءُ مُن تَرَکَ العُقدَه این حکمیت جزای کسانی است که رای درست را از من قبول نکردید . من که نمی خواستم زیر بار حکمیت بروم. من گفتم بجنگید، گوش نکردید. اَما و الله ، قسمخورد به خدا قسم ، لو اَنّی حینَ اَمَرتُکم بِه ، آن موقعی که من گفتم حکمیت حَملتُکُم عَلی المَکروه من شما را به جنگ در واقع دعوت کردم. ما برای نبرد آمده بودیم. من نمی خواستم معاویه ابقاء بشود. اما شما گوش نکردید ،فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُم اگر انحراف رفتید مستقیمتان می کردم. اگر اشکالی بود درستش می کردم .
اگر ناقصی بود بلاخره امام کارش این است دیگر، وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ اگر جنگ را قبول می کردید و به حرف من گوش می دادید لَكَانَتِ الْوُثْقَى دستگیره ی محکمی را بهش رسیده بودید با جهاد پیروزمندانه از صحنه ی صفین بیرون می آمدید نباید نتیجه ی صفین این بشود که منِ علی تن بدهم به حکمیت ابوموسی و عمرعاص. وَ لَكِنْ بِمَنْ من به کی اعتماد کنم؟ وَ إِلَى مَنْ من به سوی کی بروم ؟
شما ببینید مثلا، دقت کنید این جمله جالب است ، سپاهِ معاویه عصیان گرند طغیان کردند علیه حضرت امیرالمومنین یعنی بجنگیم. حالا آقا می خواهد با کسانی این عصیان را رفع کند که خودِ اینها عصیان گر شدند. شما دقت کنید مثلا یک جنگی، شما دارید با یک کشوری می جنگید با یککسی؛ آنها که با شما می جنگند که هیچی، عصیانگرند و علیه شما میجنگند. لشکر خودِ شما هم از درون علیه شما قیامکند. آن وقت تو عرب این را مثال قشنگی می زنند.
می گویند : مثل این می ماند که خار را بخواهی با خار در بیاوری. ناقِش الشوکَه بالشوکَه ، شما اگر خار تو پایت برود با سوزنی ناخنگیری چیزی در می آوری. اگر یک خار دیکر هم آوردی این خار را در بیاوری این خار هم می رود کنارش می شود دوتا. می آیی یک خار در بیاوری دو خار می رود تو پایت. خار را که با خار در نمی آورند. خار را با ناخن گیری چاقویی وسیله ای.
ببینید عبارت را ؛ می فرماید : أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي من می خواهم با شما درمان کنم شما خودتان دردید. شما خوتان دردید من می خواهم با شما درمان کنم شما خودتان دردید. كَنَاقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ ، این یک ضرب المثل لست تو عرب ، کسی که می خواهد مثلا فرض کنید پنج میلیون به این بانک بدهکار است ، ده میلیون از او واممی گیرد از بانک دیگر می گیرد قسط این را بدهد. خب بابا تو که ده تای دیگر هم بهش اضافه کردی، وام را که با وامنمی دهند قسط را که .. این شوکه بالشوکه منظور این است. کناقشَ الشوکه بالشوکه ، شما کسانی هستید مثل خاری که من بخواهم با آن خار دیگر را بیاورم بیرون.
بعد فرمود:اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِيِّ ، آقا یک کسی مرضی داشته باشد دکتر هر دارویی به او می دهد بدتر بشود. خوبتر نشود. دیگر دکترها گاهی کمیسیون می گیرند می گویند ما کاری ازمان نمی آید. آقا فرمودند خدایا پزشک از درمان ناامید شده دیگر کاری ازش نمی آید، اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِي ، اطِبّا و پزشکان منِ امیر پزشکِ روحیِ این جامعه هستم. مَلَّت ، دیگر ماندم ؛ وَ كَلَّتِ النَّزْعَةُ بِأَشْطَانِ الرَّكِيِّ، این کشاورزها وقتی که مثلا آب می دهند بعضی زمین ها هی از چاه آب می کشند بهش می دهند چیزی سبز نمی شود.
حالا یا شوره زار است یا زمین مشکل دارد خسته می شوند می گویند بابا ولش کن این زمین را، فایده ندارد ، هی ازچاه آب در بیاوریم هی بهش می دهیم هیچی سبز نمی شود، می فرماید : وَ كَلَّتِ النَّزْعَةُ، نَزعَه یعنی آب کشیدن، بِأَشْطَانِ الرَّكِي ، اشطان یعنی طناب، چقدر اینها با این طناب دلو تو چاه بی اندازند ؟ آب بکشند هیچی سبز نشود؟ آقا من به شما امید ندارم بروید، این گله ی امیرالمومنین بخش اول خطبه.
بخش دوم می گوید ، آدمباید هم مثبت را بگوید هم منفی. من تو نقدهای انقلاب هم به رفقای منبری می گویم ؛ می گویم همه چیز را زیر سوال نبرید ، همه دزدند همه می خورند همه می برند، این طور نیس بابا ، مسئول خوب هم داریم سالم داریم ، وزیر خوب هم داریم، مدیر کل خوب داریم. آدم باید دو طرف را بگوید .
آقا تو مملکت هیچ کاری نشده . چند روز قبل تو یکی از این روستاهای قم بودم ، یکی می گفت آقا هیچکار نشده ، گفتم بیا پایین تمام این روستاها گاز دارد ، تمام جاده لش آسفالت است ، همه تلفن دارید همه برق درید من هم قبل از انقلاب اینجا آمدم شما هم بودید. بگو گاز دارد آب دارد برق دارد آسفالت دارد خانه هایش عوض شده . بله مثلا اینجایش اشکال دارد، اینکه انصاف نیست که شما..
یک وقتی من منبر بودم یک کسی آمد گفت که حاج آقا این هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ ؛ این ذا باید از اینجا تلفظ بشود شما ذا را درست تلفظ نکردید، گفتم والا من تجوید درس نمی دادم من منبر بودم حالا ،هَلْ مِنْ ذابٍّ، توی روضه خواندن که انسان حواسش نیست که ذاب را .. ولی انصافا این منبر فقط همین یک نکته را داشت ؟ یعنی همین ذاّبِش اشکال داشت؟ این دیگر گاهی مرض می شود این جور موقع ها. این انتقاد نیست.
حضرت می گوید من مُطلقا نمی گویم همه یارانم بد هستند.أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ ؛ ده تا ویژگی اینجا برای یارانی که خوب بودند و رفتند آورده ، حالا خودتان نگاه کنید من فهرست وار عرض می کنم.
۱ : إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ ، زود اسلامرا پذیرفتند.
۲: وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ ، قرآن خواندند و عمل کردند.
۳. وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا ، مثل مادر این شتر ماده چطور دنبال بچه اش می رود گم نشود؟ بچه اش را بغل می گیرد شیر بهش میدهد، اینها اینطوری به جهاد علاقه داشتند. علاقه مند به جهاد بودند مثل علاقه ی شتر ماده به اولادش.
۴. وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، شمشیر می کشیدند به فرمان علی تو میدان جنگ هیچی هم نمی گفتند اعتراض هم نمی کردند.
۵.حضرت فرمود: لا یُبَشِّرونَ بِالْأَحْيَاءِ وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، از مرگ نمی ترسیدند. تسلیت به هم نمی گفتند تو شهادت. این شاهدی می شود بر این که ماها تو شهادت بچه هایمان گاهی می گوییم تبریک. این شاهد می شود که آقا می گوید اینها اگر کسی شان از دست می رفت به هم تسلیت نمی گفتند ، وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، یعنی شهدا. این شارعین هم نوشتند قَتلاء. اگر کسی شان شهید می شد نمی گفت تسلیت می گویم بابایت از دست رفت. بگو تبریک می گویم بابایت شهید شده.
۶. مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ ، آنقدر گریه کرده بودند از خوف خدا چشمهایشان ناراحت بود.
۶.خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ ، آنقدر روزه گرفته بودند شکم هایشان تُو بود.
۷.ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ ، اینها آنقدر ذکر خدا گفته بودند که زبان هایشان لب هایشان خشک بود.
۸. صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ ، آنقدر در دل شب پا شده بودند نماز شب خوانده بودند که چهره هایشان زرد بود.
۹.عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِين، غبار خشوع رو چهره شان بود.
10. أُولَئِكَ إِخْوَانِي ، اینها داداش های من بودند . داداش البته معنای من است. اینها برادران من بودند. الذَّاهِبُونَ ؟ کجایند؟ عمار کجاست ؟ ذوالشهادتین کجاست ؟ اینها رفتند ، الذَّاهِبون. این همنکته ی دوم.
سومین بخش این خطبه، یک مطلب بسیار دقیقی است . اول گله کرد از اینهایی که بد بودند و تو اکثریت همبودند. دوم یاد کرد از یاران خوبی که به شهادت رسیدند و دیکر نیستند الذَّاهِبون .
مرحله ی سوم خب امام را ببینید نقشش هدایت گری است می گوید الاِمام یَهدی اِلی الحَق ، یَهدی اِلی القُرآن. امام مُصلح است. حالا اشعث ابن قیس تو همچین حرفی زدی جوابت را هم دادم ولی این حرف کُلی را امیر حالا به همه دارد می گوید . می فرماید :شیطان سیاستش گام به گام است. شما دیدید بعضی از این نخ هایی که گره می خورد؟ مثلا شما سیمی دارید مثل سیمبرق توی یک انبار بوده و آوردید بیرون یا شلنگ آب، پیچیده به هم. به بچه ات می گویی وایسا یکی یکی گره هایش را باید باز کنیم. اگر بکشی سیم پاره می شود.
می گوید شیطان، گره گره باز میکند ، اول نی گوید نماز صبت اول وقت هم نشد نشد، چه فرقی می کند؟ پنج دقیقه به هفت بخوانهنوزآفتاب نزده ، نماز صبحت را می کشد عقب. حالا نافله واجب که نیست حالا انقدر خلاصه اندک اندک ، این آیه قرآن است ها، سه بار تو قرشان کلمه ی خُطوات آمده. خطوات الشیطان. لا تَتَّبعوا خُطواتِ ، خطوات یعنی گام .
هیچ وقت شیطان مستقیمنمی آید به یک خانوم مذهبی متدین چادری بگوید برو زنا کن. جوابش را اصلا نمی دهد. از غیبت وارد می شود از گوش و چشم باز کردن از صحبت با نامحرم، یواش یواش، به قول آقای قرائتی می گفت : یکی گفت هواپیما به این بزرگی را چجوری می دزدند؟ گفتم آقا می رود کوچک می شود رو هوا بعد می دزدنش. رو زمین که نمی شود دزدید بزرگ است. اول گناه را پیش تو کوچکش می کند، چیه ؟ دارند میلیارد میلیارد می خورند حالا تو هم هزار تومان بخور.
این خیلی نکته ی دقیقی است. ببینید آقایان عزیز، إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ ، شیطان برای شما راه هایش را آسان جلوه می دهد. یُسَنّی یعنی آسان جلوه دادن. یعنی یکی از مهم ترین کارهای شیطان تزیین گناه است. شکل دادن به گناه است. آسانکردن گناه است. خدا نی گدید ما هم آسان می کنیم ؛ یُریدُ الله بکمُ الیُسر، منتها ما راه خیر را آسان می کنیم. وقتی تزیین کرد ، اگر به منافق بگویند تو مفسدی که قبول نمی کند ، و اذا قیلَ لَهم لا تُفسدوا فی الارض قالو انَّما نحنُ مُصلِحون.
یک کتابی یکی ازآقایان نوشته آقای محقق داماد، آقا سید مصطفی، خیلی کتاب خوبی است اگر پیدا کردید بخوانید . تو بازار من دیدم امسال به نظرم چاپ شده. به نام جهل مقدس، اسمش این است. خیلی بحثش قشنگ است برای مُحرمتان خیلی خوب است. به درد کشورهای شما مخصوصا بعضی مناطق می خورد.
ایشان در آنجا یک جمله ی قشنگی دارد ، می گوید سپاه معاویه و یزید و ابن زیاد و عمر ابن سعد آمدند واژه های مقدس را دست کاری کردند، بر نداشتند که . نگفتند امام حسین پسر پیغمبر است نوه ی پیغمبر است تو بغل پیغمبر بوده مومن است پس می کشیمش. کسی نمی کشتش.
گفتند از دین خارج شده، گفتند علیه حکومت مرکزی قیامکرده، گفتند ما می رویم بهشت، یا خِیلَ الله ارکَعی. خیلی حرف مهمی است، یعنی یزید وقتی چوب می زد با سر امامحسین قرآن می خواند عه یزید چوب می زد به سر امامهسین قرآن می خواند. ما اَصابَکم مِن مُصیبهِِ و بما کَسَبت... رو کرد به امام سجاد گفت: الحمدالله الَّذی قَتَلَکم ، کاری کردند که تو دروازه ی شام پیرمردی آمده به امام سچاد می گوید : الحمدالله الَّذی قَتَلَکم خدارا شکر که شما را کشت.
و اَراحَ النّاسَ مِنکُم ما را راحت کرد از گیر شما. خیلی مهم است. امروز هم بیینید شما می گوید؛ سند ۲۰۳۰ سند چشمانداز آینده ی فرهنگ جامعه، مقاممعظم رهبری وقتی فریاد می زند آقااین سند داردخانواده را ازهم می پاشد ، اسمش تنظیم خانوادا است اسمش سند ۲۰۳۰ است ، عنوان قشنگ است ولی وقتی تو متنش می روی می بینی چیزی باقی نگذاشته . بله دفاع از حقوق زنان ، من خیلی کشورها برای سخنرانی رفتم ، سخنرانی رفتم خب مارا دعوت می کنند گاهی، مبتذل ترین جریان های انحرافی برای زن همین کشورهای اروپایی است.
خدا می داند تو بروکسل تو وین ، البته من نزدیک نرفتم من از عقب دیدم رد شدم تو خیابان، آخر شب که می شود زنها را تو این ویترین ها می چینند، عین دوچرخه و لباس، تو ویترین می چینند. یک شب ۲۰و ۳۰ همنشان داد اخبار . منتها آن هم شطرنجی اش کرد. ما هم ازعقب هیچی ندیدیمفقط رد شدیم. ولی گفت حاج آقا نگاه کنید این خیابان نور بنفش افتاده اینها تمام زن های عریانند مثل برده می آید طرف می گوید این را می خواهم صد دلار این را می خواهم هزار پوند . آن وقت ما زن را تحقیر و پایین شمردیم که سوره ی نسا داریم :
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ .
شلوغش می کنند. شیطان عنوان را قشنگ می کند.
ببین آقا، می گوید چادر ، گردن درد می کند. همه ی چادر های زنانه سیصد گرم هم نیست. نماینده ی مجلس گفته اخیرا. دیدید یک خانوم گفته چادر گردن درد می آورد. پدر آمرزیده اولا چادر عربی سر کن که نخواهی دستت بگیری. ثانیا سیصد گرم چادر ... کیف های شما گاهی دو کیلو است گردنتان می اندازید. گاهی آرایش و نمی دانم تل اینهای شما..
ول کن آقا بگو ؛ بَره تو برف می رفت گرگِ بهش که گفت غبار نکن. گفت می خواهی من را بخوری بیا بخور والّا برف که غبار ندارد که چرا بهانه می آوری؟ ۳۰۰ گرم ۴۰۰ گرم چادر گردن درد می آورد؟ می خواهی سر نکنی سر نکن بعد هم کی گفت شما چادر سر کنی؟ مگر گفتیم شما چادر سر کن؟ مامتو بلند بپوش با روسری خوب مثل لبنانی ها که حجابشان گاهی از بعضی چادری ها بهتر است. نپوش . اما این حرف را که میزنی ..
خانومی تو فرودگاه جلوی من را گرفت گفت : حاج آقا، گفتم بله. چیه این چادر؟ گفتم اشکالش چیه ؟ گفت ویتامین D به ما نمی رسد. ویتامین D برو تو خانه ت لخت شو جلو آفتاب بخواب بهت ویتامین D برسد . تو ویتامین D را فقط تو خیابان ... گفتم به من هم نمی رسد من هم عبا دارم . من الان ازت بیشتر پوشش دارم تو باز..
بابا جمع کن ویتامین D نمی رسد چیه ؟ برو آفتاب بگیر. خود اروپایی ها هماینطوری ویتامین D دریافت نمی کنند. اولا که آفتاب ندارند خیلی، گاهی که آفتاب می آید می آید تو پارکی مثلا می نشینند پایش را لخت میکند. آن همکسی بهش نگاه نمی کند ، می دانند آمده آفتاب بگیرد. اینجا برو تو خیابان ببین اینجوری می گذارند بروی یا نه؟
من عرضم این است بهانه است ، تو ویتامین D می خواهی روزی نیمساعت برو تو ایوان خانه تان بنشین جلوی آفتاب. بگو می خواهم چادر سر نکنم روسری سر نکنم.
حالا ببینید إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَه يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ، الله اکبر ؛عُقْدَةً عُقْدَةً، گره گره می آید جلو ، گره گره می آِید جلو. شما فکر کردی شمر اولش شمر بوده؟ شمر تو صفین جزو سپاه امیرالمومنین است ، یک مجروحیتی هم پیدا کرده ، حالا من نمی گویم جانباز شده ، این اصطلاح مقدس است شامل او نمی شود. یک مجروحیتی هم تو سپاه حضرت امیر پیدا کرده.
يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ ، مهم ترین کار شیطان که امروز دشمن ها دارند از آن استفاده می کنند خوب هم استفاده می کنند اجتماعات شما را تبدیل به تفرقه می کنند. بله دیگر .
وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ، وقتی شد فُرقه می شود فتنه. تفرقه بعدش فتنه هست.
فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاته مواظب نَزَغات نَزغ یعنی کشیدن، یوسف گفت نَزَغَ الشیطانُ بینی و بین. مواظب نزغات شیطان باشید.
خدایا عاقبتمان را ختمبه خیر بگردان.