پنجشنبه 4 ارديبهشت 1404

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلا علی آلائه و عظمته ثم الصلاة و السلام علی حبیبه و خیرته حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین.

 

 قال الله تبارک و تعالی: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم» (سوره احزاب، آیه 70-71)

 إن شاء الله خداوند قلب های همه ما را به نور قرآن و معارف اسلامی منور گرداند نثار روح گذشتگان شهدا علما مخصوصا شهدای هشت سال دفاع مقدس که این روزها در سالروز آن ایام قرار داریم و نثار روح پر فتوح و ملکوتی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و برای تعجیل در ظهور با برکت حجه بن الحسن ارواحنا فداه صلواتی عنایت فرمایید.

فرهنگ گفتگو و تخاطب
بحثی را دیروز شروع کردیم تحت عنوان فرهنگ گفتگو و تخاطب عرض کردیم یکی از آداب معاشرت فرهنگ گفتگو و تخاطب است نه فرهنگ رفتار یک وقت بحث می کنیم رفتار ما با همسایه چطور باشد رفتار ما با پدر و مادر چطور باشد مثلاً پاهایمان را پیش بزرگتر دراز نکنیم فرض کنید اگر مثلاً نعمتی به ما می رسید به دیگران برسانیم کمکی به فقرا کنیم این ها رفتار است بحث من در فرهنگ گفتار است تخاطب در مواجهه شدن باهم در کلام در بحث ما چگونه باید با یکدیگر باهم سخن بگوییم

عرض کردم در نزاع و دعوا چه باید انسان بگوید که خلاف شرع نباشد حرام مرتکب نشود در مشورت در جشن در شوخی و مزاح در کلاسداری در گفتگوی با خانواده در گفتگوی با فقیر درگفتگوی با سفیح در گفتگوی با منافق در گفتگوی با خوب و بد در جامعه این ها هر کدام یک آدابی دارد گفتار فرهنگی دارد تخاطب فرهنگی دارد اتفاقا از جاهایی که قرآن دقیق در این رابطه سخن گفته همین است که شما چگونه و با چه شیوه ای با اقشار مختلف سخن بگویید

خود خدا در قرآن با فرشتگان سخن گفته است با پیامبران سخن گفته است با حتی شیطان وقتی که او را می راند سخن گفته است خود انبیا با ملتهایشان امتهایشان صحبت داشتند این فرهنگ گفتار خیلی بحث مهمی است که من دیروز یک مقداری به آن اشاره کردم قبل از اینکه امروز ادامه آن بحث را بگویم اجازه دهید اول ویژگیها و شاخصهای سخن را از قرآن بگوییم پنج شش مورد است من این ها را برای شما بشمارم ببینید از نظر قرآن یک سخن باید چه خصوصیت هایی داشته باشد حالا این تمام شود بحث دیروز را که اقسام تخاطب بود عرض خواهم کرد

یک گفتار یک سخنران حالا کار هم نداریم طرف مقابلمان چه کسی است یک ویژگی هایی باید داشته باشد یک خصوصیاتی باید داشته باشد من این خصوصیات را از قرآن استخراج کردم خدمت شما بعضی از آنها را عرض می کنم چون همه آنها فرصت اقتضاء نمی کند.

 شاخصه های گفتار از نظر قرآن
اول: علم و آگاهی
 قرآن می فرماید علم و آگاهی اولین شاخصه ای که انسان باید در سخن رعایت کند حرفی که می خواهد بزند از آن اطلاع داشته باشد آگاهی داشته باشد خبر داشته باشد این صریح قرآن است می فرماید شیطان سعی می کند به شما القاء کند حرف بی علم و بی آگاهی بزنید. «انما یامرکم بالسوء و الفحشاء» (سوره بقره، آیه 169) اول شما را به زشتی و فحشا فرمان می دهد.

«و ان تقولوا علی الله ما لا تعلمون» (سوره بقره، آیه 170)  دوم اینکه سعی می کند به شما القا کند حرف هایی را بزنید که خبر ندارید نسبت هایی را بدهید که خبر ندارید به خدا چیزهایی را نسبت دهید که از آن خبر ندارید و ان تقولوا علی الله ما لا تعلمون؛ لذا حضرت نوح وقتی پسرش دچار انحراف و جدایی از خط پدر شد در سوره هود است قرآن می فرماید به خدا عرض کرد:

«رب ان ابنی من اهلی» (سوره هود، آیه 45) خدایا این پسر از اهل من است اولاد من است دارد از بین می رود نجاتش بده خطاب شد:

«لا تسالنی ما لیس لک به علم» (سوره هود، آیه 46) از چیزی که خبر ندارید تقاضا نکنید تو از کجا می دانی این اهل توست؟ تو از کجا می دانی این در خط توست؟ فلا تسالنی قرآن کریم می فرماید به نوح خطاب شد نخواه از ما چیزی را که لیس لک به علم تو خبر نداری انتهایش را نمی دانی چیست پس در علم و آگاهی از سخن، «لا تقف ما لیس لک به علم» (سوره اسرا، آیه 36)

 این هم صریح قرآن است حتی روایت داریم وقتی آدم حرف می زند یکجایی خیلی روایت کار شناسانه ای است خیلی روایت دقیقی است فرمود وقتی آدم حرف بزند اگر یک درصدی از حرفش از روی ناآگاهی باشد آقای سخنران، یک داستان گو، یک کسی که دارد آلان حرف می زند یک کسی که دارد در شب نشینی هایش تعریف می کند مثلاً هشتاد درصد کلامش درست نود درصد درست ده درصدش نادرست فرمود: «لا تقل ما لا تعلم» چیزی را که نمی دانی نگو «فتتهم بما تعلم» (غررالحکم، ص 477) آن وقت آنهایی را که هم درست گفتی دیگر باور نمی کنند مردم آنها را هم می گویند اینکه یک قصه اش دروغ بود معلوم است که بقیه اش هم اشتباه است این که یک جریان را نادرست گفت معلوم است بقیه هم نادرست است فرمود وقتی انسان از روی ناآگاهی یک مطلبی را اظهار می کند نتیجه اش این است که مردم نسبت به حرفهای آگاهانه اش نیز بدبین می شوند توجه نمی کنند لا تقل ما لا تعلم فتتهم بما تعلم. این یک.

دوم: باور به سخن
دومین ویژگی سخن آقا باور است آدم اظهاری که می کند باور داشته باشد قرآن می فرماید: منافقین حرف می زدند اما «والله یشهد ان المنافقین لکاذبون» (سوره منافقون، آیه 1)

خدا می داند دروغ می گویند نه اینکه حرفشان حرف صحیحی نیست حرفشان چه بود؟ می گفتند یا رسول الله تو پیغمبری اما باور به این حرف نداشتند عقیده به این حرف نداشتند و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون نه خبرشان کذب است ادعایشان کذب است این لکاذبون به خبر این ها برنمی گردد خبر درست است پیغمبر پیامبر است اما ادعای این ها باور در آن نیست

لذا ملاحظه بفرمایید قرآن چند جا بر این نکته تأکید می کند که مطالبی که اظهار می شود باید باور به آن شود «قالت الاعراب آمنا» (سوره حجرات، آیه 14) می آمدند پیش پیغمبر یا رسول الله ما ایمان داریم خدا می گوید چرا دروغ میگویید قل لم تومنوا بگو نه شما باور ندارید ایمان ندارید ایمان یعنی باور عقیده «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا» بگو شما باور ندارید «و لکن قولوا اسلمنا» (سوره حجرات، آیه 14) بگویید ما اسلام داریم چون اسلام ادعای زبانی است ولی ایمان عقد قلبی است ایمان باور دل است ایمان پذیرش درونی است.

پس دوم باید نسبت به سخن باور داشته باشد گاهی سخن آدم باور ندارد همین هایی که دور معاویه را می گرفتند دور این شخصیت ها را می گرفتند شخصیت های باطل را از آنها تعریف می کردند خود عمرو عاص شما فکر می کنید حرف هایی که می زد باور داشت معاویه به او گفت یادت است در جنگ صفین می خواستی کلاه سر من بگذاری کجا؟ گفت آنجایی که می خواستی من را مقابل علی بن ابیطالب بفرستی خودت برو با علی بجنگ مردم هم معطل نشوند تکلیف معلوم شود یادت است می خواستی آنجا خدعه کنی کلاه سر من بگذاری گفت جناب خلیفه من خدعه نمی خواستم بکنم اگر کشته می شدی یا می کشتی در هر دو حالت بهشت می رفتی خنده اش گرفت گفت این مکرت از آن مکر بدتر است این حرفت از آن حرف مسخره تر است چون تو می دانی ما چه می کشتیم چه کشته می شدیم هر دو در جهنم بودیم

خود امیرالمؤمنین به حسن بصری فرمود قاتل و مقتول در جنگ جمل در جهنم هستند قاتل و مقتول حسن بصری به آقا اعتراض کرد آقا چرا سپاهیان جمل که اهل نماز بودند اهل دین بودند ظاهراً قرآن می خواندند با آنها جنگیدیم آقا فرمود تو چنین عقیده ای داشتی می خواستی یاری شان کنیم تو که چنین اعتقادی داشتی می خواستی کمکشان کنی تو اگر واقعاً علی علیه السلام را بر باطل می دانستی این ها را بر حق چرا نرفتی کمکشان گفت آقا از خانه آمدم بیرون چند مرتبه ولی یک ندایی شنیدم قاتل و مقتول در این جنگ جهنم می روند فرمود درست شنیدید این صدا صحیح بوده قاتل و مقتول از سپاه دشمن از سپاه مقابل از سپاه عبدالله بن زبیر و دیگران این ها در جهنم بودند حتی خود این هم باور ندارد

ببینید یک شبی هارون الرشید آمد پیش فضیل درس اخلاق می گفت شروع کرد فضیل یک مقدار از قیامت و مرگ و معاد گفتن خلاصه هارون گریه اش افتاد خیلی شدید گریه کرد هارون یک آدمی بود چند شخصیتی خیلی زود تحت تأثیر جریان ها قرار می گرفت شروع کرد به گریه کردن آن وزیرش از برامکها توپید به فضیل این حرف ها چیست که می زنی ایشان خلیفه مسلمین است جایگاهش بهشت است امرا در بهشت هستند چنین است چنان است گفت امثال شما این ها را بدبخت کردند از بس این حرف ها را زدید خودش هم باورش شده خودش هم درواقع عقیده مند شدند به این حرف شما هم خودت هم به این حرف باور نداری می دانی این درست نیست کسی که ظلم می کند کجا جایش بهشت است. عزیزان دومین ویژگی سخن باور سخن است. این هم نکته دوم.

سوم: ادب در گفتار
نکته سوم که یک آیه زیبایی بخوانم این نکته سوم را عرض کنم این آیه در سوره مبارکه بقره است: «قول معروف و مغفره خیر من صدقه یتبعها اذی» (سوره بقره، آیه 263)

 می فرماید گفتار باید ادب در آن باشد گفتار باید رعایت آداب شود حالا باور دارم علم هم دارم ولی ادب در گفتار نیست ادب در انتقال بیان یکی از ویژگی هایی است که قرآن می فرماید قول معروف می دانید شأن نزول این آیه در مورد فقراست قرآن می فرماید فقیری که می آید پیش شما چیزی از شما می خواهد اگر با او خوب حرف بزنید اگر تندی کرد ببخشیدش قول معروف معنی نیکو سخن گفتن و مغفره تندی کرد خشن بود بعضی فقرا این طور هستند بعضی سائل ها طلبکارند فریاد زد اگر بخشیدید تندش را و اگر خوب با او حرف زدی کمکش هم نکردی نداشتی بدهی حرفش را خوب شنیدی خوب هم با او برخورد کردی فرمود این بهتر از این است که پول به او بدهی و منت سر او بگذاری خیر من صدقه خیر است بهتر است از پولی که بدهی و منت سر او بگذاری.

گفتند یک فقیری آمد پیش مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله تعالی علیه و اعلی الله مقامه الشریف گفت آقا یک کمکی به من بکن ببین قول معروف این طور است یک کمکی بکن آقا فرمود هیچ پولی همراهم نیست ولی یک چیزی یادت می دهم اگر بخواهی وضعت خوب شود یا گدایی خوب بکنی یک چیزی یادت می دهم قبل از اذان صبح برو در محله تان کنار حمام بایست غالباً آن موقع حمام باز است اذان صبح برو جلوی مسجد بایست چون نماز می خوانند مردم از مسجد می آیند بیرون بعد از اذان صبح اول که آفتاب می زند برو بازار آنجا مردم در بازار هستند این سه تا را یادت می دهم این خنده اش گرفت گفت آقا علمش را خدا به شما داده شغلش را به من داده من این را بلد نبودم حالا عرض دارم لااقل کمکش نمی کنی علمش را به او یاد بده شیوه اش را به او یاد بده قول معروف ببین ادب در گفتار است قول معروف.

 نبی مکرم اسلام در مسجد نشسته یک کسی آمد با تندی با عصبانیت با جسارت شروع کرد تندی کردن حضرت هم پول همراهش نبود شروع کرد به رسول خدا تندی کردن اصحاب بلند شدند موضع بگیرند با او برخورد کنند فرمود بنشینید کسی تکان نخورد به من توهین کرده من خودم جوابش را می دهم آرام کرد مردم را دست فقیر را گرفت آوردش منزل غذایش داد پولش داد نگهش داشت یک شب کمکش کرد فرمود می دانی مثل تو مثل چیست؟

مثل تو مثل ان ساربانی است که شترش از دستش فرار می کند اگر هیچ کس عکس العمل نشان نده ساربان شترش را می گیرد اما اینکه مرتب می دوند مردم کمکش کنند شترش را بیشتر فراری می دهند از دستش فرارمی کند می آیند خدمتش کنند شترش را از جلوی چشمش دور می کنند فرمود مثل تو مثل آن شتر است و مثل من آن ساربان من اگر تو را در مسجد رها می کردم مثل آن شتر می شد جریانت و خلاصه نمی شد جمع کرد و لذا آوردم عذرخواهی کرد تشکر کرد حضرت فرمود فردا بیا جلوی مردم هم عذرخواهی کن نه اینکه من به این عذرخواهی نیاز دارم تو نیاز داری برای اینکه مردم ممکن است ندانند گاهی یک وقتی یک کاری آدم در جمع انجام می دهد آبروی یک کسی را در روزنامه می برد بعد یک نامه می نویسد عذرخواهی می کند فایده ندارد در همان روزنامه باید عذرخواهی کند در همان عموم باید بگوید اشتباه را هر طور اتفاق افتاده باید تصحیح کنی فرمود بیا جلوی مردم اظهار کن برای اینکه بعد تو را یکی تنها در کوچه نیابد کتک مفصلی به تو بزند بگوید تو به پیغمبر توهین کردی ببینند خلاصه که جبران کردی. قولٌ معروف.

برادران عزیز من! همین جا دو سه نکته بگویم؛ خواهران گرامی!

روایت: امتحان الهی
 پیغمبر گرامی اسلام فرمود وقتی فقیری محتاجی نیازمندی حالا فقیر مالی فقط نه به شما مراجعه می کند فرمود بترسید از این که لیس بانس و لا جن، گاهی نه انس است نه جن ممکن است فرشته الهی باشد نمی شناسیدش شما فرمود گاهی شاید فرشته الهی در غالب سائل خدا بفرستد تو را امتحان کند فرمود شما دو کار بکنید با فقیر بذل یسیر او رد جمیل (الکافی، ج 4، ص 15) یسیر یعنی کم اندک ساده یا کمکش کن ساده هر چقدر از تو برمی آید یا رد جمیل یعنی رد زیبا درست ردش کن نه با ناراحتی و با تندی و برخورد شدید

 الان این روزها بحث جشن عاطفه ها مطرح است محصلینی دانش آموزانی خانواده هایی در همه ایران در همه شهرها وجود دارند واقعاً آن کسی که کیف بچه اش کفش کتانی بچه اش کیف بچه اش مدرسه بچه اش گاهی میلیون ها تومان خرج مدارس غیرانتفاعی بچه تأمین است راضی نشود یک محصلی بدون کفش یا بالباس مندرس یا با وضع نامناسب...که به فضل الهی کمیته امداد خوب در کشور مدیریت می کند کمک شود هر کسی به اندازه وسعش از آن خوب ها: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» (سوره آل عمران، آیه 92)

سیره عملی بزرگان
در حالات حضرت امام رضوان الله تعالی علیه کتابی که در شرح حال حضرت امام نوشته شده مثل پا به پای آفتاب که من خدمت یکی از بزرگان و علمای کبار بودم ایشان فرمود من هر شب این کتاب را می خوانم و می خوابم تا بشناسم بهتر امام رضوان الله تعالی علیه را این کتاب هایی که در شرح حال بزرگان نوشته شده مثل گلشن ابرار مثل سیمای فرزانگان شرح حال مرحوم آیت الله بروجردی و دیگران ببینید این ها چطور خودشان را وقف مردم کرده بودند یکی از عزیزان می گوید من خدمت امام بودم در نجف شب رفتم خدمت ایشان گفتم آقا یک خانواده است مدتی است من این ها را زیر نظر دارم اهل شوشتر هستند آمدند در نجف زندگی می کنند این ها غذایشان گاهی نان و آب شکر است شکر در آب می ریزند با نان می خورند این ها ماه به ماه رنگ گوشت و برنج نمی بینند به شدت فرزندانش مریض شدند خود پیرمرد اذیت می شود خیلی امام متأثر شد فرمود فردا ساعت نه صبح بیا من یک کمکی به شما بدهم ببر به خانه شان و بعداً هم مستمراً ادامه بده می گوید فردا صبح خبر رحلت مرحوم آقا سید مصطفی رسید و ما دیگر سراسیمه این طرف بزن آن طرف بزن مراسم تشییع و مراسم برگزاری تجهیز میت و من اصلاً از ذهنم رفت نه و ده دقیقه بود می گوید در آن اوج شلوغی که مردم خانه امام جمع بودند برای موضوع مرگ فرزند امام با تغیر به من فرمود ده دقیقه گذشته نه قرار بود اینجا باشی پول ببری برای آن خانواده شوشتری گفتم آقا در این وضعیت کدام وضعیت؟

وضعیت همیشه برای همه هست می گوید پول را به من دادند فرمودند آلان برو گفتم آقا مراسم را برگزار کنیم فرمود نه رفتم در خانه در زدم مادر آن خانه آمد مادر آن بچه ها آمد در خانه گفتم این را آقا روح الله فرستادند امام فرستادند اشک در چشمانش حلقه زد فریادی زد گریه کرد گفت با این وضعیت داغ فرزندشان به یاد ما بودند این فرهنگ شخصیت های ماست.

 راننده مرحوم شهید مطهری که در دانشگاه تهران ایشان تدریس می کرد ایشان در دانشکده الهیات می فرماید من خاطراتی از مطهری دارم که این خاطرات را تا عمر دارم از یادم نمی رود می گوید یک روز با ایشان در خیابان افریقای تهران می رفتیم یک پیرمردی یک بچه ده ساله ای را به کول گرفته بود به زحمت آدم می تواند بگوید به من چه ربطی دارد چه کار دارم برادران عزیز خواهران گرامی اسلام انفاق را حکومتی نکرده اسلام انفاق را دولتی نکرده مردمی کرده هرکجا سخن از نماز است زکات است هرکجا سخن از صفات مؤمن است انفقوا مما رزقناهم (سوره رعد، آیه 22)

 است خطابش هم به دولتی ها نیست گرچه آنها موظف اند فقرزدایی کنند خطابش عام است خطابش به همه است می فرماید شهید مطهری بزن ماشین را کنار زدیم کنار پیرمرد را صدا زد گفت آقا کجا می روی گفت از مشهد آمدم این بچه مریضه مریضی زده به بدنش راه نمی تواند برود دیگر کولش گرفتم از مشهد با اتوبوس آوردمش تهران کجا ساکنی؟ گفت یک مسافرخانه در خیابان راه آهن تهران منطقه راه آهن تهران گفتم حالا کجا می بری او را گفت بردمش بیمارستان تجریش گفتند این قدر باید پول واریز کنی بچه احتیاج به دارو دوا و بررسی و بستری من پول ندارم حالا دارم می آیم که برگردم یا یک درمانگاهی پیدا کنم فرمود مرحوم شهید مطهری فرمودند بیا سوار شو بچه را خودشان بردند بیمارستان تجریش بستری کرد بعد من را فرستادند رفتم پول مسافرخانه را حساب کردم چند روز که ایشان تهران بود هزینه اش را دادند تا اینکه این بچه خلاصه سرپا شد و خوب شد و پدرش او را برداشت برد فرمود ساعت ها وقت استاد مطهری گرفته شد آن هم چه کسی؟ کسی که لحظات وقتش حالا یک وقتی مثل بنده وقتی ارزش ندارد لحظات وقتش ارزش دارد دقایق وقتش خدمت به جامعه است یک فرصت گذاشت و این مشکل را حل کرد

بزرگی که آلان است و جزء ارکان علما و نظام است ایشان می فرمود من ایرانشهر سیل آمد قبل از انقلاب اواخر حکومت شاه ملعون فرمود ما از کرمان کمک برداشتِیم بردیم ایرانشهر تا به سیل زده های آنجا کمک کنیم وقتی رسیدیم آنجا مقام معظم رهبری تبعید بود در ایرانشهر فرمود گفتم چه کسی مدیریت می کند اینجا چه کسی اداره می کند اینجا را گفت فرمود آقای سیدی که در آب است می گوید یک وقتی دیدم یک شخصیتی را دیدم پا ها را تا زانوزده بالا میان آب این گونی های آرد را روی دوشش یک یک دارد رد می کند اینجا ببرید آنجا ببرید رفتم جلو دیدم مقام معظم رهبری که آن موقع در ایرانشهر تبعید بودند می گوید کمک ها را تقدیم ایشان کردیم خود ایشان پا زده بود در آب در سیل کمک و بالاخره آرام کردند وضعیت را بعد می فرمود جلسه گرفت خوب این وظیفه فرماندار آنجاست وظیفه مسئول آنجاست جلسه گرفت عده ای از ما را جمع کرد و فرمود من خیلی فکر کردم که چه کنیم با این وضعیت با این پولی که داریم نمی توانیم این ها را تضمین کنیم تأمین کنیم فرمود بروید یک تعدادی بزهای شیرده پاکستانی خریداری کنید یک یک به این خانه ها بدهید این ها از شیرش استفاده کنند ماست درست کنند در آن نان بریزند بخورند استفاده کنند این حیوان ها زادوولد کنند از زادوولدش استفاده کنند ما نمی توانیم با کمک موردی مشکل آنها را حل کنیم فرستادند تعداد زیادی بزهای شیرده پاکستانی خریدیم یکی یکی به هر خانواده ای دادیم ببین استمرار کمک هم مهم است حالا شما کمک کردی امشبش رفع شد.

 این ها ویژگی های بزرگان ما شخصیت های ما و علمای ما و کسانی که ما سیره شان را دیدیم در رأس همه آنها ائمه اطهار ببینید من یک کتاب دیدم یکی از عزیزان اخیراً نوشته خدمت رسانی آن سالی که مقام معظم رهبری سال خدمت رسانی اعلام کردند این کتاب نوشته شد لشکر علی بن ابیطالب هم چاپ کرده بسیار کتاب خوبی است دیدم مفصل این مطالب را جمع کرده قول معروف و مغفره سخن نیکو و آمرزش و بخشش بهتر است از اینکه شما منت بگذارید روی صدقاتتان.

روایت
به زندی از اصحاب امام رضا است می گوید من خودم نامه امام رضا را به امام جواد خواندم دیدم علی بن موسی الرضا به جوادالائمه که سنش هم پنج شش سال بیشتر نبود در مدینه است امام رضا ایران است نامه نوشتند گفت پسرم شنیدم از در خصوصی می آورند و می برندت از جایی می برند و می آورندت که مردم دستشان به تو نرسد فقرا نبیننت عموزاده ها و وصله های موسی بن جعفر برادران من تو را نبینند پسرم از در عمومی رفت وآمد کن مجازی به فرزندان پدرم این قدر بدهی به عموزاده ها این قدر بدهی حداقل امام تعیین کرد فرمود زنهایشان این قدر مردهایشان این قدر بیشتر خواستی مجازی کمتر نده از جایی بیا که دست مردم به تو برسد «قول معروف و مغفره خیر من صدقه یتبعها اذی» گفتار قرآنی یک باید عالمانه باشد دو باید باور مندانه باشد سه باید با ادب باشد.

چهارم: مستدلانه
چهار گفتار باید مستدل و پشتوانه دار باشد همین آیه ای که اول منبر خواندم سوره احزاب است علامه بزرگوار علامه طباطبایی ذیل این آیه:

«یاایها الذین ءامنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا» می فرماید در قرآن خدا فرموده هر کس مستدل و محکم حرف بزند حرفهایش رو هوا نباشد پشتوانه داشته باشد دوتا اثر دارد:

1- یصلح لکم اعمالکم یکی کارهای دیگرش درست می شود عجیب است آقا قول مستدل کارهای دیگر آدم را درست می کند.

2- ویژگی بعد یغفر لکم ذنوبکم گناهانتان آمرزیده می شود من سخنی دیدم حدیثی دیدم در این درالمنثور که مال سیوطی است از علمای عامه مصر است ایشان کتاب زیاد دارد یکی از آن تفسیر درالمنثور است می گوید:

رسول خدا حضرت محمد صل الله علیه و آله هر وقت بر عریکه منبر می نشست اول سخنش این آیه را می خواند یا ایها الذین ءامنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا (سوره احزاب، آیه 70-71)

 خوب ویژگی های سخن را به همین میزان اکتفا کنم دو سه تا نکته بگویم بحث دیروز کامل شود و این بحث دیگر جمع شود برادران عزیز خواهران گرامی عرض کردیم در گفتار و تخاطب یک فرهنگی است یک چندتا مثال بزنم برایتان فرهنگ گفتار قرآن کریم می فرماید با پدر و مادرت می خواهی حرف بزنی: «قل لهما قولا کریما» (سوره اسرا، آیه 23)

اینهایی را که می گویم خوب دقت کنید با پدر و مادر کریمانه حرف بزنید واژه هایی را که به کار می بری واژه های بزرگوارانه باشد با طلبکارت می خواهی حرف بزنی پول از تو می خواهد «قل له قولا میسورا یا قولوا له قولا میسورا» (سوره اسرا، آیه 28) با او میسور حرف بزنید یعنی شرایط را برایش آسان کنید سخت برایش نگیر اگر ندارد اگر بیچاره است اگر نظمش به هم ریخته شرایط را برایش سخت نگیر پیغمبر مسلمانها می خواهید امر به معروف کنید «قولا له قولا لینا» (سوره طه، آیه 44)

با گنهکار نرم حرف بزنید اینهایی را که می گویم دقت کنید چه قدر روانشناسانه و کارشناسانه است با والدین کریم با طلبکار میسور با کسی که منکر انجام می دهد لین نرم این ها حساب دارد دقیق است فرمود با سفیه با نادان آقا یکی هیچ چیز حالیش نیست یکی نمی خواهد بگیرد مطلب را حالا یا به خاطر کم سوادی است یا به خاطر سادگی و سفاهت و نادانی است «و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» (سوره فرقان، آیه 63)

با جاهل درگیر نشو اگر یک چیز اشتباهی گفت سرت را بیانداز پایین بگو ان شاء الله درست است قالوا سلاما ببینید قرآن چقدر زیبا وارد شده موارد را با یتیم با کسی که مالش پیش توست با فقیر قولا معروفا سخن شناخته شده سخنی که در آن بار منفی نباشد با منافق می خواهی سخن بگویی پیامبر «قل لهم فی انفسهم بلیغا» (سوره نساء، آیه 63)

پیغمبر با آنها بلیغ و رسا سخن بگو تعارف نکن یتیم فقیر قولا معروفا با کسی که می خواهی جلو منکرش را بگیری لین و نرم هر کدام را ببینید روی حساب بین خودتان مؤمنان می خواهید حرف بزنید «هدوا الی الطیب من القول» (سوره حج، آیه 24) پاکیزه قول طیب، قول کریم، قول معروف، قول میسور، قول لین این ها هر کدام یکجایی دارد یک محیطی دارد که دقیقا اگر آیات دنبال شود این ها به دست ما می آید که نحوه تخاطب و سخن گفتن چیست.

البته ریزترش هم در روایات آمده وقتی می رویم به دیدن کسی که مریض است چه بگوییم وقتی می خواهیم با یک عزاداری برخورد کنیم چه بگوییم وقتی به کسی که خبر شادی به رسیده برخورد کنیم چه بگوییم وقتی از سفر می آییم وقتی به سفر می آییم وقتی کسی در مقابل ما عطسه می کند وقتی کسی مصیبتی می بیند تمام این ها در روایات دقیق شده آقا شما به تک تک این افراد چه واژه ها و چه کلماتی وقتی در مقابل قبرستان قرار می گیریم وقتی تشییع جنازه می بینیم عجب دینی داریم ما چقدر دقیق می گوید اگر جنازه دیدی دارند می برند جلویت بگو خدایا ما به این تصدیق داریم قبول داریم خدایا ما هم یک روزی به این ملحق خواهیم شد در تشییع جنازه می گوید این جمله را بگو قبرستان می رسی بگو انا ان شاء الله بکم لاحقون (الکافی؛ ج 3، ص 229)

در تشییع جنازه می روی این طور بگو در دیدن بیمار می روی در دیدن مصیبت دیده می روی در یک کلمه فرهنگ تخاطب و گفتار در بین ما ضعیف است برای شناساییش باید برویم در متن قرآن و روایات این ها را استخراج کنیم البته بعضی عزیزان در این زمینه کتاب نوشته اند بعضی از عزیزان تقریبا لیست کرده اند یک کتابی از جناب آقای تهرانی که در تهران درس اخلاقشان بوده نزدیک سی جلد است این کتاب اخلاق به نام اخلاق الهی اخیراً چاپ شده دو جلد این کتاب جلد بیست و هفتم و بیست و هشتمش راجع به زبان است دو جلدکتاب ایشان جناب حاج سید مجتبای تهرانی حفظه الله یک کتاب مفصلی از درسهای اخلاقشان جمع شده و مجموعه بسیار جالبی است که بنده جلد بیست و هفت و بیست و هشت را نگاه کردم مخصوص همین گفتار و زبان خطرات و آفاتش شیوه گفتارش مجموع این مباحث را جمع آوری کرده که حالا عزیزانی که علاقمند هستند که ان شاء الله مراجعه خواهند کرد.

 خداوندا به همه ما گفتار سدید فکر پاک عمل صالح قلب و نیت خالص عنایت بفرما آری گفتار و تخاطب باید حساب شده و دقیق باشد مخصوصا اگر طرف انسان بالا و والا باشد همین گفتاری که گفتیم اگر انسان در مقابل امام قرار بگیرد گاهی در این مصاحبه های تلویزیونی می پرسند آقا اگر امام زمان را ببینی چه به او می گویی خیلی مهم است آقا برای من توفیق شد امام زمانم را ببینم چه بگویم اگر مقابل کعبه بایستی چه می گویی اگر دستت به حجرالاسود برسد چه می گویی اگر خدمت یک شخصیت والایی رسیدی چه بیانی چه خواسته ای نوع تخاطب با امام و معصوم خودش باز یک فضا و یک تعریف دیگری دارد.

ذکر مصیبت
یکی از شهدای کربلا که تخاطب و گفتگویش با امام حسین شنیدنی است غلامی است که روز عاشورا آمد از امام حسین اجازه میدان بگیرد می دانید اصحاب قبل از بنی هاشم به شرف شهادت رسیدند بعضی از اصحاب شهید شدند مثل حبیب مثل مسلم بن عوسجه شاید حر بن یزید ریاحی نزدیک سی چهل نفر از اصحاب هم همان صبح در حمله اولیه به شهادت رسیدند این غلام صبر کرد صبر کرد انتظار کشید انتظار کشید تا آرام آرام آمد خدمت اباعبدالله حالا می خواهد اجازه بگیرد گفتگوی یک غلام با اربابش چطور است گفتگوی یک نوکر مخلص با مولی گفتگوی یک مأمون با امامش. عرض کرد یابن رسول الله اجازه می دهید من این خونم را این جانم را فدای شما کنم اجازه می دهید این خون من با خون بنی هاشم آمیخته شود نوشته اند بعضی ها امام در برخورد نخستین اجازه نداد فرمود انت فی اذن منی از طرف من رسما مجازی که برگردی.

امام یک اذن عام داد شب عاشورا به بعضی ها اذن خاص داد فرمود انت فی اذن منی رسما (لهوف، ص 108) از دوتا اجازه داری یکی شب عاشورا اجازه عام یکی هم امروز اجازه خاص تو می توانی برگردی حالا چه امام می خواهد به دست بیاورد این مهم است چه کلامی به کار ببرد امام به او اجازه دهد فرهنگ تخاطب و گفتگویش با امام باید چه طور باشد یک مقدار تأمل کرد آمد مقابل اباعبدالله سرش را انداخت پایین یابن رسول الله ان حسبی و نسبی للئین (لهوف، ص 108) آقا چون حسب و نسبم معروف نیست آقا چون رنگم سیاه است آقا چون من یک آدم مشهوری نیستم آقا چون من یک آدم با عنوانی نیستم به خاطر این به من اجازه نمی دهی تا این جمله را گفت اشک در چشمان اباعبدالله حلقه زد نه بین ما غلام و ارباب ندارد بین ما تابع و متبوع ندارد بین ما حسب و نسب مطرح نیست حالا که اینطور شد اجازه اش داد آمد میدان غلام های امام حسین آنهایی که همچنین اجازه ای می خواهید از آقایتان که اسمتان جزء عزادارانش باشد.

آمد میدان خودش را معرفی کرد مبارزه کرد وقتی به زمین افتاد دیگر اینجا لب به سخن نگشود دیگر اینجا امام را صدا نزد گفت بسم است همین که آقا اسمم را جزء شهدا آورد بسم است همین که آقا اجازه ام داد بروم میدان کافی است دیگر وقت ارباب را بیش از این نگیرم من که کسی نیستم که بخواهم آقا را صدا بزنم آن که صدا می زند حبیب است مسلم است من کجا و آنها کجا بگذار با خودم آهسته جان دهم و زمزمه کنم صورتش روی خاک است دارد جان می دهد یک وقت دید یک صورت گر می روی صورتش آمد خدا من کربلا که کسی را ندارم من که آشنایی ندارم من که کسی را صدا نزدم چشمها را باز کرد آنهایی که می خواهی وقتی جان می دهی یک عمری گفتی یا حسین یک عمری صدایش زدی یک جوابی می خواهی از او کربلا رفتی گفتی آقا پیدایت کردم شب اول قبر تنهایم نگذار تا چشمانش را باز کرد دید صورت ارباب روی صورتش است دید صورت حسین روی صورتش است یک جمله گفت آرزوی همه ما این است که این یک جمله را موقع جان دادن بگوییم می دانید چه گفت؟ گفت من مثلی من مثلی و بن رسول الله وضع خده علی خدی آی دنیا چه کسی افتخار من را دارد پسر پیغمبر صورت روی صورتم گذاشت پسر پیغمبر برایم دعا کرد عرض کنم غلام تو راست می گویی تو اول کسی هستی که این افتخار را پیدا کردی اما آخر کسی نیستی چون همین صورت حسین یک بار دیگر روی صورت علی گذاشت روی صورت جوانش گذاشت وضع خده علی خده.

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک
گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخش های مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد. ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان ،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران ,دین شناسی، جهان شناسی ،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی ،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است. اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group