سخنرانی مکتوب دکتر رفیعی -مَثَل انسان مؤمن در قرآن
قال الله تبارک و تعالی:يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
مقدمه
عزیزان من!یکی از راه های تفهیم مطالب سخت و سنگین،مثال زدن وتشبيه کردن است.با تشبیه می شود امور سخت و سنگین را محسوس کرد.به همین جهت در کتاب های آسمانی داستان و مَثل زیاد است.
یکی از مفسرین می گوید:در تورات بخشی به نام سورة الأمثال یعنی سوره مثل ها بوده است.درباره مثل های قرآن کتاب های مستقلی هم نوشته شده است.حضرت آیت الله مکارم دو جلد کتاب به نام مثال های زیبای قرآن دارند که در آن،
تمام مثل های قرآن را جمع آوری و دسته بندی کرده است.
مثل های قرآن
خداوند گاهی برای فهماندن یک موضوع مثال می زند،مثلاً:می خواهد بگوید اعمال كفار از بین می رود،به خاکستر مثال می زند که وقتی چوب خاکسترشد باد آن را می برد.یا می فرماید:اعمال کافر به سراب می ماند.سراب،انعکاس نور خورشید در زمین است.یا:خانه کفار را مثل خانه عنکبوت می داند.( عنکبوت،41)یا مثلاً:علمای یهود می گفتند:پیامبر آخرالزمان چنین نام دارد و صفاتش چنان است.اما وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد منکر شدند:قرآن می فرماید:
«كَمَثَلِ اَلْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً»؛( جمعه،5)
مانند درازگوشی هستند که کتاب هایی حمل می کند.
کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند،مانند درازگوشی هستند که کتاب هایی حمل می کند.
خدا می فرماید:پیامبر!ما برای مثال می زنیم تا مردم بهتر متوجه شوند.پروردگار در سوره انفاق مؤمن را چنین تشبیه می کند:
« مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ »؛( بقره،261)
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند،همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند.
انفاق در راه خدا مثل این است که یک دانه گندم در زمین بکاری و هفت خوشه بروید.هر خوشه ای هم صد دانه بدهد.بنابراین هریک دانه گندم،هفتصد دانه می شود.
می فرماید:یک دانه می تواند هفتصد تا بشود؛شما هم به مردم انفاق کنید که خداوند هفتصد برابرش می کند.مثال و تشبیه در ذهن انسان نقش می بندد.این قدر که مثل می تواند کار را راه بیاندازد،مطلب خشک و خالی نمی تواند.
ویژگی های مؤمن
آیه 35 سوره نور می خواهد مؤمن را مثل بزند.مؤمن نزد خدا خیلی عزیز است.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود که خداوند می فرماید: مَا خَلَقْتُ مَنْ خَلَقَ خَلْقاً أَحَبُّ إِلَى مَنْ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنُ»؛ (بحارالانوار ،ج68 ،ص158)
من موجودی نیافریدم که او را بیش از مؤمن دوست داشته باشم.
امام باقر علیه السلام می فرماید: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ أُعْطِيَ الْمُؤْمِنَ ثَلَاثَ خِصَالٍ اَلْعِزَّةَ فِي الدُّنْيَا وَ اَلْفَلَحَ فِي اَلْآخِرَةِ وَ اَلْمَهَابَةَ فِي صُدُورِ اَلظَّالِمِينَ»؛ (الكافي،ج8،ص234)
خدا به مؤمن سه چیز می دهد:1-در دنیا عزیز است،2- در آخرت رستگار است،3-در چشم مردم ابهت دارد.
شخصی نزد امام باقر علیه السلام آمده بود.او در حالی که می لرزید گفت:من با خیلی ها بحث کردم؛اما ابهت شما من را گرفته است و نمی توانم حرف بزنم.
امام رحمة الله می فرمود:آن شبی که من را از قم به تهران بردند افسری که مسئول بردن من بود می ترسید و اجازه نداد پیاده شوم و وضو بگیرم.
خدا خیلی مؤمن را دوست دارد. أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ مَرْحَباً بِالْبَيْتِ مَا أَعْظَمَكَ وأَعْظَمَ حُرْمَتَكَ علَى اللَّهِ وَ اَللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْك لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنكَ واحِدَةً وَمِنَ المُؤمِنِ ثَلاثَةً مالَهُ وَدَمَهُ وَأن يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوء»همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله به کعبه نگاه کرد و فرمود:آفرین به توخانه،چقدر نزد خدا بزرگ و محترمی!اما به خدا قسم،حرمت مؤمن از تو بیشتر است؛زیرا خداوند از تویک چیز را حرام کرد و از مؤمن سه چیز را:1- مالش را،2- خونش را،3- وگمان بد بردن به او را. (بحارالانوار،ج10،ص228.)
تفاوت ایمان با اسلام
البته ايمان غیراز اسلام است.اگر کسی به زبانش«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهِ»بگوید مسلمان می شود گرچه نماز هم نخواند.در دنیا آن قدر مسلمان شناسنامه ای هست که تا آخر عمر یک سجده در مقابل خدا نمی کنند.ولی ایمان سه بخش است.در این زمینه روایت زیاد است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اَلْإِيمَانِ هُوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ»؛
مؤمن کسی است که یک سه ضلعی در زندگی اش باشد:1- قلبش شناخت داشته باشد،2- به زبانش هم بگوید،3- با عملش هم تأیید کند.
بنابراین ایمان یک باور است که درجات مختلف دارد.
خدا آن قدر مؤمن را دوست دارد که می فرماید:همه عالم هستی را در مقابلش خاضع قرار دادم. قَالَ أبوا عبدالله عليه السلاَم قالَ إِنَّ المُؤمِنَ يَخشَعُ لَهُ كُلُّ شَيءٍ ...( بحارالانوار،ج66،ص285)هم چنین می فرماید:من در آسمان و زمین نمی گنجم ولی در قلب مؤمن می گنجم.
«قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ عَرْشُ اَلرَّحْمَنِ»؛( بحارالانوار،ج55،ص39)
قلب مؤمن عرش خدای رحمان است.
این قدر مؤمن را دوست دارد که می گوید:هر چه ایمانش بالاتر رود من صفات خدایی به او می دهم.
«عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي» (بحارالانوار،ج102،ص165)
من تو را مثل و نماینده خودم قرار می دهم.
در آیه نور،خدا می خواهد مثالی بزند تا معلوم شود مؤمن چه جایگاهی دارد.می فرماید: اللَّهُ نُورُ اَلسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشكاةٍ فيها مِصباحٌ في زُجَاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوكَبٌ دُرِّيٌ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ ولا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُهَا يُضَى ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اَللَّهُ لِنُوَّهِ مَن يَشاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأمثالَ النَّاسَ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ» (نور،35)
خداوند نور آسمان ها و زمین است؛مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی(پرفروغ)باشد،آن چراغ در حبابی قرار گیرد،حبابی شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان،این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛روغنش آن چنان صاف و خالص است که)نزديك است بدون تماس با آتش شعله ور شود؛نوری است برفراز نوری؛و خدا هرکس را بخواهد به نور خود هدایت می کند،و خداوند به هر چیزی داناست.
خدا نور است و همه جا را روشن می کند.همه هستی خدا از خودش است؛از جایی نیامده و در مکانی قرار نمی گیرد و مردم را هدایت می کند.حالا می خواهد مؤمن را تشبیه کند.می فرماید:وجود مؤمن به مشکاة می ماند.مشکاة یعنی طاقچه.آن چراغی که روی طاقچه می گذارند ایمان مؤمن است و آن شیشه ای که رویش می گذارند قلب مؤمن است.
آن روغن و نفت و ماده سوختی که به این چراغ می رود وحی و کلام انبیا است که مؤمن دریافت می کند.این چراغ از روغن زیتون روشنایی می گیرد.زیتونش اصل است؛مثل درختی که در وسط باغ است.به قدری این روغن شفاف است که گویا خود روغن می خواهد این چراغ را روشن کند.
«نُورٌ عَلَى نُورٍ»؛کنایه از این که همواره این چراغ از این روغن تزریق می شود؛مؤمن هم از کلام وحی،عقل،نور روایات و دعاها استفاده می کند.خدا هر کسی را که بخواهد به نورش هدایت می کند.ای مردم!ما این مثل ها را برای شما می زنیم.خدا به همه چیز آگاه است.
اسلام،دین مهربانی
زکریا بن ابراهیم در ایام حج به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض ارادت کرد و گفت:من مسیحی بودم.روزی به حسب اتفاق به قرآن کریم و این آیه از سوره عنکبوت برخورد کردم که می فرماید:پیامبر نه چیزی نوشت و نه این مطالبی را که اظهار می کرد می دانست.
من نشستم به این آیه فکر کردم که چه طور آدمی تحصیل نکرده چنین مطالبی بیان می کند.چهارده قرن از نزول قرآن می گذرد و ما هنوز هم چنان نکات تازه ای در آیات آن پیدا می کنیم.شاید بیش از صد کتاب فقط درباره استفاده های پزشکی از آیات قرآن نوشته شده است.
زکریا عرض کرد:یابن رسول الله!یک مرتبه نور به قلبم تابید و من ایمان آوردم و مسلمان شدم.امسال هم برای اولین بار به حج مشرف شدم و خدمت شما رسیدم که هم حج انجام بدهم و هم امامم را بشناسم.اما یک سوال دارم:با پدر و مادر مسیحی ام چه کنم؟بالاخره این ها گوشت خوک می خورند و من با این ها زندگی می کنم.آقا فرمود:به آن ها مهربانی کن،مخصوصاً به مادرت.مبادا برخوردی کنی که او ناراحت شود.
اسلام چند سفارش اصلی دارد که یکی از آنها احترام به والدین است.
جوان به کوفه آمد و مادر را چند برابر بیشتر از قبل تحویل می گرفت.مادر تعجب کرد و گفت:پسرم چه شده است؟ گفت: مادر! من دینی را پذیرفتم که در کتار توحید،احترام به والدین را سفارش می کند.مادر پیر که اواخر عمرش بود،مسلمان شد.( الكافي، ج2، ص160)
ما باید با رفتارمان مردم را جذب کنیم.توطئه ای که امروز صهیونیست ها کرده اند و از این طریق توانسته اند مقداری موفق بشوند این است که دین اسلام را در کانال داعش و وهابیت و سلفی ها بردند و خشن جلوه دادند.وقتی به یک کودک مواد منفجره می بندی یا زن و بچه مردم را آتش می زنی،چه کسی این دین را می پسندد؟اسلام هراسی در اروپا را آنها ایجاد کرده اند.متأسفانه نسبت به شیعه هم این کار را می کنند.الآن تا در اینرنت واژه شیعه را جست وجو کنی،تصویر صحنه های ناپسندی که در ایام عزاداری عده ای توجه ندارند را می آورد.
خشونت با روحیه اسلام همخوانی ندارد.ما اگر می خواهیم عزاداری کنیم ببینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه طور عزاداری می کردند،اگر می خواهیم جشن بگیریم ببینیم امام صادق علیه السلام چه طور جشن می گرفته اند.اگر می خواهیم شعر بگوییم ببینیم دعبل برای امام رضا علیه السلام چه طور شعر سروده و خوانده است.اگر بخواهیم مجلس عزا برپا کنیم،ببینیم ائمه ما چطور مجلس عزا می گرفتند.از سیره معصومین علیهم السلام جدا نشویم.
دستورات اصلی دین
اکثم بن صیفی پزشکی مسیحی بود.وقتی شنید رسول خدا صلى الله عليه و آله مبعوث شده است چند نفر را به مدینه فرستاد و گفت:بروید ببینید این شخصی که می گوید من پیغمبر هستم چه می گوید.
به مدینه آمدند.حضرت فرمود:من یک آیه می گویم شما بروید به او بگویید: إن الله يأمر بالعدل والإحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي» (نحل،90)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد؛و از فحشا و منکرو ستم،نهی می کند.
خدا سه تا فرمان دارد:عدل و احسان و رسیدگی به فامیل.هم چنین از منکرو فحشا و ظلم نهی می کند.
آمدند آیه را برای اکثم خواندند.گفت:مردم را جمع کنید.وقتی مردم جمع شدند گفت:همگی مسلمان شوید.این شخص پیغمبر است؛تردید نکنید. (بحارالانوار،ج35،ص134)
چند آیه از سوره مریم را برای نجاشی خواندند،مؤمن شد. کسی که سالم باشد به سادگی می پذیرد.
معنای واقعی آیه نور
قرآن یک ظاهر و یک باطنی دارد.در روایات ما،مشکاة به قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله معنا شده است.امام صادق علیه السلام فرمود: هُوَ مِثْلُ ضَرْبَةِ اَللَّهِ لَنَا»؛ این آیه را خدا برای ما اهل بیت مثال زده است.
«فَالمِشْكَاةُ قَلْبُ مُحَمَّدٍ صلي اللّه علَيهِ وَ آلِه وَالْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذي فيهِ العِلمُ المِصباحُ في زُجاجَةٍ
«يقول إني أريد أن أقضبک فاجعل الذي عندك عند الوصی کما يجعل المصباح في الزجاجة» (الكافي،ج8،ص380)
مشكاة قلب پیامبر صلی الله علیه و آله است.مصباح آن نوری است که علم دارد؛یعنی دانشی که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله داد.زجاجه هم قلب اميرالمؤمنين على علیه السلام است.
«نُورٌ عَلَى نُورٍ»یعنی امام پس از امام.با این معنی که من کردم منافات ندارد آن تفسیر آیه است و این باطن آیه است.
چطور شما در زیارت جامعه کبیره می گویید:«وَ أَنْتُمْ نُورُالْأَخْيَارِ» ؛( من لایحضره الفقیه،ج2) اگر مؤمنی در این عالم باشد بالاترین مؤمن رسول خدا است و بالاترين زجاجة قلب رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام است و بالاترین مصداق و دریافت نور وحی رسول خدا و ائمه اطهار هستند.لذا این آیه شریفه تفسیر عرفانی اش این است که خدا می فرماید:خدا نور آسمان ها و زمین است منتها نور الهی در زمین تجلی پیدا کرده است.
یکی از نمودهای نور خدا در زمین پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار و زهرای مرضیه علیها السلام است.این شبیه همان آیه است که می گوییم:«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ»؛( قدر،1) اما آیه باطن هم دارد«اَللَّيْلَةِ فَاطِمُهُ وَ اَلْقَدَرُ اَللَّهُ»؛( بحارالانوار،ج 43،ص65)ليلة القدر در قرآن منظور شب قدراست اما حقیقت قدر زهرای مرضیه علیها السلام است.
از این دست روایات فراوان داریم؛چون نوک هرم ایمان و تقوا اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند.اگر سخن از احسان است آنان احسان کامل را دارند.اگر سخن از نیکی است اهل بیت علیهم السلام نیکی کامل را دارند.زیارت جامعه کبیره به ما می شناساند که اهل بیت علیهم السلام بالاترین مصداق آیه هستند.
«في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أن تُرفَعَ وَيُذكَرَ فيها اسمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالغُدُوِّ وَالاصَالِ»؛ (نور،36)
(این چراغ پرفروغ)در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند(تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود.
می فرماید:این چراغ در خانه هایی است که خدا اجازه داد بالا روند.گفتند:منظور از بيوت مساجد است.
اتفاقا ثعلبی از دانشمندان اهل سنت نقل می کند:ابابکر از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید:یا رسول الله!این بیوت شامل بیت حضرت زهرا و امیرالمؤمنين علیهم السلام می شود؟ فرمود: بله، منظور از بیوت، خانه اهل بیت علیهم السلام هم هست. خدا اجازه داده است که نامش در این خانه ها برده شود.خانه حضرت زهرا علیها السلام محل نزول وحی بوده است.
خلاصه مطلب این شد که آیه مذکور به تشبیه انسان مؤمن با توضیحاتی که داده شد،پرداخته است.