سخنرانی مکتوب دکتر رفیعی- شهادت امام صادق علیه السلام (1)
کانال ایتا شیعه کوئست: @shiaquest_net
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم الحمد الله رب العالمین و الصلاه والسلام علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و لعن علی اعداه و اعدا الله اجمعین
صبح جمعه است متعلق به وجود مقدس بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه می دانید که یکی از امامانی که خیلی به امام زمان اهمیت می دادند، توجه داشتند، روایات زیادی راجع به امام زمان دارند، وجود مقدس امام صادق علیه السلام است که می فرمودند مردم دوران آخرالزمان شیعیانی که منتظر امام زمانند، مطیع آن حضرتند مصداق این آیه هستند أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (یونس 62)
این روایت از امام صادق علیه السلام که فرمود شیعیان حضرت حجت کسانی که منتظرند در دوران غیبت صبورند مطیع اند مصداق این آیه هستند أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
باز در یک روایت نورانی دیگری فرمودند درباره امام زمان ارواحنا فداه ایشان فَاَمّا مِنْ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمْرِ سنت هایی و روش هایی از پیغمبران گذشته داره بعد چند موردش رو امام صادق مثال زدن فرمودند:
سنتی که از حضرت نوح ایشون داره طول عمره فَاَمّا مِنْ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمْرِ چطور حضرت نوح عمرش طولانی بوده تا دو هزار سالم گفتن
سنتی که از حضرت ابراهیم علیه السلام داره مخفی بودن ولادت وَ أَمّا مِنْ اِبْراهيمَ فَخِفاءُ الْوِلادَةِ چون امام حضرت ابراهیم هم مخفیانه به دنیا آمد کسی متوجه نشد
سنتی که از حضرت موسی علیه السلام دارد غیبته وَ اعْتِزالُ النّاسِ وَ اَمّا مِنْ مُوسى فَالْخَوفُ چون حضرت موسی هم از مصر غیبت کرد کسی متوجه نبود کجاست مدتی غایب بود .
سنتی که از حضرت عیسی علیه السلام دارد امام صادق فرمودند اختلاف مردمه وَ الْغيبَةُ وَ أَمّا مِن عيسى فَاخْتِلافُ النّاسِ فيهِ چطور الان بعضی ها می گن مثلا اهل سنت خیلی ها معتقدن ایشون به دنیا نیامده بعضی ها می گن به دنیا می آد بعضی ها قبول دارن بعضی ها منکرن بعضی ها قبول ندارن فرزند امام عسکری است حضرت عیسی هم اینطور بود اختلاف داشتن مردم که این بچه مثلا به چه شکلیه.
و همچنین سنتی از حضرت ایوب اونم فرج بعد از سختی هفت سال وَ أَمّا مِنْ اَيُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوى حضرت ایوب سختی کشید ولی بعد فرج حاصل شد امام صادق فرمودند امام زمان از این انبیا سنت هایی رو داره از حضرت نوح حضرت ابراهیم حضرت موسی حضرت عیسی حضرت ایوب.
و بعد فرمودند سنتی هم از حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و اون وَ أَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ اینه که پیامبر در نهایت موفق شد اومد توی مدینه جنگ هایی داشت پیروز شد اسلام رو پیش برد .
به هر حال چون صبح جمعه بود من این دو تا روایت کوتاه رو از امام صادق علیه السلام درباره حضرت حجت ارواحنا فداه عرض کردم ان شاالله خداوند توفیق درک ظهور رو به هممون عنایت بفرماید و ما را از یاران شهدای در رکاب امام زمان قرار دهد
عزیزانی که دیروز بودید بحث من راجع به امیدواری و ناامیدی است دیروز عرض کردم یکی از بیماری هایی که تو جامعه خطر هم داره حالا روانشناسان بحث می کنن منتها من روانشناس نیستم من بحثم درون دینی است از آیات و روایات بحث می کنم ولی آقایان روانشناس ها و روان پزشک ها هم می گن یاس و ناامیدی یک هیجان منفیست که موجب افسردگی می شه موجب دوقطبی شدن می شه موجب ترک تلاش و فعالیت می شه بیماریست منتها اون جنبه بیماری بودنش کار آقایون است بنده از حوزه دین دارم بحث می کنم که یکی از چیزهایی که در قرآن کریم خیلی تاکید شده هم لا تقنطوا داریم هم فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِينَ و --وَ لا تَيْأَسُوا هم داریم
این است که تو زندگی مایوس نباشید ناامید نباشید امید یکی از نقطه های حرکت و رشد و ترقی است عامل حرکت امید از ویژگی های اتفاقا معتقدین به خداست قرآن می فرماید اونی که باید ناامید باشه کافره اگه کشته بشه از بین می ره اگه مجروح بشه اجر نداره اگه انفاق کنه ثواب نداره اگه بمیره آخرت نداره .
خیلی جالبه این آیه رو من برای شما بخونم این آیه مربوطه به این ماه شواله که جنگ احد بوده جنگ احد تو ماه شوال بود و دیگه پانزده شوال حضرت حمزه شهید شد این آیه آیه صد و چهار سوره ی نساء ببینید قرآن می فرماید إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ ۖ اگر شما علمی و دردی بکشید مثلا آدم الان عزیزان ما بعضی جانبازند بعضیا تو جبهه ها شهید شدن سختی می کشه آدم إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ ۖ اگه شما سختی می کشید فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ کافران می کشن دیگه مگه اونا کشته نمی دن مگه اونا مجروح نمی دن مگه اونا مالشون از بین نمی بره از بین نمیره خب داره ها تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ
سه تا کلمه علم تو این آیه اومده علم یعنی درد الان مثلا ما داغ می بینیم کافر هم داغ می بیند ما مریض می شیم کافر هم مریض می شه ما تصادف داریم اونم داره هر اتفاقی ما داریم اونا هم دارن دیگه چه فرقی می کنه
مثلا تو بدر هفتاد تا مشرک کشته شد تو احد هفتاد تا مسلمون شهید شد یه عملیاتی تو جبهه مثلا بیت المقدس چند هزار از دشمن کشته شد یه عملیاتی هم ممکنه صدها شهید ما دادیم اینکه نمی شه کسی انکار کنه این طور نیست که مثلا تیر به کافر بخوره به ما نخوره إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ ۖ فقط فرق ما با کافر چیه فرق اینه وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ جوونآ دقت کنید وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مثلا شما امید دارید اونا امید ندارن رجا یعنی امید دیگه ترجون
شما اگه شهید بشی میگی خب میریم بهشت اگه جانباز بشی میگی اجر می بری اگه خون ات از بین بره می گه در راه خداست انفاقه اگه عرض کنم که اتفاقی برات بیفته می گه بهشت می دن عرض می کنم عالم برزخ دیدار پیامبر میرم
اما کافر به چه امیدی الان این صهیونیست هایی که به درک واصل می شن اینایی که تو کربلا صدها نفر از دشمن به درک واصل شدن به چه امیدی چی گیرش میآد لذا امیرالمومنین فرمودند تو جنگ شما مسلمونا یا پیروز می شید یا شهید می شید هر دوش حسنه ، بن بست نیست آقا مالک اشتر شهید شد خوش به حالش مثلا فلان شخصیت باقی ماند خب پیروز شد پیروزی خوبه شهادتم بود
لذا امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه تو جنگ ها دعایی داشتن یکیش این بود خدایا یا ما رو پیروز کن یا شهید در هر دو صورتم برد برده برد با ماست اما کافر چی کافر بمانه گناهش زیاد می شه بره اونجا عذاب می کشه این آیه صد و چهار سوره ی نساء می فرماید فرق شما با مشرکین اینه که وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ شما امید دارید به خدا مَا لَا يَرْجُونَ اما اونا ندارن پشتوانه ای ندارن.
لذا خیلی بده یک مومن یه معتقده به خدا ناامید باشه ناامیدی یکی از بیماری های خطرناکه، من دیروز پنج عاملش رو گفتم برا عزیزانی که بودن گفتم گاهی عامل ناامیدی گناهه بعضی ها به خاطر گناه ناامید می شن گاهی عامل ناامیدی عدم اجابت دعاست می گه چرا دعامون به اجابت نرسید گاهی مقایسه است چرا فلانی نماز نمی خونه بچه های سالمن نمازخونم بچه ام مریضه مثلا همش هم اینطور نیستا همیشه اینطور نیست اونا مریض دارن گاهی عاملش شکسته طلاقی ورشکستگی حادثه بعضی ها ناامید می شه این چهار تا.
گاهی مصیبت داغی دیده در اوج زندگی همسرش از دست رفته در اوج زندگی اولادش رو از دست داده گاهی این عوامل پنج گانه ای که دیروز مفصل من روش صحبت کردم
اجازه بدید سه تا عامل ناامیدی هم امروز بگم اگه وقت برسیم بریزیم سراغ بحث امید و امروز و فردا دیگه این بحث رو جمع کنیم خواهش می کنم دقت کنید چون این بحث بیشتر هم از منظر امام صادق من می خوام مطرح کنم که خود ایشون فرمود من اکبر الکبائر ما یه کبیره داریم یه اکبر کبیره یعنی گناه بزرگ اکبر الکبائر یعنی بزرگ ترین گناه کبیره عندالله بزرگترین گناه کبیره علی یاس من روح الله مایوس بودن از عنایت و لطف الهی است خیلی مهمه گاهی می بینید یک یاس انسان رو از جامعه جدا می کنه یک امید انسان رو نجات می ده
یه داستانی عرض کنم آقایی بود در مشهد البته قبل از انقلاب بهش می گفتن کریم تار زن معروف بود مطرب بود تاری داشت و تو عروسی ها و تو مجالس میزد و می خوند آدم به هر حال اهل عیاشی و بساط و کریم تارزن اومد تو محله بازار فرش فروش های مشهد رد بشه دید جمعیت دارن می رن پشت سر هم اونا کجا می رن گفتن می رن منبر سخنرانی روضه روضه یکی آسید هاشم نجف آبادی آیت ا... هاشم نجف آبادی یه کنگره ای هم براش نود و چهار گرفتن که رهبر انقلاب هم پیام دادن براشون
ایشون جد مادری مقام معظم رهبری است آسید هاشم نجف آبادی میردامادی معروفن یعنی آسید جواد خامنه ای پدر آقا ایشون دامادشه داماد این آ سید هاشم نجف آبادی است از اون کسایی بود که به نظرم هزار و سیصد و سی و نه از دنیا رفت و با بهلولم رفیق بود
و تو قصه گوهرشاد مشهدم ایشون کشف حجاب و اینا که اون زمان شد علیه رضاشاه جزو انقلابی ها بود حالا باسوادی بود گفتن ایشون سید هاشم نجف آبادی می ره منبر گفت خب حالا ما که یه عمری تار زدیم بذار امروزم بریم ببینیم این سید چی میگه آمد یه گوشه ای نشست اتفاقا بحث آقامون رو راجع به توبه بود راجع به توبه بود صحبت کرد صحبت کرد تا رسید به این شعر بازا بازا هر آنچه هستی بازا این شعر رو داشت آقا می خوند بلند شد کریم تار زن بلند شد گفت آقا این بازا بازا همه می تونن بازان همه می تونن بیان من خیلی اوضاعم خرابه من یه عمری مطربی و عیاشی کردم ایشون فرمودند که قرآن نگفته شرایط خاصی فرموده قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ درمورد هر کسی که گناه کرده مایوس نشه همون جا تار رو انداخت و توبه کرد نوشتن این آدم کارش به جایی رسیده بود که مردم می آمدند بهش الماس دعا می گفتند عوض شد تغییر کرد
طرف حاجتی داشت گفت آقا کریم میره حرم امام رضا سفارش بدم به آقا بکن التماس دعا بش می گفتن انسان قابلیت تغییر داره
یکی از اصحاب امام صادق ع یه آقایی است به نام معاویه بن وهب خیلی آدم خوبیه ایشون از اصحاب روایات زیادی هم از امام صادق ع نقل می کنه یه سفری می رفتیم ما مکه تو کاروانمون یه پیرمردی بود ایشون شیعه نبود ولی خیلی آدم خوبی بود از کسانی بود که در واقع خیلی اعتقاد به قرآن و نماز و دین نبود و می گه برادرزاده اش هم با من بود جوانی بود من دو سه مرتبه برادر داشت گفتم اجازه می دی من یه قدری برای این عموت حرف بزنم بگم اعتقادات و گفت چکارش داری دیگه عمر آخر عمرشه پیر شده سر به سرش نذار نگذاشت تا اینکه میگه تو یکی از مسیرها این پیرمرد مریض شد به حالت احتضار افتاد گفتم بذار من برم کنارش وظیفه امه بالاخره شاید کسی تا حالا نگفته براش یه قدری براش صحبت کنم خیلی هم حالش نامساعد بود که نمی تونست حرف بزنه ولی می شنید نشستم کنارش گفتم ببین ما پیامبری داشتیم تو قبول داری ما هم قبول داریم غدیری داشتیم اون روز پیامبر فرمودند من کنت مولاه فهذا علی مولاه امامت و بنیان گذاشتن شروع کردم از امامت و خلافت و سقیفه و حق امیرالمومنین و خلاصه امامت و الان هم امامی که در زمان ما است امام صادق ع شما خیلی آدم خوبی هستی ولی خب به امام صادق ع ارادتی نداری هیچ وقت نیامدی گفتم گفتم گفتم خوب که حرف های منو شنید گفت که تو آدم خوبی هستی من همینایی که تو گفتی قبول دارم بعدم از دنیا رفت مرد .
ایشون میگه من آمدم خدمت امام صادق ع آقا فرمودند والله روز قیامت تو بهشت با ماست بالاخره این به خیلیا امید می ده به آدم یعنی شما نگاه کنید یه کریم تار زنی با اون سابقه این افراد خیلی از این نمونه ها شما دیروز روایتش رو خوندم سحره فرعون یه عمری حقوق از فرعون گرفتن یه لحظه برگشتم حر یه عمری در دربار یزید بوده حر آدم کمی که نیست اگه آدم معمولی بود که به عنوان اولین فرمانده جلوی امام حسین نمی فرستادنش معلومه که سابقه نظامی قوی ای داره
لذا من مخصوصا روی سخنم بیشتر تو این بحث با جوان هاست عزیزان مواظب باشید این پنج عاملی که من دیروز عرض کردم تک تکش رو می شه بحث کرد منتها ما نرسیدیم چرا عدم اجابت دعا من که دیروز گفتم عدم اجابت دعا یه حکمت هایی داره چرا مقایسه بالاخره خدا ایوب پیغمبر داره سلیمان هم داره امیرالمومنین ع فقیر رو داره امام صادق ع هم از ثروتمندان مدینه بوده ائمه و انبیا هم تفاوت بوده گاهی مصائب گاهی شکست.
اما سه تا عامل یاءس اجازه بدید امروز بگم که خیلی مهمه بعد اگه برسیم وارد عوامل امیدواری بشیم یکی از عواملی که من خیلی تو مردم می بینم خود تحقیری است بحران هویت تو سر داشته های خودمون زدن دیدید همش خارجیا اینطورن خارجیش
من نمی خوام بگم نقص ها رو نادیده بگیرم و ما بریم این کار رو بکنیم مگه می شه اگه از ما میآد خب این خیلی بده آدم نباید خود تحقیر باشه این حافظ قرآن شده من یه قل هوالله نمی تونم چرا نمی تونی مگه ایشون کی بودن یه آدم معمولی بوده چرا تونسته حافظ قرآن بشه چرا تونسته تو این کار رشد کنه چرا خیلی این صفت خود تحقیری حالا گاهی در حد کشور در حد یک در واقع بعضی ها مملکت خودشون رو زمین می زنن بعضی می گم خودشون رو خانه مردم زن دارن با هم زن مردم اولاد دارن چشه اولاد شما چشه مگه چرا خوبی هاش رو نمی بینی چرا بدی های دیگران رو نمی بینی این نکته مهمی است
آقایان من یه داستانی برای شما عرض می کنم این داستان اگر وقت باشه یه ماه رمضان باید روش صحبت بشه ببینید خودتحقیری یعنی چی شما سوره کهف رو باز کنید پانزده تا آیه راجع به ذوالقرنین ذوالقرنین سه بار نامش تو قرآن آمده آیه هشتاد و سه کهف شروع می شه داستانش تا نزدیک پونزده شونزده تا آیه است من کار ندارم این آدم چی بوده حالا اون آقای ابوالکلام آزاد تو هندوستان کتاب نوشت گفت ایشون کوروش کبیر بوده علامه طباطبایی هم قبول کرد بعدا بعضی ها اومدن نقد نوشتن گفتن نه این غیر از بعضی گفتن فلانی بوده فلانی بوده من کار ندارم ذوالقرنین کی بوده مهم اینه مومن بوده متدین بوده مهربان بوده شجاع بوده پیغمبرم نیست قوی بوده یک آدم با درایتی بوده شجاع بوده نترس بوده
ایشون سه تا سفر کرد سه تا مشکل رو تو سه تا جامعه دید ببین حرف تو قرآن وقتی آدم قرآن می خونه باید نکاتش رو استخراج کنه سه تا سفر کرد یکی مغرب یکی مشرق یکی شمال حالا این شمال می گن طرف قفقاز بوده قرآن می گه بین صد دین بین دو کوه من باز کاری ندارم اون مشرقش کجا بوده مغربش کجا بوده صد دینش کجا بود اون سه تا سفر کرد سه تا معضل رو تو سه جا دید آیه قرآنه ها من آیات رو نمی خونم چون وقت می گیره سفر اول مغرب رفت مواجه شد با کفر مشکل اعتقادی دید مردم این منطقه کافرن خدا بهش گفت جناب ذوالقرنین مشغول شد اوناییشون که سرکشی می کنن باهات می جنگن بجنگ ازبین ببرشون اونایشون که می پذیرن باهاشون حرف بزنن اگه کسی شمشیر کشید درگیر شد تو هم نشین بخور بالاخره این ماموریت توست خیلی هم خدا بهش قدرت دادا قرآن می فرماید وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا (کهف 84)همه چیز در اختیارش بود حالا این مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا یعنی چی باید بریم تفاسیر رو ببینیم قدرت زیادی داشت
خب مشکل اول اونجا مشکل کفر بود اومد مشرق دید مشکل فقره مردم، مردم این منطقه فقیرند اوضاع اقتصادی خرابه خب فقرم خیلی با کفر فرقی نداره كَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً فقرم موجب کفر می شه خدا بهش ماموریت داد تلاش کن فقر اینجا هم ریشه کن کار اقتصادی اونجا کار اعتقادی اینجا کار اقتصادی
سفر سومش قرآن می گه بین دو صد که حالا بعضی گفتن آثارش تو منطقه ی قفقاز هم پیدا شده باز عرض کردم من کار منطقه اش ندارم اونجا دید مشکل ترسه خود تغییریه ناامنیه ببین سه تا مشکل اساسی هر جامعه ای به این مشکل مبتلا بشه باید ریشه کنه الان تو جامعه ی خود ما هم ببینید ما مشکل اعتقادی داریم جوون نماز نمی خونه می گن قبول ندارم به هر دلیلی حالا عملکرد بنده غلط بوده فلان مسئول غلط خودش به هر حال با رفیق بد نشسته سایت و فضای مجازی او رو به این سمت کشیده الان هست نیست مشکل اعتقادی فقر نیست خودتحقیری و ترس ناامنی نیست بعضی جاها بعضی ها اینطورن دیگه.
خب در این سفر سوم این رو می خوام بگم حرفم این جاست دور ایشون رو گرفتن گفتن یاذوالقرنین آقای ذوالقرنین با احترامم بهش گفتن ما وضع مالیمون خوبه ما مشکل اقتصادی نداریم ثروتمند بودن تمام مخارج زندگی تو رو میدیم تو در کشور ما امنیت ایجاد کنی چون دو گروه ستمگر به نام یاجوج و ماجوج اینا از پشت کوه حمله می کردن به اینا ثروت اینا رو می بردن اینا رو غارت می کردند گفت تو شب گفتن اینا تورات هم دارن ، شر اینا رو از سر ما کم کن من آیه اش رو بخونم قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ اینا فساد می کنن نمی ذارن ما یه زندگی آرامی داشته باشیم فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا می شه ما مخارج تو رو بدیم هر چی پول می خوای می دیم برا چی عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدࣰّا یه سدی دیواری چیزی بکش این کشور ما از اینا جدا بشه خدا لعنت کنه صهیونیست ها رو ببین هفتاد و پنج ساله چه به سر مردم غزه و فلسطین دارن میآرن هر روز یه شهرکی می سازن آخه بعضی ها خیال می کنن جریان فلسطین از هفت اکتبر شروع شده نه آقا از هزار و نهصد و چهل و هشت شروع شد جولان رو می گیرن لبنان رو می زنن همش تجاوز بالاخره یکی باید جلوی اینا بایسته یه جایی گفت آقا تو بیا یه سدی ایشون متوجه مشکل اینا شد
آقایان خواهران مشکل اینا خودتحقیری بود خودشون رو نمی دیدن بابا ما خودمون هم می تونیم بسازیم بعضی ها می گفتن شما یه فشنگ نمی تونید بسازید خب پس چطور موشک ساخته شد چرا بعد از این عملیات آذربایجان لال شد دیگه سخن از جزایر سه گانه نگفتن کشورهای عربی ، برا چی؟ یعنی عظمت و اقتدار نشان داده و اصلا دشمن خصوصیتش اینه گفتش ببینید من پول نمی خوام پولتون رو به رخ من نکشید اینقدر خدا به من داده حرف خودش رو گفت خدا به من از همه سبب ها و خیرها داده ای کاش این دو تا کلمه تابلو بشه تو ادارات تو مدارس تو خونه ها همه بخونن این دو تا کلمه رو گفت فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ خودتون پاشید خودتون کمک کنید چرا از من کمک می خواید مگه چلاقید دست و پا دارید سالم گفتن مگه ما می تونیم گفت چرا نمی تونید یاالله برید هر چی آهن پیدا می کنید بیایید بریزید بین این دوتا کوه آهن زیاد بریزید برید پر بشه بعد آتیش بش بگیرید به قول امروز ذوب ذوب آهن خوب که اینا ذوب شد تبدیل شد به یه چیز منظمی برید برای من مس بیارید اونم ذوب می کنیم می ریزیم روش آلیاژ آهن و مس یک دیوار محکم هم بلند هم محکم تموم شد مشکل حل شد یعنی ایشون این می شه همون خود تقیه که انسان هایی افرادی تو زندگی فکر می کنه این نمی تونه حافظ بشه این نمی تونه این رشته رو بره .
خدا حفظ کنه حضرت آیت الله سبحانی رو ایشون یه کتابی دارن به نام رمز موفقیت مردان بزرگ رمز موفقیت مردان بزرگ داستان های زیادی رو از اونجا نقل می کنن از کسانی که تو زندگی با حداقل داشته ها به حداکثر موفقیت ها رسیدن خدا رحمت کنه مرحوم فلسفی رو من از خود ایشون شنیدم می گفت من اولین منبری که رفتم بانی گفت بیا پایین بیا پایین آبرو ما رو بردی این حرف بود زدی می گفت من نترسیدم گفتم من باید منبری درجه یک ایران بشم رفتم رفتم رفتم جلو تا بالاخره این نکته دقیقی است یکی از عوامل مهم در واقع ناامیدی در زندگی این مسئله خود تحقیری است نتوانستن
جوان بلند شده اومده خدمت امام صادق گردن کج کرده ندارم می خوام زن بگیرم ندارم کار ندارم خب ببینید تو جوانی توانمندی دست دراز کردن براتون خوب نیست از یه جایی شروع کن آقا فرمودند پاشو برو من برات دعا می کنم دعا می کنم کارت راه بیفته بلند شد از خانه آمد بیرون تا وارد کوچه شد دید یه کیسه ای همیان تو کوچه افتاده برداشت باز کرد دید هفتصد دینار پول توشه این خیلی خوب بود پول زیادی بود گفت آقا فرمودند من دعا می کنم چه زود مستجاب شد
آقا ببین شیطان وقتی که انسان یه گیری می کنه یه راه حرام هم جلوت می ذاره یه راه حرام یه رفیقی می آد بیا فلان کار و این مال تو نیست این پول پول رو دست گرفت اومد بازار اتفاقا دید یه کسی داره تو سرش می زنه چی شده پولم گم شده هی به خودش کلنجار که پول رو بدم ندم بالاخره بچه مسلمونه پیرو امام صادقه گفت آقا من پیدا کردم این پولت اون آقا هفتاد دینار بهش داد هفتاد دینار این به هر حال آدمایی که یه کسی یه کاری براشون می کنه خوبه سرشون رو پایین نندازن برن بالاخره این جوان این تقوا رو داشته هفتصد دینار تو رو آورده یه دهمش رو لااقل بهش بده برگشت خدمت امام صادق گفت آقا این آقا فرمودند سی دینارم من بهت می دم چون جوون متدینی هست مال حروم خور نیست بعد آقا فرمودند این صد دینار حلال بهتر از اون هفتصد دیناره حرامه حالا پاشو برو همین یه کاری بزن مشغول شو این سیره ائمه ما بوده.
ببینید آقایون من دو تا آیه براتون می خوانم خوب دقت کنید آدرس هم عرض می کنم با یک حدیث سه تا هر سه این ها همین حرف رو می خواد بزنه که آدم وقتی امید داره باید تلاش کنه باید بدوه نباید بنشینه آیه اول دیروز هم گفتم آخر سوره کهف آیه صد و ده علامه طباطبایی که صلوات شما هدیه باشه به روحش می فرماید این آیه خلاصه ی سوره ی کهفه سوره کهف صد و ده تا آیه است این آیه خلاصه اشه چیه آیه فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ جو بحث رجاست دیگه هر کسی امیدش به لقا و عظمت و عنایت خداست فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا دو تا کار بکنه از نظر عقیده توحید شرک تو زندگیش نیاد ، اگه فلان پزشک نبود بچه ام میمرد امام صادق فرمود این شرکه اگه خدا نبود بچه ات می بود پزشک واسطه است اگه فلانی نبود زندگیم رو هوا بود این یک شرک دو نداشته باشی
دوم عمل صالح آیه دوم سوره فاطر آیه بیست و نه این دیگه روشن تره خیلی روشنه حالا اونم روشن بود منتها این دیگه ریزتره إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ کسایی که قرآن رو بخونن دو وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ اهل نماز باشن اینا به انسان امید می ده آقا قرائت قرآن نماز اول وقت وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ دو جور انفاق کنن هم مخفی هم آشکار چرا دو جور چون بعضی وقتا آدم آشکار که انفاق می کنه بقیه تشویق می شن بعضی وقتا مخفی کسی نفهمه
امام صادق گاهی پول می داد به یه کسی می گفت بده به فلانی نگو من دادم از فامیلاشون از بستگانشون فرمود این سه تا ببینید إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ ادامه آیه مهمه ی جوونه تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ اینا امیدی که خدا بهشون می ده امید یه جوون امیدی که تو زندگیشون میآد و خدا تجارتی با اینا می کنه که هیچ وقت ضرر نمی کنه این دو تا آیه یکیش کلی گفت عملا صالحا یکی هم شمرد قرائت قرآن، انفاق
پسر امام صادق اومد پیش باباش محمد بن اسماعیل معروفه اومد گفت بابا خیلی گرفتارم زندگیم به هم پیچیده آقا فرمودند که چقدر پول داری گفت چهل دینار فرمود صدقه بده گفت بابا میگم من هیچی ندارم این پول تو جیب من بدم آقا فرمودند که أنَّ لِكُلِّ شَيءٍ مِفتاحا و مِفتاحُ الرِّزقِ الصَّدَقةُ؟ فَتَصَدَّقْ بها
آقایون کلید کارا رو پیدا کنید من خیلی غصه می خورم تو ماشین هواپیما کوچه خیابون این زن ها مردها جلو منو می گیرن حاج آقا طلسم شدیم جادو کردن جنبل کردن جن تو زندگیمون آقا بذارید کنار این حرفار رو خودتون رو گرفتار این مسائل نکنید چون ازدواج دخترش دیر شده طلسم شده چون دست به هر کاری می زنه مثلا یه مدتی نمی گیره جادو شده چون این حرفا چیه اگرم اعتقادی پیدا کرد یه قربانی بکن یه صدقه بده امام صادق فرمود أنَّ لِكُلِّ شَيءٍ مِفتاحا و مِفتاحُ الرِّزقِ الصَّدَقةُ؟ فَتَصَدَّقْ بها هر کاری کلید و مفتاح و رزقه از صدقه جوون پسر امام صادق خیلی شاید باورم نکرد حرف باباشه ولی با باشه آقا گفته چشم رفت چهل دینار رو داد چند روز نگذشت تو یک اتفاقی چهار هزار دینار گیرش اومد چهار هزار دینار اینا اعتقاد می خواد باور می خواد شما زندگی بزرگان ما رو شخصیت های ما رو
خدا رحمت کنه مرحوم آقای فلسفی رو فرمودند بعضی از طلاب به من نامه نوشتن بازاری های تهران رو جمع کن حضرت آیت الله العظمی بروجردی دچار بحران مالی است نمی تونه حوزه رو اداره کنه گفتم برم اول با خود ایشون یه مشورتی بکنم آمدم گفتم آقا از من یه همچین آقا فرمودند ما به امید بازار کار رو شروع نکردیم ما به امید خدا شروع کردیم خدا ما رو تنها نمی گذاره و نگذاشته نگذاشته ایشون وقتی مسجد اعظم رو ساخت اون زمان پنج میلیون تومن خیلی پول بوده شما سال مثلا قبل از سال چهل ایشون چهل فوت کرده اون معماری که لرزاده می گه وقتی رفتم آقا به من گفتن این طرح رو برریز گفتم آقا پول داری و تو شروع کن غصه نخور این امیده این امیده.
و اما اون آدرسی که گفتم از حدیث دو تا آیه رو گفتم اینم خواهش می کنم اگه وقت کردید ببینید نه تو اینترنت بزنید نگاه کنید آقایان خواهران امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می دونید که سه بخش دیگه چیه اولش خطبه دومش نامه سومش حکمت سید رضی سال چهارصد اینا رو جمع آوری کرد ایشون یه حکمتی داره حکمت ها اون آخر سید رضی زیر این حکمت نوشته می دونید سید رضی تو نهج البلاغه گاهی اظهار نظر می کنه اما خیلی نه یه چیزی می گه دو تا کلمه سه تا کلمه ایشون کل نهج البلاغه را که نوشته حرفای خودش رو جمع کنی ده صفحه نمی شه اما زیر این حکمت نوشته خوب دقت کنید اگر از علی بن ابیطالب هیچ چیزی نمانده بود جز همین یه حکمت کافی بود به عنوان بصیرت حکمت نور عبرت چهار تا تعریف ازش کرده اگه فضای مجازی دارید آدرس می دم بزنید ببینید می گه و لم یکن هذا الکتاب اگر نبود فرض کنیم کل نهج البلاغه از بین رفته بود هیچی نمونده بود فقط همین یه حکمت مونده بود کافی بود در عظمت امیرالمومنین این حکمت رو یکی از دوستان ما حاج آقای نظافت که مشهدن شرحش کردن تو یه جلد چاپ شده اسمشم گذاشتن بیماری های مومنان اگه کتابش رو خواستید پیدا کنید تو بازار اسم کتابش اینه بیماری های مومنان حالا این حکمت چیه یه آقایی اومد خدمت امیرالمومنین می گفت آقا می شه منو موعظه کنید شماها که می دونید موعظه دو جور ایجابی و سلبی ساده تر بگم باید و نباید.
من یه وقت به شما می گم نماز بخون یه وقت می گم دروغ نگو این می شه باید اون می شه نباید موعظه هایی که توش نباید موثرتره مثلا دقیق من به شما این کار رو نکن این کار رو نکن این کار رو نکن این کار رو نکن عزیزان چهل تا نباید تو این حکمته امیرالمومنین چهل تا کن تو نهج البلاغه داره لاتکن هم داره کن یعنی انجام بده لاتکن یعنی انجام نده این حکمت چهل تا لاتکن چهل تا مرضه چهل تا بیماری که امیرالمومنین روش دست گذاشته حکمت صد و پنجاه نهج البلاغه اگه نهج البلاغه تو خونه دارید ببینید اگر نه بزنید تو فضای مجازیتون حکمت صد و پنجاه فکر می کنید اولیش چیه از این صد و از این چهل تا اولیش چیه امیرالمومنین به این آقا فرمود لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ از آدمایی نباش که امیدشون به خدا زیاده اما تلاش نمی کنن
ببین سه تا خوندم ها دو تا آیه سوره کهف آیه صد و ده سوره فاطر آیه بیست و نه حکمت صد و پنجاه نهج البلاغه چه نتیجه ای بگیرم امید تلاش می خواد امید کوشش می خواد آقایان خیلی مواظب باشید ناامیدی مثل یک سیلی است که یک خانه ای رو می بره مثل یک زلزله ایست که شهری رو زیر و رو می کنه مثل یک ویروسی است که تمام حرکت های بدن رو از کار می ندازه
شما دیدید یه مرض خدا ان شاءالله همه مریض ها رو شفا بده آقا طرف مثلا روده معده درگیر شده سرطانی نه حال مطالعه داره نه حال جایی رفتن داره نه یعنی میندازه لذا خود آقایون اطباع هم می گن می گن این کسایی که بیماری های اینطوری می گیرن وقتی مایوس می شن زودتر از بین می رن اما اگه امیدوار باشن روحیه شون رو حفظ کنن آقا عمر دست خداست برگ درخت بدون اذن خدا نمی افته کی گفته یه دوستی داشتیم مادر تهران پدرشون یا پدربزرگشون سرطان داشت یا بهشون گفته بودن این یکی دو روز سه روز پنج روز دیگه بیشتر نمی مانه خیلی حالش بده می گفت ماشین گرفتیم پنج نفر البته ایشون نرفته بود می گفت پنج نفر از برادرها و خواهرها و بستگان گفتن برن تهران برا ببیننش ماشین تصادف کردید پنج تا از بین رفتن
اون آقا رو با ویلچر آوردن جلو در مجلس خوشامد بگه ختمه، اینا رفتن با او خداحافظی کنن اون مریض آخه یه وقت یکی مریض بود خیلی حالش بد بود از بستگان امام رضا اباصلت می گه که من و امام رضا رفتیم عیادتش همه ناراحت بودن یکی از پسر عموهاش خیلی این رو دوست داشت دید حالش بده داره می میره تو سرش می زد گریه می کرد ناله می زد می گه من نگاه کردم به امام رضا ع داره لبخند می زنه حالا امام حجت خداست همه کارهایش رو حکمته ولی خب اباصلت یه خورده با امام رضا راحت بوده رفتم بغل گوش آقا همه دارن گریه می کنن ناراحتن ببینی پسر عمو داره چه می کنه فرمود بریم بیرون بهت می گم آمدیم بیرون ، آقا چی بود آقا فرمودند اینی که تو سرش می زد زودتر از این می میره این مریض بلند می شه خوب می شه حالا به تعبیر من تو ختم این که همین طور هم شد همین طور هم شد اون که بیشتر از همه چه می دونه انسان.
لذا عامل ناامیدی پنج تا شد دیروز گفتیم یکم امروز اشاره کردیم خود تحقیری بحران هویت دو تا عامل دیگه اش هم وقت گذشت فقط اشاره کنم یکی هم دشمن آقا دشمن کارش ایجاد تغییره شما نمی تونید مگه می شه مواظب باشید قرآن می فرماید شیطان و منافقان کارشون وسوسه است لَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ دوست دارن شما رو سست کنن نترسید
و عامل بعدی هم حاکمیته یکی از دوستان دیروز تذکر داد من عرض کردم امروز می گم بله حاکمیت هم اگر مراعات نکنه مسئولین اگر دروغ بگن اگه وعده هاشون رو عمل نکنن اگر آنچه که گفتن رو مطابقش نرن خطا پیش بیاد اختلاس پیش بیاد مردم مایوس می شن
آقا ما اینقدر زحمت کشیدیم شهید دادیم چرا فلان مسئول چرا فلان آقا می تونه اثر بگذاره یعنی همه این هشت عاملی که عرض کردیم دیروز و امروز از گناه و عدم اجابت دعا و مقایسه کردن و عرض می کنم شکست ها و مصائب تا سه عاملی که امروز گفتیم خود تحقیری و دشمن و حاکمیتی که به وظیفه اش عمل نکنه اینا می تونه ایجاد یاس و ناامیدی کنه خب ما دو روز رو این موضوع صحبت کردیم ان شالله دیگه فردا که روز آخر جلسه ما هست راه های امیدواری رو البته امروز هم اشاره کردیم که یکیش تلاش کوشش وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا ولی یه مقداری انشاالله گسترده تر صحبت خواهیم کرد
خدایا به آبروی امام صادق در این شب شهادتش قسم می دم امید و امیدواری در جامعه ما به ویژه جوانان ما قرار بده
خدایا اون امید کل اونی که هممون بهش امید داریم یعنی حضرت حجت ارواحنا فداه در ظهورش تعجیل بفرما
صبح جمعه است متعلق به وجود مقدس بقیه الله الاعظم ارواحنا فدا در این مفاتیح یه زیارتیست به نام زیارت جمعه روز جمعه دیدید شب شنبه یکشنبه دوشنبه روز جمعه اش مال امام زمانه هفت تا سلام اونجا به امام زمان می دیم سید بن طاووس می گه اگر روز جمعه هیچ کاری هم انجام ندادی این زیارت یه صفحه ای رو بخونید خیلی زیباست اتفاقا شیخ عباس قمی وقتی این زیارت رو نقل می کنه یه شعری هم زیرش عربی از سید بن طاووس نقل کرده ما هم همین جا این سلام رو عرض می کنیم به امام زمان روز جمعه است توسل به امام زمان السلام علیک یا بقیه الله السلام علیک حجت الله السلام علیک یا نور الله فیض الممات الارض السلام علیک یا عید الحیات السلام علیک .....