تلاش های امام هادی علیه‌السلام در مباحث اعتقادی شیعه -استاد رفیعی
کانال ایتا شیعه کوئست: @shiaquest_net
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
امام هادی عمرشون به دو بخش تقسیم می شه نیمی از عمرشون رو تو مدینه بودن تا بیست و یک سالگی از این سال متوکل خبیث ایشون رو به سامرا آورد
یحیی بن حرثمه رو فرستاد با سیصد تا مامور و گفت ایشون رو بیارید سامرا که ما تحت نظر بگیریم تحت کنترل بگیریم خب امام مجبور شدن البته تو اون نامه ای که متوکل نوشته تو اون حکم ماموریت نوشته معظما مجللا یعنی با احترام با تعظیم اذیت نکنید
به همین جهت هم وقتی تو مسیر امام به عراق رسیدند و برخورد کرد با روز غدیر امام اجازه خواستند از این مامورا که برن نجف یه زیارتی بکنن و اومدن و این زیارت غدیر رو که الان تو مفاتیح هست زیارت بسیار مهمی هم هست این به خاطر همون سالیه که امام از مدینه به سامرا اومدن تقریبا بیست و یکی دو سال هم در سامرا بودند تا در سن چهل و دو سالگی امام به شهادت رسید البته متوکل قبل از امام به درک واصل شد و پسرش مننتصر ،ولی امام در سامرا در خانه خودشون به هر حال مسموم و به خاک سپرده شدند
جالبه اون یحیی بن حرثمه که فرمانده نظامی است که اومد آقا رو از مدینه به سامرا ببره و شیعه هم نیست اولین ثمره این سفر این بود که این شیعه شد بعدا هم بهش می گفتن آخه تو نظامی مامور متوکل می گفت من انقدر از این آقا عظمت دیدم بزرگواری تو مسیر دیدم که دیگه نتونستم خلاصه اعتقاد به حقانیت و امامت ایشون پیدا نکنم
چند تا چیز از امام هادی به ما رسیده که حالا بعضیاشون می دونید یکیش همین زیارت جامعه کبیره است که چهارصد صفت امامان درش آمده ، یکی از علمای وقت امام می فرمود شما روزی یکیشم نگاه کنید امامان رو می شناسید یک دوره هست چون جوشن هزار اسم خداست با هزار صفت به خدا اشاره شده لذا شناسنامه خداست، جامعه کبیره چهارصد تا ویژگی اعتقادی اخلاقی اهلبیت علیهم السلام هست
شما اهل بیت: إلَى اللّهِ تَدْعُون وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ ، وَ بِهِ تُؤمِنُونَ ، وَ لَهُ تُسَلِّمونَ ، وَ أمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ ، وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ ، بسیار این زیارت مهمه من خواهشم اینه گاهی فرصت می کنید این رو بخوانید
ما یه دوستی داشتیم این هر روز جامعه کبیره رو به نیت یه امام می خوند از امام امیرالمومنین ع شروع می کرد تا امام زمان دوباره که تمام می شد این زیارت رو می خوند می گفت فوتم کرد خدا رحمتش کنه می گفت من یه روزی که زیارت نوبت امام سجاد بود خب یادم رفت کار پیش اومد و نخوندم گفت شب خواب دیدم امام فرمود امروز سهم ما رو به جا نیاوردی می گفت فهمیدم اینا اینقدر توجه دارن انقدر التفات دارن به این موضوع یکی هم همین زیارت غدیر هست .
مطلب اول :یه نامه ای داره امام هادی من یه کمی امروز راجع به این صحبت کنم این نامه ای که می خوام عرض کنم اینه دچار یک شبهه اعتقادی شدن خدا نکنه آقا عقاید آدم به هم بریزه خیلی سخته خیلی خانواده آقای ما می گن نامه می نویسن آقا جوون ما دچار به هم ریختگی اعتقادات شده کم میآرن خیلی مهمه
اینه که توی روایات داریم سه چیز در کسی باشه عقلش کامله رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : قَسَمَ اللّه ُ العَقلَ ثَلاثَةَ أجزاءٍ ، فمَن كُنَّ فيهِ كَمُلَ عَقلُهُ ، و مَن لَم يَكُنَّ فَلا عَقلَ لَهُ :.[تحف العقول : 54.]
اولیش: حُسنُ المَعرِفَةِ بِاللّه ِ ، خداشناسی اعتقادات
دوم: و حُسنُ الطّاعَةِ للّه ،بندگی کردن خدا
سوم و حُسنُ الصَّبرِ عَلى أمرِ اللّه ِ بصیرت در دین خیلی مهمه که آدم چون عمل ما ناشی از عقیده ماست عقاید اگه به هم بریزه
بعضیا واقعا قدرت تحلیل ندارن مردم دچار یک آسیبی شدن توی اعتقادات دو گروه در اون زمان معروف بودند
تفکر جبریه: که می گفتن ما مجبوریم هر چی هست دست خداست ما هیچ کاره ایم ما مثل مترسکیم خدا خواسته شمر شمر بشه خدا خواسته امام حسین امام حسین بشه خدا یهدی من یشاء خدا یضل من یشاء
همین که گاهی باهم می گیم ،بین ماها جبر بیشتره تا یه اتفاقی می افته می گیم تقدیر بود نمیگم خودم تند می رفتم نمی گم بی احتیاطی کردم تا یه حادثه ای پیش میآد می گیم مقدر ما این بود قسمت این بود این یه تفکری بود که جبری بودن و کاملا بشر رو یعنی ما رو سلب اختیار می کردن اینا اعتقادشون این بود هر کسی هر چی شده خدا اون رو براش قرار داده از اول مقرر بوده این شمر می شه این امام حسین می شه این یزید می شه
تفکر اختیاری: به اینا می گن مفوضه اینا می گفتن خدا ساعت سازه تو کتاب های غربی هاام نوشتن واچر ساعت ساز چیکار می کنه ساعت ساز یه ساعت رو می سازه یا مچی یا دیواری یا دستی یه باتریش روش می ذاره یا کوکش می کنه می ده به شما دیگه ساعت خودش کار می کنه خودش خراب می شه خودش باتریش تموم می شه ساعت ساز که همراهش نیست
خدا این عالم رو خلق کرده کوکش کرده رفته کنار، دیگه همه چیز ماییم
این که فردا این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیارست ای صنم
ما کاملا مختاریم صد درصد این تفکر دوم خدا رو تعطیل می کنه اون تفکر اول ما رو تعطیل می کنه
اهوازی ها نامه نوشتن به امام هادی شاید نشنیده باشید این رو حالا من آدرس شم می دم پیدا کنید گفتن آقا تکلیف ما رو معلوم کنید بالاخره جبر صد درصد یا اختیار؟
امام هادی یه نامه ای نوشتن اگه تو اینترنت بزنید نامه امام هادی به مردم اهواز میآد ملاحظه بفرمایید جالبه من نمیرسم همش رو عرض کنم
فرمودند جدم امام صادق فرمود لاَ جَبْرَ وَ لاَ تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ نه جبر درسته نه تفویض وسط هم خدا هست هم ما هستیم
بنده الان دارم سخنرانی می کنم کی داره صحبت می کنه؟ من کی آورده منو اینجا؟ خودم کی قول داده؟ خودم چی دارم می گم؟ خودم همه اختیار با منه
ولی خب کی این فکر رو به من داده؟ کی این زبان رو به من داده؟ الان می تونه همین جا خدا جان منو بگیره نتونم ادامه بدم پس او داده اما همو به من اختیارم داده
درست مثل مدرسه شما یه دانش آموزی که قبول می شه خودش قبول می شه یا معلم او رو قبول می کنه؟ جفتش معلم تدریس کرده این تلاش کرده
تو همه کارها اینطوره شما یک بچه که راه می افته خودش راه می افته یا مادرش راهش می ندازه؟ جفتش ، مادر دستش رو می گیره خودش هم تلاش می کنه حرکت می کنه
لذا آغاز این نامه ی مفصلی که برای ما نوشتن حالا من متن نامه اش رو این نمی خوام بخونم فرمودند نه جبر درسته و نه اختیار این یکی از چیزهایی است که از امام هادی علیه السلام آثاری است که از امام هادی علیه السلام به ما رسیده این یک نمونه و یک داستانی که من می خواستم خدمت شما عرض کنم
مطلب دوم: امام هادی وقتی مسموم شد آقایی می فرماید که من گفتم برم عیادت امام به نام ابو دعامه اینم خوب گوش بدید تو ذهنتون بمونه چی عرض کردم اولین نامه ی اهواز رو گفتم این دومیش ابو دعامه می گه من آمدم و کنار آقا نشستم و خیلی ناراحت شدم از اینکه آقا مسموم شدند و احساسم این بود که دیگه حال آقا به گونه ایست که معلوم نیست از این بستر بلند بشوند
جالبه امام هادی علیه السلام فرمودند تو اومدی عیادت ما یه حقی به گردن ما پیدا کردی من می خوام این حق رو جبران کنم ببینید عزیزانی که زیارت امام برید امام رضا می گه کسی بیاد زیارت من سه جا میآم بازدیدش من متن روایت رو بخونم آقا فرمودند که قد وجب علیه حق تو یه حقی به گردن ما پیدا کردی من می خوام این حق رو جبران کنی خب چجوری فرمود جدم رسول خدا یه حدیثی فرموده جدم امیرالمومنین این حدیث رو نوشته من این رو می خوام برات بگم حدیثی که پیغمبر فرموده امیرالمومنین نوشته بصحیفه من رسول الله و املاء من امیرالمومنین حالا اینم یه نکته ایه ها یه نکته ای که آدم دیدن یه عالمی کسی به هر حال یه روایتی یه حدیثی یه مطلبی بفرمایید ما استفاده کنیم آدمایی که زرنگن اینطورن امام رضا وقتی رسید نیشابور مردم جمع شدن گفتن آقا یه حدیثی از جدت رسول خدا برا ما بگید
آخه زمان امام هادی تا رسول خدا دویست ساله دویست سالم بیشتره دویست و سی چهل سال پنجاه ساله اونی که می تونه راحت بگه قال رسول الله امامه هادی هست
آقایون خواهرا احادیث ائمه رو اهمیت بدیم اینی که شما شنیدید چون هدیه دو قسم هدیه مادی هدیه معنوی آقا می تونست یه مثلا من یه خاطره ای براتون بگم بد نیست ما یه وقتی خدمت رهبر انقلاب بودیم روز شهادت امام عسکری بود من رفتم منبر خب خصوصی بود دیگه روضه چهل پنجاه نفر نشسته بود من سخنرانی ام که تمام شد سبک آقا این است که اون منبر رو نقد می کنن تحلیل می کنن آقا شروع کردن یه بحث قشنگی راجع به این منبر مطرح کردند خیلی جالب بود گفتن اینی که شما گفتید امام عسکری این کار رو کرد شروع کردن توضیح دادن شبکه وکالت و تو اوج صحبت بود ایشون یکی از اون عقب گفت آقا چفیه تون رو بدید به من ایشون سرش رو انداخت پایین رفت تو هم فرمود یعنی این حرفای من به اندازه چفیه نمی ارزه؟ خب بنده خدا ادامه هم نداد دیگه ادامه ندادقطع شد کلام قطع شد و منم خیلی ناراحت شدم قطع شد اصلا حرف قطع شد
آخه جعفر بن ابی طالب پونزده سال رفت ماموریت حبشه بعد پونزده سال وقتی برگشت روز جنگ خیبر بود اومد خدمت رسول خدا کسی پونزده سال ماموریت خارج از کشور داره الان اینا که ماموریت خارج از کشورها حقوقشون بالاست به یورو و دلار می گیرن بنده خدا پونزده سال زنش رو برداشته رفته تو کشور آفریقا سیاه پوست ها مسیحیا این باید حسابی حق ماموریت بگیره
تمام بچه هاش تو آفریقا به دنیا اومدن حبشه بود
پیغمبر صداش زد عمو جعفر می خوام حق ماموریت بهت بدم وضعمون هم خوبه دیگه الان چون خیبر تموم شده بود غنیمت هم زیاد به دست اومده بود فرمود دام می خوای گاو گوسفند زمین می خوای پول می خوای چی می خوای سرش رو انداخت پایین حضرت فرمود البته یه چیز معنوی هم می تونم بهت بدم یه نماز که این نماز رو گره گشاست و کارا رو رامین گفت آقا اون نمازه رو بدید ما باشیم می گیم نماز خودمون بلدیم آقای رسول الله پوله رو بدید حال من از شما سوال می کنم اگه گاو و گوسفند گرفته بود الان مونده بود زمین گرفته بود مونده بود اما نمازه الان بهش می گن نماز چی جعفره طیار امام صادق این نماز رو می خونده امام رضا این نماز رو می خونده
آقا فرمود ابو دعامه تو یه حقی به گردن من پیدا کردی اومدی عیادت من من می خوام یه حدیثی از جدم رسول خدا و امیرالمومنین بگم که پیغمبر فرموده و امیرالمومنین نوشته گفت اقا بفرمایید حدیث اینه فرمود الإيمانُ ما وَقَرَ في القلوبِ و صَدّقَتْهُ الأعمالُ ، و الإسلامُ ما جَرى علَى اللِّسانِ و حَلَّتْ بهِ المُناكَحَةُ . (بحار الأنوار : 50 / 208 / 22 .)
آقای ابو دعامه ایمان با اسلام فرق می کنه یه وقت می گیم فلانی مسلمونه یه وقت می گیم فلانی مومنه اسلام سبکه هر که گفت اشهد ان لا اله الا الله و شهادت داد به رسالت پیغمبر این می شه مسلمون
الان تو دنیا نزدیک دو میلیارد ما مسلمان داریم مسلمان بودن به زبانه مثل مردم مکه ابوسفیان هم مسلمون شد إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا
یدخلون نه یومنون ریختن تو اسلام همین ابوسفیان بعدها اومد کنار قبر حمزه پاش رو کوبید رو قبر گفت پاشو ببین همه این ها دروغ بود
یزیدم می گفت من مسلمونم تو آمار مسلمون هاست اما ایمان فرمود ابودعامه اینه که انسان هم بگه هم قبول کنه هم عمل کنه ایمان سه چیزه قول و عقیده و عمل این خیلی مهمه ها اینم مطلب دوم
مطلب سوم: اینا همه توش پیامه ها یه شخصی می گه متوکل با من در افتاد و متوکل عباسی خیلی خبیث بوده معروفه می گن عاشرهم کافرهم یعنی دهمین خلیفه عباسی از همه کافرتر کلا خلفای عباسی سی و هفت تا بودن اولیشون ابوالعباس صفاحه آخریشون مستنصر که هلاکوخان مغول حمله کرد به بغداد و سرنگونش کرد خلافت قرن هفتم از بین رفت پونصد سال اینا حکومت کردند پونصد سال بله بنی امیه اینقدر نیست حکومتشون بنی امیه کمتر از صد ساله اما اینا پونصد سال
می گه متوکل حقوق منو قطع کرد و خلاصه منم خیلی ترسیدم و نگران شدم و اومدم خدمت آقا امام هادی گفتم آقا شما سفارش منو به متوکل بکنید حقوق ما رو وصل کنه آقا فرمودند ان الله تعالی علم منا أن لا نلجأ فی المهمات الا الیه خدا می دونه که ما تو همه کارهای سخت تکیه مون به خداست توکلمون به خداست
وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
بعدفرمود من یه دعایی بهت یاد می دم این رو بخون تو کارات گشایش می شه اتفاقا نوشتند بعدا احضارش کردن و حقوقش رو دو برابر کردن یعنی گفتن آقا اشتباه شده بوده به خاطر این اشتباه ، حالا اون دعایی که امام هادی یاد داد این بود فرمود بگو این رو بعد پیداش کنید اگه خواستن عزیزان تو کارای مشکل سخت بخونن دعایی که امام هادی آموزش دادن برا خلاصی و نجات در کارهای مشکل يَا عُدَّتِي عِنْدَ اَلْعُدَدِ، وَ يَا رَجَائِي وَ اَلْمُعْتَمَدُ، وَ يَا كَهْفِي وَ اَلسِّنْدُ، وَ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ، وَ يَا قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ ، أَسْأَلُكَ اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ، وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً، صَلِّ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ، وَ اِفْعَلْ بِي كَيْتَ وَ كَيْتَ" . (الأمالي (للطوسی) ج۱ ص۲۸۰)
این دعا رو می گن امام به من آموزش داد اینم یک تاریخ و داستان از امام هادی
یه نمونه دیگه هم عرض کنم به شرط یک صلوات بر محمد و آل محمد یکی از اموری که در اسلام روش تاکیده احترامه مخصوصا احترام کبار و بزرگ ترها حالا پدر و مادر که اصلا واجبه جای خودش متاسفانه این احترام کمی تو جامعه ما کمرنگ شده تو روایات ما تاکید شده وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ يُوَقِّرُكُمْ صِغَارُكُمْ بزرگان خودتون رو توقیر کنید احترام کنید
امام سجاد فرمود همه ی کسایی که دور و بر شما هستند احترام کنید چون اینا سه دسته هستن یا از شما بزرگ ترن بگو پدرمه یا از شما کوچیکترن بگو فرزندمه یا هم سن شما بگو برادرمه فرمود اونی که از شما بزرگ تره بگو از من بهتره چون بیشتر نماز خونده بیشتر روزه گرفته اونه که کوچیکتره بگو از من بهتر از اون کمتر گناه کرده اونم که هم سن بگو اونم بهتره چون من یه گناه خودمو خبر دارم از گناهان این خبر ندارم این فرهنگ دین ماست فرهنگ ادب احترام
یه مهمانی ای بود امام هادی رو دعوت کرده بودند آقا وارد شد حالا ایشون خیلی مسنم نبوده کلا چهل و دو سال داشته شهید شده یه جوان بی ادبی تو اون جلسه بود در متن روایت دارد لاَ يُوَقِّرُهُ، و جَعَلَ يَلْفِظُ و يَضْحَكُ، شروع کرد خندیدن دست انداختن احترام امام رو حفظ نکرد امام علیه السلام بهش تذکر دادند فرمودند جوان ادب داشته باش احترام کن گفت آقا پررویی کرد حالا جوونیم حالا نخندیم حالا شوخی نکنیم کی آقا بهش فرمودند و أَنْتَ بَعْدَ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ مِنْ أَهْلِ القبور تو سه روز دیگه از عمرت بیشتر باقی نمانده اینم یه نکته ای است تا خیلی مهمه من دو سه شب قبل به مناسبتی برای شهید سلیمانی سخنرانی داشتم در تهران عرض کردم گفتم امروز دیگه وصیت نامه نوشتن مال پیرمردها نیست إِذٰا حَضَرَ أَحَدَكُمُ اَلْمَوْتُ امروز دیگه مال پیرا نیست آمار مرگ و میر جوونا کمتر از مسن ها نیست سر سه روزم این جوون از دنیا رفت
اینم نکته و نکته اش هم اینه ببینید تو زیارت جامعه کبیره می گیم ائمه ما شما یکی از ویژگی هاتون اینه امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر
