جمعه 3 اسفند 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


اول: خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله
ابوطالب پدرش، عبدالمطلب را می دید که فرمانش می برند و مردی پر ابهت است و کلامی نافذ دارد و حکم می کند حکمش رد نمی شود، مردی بخشنده ، خوراکش به همگان می رسد و بر ستیغ کوه ها سفره می گسترد تا پرندگان بلند پرواز و نیز درندگان دشت از خوراک او بی بهره نمانند تا آن جا که او را فیاض لقب دادند. ابوطالب پدر خویش را می دید که دعایش برآورده می شود و خدا را می خواند و خداوند پاسخش را می دهد و آسمانیان از او خشنودند. عبدالمطلب باده بر خویش ناروا می شمرد، چنان که نزدیکی با محارم را. او آن هنگام که طواف خانه خدا نامحدود بود، تنها هفت بار آن را طواف می کرد، او نمی گذاشت کسی برای عبور، از دری از کعبه داخل شود و از در دیگر برون رود. دست دزد را قطع می کرد و زنا را حرام می دانست، از زنده به گور کردن دختران باز می داشت. چنان که از قرعه زدن با تیرها و خوردن گوشت قربانی های بت. همو بود که وفای به نذر را آیین کرد. او مانع می شد کسی در پیش روی بتی پیشانی به خاک ساید یا سنگی سخت یا چوبی فرسوده را بپرستد(الفاضلی،۱۳۹۱).

خانواده عبدالمطلب از برجسته ترین خانواده هایی است که از آیین ابراهیم حنیف پیروی می کرد. از این رو هرگز جای شگفتی ندارد ابوطالبی که از این خانواده برون آمده، بر ایمان باشد.

دوم: مواضع پیامبر نسبت به ابوطالب
ابوطالب دارایی اندک و خانواده ای پرشمار، و فقر و فرسایش قریش دامان او را نیز گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله عمویش عباس را فراخواند و برای یاری رساندن به عمویش ابوطالب تصمیم گرفتند فرزندانی از او را عهده دار شوند تا قدری از سختی ها را از دوشش بردارند، پس عباس جعفر را برگرفت و پیامبر علی را برای خویش برگزید. بر اساس آیه فتح ۲۹ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ که بر کافران سخت گیر و میان خود مهر ورز؛ و آیه ۵۴ سوره مائده يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ بر مؤمنان نرم بر کافران سخت، پیامبر صلی الله علیه و آله بر ابوطالب مهر میورزد و اگر ابوطالب کافر بود و باز پیامبر بر او مهر می ورزید، با صفات مؤمنان به ناسازگاری برخاسته بود زیرا پیامبر در راه خدا نکوهش هر نکوهنده ای را به هیچ می گیرد و احساسش او را به مهرورزی نسبت به خویشان به بهای از دست رفتن دین وا نمی دارد.

سوم: مواضع امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به ابوطالب
امیرالمؤمنین در سوگ پدرش ابوطالب ابیاتی سروده است.

چهارم: فرا خواندن ابوطالب به اسلام
ابوطالب پسرش جعفر را می خواهد که به نماز با پامبر بایستد و نیز همسرش فاطمه بنت اسد را به اسلام فرا می خواند، پادشاه حبشه را به اسلام دعوت می کند، از حمزه می خواهد در راه این آیین پایداری ورزد و درباره پسرش علی نیز چنین کرد. چگونه می شود مردمانی را به آیینی بخواند که خود به آن ایمان ندارد؟ (الفاضلی،۱۳۹۱).

پنجم: تقیه
ابوطالب در وصیت خویش بیان می دارد که در کارهای مربوط به پیامبر تقیه در پیش گرفته است و آن چه را پیامبر به ارمغان آورده، گرچه به زبان رد می کرد، به دل می پذیرفت تا مبادا دشمنی پیش آید.

ششم: رهبری گروه
قرشیان شماری از بی خردان را فرمان دادند تا هنگام رکوع در نماز پوست شتر بر پیامبر افکنند. آن ها نیز چنین کردند و خبر آن به گوش ابوطالب رسید و او به همراه بردگانش خشمگین سوی ایشان روان شد و آنان را فرمود: تا پوست شتر را از پشت پیامبر صلی الله علیه و آله برگیرند و پشت حضرت را بشویند. آن گاه فرمود تا آن پوست را بر سبیل آنان که فرمان این کار را داده بودند بمالند و سوگند یاد کرد تا با همه آن ها چنین نکند آن جا را ترک نخواهد کرد. هیچ یک از ایشان از فرمان ابوطالب سر نپیچید و بدین سان ابوطالب این گروه را خوار و زبون کرد(الفاضلی، ۱۳۹۱).

هفتم : دفاع ابوطالب از پیامبر صلی الله علیه و آله
ابوطالب چون در شب اسراء پیامبر صلی الله علیه و آله را نیافت، همه فرزندان و کسانش را گرد آورد و به دست هر یک از آن ها کاردی داد و فرمودشان سپیده دمان به کنار کعبه روند و هر یک در کنار مردی از گروه قرشیان که در ساحت کعبه نشسته است، جای گیرند. این گروه همان مهتران بطحائیان بودند. ابوطالب ایشان را فرمان داد که اگر آفتاب تیغ زد و از پیامبر خبری نرسید یا خبر ناگواری از او شنیدند وی بدیشان اشاره کند و آن ها خون آن گروه را بریزند.

پیامبر صلی الله علیه و آله با دمیدن آفتاب به مسجدالحرام آمد و ابوطالب با دیدن او شاد گشت و میان دو چشم او را بوسه زد . آن گاه گفت: ای برادرزاده! به خدا سوگند اگر دیر می آمدی اینان را چشم برهم زدنی زنده نمی نهادم. سپس به گروه نشسته در پیرامون کعبه که از مهتران قریش بودند، اشاره ای کرد و از فرزندان و کسانش خواست تا دستان خود را از زیر جامه بیرون آرند و کاردها هویدا سازند. قرشیان چون این بدیدند از او رنجیدند و با نکوهشی نرم نزد ابوطالب آمدند لیک ابوطالب بدیشان اعتنایی نکرد. از آن پس قرشیان هماره از ابوطالب بیمناک بودند که مبادا به پیامبر آزاری رسد(الفاضلی،۱۳۹۱).

هشتم: پاکی نیاکان و عموها
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ما از پشت های پاک به رحم های پاکیزه رسیده ایم. چگونه ابوطالب می تواند کافر باشد در حالی که پیامبر می فرماید که او از پشت های والا و پالوده و رحم های پاک است؟ آیا پاکی و پلیدی در یک جای گرد می آیند؟(الفاضلی،۱۳۹۱).

نهم: خواستگاری ابوطالب برای پیامبر صلی الله علیه و آله
ابوطالب در خواستگاری خدیجه برای پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: سپاس خدایی را که ما را از نسل ابراهیم و تبار اسماعیل برگزید و ما را پرده داران خانه و گردانندگان حرمش گرداند و خانه ای را که حج می کنند از آن ما ساخت و آن را مایه استواری و امنیت قرار داد و حاکمان مردممان گرداند.

این برادرزاده ام محمدبن عبدالله است که با مردی دیگر سنجیده نمی شود مگر آن که در شرف و والایی و خرد بر او برتری یابد…اگر مال و دارایی اندک دارد، دارایی را باید سایه ای دانست رفتنی و امری دگرگون پذیر و امانتی که از آدمی پس گیرند.

در این خواستگاری ابوطالب بر دو امر مهم گواه است و آن را بیان داشته: سخن خود را با سپاس ایزدی آغاز کرد که آنان را از نسل ابراهیم و تبار اسماعیل برگزید و بت پرستی نداشتند و تنها ایشان کارگردانان بیت الحرام بودند و این چنین پیشوایی مردم را یافتند، با این تفاوت که از پس ایشان کسی بر ایشان پیشی نیافت(الفاضلی،۱۳۹۱).

دهم: تشییع جنازه ابوطالب از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله
چون ابوطالب درگذشت، امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و خبر مرگ پدرش را داد و پیامبر صلی الله علیه و آله از شنیدن آن سخت به رنج افتاد و اندوهی ژرف وجودش را گرفت. آن گاه به علی فرمود: ای علی! برو و کار او را بر عهده گیر و او را بشوی و حنوطش کن و چون بر تابوتش نهادی مرا خبر کن. پیامبر بر سر تابوت آمد و فرمود: خویشی را به جای آوردی، ای عمو! خیر، پاداشت باد! در خُردی مرا پروردی و عهده دار شدی و در بزرگی یاری و یاوری ام رساندی. سپس به مردم روی آورد و فرمود: هان! به خدا از عمویم چنان شفاعتی کنم که انس و جن از آن به شگفت آیند(الفاضلی،۱۳۹۱).

وفات ابوطالب
ابوطالب شخصیتی است که پس از رحلتش، حضرت حق، رسول را به خروج از مکه امر می نماید. یعنی حضور رسول در مکه به پشتوانه پشتیبانی آن مرد دلیر و نستوه و کوه عظیم و استوار استقامت، حضرت ابوطالب علیه السلام بوده است. پس از فقدان او رسول الله دیگر تاب مقاومت در مکه را نیاورد. رسول الله خود می فرمایند: پیوسته، قریش از من جبان و ترسان بود، یعنی جرأت بر اذیت مرا نداشتند تا وفات کرد ابوطالب، یعنی آن وقت بر من جرأت یافتند و بر اذیت من اقدام کردند (پورطباطبایی،۱۳۷۵).

وصیت ابوطالب به عموم قریش
ای قریشیان، شما برگزیدگان خدا از میان خلقش، و نیز قلب عرب هستید. در میان شما، سالار و سرور مورد اطاعت، پیشتاز شجاع و بخشنده ای گشاده دست موجود است. بدانید که در میان اعراب هیچ مفخر و نشان بزرگی نیست که شما کسب نکرده باشید؛ و شرف و بزرگواری نیست که شما درنیافته باشید. به همین علل شما بر مردم برتری دارید و به همین دلایل مردم به شما متوسل می شوند و نیز با شما می جنگند و به نبرد با شما علاقمند و همدستند. شما را در بزرگداشت این بنا کعبه وصیت می کنم که در آن خشنودی پروردگار و پایداری در اقتصاد و معاش و استواری به هنگام گرفتاری و سختی نهفته است. به خویشاوندان خود بپیوندید و قطع رابطه خویش ننمائید؛ چرا که صله رحم، اجل و مرگ را به تأخیر می افکند و نفرات را افزایش می دهد؛ ستم و ناسپاسی نسبت به بزرگترها را از دست بنهید چرا که رمز هلاکت پیشینیان در این دو می باشد.

دعوتگر را اجابت کنید و به سائل و خواهنده بخشش نمائید که شرافت مرگ و زندگی در آن است. راستگو باشید، امانتداری کنید که عامل ایجاد محبت در میان نزدیکان و بزرگوار در بین عموم است.

شما را به نیکی در حق محمد سفارش می کنم؛ چرا که او امین قریش است و راستگوی عرب و جامع آنچه شما را بدان وصیت نمودم. او برای ما حامل پیام و رسالتی بود که قلب و روح، آن را می پذیرد؛ ولی زبان از ترس بدگویان انکارش می نماید(پورطباطبایی،۱۳۷۵).

وصیت به خویشاوندان نزدیک
ابن سعد در کتاب طبقات می نویسد: وقتی هنگام وفات ابوطالب رسید، بنی عبدالمطلّب را فراخواند و خطاب به آنان گفت: مادامی که به سخنان محمد گوش فرا دارید، و از دستوراتش پیروی کنید، خیر و نیکی را از دست نخواهید داد. پس او را یاری و پیروی نمائید تا رشد و هدایت یابید(پور طباطبایی،۱۳۷۵).اگر خداوند به من مهلت دهد و اجلم را به تأخیر اندازد، خودم فتنه ها را کفاف می دهم و سختی ها را از او دور می سازم(رضایی،۱۳۸۹).

نور ابوطالب در بهشت
جابربن عبدالله انصاری در روایتی طولانی مسائلی پیچیده را از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیده و پاسخ دریافت کرده است. به رسول عرض کرده اکثر مردم می گویند: ابوطالب کافر از دنیا چشم فرو بسته است! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جابر! پروردگارت عالم به غیب است، همانا وقتی شب معراج به آسمان عرش رسیدم، چهار نور درخشان را دیدم، عرضه داشتم: الها! این نورها چیست؟ خطاب شد: ای محمد! آن نور عبدالمطّلب، این نور عمویت ابوطالب، و آن دیگری نور عبدالله پدرت، و چهارمی نور برادرت طالب، است. گفتم الهی! آن ها چگونه به این درجه رسیده اند؟ خطاب شد: به وسیله کتمان ایمان و اظهار کفرشان و صبر و پایمردی بر آن، تا این که دار فانی را وداع گفتند.

ذخائر علمی و ادبی ابوطالب
امام صادق علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام خوش می داشت که شعر ابوطالب برای اوبازگو شود و نگاشته آید و می فرمود: آن را بیاموزید و به فرزندان تان بیاموزانید که ابوطالب بر آیین الهی بود و در شعر او دانش فراوان نهفته است. ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب خود متشابه القرآن درباره آیه وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ سوره حج/۴۰ می گوید: شمار ابیات ابوطالب که گواه ایمان اوست، از سه هزار بیت فزون است و در آن ها از همان اموری پرده برمی گیرد که پیامبر و پیامبری او را راست می شمارد(الفاضلی،۱۳۹۱).

مدح پیامبر صلی الله علیه و آله در قصیده لامیه: قصیده لامیه ابوطالب که معروف اهل تاریخ و ادب است، در کتب متعددی نقل شده است. دکتر شهابی آن را یکی از دلایل قوی اسلام ابوطالب می داند.این قصیده از مشهورترین و طولانی ترین اشعار ابوطالب و حدود ۱۱۱ بیت است، که کتاب های تاریخی و سیره به بخش هایی از آن پرداخته اند. در اینجا برخی ابیات قصیده را از نظر می گذرانیم.

پروردگار بندگان، او (محمد) را تأیید و یاری می کند و دین حق او را تثبیت و زایل ناشدنی خواهد کرد. آیا نمی دانید که فرزند ما محمد، نزد ما تکذیب نشده است و ما در مورد او، به گفتار شیاطین اعتنا نمی کنیم؟ او بزرگ مردی است از زمره بلندمرتبه ترین مهتران، که منسوب است به خاندانی که در عرصه بزرگی ها صاحب برتری اند، به جان خودم سوگند که از روی دلبستگی به احمد، خود را به مشقتی بیرون از طاقت افکندم و او را پیوسته، چون دوستداران دوست داشته ام (رضایی،۱۳۸۹).

ابوطالب در یکی از قصائد معروف خود خطاب به رسول الله می فرماید: به خدا سوگند که با تمامی جمع و نیرویشان هرگز به تو دست نخواهند یافت، مگر آن که من روی در (نقاب) خاک کشم. پس امر و دعوتت را آشکار نما که بر تو عیب و ننگی نیست؛ و با دعوتت بشارت ده و چشم ها را روشن نما؛ مرا دعوت کردی و دانستم که تو ناصح منی؛ و فراخواندی و در این دعوت امین بودی؛ من دریافتم که آئین محمد از بهترین ادیان است که مردم به آن گرویده اند.

در یکی دیگر از قصائدش که در مدح رسول الله است می فرماید: همانا خداوند پیامبر را گرامی داشت، به آن سان که گرامی ترین خلق خدا احمد است، نام او را از اسم خودش مشتق نموده است تا جلالتش دهد؛ پس صاحب عرش محمود و پیمبرش محمد است.

در یکی از قصائد او آمده است: یا اینکه ایمان به قرآن سراپا عَجَب و شگفتی بیاورید که بر پیامبری مانند موسی و یونس نازل گردیده است (پورطباطبایی،۱۳۷۵).

نتیجه
حضرت ابوطالب عموی بزرگوار پیامبر و پدر امیرالمؤمنین از خردسالی سرپرستی محمد را به عهده گرفت و از او به خوبی نگهداری نمود. بی شک محبت های بی دریغ ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد به پیامبر خالصانه و از روی ایمان و اعتقاد به خاتمیت پیامبر و رسالت عظیم او می باشد. حضرت ابوطالب برای حفاظت از جان پیامبر و یاری دین نوپای او در میان کفار و منافقین مکه، ایمان خود را پنهان نمود تا سپری باشد برای حفظ جان پیامبر. نقش حفاظتی و حمایتی حضرت ابوطالب چنان عظیم است که بعد از وفات ایشان پیامبر مأمور می شود از مکه بیرون رود زیرا دیگر یاوری ندارد و جان او در خطر است.

منابع:
1-اسد الله رضایی؛ ابوطالب اسوه مقاومت و ایمان؛ انتشارات زائر/ آستانه مقدسه؛ چاپ اول بهار ۱۳۸۹
2-حسین محمد علی الفاضلی، ابوطالب درفش یکتاپرستی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول ۱۳۹۱
3-مجید پور طباطبایی، ابوطالب تجلی ایمان، انتشارات نهضت قم، چاپ دوم زمستان ۱۳۷۵

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group