کانال شیعه کوئست در ایتا کلیک کنید
در سورۀ مبارکۀ کهف، خداوند در داستان حضرت موسی(علیه السلام) با مُصاحب خودش، برای ما دو نوع ولی معرفی کرده است: ولیّ ظاهر و ولیّ پنهان.
ما نمیدانیم این مُصاحب اسمش خضر است یا نه؛ ما میگوییم مُصاحب. در این سورۀ مبارکه، خداوند منّان برای بشریت دو نوع ولی معرفی کرده است که یکی آشکار است؛ مثل حضرت موسی(علیه السلام) و دیگری هم مُصاحب موسی که گرهگشاست؛ در بین مردم است: مردم او را میبینند؛ ولی نمیشناسند!
موسیبنعمران(علیه السلام) از خداوند منّان حاجتی خواست؛ حالا بماند که آن حاجت چه بود. بالاخره خدا فرمود: «برو لب دریا؛ آنجا یکی از اولیای ما را ببین و از او آموزش بگیر!» داستانش مفصل است. بالاخره آمد این مصاحب را لب دریا پیدا کرد. مصاحب گفت: «من فکر نمیکنم که شما تاب و توانایی کارهای مرا داشته باشی!» موسی(علیه السلام) فرمود: «قول میدهم که با شما باشم؛ اما اعتراضی نکنم و سخن نگویم.» سوار کشتی شدند. کشتیِ مملو از جمعیت، راه میافتد. یکمرتبه، مُصاحب موسی، همان ولیّ مخفی، این ولیّ که در خدمت مستضعفان است و خودِ مسکینان او را نمیبینند، اما برایشان کار میکند؛ شروع کرد به سوراخکردن کشتی. موسی(علیه السلام) نتوانست در مقابل این علم لدنی سکوت کند و فرمود: «این چه کاری است؟! کشتی را سوراخ میکنی؟!»
مصاحب پاسخ داد: «من به شما گفتم که سکوت کن!» موسی(علیه السلام)گفت: «چشم.» بعد مصاحب، [همان ولیّ مخفی،] یکبهیک اعمال غیبی خود را بیان کرد و اسرارش را گفت.
آمدند یک جایی، دیدند دیواری درحال افتادن است. وارد آن باغ شدند. [صاحبان باغ] گفتند: «ما به شما چیزی نمیدهیم.» مُصاحب گفت: «بیا برویم دیواری که درحال افتادن است، بسازیم!»
موسی(علیه السلام) فرمود: «اینها به ما آب و نان هم ندادند؛ حالا میخواهی خدمتشان کنی!» مصاحب باز گفت: «بنا بود که شما اعتراض نکنی؛
[اما حالا اسرار کارم را برایت میگویم...:] آن کشتی مال فقرا بود، وسیلۀ ارتزاق آنها بود. پیش روی اینها پادشاهی بود که هر کشتی زیبا و کاملی را میدید، غصب میکرد. من کشتی را معیوب کردم تا پادشاه غصب نکند و نان آن فقرا قطع نشود. خدا خواست من این کشتی را معیوب کنم تا موردِتوجه نباشد!»
موسی(علیه السلام) پرسید: «دیوار را چرا چنین کردی؟!» مصاحب گفت: «زیر این دیوار، گنجی بود برای دو بچۀ یتیم. اگر دیوار افتاده بود، گنج را به یغما میبردند. خداوند امر کرد که من این دیوار را بهپا دارم تا این گنج مخفی باشد و هرموقع ورثه بزرگ شدند، خودشان گنج را درآورند.» [1]
معلوم میشود که خدا در عالم آفرینش تنها ولیّ آشکار ندارد؛ ولیّ پنهان و مخفی هم دارد که کار می کند، مستضعفان را نجات میدهد، فقرا را نجات میدهد؛ طوریکه خودشان نمیبینند؛ حتی موسی(علیه السلام) هم نمیشناسد.
الان امامزمان(عجل الله فرجه) از اولیای الهی هستند: در بین ما هستند، در جمع ما هستند. امامزمان(عجل الله فرجه) در آسمان نیستند: در زمیناند، در بین بشرند؛ مانند مُصاحب حضرت موسی(علیه السلام) که در دل جامعه بود و کار میکرد.
همانطوریکه این مُصاحب در خدمت مردم است و مردم نمیشناسند، امامزمان(عجل الله فرجه) هم روزگار ما را، دین ما را، وضعیت ما را پیوسته ترمیم میکنند؛ ولی ما ایشان را نمیبینیم. خدمات امام برای ما روشن است؛ ولی توجه نداریم!
وقتی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در صحبتهایشان به امر غیبت اشاره کردند، جابربنعبدالله انصاری از حضرت پرسید: «آيا شيعه از وجود قائم در مدت غيبتش، بهرهمند میشود؟» رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «آری، سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزید، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند؛ همانگونهکه از خورشید هنگام قرارگرفتن پشت ابرها.» [2]
مردم خیال میکنند این آفتاب پشت ابر، بیاثر است! نه؛ آفتاب پشت ابر، از لابهلای ابر، نور و حرارت و گرما و انرژی خودش را میفرستد [و با اینهاست که] درختان، سبز و جهان، روشن میشود. این پردۀ غیبت، بین ما و اوست؛ ولی او (امامزمان) در مقابل ما مانعی ندارد و ما را میبیند.
حضرت آیت الله جعفر سبحانی، 19 مرداد 1387، صحن جمهوری اسلامی - حرم مطهر رضوی
منابع:
[1] قرآن کریم، سوره کهف، آیات 65 الی 82
[2] كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 253 : « سَأَلَ النَّبِيَّ هَلْ يَنْتَفِعُ الشِّيعَةُ بِالْقَائِمِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ.»