پنجشنبه 4 ارديبهشت 1404

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

1401-12-22- حجت الاسلام رفیعی


بسم الله الرّحمن الرّحیم
 آسیب‌ها و خطراتی که لطمه می‌زند از نظر اخلاقی در کلام امام سجاد(ع) تحت عنوان دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه بحث می‌کردیم 44 آسیب بود جالب هم هست هر کدامش را به نوعی ممکن است افراد به آن گرفتار باشند بعضی از این‌ها فردی بود بعضی اجتماعی بود، رسیدیم به بیست و چهارمین مورد، امام سجاد به خدا عرض می‌کند أَوْ نَقُولَ فِي الْعِلْمِ بِغَيْرِ عِلْمٍ خیلی تعبیر قشنگی است خدایا پناه می‌برم به تو از این‌که در جایی که نیاز به آگاهی است من ناآگاهانه سخن بگویم در جایی که نیاز به علم و تحقیق و بررسی است بدون علم و تحقیق و آشنایی من اظهار نظر کنم.

 پناه می‌برم به خدا از این‌که حرف بزنم غیر عالمانه و غیر آگاهانه، خیلی مهم است ببینید این در واقع همه‌ی انسان‌ها در همه‌ی زمینه‌ها متخصص نیستند.

گاهی از اوقات انسان در اموری نظر می‌دهد که آگاهی ندارد و خراب می‌کند این یک، دو: گاهی اطلاع ندارد. نمی‌داند داستان چیست، لذا این‌که در روایات داریم لا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ چیزی را که نمی‌دانی نگو. حتماً یک قصه‌ای هست یک داستانی هست باید بپرسید تحقیق کنید تازه بعد می‌گوید اگر هم دانستی همه‌ی آن را نگو. بعضی وقت‌ها انسان یک چیز را می‌داند اما گفتنش صلاح نیست. حالا یکی دو مثال می‌خواهم بزنم برای این بحث، یک وقتی وجود مقدس امام صادق(ع) یک لباس شیکی پوشیده بودند این روایت خیلی طولانی و مفصل است در تحف العقول است.

یکی از این افرادی که آن زمان سلک ثوری داشت به نام سفیان ثوری آمد جلو گفت آقا شما یک این‌چنین لباسی؟ جدتان حضرت امیرالمومنین لباس ساده می‌پوشید ببین آگاهی ندارد دیگر، اولاً که امام است حجت خداست این‌ها همه امام هستند قیام‌شان قعودشان شروع کرد به اعتراض کردن آقا یک کمی برایش توضیح داد چندتا از طرفدارهایش آمدند طرفدارهای این شخص، که آن‌ها با لباس‌های خیلی ژولیده‌ای بودند گفتند آقا ایشان راست می‌گوید آقا فرمود: از کجا راست می‌گوید؟ گفتند از قرآن، قرآن می‌فرماید که یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ مسلمانان در صدر اسلام دیگران را به خودشان ترجیح می‌دادند خودشان در سختی زندگی می‌کردند قرآن کریم این‌طور می‌گوید چند آیه شروع کردند خواندند...

آقا فرمودند که حالا یک کمی صبر کنید من هم برای‌تان بخوانم الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا قرآن می‌گوید انفاق می‌کنید اسراف نکنید. هر چه دارید بدهید خودتان بمانید. ثانیاً در زمان جدم با زمان من متفاوت است آن زمان امیرالمومنین مقداد را هم نداشت سلمان هم نداشت حضرت امیر هم نداشت اما الان در جامعه وضعیت این‌طور نیست خود ما اگر فیلم‌های 57 را نگاه کنیم چه‌قدر تفاوت کردیم؟ ماشین‌ها و خیابان‌ها و تیپ و قیافه‌های‌مان، مثلاً الان یکی شما را ببیند میگوید آقای شریعتی ببین سال 57 مردم چه‌طوری لباس می‌پوشیدند آقا 57 بوده است الان 1401 است بعد آقا فرمودند که توصیف‌های دیگری کردند که از جمله این آیه قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ چه کسی گفته زینت را برای خودتان حرام کنید و بعد نصیحت‌شان کردند و رفت ببینید ایشان تکلم می‌کند در جایی که آگاه نیست اما با ژست آگاهانه، کاملاً مثلاً من در جریانم.

 خیلی نمونه دارد من داستان بگویم شاید بیشتر منتقل شود امام سجاد(ع) سی و چهار سال دوران امامت‌شان بود اولاً در سخت‌ترین شرایط امامت را قبول کرد عصر عاشورا در آن شرایط، خب مدینه هم که آمد بالاخره پسر یک آقایی است که قیام کرده به نام امام حسین، کاملاً تحت نظر است مخصوصاً دوران عبدالملک مروان، حالا ایشان یک مدتی با دوران یزید بود تا 64، یزید به درک واصل شد بعد معاویه‌ی صغیر، آن هم خیلی کوتاه بود، بعد مروان آن هم خیلی کوتاه بود یک سال کمتر از یک سال، تقریباً 65 که هنوز به قیام مختار هم مانده بوده است. چون آن 67 است.

شصت و پنج عبدالملک آمد روی کار تا تقریباً هشتاد و پنج تقریباً بیست سال، خیلی سخت‌گیری می‌کرد برای امام سجاد، امام سجاد صحیفه‌ی سجادیه دعاهای‌شان بود به هر حال تفسیر قرآن ولی حج زیاد می‌رفت ایشان، بیست سفر حج رفت، یک‌بار یکی از همین آدم‌ها که یَقولُ في العِلم بِغَیرِ عِلم ناآگاهانه در چیزی که اطلاع ندارد اظهار نظر می‌کنند آمد جلو گفت آقا خیلی حق به جانب هم می‌گوید حج بالاتر است یا جهاد؟ آقا فرمودند که معلوم است که جهاد بالاتراست.

گفت بله اتفاقاً قرآن هم می‌گوید حالا به امام قرآن را باز می‌گوید اِنَّ اللهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة چرا شما حج می‌روید مثل پدرتان امام حسین قیام نمی‌کنید؟ آقا فرمود که آیه‌ی بعدی را هم بخوان. آیه‌ی 112 سوره‌ی توبه، این را که این خوانده بود 111 بود، گفت کدام آیه؟ فرمود این آیه: التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ نُه ویژگی خدا برای این رزمنده‌ها شمرده است فرمود اگر این‌چنین آدم‌هایی پیدا کردی بگو من هم قیام کنم. بعد آقا فرمود بیست نفر در مدینه پای من نایستاده است آن‌قدر شرایط سخت بود یعنی ما نداریم این‌چنین آدم‌هایی.

نمونه‌اش هم معلوم است دیگر بعد از قیام امام حسین مختار قیام کرده و شکست خورده است بعد از مدتی سلیمان بن صرد خزاعی، خود زید بن علی بن الحسین یعنی آقا الان زمان برای قیام ما آماده نیست. خیلی داریم از این نمونه‌ها، مثلاً امام صادق(ع) بعضی از نوادگان امام حسن مجتبی با ایشان درگیر بودند که چرا ایشان از ابومسلم خراسانی دفاع نکرد؟ امام می‌فرمودند نه من می‌دانم شرایط چیست. پس اعتماد کنیم به آن‌هایی که عالمانه سخن می‌گویند اتفاق افتاده الان مثلاً من در این نطق‌های مجلس خیلی گوش می‌کنم وزیر را احضارمی‌کنند احضار می‌گویند یا...؟

 سؤال می‌کنند خیلی گوش می‌دهم بعضی موارد می‌گوید نمایندگان قانع شدند، دیدید کم است البته می‌گوید نمایندگان قانع شدند. نمی‌داند واقعاً طرف، قصه را نمی‌داند داستان را نمی‌داند که چیست، خیلی حواس‌مان باید جمع باشد. آقا مثلاً پیش من می‌آیند نسبت به خانم‌ها، یا خانم‌ها نسبت به آقایان، می‌گویم ببین همه‌ی حرفهایت را گوش کردم ولی حرفهای او را هم باید بشنوم. چرا؟ چون مطمئناً چیزهایی که به ایشان خوت کوتاهی کردی را نمی‌گویی. نصفش را می‌گویی نصفش را نمی‌گویی.این خیلی مهم است در همه‌ی امور، اگر در امور ناآگاهانه باشد لطمه می‌زند.

 از انصاف دور می‌شود، قضاوت‌های نادرست می‌شود، تصمیم‌گیری‌های نادرست می‌شود ببینید قرآن تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ بعضی‌ها چیزی به زبان می‌آورید که نسبت به آن آگاهی ندارید. باز آیه‌ی دیگر می‌فرماید وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ چیزی که از آن آگاهی نداری از آن پیروی نکن. باز جای دیگر قرآن کریم می‌فرماید که شما چیزی می‌گویید که لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ اطلاع ندارید والله یعلم و انتم لا تعلمون خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.

حالا این موردی که عرض می‌کنم اگر کسی در یک جایگاهی قرار بگیرد که آن جایگاه، جایگاه عالم است اما ایشان علم ندارد این هم خیانت است وجود مقدس امام رضا(ع) وقتی شهید شدند آقازاده‌شان امام جواد کوچک بودند دیگر هفت هشت سال‌شان بود، یک عمویی دارند به نام عبدالله بن موسی بن جعفر ایشان در خانه‌ی موسی بن جعفر نشسته بودند و خلاصه به ظاهر مردم فکر می‌کردند ایشان امام است.

با آن هیبت و سن و سال می‌آمدند جلو سؤال می‌کردند و ایشان هم اشتباه جواب می‌دادند امام جواد از در آمدند وارد آن صحن و منطقه شدند و رو به عموی‌شان کردند و فرمودند یا عَم إتّقِ الله، از خدا بترس چرا فتوا می‌دهی و نظر می‌دهی جایی که اطلاع نداری؟ این همان است که خدمت شما عرض کردم گاهی ائمه‌ی بزرگوار ما مثلاً امام باقر(ع) با بعضی‌ها مواجه می‌شدند سؤال می‌کردند شما این آیه را چه‌طور تفسیر می‌کنید؟ می‌گفتند این‌طور، این‌طور، این‌طور،...

آقا می‌فرمودند نه این است جواب آن، خب پس باید در تفسیر قرآن وقتی امام باقر هست به دیگران مراجعه نمی‌کنند. در امور مختلفی که در جامعه وجود دارد، به متخصص آن، من گاهی به رفقا می‌گویم این خیلی جالب است دیدید در جامعه الان خیلی زیاد شده است دور هم شب مثلاً پانزده بیست نفر یک موضوعی را مطرح می‌کنند خودشان نقد می‌کنند در حالی که یک عالم هم بین این‌ها نیست که آشنا باشد.

 همه هم متخصص هستند آقا مثلاً راجع به فرض کنید سحر و جادو و جن بحث‌های این‌طوری دیگر، می‌نشینند و به هر حال صحبت می‌کنند بعضی دانشجویان در خوابگاه فرصت دارند آدم‌های باسوادی هستند احساس می‌کنم تخصص او این حوزه نیست. در پزشکی است در مهندسی است این درست مثل این می‌ماند که بیست آدم مثل بنده و جنابعالی دور هم جمع شویم و نقشه‌ی ساختمان بکشیم.

خدا می‌داند نه ستون در جایش است و نه سقف سر جایش است. ولی یک مهندس می‌گوید آقا زحمت نکشید من خیلی راحت برای شما این نقشه را می‌کشم. در روایات ما برای این مورد روایاتی داریم بعضی را من خدمت‌تان بخوانم. وجود مقدس امام صادق(ع) فرمودند إذا سُئِلتَ أمّا لا تَعلَم وقتی از شما چیزی می‌پرسند که نمی‌دانید قُل لا أدري بگو نمی‌دانم فإنَّ لا أدري اگر بگویی نمی‌دانم بهتر از این است که حرف غلطی بزنیم طرف می‌رود نگاه می‌کند و می‌بیند درست نیست و بعد خلاصه دچار مشکل می‌شود مثال دیگر مَن أفتَى بغيرِ عِلمٍ لَعَنَتهُ ملائكةُ السَّماءِ و الأرضِ کسی بدون آگاهی فتوایی بدهد این در اصول دین خیلی حساس‌تر است آقا شما اشتباه بگویی طرف برود عمل کند مسئله‌ای را اگر نظری بدهی که غیر عالمانه است ملائکه‌ی آسمان و زمین او را لعنت می‌کنند. یکی از آقایان می‌گفت ما گاهی خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی می‌رسیدیم یک سؤالی میپ‌رسیدیم از فتواهای خودشان، می‌فرمود رساله‌ی من را بیاوید. نگاه کنند.

 نه کسر شأن نیست امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه یکی از کلمات قصارشان به نظرم 82 باشد آن‌جا می‌گویند من به شما پنج سفارش می‌کنم که اگر سوار بر شتر شوید و راه‌های طولانی بروید آن را به دست بیاورید می‌ارزد. اوصيكم بخمس لو ضربتم اليها آباط الابل این شتر را که سوار می‌شدند این‌طوری که می‌زدند که حرکت کند اگر سوار شود. الان که ماشین است همه‌جا . وسایل به هرحال پیشرفته‌تر است. می‌ارزد شما مثلاً سوار شوید.

دیدم در روایت جابربن عبدالله انصاری شنید در مصر یک کسی حدیثی از پیامبر شنیده است. شتر کرایه کرد یک ماه رفت مصر حدیث را از او بشنود و برگردد. چه همتی داشته است. بعد آمد از آن پنج سفارش که می‌کنند یکی این است، می‌فرماید: وقتی چیزی از شما می‌پرسند که بلد نیستید حیا نکنید بگویید بلد نیستم، نمی‌دانم واقعاً نمی‌دانم. عرض می‌کنم که این یک روایت، روایت دیگر خطبه‌ی 87 نهج البلاغه است آن هم خیلی خطبه‌ی عجیبی است حضرت بعد از آن‌که ویژگی‌های عالمان مخلص را می‌شمارد می‌گوید اما آن که میگوید عالم هستم و عالم نیستم، عالم نیست.

می‌خواهد معرفی کند آخر وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ می‌گوید من عالم هستم ولی عالم نیست علامت‌هایش را یکی یکی می‌شمارد می‌گوید به اصطلاح اظهار نظری می‌کند که نسبت به آن آگاهی ندارد یک کلام نورانی دیگر از امیرالمومنین داریم که این باز در بحار هست جلد 77 یادم نیست در نهج البلاغه هست یا نه؟ ولی در بحار این روایت آمده است. فرمود: خیلی جالب است علامت‌های عالم چه هست؟ یک: إنَّ العالِم مَن عَرَفَ أنَّ ما یَعلَم في ما لا یَعلَم قَلیلوا عالم کسی است بداند آن چیزی که نمی‌داند نسبت به آن چیزی که می‌داند خیلی بیشتر است. یعنی آن چیز را که می‌داند نسبت به ندانسته‌ها اصلاٌ قابل مقایسه نیست. دانسته‌ها قلیل است در مقابل ندانسته‌ها. واقعاً هم همین‌طور است.

الان خود من مثلاً 40 سال است در حوزه هستم نزدیک چهل سال است تقریباً هم هر شب مطالعه داشتم هر چه جلوتر می‌رویم می‌بینیم ‌بی‌سوادتر هستم. یعنی چه‌قدر چیز وجود دارد که ما از آن‌ها سر در نمی‌آوریم.

دو: فعَدَّ نَفسَهُ بِذلكَ جاهِلاً همواره خودش را جاهل بداند در امور حالا غیر از معصومین(ع) که آن‌ها علم‌شان الهی است. فَما يَزالُ لِلعِلمِ طالِبا آن وقت آدم همیشه دنبال کسب علم است تا چیزی را به دست بیاورد. یکی از نکاتی است که باید به آن توجه شود که انسان در واقع آن اظهار نظرهای غیر عالمانه‌ای که می‌کند خطر آفرین است مخصوصاً در حوزه‌ی قضاوت.

 علوم تخصص مثل پزشکی، آقا من سر درنمی‌آورم برو جای دیگر من اطلاع ندارم بیشتر از این دیگر نمی‌توانم.

 حالا در حوزه‌ی دین هم همان‌طور است که اشاره کردم و گناه بزرگی هم هست. خیلی گناه بزرگی است. مرحوم آقای شیخ عباس قمی باز هم یک وقتی در این برنامه گفتم نقل می‌کنند کسی ادعای پیغمبری کرد عده‌ای دورش جمع شدند و دید نه از عهده‌اش بر نمی‌آید یکی شفای مریض می‌خواهد، یکی سؤال دارد، نمی‌تواند جواب بدهد بالاخره آمد مردم را جمع کرد و گفت من اشتباه کردم من پیامبر نیستم گفتند خیلی متواضع هستی ما از تو قبول نمی‌کنیم بنده خدا را سر به بیابان و گریه و...

بالاخره خداوند پیامبر حقیقی آن زمان را فرستاد پیش او گفت به او بگو تا قیامت هم گریه کنی فایده‌ای ندارد باید همه‌ی این‌هایی که منحرف کردی برگردانی. کار سختی است گاهی اوقات یک اظهار نظر به اصطلاح جاهلانه، غیر عالمانه باعث می‌شود که دیگر نشود جمع کرد و جبران کرد. و ما داشتیم آدم‌هایی که در طول تاریخ این‌ها در واقع گاهی مرتکب این‌طور احوال می‌شدند مثلاً سمرة بن جندب پول از معاویه می‌گرفت شأن نزول قرآن را عوض می‌کرد. دیگر نمی‌شد گفت غیر آگاهانه این عامدانه است می‌گفت این آیه‌ای که راجع به امیرالمومنین است راجع به ابن ملجم است.

این یکی از مواردی است که خدمت شما عرض کردیم اما مورد بعدی بیست و پنجم، جالب است ما تا این‌جا چه گفتیم تا این بیست و چهارتا، اللَّهُمَّ إِنی أَعُوذُ بِک مِنْ هَیجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، أعوذ اولش بود دیگر تا بیست و پنج را با یک اعوذ بکَ...
 حضرت آمدند، با یک أعوذ بکَ آمدند. ولی اینجا دوباره تکرار می‌کنند و نَعوذُ، اصلاً نعوذ می‌گویند دیگر أعوذ هم نمی‌گویند.

بحث می‌کنند آقایان که، اینکه امام در اینجا تعبیر نعوذ دارند این به چه دلیل است؟ بعضی گفتند نشان از اهمیت این موارد است البته من نمی‌دانم این درست است یا نه؟ چون بحث‌های دیگر هم اهمیت داشت، یا یک نوع به اصطلاح یادآوری است. چون بیست و پنج تا فاصله شد ببینید حواس‌تان باشد ما داشتیم پناه میب‌ردیم به خدا، توصیه نمی‌کردیم به این‌ها. أعوذُ نعوذُ، در قرآن هم دارد می‌گوید قُل أعوذُ بِرَبِّ النّاس، قُل أعوذُ بِرَبِّ الفَلَق، گاهی می‌گوییم نَعوذُ بِالله، أعوذ و نَعوذُ فرقش در مفرد و جمع بودنش است. جالب است امام از این بیست و پنجم این کلمه‌ی نعوذ را که این‌جا به صورت نعوذ است به صورت جمع آمده است.

 حضرت در این‌جا می‌گویند نَعوذُ بکَ أَنْ نَنْطَوِی عَلَی غِشِّ أَحَدٍ، خدایا پناه می‌برم به تو از این‌که دیگری را فریب بدهم غِشِّ گول زدن، فریب دادن، نَعوذُ بکَ أَنْ نَنْطَوِی عَلَی غِشِّ أَحَدٍ، که حالا کلمه‌ی ننطوی جالب است به معنای مخفی کردن است یعنی من حالا یک طوری غشّم به معنای ناخالصی است یک غشّی انجام بدهم که شما متوجه نشوید. این یکی از آسیب‌ها است. غش...

 غش در برابر نصح است. نصح یعنی خیرخواهی، که در روایات داریم که یکی از ویژگی‌های انسان‌های مومن این است که النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ نصیحت می‌کنند همسایه را نصیحت می‌کنند خیرخواهند نقطه‌ی مقابل خیرخواهی می‌شود غش، من اجازه بدهید چند نوع غش را بشمارم برای بینندگان عزیز، یک: غشّ با خود، گاهی انسان خودش را گول می‌زند قرآن هم دارد دیگر، وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ بعضی‌ها خودشان را گول می‌زنند.

حدیث امیرالمومنین(ع) است: إنَّ أغَشَّ الناسِ أغَشُّهُم لنفسِهِ بدترین گول زدن این است که انسان خودش را گول بزند. امیرالمومنین(ع) فرمود: مَن غَشَّ نَفسَهُ کسی که خودش را گول می‌زند كانَ أغَشَّ لِغَيرِهِ دیگران را بیشتر گول می‌زند. آقا آدم گاهی خودش می‌فهمد دارد دروغ می‌گوید پافشاری می‌کند می‌فهمد این حرفی که می‌زند باطل است دارد خودش را گول می‌زند.

 و چه‌قدر بد است که انسان خودش را بفریبد. یعنی می‌فهمد این حرفی که دارد می‌زند... بدترین نوع است که آدم خودش بخواهد خودش را گول بزند. تمام توجیه‌ها هم از این‌جا در می‌آید. مثلاً شما فرض کنید که یک غذای ساده‌ای بخوری بعد بخواهی این را چلوکباب تلقّی کنی. خودت که می‌دانی این چیست.

این حرف در واقع کجای کار است که گفتم که کسی به اصطلاح گفتند سر کوچه حلوا می‌دهند یا شیرینی می‌دهند مردم هم دویدند خودش هم یک کاسه برداشت شروع کرد به دویدن. این خودش دروغ خودش باورش شود یک دروغی را خودش بگوید خودش هم باورش شود. ما خودمان این را شایعه کردیم، این یک، فریب. دومین فریب که آن هم خیلی زشت است آن هم فریب در دین است. مَن غَشَّ الناسَ في دِينِهِم کسی در دین مردم خدعه کند فَهُو مُعانِدٌ للّه و رسولِهِ این معاند خدا و پیغمبر است. چه‌طوری در دین مردم غش کند؟ از مرکب دین برای گول زدن استفاده کند، مثل عمروعاص، قرآن را بالای نیزه می‌کند و می‌گوید که من به اصطلاح...
 لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه‏ این دارد کلاه می‌گذارد دیگر، غش است دیگر. ابن زیاد آمد کوفه شروع کرد گریه کردن، هارون الرشید آمد کنار قبر پیغمبر از حج می‌آمد حالا موسی بن جعفر داشت نماز می‌خواند در مسجدالنبی آمد گفت یا رسول الله، یابن عم، پسر عمو شما می‌دانی ما چه علاقه‌ای به شما داریم ولی خب ببخشید دیگر نوه‌ی شما و فرزندان شما...آقا مجبوریم که دستگیرتان کنیم. آقا موسی بن جعفر در نماز بودند، آقا را در نماز صبح بود دستگیر کردند آقا فریاد زد یا جدّاه، یا أبتاه، یا رسول الله، چنان قیافه‌ی حق به جانب گرفته است کنار قبر رسول الله هارون الرشید، با دین مردم دارد بازی می‌کند آن وقت موسی بن جعفر را زندان قرار داده است.

 چهار پنج زندان، آن هم زندان‌های سخت. این است که غش در دین کسی بخواهد از مرکب دین مردم عرض کردم مثل عمروعاص قرآن بر نیزه می‌کند. یا نه، آیات قرآن را وسیله‌ی نابودی حق قرار بدهد. فرق امیرالمومنین را بشکافد بگوید لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه‏ یا یادتان است که همین منافقینی که الان ادعا دارند حالا جالب است این‌ها خودشان کلی جنایت کردند کلی آدم کشتند کلی دست در دست دشمنان ما گذاشتند صدام و اسرائیل و... این‌ها آرم‌شان چه بود؟ فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اَجرًا عَظیمًا؛ با دین مردم و شما همان‌طور که اشاره کردید و در قبلی فرمودید بسیار غشّ با خود خطرناک است این خطرناک‌تر است. شما وقتی با ابزار دین مثل محمّدبن عبدالوهاب که با ابزار دین...
داعشی‌ها با چه آمدند؟ لا اله الّا الله محمّد رسول الله، زن وبچه‌ی مردم را می‌کشند...ببینید چه‌قدر بد است، این دین را منفی جلوه دادن است. غشّ در مردم از طریق دین، این است که در آیات قرآن کریم هم داریم الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا دین را در واقع لهو و لعب قرار می‌دهند. آقا یک کتابی دارند از آقایان علمای نجف مرحوم هاشم معروف حسنی، این کتاب حالا تخصصی است من نمی‌خواهم بگویم شما الان این را...راجع به روایات جعلی نوشته البته شاید نقدهایی هم به آن باشد زحمت کشیده به نام آثار و اخبار ساختگی، ایشان در آن‌جا می‌گوید گروهی بودند در صدر اسلام به نام داستان‌سرا، قصّاص.

 قصّاب نه قصّاص، نقّال قصّاص، خیلی مردم را سرکیسه می‌کردند یکی از کارهایی که می‌کردند اینکه به چهره‌های‌شان یک چیزهایی می‌زدند و در چشم‌های‌شان یک قطره‌هایی می‌ریختند که چهره زرد و اشک جاری، که بگویند ما متدین هستیم زاهد هستیم.

 بعد، یکی از کارهایی که این‌ها می‌کردند مردم هستند دیگر گول می‌خورند، یکی از کارهایی که می‌کردند می‌گوید میمونی را آموزش داده بودند نماز بخواند. میمون است دیگر تقلید می‌کند یاد می‌گیرد، قشنگ به میمون آموزش داده بودند بایستد و نماز بخواند. بعد از نماز اخم کند و گریه کند. این را می‌آوردند جلو مردم و شروع می‌کردند به این نمایش، مردم هم نگاه می‌کردند تمام که می‌شد می‌گفتند مردم دیدید این جوانی بوده مومن، متدین، پدر و مادرش او را نفرینش کردند...

 الان هم والدینش راضی نمی‌شوند مگر صد هزار درهم به آن‌ها پول بدهیم. پول بود که مردم می‌ریختند خلاصه این بنده‌ی خدا به این وسیله... لا اله الّا الله ببینید چه‌طوری با دین مردم بازی می‌کنند؟ با اعتقادات مردم بازی می‌کنند. الان هم زیاد است این چیزها.

شکلش فرق می‌کند شیادی و دین را وسیله‌ی دنیا قرار دادن. پس، غش و خدعه گاهی با خود است که فرمود: أغش النّاس بدبخت‎ترین مردم کسانی هستند که به خودشان در واقع لطمه می‌زنند و خانواده‌های‌شان را. می‌گفتند یک دزدی را گرفته بودند از خانمش سرقت کرده بود. گفت دیگر چرا از خانم‌تان؟ گفت من چیزهای دیگر به من نرسید. پس دوم هم غشّ در دینداری دارم اقسام آن را عرض می‌کنم.

سوم: غش در مشورت، مَن غَشَّ المسلمينَ في مَشورَةٍ از پیامبراکرم، کسی با مسلمانان خدعه کند در یک مشورتی، فقد بَرِئتُ مِنهُ اگر کسی آمده با شما مشورت کند حالا یک زمینی است در شمال، شما که اهل آن‌جا هستید آقای شریعتی ما می‌خواهیم بخریم عرض می‌کنم که جنابعالی می‌بینید چیز خوبی است به درد خودت می‌خورد، می‌گویی ابدا به سراغش نروی، بله عصر آقای شریعتی معامله کرده است آقا مثال می‌زنیم نه شما زمین دارید نه من می‌خواهم بخرم امیرالمومنین فرمود کسی که مشورت گیرنده را من غشّ مستشيره به او خیانت کند این از زندگی ساقط است.

 می‌گوید یک دختر خانمی هست یا اداره‌ی فلان می‌خواهند جذب کنند، می‌گوید چند تا نیرو می‌خواهند؟ دوتا نیرو می‌خواهند. ابداً نروی به درد نمی‌خورد. فردا صبح می‌بینی اسم خودش را آن‌جا نوشته است. غش در مشورت هم ممنوع است. چند تا شد آقا؟

 چهارم: غشّ با پیشوا و امام،شما به علی قول بدهی اما علی را در میدان جنگ تنها بگذاری. بیعت کنی اما به آن عمل نکنی و بشکنی. شما به جناب طالوت، داستان طالوت و جالوت را بلدید دیگر که قرآن در سوره‌ی بقره دارد بالاخره خداوند تبارک و تعالی این طالوت را که یک قد بلندی داشته و جسم قوی داشته و علم داشت و رشید بود و طالوت اصلاً به همین خاطر به او می‌گویند.ایشان یک لشکری آماده کرد برویم جنگ برویم.

آقا اصلاً سراغش را می‌گرفتند چون بنی اسرائیل خیلی لطمه خورده بود. حالا که این لشکر را آورد قرآن می‌گوید کنار یک برکه‌ی آبی تشنه هم بودند گفت نخورید؛ گفتند آقا تشنه‌ایم یک مشت عیبی ندارد بیشتر نخورید. گفتند این چه امتحانی است؟ گفت: ببینید اگر این‌جا به حرف من گوش کردید آب نخورید در میدان جنگ هم فرار نمی‌کنید.  اکثرشان خوردند، قرآن می‌گوید یک قلیلی ماندند این هم غش به امام. شما با ابا عبدالله آمدی امام را تنها می‌گذاری، نامه نوشتید به امام حسین، امام حسین چند هزار امضا از شما دارد آن وقت این‌طوری کربلا او را تنها گذاشتید؟ من واقعاً گاهی تاریخ را می‌خوانم متأثر می‌شوم مردم کوفه در لشکر عمرسعد بسیاری از آن‌هایی که حضور داشتند دعوت کنندگان امام حسین هستند اما تنها گذاشتند این هم می‌شود غشّ با امام.

 پنجم غشّ در معامله که این هم در جامعه فراوان می‌آیند به ما می‌گویند آقا زمین فروخته است به سه نفر، خانه اجاره داده است به دو نفر، عرض می‌کنم و... مواردی که هست. مَن غَشَّ مُسلِماً فی‌ شِراءٍ أو بَیعٍ فَلَیسَ مِنّا کسی در خرید و فروش با مسلمانی حالا مثلاً الان بگویم بدآموزی دارد می‌گویند حاج آقا هر چیزی که بلد نیستیم یاد می‌دهد، به یک نفر گفتند آتش نزنی خرمن را، گفت چه کار خوبی نمی‌دانستم می‌شود این کار را کرد. حالا جنس خوب و بد را با هم آمیخته کنی عرض می‌کنم که توصیف جنسی را بکنی و خلافش را بدهی. بگویی برنج شمال اما برنج هند بدهی مثلاً. خب این توصیف کردی اما چیز دیگری داده‌ای. ادعای سلامت کنی اما معیوب باشی بگویی این ماشین سالم است اما دوبار موتورش زمین گذاشته شده رنگ شده است. این‌ها همه می‌شود از باب غش. خیلی حواس باید جمع باشد بگویی راننده‌ی این ماشین یک خانم بوده تا اداره می‌رفته و شب برمی‌گشته اما نه،

 کیلومتر ماشین را دست‌کاری کنی نمی‌دانم الان می‌شود یا نمی‌شود ولی قدیم بعضی از این کارها می‌کردند. این‌ها حرام است جاروبرقی خریدی شما دوبار جارو کردی عیب ندارد به اسم نو بفروشی؟ همه‌ی اینها اشکال دارد. طلای دست دوم از من خریدی یک لعاب به آن بزنی به جای طلای نو بفروشی. آقا لقمه‌ی حلال کارمشکلی است. خیلی بینندگان عزیز مواظبت کنید از این مسائل. حتی من روایت دیدم هشام بن حکم می‌گوید که من پارچه می‌فروختم یک پارچه‌ای معروف است به پارچه‌ی صابری، این پارچه را در جایی که قرار داده بودم مثلاً شاید در سایه بود قشنگ‌تر نشان می‌داد اگر می‌آمدم جای روشن‌تر... یک ضرب المثلی هست می‌گویند گربه در شب سمور است.

یعنی شما فکر می‌کنید حیوان دیگری است تاریک که باشد جنس معلوم نمی‌شود دیگر. شما شب یک ماشین بخری اصلاً عیب‌هایش حتی لامپ هم باشد معلوم نمی‌شود. آقا فرمودند که این غش است بیا در جای روشن تا همه ببینند و نشان بدهند.خب این‌ها نکاتی است که در ارتباط با این موضع است. متوجه شدید شاید این برداشت من درست است که امام چرا نعوذ را تکرار کرده است که یک بار دیگر بیفتد آن توجه‌تان. نعوذ پناه می‌برم آن قبلی را گفته بود أعوذ پناه می‌برم.

پناه می‌بریم به خدا از اینکه غشّی اتفاق بیفتد در معامله‌ای در کاری در کاسبی که به هر حال موجب لطمه و فریب بشود. آن وقت یک نکته‌ای که این‌جا هست اگر لو برود دیگر مردم اعتماد نمی‌کنند آبروی انسان می‌رود اگرهم لو نرود برکت از انسان سلب می‌شود این پول خوردن ندارد برکت سلب می‌شود چه‌قدر خوب است که عزیزان ما هر کسی در هر جایی که هست در هر رده‌ای هست این مراعات را در واقع داشته باشد. من یک خاطره‌ای از دوران ابتدایی خودم دارم نمی‌دانم شاید اعتراض هم بشود به من این جمله ولی یادم است که یک وقتی شاید سوم ابتدایی بودیم حالا من سن تکلیف ندارم دیگر اگر اشتباهی هم کردم...

 نُه سالم بود چون درسم خیلی خوب بود املاهای کلاس را من تصحیح می‌کردم.به هر حال دو سه نفر بودیم در کلاس مثلاً ده تا را داد به من معلم، ما هم قشنگ تصحیح کردیم یک آقایی بود نمی‌دانم الان کجاست هر جا هست خدا خیرش بدهد دانش آموز بود دوست‌مان بود ولی شر بود. و درسش بد بود املاهایش همه شش و هفت بود، ورقه‌ی ایشان دست من افتاد. گفت به من زیر ده بدهی بیرون کارت دارم درست هم می‌گفت کار داشت من به او یازده دوازده دادم. سه چهار تا غلط را ندیده گرفتم.

معلم که وارد می‌کرد دانش‌آموز خودش را می‌شناسد می‌داند که این دوازده بگیر نیست این از هشت هیچ وقت بالا نیامده است. ورقه را نگاه کرد وفهمید. گفت آقا بیا رفتم جلو  چهار تا چک در گوش من زد. به ازای هر یک غلطی که نگرفته بودم یک سیلی من خوردم. گفتم اگر من می‌رفتم بیرون از این کمتر کتک می‌خوردم. یکی دوتا می‌خوردم دستش سبک‌تر بود. حالا که نزدیک عید است این خاطره اسمش یادم است چهره‌اش یادم است هم آن معلم را هم آن آقا را.دیگر هم ندیدم هیچ کدام‌شان را ندیدم. آن معلم دستش درد نکند به من یاد داد که حواسم را دیگر جمع کنم. ولی یکی هم میزد کافی بود. و این در واقع می‌خواهم عرض کنم که تأمیم دارد در همه جا باید توجه شود که خودمان و دیگران را فریب ندهیم انشاالله.

اطلاعات تماس

 

کمک و هدایای مالی به سایت جهت پیشرفت:

6037998157379727 (بانک ملی بنام سیدمحمدموسوی )

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک
گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخش های مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد. ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان ،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران ,دین شناسی، جهان شناسی ،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی ،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است. اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group