1402-01-14-حجت الاسلام رفیعی
بسم الله الرحمن الرحیم
ما توفیق داشتیم هشتمین دعای صحیفه سجادیه را که 44 صفت رذیله و زشت و آسیب در آن آمده است را با هم مرور کنیم. 27 مورد از این 44 تا را گفتیم. انشاءالله که این 27 تا در هیچکدام از بینندگان ما اصلاً نبوده است. از این برنامه یک مقداری سرعت کار را بیشتر کنیم و به چند مورد دیگر از این صفات هم اشاره کنیم. صفت ناپسندی که امام به خدا پناه برده است.
بیست و هشتمین ویژگی که باز امام در اینجا کلمه نعوذُ را تکرار کرده است. اول آن گفته بود اللهم انی اعوذ بک ولی دو سه مرتبه در بین آن از نعوذُ استفاده کرد. از جمله اینجا. «وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ السَّرِيرَة» خدایا من پناه میبرم به تو از اینکه باطنم خراب باشد. وقتی باطن خراب باشد، ظاهر هم خراب است. آدم حسود یک جوری حرف میزند که بفهمی حسود است، آدم کینهای یک جوری حرف میزند که بفهمی کینهای است.
این روایت است. حضرت امیر فرمود: ما أضمَرَ أحَدٌ شيئا إلاّ ظَهَرَ في فَلَتاتِ لِسانِهِ و صَفَحاتِ وَجهِهِ ، کسی که چیزی در دلش نیست الا زهر فی فلتات لسانه اوسفهات وجهه، مگر اینکه در زبانش یا چهرهاش خودش را نشان میدهد. یک جوری بخل را نشان میدهد، یک جوری... و لذا سوء سریرة یعنی اینکه باطن انسان گرفتار بدی و بدطینی. میگوییم بدطینی. طینت بدی داشته باشد. البته خدا هیچکسی را با بدطینتی نیافریده است. صفات منفیای که در انسان هست به تدریج پیدا میشود.
اگر کسی کینه دارد، اگر کسی حسادت دارد، اگر کسی سوء ظن دارد، بدگمان است، دعا کنیم انشاءالله باطن ما اصطلاح شود که ظاهر ما هم اصلاح شود. من دو سه روایت در توضیح این جمله بخوانم. یکی از دعاهای رسول خدا این بود: «اللّهمّ اجعل سريرتي خيرا من علانيتي» خدایا باطن من را از ظاهرم بهتر کن.
خیلی از ما ظاهر طرف را میبینیم ولی باطن او را نمیبینیم. این است که آدم خودش هم میداند. بل الانسان علی نفسه بصیره؛ ببینید وقتی میگوییم سوء سریرة، منظور این است: فرض میکنیم اگر کسی جبهه میرود، به انگیزه الهی برود نه غنیمت، اگر زیارت میرود به انگیزه زیارت برود نه شهرت، اگر کار خیری انجام میدهد به انگیزه همان کار خیر و الهی باشد نه برای فخرفروشی، گاهی از اوقات در درون تفاخر است اما در بیرون اظهار اخلاص میکنید. این درست نیست، این میشود
یعنی بالاترین مثال سوء سریره است که منافق است چون «يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِم». میگوید یا رسول الله! من عاشق شما هستم. بعد معلوم است که دروغ میگوید. خدا در سوره منافقین هم میگوید اینها میآیند شهادت میدهند که ما به تو ایمان داریم ولی خدا میداند که اینها دروغ میگویند.
دستشان رو میشود یعنی یک جوری خودشان را لو میدهند. باز امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که من حسنت سریرته حسنت علانیته، کسی باطنش نیکو باشد، ظاهرش هم نیکو است. یعنی سعی میکند خودش را نیکو جلوه بدهد انشاءالله.
امیرالمؤمنین (ع) بیان زیبایی دارند در نهج البلاغه راجع به همین تطابق ظاهر با باظن. میفرمایند: واعلم ان لکل ظاهر باطن علی مثاله. هر ظاهری که شما ببینید یک باطنی هم پشت آن هست. فمن طاب ظاهره طاب باطنه، آدمی که ظاهرش پاکیزه است، باطن پاکیزهای هم باید داشته باشد و دارد، و ما خبث ظاهره خبث باطنه، آدمی که ظاهرش خباثت دارد، یک حرف نفاقآمیزی میزند، یک حرف کینهآمیزی، حسدآمیزی میزند. بدان که این ریشه در باطنش دارد. این را قرآن هم دارد. «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ طیبه کشجرة طیبه بعد میگوید کلمة خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ» این در واقع...
باز آیه دیگری هم در قرآن داریم «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ». خدا حفظ کند آیت الله مظاهری را، ما درس اخلاق ایشان میرفتیم، خیلی این آیه را میخواندند و همیشه هم اینطور معنا میکردند که از کوزه برون تراود آنچه در اوست. شما آب شور در کوزه باشد تراوش آب شور است، آب شیرین باشد آب شیرین، شراب باشد شراب است، شربت باشد شربت است. لذا و نعوذ بک خدایا پناه میبریم به تو از سوء سریره. اینکه در باطن انسان خباثت باشد، غصب سوء در آن باشد، نیت نادرست باشد. این یک.
بیست و نهمین مورد امام سجاد به خدا عرض میکنند واحتقار الصغیره. خدایا پناه میبرم به تو از کوچک شمردن گناهان صغیر. یادشان باشد قبلاً ما شبیه این را داشتیم. آنجا داشتیم اصتغصار الصغیره. خدا پناه میبریم به تو از کوچکشماری گناه. حالا دروغ، غیبت، اینها را کوچک بشماریم. الآن میگوید گناه خودش کوچک است، صغیره است، شما هم آن را کوچک بشمارید. دیگر چه شود. این خیلی بد است.
میدانید که ما یک گناهان صغیرهای داریم و یک گناهان کبیره. خدا رحمت کند مرحوم آقای دسغیب کتاب گناهان کبیره نوشته است. بین آقایان هم اختلاف است که گناه صغیره و کبیره چیست. نسبت به خدا نگاه کنید همه گناهان کبیره است.
شما پیش پدرت پا هم درست کنی بزرگ است اما با این نگاه، نگاه نمیکنیم. ما نگاهمان به این است که یک سری گناههایی خدا در قرآن وعده عذاب داده است. میگوید این گناه موجب عذاب است. مثل مثلاً فرض کنید سرقت، مثل مثلاً ربا. و بعضی از گناهان را هم در قرآن نهی اکید دارد. میگوید نکنید، نخورید. این کار را انجام ندهید. لا یصغر، اسراف نکنید، اینها میشود گناه کبیره. آنی که نهی دارید شدید و آنی که وعده عذاب دارد. غیر از اینها میشود گناه صغیره.
مثلاً فرض کنید که ما اگر نگاه به نامحرم کنیم. این نسبت به فحشا که بزرگتر است، این ممکن است یک گناه صغیره باشد. ولی شما میدانید صغیره اگر تکرار شود تبدیل به کبیره میشود، صغیره اگر تکرار شود گناه بزرگ محسوب میشود و شما فرض میکنیم که یک کسی به کسی فحش میدهد، خب این زشت است.
اما یک کسی یک کلمهای با بار اخلاقی ضعیفتری، در حد فحش نیست. کمی توهینآمیز است. مثلاً یک کسی به کسی میگوید که بنشین. میتوانست بگوید بفرما ولی خب گفت بنشین. این یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار، کمکم که میگوید برای او ملکه میشود، ممکن است آن حرف زشتتر را هم بزند. لذا میگوید شما گناهان کوچک را دیگر کوچک نشمارید. خدایا من پناه میبرم به تو از احتقار صغیره یعنی کوچک شمردن گناهان کوچک.
این همان است که دارد که یک وقتی رسول خدا در بیابان فرمودند که بروید هیزم بیاورید. دشتی بود، هیزم نبود. حالا یک وقت جنگل است، چوب ریخته همینطور فوراً میگذارید زیر بغل و میآورید. گفتند یا رسول الله من اینجا نیستم حالا بروید بگردید. وقتی بروید بگردید تکه تکههایی پیدا میشود. شما این پرندهها را دیدهاید کبک و اینها میگیرند میآورند لانه میسازند. روی آبگرمکنها، روی مهتابی. خانه ما زیاد از اینها جمع میشود. بعد نگاه میکنی میبینی قشنگ یک لانه ساخته است. کجا؟ در کوچه و محلهای که هیچ چوبی هم نیست. خلاصه آوردند، آوردند، آوردند، جمع شد. وقتی جمع شد پیغمبر فرمود: اتقوا المحقرات من الذنوب. از گناهان کوچک بپرهیزید. اینها همینها است. کوچک است ولی یکمرتبه که جمع میشود یک تپه میشود.
و لذا کسی نگوید... الآن به بعضیها میگویی گناه نکن میگوید مگر از دیوار مردم بالا رفتهام؟ مگر من دزدی کردم، مثلاً اسم فلان اختلاسگر را میآورد میگوید مگر من فلانی هستم، اختلاس کردهام؟ مگر من آدم کشتهام؟ مگر من داعشی هستم؟ آقا مگر جرم فقط اینها است؟ شما اگر یک دلی شکستی، یک شماتتی کردی، یک گوشه چشمی تحقیر کردی، یک نگاهی به نامحرم انداختی
این یکی از آثار آن هست و اثر دیگر آن جرأت بر ارتکاب گناهان بزرگ است. کمکم برای انسان عادی میشود و لذا امان از آن زمانی که ارتکاب گناه عادی شود، اشتها انسان پیدا کند. نعوذ بک، خدایا پناه میبریم به تو از سوء سریرة و از کوچکانگاری گناه.
سیام مورد امام (اینها چون به هم وابسته است من با هم عرض میکنم) میگویند: «أَنْ يَسْتَحْوِذَ عَلَيْنَا الشَّيْطَان» خدایا پناه میبریم به تو از اینکه شیطان بر ما استیلاء و چیره پیدا کند. شیطان مراحلی دارد. شما فرض کنید که یک وقتی در بیابان میخواهید یکی را بزنید. یک سنگی میاندازید. بعد میروید جلو یکی از نزدیک میزنید. بعد او را زمین میزنید، روی سینه او مینشینید. فرق میکند دیگر.
قرآن مراحل کار شیطان را که میخواهد بگوید میگوید اول القا یعنی میاندازد. بینید میشود این آدم را گرفت. بعد مس یعنی میآید جلو کمی او را نوازش میکند، میگوید بیا، بیا. بعد وسوسه در درون او میآید. «يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاس» یک قدری وسوسه میکند. بعد قرین. میآید کنارت دیگر، رفیقت میشود. اگر توانست از مرحله القا، مس، رسید به وسوسه، رسید به قرین، میشود مرحله پنجم یستحوذ یعنی چیره، مسلط میشود.
حالا این حرف من بدآموزی نداشته باشد. اینها که میخواهند مثلاً یکی را معتاد کنند اول میآید در پارک سیگار به او تعارف میکند، یک احوالی میپرسد. اگر دید این سیگار را گرفت و خوب هم هست، کمی میآید نزدیکتر بغل او مینشیند و شروع به درد دل کردن میکند. بعد دید نه، این کمی اهل حال است، میگوید امشب بیا خانه ماو آوردش خانه کمکم آن مواد مخدر را جلوی او میگذارد. خلاصه وقتی او را گرفتار کرد، او باید دنبال این بدود. دیگر میرود در پارک، التماس میکند، پول هم میدهد، مواد مخدر از او میگیرد. یعنی او را تبدیل به یک نیرو میکند.
شما ببینید چقدر قشنگ است. القا، مس، وسوسه، قرین، استحوذ علیهم، این استحوذ آیه قرآن هم دارد. «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ». جناب آقای شریعتی روز عاشورا امام حسین این جمله را برای سپاه عمر سعد به کار برد. فرمود: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ». شیطان بر شما چیره شده است که دارید تیر به قلب پسر پیامبر میزنید. دارید گلوی شش ماهه را میدرید. گاهی خیمهها را آتش میزنید. شیطان بر شما عارض شده است. لذا خیلی باید مواظب باشید.
یک حدیثی دارد امیرالمؤمنین (ع)، میفرماید: ان الشیطان یسنی لکم طرق. شیطان برای شما راههایی باز میکند. وقتی راهها را باز کرد، ببین از کدام راه میتواند شما را جذب کند. آن وقت آن پنج مرحلهای که من گفتم. اگر آدم به این یستحوض رسید یعنی شیطان چیره شد، خود طرف شیطان میشود. شیاطین الجن و الانس. جالب است که قرآن شیطان را جمع بسته است. انس هم گفته است. شیاطین الجن و الانس. آقا میشود یک آدمی مثل نتانیاهو که خودش دیگر شیطان است. شیطان را درس بدهد. میشود یک آدمی مثل عمر و عاص که دیگر خودش شیطان است. این آدم اندک اندک جذب شده است تا شیطان بر او چیره شده است.
خدایا پناه میبریم به تو از اینکه شیطان بر ما استیلا پیدا کند. یعنی چه استیلا پیدا کند؟ یعنی دیگر زبان من، زبان شیطان است، گوش من گوش شیطان است، چشم من، چشم شیطان است. اصلاً اختیار ندارم. او دارد میچرخاند.
متولی من. اتفاقاً قرآن هم این را دارد. مواظب باشید شیطان متولی شما نشود. خوشا به حال آنهایی که متولی آنها خدا باشد. چرا انقدر در قرآن داریم تکیهگاه شما خدا باشد، توکل شما بر خدا باشد؟ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» خب نحوه چیره شدن شیطان هم بر آدمها عرض کردم متفاوت است. یکی از آنها لقمه حرام است. لقمه حرام شیطان را بر انسان چیره میکند.
معروف است که آن شخص، خلیفه عباسی، مهدی عباسی میخواست آن بنده خدا را، شریک نامی است، او را در دربار استخدام کند، یک پستی به او بدهد. نپذیرفت. گفت من در حکومت شما پست نمیپذیرم. خواست کرسی تدریس به او بدهد. گفت بچههای من را درس بده. گفت نه، بالاخره از تو باید حقوق بگیرم. قبول نکرد. گفت خب دعوا نداریم. قبول نکن. ناهارت را بخور و برو. سفره انداختند و سر سفره نشست. آن آشپز که نگاه میکرد، گفت هذا الشیخ لا یفلح ابدا. با خوردن این لقمه، این دیگر رستگار نمیشود. غذا را که خورد گفت اگر کسی نیست بچهها را درس بدهد ما در خدمت هستیم. ورق برگشت. اگر آن پست را هم کسی نیست قبول کند ما میپذیریم. با یک لقمه حرام.
اینکه امام حسین روز عاشورا فرمود شکمهای شما از حرام پر شده است لذا حرف امام را گوش نمیدهید. ملعت من الحرام. این یکی. یکی دیگر از طرق شیطان این است که برای انسان وعده دروغ میدهد. آقا برای چی میخواهی اولاد بیاوری؟ قرآن میگوید وعده فقر میدهد. از کجا میخواهی بیاوری؟ خانهاش کجا است؟ زندگیاش کجا است؟ از کجا میخواهی تحصیل او را فراهم کنی؟ نمیگذارد فرزندآوری زیاد شود. قرآن میگوید هی وعده فقر میدهد.
یکی دیگر از کارهای شیطان این است که قرآن میگوید تزیین میکند. گناه را زیبا جلوه میدهد. آقا کی گفته است که رشوه است؟ این هدیه است. کی گفته ربا است؟ من کارم گیر است دوست دارم یک چیز اضافهای بدهم. کی گفته این دروغ است؟ دروغ مصلحتآمیز است. من این دروغ را میگویم بلیط بگیرم. من این دروغ را میگویم کار مسافرت من حل شود. هی تزیین میدهد. این خیلی بد است.
یک وادیای هست که خیل باید حواس جمع باشد یک وقت کلاه سر انسان نرود و حیله شرعی اینجا به کار نباید. یکی دیگر از حربههای شیطان که بر انسانها چیره میشود، آرزوهای طولانی است که حالا یک مناسبتی انشاءالله این را در همین بحث دعاها عرض خواهیم کرد. این کار را خواهم کرد، این کار را...
رسول خدا یک وقتی یک دایرهای کشیدند، یک نقطهای وسط آن گذاشتند، چند تا خط هم کشیدند که میگویند شعاع. یک خطی هم از دایره بیرون کشیدند. گفتند آقا این چیست؟ سمعی بصریاش کرد، رسانهایاش کرد. فرمود این دایره دنیا است، این نقطه انسان است، این خطها هم خطراتی است که انسان را تهدید میکند. گفتند آن خطی که بیرون رفته است چیست؟ فرمود آروزهای طولانی. آرزو که بد نیست اما آرزو در حد داشتهها، در حد توان، در حد عمر.
من میدانم من با 80 سال عمر دیگر به این بخش نمیرسم، من با این حقوق به این نوع درخواستهایی که دارم نمیرسم. یکی از کارهای شیطان هم ایجاد آرزوهای طولانی است. خدایا پناه میبریم به تو. سه تا از عرض کردیم، از سوء باطن، از کوچکانگاری گناهان و از استیلای شیطان. مورد بعدی که میشود
سی و یکم. فرمود: «أَوْ يَنْكُبَنَا الزَّمَان» خیلی حرف دارد اینجا. من بعضی از آنها را اشاره میکنم. خدایا پناه میبرم به تو از اینکه دنیا شرایطش را برای ما سخت کند. ینکب از نکبت میآید. ناکبون هم در قرآن داریم. خدایا دنیا و روزگار بر ما سخت بگیرد. برای ما بدبختی بیاید، نکبت برای ما بیاید. خدایا به تو پناه میبرم. مثلاً فرض کنید یک وقتی یکمرتبه آدم ورشکست شود، تصادف کند، عزیزی را از دست بدهد. یا آقا فرض میکنید در حوادث مختلفی که پیش میآید قرار بگیرد و آن حادثه به او یک لطمهای بزند.
مثلاً فرض کنید خانه فروخت، پول آن را گذاشت که یک خانه دیگر بخرد، درست در همین فاصله خانهها گران شد، دیگر این پول به آن خانه نرسید. یک سختی اینطوری برای او ایجاد شد. خدایا پناه میبریم به تو از اینطور شکستها، از این طور اتفاقها در زندگی ما نیفتد. من اگر اجازه بدهید دو سه نکته را اینجا به همین مناسبت عرض کنم. ببینید بینندگان عزیز دنیا زودگذر است. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه حکمت 187 میفرمایند: الرحیل رشیک. کوچ کردن سریع است یعنی زود باید رفت. جالب است.
قرآن میفرماید که وقتی افراد به صحرای محشر میآیند میگویند که شما چقدر در دنیا بودهاید؟ «كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنين» حالا طرف هشتاد سال عمر کرده است، نود سال عمر کرده است. «قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» به نظرم یا یک روز بودیم یا یک نصف روز. عجیب است. صد سال حضرت عُذیر خدا جان او را گرفت، مئة عام. وقتی زنده شد گفت فکر کنم خیلی خوابیدهام. یکی دو روز است که خوابیدهام. سی صد خواب اصحاب کهف را گرفت، وقتی بلند شدند یکی میگفت مثلاً انقدر، یکی میگفت انقدر. هیچکس نمیگفت صد سال، سیصد سال. این واقعیتی است.
چقدر زیبا است کلام رسول خدا. الدنیا ساعه فاجعلوها طاعه. دنیا یک ساعت است. این ساعت را شما طاعت قرار بدهید. این جمله را عرض کردم برای اینکه بدانید که دنیا کوتاه است. این یک. فرصت عمر هم زود میگذرد، نمیماند. نکته سوم اینکه حوادث هم در دنیا زیاد است، حالا کدام یک از آنها به ما بخورد معلوم نیست. آقا به یک گروهی زلزله خورده است پنجاه هزار آدم. به یک گروهی مثل ما کرونا خورد، به یک گروهی در گذشته طاعون خورده است.
مثلاً یک جایی سیل خورده است، یک جایی جنگ خورده است. جنگ جهانی. یک گروهی مثل افراد در ژاپن، بمب اتم به آنها خورده است. حوادث است دیگر. حالا به علتهای آن هم من کاری ندارم. دنیا حوادث دارد. به سالروز میلاد امام حسن مجتبی هم نزدیک میشویم. امام حسن یک شعری را خیلی میخواند. يَا أَهْلَ لَذَّاتِ دُنْيَا لَا بَقَاءَ لَهَا. آی آنهایی که خیلی دنبال لذتهای دنیا هستید. بقایی برای لذتهای دنیا نیست. میروی بعضی رستورانها حالا ما عروسیها الآن بعضیها شنیدهام اینطوری است. میگویند غذا باز است منو. همینطور چیده است. شما گرسنه هم هستی، مرغ است، ماهی است، گوشت است، خورشت است. خب شروع به خوردن میکنی. میآیی کنار، آخ حالا چکار کنم با هضم آن. دل درد میگیری. شب خوابت نمیبرد. مکافات داری. لذت بود اما بقا نداشت.
يَا أَهْلَ لَذَّاتِ دُنْيَا لَا بَقَاءَ لَهَا إِنَّ اغْتِرَاراً بِظِلِّ زَائِلٍ حُمْق؛ اگر کسی به سایه زودگذر گول بخورد، احمق است، نادان است. یعنی چه؟ یعنی شما مثلاً فرض کنید اینجا الآن آفتاب است، یک ابری است بالا یک سایهای شده است. شما بگویی این سایه خوب است دیگر. میرویم زیر آن مینشینیم. یا غذای خود را اینجا میگذاریم، سفره خود را اینجا میگذاریم. نه بابا، تا به خودت بجنبی این سایه رفته است. دنیا ظلّ زائل است. مرا در منزل جانان چه جای امن چون هر دم/ جلس فریاد میدارد که بربندید محملها. واقعاً اینطور است. شعر مال حافظ است. بربندید محملها.
یک عبارتی حضرت نوح دارد خیلی عجیب است. نوح میدانید که عمر او با ما فرق میکرده است. 950 سال پیغمبری کرده است. بعضیها دو هزار سال هم گفتهاند. مسلّم دهها برابر ما عمرش بوده است. میگوید وجدت دنیا کبیت له بابان. دیدید برخی خانهها دو در دارد؟ میگویند طرف دو دره میکند. از این در میآیی از آن در میروی. دنیا را یک خانهای یافتم با دو در. دخلت من احدها و خرجتُ من الآخر. از یک در وارد شدم و از یک در هم خارج شدم. داریم سی و یکمین فرمایش امام سجاد در این مواردی که به خدا پناه برده است را میگوییم. «أَوْ يَنْكُبَنَا الزَّمَانُ» پس یک، دنیا زودگذر است. دو، تکیه به دنیا نباید کرد. باید دنیا را مزرعه آخرت، وسیله آخرت قرار داد. و باید بدانیم سختیهای دنیا وجود دارد. اصلاً نمیشود.
دار بالبلاء محفوفه. پس امام سجاد اینجا چه میگوید؟ خدایا به تو پناه میبریم از اینکه دنیا به ما سخت بگیرد. این نمیخواهد بگوید دنیا سختی نداشته باشد. نه، میخواهد بگوید پناه میبرم به تو از اینکه زمانه و شرایط ما را تحت فشار قرار دهد. انسان میتواند دعا کند خدایا برای ما آسان قرار بده زندگی ما را. سخت نگیر.
رب یسر و لاتعسر. این هم مورد بعدی. و اما مورد سی و دوم که دیگر بحثمان را با همین به پایان ببریم. امام به خدا عرض میکند «أَوْ يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَان» خدایا به تو پناه میبریم از اینکه حاکم به ما ستم کند. این سه چهار تا که گفتیم تقریباً در یک مجموعه میشود آن را گنجاند. از سوء باطن به خدا پناه میبریم. سوء سریره، از کوچکانگاری گناه که یکی دیگر از موارد آن بود. استیلای شیطان، از ستم زمانه و از ستمی که حاکمی بر انسان داشته باشد. خب میدانید یکی از توفیقات یک جامعه برخورداری از حاکم عادل است.
این خیلی نکته مهمی است یک وقت فرصت میکنید در همین فضای مجازی همین ایران خودمان را، جای دیگر را هم نمیگوییم. سابقه حکومتهای آن را مطالعه کنید. خیلی هم نمیخواهد عقب بروید. پهلوی از 1304 تا 1357، قاجار قبلش، 130 سال. 7 تا از شاههای قاجار. آقا محمد خان قاجار بنیانگذار بوده است، احمد شاه هم ختم آن بوده است. بروید قبل از آن حکومتهای مختلفی که در این کشور بودهاند تا دوران ساسانیان، قبل از اسلام عرض میکنم که آخرین حکومت ساسانی، آخرین آنها یزدگرد سوم است. یکبار مطالعه کنید. ببینید چه کردند، کیها بودهاند. حتی آنهایی که مثل دوران صفویه که یک دوران طلایی بوده است، میدان به علماء دادند. اما ببینید گاهی طرف به خاطر یک حکومت فرزند خودش را به قتل رسانده است. چشم فرزندش را از حدقه درآورده است. به خاطر یک حکومت امام کشته است، عالم کشته است.
زمان خودمان نگاه کنید حکومتهایی مثل عراق، صدام و دیگران. نه، تاریخ اسلام. حالا از ایران عرض نمیکنم. بنیامیه. یک دور شما حاکمان بنیامیه را مطالعه کنید. تا سال 132. از 40 که معاویه به قدرت رسید تا سال 132 که مروان آخرین حاکم بنیامیه کشته شد. بنیعباس، از ابوالعباس سفاح تا قرن هفتم که هُلاکوخان حکومت بنیعباس را سرنگون کرد. ببینید کیها حکومت کردند، چه کردند، چه جنایاتی. واقعاً آن وقت است که آدم وقتی مردمی که در زمان حکومت امیرالمؤمنین زندگی میکنند چه لذتی میبردند. یک حاکم عادل. عین عدل.
یا مردمی که در زمان حکومت پیامبر در مدینه زندگی میکردند و انشاءالله زنده باشیم حکومت جهانی حضرت حجت (ارواحنا فداه) را درک کنیم و یکی از نعمتهای بزرگ هم جناب آقای شریعتی همین حکومت جمهوری اسلامی است. بالاخره امام رهبر کبیر انقلاب، یک مجتهد عادل عالم دلسوز برای مردم آمد وسط. مردم هم احساس کردند که حرف او حق است، دنبالش را گرفتند. و امروز حالا نواقص هست، من نمیخواهم مقایسه کنم. متأسفانه این نقصها نمیگذارد که ما خوبیها را ببینیم.
ما اصلاً نمیخواهیم مقایسه کنیم. من بارها در این برنامه گفتهام. به آل پیامبر و اهل بیت، لا یقاص بهم احد، مگر ما کسی را میتوانیم با امیرالمؤمنین مقایسه کنیم؟ ولی خب در همین به هر حال چهل و چند سال پس از انقلاب آن شاکله و کلیت آن را باید دید و این که بالاخره شما در یک کشوری زندگی میکنی که میتوانی حرف خود را بزنی، امنیت داشته باشی، میتوانی فرزندت را دانشگاه بفرستی. میتوانی مطمئن باشی که انشاءالله به هر حال اگر خودش حواسش جمع باشد میتواند کارش را ادامه بدهد. اینها خیلی مهم است. خدایا پناه میبریم از اینکه حاکمی بر ما ستم کند.
در دعاها هم داریم خدایا بر ما رحم کن و کسی که به ما رحم نمیکند بر ما مسلط نکن. اینها مواردی بود که بنده در این جلسه حالا این جلسه یک مقداری بیشتر موارد را عرض کردیم. یک موارد دیگری هم ماند که حالا از 44 تا طبیعتاً حدود یازده دوازده مورد آن میماند انشاءالله در برنامههای بعدی به آن بپردازیم.